ABOUT THE SPEAKER
Andrew Stanton - Filmmaker
Andrew Stanton has made you laugh and cry. The writer behind the three "Toy Story" movies and the writer/director of "WALL-E," he releases his new film, "John Carter," in March.

Why you should listen

Andrew Stanton wrote the first film produced entirely on a computer, Toy Story. But what made that film a classic wasn't the history-making graphic technology -- it's the story, the heart, the characters that children around the world instantly accepted into their own lives. Stanton wrote all three Toy Story movies at Pixar Animation Studios, where he was hired in 1990 as the second animator on staff. He has two Oscars, as the writer-director of Finding Nemo and WALL-E. And as Edgar Rice Burroughs nerds, we're breathlessly awaiting the March opening of his fantasy-adventure movie John Carter.

More profile about the speaker
Andrew Stanton | Speaker | TED.com
TED2012

Andrew Stanton: The clues to a great story

اندرو استانتون: سرنخ‌هایی برای یک داستان خیلی خوب

Filmed:
4,201,482 views

فیلمساز اندرو استانتون ("داستان اسباب بازی"، "WALL-E") آنچه را که در مورد داستان سرایی می داند به اشتراک می‌گذارد- شروع کردن یک داستان ازپایان آن و ادامه دادن از پایان داستان به ابتدای داستان. (این سخنرانی حاوی مطالبی است که خیلی بی‌پرده بیان شده‌اند...)
- Filmmaker
Andrew Stanton has made you laugh and cry. The writer behind the three "Toy Story" movies and the writer/director of "WALL-E," he releases his new film, "John Carter," in March. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
A touristتوریستی is backpackingکوله پشتی
0
0
2000
توریستی در حال گشت و گذار در
00:17
throughاز طریق the highlandsارتفاعات of Scotlandاسکاتلند,
1
2000
2000
مناطق کوهستانی اسکاتلند است.
00:19
and he stopsمتوقف می شود at a pubمیخانه to get a drinkنوشیدن.
2
4000
2000
او در باری برای نوشیدن توقف می‌کند.
00:21
And the only people in there is a bartenderکاردان
3
6000
2000
در آنجا فقط فروشنده و پیرمردی که در حال
00:23
and an oldقدیمی man nursingپرستاری a beerآبجو.
4
8000
2000
مزه‌مزه کردن آبجویش است حضور دارند.
00:25
And he ordersسفارشات a pintپینت, and they sitنشستن in silenceسکوت for a while.
5
10000
2000
توریست آبجویی سفارش می‌دهد و مدتی آنجا در سکوت می‌نشینند.
00:27
And suddenlyناگهان the oldقدیمی man turnsچرخش to him and goesمی رود,
6
12000
2000
ناگهان پیرمرد به سمت او می‌چرخد و می‌گوید:
00:29
"You see this barبار?
7
14000
2000
«این بار را می‌بینی؟
00:31
I builtساخته شده this barبار with my bareلخت handsدست ها
8
16000
2000
من این بار را با دست خالی
00:33
from the finestبهترین woodچوب in the countyشهرستان.
9
18000
2000
از بهترین چوب‌های منطقه ساخته‌ام.
00:35
Gaveداد it more love and careاهميت دادن than my ownخودت childکودک.
10
20000
3000
حتی از بچه‌های خودم هم عشق و توجه بیشتری برایش به خرج دادم.
00:38
But do they call me MacGregorمک گرگور the barبار builderسازنده? No."
11
23000
3000
ولی فکر می‌کنی آنها من را "مک‌گرگور بارساز" صدا می‌کنند؟ نه!»
00:41
Pointsنکته ها out the windowپنجره.
12
26000
2000
[پیرمرد] به بیرون پنجره اشاره می‌کند.
00:43
"You see that stoneسنگ wallدیوار out there?
13
28000
2000
«آن دیوار سنگی را می‌بینی؟
00:45
I builtساخته شده that stoneسنگ wallدیوار with my bareلخت handsدست ها.
14
30000
3000
آن را با دست خالی ساختم.
00:48
Foundپیدا شد everyهرکدام stoneسنگ, placedقرار داده شده them just so throughاز طریق the rainباران and the coldسرماخوردگی.
15
33000
3000
تک‌تک سنگ‌ها را پیدا کردم و در باران و سرما روی هم چیدم.
00:51
But do they call me MacGregorمک گرگور the stoneسنگ wallدیوار builderسازنده? No."
16
36000
3000
ولی فکر‌ می‌کنی آنها من را "مک‌گرگور دیوار سنگی ساز" صدا می‌زنند؟ خیر!"
00:54
Pointsنکته ها out the windowپنجره.
17
39000
2000
به بیرون پنجره اشاره می‌کند.
00:56
"You see that pierاسکله on the lakeدریاچه out there?
18
41000
2000
«آن اسلکه را بر روی دریاچه می‌بینی؟
00:58
I builtساخته شده that pierاسکله with my bareلخت handsدست ها.
19
43000
2000
آن اسکله را خودم با دست خالی درست کردم.
01:00
Droveسوار شدم the pilingsتیرها againstدر برابر the tideجزر و مد of the sandشن, plankتخته by plankتخته.
20
45000
4000
ستون‌هایش را تخته به تخته در خلاف جریان شن در زمین فرو کردم.
01:04
But do they call me MacGregorمک گرگور the pierاسکله builderسازنده? No.
21
49000
4000
فکر می‌کنی من را "مک‌گرگور اسکله ساز" صدا می‌زنند؟ نه!"
01:08
But you fuckدمدمی مزاجی one goatبز ... "
22
53000
3000
ولی اگر فقط به یک بز تجاوز کنی...»
01:11
(Laughterخنده)
23
56000
11000
(خنده حضار)
01:22
Storytellingداستان گویی --
24
67000
2000
قصه گویی --
01:24
(Laughterخنده)
25
69000
2000
(خنده حضار)
01:26
is jokeجوک tellingگفتن.
26
71000
3000
جُک گفتن است.
01:29
It's knowingدانستن your punchlineپانچلین,
27
74000
2000
داستان‌گویی دانستن نقطه اوج و پایان است.
01:31
your endingپایان دادن,
28
76000
2000
داستان‌گویی دانستن نقطه اوج و پایان است.
01:33
knowingدانستن that everything you're sayingگفت:, from the first sentenceجمله to the last,
29
78000
3000
دانستن اینکه هر آنچه می‌گویید از اولین تا آخرین جمله،
01:36
is leadingمنتهی شدن to a singularمنحصر به فرد goalهدف,
30
81000
2000
در خدمت یک هدف واحد است.
01:38
and ideallyایده آل confirmingتایید some truthحقیقت
31
83000
3000
و در حالت ایده‌آل تایید نوعی حقیقت است
01:41
that deepensعمیق تر می شود our understandingsدرک
32
86000
2000
که به درک ما عمق می بخشد:
01:43
of who we are as humanانسان beingsموجودات.
33
88000
3000
از اینکه به عنوان انسان چه کسی هستیم.
01:46
We all love storiesداستان ها.
34
91000
2000
همه ما به داستان‌ها عشق می‌ورزیم.
01:48
We're bornبدنیا آمدن for them.
35
93000
2000
با آنها متولد می‌شویم.
01:50
Storiesداستان ها affirmتأیید کنید who we are.
36
95000
2000
داستان‌ها آنچه هستیم را تصدیق می‌کنند.
01:52
We all want affirmationsتصدیقات that our livesزندگی می کند have meaningبه معنی.
37
97000
2000
همگی ما به دنبال مصداقهایی از معنی‌دار بودن زندگیمان هستیم.
01:54
And nothing does a greaterبزرگتر affirmationتأیید
38
99000
2000
و مستحکم‌ترین تصدیق وقتی بدست می‌آید
01:56
than when we connectاتصال throughاز طریق storiesداستان ها.
39
101000
2000
که ما توسط داستان‌ها به هم مرتبط می‌شویم.
01:58
It can crossصلیب the barriersموانع of time,
40
103000
2000
چیزی که می‌تواند مرزهای زمان را در نوردد‌:
02:00
pastگذشته, presentحاضر and futureآینده,
41
105000
2000
گذشته، حال و آینده.
02:02
and allowاجازه دادن us to experienceتجربه
42
107000
2000
داستان‌ها برای ما امکان آزمودن
02:04
the similaritiesشباهت ها betweenبین ourselvesخودمان
43
109000
2000
شباهتهای واقعی یا تخیلی مشترک
02:06
and throughاز طریق othersدیگران, realواقعی and imaginedتصور.
44
111000
3000
و امکان تجربه از طریق دیگران را فراهم می‌سازد.
02:09
The children'sکودکان televisionتلویزیون hostمیزبان Mrآقای. Rogersراجرز
45
114000
3000
مجری تلویزیونی برنامه‌های کودکان آقای "راجرز"
02:12
always carriedانجام in his walletکیف پول
46
117000
2000
همیشه در کیف پولش نقل قولی
02:14
a quoteنقل قول from a socialاجتماعی workerکارگر
47
119000
3000
از یک مددکار اجتماعی داشت
02:17
that said, "Franklyصادقانه بگویم, there isn't anyoneهر کسی you couldn'tنمی توانستم learnیاد گرفتن to love
48
122000
3000
که گفته بود: «حقیقتا برای اینکه بتوان به کسی عشق ورزید
02:20
onceیک بار you've heardشنیدم theirخودشان storyداستان."
49
125000
2000
تنها کافی‌ست که قصه‌ی زندگی او را بشنوید»
02:22
And the way I like to interpretتفسیر that
50
127000
2000
و آنطور که من مایلم آن را تفسیر کنم، احتمالا
02:24
is probablyشاید the greatestبزرگترین storyداستان commandmentفرمان,
51
129000
5000
اصلی‌ترین حکم از احکام داستان‌گویی است:
02:29
whichکه is "Make me careاهميت دادن" --
52
134000
3000
"مرا به توجه وادارد" --
02:32
please, emotionallyعاطفی,
53
137000
2000
تمنا می‌کنم، به طور احساسی
02:34
intellectuallyفکری, aestheticallyزیبایی,
54
139000
2000
به طور فکری و یا زیبایی شناختی،
02:36
just make me careاهميت دادن.
55
141000
2000
فقط مرا به توجه وادار.
02:38
We all know what it's like to not careاهميت دادن.
56
143000
2000
ما همگی می‌دانیم که بی‌تفاوتی چگونه است.
02:40
You've goneرفته throughاز طریق hundredsصدها of TVتلویزیون channelsکانال ها,
57
145000
3000
صدها شبکه‌ی تلویزیونی را مرور می‌کنید،
02:43
just switchingتعویض channelکانال after channelکانال,
58
148000
2000
همینطور از این شبکه به آن شبکه می‌روید
02:45
and then suddenlyناگهان you actuallyدر واقع stop on one.
59
150000
2000
و ناگهان روی یکی توقف می‌کنید.
02:47
It's alreadyقبلا halfwayنیمه راه over,
60
152000
2000
با اینکه نیمی از آن گذشته ‌است،
02:49
but something'sبعضی چیزها caughtگرفتار you and you're drawnکشیده شده in and you careاهميت دادن.
61
154000
3000
چیزی در آن شما را جذب کرده و به توجه و دنبال کردن وا داشته است.
02:52
That's not by chanceشانس,
62
157000
2000
این اتفاقی نیست،
02:54
that's by designطرح.
63
159000
2000
بلکه طرحی در کار بوده‌است.
02:56
So it got me thinkingفكر كردن, what if I told you my historyتاریخ was storyداستان,
64
161000
4000
پس این مرا به فکر وا داشت، چه می شود اگر به شما بگویم
داستان من، قصه‌ی زندگی‌ام است،
03:00
how I was bornبدنیا آمدن for it,
65
165000
2000
اینکه چگونه متولد شدم،
03:02
how I learnedیاد گرفتم alongدر امتداد the way this subjectموضوع matterموضوع?
66
167000
3000
چگونه در طول مسیر این مقوله را آموختم.
03:05
And to make it more interestingجالب هست,
67
170000
2000
و برای جذاب‌تر کردن آن
03:07
we'llخوب startشروع کن from the endingپایان دادن
68
172000
2000
از پایان شروع خواهیم کرد
03:09
and we'llخوب go to the beginningشروع.
69
174000
2000
و به ابتدا خواهیم رسید.
03:11
And so if I were going to give you the endingپایان دادن of this storyداستان,
70
176000
3000
و اگر قرار باشد که پایان این داستان را برایتان بگویم،
03:14
it would go something like this:
71
179000
2000
چیزی شبیه به این می‌شود:
03:16
And that's what ultimatelyدر نهایت led me
72
181000
2000
«و این چیزی است که در نهایت منجر
03:18
to speakingصحبت كردن to you here at TEDTED
73
183000
2000
به سخن گفتن من با شما در TED
03:20
about storyداستان.
74
185000
3000
راجع به داستان‌ها شد!»
03:23
And the mostاکثر currentجاری storyداستان lessonدرس that I've had
75
188000
3000
آخرین درس داستان‌گویی که آموختم
03:26
was completingتکمیل the filmفیلم I've just doneانجام شده
76
191000
2000
تمام کردن فیلمی بود که
03:28
this yearسال in 2012.
77
193000
2000
در ۲۰۱۲ به سرانجام رساندم.
03:30
The filmفیلم is "Johnجان Carterکارتر." It's basedمستقر on a bookکتاب calledبه نام "The Princessشاهزاده of Marsمریخ,"
78
195000
3000
نام فیلم "جان کارتر" است و بر اساس کتابی است به نام
"پرنسس مریخ"
03:33
whichکه was writtenنوشته شده است by Edgarادگار Riceبرنج BurroughsBurroughs.
79
198000
2000
که توسط "اِدگار رایس بوروز" نوشته شده است.
03:35
And Edgarادگار Riceبرنج BurroughsBurroughs actuallyدر واقع put himselfخودت
80
200000
3000
در واقع "ادگار رایس بوروز" خودش را
03:38
as a characterشخصیت insideداخل this movieفیلم سینما, and as the narratorراوی.
81
203000
3000
به عنوان شخصیت قصه‌گو در فیلم گنجانده است.
03:41
And he's summonedاحضار شده by his richثروتمند uncleدایی, Johnجان Carterکارتر, to his mansionعمارت
82
206000
3000
او توسط عموی ثروتمندش "جان کارتر" با یک تلگراف
به خانه‌‌اش
03:44
with a telegramتلگراف sayingگفت:, "See me at onceیک بار."
83
209000
2000
فراخونده شده است: «فور‌ا به دیدارم بیا»
03:46
But onceیک بار he getsمی شود there,
84
211000
2000
ولی وقتی به آنجا می‌رسد،
03:48
he's foundپیدا شد out that his uncleدایی has mysteriouslyاسرار آمیز passedگذشت away
85
213000
4000
درمی‌یابد که عمویش به طور مرموزی فوت کرده‌ است
03:52
and been entombedentombed in a mausoleumمقبره on the propertyویژگی.
86
217000
4000
و در مقبره‌ای واقع در املاکش به خاک سپرده شده است.
03:56
(Videoویدئو) Butlerخدمتکار: You won'tنخواهد بود find a keyholekeyhole.
87
221000
2000
(ویدیو) باتلر: سوراخ کلیدی پیدا نمی‌کنی.
03:58
Thing only opensباز می شود from the insideداخل.
88
223000
3000
فقط از داخل باز می‌شود.
04:01
He insistedاصرار,
89
226000
2000
عمویتان اصرار داشتند که
04:03
no embalmingشامپو کردن, no openباز کن coffinتابوت,
90
228000
2000
نه مومیای شوند، نه برای آخرین بار پیکر بی‌جان او در یک تابوت باز به نمایش گذاشته شود،
04:05
no funeralمراسم خاکسپاری.
91
230000
2000
و نه مراسم تدفین داشته باشند.
04:07
You don't acquireبه دست آوردن the kindنوع of wealthثروت your uncleدایی commandedفرمان داد
92
232000
2000
شما هم ظاهرا از آنچنان ثروتی که عمویتان در اختیار داشت
بی بهره‌اید --
04:09
by beingبودن like the restباقی مانده of us, huh?
93
234000
3000
مثل بقیه ما، هان؟
04:12
Come, let's go insideداخل.
94
237000
3000
بیاید به داخل برویم.
04:33
AS: What this sceneصحنه is doing, and it did in the bookکتاب,
95
258000
2000
سخنران: کاری که این صحنه انجام می‌دهد، مثل کتاب
04:35
is it's fundamentallyاساسا makingساخت a promiseوعده.
96
260000
2000
اساسا ایجاد یک تعهد است.
04:37
It's makingساخت a promiseوعده to you
97
262000
2000
یعنی به شما وعده می‌دهد که
04:39
that this storyداستان will leadسرب somewhereجایی that's worthارزش your time.
98
264000
2000
این داستان چنان پیش خواهد رفت که ارزش وقت شما را دارد.
04:41
And that's what all good storiesداستان ها should do at the beginningشروع, is they should give you a promiseوعده.
99
266000
3000
و چیزی که همه داستانهای خوب در ابتدا باید صورت دهند این است
باید چنین وعده‌ای بدهند.
04:44
You could do it an infiniteبي نهايت amountمیزان of waysراه ها.
100
269000
2000
روشهای بی‌شماری برای انجام این کار وجود دارد.
04:46
Sometimesگاهی it's as simpleساده as "Onceیک بار uponبر a time ... "
101
271000
4000
حتی گاهی به سادگی «روزی روزگاری...»
04:50
These Carterکارتر booksکتاب ها always had Edgarادگار Riceبرنج BurroughsBurroughs as a narratorراوی in it.
102
275000
3000
کتابهای "کارتر" همیشه "ادگار رایس بوروز" را به عنوان
شخصیت راوی داشته‌اند.
04:53
And I always thought it was suchچنین a fantasticخارق العاده deviceدستگاه.
103
278000
2000
و من همیشه فکر می‌کردم که این چه سازوکار فوق‌العاده‌ای است.
04:55
It's like a guy invitingدعوت کردن you around the campfireآتش سوزی,
104
280000
3000
مانند شخصی است که شما را به نشستن در اطراف آتش فرا می‌خواند
04:58
or somebodyکسی in a barبار sayingگفت:, "Here, let me tell you a storyداستان.
105
283000
3000
یا کسی در بار که می گوید: «بگذارید تا برایتان داستانی بگویم.
05:01
It didn't happenبه وقوع پیوستن to me, it happenedاتفاق افتاد to somebodyکسی elseچیز دیگری,
106
286000
2000
ماجرای که برای من اتفاق نیفتاده،
داستان کس دیگریست،
05:03
but it's going to be worthارزش your time."
107
288000
2000
ولی ارزش وقتتان را دارد»
05:05
A well told promiseوعده
108
290000
2000
یک وعده خوب
05:07
is like a pebbleسنگ ریزه beingبودن pulledکشیده back in a slingshotتیرکمان بچه گانه
109
292000
4000
مانند سنگی است که در یک تیروکمان کشیده شده و آماده
05:11
and propelsحرکت می کند you forwardرو به جلو throughاز طریق the storyداستان
110
296000
2000
پرتاب است که شما را در طول داستان تا انتها
05:13
to the endپایان.
111
298000
2000
پرتاب کند.
05:15
In 2008,
112
300000
2000
در سال ۲۰۰۸
05:17
I pushedتحت فشار قرار داد all the theoriesنظریه ها that I had on storyداستان at the time
113
302000
3000
تمام تئوری‌هایی را که تا آن زمان درباره‌ی داستانها داشتم،
05:20
to the limitsمحدودیت ها of my understandingدرك كردن on this projectپروژه.
114
305000
3000
تا حد توان در این پروژه گنجاندم.
05:23
(Videoویدئو) (Mechanicalمکانیکی Soundsصدا)
115
308000
5000
(ویدئو) (صدای ماشین‌آلات)
05:53
♫ And that is all ♫
116
338000
5000
♫ این همان ♫
05:58
♫ that love'sعشق است about ♫
117
343000
6000
♫ عشق است ♫
06:04
♫ And we'llخوب recallبه خاطر آوردن
118
349000
5000
♫ و ما به یاد خواهیم آورد ♫
06:09
♫ when time runsاجرا می شود out ♫
119
354000
8000
♫ وقتی زمان به انتها می‌رسد ♫
06:17
♫ That it only ♫
120
362000
7000
♫ این تنها ♫
06:24
(Laughterخنده)
121
369000
2000
(خنده حضار)
06:26
AS: Storytellingداستان گویی withoutبدون dialogueگفتگو.
122
371000
2000
سخنران: قصه‌گویی بدون دیالوگ
06:28
It's the purestخالص ترین formفرم of cinematicسینمایی storytellingداستان سرایی.
123
373000
2000
خالص‌ترین شکل داستان‌گویی سینمایی
06:30
It's the mostاکثر inclusiveشامل approachرویکرد you can take.
124
375000
3000
و فراگیرترین روشی است که می‌توانید انتخاب کنید.
06:33
It confirmedتایید شده something I really had a hunchهانچ on,
125
378000
2000
این تایید چیزی است واقعا در ذهن داشتم:
06:35
is that the audienceحضار
126
380000
2000
تماشگران در واقع
06:37
actuallyدر واقع wants to work for theirخودشان mealوعده غذایی.
127
382000
2000
می‌خواهند غذایشان را بخورند.
06:39
They just don't want to know that they're doing that.
128
384000
3000
فقط نمی‌خواهند بدانند که دارند چنین می‌کنند.
06:42
That's your jobکار as a storytellerداستانپرداز,
129
387000
2000
این وظیفه‌ی شماست که به عنوان قصه‌گو
06:44
is to hideپنهان شدن the factواقعیت
130
389000
2000
حقیقت را پنهان کنید
06:46
that you're makingساخت them work for theirخودشان mealوعده غذایی.
131
391000
2000
که شما کاری میکنید که آنها غذایشان را بخورند.
06:48
We're bornبدنیا آمدن problemمسئله solversحل کننده ها.
132
393000
2000
حل کردن مسائل در ذات ماست.
06:50
We're compelledمجبور to deduceنتیجه گیری کنید
133
395000
2000
ما ناگزیر به تجزیه
06:52
and to deductکسر کردن,
134
397000
2000
و تحلیل هستیم
06:54
because that's what we do in realواقعی life.
135
399000
2000
زیرا این کاری است که در زندگی روزمره انجام می‌دهیم.
06:56
It's this well-organizedسازماندهی خوب absenceغیبت of informationاطلاعات
136
401000
3000
همین فقدان سازمان‌یافته‌ی اطلاعات است
06:59
that drawsتساوی us in.
137
404000
2000
که ما را درگیر می‌کند.
07:01
There's a reasonدلیل that we're all attractedجلب کرد to an infantنوزاد or a puppyتوله سگ.
138
406000
3000
بی جهت نیست که همگی ما مجذوب
یک نوزاد ویا توله‌سگ می‌شویم.
07:04
It's not just that they're damnلعنت cuteجذاب;
139
409000
2000
نه به دلیل اینکه آنها خیلی بامزه هستند،
07:06
it's because they can't completelyبه صورت کامل expressبیان
140
411000
3000
بلکه به این خاطر است که آنها نمی‌توانند به طور کامل
07:09
what they're thinkingفكر كردن and what theirخودشان intentionsاهداف are.
141
414000
2000
فکرها و خواسته‌هایشان را بیان کنند.
07:11
And it's like a magnetآهن ربا.
142
416000
2000
و این مثل یک آهن‌ربا عمل می‌کند.
07:13
We can't stop ourselvesخودمان
143
418000
2000
ما نمی‌تونیم جلوی خودمان را
07:15
from wantingمیخواهم to completeتکمیل the sentenceجمله and fillپر کن it in.
144
420000
2000
برای کامل کردن یک جمله بگیریم.
07:17
I first startedآغاز شده
145
422000
2000
من برای اولین بار
07:19
really understandingدرك كردن this storytellingداستان سرایی deviceدستگاه
146
424000
2000
وقتی واقعا این سازوکار قصه‌گویی را درک کردم
07:21
when I was writingنوشتن with Bobباب Petersonپترسون on "Findingیافته Nemoنومو."
147
426000
2000
که داشتیم با "باب پترسون" روی "در جستجوی نمو" کار می‌کردیم.
07:23
And we would call this the unifyingمتحد کردن theoryتئوری of two plusبه علاوه two.
148
428000
3000
ما این را "تئوری اتحاد دو بعلاوه دو" می‌خوانیم.
07:26
Make the audienceحضار put things togetherبا یکدیگر.
149
431000
2000
بیننده را به سرهم کردن چیزها وا دارید.
07:28
Don't give them fourچهار,
150
433000
2000
۴ را به آنها ندهید،
07:30
give them two plusبه علاوه two.
151
435000
2000
بلکه ۲ + ۲ را در اختیارشان قرار دهید.
07:32
The elementsعناصر you provideفراهم کند and the orderسفارش you placeمحل them in
152
437000
3000
عناصری که فراهم می‌کنید و ترتیب قرار گرفتنشان
07:35
is crucialحیاتی to whetherچه you succeedموفق باش or failشکست at engagingجذاب the audienceحضار.
153
440000
3000
نقش اساسی در موفقیت شما برای درگیر کردن بینندگان دارد.
07:38
Editorsویراستاران and screenwritersفیلمنامهنویسان have knownشناخته شده this all alongدر امتداد.
154
443000
3000
ویراستاران و فیلمنامه‌نویسان همیشه به این امر آگاه بوده‌اند.
07:41
It's the invisibleنامرئی applicationکاربرد
155
446000
2000
این یک سازوکار نامرئی است
07:43
that holdsدارای our attentionتوجه to storyداستان.
156
448000
2000
که ما را متوجه داستان نگه می‌دارد.
07:45
I don't mean to make it soundصدا
157
450000
2000
البته قصدم این نیست که بگویم
07:47
like this is an actualواقعی exactدقیق scienceعلوم پایه, it's not.
158
452000
3000
این یک علم دقیق و واقعی است، چنین نیست.
07:50
That's what's so specialویژه about storiesداستان ها,
159
455000
2000
این همان نکته خاص در مورد داستان‌ها است،
07:52
they're not a widgetویجت, they aren'tنه exactدقیق.
160
457000
3000
داستان‌ها مانند ابزارآلات دقیق نیستند.
07:55
Storiesداستان ها are inevitableاجتناب ناپذیر, if they're good,
161
460000
2000
یک داستان اگر خوب باشد سرانجام می‌رسد،
07:57
but they're not predictableقابل پیش بینی.
162
462000
2000
ولی قابل پیش‌بینی نیست.
07:59
I tookگرفت a seminarسمینار in this yearسال
163
464000
3000
امسال در سمیناری با حضور یک استاد
08:02
with an actingبازیگری teacherمعلم namedتحت عنوان Judithجودیت Westonوستون.
164
467000
3000
بازیگری به نام "جودیت وستون" شرکت کردم.
08:05
And I learnedیاد گرفتم a keyکلیدی insightبینش، بصیرت، درون بینی to characterشخصیت.
165
470000
2000
و یک نقطه‌نظر کلیدی در مورد
شخصیت‌پردازی فراگرفتم.
08:07
She believedمعتقد that all well-drawnخوب کشیده شده charactersشخصیت ها
166
472000
3000
او معتقد بود که همه‌ی شخصیت‌های درست پرداخته شده
08:10
have a spineستون فقرات.
167
475000
2000
یک ستون محوری دارند.
08:12
And the ideaاندیشه is that the characterشخصیت has an innerدرونی motorموتور,
168
477000
2000
مطابق این ایده کارکتر قوی یک موتور داخلی دارد،
08:14
a dominantغالب, unconsciousناخودآگاه goalهدف that they're strivingتلاش for,
169
479000
3000
یک هدف فراگیر و ناخودآگاه که برایش جان می‌دهد،
08:17
an itchخارش that they can't scratchخراش.
170
482000
2000
خارشی غیر قابل توقف.
08:19
She gaveداد a wonderfulفوق العاده exampleمثال of Michaelمایکل Corleoneکورلئونه,
171
484000
2000
یک مثال خیلی عالی "مایکل کورلئونه" است.
08:21
Alآل Pacino'sپاتیکو characterشخصیت in "The Godfatherپدرخوانده,"
172
486000
2000
نقشی که "آل پاچینو" در پدرخوانده داشت.
08:23
and that probablyشاید his spineستون فقرات
173
488000
2000
ستون محوری شخصیت وی احتمالا
08:25
was to please his fatherپدر.
174
490000
2000
خوشنود کردن پدرش بود.
08:27
And it's something that always droveرانندگی کرد all his choicesگزینه های.
175
492000
2000
چیزی که همواره در جهتگیری تصمیماتش نقش داشت.
08:29
Even after his fatherپدر diedفوت کرد,
176
494000
2000
حتی بعد از مرگ پدرش
08:31
he was still tryingتلاش کن to scratchخراش that itchخارش.
177
496000
4000
همچنان سعی در التیام این خارش داشت.
08:35
I tookگرفت to this like a duckاردک to waterاب.
178
500000
3000
قائده‌ای که من با چشم بسته می‌توانستم بخوانم.
08:38
Wall-E'sWall-E's was to find the beautyزیبایی.
179
503000
3000
"وال-ای" به دنبال یافتن زیبایی بود.
08:41
Marlin'sمارلین, the fatherپدر in "Findingیافته Nemoنومو,"
180
506000
3000
"مارلین" شخصیت پدر در "در جستجوی نمو"
08:44
was to preventجلوگیری کردن harmصدمه.
181
509000
3000
در پی پیشگیری از آسیب بود.
08:47
And Woody'sوودای was to do what was bestبهترین for his childکودک.
182
512000
3000
و "وودی" در پی انجام بهترین کار برای صاحبش بود.
08:50
And these spinesستون فقرات don't always driveراندن you to make the bestبهترین choicesگزینه های.
183
515000
3000
این ستون محوری همیشه هم منجر به گرفتن بهترین تصمیم
از جانب کارکترتان نمی‌شود.
08:53
Sometimesگاهی you can make some horribleناگوار choicesگزینه های with them.
184
518000
3000
حتی گاهی کارش را به اتخاذ تصمیمات وحشتانکی می‌کشاند.
08:56
I'm really blessedمبارک to be a parentوالدین,
185
521000
2000
من بسیار خوش اقبال بوده‌ام که به عنوان پدر
08:58
and watchingتماشا کردن my childrenفرزندان growرشد, I really firmlyمحکم believe
186
523000
3000
شاهد رشد فرزندانم هستم و واقعا معتقدم که هر کدام از ما
09:01
that you're bornبدنیا آمدن with a temperamentخلق و خوی and you're wiredسیمی a certainمسلم - قطعی way,
187
526000
3000
با خلق و خوی خاصی بدنیا می‌آییم و به طور مخصوصی ساخته می‌شویم،
09:04
and you don't have any say about it,
188
529000
3000
در حالی که خود چندان آگاهی و کنترلی بر آن نداریم
09:07
and there's no changingتغییر دادن it.
189
532000
2000
و قابل تغییر هم نیستیم.
09:09
All you can do is learnیاد گرفتن to recognizeتشخیص it
190
534000
3000
در بهترین حالت می‌توانیم یاد بگیریم که
09:12
and ownخودت it.
191
537000
3000
آن را تشخیص داده و آن را از خود کنیم.
09:15
And some of us are bornبدنیا آمدن with temperamentsسلامت that are positiveمثبت,
192
540000
2000
عده‌ای از ما با خلق خوی مثبت و برخی با
09:17
some are negativeمنفی.
193
542000
2000
خلق و خوی منفی به دنیا می‌آییم.
09:19
But a majorعمده thresholdآستانه is passedگذشت
194
544000
3000
ولی زمانی که به اندازه کافی
09:22
when you matureبالغ enoughکافی
195
547000
2000
بالغ شویم و آنچه را که بر ما تسلط دارد
09:24
to acknowledgeاذعان what drivesدرایوها you
196
549000
2000
بپذیریم و قدرت هدایتش را بدست بیاوریم
09:26
and to take the wheelچرخ and steerهدایت کن it.
197
551000
2000
به نقطه‌ی عطف بزرگی رسیده‌ایم.
09:28
As parentsپدر و مادر, you're always learningیادگیری who your childrenفرزندان are.
198
553000
3000
به عنوان والدین ما همیشه در حال یادگیری این هستیم که
فرزندانمان چه کسانی هستند.
09:31
They're learningیادگیری who they are.
199
556000
2000
آنها هم در حال شناخت خودشان هستند
09:33
And you're still learningیادگیری who you are.
200
558000
2000
و ما هر چه بیشتر خودمان را می‌شناسیم.
09:35
So we're all learningیادگیری all the time.
201
560000
3000
پس همگی همواره در حال یادگیری هستیم.
09:38
And that's why changeتغییر دادن is fundamentalاساسی in storyداستان.
202
563000
3000
برای همین است که تغییر در داستان نقش بنیادینی دارد.
09:41
If things go staticاستاتیک, storiesداستان ها dieمرگ,
203
566000
2000
اگر چیزها ثابت بمانند داستان می‌میرد.
09:43
because life is never staticاستاتیک.
204
568000
3000
چون خود زندگی هم هیچوقت ثابت نیست.
09:46
In 1998,
205
571000
2000
در سال ۱۹۹۸
09:48
I had finishedتمام شده writingنوشتن "Toyاسباب بازی Storyداستان" and "A Bug'sاشکال Life"
206
573000
2000
من نوشتن "داستان اسباب‌بازیها" و "زندگی یک حشره" را
به پایان رساندم.
09:50
and I was completelyبه صورت کامل hookedقلاب on screenwritingفیلمنامه.
207
575000
2000
در آن زمان با تمام وجود به فیلمنامه‌نویسی چسبیده بودم
09:52
So I wanted to becomeتبدیل شدن به much better at it and learnیاد گرفتن anything I could.
208
577000
3000
و می خواستم در آن حسابی پیشرفت کنم و هر آنچه می‌توانم
بیاموزم.
09:55
So I researchedتحقیق everything I possiblyاحتمالا could.
209
580000
3000
پس در مورد هر چه می‌شد تحقیق کردم.
09:58
And I finallyسرانجام cameآمد acrossدر سراسر this fantasticخارق العاده quoteنقل قول
210
583000
2000
و در نهایت به این نقل قول خارقالعاده
10:00
by a Britishانگلیس playwrightنمایشنامهنویس, Williamویلیام Archerآرچر:
211
585000
3000
از نمایش‌نامه نویس انگلیسی "ویلیام آرچر" رسیدم:
10:03
"Dramaدرام is anticipationپیش بینی
212
588000
2000
«درام یعنی پیشبینی
10:05
mingledمخلوط شده with uncertaintyعدم قطعیت."
213
590000
2000
آمیخته با عدم قطیعت»
10:07
It's an incrediblyطور باور نکردنی insightfulمتفکر definitionتعریف.
214
592000
3000
تعریفی بطور باورنکردی عمیق.
10:10
When you're tellingگفتن a storyداستان,
215
595000
2000
وقتی که داستانی را می‌گویید،
10:12
have you constructedساخته شده است anticipationپیش بینی?
216
597000
2000
آیا حالت انتظار و پیشبینی را در آن بوجود آورده‌اید؟
10:14
In the short-termکوتاه مدت, have you madeساخته شده me want to know
217
599000
2000
در کوتاه مدت، آیا شما مرا به کنجاوی برای پی‌بردن
10:16
what will happenبه وقوع پیوستن nextبعد?
218
601000
2000
به اتفاق بعدی وا داشته‌اید؟
10:18
But more importantlyمهم است,
219
603000
2000
ولی مهمتر از آن
10:20
have you madeساخته شده me want to know
220
605000
2000
آیا مرا به خواستن برای دانستن اینکه
10:22
how it will all concludeنتیجه گرفتن in the long-termبلند مدت?
221
607000
2000
نتیجه کار در بلند مدت چه می‌شود وا داشته‌اید؟
10:24
Have you constructedساخته شده است honestصادقانه conflictsدرگیری ها
222
609000
2000
آیا با ساختن تناقضات صادقانه
10:26
with truthحقیقت that createsایجاد می کند doubtشک
223
611000
2000
بین حقایق خواننده را درباره‌ی
10:28
in what the outcomeنتیجه mightممکن be?
224
613000
2000
پایان ماجرا به تردید انداخته‌اید؟
10:30
An exampleمثال would be in "Findingیافته Nemoنومو,"
225
615000
2000
مثلا در "در جستجوی نمو" با یک تنش کوتاه
10:32
in the shortکوتاه tensionتنش, you were always worriedنگران,
226
617000
2000
شما همیشه نگران بودید که
10:34
would Dory'sDory short-termکوتاه مدت memoryحافظه
227
619000
2000
نکند حافظه‌ی کوتاه مدت "دوری"
10:36
make her forgetفراموش کردن whateverهر چه she was beingبودن told by Marlinمارلین.
228
621000
2000
باعث شود که همه گفته‌های "مارلین" را فراموش کند.
10:38
But underزیر that was this globalجهانی است tensionتنش
229
623000
2000
ولی در زیر آن یک تنش کلی در جرایان است
10:40
of will we ever find Nemoنومو
230
625000
2000
که آیا بلاخره "نمو" در این اقیانوس
10:42
in this hugeبزرگ, vastعظیم oceanاقیانوس?
231
627000
2000
عظیم بی‌انتها پیدا می‌شود؟
10:44
In our earliestاولین daysروزها at Pixarپیکسار,
232
629000
2000
در اولین روزهای کار در "پیکسار"
10:46
before we trulyبراستی understoodفهمید the invisibleنامرئی workingsکارها of storyداستان,
233
631000
3000
پیش از اینکه واقعا سازوکارهای نامرئی داستان را درک کنیم،
10:49
we were simplyبه سادگی a groupگروه of guys just going on our gutروده, going on our instinctsغرایز.
234
634000
3000
ما فقط افرادی بودیم که با دل و جرات به دنبال
غرایزمان حرکت می‌کردیم.
10:52
And it's interestingجالب هست to see
235
637000
2000
جالب است که بدانید
10:54
how that led us placesمکان ها
236
639000
2000
همین ما را به جاهایی رساند
10:56
that were actuallyدر واقع prettyبسیار good.
237
641000
2000
که بسیار هم عالی بود.
10:58
You've got to rememberیاد آوردن that in this time of yearسال,
238
643000
3000
حتما به یاد می‌آورید که در آن سال
11:01
1993,
239
646000
2000
۱۹۹۳،
11:03
what was consideredدر نظر گرفته شده a successfulموفق شدن animatedمتحرک pictureعکس
240
648000
3000
"پری دریایی"، "دیو و دلبر"، "علاالدین" و "شیرشاه"
از فیلمهای کارتونی موفق به حساب می‌آمدند.
11:06
was "The Little Mermaidپری دریایی," "Beautyزیبایی and the Beastجانور,"
241
651000
3000
"پری دریایی"، "دیو و دلبر"، "علاالدین" و "شیرشاه"
از فیلمهای کارتونی موفق به حساب می‌آمدند.
11:09
"Aladdinآلادین," "Lionشیر نر Kingپادشاه."
242
654000
2000
"پری دریایی"، "دیو و دلبر"، "علاالدین" و "شیرشاه"
از فیلمهای کارتونی موفق به حساب می‌آمدند.
11:11
So when we pitchedتنگ "Toyاسباب بازی Storyداستان" to Tomتام Hanksهانک for the first time,
243
656000
3000
وقتی ما "داستان اسباب‌بازی‌ها" را برای اولین بار
به "تام هنکس" ارائه کردیم،
11:14
he walkedراه می رفت in and he said,
244
659000
2000
به پیکسار آمد و گفت
11:16
"You don't want me to singآواز خواندن, do you?"
245
661000
2000
«شما که انتظار ندارید من آواز بخوانم، دارید؟»
11:18
And I thought that epitomizedظهور perfectlyکاملا
246
663000
2000
این برای من مصداق کاملی از
11:20
what everybodyهمه thought animationانیمیشن had to be at the time.
247
665000
3000
آنچه همه در آن زمان از یک انیمیشن انتظار داشتند بود.
11:23
But we really wanted to proveثابت كردن
248
668000
2000
ولی ما واقعا می‌خواستیم ثابت کنیم
11:25
that you could tell storiesداستان ها completelyبه صورت کامل differentناهمسان in animationانیمیشن.
249
670000
3000
که می‌شود به طور کاملا متقاوتی داستان‌ها را در انیمیشن
روایت کرد.
11:28
We didn't have any influenceنفوذ then,
250
673000
2000
ما در آن زمان در هیچ‌کجا تاثیرگذار نبودیم
11:30
so we had a little secretراز listفهرست of rulesقوانین
251
675000
2000
و یک لیست مخفی از قوائد [داستان نویسی]
11:32
that we keptنگه داشته شد to ourselvesخودمان.
252
677000
2000
برای خودمان دست‌وپا کرده بودیم.
11:34
And they were: No songsآهنگ ها,
253
679000
3000
این قوائد چنین بودند: نه آهنگ [با آواز]،
11:37
no "I want" momentلحظه,
254
682000
2000
نه صحنه "خواستن"،
11:39
no happyخوشحال villageدهکده,
255
684000
2000
نه یک روستای شاد
11:41
no love storyداستان.
256
686000
2000
نه یک ماجرای عاشقانه.
11:43
And the ironyطنز is that, in the first yearسال,
257
688000
2000
تناقض مسخره در آنجا بود که در اولین سال
11:45
our storyداستان was not workingکار کردن at all
258
690000
2000
داستان ما به هیچ وجه پیش نمی‌رفت
11:47
and Disneyدیزنی was panickingترساندن.
259
692000
2000
و این "دیزنی" را به وحشت انداخته بود.
11:49
So they privatelyخصوصی got adviceمشاوره
260
694000
3000
پس آنها به طور خصوصی از یک
11:52
from a famousمشهور lyricistشعر, who I won'tنخواهد بود nameنام,
261
697000
2000
ترانه‌سرای معروف، که نامش را فاش نمی‌کنم،
مشاوره گرفتند.
11:54
and he faxedفکس them some suggestionsپیشنهادات.
262
699000
2000
و او برایشان پیشنهاداتش را فکس کرد
11:56
And we got a holdنگه دارید of that faxفکس.
263
701000
2000
که آن را به ما تحویل دادند.
11:58
And the faxفکس said,
264
703000
2000
و محتوای آن فکس چنین بود:
12:00
there should be songsآهنگ ها,
265
705000
2000
باید یک آهنگ در انیمیشن باشد،
12:02
there should be an "I want" songترانه,
266
707000
2000
باید یک آواز "خواستن" داشته باشد،
12:04
there should be a happyخوشحال villageدهکده songترانه,
267
709000
2000
یک آهنگ روستای شاد هم می‌خواهد،
12:06
there should be a love storyداستان
268
711000
2000
یک ماجرای عاشقانه هم باید در کار باشد،
12:08
and there should be a villainترسناک.
269
713000
2000
و یک شخصیت منفی هم باید داشته باشد.
12:10
And thank goodnessخوبی
270
715000
2000
خدا را شکر
12:12
we were just too youngجوان, rebelliousسرکش and contrarianمخالف at the time.
271
717000
3000
که ما خیلی جوان، شورشی و چموش بودیم.
12:15
That just gaveداد us more determinationتصمیم گیری
272
720000
3000
این قضیه فقط ما را بیشتر مصمم کرد تا ثابت کنیم
12:18
to proveثابت كردن that you could buildساختن a better storyداستان.
273
723000
2000
می‌توان داستانهای بهتری هم خلق کرد.
12:20
And a yearسال after that, we did conquerتسخیر it.
274
725000
2000
و یک سال بعد ما به نتیجه رسیدیم.
12:22
And it just wentرفتی to proveثابت كردن
275
727000
2000
و ثابت کردیم که
12:24
that storytellingداستان سرایی has guidelinesدستورالعمل ها,
276
729000
2000
داستان‌گویی راهکار دارد
12:26
not hardسخت, fastسریع rulesقوانین.
277
731000
2000
نه قوائد تند و سخت.
12:28
Anotherیکی دیگر fundamentalاساسی thing we learnedیاد گرفتم
278
733000
2000
نکته‌ی اساسی دیگری که فراگرفتیم
12:30
was about likingدوست داشتنی your mainاصلی characterشخصیت.
279
735000
2000
دوست داشتن شخصیت اصلی داستانمان بود.
12:32
And we had naivelyساده لوحانه thought,
280
737000
2000
ما با کم تجربگیمان فکر کردیم
12:34
well Woodyوودی in "Toyاسباب بازی Storyداستان" has to becomeتبدیل شدن به selflessاز خود گذشته at the endپایان,
281
739000
2000
که "وودی" در "داستان اسباب‌بازیها" باید در انتها به
از خود گذشتگی برسد،
12:36
so you've got to startشروع کن from someplaceدر جایی.
282
741000
2000
بلاخره باید از جایی شروع می‌کردیم.
12:38
So let's make him selfishخود خواه. And this is what you get.
283
743000
3000
بنابراین او را خودخواه کردیم. و نتیجه این شد:
12:41
(Voiceصدای Over) Woodyوودی: What do you think you're doing?
284
746000
2000
(صدا بر تصویر) وودی: فکر کردین دارید چیکار می‌کنین؟
12:43
Off the bedبستر.
285
748000
2000
برید از تخت پایین
12:45
Hey, off the bedبستر!
286
750000
2000
اوهوی، برید پایین!
12:47
Mrآقای. Potatoسیب زمینی Headسر: You going to make us, Woodyوودی?
287
752000
2000
مستر پتیتوهد: می‌خوای ما را مجبور کنی وودی؟
12:49
Woodyوودی: No, he is.
288
754000
2000
وودی: من نه، اون.
12:51
Slinkyلرزان? Slinkلرزیدن ... Slinkyلرزان!
289
756000
4000
اسلینکی؟ اسلینک ... اسلینکی!
12:55
Get up here and do your jobکار.
290
760000
2000
بیا بالا و کارت رو انجام بده.
12:57
Are you deafکر?
291
762000
2000
انگار کری؟
12:59
I said, take careاهميت دادن of them.
292
764000
2000
مگه نگفتم حواست به اینا باشه.
13:01
Slinkyلرزان: I'm sorry, Woodyوودی,
293
766000
2000
اسلینکی: متاسفم، وودی،
13:03
but I have to agreeموافق with them.
294
768000
2000
ولی منم یه جورایی با اونا موافقم.
13:05
I don't think what you did was right.
295
770000
2000
فکر می‌کنم کاری که تو کردی درست نبود.
13:07
Woodyوودی: What? Am I hearingشنیدن correctlyبه درستی?
296
772000
3000
وودی: چی؟ درست می‌شنوم؟
13:10
You don't think I was right?
297
775000
2000
فکر می‌کنی کارم درست نبوده؟
13:12
Who said your jobکار was to think, Springبهار Wienerوینر?
298
777000
4000
کی گفته کار تو اصلا فکر کردنه اسپرینگ وینر؟
13:17
AS: So how do you make a selfishخود خواه characterشخصیت likableدوست داشتنی?
299
782000
2000
سخنران: پس چطور باید یک شخصیت خودخواه ولی دوست‌داشتی خلق کرد؟
13:19
We realizedمتوجه شدم, you can make him kindنوع,
300
784000
2000
ما پی برده بودیم که می‌توان او را مهربان
13:21
generousسخاوتمندانه, funnyخنده دار, considerateمحتاطانه,
301
786000
2000
بخشنده، بامزه و ملاحظه‌‌کار بسازیم
13:23
as long as one conditionوضعیت is metملاقات کرد for him,
302
788000
2000
تا زمانی که یک شرط برای او برقرار باشد:
13:25
is that he staysباقی می ماند the topبالا toyاسباب بازی.
303
790000
2000
او اساب‌بازی اصلی باقی بماند.
13:27
And that's what it really is,
304
792000
2000
و این چیزی است که واقعا وجود دارد،
13:29
is that we all liveزنده life conditionallyمشروط.
305
794000
2000
اینکه ما همه زندگی را با شرایطش پذیرفته‌ایم.
13:31
We're all willingمایلم to playبازی by the rulesقوانین and followدنبال کردن things alongدر امتداد,
306
796000
2000
ما همه حاضریم که از روی قوائد بازی کنیم و مسائل
را دنبال کنیم
13:33
as long as certainمسلم - قطعی conditionsشرایط are metملاقات کرد.
307
798000
3000
تا زمانی که شرایط خاصی برقرار باشد.
13:36
After that, all betsشرط بندی are off.
308
801000
2000
و در غیر این صورت همه چیز به کلی منتفی است.
13:38
And before I'd even decidedقرار بر این شد to make storytellingداستان سرایی my careerحرفه,
309
803000
3000
اکنون اتفاقات مهم دروان جوانی‌ام، که چشمم را
13:41
I can now see keyکلیدی things that happenedاتفاق افتاد in my youthجوانان
310
806000
2000
بر روی دنیای داستان‌ها باز کرد را بهتر می‌توانم درک کنم.
13:43
that really sortمرتب سازی of openedافتتاح شد my eyesچشم ها
311
808000
2000
حتی پیش از اینکه به داستان‌نویسی
13:45
to certainمسلم - قطعی things about storyداستان.
312
810000
2000
به عنوان یک شغل نگاه کنم.
13:47
In 1986, I trulyبراستی understoodفهمید the notionایده
313
812000
3000
۱۹۸۶ سالی بود که من واقعا مفهوم
13:50
of storyداستان havingداشتن a themeموضوع.
314
815000
3000
موضوع داشتن داستانها را درک کردم.
13:53
And that was the yearسال that they restoredبازسازی شد and re-releasedدوباره آزاد شد
315
818000
3000
سالی که فیلم "لرنس عربستان" را
13:56
"Lawrenceلارنس of Arabiaعربستان."
316
821000
2000
ترمیم و پخش مجدد نمودند.
13:58
And I saw that thing sevenهفت timesبار in one monthماه.
317
823000
3000
آن را هفت بار در یک ماه تماشا کردم.
14:01
I couldn'tنمی توانستم get enoughکافی of it.
318
826000
2000
از دیدنش سیر نمی‌شدم.
14:03
I could just tell there was a grandبزرگ designطرح underزیر it --
319
828000
3000
می‌توانستم بفهمم که در زیر هر شات، صحنه
14:06
in everyهرکدام shotشات, everyهرکدام sceneصحنه, everyهرکدام lineخط.
320
831000
2000
و خط داستانش یک طرح قرص قرار دارد.
14:08
Yetهنوز, on the surfaceسطح it just seemedبه نظر می رسید
321
833000
2000
با این همه، در ظاهر به نظر می‌رسید
14:10
to be depictingتصویر برداری his historicalتاریخی lineageرده بندی
322
835000
3000
که فقط در حال روایت زنجیره‌ی تاریخی
14:13
of what wentرفتی on.
323
838000
2000
وقایع است.
14:15
Yetهنوز, there was something more beingبودن said. What exactlyدقیقا was it?
324
840000
2000
ولی چیزهای بیشتری هم در حال گفته‌شدن بود. چه چیزی واقعا؟
14:17
And it wasn'tنبود untilتا زمان, on one of my laterبعد viewingsنمایش ها,
325
842000
2000
تا اینکه بلاخره در یکی از این بازبینی‌ها
14:19
that the veilحجاب was liftedبالا بردن
326
844000
2000
روبنده‌ برایم کنار رفت:
14:21
and it was in a sceneصحنه where he's walkedراه می رفت acrossدر سراسر the Sinaiسینا Desertکویر
327
846000
3000
در صحنه‌ای که او از صحرای سینا گذشته
14:24
and he's reachedرسیده است the Suezسوئز Canalکانال,
328
849000
2000
و به کانال سوئز رسیده است،
14:26
and I suddenlyناگهان got it.
329
851000
2000
ناگهان نکته را گرفتم.
14:33
(Videoویدئو) Boyپسر: Hey! Hey! Hey! Hey!
330
858000
6000
(فیلم) پسر: هی! هی! هی! هی!
14:46
Cyclistدوچرخه سوار: Who are you?
331
871000
3000
موتورسورا: شما کی هستید؟
14:50
Who are you?
332
875000
3000
شما کی هستید؟
14:53
AS: That was the themeموضوع: Who are you?
333
878000
3000
(سخنران) موضوع این بود: «تو که هستی؟»
14:56
Here were all these seeminglyظاهرا disparateمتفاوت است
334
881000
2000
در فیلم تمام اتفاقات و دیالوگهای
14:58
eventsمناسبت ها and dialoguesگفتگوها
335
883000
2000
به ظاهر مجزا از هم
15:00
that just were chronologicallyاز لحاظ تاریخی tellingگفتن the historyتاریخ of him,
336
885000
3000
فقط روایتگر داستان او بر اساس ترتیب زمانی
بودند.
15:03
but underneathدر زیر it was a constantثابت,
337
888000
2000
ولی در زیر یک چیز تغییر ناپذیر
15:05
a guidelineدستورالعمل, a roadجاده mapنقشه.
338
890000
2000
یک راهنما، یک نقشه‌ی راه قرار داشت.
15:07
Everything Lawrenceلارنس did in that movieفیلم سینما
339
892000
2000
هر آنچه که "لورنس" در فیلم انجام می‌داد
15:09
was an attemptتلاش کنید for him to figureشکل out where his placeمحل was in the worldجهان.
340
894000
3000
تلاشی بود تا دریابد جایگاه او در این
جهان کجاست.
15:12
A strongقوی themeموضوع is always runningدر حال اجرا throughاز طریق
341
897000
3000
یک موضوع قوی همیشه در طول یک
15:15
a well-toldبه خوبی گفت storyداستان.
342
900000
3000
داستان خوب در جریان است.
15:18
When I was fiveپنج,
343
903000
2000
وقتی که ۵ سال داشتم،
15:20
I was introducedمعرفی کرد to possiblyاحتمالا the mostاکثر majorعمده ingredientجزء
344
905000
3000
با مهمترین ماده‌ی سازنده‌ای که به نظرم
یک داستان
15:23
that I feel a storyداستان should have,
345
908000
3000
باید داشته باشد - ولی کمتر بکار گرفته
15:26
but is rarelyبه ندرت invokedفراخوانده شد.
346
911000
2000
می‌شود - مواجه شدم.
15:28
And this is what my motherمادر tookگرفت me to when I was fiveپنج.
347
913000
3000
و این چیزی است که مادرم مرا در ۵ سالگی
به دیدنش برد.
15:34
(Videoویدئو) Thumperتورم: Come on. It's all right.
348
919000
3000
(تصویر) تومپر: بجنب دیگه. همه چی خوبه.
15:37
Look.
349
922000
2000
ببین.
15:39
The water'sآب stiffسفت.
350
924000
3000
آب سفته.
15:45
Bambiبمبی: Yippeeیپپه!
351
930000
2000
بمبی: هورا!
15:57
Thumperتورم: Some funسرگرم کننده,
352
942000
2000
تومپر: حال میده،
15:59
huh, Bambiبمبی?
353
944000
3000
نه بمبی؟
16:02
Come on. Get up.
354
947000
2000
بنجب. پاشو.
16:04
Like this.
355
949000
2000
مثه این.
16:24
Haولز haهکتار. No, no, no.
356
969000
3000
وای وای. نه، نه‌، نه.
16:27
AS: I walkedراه می رفت out of there
357
972000
2000
(سخنران): با چشمانی از تعجب
16:29
wide-eyedچشم بزرگ with wonderتعجب.
358
974000
2000
دریده از سالن سینما خارج شدم.
16:31
And that's what I think the magicشعبده بازي ingredientجزء is,
359
976000
2000
و به نظر من ماده‌ی سازنده‌ی جادویی،
16:33
the secretراز sauceسس,
360
978000
2000
و راز موفقیت
16:35
is can you invokeفراخوانی wonderتعجب.
361
980000
2000
این است که بتوان شگفتی آفرید.
16:37
Wonderتعجب is honestصادقانه, it's completelyبه صورت کامل innocentبی گناه.
362
982000
2000
شگفتی صادق و کاملا معصومانه است.
16:39
It can't be artificiallyمصنوعی evokedتحریک شده.
363
984000
2000
به طور مصنوعی قابل القاء نیست.
16:41
For me, there's no greaterبزرگتر abilityتوانایی
364
986000
2000
برای من هیچ توانایی بالاتر از اینکه استعداد یک شخص
16:43
than the giftهدیه of anotherیکی دیگر humanانسان beingبودن givingدادن you that feelingاحساس --
365
988000
3000
چنین احساسی را در شما ایجاد کند،
وجود ندارد.
16:46
to holdنگه دارید them still just for a briefمختصر momentلحظه in theirخودشان day
366
991000
3000
اینکه تماشاگران را برای لحظه کوتاهی از روز در یک جا
16:49
and have them surrenderتسلیم شدن to wonderتعجب.
367
994000
2000
با شگفتی میخکوب کنی.
16:51
When it's tappedشنود گذاشت, the affirmationتأیید of beingبودن aliveزنده است,
368
996000
3000
وقتی تماس برقرار شود، تاییدی از زنده‌ بودن
16:54
it reachesمی رسد you almostتقریبا to a cellularسلولی levelسطح.
369
999000
3000
را با تمام وجود احساس خواهید کرد.
16:57
And when an artistهنرمند does that to anotherیکی دیگر artistهنرمند,
370
1002000
2000
و وقتی یک هنرمند با یک هنرمند دیگر چنین می‌کند
16:59
it's like you're compelledمجبور to passعبور it on.
371
1004000
2000
مثل اینست که شما هم موظف به انتقال آن هستید.
17:01
It's like a dormantخاموش commandفرمان
372
1006000
2000
مثل یک دستورالعمل خاموش
17:03
that suddenlyناگهان is activatedفعال شده in you, like a call to Devil'sشیطان Towerبرج.
373
1008000
3000
که ناگهان در شما فعال می‌شود. مثل فراخوانده شدن از "برج شیطان"
17:06
Do untoبه othersدیگران what's been doneانجام شده to you.
374
1011000
3000
برای دیگران انجام دهید آنچه را که برای شما کرده‌اند.
17:09
The bestبهترین storiesداستان ها infuseتزریق wonderتعجب.
375
1014000
3000
بهترین داستان‌ها باعث برانگیختن حیرت می‌شوند.
17:12
When I was fourچهار yearsسالها oldقدیمی,
376
1017000
2000
خاطره‌ی روشنی از ۴ سالگی
17:14
I have a vividزنده memoryحافظه
377
1019000
2000
از پیدا کردن دو جای سوزن
17:16
of findingیافته two pinpointدقیقا مشخص کن scarsزخم ها on my ankleمچ پا
378
1021000
3000
بر روی قوزک پاهایم دارم.
17:19
and askingدرخواست my dadپدر what they were.
379
1024000
2000
از پدرم در موردشان پرسیدم.
17:21
And he said I had a matchingتطابق pairجفت like that on my headسر,
380
1026000
2000
پدرم گفت دو تای دیگر هم بر روی سرم دارم
17:23
but I couldn'tنمی توانستم see them because of my hairمو.
381
1028000
2000
که به خاطر موهای سرم نمی‌توانستم آنها را ببینم.
17:25
And he explainedتوضیح داد that when I was bornبدنیا آمدن,
382
1030000
2000
پدرم برایم شرح داد که من زودرس
17:27
I was bornبدنیا آمدن prematureزودگذر,
383
1032000
2000
بدنیا آمدم.
17:29
that I cameآمد out much too earlyزود,
384
1034000
3000
خیلی زودتر از موئد از راه رسدیم.
17:32
and I wasn'tنبود fullyبه طور کامل bakedپخته شده;
385
1037000
2000
و هنوز کامل نشده بودم.
17:34
I was very, very sickبیمار.
386
1039000
2000
من خیلی خیلی مریض بودم.
17:36
And when the doctorدکتر tookگرفت a look at this yellowرنگ زرد kidبچه with blackسیاه teethدندان ها,
387
1041000
3000
وقتی که دکتر چشمش به این نوزاد زرد با دندانهای سیاه افتاد
17:39
he lookedنگاه کرد straightسر راست at my momمامان and said,
388
1044000
2000
مستقیما به مادرم نگاه کرد و گفت
17:41
"He's not going to liveزنده."
389
1046000
3000
«این بچه زنده‌ نخواهد ماند.»
17:44
And I was in the hospitalبیمارستان for monthsماه ها.
390
1049000
3000
برای چند ماه در بیمارستان بودم
17:47
And manyبسیاری bloodخون transfusionsترانسفوزیون laterبعد,
391
1052000
2000
و بعد از چندبار جایگزینی خون
17:49
I livedزندگی می کرد,
392
1054000
2000
من زنده ماندم
17:51
and that madeساخته شده me specialویژه.
393
1056000
3000
و همین مرا خاص نمود.
17:54
I don't know if I really believe that.
394
1059000
3000
مطمئن نیستم که واقعا به این گفته اعتقاد داشته باشم.
17:57
I don't know if my parentsپدر و مادر really believe that,
395
1062000
3000
یا اینکه والدینم واقعا آن را قبول دارند یا نه.
18:00
but I didn't want to proveثابت كردن them wrongاشتباه.
396
1065000
3000
البته ضرورتی هم برای تغییر دادن عقیده آنها نمی‌بینم.
18:03
Whateverهر چه I endedبه پایان رسید up beingبودن good at,
397
1068000
3000
در هرچه که در نهایت در آن به استادی رسیدم،
18:06
I would striveتلاش کن to be worthyشایسته of the secondدومین chanceشانس I was givenداده شده.
398
1071000
4000
با تمام وجود می‌کوشم تا لایق این فرصت دوم باشم.
18:10
(Videoویدئو) (Cryingگریان)
399
1075000
4000
(ویدیو)(در حال گریه)
18:23
Marlinمارلین: There, there, there.
400
1088000
3000
مارلین: اونجا، اونجا، اونجا.
18:26
It's okay, daddy'sبابا here.
401
1091000
3000
همه چی‌ خوبه. بابا اینجاست.
18:29
Daddy'sبابا got you.
402
1094000
3000
بابا مراقبته.
18:34
I promiseوعده,
403
1099000
2000
قول می‌دم،
18:36
I will never let anything happenبه وقوع پیوستن to you, Nemoنومو.
404
1101000
4000
هیچ وقت اجازه ندم اتفاقی برات بیفته "نمو".
18:40
AS: And that's the first storyداستان lessonدرس I ever learnedیاد گرفتم.
405
1105000
4000
(سخنران): و این اولین درس داستان‌نویسی بود که آموختم.
18:44
Use what you know. Drawقرعه کشی from it.
406
1109000
2000
از آنچه که می‌دانید استفاده کنید. از همان شروع کنید.
18:46
It doesn't always mean plotطرح or factواقعیت.
407
1111000
2000
نه به مفهوم گزارش شرح حال خود،
18:48
It meansبه معنای capturingضبط a truthحقیقت from your experiencingتجربه کردن it,
408
1113000
3000
بلکه به معنی دریافت حقایق آن طور که خودتان تجربه می‌کنید
18:51
expressingبیان کننده valuesارزش های you personallyشخصا feel
409
1116000
3000
و نشان دادن ارزشهایی که شخصا در عماق
18:54
deepعمیق down in your coreهسته.
410
1119000
2000
وجودتان احساس می‌کنید.
18:56
And that's what ultimatelyدر نهایت led me to speakingصحبت كردن to you
411
1121000
2000
و این چیزی است که در نهایت منجر به سخنرانی من برای
18:58
here at TEDTalkTEDTalk todayامروز.
412
1123000
2000
شما امروز در TEDTalk شد.
19:00
Thank you.
413
1125000
2000
با تشکر.
19:02
(Applauseتشویق و تمجید)
414
1127000
8000
(تشویق حاضرین)
Translated by Pedram Pourasgari
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Andrew Stanton - Filmmaker
Andrew Stanton has made you laugh and cry. The writer behind the three "Toy Story" movies and the writer/director of "WALL-E," he releases his new film, "John Carter," in March.

Why you should listen

Andrew Stanton wrote the first film produced entirely on a computer, Toy Story. But what made that film a classic wasn't the history-making graphic technology -- it's the story, the heart, the characters that children around the world instantly accepted into their own lives. Stanton wrote all three Toy Story movies at Pixar Animation Studios, where he was hired in 1990 as the second animator on staff. He has two Oscars, as the writer-director of Finding Nemo and WALL-E. And as Edgar Rice Burroughs nerds, we're breathlessly awaiting the March opening of his fantasy-adventure movie John Carter.

More profile about the speaker
Andrew Stanton | Speaker | TED.com