ABOUT THE SPEAKER
Arthur Ganson - Sculptor
Arthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots.

Why you should listen

A modern-day creator of "twittering machines," Arthur Ganson uses simple, plain materials to build witty mechanical art. But the wit is not simply about Rube Goldberg-ian chain-reaction gags (though you'll find a few of those). His work examines the quiet drama of physical motion, whether driven by a motor or by the actions of the viewer. Notions of balance, of rising and falling, of action and reaction and consequence, play themselves out in wire and steel and plastic.

Ganson has been an artist-in-residence at MIT (where the Lemelson-MIT Award Program named him an Inventor of the Week, and where his show "Gestural Engineering" is ongoing) and has shown his work at art and science museums around the world -- including the legendary "Machine with Concrete," which will put on quite a show ... in 2 trillion years.

More profile about the speaker
Arthur Ganson | Speaker | TED.com
TED2002

Arthur Ganson: Moving sculpture

آرتور گنسن مجسمه های متحرک می سازد

Filmed:
928,010 views

آرتور گنسن، مجسمه‌ساز و مهندس، درباره آثارش می‌گوید؛ هنر سینتیک که در عین سرگرم‌کننده بودن، مفاهیم عمیق فلسفی را می‌کاود.
- Sculptor
Arthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:18
A fewتعداد کمی wordsکلمات about how I got startedآغاز شده,
0
0
2000
کمی درباره چگونگی آغاز کارم صحبت می‌کنم،
00:20
and it has a lot to do with happinessشادی, actuallyدر واقع.
1
2000
4000
که البته ارتباط خیلی زیادی با شادی دارد.
00:24
When I was a very youngجوان childکودک, I was extremelyفوق العاده introvertedدرونگرا
2
6000
3000
وقتی من خیلی کوچک بودم، بسیار درونگرایی بودم
00:27
and very much to myselfخودم.
3
9000
3000
و همش سرم تو کار خودم بود.
00:30
And, kindنوع of as a way of survivingزنده ماندن,
4
12000
3000
و یک جورهایی به عنوان راه نجاتم،
00:33
I would go into my ownخودت very personalشخصی spaceفضا,
5
15000
3000
به گوشه دنج و خصوصی خودم می‌رفتم،
00:36
and I would make things.
6
18000
2000
و مشغول ساختن چیزهای مختلف می‌شدم.
00:38
I would make things for people
7
20000
2000
اشیائی را برای آدم‌ها می‌ساختم
00:40
as a way of, you know, givingدادن, showingنشان دادن them my love.
8
22000
4000
به عنوان راهی برای نشان دادن عشقم به آن‌ها.
00:44
I would go into these privateخصوصی placesمکان ها,
9
26000
3000
به این جاهای شخصی پناه می‌بردم،
00:47
and I would put my ideasایده ها and my passionsاحساسات into objectsاشیاء --
10
29000
4000
و افکار و احساساتم را به اجسام منتقل می‌کردم،
00:51
and sortمرتب سازی of learningیادگیری how to speakصحبت with my handsدست ها.
11
33000
3000
و به نحوی یاد می‌گرفتم که چطور با دستانم حرف بزنم.
00:54
So, the wholeکل activityفعالیت of workingکار کردن with my handsدست ها and creatingپدید آوردن objectsاشیاء
12
36000
4000
به این ترتیب تمامی فعالبت کار کردن با دستانم و ساختن اشیاء
00:58
is very much connectedمتصل with not only the ideaاندیشه realmقلمرو,
13
40000
5000
نه تنها با حیطه تفکر در ارتباط هست،
01:03
but alsoهمچنین with very much the feelingاحساس realmقلمرو.
14
45000
3000
بلکه به طور قابل توجهی هم به دایره احساسات مربوط می‌شود.
01:07
And the ideasایده ها are very disparateمتفاوت است.
15
49000
4000
و این ایده‌ها بسیار گوناگون هستند.
01:11
I'm going to showنشان بده you manyبسیاری differentناهمسان kindsانواع of piecesقطعات,
16
53000
3000
می خواهم انواع بسیار متنوعی از قطعات را بهتان نشان بدهم،
01:14
and there's no realواقعی connectionارتباط betweenبین one or the other,
17
56000
3000
و بین آن‌ها هیچ ارتباط واقعی‌ای نیست،
01:17
exceptبجز that they sortمرتب سازی of come out of my brainمغز,
18
59000
2000
جز اینکه آن‌ها به نحوی زاده ذهن من هستند،
01:19
and they're all differentناهمسان sortمرتب سازی of thoughtsاندیشه ها that are triggeredباعث شد
19
61000
4000
و افکار پراکنده‌ای هستند که محرک اصلی برای تحقق آن‌ها
01:23
by looking at life, and seeingدیدن natureطبیعت and seeingدیدن objectsاشیاء,
20
65000
4000
نگاه به زندگی، دیدن طبیعت و دیدن اشیاء،
01:27
and just havingداشتن kindنوع of playfulبازیگوش randomتصادفی thoughtsاندیشه ها about things.
21
69000
4000
و داشتن ایده‌های بازیگوشانه‌ای در مورد چیزها بوده است.
01:31
When I was a childکودک, I startedآغاز شده to exploreکاوش کنید motionحرکت.
22
73000
8000
وقتی که بچه بودم، جستجو برای شناختن حرکت را شروع کردم.
01:39
I fellسقوط in love with the way things movedنقل مکان کرد,
23
81000
2000
عاشق طرز حرکت اجسام شده بودم،
01:41
so I startedآغاز شده to exploreکاوش کنید motionحرکت by makingساخت little flipbooksflipbooks.
24
83000
5000
به همین خاطر شناختن حرکت رو با ساختن فلیپ‌بوک‌های کوچک آغاز کردم.
01:46
And this is one that I did, probablyشاید like when I was around seventhهفتم gradeمقطع تحصیلی,
25
88000
4000
و این یکی رو احتمالا وقتی حدود کلاس هفتم بودم ساختم،
01:50
and I rememberیاد آوردن when I was doing this,
26
92000
3000
و یادم میاد که موقع درست کردنش
01:53
I was thinkingفكر كردن about that little rockسنگ there,
27
95000
3000
به اون سنگ کوچولویی که اونجاست فکر می‌کردم،
01:56
and the pathwayمسیر of the vehiclesوسايل نقليه as they would flyپرواز throughاز طریق the airهوا,
28
98000
5000
و مسیری که ماشین ها توی هوا طی خواهند کرد،
02:01
and how the charactersشخصیت ها --
29
103000
2000
و اینکه چطور شخصیت‌ها..
02:03
(Laughterخنده) --
30
105000
1000
(خنده حضار)
02:04
would come shootingتیراندازی کردن out of the carماشین,
31
106000
2000
از ماشین به بیرون پرتاب می‌شوند،
02:06
so, on my mindذهن, I was thinkingفكر كردن about the trajectoryمسیر of the vehiclesوسايل نقليه.
32
108000
7000
به همین خاطردر مورد خط سیر ماشین ها هم فکر میکردم.
02:13
And of courseدوره, when you're a little kidبچه, there's always destructionتخریب.
33
115000
3000
و خوب البته وقتی شما بچه‌اید همیشه داغون کردن هم وجود دارد.
02:16
So, it has to endپایان with this --
34
118000
2000
پس باید اینجوری تموم می‌شد ..
02:18
(Laughterخنده) --
35
120000
1000
(خنده حضار)
02:19
gratuitousبی تفاوتی violenceخشونت.
36
121000
2000
خشونت مفتی.
02:21
(Laughterخنده)
37
123000
2000
(خنده حضار)
02:23
So that was how I first startedآغاز شده to exploreکاوش کنید the way things movedنقل مکان کرد,
38
125000
6000
این گونه بود که من شروع کردم به کاویدن نحوه حرکت چیزها.
02:29
and expressedبیان it.
39
131000
2000
و آن را بیان کردم.
02:31
Now, when I wentرفتی to collegeکالج,
40
133000
2000
اما وقتی به کالج رفتم،
02:33
I foundپیدا شد myselfخودم makingساخت fairlyمنصفانه complicatedبغرنج, fragileشکننده machinesماشین آلات.
41
135000
7000
دست به کار ساختن ماشین‌های نسبتاً پیچیده و ظریفی زدم.
02:40
And this really cameآمد about
42
142000
3000
و این هم حاصل
02:43
from havingداشتن manyبسیاری differentناهمسان kindsانواع of interestsمنافع.
43
145000
3000
داشتن انواع مختلفی از علائق بود.
02:46
When I was in highبالا schoolمدرسه, I lovedدوست داشتنی to programبرنامه computersکامپیوترها,
44
148000
3000
وقتی دبیرستان بودم، عاشق برنامه ریزی کامپیوترها بودم،
02:49
so I sortمرتب سازی of likedدوست داشت the logicalمنطقی flowجریان of eventsمناسبت ها.
45
151000
4000
و یه جورایی جریان منطقی رویداد ها رو دوست داشتم.
02:54
I was alsoهمچنین very interestedعلاقه مند in perhapsشاید going into surgeryعمل جراحي
46
156000
5000
شاید بشود گفت من به تشریح و جراح شدن هم
02:59
and becomingتبدیل شدن به a surgeonجراح,
47
161000
2000
خیلی علاقه‌مند بودم،
03:01
because it meantبه معنای workingکار کردن with my handsدست ها
48
163000
2000
چون به معنای کاری متمرکز و نیازمند دقت
03:03
in a very focusedمتمرکز شده است, intenseشدید way.
49
165000
3000
با دست‌هایم بود.
03:06
So, I startedآغاز شده takingگرفتن artهنر coursesدوره های آموزشی,
50
168000
2000
به همین خاطر شروع کردم به گرفتن دوره‌های هنری،
03:08
and I foundپیدا شد a way to make sculptureمجسمه سازی
51
170000
3000
و روشی برای مجسمه‌سازی پیدا کردم
03:11
that broughtآورده شده togetherبا یکدیگر my love for beingبودن very preciseدقیق with my handsدست ها,
52
173000
4000
که علاقه من به کارهای ظریف دستی و همینطور بوجود آوردن
03:15
with comingآینده up with differentناهمسان kindsانواع of logicalمنطقی flowsجریان دارد of energyانرژی throughاز طریق a systemسیستم.
53
177000
10000
جریان‌های منطقی گوناگون انرژی در یک سیستم را، کنار هم قرار می‌داد.
03:25
And alsoهمچنین, workingکار کردن with wireسیم -- everything that I did
54
187000
6000
و همینطور کار با سیم - تمام کارهایی که کردم
03:31
was bothهر دو a visualبصری and a mechanicalمکانیکی engineeringمهندسی decisionتصمیم گیری
55
193000
6000
تصمیم گیری توأمان دیداری و مهندسی مکانیک
03:37
at the sameیکسان time.
56
199000
2000
بود.
03:39
So, I was ableتوانایی to sortمرتب سازی of exerciseورزش all of that.
57
201000
2000
پس می‌توانستم به نحوی تمام آن‌ها را به کار بگیرم.
03:41
Now, this kindنوع of machineدستگاه is as closeبستن as I can get to paintingرنگ آمیزی.
58
203000
6000
حال، این نوع ماشین نزدیک‌ترین چیز به نقاشیه که من می‌توانستم به آن برسم.
03:47
And it's fullپر شده of manyبسیاری little trivialبدیهی endپایان pointsنکته ها,
59
209000
5000
که مملو از اجزاء خیلی کوچک و ناچیزه،
03:52
like there's a little footپا here that just dragsکشیدن around in circlesحلقه ها
60
214000
5000
مثل این است که یک پای کوچک اینجاست که به دور دوایری خودش را می‌کِشد
03:57
and it doesn't really mean anything.
61
219000
2000
و در حقیقت هیچ معنایی هم ندارد.
03:59
It's really just for the sortمرتب سازی of joyشادی of its ownخودت trivialityبی اهمیت.
62
221000
5000
تنها دلیل بودنش صرفاً، لذت ناچیز بودنش است.
04:05
The connectionارتباط I have with engineeringمهندسی
63
227000
3000
ارتباطی که من با مهندسی دارم
04:08
is the sameیکسان as any other engineerمهندس, in that I love to solveحل problemsمشکلات.
64
230000
5000
مثل بقیه مهندس هاست، یعنی علاقه به حل مسائل.
04:13
I love to figureشکل things out,
65
235000
2000
من عاشق کشف کردنم،
04:15
but the endپایان resultنتيجه of what I'm doing is really completelyبه صورت کامل ambiguousمبهم.
66
237000
5000
ولی نتیجه نهائی کار من کاملاً مبهمه.
04:21
(Laughterخنده)
67
243000
2000
(خنده حضار)
04:23
That's prettyبسیار ambiguousمبهم.
68
245000
2000
این واقعاً مبهمه.
04:25
(Laughterخنده)
69
247000
1000
(خنده حضار)
04:27
The nextبعد pieceقطعه that is going to come up
70
249000
5000
قطعه بعدی که خواهید دید
04:32
is an exampleمثال of a kindنوع of machineدستگاه that is fairlyمنصفانه complexپیچیده.
71
254000
9000
نمونه یک ماشین انصافاً پیچیده است.
04:42
I gaveداد myselfخودم the problemمسئله.
72
264000
2000
خودم برای خودم مساله‌ای رو طرح کردم.
04:44
Sinceاز آنجا که I'm always likingدوست داشتنی to solveحل problemsمشکلات,
73
266000
2000
از آنجائی که من همیشه علاقه به حل مسائل دارم،
04:46
I gaveداد myselfخودم the problemمسئله of turningچرخش a crankمیل لنگ in one directionجهت,
74
268000
4000
این سوال رو برای خودم طرح کردم که چطور با حل مسائل مکانیکی،
04:50
and solvingحل کردن all of the mechanicalمکانیکی problemsمشکلات
75
272000
3000
وسیله‌ای داشت که با چرخاندن یک محور در یک جهت
04:53
for gettingگرفتن this little man to walkراه رفتن back and forthچهارم.
76
275000
3000
این مرد کوچک را به حرکت به سمت جلو و عقب وا دارد.
04:57
So, when I startedآغاز شده this, I didn't have an overallبه طور کلی planطرح for the machineدستگاه,
77
279000
4000
لذا وقتی که این کار را شروع کردم، هیچ طرح کاملی از دستگاه نداشتم،
05:02
but I did have a senseاحساس of the gestureژست,
78
284000
3000
تنها ایده‌ای از این ژست
05:05
and a senseاحساس of the shapeشکل and how it would occupyاشغال spaceفضا.
79
287000
4000
و فرمی که در فضا اشغال خواهد کرد در ذهنم بود.
05:09
And then it was a matterموضوع of startingراه افتادن from one pointنقطه
80
291000
3000
و بعد موضوع شروع کردن از یک نقطه بود
05:12
and sortمرتب سازی of buildingساختمان to that finalنهایی pointنقطه.
81
294000
3000
و به مسیر ساختن تا آن نقطه پایانی.
05:16
That little gearدنده there switchesسوئیچ ها back and forthچهارم to changeتغییر دادن directionجهت.
82
298000
4000
آن چرخ دنده کوچکی که آنجاس به عقب و جلو تغییر می‌کند تا مسیر رو عوض کند.
05:21
And that's a little foundپیدا شد objectشی.
83
303000
2000
و آن یک شئ یافت شده است.
05:25
So a lot of the piecesقطعات that I've madeساخته شده,
84
307000
3000
بسیاری از قطعاتی که ساخته‌ام،
05:28
they involveشامل foundپیدا شد objectsاشیاء.
85
310000
3000
دارای اشیای یافت شده هستند.
05:32
And it really -- it's almostتقریبا like doing visualبصری punsپانزده all the time.
86
314000
8000
و تقریباً مثل این می‌ماند که دائم در حال ساختن جناس های دیداری با آن‌ها باشی.
05:40
When I see objectsاشیاء, I imagineتصور کن them in motionحرکت.
87
322000
3000
وقتی من اشیاء را می‌بینم، آن‌ها را در حرکت تصور می‌کنم،
05:43
I imagineتصور کن what can be said with them.
88
325000
2000
به این فکر می‌کنم که با آن‌ها چه می‌شود گفت.
05:45
This nextبعد one here, "Machineدستگاه with Wishboneضربان قلب,"
89
327000
4000
بعدی، ماشینی هست با استخوان جناق،
05:49
it cameآمد about from playingبازی کردن with this wishboneآرامش after dinnerشام.
90
331000
7000
داستان از این قرار بود که یک بار بعد از شام داشتم با این جناق بازی می‌کردم،
05:56
You know, they say, never playبازی with your foodغذا --
91
338000
2000
می‌دانید که می‌گویند هیچ وقت با غذایتان بازی نکنید --
05:58
but I always playبازی with things.
92
340000
2000
اما من همیشه با همه چیز بازی می‌کنم.
06:00
So, I had this wishboneآرامش, and I thought,
93
342000
2000
به هر حال، این جناق را داشتم، که به فکرم رسید،
06:02
it's kindنوع of like a cowboyگاوچران who'sچه کسی است been on his horseاسب for too long.
94
344000
3000
مثل یک کابوی می‌ماند که انگار زیادی روی اسبش نشسته.
06:05
(Laughterخنده)
95
347000
1000
(خنده حضار)
06:06
And I startedآغاز شده to make him walkراه رفتن acrossدر سراسر the tableجدول,
96
348000
3000
و بعد شروع کردم به راه بردنش روی میز،
06:09
and I thought, "Oh, I can make a little machineدستگاه that will do that."
97
351000
3000
و بعد به خودم گفتم، «اوه، می‌توانم یه دستگاه کوچک درست کنم که این کار را بکنه.»
06:14
So, I madeساخته شده this deviceدستگاه, linkedمرتبط it up, and the wishboneآرامش walksپیاده روی می کند.
98
356000
6000
پس این وسیله را ساختم، به هم وصلش کردم و جناق شروع کرد به راه رفتن،
06:20
And because the wishboneآرامش is boneاستخوان -- it's animalحیوانات --
99
362000
3000
و چون جناق یک استخوان است -- یک جانور به حساب می‌آید --
06:23
it's sortمرتب سازی of a pointنقطه where I think we can enterوارد into it.
100
365000
5000
می‌شوه از این موضوع به عنوان نقطه آغازی استفاده کرد.
06:29
And that's the wholeکل pieceقطعه.
101
371000
2000
و این هم کل قطعه است.
06:31
(Laughterخنده)
102
373000
1000
(خنده حضار)
06:32
That's about that bigبزرگ.
103
374000
3000
تقریباً اینقدر است.
06:35
(Applauseتشویق و تمجید)
104
377000
4000
(تشویق حضار)
06:40
This kindنوع of work is alsoهمچنین very much like puppetryخیمه شب بازی,
105
382000
5000
این نوع کار خیلی شبیه به عروسک‌گردانی هم هست
06:45
where the foundپیدا شد objectشی is, in a senseاحساس, the puppetعروسک,
106
387000
4000
وقتی که شئ یافت شده، به نوعی، عروسکه هست.
06:49
and I'm the puppeteerتوله سگ at first, because I'm playingبازی کردن with an objectشی.
107
391000
5000
و من هم در ابتدا عروسک‌گردان هستم چرا که با شئی بازی می‌کنم،
06:54
But then I make the machineدستگاه, whichکه is sortمرتب سازی of the stand-inایستادن در for me,
108
396000
4000
اما بعد وقتی که ماشین را ساختم، به شکلی جانشین من می‌شود.
06:58
and it is ableتوانایی to achieveرسیدن the actionعمل that I want.
109
400000
3000
و قادر است عملی رو انجام بدهد که من انتظار دارم.
07:03
The nextبعد pieceقطعه I'll showنشان بده you is a much more conceptualمفهومی thought,
110
405000
7000
کار بعدی که نشانتان خواهم داد بیشتر مفهومی است،
07:10
and it's a little pieceقطعه calledبه نام "Cory'sکوری Yellowرنگ زرد Chairصندلی."
111
412000
3000
و قطعه کوچکی است به نام «صندلی زردرنگ کُری»
07:14
I had this imageتصویر in my mindذهن, when I saw my son'sپسران little chairصندلی,
112
416000
5000
این فکری موقعی به ذهنم رسید که صندلی کوچک پسرم را دیدم،
07:19
and I saw it explodeمنفجر شود up and out.
113
421000
4000
و آن را در حال متلاشی شدن و از هم گسیختن تجسم کردم
07:24
And --
114
426000
2000
و ...
07:28
so the way I saw this in my mindذهن at first,
115
430000
3000
تجسم آن در ذهن من اول به این شکل بود که
07:31
was that the piecesقطعات would explodeمنفجر شود up and out with infiniteبي نهايت speedسرعت,
116
433000
4000
قطعات آن با سرعت بی‌نهایت از هم بپاشند،
07:35
and the piecesقطعات would moveحرکت farدور out,
117
437000
2000
و از هم دور بشوند،
07:37
and then they would beginشروع to be pulledکشیده back
118
439000
2000
و بعد دوباره به سمت هم کشیده شوند
07:39
with a kindنوع of a gravitationalگرانشی feel,
119
441000
2000
با یک حسی مثل جاذبه،
07:41
to the pointنقطه where they would approachرویکرد infiniteبي نهايت speedسرعت back to the centerمرکز.
120
443000
4000
تا نقطعه‌ای که دوباره با سرعت بی‌نهایت به مرکز نزدیک شوند.
07:45
And they would coalesceتلفیق for just a momentلحظه,
121
447000
3000
و آن وقت برای لحظه‌ای با هم آمیخته و یکی بشوند،
07:48
so you could perceiveدرک that there was a chairصندلی there.
122
450000
3000
که بتوانید متوجه شوید که آنجا یک صندلی وجود داشت.
07:51
For me, it's kindنوع of a feelingاحساس about the fleetingnessکوتاه مدت of the presentحاضر momentلحظه,
123
453000
6000
برای من، این یک حس زودگذری لحظه حال بود،
07:57
and I wanted to expressبیان that.
124
459000
2000
و می‌خواستم که آن را به نحوی بیان کنم.
07:59
Now, the machineدستگاه is -- in this caseمورد, it's a realواقعی approximationتقریبی of that,
125
461000
5000
حالا این وسیله یک نمونه تخمینی واقعی از این ایده است،
08:04
because obviouslyبدیهی است you can't moveحرکت physicalفیزیکی matterموضوع
126
466000
3000
چون مسلماً غیر ممکن است که ماده را با سرعت بی‌نهایت
08:07
infinitelyبی نهایت with infiniteبي نهايت speedسرعت and have it stop instantaneouslyبلافاصله.
127
469000
4000
به حرکت واداشت و ناگهان باعث توقفش شد.
08:11
This wholeکل thing is about fourچهار feetپا wideوسیع,
128
473000
4000
این دستگاه روی هم رفته چهار فوت پهنا دارد،
08:15
and the chairصندلی itselfخودش is only about a fewتعداد کمی inchesاینچ.
129
477000
3000
و خود صندلی هم فقط چند اینچ است.
08:18
(Applauseتشویق و تمجید)
130
480000
5000
(تشویق حضار)
08:23
Now, this is a funnyخنده دار sortمرتب سازی of conceptualمفهومی thing,
131
485000
3000
اما این یکی به صورت مضحکی ایده رو مطرح می‌کند،
08:26
and yesterdayدیروز we were talkingصحبت کردن about Dannyدنی Hillis'هیلیز "10,000 Yearسال Clockساعت."
132
488000
5000
دیروز هم درباره ساعت ده هزار سالی دنی هیلیس صحبت کردیم.
08:31
So, we have a motorموتور here on the left,
133
493000
2000
یک موتور اینجا در سمت چپ داریم،
08:33
and it goesمی رود throughاز طریق a gearدنده trainقطار.
134
495000
3000
که از قطاری از چرخ دنده می‌گذرد.
08:36
There are 12 pairsجفت of 50:1 reductionsکاهش,
135
498000
5000
دوازده جفت کاهنده پنجاه-به-یک اینجا هست،
08:41
so that meansبه معنای that the finalنهایی speedسرعت of that gearدنده on the endپایان
136
503000
5000
و این به این معناست که سرعت نهائی آن چرخ دنده آخر
08:46
is so slowآرام that it would take two trillionتریلیون yearsسالها to turnدور زدن onceیک بار.
137
508000
4000
آن‌قدر آهسته است که دو تریلیون سال طول می‌کشد تا یک دور کامل بزند.
08:50
So I've inventedاختراع شده است it in concreteبتن, because it doesn't really matterموضوع.
138
512000
3000
لذا آن رو با بتون درست کردم چون واقعاً اهمیتی نداشت.
08:53
(Laughterخنده)
139
515000
1000
(خنده حضار)
08:54
Because it could runاجرا کن all the time.
140
516000
2000
چون همیشه می‌تواند کار کند.
08:56
(Laughterخنده)
141
518000
1000
(خنده حضار)
08:57
Now, a completelyبه صورت کامل differentناهمسان thought.
142
519000
4000
حالا یک طرح کاملاً متفاوت --
09:01
I'm always imaginingتصور کردن myselfخودم in differentناهمسان situationsموقعیت ها.
143
523000
4000
من همیشه خودم رو در موقعیت‌های مختلف تصور می‌کنم.
09:05
I'm imaginingتصور کردن myselfخودم as a machineدستگاه.
144
527000
2000
مثلاً به جای یک ماشین.
09:07
What would I love?
145
529000
2000
عاشق چی خواهم بود؟
09:09
I would love to be bathedحمام in oilنفت.
146
531000
2000
عاشق این که حمامی از روغن بگیرم.
09:11
(Laughterخنده)
147
533000
1000
(خنده حضار)
09:12
So, this machineدستگاه does nothing but just batheحمام کردن itselfخودش in oilنفت.
148
534000
5000
خوب این ماشین هم کاری نمی‌کند جز اینکه خودش را با روغن حمام کند.
09:17
(Laughterخنده)
149
539000
2000
(خنده حضار)
09:19
(Applauseتشویق و تمجید)
150
541000
4000
(تشویق حضار)
09:23
And it's really, just sortمرتب سازی of --
151
545000
3000
و این در حقیقت،
09:26
for me, it was just really about the lusciousnessخوشبختی of oilنفت.
152
548000
3000
فقط درباره حس لذت‌بخشی روغن برای من بود.
09:29
(Laughterخنده)
153
551000
1000
(خنده حضار)
09:30
And then, I got a call from a friendدوست
154
552000
3000
بعد از این بود که یکی از دوستانم با من تماس گرفت
09:33
who wanted to have a showنشان بده of eroticوابسته به عشق شهوانی artهنر,
155
555000
3000
و گفت که می‌خواد نمایشگاهی از هنر شهوانی به پا کند،
09:36
and I didn't have any piecesقطعات.
156
558000
2000
و من هم هیچی نداشتم.
09:38
But when she suggestedپیشنهادی to be in the showنشان بده, this pieceقطعه cameآمد to mindذهن.
157
560000
4000
اما وقتی که پیشنهاد کرد که توی نمایشگاه شرکت کنم، این قطعه به ذهنم اومد.
09:42
So, it's sortمرتب سازی of relatedمربوط, but you can see it's much more overtlyآشکارا eroticوابسته به عشق شهوانی.
158
564000
4000
به نوعی به قبلی مربوط می‌شود ولی این یکی به طرز آشکاری شهوانیه.
09:48
And this one I call "Machineدستگاه with Greaseگریس."
159
570000
3000
و اسم این یکی هست «ماشین با گیریس.»
09:51
It's just continuallyبه طور پیوسته ejaculatingانزال, and it's --
160
573000
2000
فقط به طور پیوسته انزال می‌کنه و ...
09:53
(Laughterخنده) --
161
575000
1000
(خنده حضار)
09:54
this is a happyخوشحال machineدستگاه, I'll tell you.
162
576000
3000
ماشین خوشحالیه، بهتون می‌گویم.
09:57
(Laughterخنده)
163
579000
1000
(خنده حضار)
09:58
It's definitelyقطعا happyخوشحال.
164
580000
2000
قطعاً خوشحاله.
10:02
From an engineeringمهندسی pointنقطه of viewچشم انداز,
165
584000
3000
از نقطه نظر مهندسی،
10:05
this is just a little four-barچهار بار linkageپیوند.
166
587000
2000
این فقط یک اتصال ۴ میله‌ای است.
10:07
And then again, this is a foundپیدا شد objectشی, a little fanپنکه that I foundپیدا شد.
167
589000
5000
و باز این هم یک شئ یافت شده است، یک بادبزن دستی که پیدایش کردم.
10:12
And I thought, what about the gestureژست of openingافتتاح the fanپنکه,
168
594000
3000
و فکر کردم به ژست باز کردن بادبزن،
10:15
and how simplyبه سادگی could I stateحالت something.
169
597000
3000
و چقدر ساده می‌شود با آن چیزی رو عنوان کنم.
10:18
And, in a caseمورد like this, I'm tryingتلاش کن to make something whichکه is clearروشن است
170
600000
8000
در نمونه‌ای مثل این، دارم سعی می‌کنم چیزی بسازم که واضح است
10:26
but alsoهمچنین not suggestiveنشانگر of any particularخاص kindنوع of animalحیوانات or plantگیاه.
171
608000
5000
ولی هیچ نوع خاصی از حیوان یا گیاه را القاء نمی‌کند.
10:33
For me, the processروند is very importantمهم,
172
615000
5000
برای من، روند خیلی مهم است
10:38
because I'm inventingاختراع machinesماشین آلات,
173
620000
2000
چرا که کار من اختراع ماشین‌هاست،
10:40
but I'm alsoهمچنین inventingاختراع toolsابزار to make machinesماشین آلات,
174
622000
3000
اما در عین حال ابزار برای ساختن ماشین‌ها را هم اختراع می‌کنم.
10:43
and the wholeکل thing is all sortمرتب سازی of wrappedپیچیده شده up from the beginningشروع.
175
625000
3000
و تمام کار به نحوی از همان ابتدا پوشیده شده است.
10:46
So this is a little wire-bendingسیم خم شدن toolابزار.
176
628000
3000
این یک جور وسیله خم کردن سیم است.
10:49
After manyبسیاری yearsسالها of bendingخم شدن gearsدنده ها with a pairجفت of pliersانبر,
177
631000
3000
بعد از سال‌ها خم کردن چرخ دنده‌ها با انبردست،
10:52
I madeساخته شده that toolابزار, and then I madeساخته شده this other toolابزار
178
634000
3000
آن ابزار را درست کردم، و سپس این یکی ابزار را ساختم
10:55
for sortمرتب سازی of centeringمرکز گیری gearsدنده ها very quicklyبه سرعت --
179
637000
3000
برای تنظیم کردن سریع مرکز چرخ‌دنده‌ها،
10:59
sortمرتب سازی of developingدر حال توسعه my ownخودت little worldجهان of technologyتکنولوژی.
180
641000
3000
می‌شه گفت دنیای کوچک فناوری‌های خودم را گسترش دادم.
11:02
My life completelyبه صورت کامل changedتغییر کرد when I foundپیدا شد a spotنقطه welderجوشکار.
181
644000
6000
زندگی من به کلی تغییر کرد، وقتی که یک دستگاه جوش نقطه‌ای پیدا کردم.
11:08
(Laughterخنده)
182
650000
1000
(خنده حضار)
11:09
And that was that toolابزار.
183
651000
2000
و این همان وسیله بود.
11:11
It completelyبه صورت کامل changedتغییر کرد what I could do.
184
653000
2000
آنچه می‌توانستم انجام بدم را کاملاً تغییر داد.
11:13
Now here, I'm going to do a very poorفقیر jobکار of silverنقره solderingلحیم کاری.
185
655000
4000
اینجا هم می‌خواهم یک لحیم‌کاری افتضاح نقره انجام بدهم.
11:18
This is not the way they teachتدریس کنید you to silverنقره solderلحیم کاری when you're in schoolمدرسه.
186
660000
5000
این روشی نیست که در مدرسه برای لحیم‌کاری نقره یادتان می‌دهند.
11:23
I just like, throwپرت كردن it in.
187
665000
2000
من مقدار زیادی لحیم آنجا می‌ریختم،
11:25
I mean, realواقعی jewelersجواهرات put little bitsبیت of solderلحیم کاری in.
188
667000
2000
جواهرسازهای حرفه‌ای فقط کمی لحیم گوشه و کنار می‌گذارند.
11:28
So, that's a finishedتمام شده gearدنده.
189
670000
3000
و این هم یک چرخ دنده تمام شده‌است.
11:32
When I movedنقل مکان کرد to Bostonبوستون,
190
674000
2000
وقتی که به بوستون رفتم،
11:34
I joinedپیوست a groupگروه calledبه نام the Worldجهان Sculptureمجسمه سازی Racingمسابقه Societyجامعه.
191
676000
5000
عضو گروهی شدم به نام انجمن جهانی مسابقه با مجسمه.
11:39
(Laughterخنده)
192
681000
1000
(خنده حضار)
11:40
And the ideaاندیشه, theirخودشان premiseفرضیه was that we wanted to showنشان بده
193
682000
7000
و ایده‌اش، تصور آنها این بود که می‌خواستیم
11:47
piecesقطعات of sculptureمجسمه سازی on the streetخیابان,
194
689000
2000
مجسمه‌هایی را در خیابان‌ها نمایش بدهیم،
11:49
and there'dقرمز be no subjectiveذهنی decisionتصمیم گیری about what was the bestبهترین.
195
691000
4000
و هیچ تصمیم ذهنی هم مبنی بر اینکه کدام بهترین است وجود نداشت.
11:53
It would be -- whateverهر چه cameآمد acrossدر سراسر the finishپایان دادن lineخط first would be the winnerبرنده.
196
695000
2000
این جوری بود که هر چیزی که زودتر از خط پایان بگذرد، برنده است.
11:55
(Laughterخنده)
197
697000
1000
(خنده حضار)
11:56
So I madeساخته شده -- this is my first racingمسابقه sculptureمجسمه سازی,
198
698000
4000
من هم ساختم -- این اولین مجسمه مسابقه‌ای من هست.
12:00
and I thought, "Oh, I'm going to make a cartسبد خرید,
199
702000
2000
بعد فکر کردم که «اوه، حالا چطوره یک گاری بسازم،
12:02
and I'm going to have it --
200
704000
2000
و می‌خواهم که
12:04
I'm going to have my handدست writingنوشتن 'fasterسریعتر,'
201
706000
2000
می‌خواهم که دست خودم برایم بنویسد 'تندتر،'
12:06
so as I runاجرا کن down the streetخیابان, the cart'sسبد خرید going to talk to me
202
708000
4000
به این ترتیب وقتی که در خیابون می‌دویدم، گاری هم با من شروع به حرف زدن می‌کند
12:10
and it's going to go, 'Fasterسریع تر, fasterسریعتر!' "
203
712000
3000
و خواهد گفت، 'تندتر، تندتر!'»
12:13
So, that's what it does.
204
715000
2000
این کارشه.
12:15
(Laughterخنده)
205
717000
1000
(خنده حضار)
12:16
But then in the endپایان, what I decidedقرار بر این شد
206
718000
5000
اما در آخر تصمیم گرفتم که،
12:21
was everyهرکدام time you finishپایان دادن writingنوشتن the wordکلمه,
207
723000
3000
هر بار که نوشتن کلمه به پایان می‌رسد،
12:24
I would stop and I would give the cardکارت to somebodyکسی on the sideسمت of the roadجاده.
208
726000
4000
بایستم و کاغذ را به رهگذری در کنار خیابون بدهم.
12:28
So I would never winپیروزی the raceنژاد because I'm always stoppingمتوقف کردن.
209
730000
3000
به این ترتیب هیچ وقت برنده مسابقه هم نمی‌شوم چون دائم در حال توقف کردنم.
12:31
But I had a lot of funسرگرم کننده.
210
733000
2000
اما خیلی بهم خوش گذشت.
12:33
(Applauseتشویق و تمجید)
211
735000
6000
(تشویق حضار)
12:39
Now, I only have two and a halfنیم minutesدقایق -- I'm going to playبازی this.
212
741000
4000
فقط دو و نیم دقیقه وقت دارم -- میخواهم این را بهتان نشان بدهم.
12:43
This is a pieceقطعه that, for me, is in some waysراه ها
213
745000
6000
این قطعه‌ای هست که برای من از بعضی جهات
12:49
the mostاکثر completeتکمیل kindنوع of pieceقطعه.
214
751000
2000
کاملترین نوع قطعه به حساب می‌آید.
12:51
Because when I was a kidبچه, I alsoهمچنین playedبازی کرد a lot of guitarگیتار.
215
753000
2000
چون وقتی من بچه بودم، خیلی هم گیتار می‌زدم.
12:53
And when I had this thought,
216
755000
4000
و وقتی این فکر به ذهنم رسید،
12:57
I was imaginingتصور کردن that I would make --
217
759000
2000
داشتم تصور می‌کردم که --
12:59
I would have a wholeکل machineدستگاه theaterتئاتر eveningشب,
218
761000
3000
یک تئاتر ماشینی کامل خواهم ساخت،
13:02
where I would -- you would have an audienceحضار,
219
764000
2000
که تماشاچی هم خواهم داشت -- خواهید داشت،
13:04
the curtainپرده would openباز کن, and you'dمی خواهی be entertainedسرگرم کننده by machinesماشین آلات on stageمرحله.
220
766000
4000
پرده باز خواهد شد، و ماشین‌های روی صحنه شما را سرگرم خواهند کرد.
13:08
So, I imaginedتصور a very simpleساده gesturalژست danceرقص
221
770000
3000
پس به یک حرکت خیلی ساده رقص مانند فکر کردم
13:11
that would be betweenبین a machineدستگاه and just a very simpleساده chairصندلی, and ...
222
773000
8000
که بین یک ماشین و یک صندلی خیلی ساده اتفاق بیافتد، و ...
13:27
When I'm makingساخت these piecesقطعات, I'm always tryingتلاش کن to find a pointنقطه
223
789000
4000
وقتی که دارم این چیزها را می‌سازم، دائم به دنبال یافتن جایی هستم
13:31
where I'm sayingگفت: something very clearlyبه وضوح and it's very simpleساده,
224
793000
11000
که چیزی را بسادگی و شفافیت تمام
13:42
but alsoهمچنین at the sameیکسان time it's very ambiguousمبهم.
225
804000
3000
اما در عین حال بسیار مبهم ، ادا می‌کنم.
13:45
And I think there's a pointنقطه betweenبین simplicityسادگی and ambiguityابهام
226
807000
5000
و فکر می‌کنم که بین سادگی و ابهام نقطه‌ای وجود دارد
13:50
whichکه can allowاجازه دادن a viewerبیننده to perhapsشاید take something from it.
227
812000
6000
که به بیننده این اجازه رو می‌دهد تا چیزی از آن درک کند.
13:59
And that leadsمنجر می شود me to the thought that all of these piecesقطعات
228
821000
4000
و این من را به این حقیقت میرسوند که تمامی این اجزاء
14:03
startشروع کن off in my ownخودت mindذهن, in my heartقلب,
229
825000
4000
در ذهن و قلب من بوجود می‌آیند،
14:07
and I do my bestبهترین at findingیافته waysراه ها to expressبیان them with materialsمواد,
230
829000
7000
و من نهایت تلاشم را برای یافتن راه‌هایی برای بیان آنها از طریق اجسام انجام می‌دهم،
14:14
and it always feelsاحساس می کند really crudeخام.
231
836000
2000
و همیشه هم زمختی و ناپختگیش را حس می‌کنم.
14:16
It's always a struggleتقلا,
232
838000
2000
این همیشه یک مبارزه است،
14:19
but somehowبه نحوی I manageمدیریت کردن to sortمرتب سازی of get this thought
233
841000
4000
اما به طریقی موفق می‌شوم که آن ایده را
14:23
out into an objectشی, and then it's there, OK.
234
845000
4000
به درون یک شئ برسانم، و بعد دیگر آنجاست، حله.
14:27
It meansبه معنای nothing at all.
235
849000
2000
این هیچ مفهومی ندارد.
14:29
The objectشی itselfخودش just meansبه معنای nothing.
236
851000
2000
خود شئ هیچ معنایی ندارد.
14:31
Onceیک بار it's perceivedدرک شده, and someoneکسی bringsبه ارمغان می آورد it into theirخودشان ownخودت mindذهن,
237
853000
5000
اما وقتی که مشاهده شد، و کسی آن را به ذهن خودش راه داد،
14:36
then there's a cycleچرخه that has been completedتکمیل شده.
238
858000
5000
آن وقت چرخه‌ای هست که تکمیل شده است.
14:41
And to me, that's the mostاکثر importantمهم thing
239
863000
2000
و برای من، این مهم‌ترین چیز است.
14:43
because, ever sinceاز آنجا که beingبودن a kidبچه, I've wanted to communicateبرقراری ارتباط my passionشور and love.
240
865000
5000
چون از زمان کودکی، می‌خواستم که با شور و عشق خودم ارتباط برقرار کنم،
14:48
And that meansبه معنای the completeتکمیل cycleچرخه of comingآینده from insideداخل,
241
870000
5000
و این به معنای چرخه کامل حرکت از درون
14:53
out to the physicalفیزیکی, to someoneکسی perceivingدرک it.
242
875000
5000
به دنیای فیزیکی هست، به کسی که آن را درک می‌کند.
15:01
So I'll just let this chairصندلی come down.
243
883000
4000
پس صبر می‌کنم تا این صندلی پایین بیاید.
15:33
(Applauseتشویق و تمجید)
244
915000
1000
(تشویق حضار)
15:34
Thank you.
245
916000
1000
متشکرم.
15:35
(Applauseتشویق و تمجید)
246
917000
3000
(تشویق حضار)
Translated by Amirali Sadeghi
Reviewed by Reza Mohammadi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Arthur Ganson - Sculptor
Arthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots.

Why you should listen

A modern-day creator of "twittering machines," Arthur Ganson uses simple, plain materials to build witty mechanical art. But the wit is not simply about Rube Goldberg-ian chain-reaction gags (though you'll find a few of those). His work examines the quiet drama of physical motion, whether driven by a motor or by the actions of the viewer. Notions of balance, of rising and falling, of action and reaction and consequence, play themselves out in wire and steel and plastic.

Ganson has been an artist-in-residence at MIT (where the Lemelson-MIT Award Program named him an Inventor of the Week, and where his show "Gestural Engineering" is ongoing) and has shown his work at art and science museums around the world -- including the legendary "Machine with Concrete," which will put on quite a show ... in 2 trillion years.

More profile about the speaker
Arthur Ganson | Speaker | TED.com