ABOUT THE SPEAKER
Rufus Griscom + Alisa Volkman - Website co-founders
Rufus Griscom and Alisa Volkman co-founded Babble, a website for parents. He’s the CEO, she’s the VP of sales strategy and brand development, and they have three sons.

Why you should listen

Alisa Volkman co-founded Babble with her husband, Rufus Griscom, in December 2006, and has spent the past four years growing the site to attract more than 4 million parents a month. As VP of Sales Strategy and Brand Development, Volkman oversees design, influences product development, and creates and sells custom ad programs.

Griscom serves as Babble’s CEO. He was co-founder of the pathbreaking Nerve.com in 1997, as the website’s founding editor and CEO. In the decade that followed, Griscom grew Nerve Media into a profitable website and online dating business, in the process spinning off Spring Street Networks. He serves as an advisor to several New York-based internet companies. Volkman and Griscom have three sons, Declan, Grey and the brand-new Rye.

More profile about the speaker
Rufus Griscom + Alisa Volkman | Speaker | TED.com
TEDWomen 2010

Rufus Griscom + Alisa Volkman: Let's talk parenting taboos

روفِس گریسکام و اِلِسا وُلکمِن: بیاییم درباره تابوهای فرزند پروری صحبت کنیم

Filmed:
2,430,863 views

روفِس گریسکام و اِلیسا وُلکمِن، بنيانگزاران سايت Babble.com، در يك اجراي مشترك زنده، چهار واقعیتی را که والدين هیچ وقت به آن اقرار نمیکنند و از آنها انتظار مي‌رود كه اقرار كنند را بيان میکنند. سخنراني بسیار بامزه و صادقانه هم برای والدین و هم برای آنانی که فرزند ندارند.
- Website co-founders
Rufus Griscom and Alisa Volkman co-founded Babble, a website for parents. He’s the CEO, she’s the VP of sales strategy and brand development, and they have three sons. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:18
Alisaآلیسا Volkmanولکمن: So this is where our storyداستان beginsشروع می شود --
0
3000
3000
اِلِسا وُلکمن: داستان ما از اینجا شروع میشه --
00:21
the dramaticنمایشی momentsلحظات of the birthتولد
1
6000
2000
لحظات مهيج تولدِ
00:23
of our first sonفرزند پسر, Declanدکلان.
2
8000
2000
اولین پسرمان، دِکلِن.
00:25
Obviouslyبه طور مشخص a really profoundعمیق momentلحظه,
3
10000
2000
مسلما لحظه فوق‌العاده‌اي بود،
00:27
and it changedتغییر کرد our livesزندگی می کند in manyبسیاری waysراه ها.
4
12000
2000
و زندگی ما را به طرق مختلفی تغییر داد.
00:29
It alsoهمچنین changedتغییر کرد our livesزندگی می کند in manyبسیاری unexpectedغیر منتظره waysراه ها,
5
14000
2000
و همچنین زندگي ما را به طرق غیر منتظره‌ای تغيير داد،
00:31
and those unexpectedغیر منتظره waysراه ها we laterبعد reflectedمنعکس شده است on,
6
16000
3000
و ما بعدها درباره آن طرق غیر منتظره اندیشیدیم،
00:34
that eventuallyدر نهایت spawnedایجاد شده است a businessکسب و کار ideaاندیشه betweenبین the two of us,
7
19000
2000
و نهايتا یک ایده ی تجاری به ما دو نفر داد،
00:36
and a yearسال laterبعد, we launchedراه اندازی شد Babbleخرگوش,
8
21000
2000
و یک سال بعدش،‌ ما سایت بَبُل (Babble) را راه انداختيم،
00:38
a websiteسایت اینترنتی for parentsپدر و مادر.
9
23000
2000
كه وب‌سایتی برای والدین است.
00:40
Rufusروفوس Griscomگریسکوف: Now I think of our storyداستان
10
25000
2000
روفِس گریسکام: به‌ نظرم، داستان ما
00:42
as startingراه افتادن a fewتعداد کمی yearsسالها earlierقبلا. AVAV: That's trueدرست است.
11
27000
3000
چند سال قبل از آن شروع شد. (اِلِسا وُلکمن: درسته.)
00:45
RGRG: You mayممکن است rememberیاد آوردن, we fellسقوط headسر over heelsپاشنه in love.
12
30000
3000
شاید بیاد داشته باشی که ما ديوانه‌وار عاشق همدیگر شدیم.
00:48
AVAV: We did.
13
33000
2000
اِلِسا: درسته.
00:50
RGRG: We were at the time runningدر حال اجرا a very differentناهمسان kindنوع of websiteسایت اینترنتی.
14
35000
2000
روفِس: در آن زمان وبسایت دیگری را اداره میکردیم.
00:52
It was a websiteسایت اینترنتی calledبه نام Nerveعصب.comکام,
15
37000
2000
به‌ نام Nerve.com،
00:54
the taglineشعار of whichکه was "literateسواد آموزی smutاسموتی."
16
39000
3000
که برچسب آن "هزليات دانشمند" بود.
00:57
It was in theoryتئوری, and hopefullyخوشبختانه in practiceتمرین,
17
42000
3000
اين از لحاظ نظري بود و اميدوارم در عمل هم چنين بوده باشد،
01:00
a smartهوشمندانه onlineآنلاین magazineمجله
18
45000
2000
آن یک مجله آنلاین خوب
01:02
about sexارتباط جنسی and cultureفرهنگ.
19
47000
3000
درباره روابط جنسی و فرهنگ بود.
01:05
AVAV: That spawnedایجاد شده است a datingدوستیابی siteسایت.
20
50000
3000
اِلِسا: و آن یک وبسایت عشق و ازدواج ايجاد كرد.
01:08
But you can understandفهمیدن the jokesجوک ها that we get. Sexارتباط جنسی begetsآغاز می شود babiesنوزادان.
21
53000
2000
ولی میتوانید حدس بزنید که چه نوع شوخیهایی به ما می‌رسيد: روابط جنسی بچه مي‌آره.
01:10
You followدنبال کردن instructionsدستورالعمل ها on Nerveعصب and you should endپایان up on Babbleخرگوش,
22
55000
3000
یا اینکه "اگر راهنمایي سایت Nerve را دنبال کنید به نتایج سایت Babble خواهید رسید"،
01:13
whichکه we did.
23
58000
2000
که ما رسیدیم.
01:15
And we mightممکن launchراه اندازی a geriatricسالخورده siteسایت as our thirdسوم. We'llخوب see.
24
60000
3000
و ما شاید یک سایت مربوط به دوران پیری به‌عنوان سومین سایتمان راه بيندازيم. ببینیم چی میشه.
01:19
RGRG: But for us, the continuityتداوم betweenبین Nerveعصب and Babbleخرگوش
25
64000
3000
روفِس: ولی برای ما، پیوستگي بین این دو وبسایت
01:22
was not just the life stageمرحله thing,
26
67000
2000
صرفا درباره مراحل زندگی نبود،
01:24
whichکه is, of courseدوره, relevantمربوط,
27
69000
2000
كه مسلما به هم مربوط است،
01:26
but it was really more about
28
71000
2000
بلكه در اصل بیشتر در مورد
01:28
our desireمیل to speakصحبت very honestlyصادقانه
29
73000
2000
میل ما به گفتگویی بسیار صادقانه
01:30
about subjectsفاعل، موضوع that people have difficultyمشکل speakingصحبت كردن honestlyصادقانه about.
30
75000
3000
درباره مطالبی است که گفتگوی صادقانه در مورد آنها برای مردم مشکل است.
01:33
It seemsبه نظر می رسد to us that
31
78000
2000
بنظر ما،
01:35
when people startشروع کن dissemblingمخلوط کردن, people startشروع کن lyingدروغ گویی about things,
32
80000
3000
وقتی که مردم چيزها را پنهان كرده و درباره آنها دروغ سر هم مي‌كنند،
01:38
that's when it getsمی شود really interestingجالب هست.
33
83000
2000
آن موقع است که همه چیز بسیار جالب میشود،
01:40
That's a subjectموضوع that we want to diveشیرجه رفتن into.
34
85000
2000
و این موضوعی است که ما میخواهیم درباره‌اش صحبت کنیم.
01:42
And we'veما هستیم been surprisedغافلگیر شدن to find, as youngجوان parentsپدر و مادر,
35
87000
2000
و ما بعنوان والدین جوان، تعجب میکنیم
01:44
that there are almostتقریبا more taboosتابوها around parentingپدر و مادر
36
89000
3000
که درباره فرزندپروری تقریبا تابوهای بیشتری وجود دارد
01:47
than there are around sexارتباط جنسی.
37
92000
2000
تا درباره روابط جنسی.
01:49
AVAV: It's trueدرست است. So like we said,
38
94000
2000
اِلیسا: درست است. همانطوری که گفتیم،
01:51
the earlyزود yearsسالها were really wonderfulفوق العاده,
39
96000
2000
سالهای اولیه بسیار عالی بودند،
01:53
but they were alsoهمچنین really difficultدشوار.
40
98000
2000
ولی بسیار سخت نیز بودند.
01:55
And we feel like some of that difficultyمشکل
41
100000
2000
و ما حس میکنیم که بعضی از آن سختیها
01:57
was because of this falseنادرست advertisementتبلیغات around parentingپدر و مادر.
42
102000
3000
به دلایل آگهی های غلط‌ درباره فرزند پروری است که بوجود آمدند.
02:00
(Laughterخنده)
43
105000
2000
(خنده)
02:02
We subscribedمشترک شده است to a lot of magazinesمجلات, did our homeworkمشق شب,
44
107000
3000
ما آبونه مجلات بسیاری شدیم، تكاليفمان را انجام دادیم،
02:05
but really everywhereدر همه جا you look around, we were surroundedاحاطه شده by imagesتصاویر like this.
45
110000
3000
ولی به هر جا که نگاه مي‌کردیم، چنين تصاویری دور و برمان بود.
02:08
And we wentرفتی into parentingپدر و مادر
46
113000
2000
و فرزند پروری را
02:10
expectingمنتظر our livesزندگی می کند to look like this.
47
115000
2000
با این نوع توقعات آغاز کردیم.
02:12
The sunآفتاب was always streamingجریان in, and our childrenفرزندان would never be cryingگریان.
48
117000
3000
خورشید همیشه خواهد تابيد و بچه هایمان هیچ وقت گریه نخواهند کرد.
02:15
I would always be perfectlyکاملا coiffedعاشق and well restedاستراحت کرد,
49
120000
3000
من همیشه سر حال بوده و استراحت خوبي خواهم داشت.
02:19
and in factواقعیت, it was not like that at all.
50
124000
2000
ولی اصلا اینطور نبود.
02:21
RGRG: When we loweredکاهش یافته است the glossyبراق parentingپدر و مادر magazineمجله
51
126000
3000
روفِس: وقتی که ما تصاویر براق و زیبای این مجلات فرزندپروری
02:24
that we were looking at, with these beautifulخوشگل imagesتصاویر,
52
129000
2000
که به آنها نگاه میکردیم را كنار گذاشته،
02:26
and lookedنگاه کرد at the sceneصحنه in our actualواقعی livingزندگي كردن roomاتاق,
53
131000
2000
و به صحنه اصلي نشیمن خانه‌مان نگاه کردیم،
02:28
it lookedنگاه کرد a little bitبیت more like this.
54
133000
2000
بیشتر شبیه به این بود.
02:30
These are our threeسه sonsپسران.
55
135000
2000
اینها سه پسر ما هستند.
02:32
And of courseدوره, they're not always cryingگریان and screamingجیغ زدن,
56
137000
2000
خب، البته، همیشه در حال گریه كردن و جیغ زدن نیستند.
02:34
but with threeسه boysپسران, there's a decentنجیب probabilityاحتمال
57
139000
2000
ولی با داشتن سه پسر، احتمال مي‌رود
02:36
that at leastکمترین one of them will not be comportingcomporting himselfخودت
58
141000
2000
که حد اقل، یکی از آنها خود را با رفتاري
02:38
exactlyدقیقا as he should.
59
143000
2000
که میباست داشته باشد منطبق نكند.
02:40
AVAV: Yes, you can see where the disconnectقطع شدن was happeningاتفاق می افتد for us.
60
145000
3000
اِلیسا: پس میتوانید مشاهده کنید که از كجا این نااميد شدن از آن توقعات بوجود آمد.
02:43
We really feltنمد like what we wentرفتی in expectingمنتظر
61
148000
3000
ما واقعا به این نتیجه رسیدیم که انتظارات ما
02:46
had nothing to do with what we were actuallyدر واقع experiencingتجربه کردن,
62
151000
3000
نمي‌توانست كاري براي آنچه كه عملا تجربه‌اش مي‌كرديم بكند.
02:49
and so we decidedقرار بر این شد we really wanted to give it to parentsپدر و مادر straightسر راست.
63
154000
3000
و به همين خاطر، تصمیم گرفتیم که آن را رک و پوست کنده با والدين در ميان بگذاريم.
02:52
We really wanted to let them understandفهمیدن
64
157000
3000
ما میخواستیم که آنها
02:55
what the realitiesواقعیت ها of parentingپدر و مادر were in an honestصادقانه way.
65
160000
3000
صادقانه با حقایق فرزند پروری آگاه شوند.
02:58
RGRG: So todayامروز, what we would love to do
66
163000
2000
روفِس: بنابراين ما امروز تصمیم داریم
03:00
is shareاشتراک گذاری with you fourچهار parentingپدر و مادر taboosتابوها.
67
165000
3000
که چهار تابوی فرزند پروری را با شما در میان بگذاریم.
03:03
And of courseدوره, there are manyبسیاری more than fourچهار things
68
168000
2000
البته، غیر از این چهارتا، تابوهای بسیار دیگری
03:05
you can't say about parentingپدر و مادر,
69
170000
2000
در مورد فرزند پروری وجود دارند.
03:07
but we would like to shareاشتراک گذاری with you todayامروز
70
172000
2000
ولی میخواهیم که امروز
03:09
fourچهار that are particularlyبه خصوص relevantمربوط for us personallyشخصا.
71
174000
3000
چهار تا از آنها که شخصا با ما مرتبط است را با شما در میان بگذاریم.
03:12
So the first, tabooتابو numberعدد one:
72
177000
3000
اولین تابو، شماره یک:
03:15
you can't say you didn't fallسقوط in love with your babyعزیزم
73
180000
3000
شما نمیتوانید بگویید که از لحظه اول
03:18
in the very first minuteدقیقه.
74
183000
2000
عاشق فرزندتان نشدید.
03:20
I rememberیاد آوردن vividlyبه وضوح, sittingنشسته there in the hospitalبیمارستان.
75
185000
3000
من واضحا بیاد دارم، نشسته بودم در بیمارستان.
03:23
We were in the processروند of givingدادن birthتولد to our first childکودک.
76
188000
3000
ما در روند زايمان اولین فرزندمان بودیم.
03:26
AVAV: We, or I?
77
191000
2000
اِلیسا: ما یا من؟
03:28
RGRG: I'm sorry.
78
193000
2000
روفِس: ببخشید.
03:30
Misuseسوء استفاده of the pronounضمایر.
79
195000
2000
ضمیر اشتباهی را بکار بردم.
03:32
Alisaآلیسا was very generouslyسخاوتمندانه in the processروند
80
197000
2000
اِلِسا بسیار سخاوتمندانه
03:34
of givingدادن birthتولد to our first childکودک -- (AVAV: Thank you.)
81
199000
2000
اولین فرزندمان را زایید -- (اِلِسا: خیلی ممنون.)
03:36
-- and I was there with a catcher'sکشنده mittمات.
82
201000
2000
-- و من با دستکش گرفتن نوزاد
03:38
And I was there with my armsبازوها openباز کن.
83
203000
2000
و با آغوشی باز آنجا بودم.
03:40
The nurseپرستار was comingآینده at me
84
205000
2000
پرستار داشت با این نوزاد بسیار زیبا
03:42
with this beautifulخوشگل, beautifulخوشگل childکودک,
85
207000
2000
بسوی من میامد.
03:44
and I rememberیاد آوردن, as she was approachingنزدیک شدن me,
86
209000
2000
و بیاد دارم که همینکه داشت بسوی من میامد،
03:46
the voicesصدای of friendsدوستان sayingگفت:,
87
211000
3000
صدای دوستانم توي ذهنم بود که میگفتند:
03:49
"The momentلحظه they put the babyعزیزم in your handsدست ها,
88
214000
2000
"لحظه ای که نوزاد را بدستت میدهند،
03:51
you will feel a senseاحساس of love that will come over you
89
216000
3000
یک احساسي از عشق تو را احاطه مي‌كند
03:54
that is [on] an orderسفارش of magnitudeاندازه more powerfulقدرتمند
90
219000
2000
که عظمت آن بسيار قدرتمندتر از
03:56
than anything you've ever experiencedبا تجربه in your entireکل life."
91
221000
3000
از هر چیزی که تا حال در زندگیت تجربه کرده‌ای خواهد بود."
03:59
So I was bracingبافتن myselfخودم for the momentلحظه.
92
224000
2000
پس خودم را آماده کردم برای همچنین تجربه ای.
04:01
The babyعزیزم was comingآینده,
93
226000
2000
نوزاد داشت میامد،
04:03
and I was readyآماده for this Mackمکه truckکامیون of love
94
228000
2000
و من آماده این کامیون عشق بودم
04:05
to just knockدر زدن me off my feetپا.
95
230000
3000
تا مرا از حال ببرد.
04:08
And insteadبجای, when the babyعزیزم was placedقرار داده شده in my handsدست ها,
96
233000
3000
در عوض، وقتی که نوزاد را بدستم دادند،
04:11
it was an extraordinaryخارق العاده momentلحظه.
97
236000
2000
یک لحظه فوق‌العاده بود.
04:13
This pictureعکس is from literallyعینا a fewتعداد کمی secondsثانیه after
98
238000
3000
این عکس، چند ثانیه بعد از اینکه
04:16
the babyعزیزم was placedقرار داده شده in my handsدست ها and I broughtآورده شده him over.
99
241000
3000
نوزاد را بدستم دادند و آوردمش، گرفته شده است.
04:19
And you can see, our eyesچشم ها were glisteningدرخشان.
100
244000
2000
و شما مي‌توانيد ببينيد چشمهايمان مي‌درخشید.
04:21
I was overwhelmedغرق شدن with love and affectionمحبت for my wifeهمسر,
101
246000
3000
وجودم سرشار از عشق و احساس نسبت به همسرم بود،
04:24
with deepعمیق, deepعمیق gratitudeحق شناسی
102
249000
2000
با قدرداني عمیق
04:26
that we had what appearedظاهر شد to be a healthyسالم childکودک.
103
251000
2000
که ما فرزند تندرست و سالمی داشتیم.
04:28
And it was alsoهمچنین, of courseدوره, surrealسورئالیسم.
104
253000
2000
و کلا رويايي بود.
04:30
I mean, I had to checkبررسی the tagsبرچسب ها and make sure.
105
255000
2000
من حتی برچسب اسمش را بررسی کردم تا مطمئن باشم.
04:32
I was incredulousبی اعتقاد, "Are you sure this is our childکودک?"
106
257000
2000
دیر باور بودم: "مطمئنی این فرزند ماست؟"
04:34
And this was all quiteکاملا remarkableقابل توجه.
107
259000
3000
و تمام این تجربه واقعا جالب‌ توجه‌ بود.
04:37
But what I feltنمد towardsبه سمت the childکودک at that momentلحظه was deepعمیق affectionمحبت,
108
262000
3000
حسی را که من در آن لحظه بسوی فرزندم داشتم، یک عاطفه عمیقی بود،
04:40
but nothing like what I feel for him now, fiveپنج yearsسالها laterبعد.
109
265000
3000
ولی هیچ شباهتی با حسی که در حال حاضر دارم، که پنج سال از آن میگذرد، ندارد.
04:43
And so we'veما هستیم doneانجام شده something here
110
268000
2000
خب، ما کار بسیار
04:45
that is hereticalجبرئیل.
111
270000
2000
بدعت آمیزی را انجام دادیم.
04:47
We have chartedبرنامه ریزی شده
112
272000
3000
ما عشق خود در مورد فرزندمان را
04:50
our love for our childکودک over time.
113
275000
3000
در طول زمان روي جدول اندازه گرفتیم.
04:53
(Laughterخنده)
114
278000
2000
(خنده)
04:55
This, as you know, is an actعمل کن of heresyارتداد.
115
280000
3000
ميدانيد که این كار يك بدعت است.
04:58
You're not allowedمجاز to chartچارت سازمانی love.
116
283000
2000
ماها اجازه نداریم که عشق را در جدول اندازه بگیریم.
05:00
The reasonدلیل you're not allowedمجاز to chartچارت سازمانی love
117
285000
2000
دلیلی که ماها اجازه نداریم عشق را جدول بگیریم
05:02
is because we think of love as a binaryدودویی thing.
118
287000
2000
اینست که ما فکر میکنیم که عشق یک چیز دووجهي‌ است.
05:04
You're eitherیا in love, or you're not in love.
119
289000
2000
یا ما عاشق هستیم، یا اینکه نیستیم.
05:06
You love, or you don't love.
120
291000
2000
یا عشق میورزیم و یا نمیورزیم.
05:08
And I think the realityواقعیت is that love is a processروند,
121
293000
3000
و من فکر میکنم واقعيت اين است که عشق یک روند است.
05:11
and I think the problemمسئله with thinkingفكر كردن of love
122
296000
2000
بنظرم اشکال این نظریه
05:13
as something that's binaryدودویی
123
298000
2000
که عشق را یک چیز دووجهي بدانیم،
05:15
is that it causesعلل us
124
300000
2000
اینست که آن باعث میشود
05:17
to be undulyبی ادب concernedنگران
125
302000
2000
كه بيهوده نگران باشيم
05:19
that love is fraudulentجعلی, or inadequateناکافی است, or what have you.
126
304000
3000
که عشق واقعي نيست و ناكافي است.
05:22
And I think I'm speakingصحبت كردن obviouslyبدیهی است here to the father'sپدر experienceتجربه.
127
307000
3000
مشخصا منطورم تجربیات پدران است.
05:25
But I think a lot of menمردان do go throughاز طریق this senseاحساس
128
310000
2000
بنظرم، اکثریت مردها
05:27
in the earlyزود monthsماه ها, maybe theirخودشان first yearسال,
129
312000
3000
در دوران ماه های اولیه یا حتی اولین سال،
05:30
that theirخودشان emotionalعاطفی responseواکنش is inadequateناکافی است in some fashionمد.
130
315000
3000
حس میکنند که واکنشهای احساساتی آنها به نحوی نابسنده است.
05:33
AVAV: Well, I'm gladخوشحالم Rufusروفوس is bringingبه ارمغان آوردن this up,
131
318000
2000
اِلِسا: خوشحالم که روفِس این را اقرار کرد
05:35
because you can noticeاطلاع where he dipsdips in the first yearsسالها
132
320000
3000
چون ميشه فهميد كه روفِس در سال‌هاي اول
05:38
where I think I was doing mostاکثر of the work.
133
323000
3000
که بیشتر کارها را من انجام میدادم، كجا درگير بوده است.
05:41
But we like to jokeجوک,
134
326000
2000
ما دوست داریم که شوخی کنیم،
05:43
in the first fewتعداد کمی monthsماه ها of all of our children'sکودکان livesزندگی می کند,
135
328000
2000
در ماه های اولیه زندگي فرزندانمان،
05:45
this is Uncleدایی Rufusروفوس.
136
330000
2000
این عمو روفِس است.
05:47
(Laughterخنده)
137
332000
2000
(خنده حضار)
05:49
RGRG: I'm a very affectionateمهربان uncleدایی, very affectionateمهربان uncleدایی.
138
334000
2000
روفِس: من یک عموی بسیار مهربانی هستم. بسیار مهربان.
05:51
AVAV: Yes, and I oftenغالبا jokeجوک with Rufusروفوس when he comesمی آید home
139
336000
3000
اِلِسا: بله، بارها با روفِس وقتی که از سر کار میاد خونه شوخی میکنم
05:54
that I'm not sure he would actuallyدر واقع be ableتوانایی to find our childکودک in a line-upخط مقدم
140
339000
3000
میگم مطمئن نیستم که بتواند فرزند ما را توي صف
05:57
amongstدر میان other babiesنوزادان.
141
342000
2000
بين بچه‌های دیگر پیدا کنه.
05:59
So I actuallyدر واقع threwپرتاب کرد a popپاپ quizمسابقه here ontoبه سوی Rufusروفوس.
142
344000
2000
پس میخوام او را جلوی شما امتحان کنم.
06:01
RGRG: Uh oh.
143
346000
2000
روفِس: ای داد و بیداد.
06:03
AVAV: I don't want to embarrassشرم آور him too much. But I am going to give him threeسه secondsثانیه.
144
348000
3000
اِلِسا: نمیخواهم آبروی او را بیش از حد ببرم. ولی به او فقط سه ثانیه میدهم.
06:06
RGRG: That is not fairنمایشگاه. This is a trickترفند questionسوال. He's not up there, is he?
145
351000
3000
روفِس: این که منصفانه نیست. این سؤال يك كلك است. پسر ما اونجا نيست، هست؟
06:09
AVAV: Our eight-week-oldهشت هفته ای sonفرزند پسر is somewhereجایی in here,
146
354000
3000
اِلِسا: پسر هشت هفتگي ما در یک جای این عکس است.
06:12
and I want to see if Rufusروفوس can actuallyدر واقع quicklyبه سرعت identifyشناسایی him.
147
357000
2000
و میخواهم ببینم که آیا روفِس میتواند او را بسرعت‌ تشخیص دهد.
06:14
RGRG: The farدور left. AVAV: No!
148
359000
2000
روفِس: سمت چپی. اِلِسا: نه!
06:16
(Laughterخنده)
149
361000
7000
(خنده حضار)
06:23
RGRG: Cruelظالمانه.
150
368000
2000
روفِس: ای بیرحم.
06:25
AVAV: Nothing more to be said.
151
370000
2000
اِلیسا: احتیاجی به گفتن چیز دیگری نیست.
06:27
(Laughterخنده)
152
372000
2000
(خنده حضار)
06:29
I'll moveحرکت on to tabooتابو numberعدد two.
153
374000
2000
بریم سراق تابوی دوم.
06:31
You can't talk about how lonelyتنهایی havingداشتن a babyعزیزم can be.
154
376000
3000
نمیشه گفت كه بچه آوردن چقدر به آدم احساس تنهايي مي‌دهد.
06:34
I enjoyedلذت بردم beingبودن pregnantباردار. I lovedدوست داشتنی it.
155
379000
2000
من خیلی از حاملگیم لذت بردم. واقعا دوستش داشتم.
06:36
I feltنمد incrediblyطور باور نکردنی connectedمتصل to the communityجامعه around me.
156
381000
3000
یک حس واقعا پیوستگي با اجتماع دور و برم داشتم.
06:39
I feltنمد like everyoneهر کس was participatingشرکت کننده in my pregnancyبارداری, all around me,
157
384000
3000
حس میکردم که همه در این حاملگیم سهم دارند،
06:42
trackingردیابی it down tillتا the actualواقعی due-dateتاریخ تحویل.
158
387000
3000
حتی به تمام جزئیات تا خود دقایق زایمان توجه داشتند.
06:46
I feltنمد like I was a vesselکشتی of the futureآینده of humanityبشریت.
159
391000
3000
حس میکردم که آوندی هستم برای آینده ی بشریت.
06:49
That continuedادامه یافت into the the hospitalبیمارستان. It was really exhilaratingهیجان انگیز.
160
394000
3000
و این محبت تا خود بیمارستان ادامه داشت؛ واقعا نشاط آور بود.
06:52
I was showerدوش with giftsهدیه and flowersگل ها and visitorsبازدید کنندگان.
161
397000
3000
عیادت کنندگان مرا با گلها و هدیه ها یشان سرشار از عشق و محبت کردند.
06:55
It was a really wonderfulفوق العاده experienceتجربه,
162
400000
3000
واقعا یک تجربه عالي بود.
06:58
but when I got home,
163
403000
2000
ولی وقتی که به خانه برگشتم،
07:00
I suddenlyناگهان feltنمد very disconnectedقطع شده
164
405000
2000
یکدفعه احساس كردم از همه جدا هستم
07:02
and suddenlyناگهان shutبسته شدن in and shutبسته شدن out,
165
407000
3000
و يكهو احساس باختن و حبس شدن به من دست داد.
07:05
and I was really surprisedغافلگیر شدن by those feelingsاحساسات.
166
410000
2000
از اینکه این احساسات را داشتم خيلي تعجب كردم.
07:07
I did expectانتظار it to be difficultدشوار,
167
412000
2000
انتظارش را داشتم که تجربه‌ی سختی باشد،
07:09
have sleeplessبی خوابی nightsشب ها, constantثابت feedingsتغذیه,
168
414000
2000
شبهای بیخوابی و دائم در حال غذا دادن بودن،
07:11
but I did not expectانتظار the feelingsاحساسات
169
416000
2000
ولی انتظار احساسات
07:13
of isolationانزوا and lonelinessتنهایی that I experiencedبا تجربه,
170
418000
3000
انزوا و تنهایي‌اي که داشتم تجربه میکردم را نداشتم.
07:16
and I was really surprisedغافلگیر شدن that no one had talkedصحبت کرد to me,
171
421000
2000
و از اینکه هیچکس به من درباره ی اینكه
07:18
that I was going to be feelingاحساس this way.
172
423000
2000
قرار است چنين احساساتي را تجربه كنم چیزی نگفته بود تعجب کرده بودم.
07:20
And I calledبه نام my sisterخواهر
173
425000
2000
به خواهرم، که خیلی به او نزدیک هستم،
07:22
whomچه کسی I'm very closeبستن to -- and had threeسه childrenفرزندان --
174
427000
3000
و او خود سه فرزند دارد، زنگ زدم
07:25
and I askedپرسید: her, "Why didn't you tell me
175
430000
2000
و از او پرسیدم: "چرا بمن نگفتی که
07:27
I was going to be feelingاحساس this way,
176
432000
2000
من چنین احساساتی را خواهم داشت،
07:29
that I was going to have these -- feelingاحساس incrediblyطور باور نکردنی isolatedجدا شده?"
177
434000
3000
كه قرار است چنين احساساتي، احساس انزوای غير قابل باور را داشته باشم؟"
07:33
And she said -- I'll never forgetفراموش کردن --
178
438000
2000
هیچوقت یادم نميره که او چي جواب داد:
07:35
"It's just not something you want to say to a motherمادر
179
440000
2000
"اینها چیزهایی نیستند که باید به یک زنی
07:37
that's havingداشتن a babyعزیزم for the first time."
180
442000
3000
که دارد برای اولین بار مادر می‌شود گفت."
07:40
RGRG: And of courseدوره, we think
181
445000
2000
روفِس: و بديهي است كه ما معتقديم
07:42
it's preciselyدقیقا what you really should be sayingگفت:
182
447000
3000
که اینها دقیقا چیزهایی هستند که
07:45
to mothersمادران who have kidsبچه ها for the first time.
183
450000
3000
مادرهایی که برای اولین بار دارند بچه دار میشوند، باید بشنوند.
07:48
And that this, of courseدوره, one of the themesتم ها for us
184
453000
3000
یکی از موضوعات مهم برای ما اینست که
07:51
is that we think
185
456000
2000
ما فكر مي‌كنيم
07:53
that candorمحبت and brutalوحشیانه honestyصادقانه
186
458000
2000
خلوص و صداقت‌ کامل
07:55
is criticalبحرانی to us collectivelyمجموعا
187
460000
2000
برای همه ما براي اينكه والدين فوق‌العاده‌اي باشيم
07:57
beingبودن great parentsپدر و مادر.
188
462000
2000
بسیار حياتي است.
07:59
And it's hardسخت not to think
189
464000
2000
و سخت است آدم این فکر را نکنه
08:01
that partبخشی of what leadsمنجر می شود to this senseاحساس of isolationانزوا
190
466000
2000
که یکی از دلایل اصلي که باعث این حس انزوا میشود
08:03
is our modernمدرن worldجهان.
191
468000
2000
دنیای مدرن‌ ما میباشد.
08:05
So Alisa'sآلیسا experienceتجربه is not isolatedجدا شده.
192
470000
2000
پس تجربه ی اِلیسا یک تجربه ی منفردی نیست.
08:07
So your 58 percentدرصد of mothersمادران surveyedمورد بررسی قرار گرفت
193
472000
2000
۵۸ درصد از مادرانی که ﻣﻮرد نظرسنجي ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘند
08:09
reportگزارش feelingsاحساسات of lonelinessتنهایی.
194
474000
2000
احساسات تنهایی را گزارش كرده‌اند.
08:11
Of those, 67 percentدرصد are mostاکثر lonelyتنهایی
195
476000
2000
از آنها، ۶۷ درصدشان بيشترين احساس تنهایی را
08:13
when theirخودشان kidsبچه ها are zeroصفر to fiveپنج -- probablyشاید really zeroصفر to two.
196
478000
3000
در دوران بین تولد تا پنج سالگی فرزندانشان حس کردند -- احتمالا در واقع بین تولد تا دو سالگی.
08:16
In the processروند of preparingآماده كردن this,
197
481000
2000
در طی تدارک دیدن برای این سخنرانی،
08:18
we lookedنگاه کرد at how some other culturesفرهنگ ها around the worldجهان
198
483000
2000
ما فرهنگهای مختلف سراسر دنیا را بررسي کردیم
08:20
dealمعامله with this periodدوره زمانی of time,
199
485000
3000
تا ببینیم که آنها چطوری با این دوران برخورد میکنند،
08:23
because here in the Westernغربی worldجهان,
200
488000
2000
زیرا اینجا، در دنیای غرب،
08:25
lessکمتر than 50 percentدرصد of us liveزنده nearنزدیک our familyخانواده membersاعضا,
201
490000
3000
کمتر از ۵۰ درصد از ما نزدیک اعضای خانواده خود زندگی میکنیم،
08:28
whichکه I think is partبخشی of why this is suchچنین a toughسخت است periodدوره زمانی.
202
493000
3000
به این دلیل من عقیده دارم که این دوران بسیار سخت است.
08:31
So to take one exampleمثال amongدر میان manyبسیاری:
203
496000
2000
برای مثال:
08:33
in Southernجنوب Indiaهندوستان
204
498000
2000
در جنوب هندوستان
08:35
there's a practiceتمرین knownشناخته شده as jholabhariجولابگری,
205
500000
2000
یک رسمی وجود دارد بنام (جُلابیهاری)،
08:37
in whichکه the pregnantباردار womanزن, when she's sevenهفت or eightهشت monthsماه ها pregnantباردار,
206
502000
3000
که یک زن حامله، بین دوران هفت یا هشت ماهگیش،
08:40
movesحرکت می کند in with her motherمادر
207
505000
2000
میاد و با مادرش زندگی میکند
08:42
and goesمی رود throughاز طریق a seriesسلسله of ritualsآداب و رسوم and ceremoniesمراسم,
208
507000
2000
و یک سری تشريفات‌ مذهبي‌ و مراسم را انجام میدهد،
08:44
give birthتولد and returnsبازده home to her nuclearاتمی familyخانواده
209
509000
3000
بچه ی خود را میزاید و چند ماه بعد،
08:47
severalچند monthsماه ها after the childکودک is bornبدنیا آمدن.
210
512000
2000
به خانه ی خانواده ی خود برمیگردد.
08:49
And this is one of manyبسیاری waysراه ها
211
514000
2000
و این یکی از روشهای بسیاری است
08:51
that we think other culturesفرهنگ ها offsetانحراف this kindنوع of lonelyتنهایی periodدوره زمانی.
212
516000
3000
که فرهنگهای دیگر برای خنثی كردن‌ این نوع دوران تنهایی بکار میبرند.
08:54
AVAV: So tabooتابو numberعدد threeسه:
213
519000
2000
اِلیسا: خب، سومین تابو:
08:56
you can't talk about your miscarriageسقط جنین -- but todayامروز I'll talk about mineمال خودم.
214
521000
3000
نمیشود درباره‌ی سقط جنين خود صحبت کرد -- ولی امروز، من درباره‌ی مورد خودم صحبت خواهم کرد.
08:59
So after we had Declanدکلان,
215
524000
2000
بعد از اینکه دِکلِن بدنیا آمد،
09:01
we kindنوع of recalibratedبازشماری our expectationsانتظارات.
216
526000
2000
ما تجربیات خود را دوباره سنجیدیم.
09:03
We thought we actuallyدر واقع could go throughاز طریق this again
217
528000
3000
فکر کردیم که دوباره میتوانیم این کار را تکرار کنیم
09:06
and thought we knewمی دانست what we would be up againstدر برابر.
218
531000
3000
و فکر کردیم که خوب میدونیم چی در انتظار ما است.
09:09
And we were gratefulسپاسگزار that I was ableتوانایی to get pregnantباردار,
219
534000
3000
شکرگزار بودیم که من توانستم حامله شوم.
09:12
and I soonبه زودی learnedیاد گرفتم that we were havingداشتن a boyپسر,
220
537000
2000
بسیار زود فهمیدیم که یک پسر خواهیم داشت.
09:14
and then when I was fiveپنج monthsماه ها,
221
539000
2000
سپس، وقتی که پنج ماهه بودم،
09:16
we learnedیاد گرفتم that we had lostکم شده our childکودک.
222
541000
2000
بچه یمان را از دست دادیم.
09:18
This is actuallyدر واقع the last little imageتصویر we have of him.
223
543000
3000
این آخرین تصویری است که از او داریم.
09:22
And it was obviouslyبدیهی است a very difficultدشوار time --
224
547000
2000
و مسلما، دوران خیلی سختی بود --
09:24
really painfulدردناک.
225
549000
3000
بسیار دردناک.
09:27
As I was workingکار کردن throughاز طریق that mourningعزاداری processروند,
226
552000
3000
در حین اینکه داشتم دوران سوگواری را طی میکردم،
09:30
I was amazedشگفت زده شد that I didn't want to see anybodyهر شخصی.
227
555000
3000
از اینکه نمیخواستم کسی را ببینم متحیر شدم.
09:33
I really wanted to crawlخزیدن into a holeسوراخ,
228
558000
3000
واقعا میخواستم بخزم توی یک گودال.
09:36
and I didn't really know how I was going
229
561000
2000
و اصلا نمیدونستم چجوری راه خودم را
09:38
to work my way back into my surroundingاطراف communityجامعه.
230
563000
3000
دوباره بسوی اجتماع دوروبرم پیدا کنم.
09:41
And I realizeتحقق بخشیدن, I think, the way I was feelingاحساس that way,
231
566000
3000
و حالا فهمیدم، که آن احساساتی را
09:44
is on a really deepعمیق gutروده levelسطح,
232
569000
2000
که در ته دلم حس میکردم،
09:46
I was feelingاحساس a lot of shameشرم آور
233
571000
3000
در اصل حس شرم بود.
09:49
and embarrassedخجالت زده, franklyرک و پوست کنده,
234
574000
2000
صراحتا، شرمسار شده بودم --
09:51
that, in some respectsاحترام می گذارد, I had failedناموفق
235
576000
2000
که به نوعي، من از کاری که
09:53
at deliveringتحویل what I'm geneticallyژنتیکی engineeredمهندسی شده to do.
236
578000
3000
ژنتیکی از من میبایست برآيد قاصر شده بودم.
09:56
And of courseدوره, it madeساخته شده me questionسوال,
237
581000
2000
البته باعث شد که از خود بپرسم که
09:58
if I wasn'tنبود ableتوانایی to have anotherیکی دیگر childکودک,
238
583000
2000
اگر من دیگر قادر به داشتن بچه ی دیگری نباشم،
10:00
what would that mean for my marriageازدواج,
239
585000
2000
چه تاثیری در زندگي زناشویي من،
10:02
and just me as a womanزن.
240
587000
2000
و در خودم، بعنوان یک زن، خواهد داشت.
10:04
So it was a very difficultدشوار time.
241
589000
2000
دوران بسیار مشکی بود.
10:06
As I startedآغاز شده workingکار کردن throughاز طریق it more,
242
591000
2000
همینکه شروع کردم بیشتر با این موضوع کار کردن،
10:08
I startedآغاز شده climbingسنگ نوردی out of that holeسوراخ and talkingصحبت کردن with other people.
243
593000
3000
بیشتر از آن گودال بیرون آمدم و شروع کردم با دیگران صحبت کردن.
10:11
I was really amazedشگفت زده شد
244
596000
2000
واقعا از شنیدن تمام داستانهای بقیه
10:13
by all the storiesداستان ها that startedآغاز شده floodingسیل in.
245
598000
2000
متحیر شدم.
10:15
People I interactedتعامل with dailyروزانه,
246
600000
2000
اشخاصی که با آنها روزبروز برخورد داشتم،
10:17
workedکار کرد with, was friendsدوستان with,
247
602000
2000
در سر کار، دوستانم،
10:19
familyخانواده membersاعضا that I had knownشناخته شده a long time,
248
604000
2000
اعضای خانواده ام که مدتها آنها را میشناختم،
10:21
had never sharedبه اشتراک گذاشته شده with me theirخودشان ownخودت storiesداستان ها.
249
606000
2000
هیچوقت داستانهای خود را با من در میان نگذاشته بودند.
10:23
And I just rememberیاد آوردن feelingاحساس all these storiesداستان ها cameآمد out of the woodworkچوب کاری,
250
608000
3000
یادم میاد که تمام این داستانها از تیرگی پدیدار شدند.
10:26
and I feltنمد like I happenedاتفاق افتاد uponبر
251
611000
2000
و حس کردم که یکدفعه
10:28
this secretراز societyجامعه of womenزنان that I now was a partبخشی of,
252
613000
3000
وارد یک انجمن مخفي زنانه ی که حال عضوی از آن بودم، شدم.
10:31
whichکه was reassuringاطمینان بخش است and alsoهمچنین really concerningمربوط به.
253
616000
3000
این دوباره‌ قوت‌ قلب‌ بمن داد و همچنین مرا دلواپس‌ کرد.
10:35
And I think,
254
620000
2000
و فکر میکنم که،
10:37
miscarriageسقط جنین is an invisibleنامرئی lossاز دست دادن.
255
622000
2000
سقط جنين، یک ضرر نامرئي است.
10:39
There's not really a lot of communityجامعه supportحمایت کردن around it.
256
624000
2000
حمایت اجتماعي بسیاری برای آن وجود ندارد.
10:41
There's really no ceremonyمراسم,
257
626000
2000
هیچ مراسم، تشريفات‌ مذهبی
10:43
ritualsآداب و رسوم, or ritesآداب و رسوم.
258
628000
2000
و یا آداب واقعي‌ برایش وجود ندارد.
10:45
And I think, with a deathمرگ, you have a funeralمراسم خاکسپاری, you celebrateجشن گرفتن the life,
259
630000
3000
و فكر ميكنم با يك مرگ، شما يك مراسم‌ تشييع‌ ميگيريد، از زندگي آن شخص تجليل مي‌كنيد،
10:48
and there's a lot of communityجامعه supportحمایت کردن,
260
633000
2000
و حمایت اجتماعي زيادي هست.
10:50
and it's something womenزنان don't have with miscarriageسقط جنین.
261
635000
2000
اینها چیزهایی هستند که زناني كه سقط جنين دارند از آن برخوردار نيستند.
10:52
RGRG: Whichکدام is too badبد because, of courseدوره,
262
637000
2000
روفِس: موجب تاسف است، چون قطعا،
10:54
it's a very commonمشترک and very traumaticتروماتیک experienceتجربه.
263
639000
2000
این تجربه‌ی بسیار عمومی و ضربه‌زننده است.
10:56
Fifteenپانزده to 20 percentدرصد of all pregnanciesحاملگی ها resultنتيجه in miscarriageسقط جنین,
264
641000
3000
۱۵ تا ۲۰ درصد بارداریها به سقط جنین ختم مي‌شود.
10:59
and I find this astoundingعجیب و غریب.
265
644000
2000
و اين حيرت‌آور است.
11:01
In a surveyنظر سنجی, 74 percentدرصد of womenزنان said
266
646000
2000
در یک نظرسنجی، ۷۴ درصد زنان گفتند
11:03
that miscarriageسقط جنین, they feltنمد, was partlyتا حدی theirخودشان faultعیب, whichکه is awfulخیلی بد و ناخوشایند.
267
648000
3000
که حس میکنند سقط جنینشان تقصیر آنها بوده، که خیلی وحشتناك است.
11:06
And astoundinglyجالب است, 22 percentدرصد
268
651000
2000
تعجب‌آورتر اينكه ۲۲ درصد زنان گفتند
11:08
said they would hideپنهان شدن a miscarriageسقط جنین from theirخودشان spouseهمسر.
269
653000
2000
که سقط جنین خود را از همسرشان پنهان خواهند کرد.
11:10
So tabooتابو numberعدد fourچهار:
270
655000
2000
خوب، تابوی چهارم:
11:12
you can't say that your averageمیانگین happinessشادی
271
657000
3000
شما نمیتوانید اعتراف کنید که ميزان خوشحالي شما،
11:15
has declinedنپذیرفتن sinceاز آنجا که havingداشتن a childکودک.
272
660000
3000
از زمان تولد بچه كمتر شده است.
11:18
The partyمهمانی lineخط is that everyهرکدام singleتنها aspectجنبه of my life
273
663000
3000
در كل تمامي ابعاد زندگیم
11:21
has just gottenدریافت کردم dramaticallyبه طور چشمگیری better
274
666000
2000
از موقعی که ‌
11:23
ever sinceاز آنجا که I participatedشرکت کرد
275
668000
2000
من در معجزه تولد بچه و خانواده مشاركت كرده‌ام
11:25
in the miracleمعجزه that is childbirthزایمان and familyخانواده.
276
670000
3000
بکلی بهتر شده است.
11:29
I'll never forgetفراموش کردن, I rememberیاد آوردن vividlyبه وضوح to this day,
277
674000
3000
هیچوقت یادم نمیره، بطور روشن تا امروز یادم هست،
11:32
our first sonفرزند پسر, Declanدکلان, was nineنه monthsماه ها oldقدیمی,
278
677000
3000
اولین پسرمان، دِکلِن، نُه ماهه بود،
11:35
and I was sittingنشسته there on the couchنیمکت,
279
680000
2000
و من روی مبل نشسته بودم،
11:37
and I was readingخواندن Danielدانیل Gilbert'sگیلبرت wonderfulفوق العاده bookکتاب, "Stumblingتکان خوردن on Happinessخوشبختی."
280
682000
3000
و داشتم کتاب عالي دَنییِل گیلبِرت را بنام "برخورد اتفاقی با خوشحالی" میخواندم.
11:40
And I got about two-thirdsدو سوم of the way throughاز طریق,
281
685000
2000
دو سوم کتاب را خوانده بودم،
11:42
and there was a chartچارت سازمانی on the right-handدست راست sideسمت --
282
687000
3000
یک جدولی روی یکی از صفحات بود --
11:45
on the right-handدست راست pageصفحه --
283
690000
2000
روی صفحه‌ی دست راستي کتاب --
11:47
that we'veما هستیم labeledبرچسب گذاری شده here
284
692000
2000
که ما اینجا نشان میدهیم بنام:
11:49
"The Mostاکثر Terrifyingوحشتناک Chartچارت سازمانی Imaginableشگفت آور
285
694000
2000
"وحشتناکترین جدول قابل تصور
11:51
for a Newجدید Parentوالدین."
286
696000
2000
برای كساني كه تازه پدر و مادر شده‌اند."
11:53
This chartچارت سازمانی is comprisedتشکیل شده است of fourچهار completelyبه صورت کامل independentمستقل studiesمطالعات.
287
698000
3000
این جدول، متشكل از چهار تحقیق کاملا مستقل میباشد.
11:56
Basicallyاساسا, there's this precipitousسریع dropرها کردن
288
701000
3000
ابتدائا، اين افت سريع
11:59
of maritalازدواج satisfactionرضایت,
289
704000
2000
رضایت زناشويي هست،
12:01
whichکه is closelyنزدیک است alignedهم راستا, we all know, with broaderگسترده تر happinessشادی,
290
706000
3000
که با يك خوشحالي وسيعتري، كه ما همه میدانیم، همراه است،
12:04
that doesn't riseبالا آمدن again
291
709000
2000
که ديگر اوج نمي‌گيرد
12:06
untilتا زمان your first childکودک goesمی رود to collegeکالج.
292
711000
3000
تا زمانی که اولین فرزندتان وارد دانشگاه شود.
12:09
So I'm sittingنشسته here looking at the nextبعد two decadesچند دهه of my life,
293
714000
3000
بنابراين من اينجا مي‌نشينم و به دو دهه‌ي آینده‌ی زندگیم فكر ميكنم،
12:12
this chasmشکاف عظیم of happinessشادی
294
717000
2000
این قله عظیم خوشحالي
12:14
that we're drivingرانندگی our proverbialگمراه کننده convertibleقابل تبدیل straightسر راست into.
295
719000
3000
که ما داريم اين زندگي تغييرپذير خود را بسویش میرانیم.
12:17
We were despondentترسناک.
296
722000
3000
دلسرد‌ شده بودیم.
12:20
AVAV: So you can imagineتصور کن, I mean again, the first fewتعداد کمی monthsماه ها were difficultدشوار,
297
725000
2000
اِلیسا: میتونید تصور کنید، چند ماه اول خیلی سخت بودند،
12:22
but we'dما می خواهیم come out of it,
298
727000
2000
ولی ما آن دوران را طی کردیم،
12:24
and were really shockedبهت زده to see this studyمطالعه.
299
729000
2000
و با دیدن نتایج این تحقیقات شوکه شدیم.
12:26
So we really wanted to take a deeperعمیق تر look at it
300
731000
3000
و ما میخواستیم که عمیقتر آن را بررسي كنيم
12:29
in hopesامیدوارم that we would find a silverنقره liningپوشش.
301
734000
2000
با اين امید كه تسلي خاطر پيدا كنيم.
12:31
RGRG: And that's when it's great to be runningدر حال اجرا a websiteسایت اینترنتی for parentsپدر و مادر,
302
736000
2000
روفِس: و اینجاست که راه انداختن یک وبسایت برای والدین چيز فوق‌العاده‌اي است،
12:33
because we got this incredibleباور نکردنی reporterخبرنگار
303
738000
3000
چون با اين خبرنگار غيرقابل ‌باور آشنا شدیم که توانست
12:36
to go and interviewمصاحبه all the scientistsدانشمندان
304
741000
3000
برود و با تمام این دانشمندانی که
12:39
who conductedانجام شده these fourچهار studiesمطالعات.
305
744000
2000
این چهار تحقیق را انجام داده‌اند، مصاحبه کند.
12:41
We said, something is wrongاشتباه here.
306
746000
2000
ما گفتیم که اینجا یک اشتباهی وجود دارد.
12:43
There's something missingگم شده from these studiesمطالعات.
307
748000
2000
چیزی در این تحقیقات گم شده است.
12:45
It can't possiblyاحتمالا be that badبد.
308
750000
3000
امکان نداره که موضوع اینقدر بد باشد.
12:49
So Lizلیز Mitchellمیچل did a wonderfulفوق العاده jobکار with this pieceقطعه,
309
754000
3000
به همين خاطر، لیز میتچُل با اين يك کار بسیار عالي انجام داد.
12:52
and she interviewedمصاحبه شد fourچهار scientistsدانشمندان,
310
757000
3000
او با آن چهار دانشمند مصاحبه کرد،
12:55
and she alsoهمچنین interviewedمصاحبه شد Danielدانیل Gilbertگیلبرت,
311
760000
2000
او حتی با دَنییِل گیلبِرت نیز مصاحبه کرد.
12:57
and we did indeedدر واقع find a silverنقره liningپوشش.
312
762000
2000
و براستی، ما آن امید را پیدا کردیم.
12:59
So this is our guessحدس بزن
313
764000
2000
و این حدس ما است
13:01
as to what this baselineخط مقدم of averageمیانگین happinessشادی
314
766000
3000
كه خط‌ مبناي این خوشحالی متوسط
13:04
arguablyمسلما looksبه نظر می رسد like throughoutدر سراسر life.
315
769000
2000
در سراسر زندگی شبيه چيست.
13:06
Averageمیانگین happinessشادی is, of courseدوره, inadequateناکافی است,
316
771000
2000
البته، خوشحالي متوسط، كافي نيست
13:08
because it doesn't speakصحبت
317
773000
2000
زیرا، اشاره ای
13:10
to the moment-by-momentلحظه لحظه ای experienceتجربه,
318
775000
2000
به تجربیات لحظه به لحظه ی زندگی نمیکند.
13:12
and so this is what we think it looksبه نظر می رسد like
319
777000
3000
و ما فکر میکنیم که این شکلی است
13:15
when you layerلایه in
320
780000
2000
وقتی که
13:17
moment-to-momentلحظه به لحظه experienceتجربه.
321
782000
3000
تجربیات لحظه به لحظه را اضافه میکنیم.
13:20
And so we all rememberیاد آوردن as childrenفرزندان,
322
785000
2000
ما همگی یادمان هست وقتی که بچه بودیم،
13:22
the tiniestکوچکترین little thing -- and we see it on the facesچهره ها of our childrenفرزندان --
323
787000
3000
کوچکترین چیز -- و ما در چهره ی فرزندانمان هم مشاهده میکنیم --
13:25
the teeniestخدمتکار little thing
324
790000
2000
کوچکترین چیز
13:27
can just rocketموشک them to these heightsارتفاعات
325
792000
2000
میتواند آنها را به اعلا درجه
13:29
of just utterمطلقا adulationتحقیر,
326
794000
2000
تحسين برساند،
13:31
and then the nextبعد teeniestخدمتکار little thing
327
796000
2000
و بعد کوچکترین چیز دیگر
13:33
can causeسبب می شود them just to plummetافتادن to the depthsعمق of despairناامیدی.
328
798000
2000
میتواند آنها را به قعر نوميدی پرت كند.
13:35
And it's just extraordinaryخارق العاده to watch, and we rememberیاد آوردن it ourselvesخودمان.
329
800000
3000
مشاهده ی آن بسیارشگفت‌ آوراست و خودمان یادمان هست.
13:38
And then, of courseدوره, as you get olderمسن تر,
330
803000
2000
البته، همینکه سن ما بالا میرود،
13:40
it's almostتقریبا like ageسن is a formفرم of lithiumلیتیم.
331
805000
2000
بنظر میاد که سن مانند یک لیتيوم است.
13:42
As you get olderمسن تر, you becomeتبدیل شدن به more stableپایدار.
332
807000
3000
همینکه سنت بالا میرورد، بیشتر استوار و ثابت میشوی.
13:45
And partبخشی of what happensاتفاق می افتد, I think, in your '20s and '30s,
333
810000
3000
من فکر میکنم که در دوران بیست‌سالگي و سی سالگی است،
13:48
is you startشروع کن to learnیاد گرفتن to hedgeپرچین your happinessشادی.
334
813000
2000
كه یاد میگیری چطوری خوشحالي خود را حفظ‌ كنی.
13:50
You startشروع کن to realizeتحقق بخشیدن that
335
815000
2000
شروع میکنی به پی بردن اینکه
13:52
"Hey, I could go to this liveزنده musicموسیقی eventرویداد
336
817000
3000
"خب، من میتونم برم به کنسرت موسیقي زنده
13:55
and have an utterlyکاملا transformingتبدیل شدن experienceتجربه
337
820000
2000
و یک تجربه‌ی كاملا تغييردهنده‌اي داشته باشم
13:57
that will coverپوشش my entireکل bodyبدن with goosebumpsغازها,
338
822000
3000
که باعث سیخ شدن تمام موهای بدنم بشه،
14:00
but it's more likelyاحتمال دارد that I'll feel claustrophobicانفجاری
339
825000
2000
اما احتمالش هست كه ترس از مکانهای بسته بمن دست بده
14:02
and I won'tنخواهد بود be ableتوانایی to get a beerآبجو.
340
827000
3000
و باعث شه كه من نتونم آبجو بخرم.
14:05
So I'm not going to go.
341
830000
2000
پس ديگه نميرم.
14:07
I've got a good stereoاستریو at home. So, I'm not going to go."
342
832000
3000
من یک استریوی خوبی در خونه دارم. پس نمیرم."
14:10
So your averageمیانگین happinessشادی goesمی رود up,
343
835000
3000
خوشحالي متوسط شما بسوی دوباره بالا میرود،
14:13
but you loseاز دست دادن those transcendentمتعالی momentsلحظات.
344
838000
2000
ولی آن لحظات عالي را از دست خواهید داد.
14:15
AVAV: Yeah, and then you have your first childکودک,
345
840000
3000
اِلیسا: و بعد اولین فرزندت بدنیا میاد
14:18
and then you really resubmitدوباره ارسال کنید yourselfخودت
346
843000
2000
و خودت را کاملا تسلیم
14:20
to these highsبالا and lowsپایین --
347
845000
2000
این فراز و نشیب میکنی --
14:22
the highsبالا beingبودن the first stepsمراحل, the first smileلبخند,
348
847000
3000
فرازها شامل اولین قدمها، اولین لبخند،
14:25
your childکودک readingخواندن to you for the first time --
349
850000
2000
اولین باری که فرزندت شروع به خواندن میکند، میباشند.
14:27
the lowsپایین beingبودن, our houseخانه, any time from sixشش to sevenهفت everyهرکدام night.
350
852000
3000
نشیبها مثل خانه‌ی ما است از ساعت شش تا هفت، هر شب.
14:32
But you realizeتحقق بخشیدن you resubmitدوباره ارسال کنید yourselfخودت
351
857000
2000
ولی متوجه میشوی که خود را
14:34
to losingاز دست دادن controlکنترل in a really wonderfulفوق العاده way,
352
859000
3000
به نحو خیلي عالي تسليم از دست دادن کنترل میکنی،
14:37
whichکه we think providesفراهم می کند a lot of meaningبه معنی to our livesزندگی می کند
353
862000
2000
که ما معتقديم معاني زيادي در زندگي ما دارد
14:39
and is quiteکاملا gratifyingلذت بخش.
354
864000
2000
و بسیار راضی کننده است.
14:41
RGRG: And so in effectاثر,
355
866000
2000
روفِس: در اصل
14:43
we tradeتجارت averageمیانگین happinessشادی.
356
868000
2000
ما خوشحالي معمولی و متوسط را معاوضه میکنیم.
14:45
We tradeتجارت the sortمرتب سازی of securityامنیت and safetyایمنی
357
870000
2000
ما امنیت و ايمني
14:47
of a certainمسلم - قطعی levelسطح of contentmentقناعت
358
872000
2000
بعضی از درجات رضایت را
14:49
for these transcendentمتعالی momentsلحظات.
359
874000
3000
با اين لحظات عالي معاوضه میکنیم.
14:52
So where does that leaveترک کردن the two of us
360
877000
2000
پس اوضاع ما دو نفر
14:54
as a familyخانواده with our threeسه little boysپسران
361
879000
2000
با خانواده و سه پسر کوچولو داشتن
14:56
in the thickغلیظ of all this?
362
881000
2000
چی میشه؟
14:58
There's anotherیکی دیگر factorعامل in our caseمورد.
363
883000
2000
در مورد ما، یک عامل دیگری هم وجود دارد.
15:00
We have violatedنقض شد yetهنوز anotherیکی دیگر tabooتابو
364
885000
2000
ما یک تابوی دیگری را در زندگیمان
15:02
in our ownخودت livesزندگی می کند,
365
887000
2000
از بين برده‌ايم.
15:04
and this is a bonusجایزه tabooتابو.
366
889000
3000
و آن تابوی خطا است.
15:07
AVAV: A quickسریع bonusجایزه tabooتابو for you, that we should not be workingکار کردن togetherبا یکدیگر,
367
892000
3000
اِلیسا: یک تابوی خطا از نظر شما اين است که ما نمیبایست با هم کار كنيم،
15:10
especiallyبه خصوص with threeسه childrenفرزندان --
368
895000
2000
مخصوصا با داشتن سه فرزند --
15:12
and we are.
369
897000
2000
ولی ما با هم کار مي‌كنيم.
15:14
RGRG: And we had reservationsرزرو about this on the frontجلوی endپایان.
370
899000
3000
روفِس: ما در آغاز کمی در مورد آن محتاط‌ بوديم.
15:17
Everybodyهمه knowsمی داند, you should absolutelyکاملا not work with your spouseهمسر.
371
902000
3000
همه میدانند که نباید با همسر خویش همکار باشی.
15:20
In factواقعیت, when we first wentرفتی out to raiseبالا بردن moneyپول to startشروع کن Babbleخرگوش,
372
905000
3000
در واقع، وقتی که شروع کردیم برای سايت Babble سرمايه‌ جمع كنيم،
15:23
the ventureسرمایه گذاری capitalistsسرمایه داران said,
373
908000
2000
سرمايه‌داران ريسك‌پذير بما گفتند،
15:25
"We categoricallyبه طور قطعی don't investسرمایه گذاری
374
910000
2000
"ما مطلقا برای کمپانیهایی که
15:27
in companiesشرکت ها foundedتأسیس شد by husbandsشوهران and wivesهمسران,
375
912000
2000
از زن و شوهر تشکیل شده اند سرمایه گذاری نمیکنیم،
15:29
because there's an extraاضافی pointنقطه of failureشکست.
376
914000
2000
چون خود این یک قصور بزرگ است.
15:31
It's a badبد ideaاندیشه. Don't do it."
377
916000
2000
یک ایده ی بدی است. این کار را نکنید."
15:33
And we obviouslyبدیهی است wentرفتی forwardرو به جلو. We did.
378
918000
2000
و مسلما ما کارمان را ادامه دادیم.
15:35
We raisedبالا بردن the moneyپول, and we're thrilledهیجان زده that we did,
379
920000
3000
ما سرمایه جمع کردیم، و از این کار خیلی خوشحال هستیم،
15:38
because in this phaseفاز of one'sیک نفر life,
380
923000
2000
چون در این مرحله از زندگی (خانواده داشتن)
15:40
the incrediblyطور باور نکردنی scarceکمبود resourceمنابع is time.
381
925000
3000
وقت، یک منبع بغایت کمیابی است.
15:43
And if you're really passionateپرشور about what you do everyهرکدام day -- whichکه we are --
382
928000
3000
و اگر شما واقعا عاشق کارتون باشید -- که ما هستیم --
15:46
and you're alsoهمچنین passionateپرشور about your relationshipارتباط,
383
931000
2000
و عاشق رابطه خودتان هم باشید،
15:48
this is the only way we know how to do it.
384
933000
3000
اين تنها راهی است که ما میدانیم چه‌جوري انجامش بدهيم.
15:51
And so the finalنهایی questionسوال that we would askپرسیدن is:
385
936000
2000
و آخرین سؤالی که ما باید بپرسیم اینست که:
15:53
can we collectivelyمجموعا bendخم شدن that happinessشادی chartچارت سازمانی upwardsبه سمت بالا?
386
938000
3000
آیا ما همگي و جمعا میتوانیم این نمودار خوشحالی را بالاتر ببریم؟
15:56
It's great that we have these transcendentمتعالی momentsلحظات of joyشادی,
387
941000
3000
داشتن این لحظات بسیار متعالی فوق‌العاده است،
15:59
but they're sometimesگاه گاهی prettyبسیار quickسریع.
388
944000
3000
ولی بیشتر اوقات خیلی سريع مي‌گذرند.
16:02
And so how about that averageمیانگین baselineخط مقدم of happinessشادی?
389
947000
3000
خط مبنای خوشحالی چطور؟
16:05
Can we moveحرکت that up a little bitبیت?
390
950000
2000
آیا میتوانیم آنرا هم بالاتر ببریم؟
16:07
AVAV: And we kindنوع of feel that the happinessشادی gapشکاف, whichکه we talkedصحبت کرد about,
391
952000
3000
اِلیسا: ما عقیده داریم که این شكاف خوشحالی که در موردش صحبت کردیم،
16:10
is really the resultنتيجه of walkingپیاده روی into parentingپدر و مادر --
392
955000
2000
در اصل، دست آورد پدر و مادر شدن است --
16:12
and really any long-termبلند مدت partnershipمشارکت for that matterموضوع --
393
957000
2000
و همچنین هر نوع مشارکت مدام و طولانی براي آن--
16:14
with the wrongاشتباه expectationsانتظارات.
394
959000
2000
با توقعات نادرست.
16:16
And if you have the right expectationsانتظارات and expectationانتظار managementمدیریت,
395
961000
3000
و اگر شما دارای توقعات درست و مدیریت توقعات باشید،
16:19
we feel like it's going to be a prettyبسیار gratifyingلذت بخش experienceتجربه.
396
964000
3000
ما معتقدیم که آن تجربه‌ی بسیار خوشنودكننده‌اي خواهد بود.
16:22
RGRG: And so this is what --
397
967000
2000
روفِس: و بنابراين، اين چيزي است كه--
16:24
And we think that a lot of parentsپدر و مادر,
398
969000
2000
و ما فکر میکنیم که خیلی از والدین،
16:26
when you get in there -- in our caseمورد anywayبه هر حال --
399
971000
2000
وقتی که به این مرحله میرسند، همانند وضع ما--
16:28
you packبسته your bagsکیسه for a tripسفر to Europeاروپا, and you're really excitedبرانگیخته to go.
400
973000
3000
مثل اين است كه چمدانهایتان را برای رفتن به اُروپا آماده کنيد و براي رفتن خيلي هيجان‌زده باشيد.
16:31
Get out of the airplaneهواپیما,
401
976000
2000
از هواپیما پیاده میشويد و
16:33
it turnsچرخش out you're trekkingپیاده روی in Nepalنپال.
402
978000
2000
خودتان را در کشور نپال پیدا میکنيد.
16:35
And trekkingپیاده روی in Nepalنپال is an extraordinaryخارق العاده experienceتجربه,
403
980000
3000
کوه نوردی در کشور نپال یک تجربه ی بسیار فوق العاده ای است،
16:38
particularlyبه خصوص if you packبسته your bagsکیسه properlyبه درستی
404
983000
2000
مخصوصا اگر لوازم جمدانتان را خوب آماده كرده باشید
16:40
and you know what you're gettingگرفتن in for and you're psychedروحانی.
405
985000
2000
و بدانيد براي چه آنجا هستيد و به لحاظ رواني آماده باشید.
16:42
So the pointنقطه of all this for us todayامروز
406
987000
2000
بنابراين، حاصل همه صحبت‌هاي امروز ما
16:44
is not just hopefullyخوشبختانه honestyصادقانه for the sakeمنظور of honestyصادقانه,
407
989000
3000
این نیست که فقط به خاطر صادق بودن، صادق باشیم،
16:47
but a hopeامید that by beingبودن more honestصادقانه and candidپرده about these experiencesتجربیات,
408
992000
3000
بلكه به اين امید که صادق‌تر بوده و خواهان این تجربیات باشيم،
16:50
that we can all collectivelyمجموعا
409
995000
2000
كه همگي با هم بتوانیم
16:52
bendخم شدن that happinessشادی baselineخط مقدم up a little bitبیت.
410
997000
3000
این خط مبنای خوشحالی را کمی بالاتر ببریم.
16:55
RGRG + AVAV: Thank you.
411
1000000
2000
خیلی ممنون.
16:57
(Applauseتشویق و تمجید)
412
1002000
5000
(تشویق حاضران)
Translated by Pouria Montazeri
Reviewed by Maral Salehi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Rufus Griscom + Alisa Volkman - Website co-founders
Rufus Griscom and Alisa Volkman co-founded Babble, a website for parents. He’s the CEO, she’s the VP of sales strategy and brand development, and they have three sons.

Why you should listen

Alisa Volkman co-founded Babble with her husband, Rufus Griscom, in December 2006, and has spent the past four years growing the site to attract more than 4 million parents a month. As VP of Sales Strategy and Brand Development, Volkman oversees design, influences product development, and creates and sells custom ad programs.

Griscom serves as Babble’s CEO. He was co-founder of the pathbreaking Nerve.com in 1997, as the website’s founding editor and CEO. In the decade that followed, Griscom grew Nerve Media into a profitable website and online dating business, in the process spinning off Spring Street Networks. He serves as an advisor to several New York-based internet companies. Volkman and Griscom have three sons, Declan, Grey and the brand-new Rye.

More profile about the speaker
Rufus Griscom + Alisa Volkman | Speaker | TED.com