ABOUT THE SPEAKER
Sarah Gray - Researchers' dream donator
Sarah Gray found meaning in tragic loss­­ by donating the organs of her newborn son to advance scientific research.

Why you should listen

While struggling to cope with the loss of their infant son Thomas, Sarah Gray and her family met the researchers who received his eye, liver and cord blood donations. This journey garnered national and international media attention and brought profound peace to the Gray family.

Gray is the director of marketing and public affairs for the American Association of Tissue Banks and a member of the AATB Donor Family Guidance Document Committee. She is author of a forthcoming memoir from HarperOne, A Life Everlasting: The Extraordinary Story of One Boy's Gift to Medical Science.

Gray holds a BA in Communications from Marquette University and a Masters in Public Communication from American University, where her capstone topic was non­directed kidney donation. She lives in Washington, DC with her husband Ross and children, Callum and Jocelyn.

More profile about the speaker
Sarah Gray | Speaker | TED.com
TEDMED 2015

Sarah Gray: How my son's short life made a lasting difference

سارا گری: چگونه زندگی کوتاه پسرم تأثیری جاودانه گذاشت

Filmed:
1,543,224 views

پس از اینکه پسر سارا گری به نام توماس در حالیکه در شکمش بود به آنانسفالی(یک بیماری کشنده) مبتلا شد، او تصمیم گرفت این تراژدی رو تبدیل به هدیه ای خارق العاده کند و اعضاء توماس را برای تحقیق اهداء کند. جهت ادای دین به زندگی و کشف، سارا این داستان را با بقیه در میان میگذارد تا در به نابودی معنا ببخشد و برای خانواده های اهدا کننده عضو پیام امید به ارمغان بیاورد.
- Researchers' dream donator
Sarah Gray found meaning in tragic loss­­ by donating the organs of her newborn son to advance scientific research. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
I was threeسه monthsماه ها pregnantباردار with twinsدوقلوها
0
1798
2473
ماه سوم بارداری دوقلوهایم
00:16
when my husbandشوهر Rossراس and I
wentرفتی to my secondدومین sonogramسونوگرافی.
1
4295
3344
به همراه شوهرم، راس، رفتم تا
دومین سونوگرافی رو انجام بدهم.
00:21
I was 35 yearsسالها oldقدیمی at the time,
2
9221
2318
اون زمان ۳۵ ساله بودم،
00:23
and I knewمی دانست that that meantبه معنای
we had a higherبالاتر riskخطر
3
11563
3320
و میدونستم در این سن
ریسک بارداری بالاست
00:26
of havingداشتن a childکودک with a birthتولد defectکاستی.
4
14907
1944
ممکن بود فرزندم با
نقص مادرزادی متولد بشه
00:29
So, Rossراس and I researchedتحقیق
the standardاستاندارد birthتولد defectsعیوب,
5
17907
3058
پس با همسرم تمامی مطالعات لازم
دراین زمینه را انجام دادیم
00:32
and we feltنمد reasonablyمنطقی preparedآماده شده.
6
20989
2000
و تقریبا آماده بودبم
00:35
Well, nothing would have preparedآماده شده us
7
23973
1945
اما اصلا آمادگیه اینو نداشتیم که
00:37
for the bizarreعجیب و غریب diagnosisتشخیص
that we were about to faceصورت.
8
25942
3054
به یک تشخیص پزشکیه عجیب و غریب روبرو بشیم
00:42
The doctorدکتر explainedتوضیح داد
that one of our twinsدوقلوها, Thomasتوماس,
9
30291
3539
پزشک برامون توضیح داد که
یکی از دوقلوها، توماس،
00:45
had a fatalکشنده birthتولد defectکاستی
calledبه نام anencephalyآنانسفالی.
10
33854
2824
نقض مادرزادی کشنده ای
داره به اسم آنانسفالی
00:49
This meansبه معنای that his brainمغز
was not formedشکل گرفت correctlyبه درستی
11
37476
3394
یعنی مغزش کامل شکل نگرفته بود
00:52
because partبخشی of his skullجمجمه was missingگم شده.
12
40894
1976
چون قسمتی از جمجمش کامل نبود
00:55
Babiesنوزادان with this diagnosisتشخیص
typicallyمعمولا dieمرگ in uteroutero
13
43663
3524
بچه هایی که این مشکل را دارن
در همون دوران جنینی میمیرن
00:59
or withinدر داخل a fewتعداد کمی minutesدقایق, hoursساعت ها
or daysروزها of beingبودن bornبدنیا آمدن.
14
47211
3571
یا فقط چند ساعت پس از به دنیا
آمدنشون زنده می مونن
01:05
But the other twinدوقلو, CallumCallum,
15
53013
3215
اما بچه دیگر، کالم
01:08
appearedظاهر شد to be healthyسالم,
as farدور as the doctorدکتر could tell,
16
56252
3888
به گفته پزشک ها سالم بود
01:12
and these twinsدوقلوها were identicalیکسان,
17
60164
4167
و اینکه اون هاالبته به لحاظ ژنتیکی
01:16
geneticallyژنتیکی identicalیکسان.
18
64355
1269
دوقلوهای همسان بودند.
01:20
So after a lot of questionsسوالات about
how this could have possiblyاحتمالا happenedاتفاق افتاد,
19
68125
4612
بعد از پرس و جو های زیاد درباره اینکه
چطور این اتفاق میتونست بیفته
01:24
a selectiveانتخابی reductionکاهش was mentionedذکر شده,
20
72761
3136
گفتند که علتش کاهش انتخابی بوده ،
01:27
and while this procedureروش
was not impossibleغیرممکن است,
21
75921
2901
و از اونجا که این روند چیز غیر ممکنی نبود
01:30
it posedمطرح شد some uniqueمنحصر بفرد risksخطرات
for the healthyسالم twinدوقلو and for me,
22
78846
4358
برای من و دوقلوهایم خطر زیادی داشت،
01:35
so we decidedقرار بر این شد to carryحمل
the pregnancyبارداری to termدوره.
23
83228
2357
اما تصمیم گرفتیم که بارداری رو ادامه بدهم.
01:39
So there I was, threeسه monthsماه ها pregnantباردار,
with two trimestersسهماهه aheadدر پیش of me,
24
87101
4191
سه ماه اول بارداریم تموم شده بود
اما دو تا سه ماه دیگه پیش رو داشتم
01:43
and I had to find a way to manageمدیریت کردن
my bloodخون pressureفشار and my stressفشار.
25
91316
4879
باید راهی برای کنترل فشار خون
و استرسم پیدا می کردم.
01:49
And it feltنمد like havingداشتن a roommateهم اتاقی
pointنقطه a loadedلود شده gunاسلحه at you for sixشش monthsماه ها.
26
97268
4936
باید شش ماه با یک هم اتاقی زندگی میکردم که
که یه تفنگ پر را به سمتم نشانه رفته بود.
01:55
But I staredخیره شدم down
the barrelبشکه of that gunاسلحه for so long
27
103553
4930
ولی من مدت زیادی همه اون
سختی ها رو به جون خریدم
02:00
that I saw a lightسبک
at the endپایان of the tunnelتونل.
28
108507
2063
همیشه نور امیدی در
ته این جاده تاریک میدیدم.
02:03
While there was nothing we could do
to preventجلوگیری کردن the tragedyتراژدی,
29
111506
3104
با اینکه کاری برای پایان دادن
به این اتفاق تلخ نمیتونستیم بکنیم،
02:06
I wanted to find a way
for Thomas'sتوماس briefمختصر life
30
114634
2463
دنبال راهی بودم که توماس
بتونه زندگی کنه، هرقدرم کم
02:09
to have some kindنوع of positiveمثبت impactتأثیر.
31
117121
2221
می خواستم تأثیر مثبتی گذاشته باشم.
02:11
So I askedپرسید: my nurseپرستار about organعضو,
eyeچشم and tissueبافت donationکمک مالی.
32
119366
3666
بنابراین از پرستار درباره اهداء عضو،
چشم و بافت بدن پرس و جو کردم.
02:16
She connectedمتصل with our localمحلی
organ-procurementتدارکات ارگان organizationسازمان,
33
124080
3521
اون سازمان پیوندعضو را به من معرفی کرد،
02:19
the Washingtonواشنگتن Regionalمنطقه ای
Transplantپیوند Communityجامعه.
34
127625
2293
به اسمِ "جامعه پیوند عضو واشنگتن."
02:23
WRTCWRTC explainedتوضیح داد to me
35
131359
2571
در این مرکزبه من توضیح دادن که
02:25
that Thomasتوماس would probablyشاید be too smallکوچک
at birthتولد to donateاهدا کن for transplantپیوند,
36
133954
4401
توماس در بدو تولد برای اهداء
عضو خیلی کوچیه،
02:30
and I was shockedبهت زده:
37
138379
1150
من واقعاً شوکه شده بودم:
02:31
I didn't even know
you could be rejectedرد شد for that.
38
139553
2404
نمیدونستم به خاطر چنین
دلیلی دست رد به سینم میزنن.
02:33
But they said that he would be
a good candidateنامزد to donateاهدا کن for researchپژوهش.
39
141981
3412
ولی اون ها گفتند که توماس مورد
خوبی برای اهداء جهت پژوهش هست.
02:38
This helpedکمک کرد me see Thomasتوماس in a newجدید lightسبک.
40
146290
2031
این به من کمک کرد که نگاه بهتری
به توماس پیدا کردم.
02:40
As opposedمخالف to just a victimقربانی of a diseaseمرض,
41
148345
2895
به جای اینکه او را قربانی یک بیماری ببینم،
02:43
I startedآغاز شده to see him as a possibleامکان پذیر است keyکلیدی
to unlockباز کردن a medicalپزشکی mysteryرمز و راز.
42
151264
3587
به این چشم نگاهش کردم که میتونه
گشایشی باشه برایه کشف یک درمان جدید
02:48
On Marchمارس 23, 2010,
43
156288
3278
روز ۲۳ مارچ ۲۰۱۰ (3 فروردین ۱۳۸۹)
02:51
the twinsدوقلوها were bornبدنیا آمدن,
and they were bothهر دو bornبدنیا آمدن aliveزنده است.
44
159590
2507
دوقلوها به دنیا اومدن و
هر دو هم زنده بودند.
02:55
And just like the doctorدکتر said,
45
163978
1666
و همانطور که دکترها گفته بودند،
02:57
Thomasتوماس was missingگم شده
the topبالا partبخشی of his skullجمجمه,
46
165668
3079
توماس قسمت بالایه جمجمش رو نداشت،
03:00
but he could nurseپرستار,
47
168771
1523
اما می شد بهش شیر داد،
03:02
drinkنوشیدن from a bottleبطری,
48
170318
1452
با استفاده از شیشه،
03:03
cuddleدر اغوش گرفتن and grabگرفتن our fingersانگشتان
like a normalطبیعی babyعزیزم,
49
171794
3299
اون مثل بچه های طبیعی انگشتان ما را
لمس میکرد و می گرفت،
03:07
and he sleptگذشته ی فعل خوابیدن in our armsبازوها.
50
175117
1597
و در آغوش ما میخوابید.
03:10
After sixشش daysروزها, Thomasتوماس diedفوت کرد in Ross'sراس armsبازوها
51
178053
3389
بعد از شش روز
توماس در آغوش راس جان سپرد.
03:13
surroundedاحاطه شده by our familyخانواده.
52
181466
1396
همه خانواده هم
دور و برش بودند.
03:16
We calledبه نام WRTCWRTC, who sentارسال شد a vanون to our home
53
184846
4135
با جامعه پیوند عضو واشنگتن تماس گرفتیم
و اون ها برایه ما یک ون فرستادند
03:21
and broughtآورده شده him to Children'sکودکان
Nationalملی Medicalپزشکی Centerمرکز.
54
189005
2539
اون ها توماس را به مرکز
ملی مطالعات پزشکی بردند.
03:24
A fewتعداد کمی hoursساعت ها laterبعد, we got a call to say
that the recoveryبهبود was a successموفقیت,
55
192751
3821
چند ساعتی نگذشت که با ما تماس گرفتند و
خبر دادند که کارشون با موفقیت انجام شده
03:28
and Thomas'sتوماس donationsکمک های مالی
would be going to fourچهار differentناهمسان placesمکان ها.
56
196596
3234
و قسمت های اهداء شده از طرف توماس
را به چهار محل مختلف فرستادن
03:32
His cordطناب bloodخون would go
to Dukeدوک Universityدانشگاه.
57
200159
2396
خون بند نافش را به دانشگاه Duke فرستادند.
03:35
His liverکبد would go to a cell-therapyسلول درمان
companyشرکت calledبه نام CytonetCytonet in Durhamدورام.
58
203208
4015
کبدشرو به یک شرکت سلول درمانی به اسم
Cytonet واقع در دورهام فرستادند.
03:40
His corneasقرنیه would go
to SchepensSchepens Eyeچشم Researchپژوهش Instituteمؤسسه,
59
208263
3245
قرنی هاش به موسسه تحقیقاتی در زمینه چشم
به نام Schepens فرستاده شد.
03:43
whichکه is partبخشی of Harvardهاروارد Medicalپزشکی Schoolمدرسه,
60
211532
2159
این موسسه بخشی از دانشکده
پزشکی هاروارد است،
03:45
and his retinasرتین ها would go
to the Universityدانشگاه of Pennsylvaniaپنسیلوانیا.
61
213715
2856
و شبکیه هاش به دانشگاه
پنسیلوانیا فرستاده شد.
03:50
A fewتعداد کمی daysروزها laterبعد, we had a funeralمراسم خاکسپاری
with our immediateفوری familyخانواده,
62
218083
3928
چند روز بعد مراسم تدفینی
با حضور خانواده براش گرفتیم،
03:54
includingشامل babyعزیزم CallumCallum,
63
222035
1944
و البته فرزندمون کالم هم حضور داشت.
03:56
and we basicallyاساسا
closedبسته شد this chapterفصل in our livesزندگی می کند.
64
224003
3314
خوب ما این فصل از زندگیمون
رو خاتمه داده بودیم.
03:59
But I did find myselfخودم wonderingتعجب کردم,
what's happeningاتفاق می افتد now?
65
227718
2916
اما همش از خودم می پرسیدم خوب حالا چی؟
04:03
What are the researchersمحققان learningیادگیری?
66
231055
1667
محققین چه چیزی یاد گرفتند؟
04:05
And was it even worthwhileارزشمند to donateاهدا کن?
67
233130
2293
اصلاً ارزش اهداء رو داشت؟
04:09
WRTCWRTC invitedدعوت کرد Rossراس and I
to a griefغم و اندوه retreatعقب نشینی,
68
237019
3722
جامعه پیوند عضو واشنگتن، من و راس رو
به مراسمی دعوت کرد تا از ما دلجویی کند،
04:12
and we metملاقات کرد about
15 other grievingگرامیداشت familiesخانواده ها
69
240765
2753
در اونجا با ۱۵ خانواده داغدار
شبیه خومون آشنا شدیم
04:15
who had donatedاهدا شد theirخودشان lovedدوست داشتنی one'sیک نفر
organsارگان ها for transplantپیوند.
70
243542
2627
اونها اعضاء جگر گوشه هاشون
را اهداء کرده بودند.
04:19
Some of them had even receivedاخذ شده lettersنامه ها
71
247494
2401
برخی از اون ها نامه هایی دریافت کرده بودند
04:21
from the people who receivedاخذ شده
theirخودشان lovedدوست داشتنی one'sیک نفر organsارگان ها,
72
249919
2969
از طرف دریافت کنندگان اعضاء
که در او نامه ها ازشون
04:24
sayingگفت: thank you.
73
252912
1165
تشکر شده بود.
04:27
I learnedیاد گرفتم that they
could even meetملاقات eachهر یک other
74
255038
2189
تازه فهمیدم اون ها میتونن همدیگرو
ملاقات کنند
04:29
if they'dآنها می خواهند bothهر دو signامضا کردن a waiverاز بین بردن,
75
257251
1438
اگر هم توافق کرده باشن
04:30
almostتقریبا like an openباز کن adoptionپذیرش.
76
258713
1396
نوعی فرزند خوندگیه آزاد
04:32
And I was so excitedبرانگیخته,
I thought maybe I could writeنوشتن a letterنامه
77
260907
2839
خیلی هیجان داشتم، فکر کردم
شاید من هم بتونم نامه ای بنویسم
04:35
or I could get a letterنامه
and learnیاد گرفتن about what happenedاتفاق افتاد.
78
263770
2609
یا اینکه نامه ای دریافت کنم
و از اوضاء خبردار بشوم.
04:38
But I was disappointedناامید to learnیاد گرفتن
79
266403
1539
اما خیلی مایوس شدم وقتی فهمیدم
04:39
that this processروند only existsوجود دارد
for people who donateاهدا کن for transplantپیوند.
80
267966
3170
این روال فقط برای افرادیه
که پیوند عضو کردند.
04:43
So I was jealousحسادت.
I had transplantپیوند envyحسادت, I guessحدس بزن.
81
271160
3262
انگا حسودیم شده بود
یه طورایی حسادت پیوند عضو گرفته بودم.
04:46
(Laughterخنده)
82
274446
1150
(خنده)
04:48
But over the yearsسالها that followedدنبال شد,
83
276104
1896
در سال های بعد،
04:50
I learnedیاد گرفتم a lot more about donationکمک مالی,
84
278024
2476
درباره اهداء عضو خیلی چیزها فهمیدم،
04:52
and I even got a jobکار in the fieldرشته.
85
280524
2078
تا جایی که در این زمینه یه کار پیدا کردم.
04:54
And I cameآمد up with an ideaاندیشه.
86
282626
1413
ایده ای به نظرم رسید.
04:57
I wroteنوشت a letterنامه that startedآغاز شده out,
87
285879
1659
نامه ای نوشتم
که این طوری
04:59
"Dearعزیزم Researcherپژوهشگر."
88
287562
1166
شروع می شد
«محقق عزیز...»
05:02
I explainedتوضیح داد who I was,
89
290468
1850
در اون نامه خودم رو معرفی کردم،
05:04
and I askedپرسید: if they could tell me
why they requestedدرخواست کرد infantنوزاد retinasرتین ها
90
292342
3868
ازشون خواستم که به من بگن چرا
به شبکیه های یک نوزاد
05:08
in Marchمارس of 2010,
91
296234
2235
در مارس سال ۲۰۱۰ نیاز داشتند
05:10
and I askedپرسید: if my familyخانواده
could visitبازدید کنید theirخودشان labآزمایشگاه.
92
298493
2269
خواستم با خانوادم از
آزمایشگاهشون بازدید کنم.
05:13
I emailedایمیل فرستاده شده it to the eyeچشم bankبانک
that arrangedمرتب شده اند the donationکمک مالی,
93
301953
3096
نامه رو به بانک چشم ای میل کردم
اونها اهداء رو هماهنگ کرده بودن
05:17
the Oldقدیمی DominionDominion Eyeچشم Foundationپایه,
94
305073
2378
اسم اون بنیاد چشم Old Dominion بود.
05:19
and askedپرسید: if they could
sendارسال it to the right personفرد.
95
307475
2492
و ازشون خواستم نامه رو به دست اهلش برسونن.
05:22
They said that they had
never doneانجام شده this before,
96
310395
2231
در جواب گفتند که تا بحال چنین کاری نکردند،
05:24
and they couldn'tنمی توانستم guaranteeضمانت a responseواکنش,
97
312650
1889
و هیچ قولی برای جواب مساعد نمیدن،
05:26
but they wouldn'tنمی خواهم be an obstacleمانع,
and they would deliverارائه it.
98
314563
2816
اما رسودن نامه مشکلی نداشت
و این کار رو انجام میدادن.
05:30
Two daysروزها laterبعد, I got a responseواکنش
99
318506
2191
دوروز بعد ازطرف دکترArupa Ganguly
05:32
from Drدکتر. Arupaآروپا GangulyGanguly
of the Universityدانشگاه of Pennsylvaniaپنسیلوانیا.
100
320721
2984
از دانشگاه پنسیلوانیا جوابی دریافت کردم.
05:36
She thankedمتشکرم me for the donationکمک مالی,
101
324617
1622
که از من بخاطر اهداء
تشکر کرده بود،
05:38
and she explainedتوضیح داد
that she is studyingدر حال مطالعه retinoblastomaرتینوبلاستوما,
102
326263
2723
و توضیح داده بود که در حال
مطالعه روی رتینوبلاستوما هست،
05:41
whichکه is a deadlyمرگبار cancerسرطان of the retinaشبکیه چشم
103
329010
1817
که یک سرطان کشنده شبکیه چشمه
05:42
that affectsتاثیر می گذارد childrenفرزندان
underزیر the ageسن of fiveپنج,
104
330851
2126
این بیماری کودکان زیر پنج
سال رو درگیر میکنه،
05:45
and she said that yes,
we were invitedدعوت کرد to visitبازدید کنید her labآزمایشگاه.
105
333001
2690
جوابش مثبت بود و مارا برای
بازدید دعوت کرد.
05:48
So nextبعد we talkedصحبت کرد on the phoneتلفن,
106
336612
1642
بعد از او تلفنی صحبت کردیم،
05:50
and one of the first things she said to me
107
338278
2047
یکی از اولین حرفاش به من
این بود که
05:52
was that she couldn'tنمی توانستم possiblyاحتمالا
imagineتصور کن how we feltنمد,
108
340349
2831
شاید نتونه واقعاً احساساته مارو درک کنه،
05:55
and that Thomasتوماس had givenداده شده
the ultimateنهایی sacrificeقربانی,
109
343204
2740
و اینکه توماس نهایت از خودگذشتگی
رو نشون داده بود.
05:57
and that she seemedبه نظر می رسید
to feel indebtedبدهکار to us.
110
345968
2087
و اینکه به ما احساس دین میکرد.
06:00
So I said, "Nothing againstدر برابر your studyمطالعه,
111
348709
3126
من بهش گفتم من با مطالعات شما
مخالفتی ندارم
06:03
but we didn't actuallyدر واقع pickانتخاب کنید it.
112
351859
1666
ولی نوعش رو
انتخاب نکرده بودیم.
06:05
We donatedاهدا شد to the systemسیستم,
and the systemسیستم choseانتخاب کرد your studyمطالعه.
113
353549
3158
گفتم که ما سیستم رو پیدا کردیم
اون ها مطالعه شمارو انتخاب کردند.
06:09
I said, "And secondدومین of all,
badبد things happenبه وقوع پیوستن to childrenفرزندان everyهرکدام day,
114
357493
4890
در ادامه گفتم «هر روز چیزایه بدی
برای بچه ها پیش میاد
06:14
and if you didn't want these retinasرتین ها,
115
362407
1788
اگرهم شما شبکیه هارو
نخواسته بودین،
06:16
they would probablyشاید
be buriedدفن شده in the groundزمینی right now.
116
364219
2530
احتمالا الان زیر خاک بودن
06:18
So to be ableتوانایی to participateشرکت کردن in your studyمطالعه
117
366773
3366
پس برای ایفای سهممون در
مطالعات شما
06:22
givesمی دهد Thomas'sتوماس life
a newجدید layerلایه of meaningبه معنی.
118
370163
3643
به زندگی توماس معنی
جدیدی دادیم.
06:25
So, never feel guiltyگناهکار
about usingاستفاده كردن this tissueبافت."
119
373830
2944
پس هرگز درباره این بافت احساس
گناه نکنید.»
06:29
Nextبعد, she explainedتوضیح داد to me how rareنادر it was.
120
377845
2534
در ادامه برای من توضیح داد
این بافت چقدر نادر بوده است.
06:32
She had placedقرار داده شده a requestدرخواست
for this tissueبافت sixشش yearsسالها earlierقبلا
121
380403
3696
اونها از شش سال قبل درخواست این بافت را
06:36
with the Nationalملی Diseaseمرض
Researchپژوهش Interchangeتبادل.
122
384123
2213
به مرکز مطالعات تبادلی بیماریها داده بودند.
06:39
She got only one sampleنمونه of tissueبافت
that fitمناسب her criteriaشاخص,
123
387160
3334
و تنها نمونه ای از این بافت که
با معیارهای مطالعاتشون مناسب بوده
06:42
and it was Thomas'sتوماس.
124
390518
1205
نمونه توماس بود.
06:44
Nextبعد, we arrangedمرتب شده اند a dateتاریخ for me
to come visitبازدید کنید the labآزمایشگاه,
125
392958
3730
بعدش قرار گذاشتیم که از آزمایشگاهشون
بازدید کنیم.
06:48
and we choseانتخاب کرد Marchمارس 23, 2015,
whichکه was the twins'دوقلوها' fifthپنجم birthdayروز تولد.
126
396712
4650
۲۳ مارس ۲۰۱۵ را که پنجمین سال
تولد دوقلوها بود رو انتخاب کردیم
06:54
After we hungآویزان شد up, I emailedایمیل فرستاده شده her
some picturesتصاویر of Thomasتوماس and CallumCallum,
127
402563
3936
بعد از اون چندتا عکس از
توماس و کالم براش ایمیل کردم،
06:58
and a fewتعداد کمی weeksهفته ها laterبعد,
we receivedاخذ شده this T-shirtتی شرت in the mailپست الکترونیکی.
128
406523
2889
چند هفته بعدش این تی شرت را
با پست برامون فرستادند.
07:03
A fewتعداد کمی monthsماه ها laterبعد, Rossراس, CallumCallum
and I piledانباشته شده in the carماشین
129
411142
2799
چند ماه بعد من، راس و کالم سوار
ماشین شدیم
07:05
and we wentرفتی for a roadجاده tripسفر.
130
413965
1591
و عازم سفر شدیم.
07:07
We metملاقات کرد Arupaآروپا and her staffکارکنان,
131
415580
2564
ما آروپا و همکاراشو ملاقات کردیم،
07:10
and Arupaآروپا said that when I told her
not to feel guiltyگناهکار, that it was a reliefتسکین,
132
418168
4248
آروپا گفت وقتی بهش گفته بودم احساس
گناه نکنه، آروم شده بود،
07:14
and that she hadn'tتا به حال نیست seenمشاهده گردید it
from our perspectiveچشم انداز.
133
422440
2301
و اینکه اون قضیه رو از زاویه دید
ما ندیده بود.
07:18
She alsoهمچنین explainedتوضیح داد that Thomasتوماس
had a secretراز codeکد nameنام.
134
426090
4238
همچنین به ما گفت که توماس
یه اسم رمزی هم داشته
07:22
The sameیکسان way Henriettaهنریتا Lacksفقدان
is calledبه نام HeLaسلام,
135
430931
3369
همونطور که هنریتا لاکس با Hela
کدگذاری شده بود،
07:26
Thomasتوماس was calledبه نام RESRES 360.
136
434324
2626
توماس رو با کد RE360 نامگذاری کرده بودن.
07:29
RESRES meansبه معنای researchپژوهش,
137
437394
1398
RES از کلمه Research میومد
07:30
and 360 meansبه معنای he was the 360thth specimenنمونه
138
438816
3500
۳۶۰ هم یعنی اون ۳۶۰امین نمونه
07:34
over the courseدوره of about 10 yearsسالها.
139
442340
1785
در مدت زمان ده سال بود.
07:37
She alsoهمچنین sharedبه اشتراک گذاشته شده with us a uniqueمنحصر بفرد documentاسناد,
140
445133
4143
همچنین اون خانم سند بی نظیری
رو به ما نشون داد
07:41
and it was the shippingحمل دریایی labelبرچسب
141
449300
2485
برچسب حملی ونقلی بود که
07:43
that sentارسال شد his retinasرتین ها
from DCDC to Philadelphiaفیلادلفیا.
142
451809
3484
شبکسیه های توماس رو از DC به فیلادلفیا
برده بود.
07:48
This shippingحمل دریایی labelبرچسب
is like an heirloomمیراث to us now.
143
456273
3389
این برچسب حمل و نقل الان برای ما مثل یک
یادگاری بجامونده از توماسه
07:52
It's the sameیکسان way that a militaryنظامی medalمدال
or a weddingعروسی certificateگواهینامه mightممکن be.
144
460304
3508
مثله یک مدال نظامی یا سند ازدواج.
07:56
Arupaآروپا alsoهمچنین explainedتوضیح داد that she is usingاستفاده كردن
Thomas'sتوماس retinaشبکیه چشم and his RNARNA
145
464687
5400
آروپا برامون توضیح داد که در حال حاضر
از شبکیه و آر.اِن.اِی توماس استفاده میکنه
08:02
to try to inactivateغیر فعال کردن the geneژن
that causesعلل tumorتومور formationتشکیل,
146
470111
3410
تا بتونه ژن هایی که باعث ایجاد تومور
میشن رو متوقف کنه،
08:05
and she even showedنشان داد us some resultsنتایج
that were basedمستقر on RESRES 360.
147
473545
3110
حتی نتایجی هم که از RES360 بدست آمده
بود رو به ما نشون داد
08:09
Then she tookگرفت us to the freezerفریزر
148
477959
1834
بعد ما را برد کنار فریزر
08:11
and she showedنشان داد us the two samplesنمونه ها
that she still has
149
479817
3435
و دو نمونه ای رو که هنوز باقی مونده
بودن رو به ما نشون داد.
08:15
that are still labeledبرچسب گذاری شده RESRES 360.
150
483276
2322
برچسب RES360 همچنان روی اونها بود.
08:17
There's two little onesآنهایی که left.
151
485622
1860
دو تکه خیلی کوچیک باقی مونده بود.
08:19
She said she savedذخیره it
152
487506
1528
اون گفت اونارو نگه داشته چون
08:21
because she doesn't know
when she mightممکن get more.
153
489058
2328
نمیدونه کی نمونه دیگه ای
می تونه داشته باشه.
08:24
After this, we wentرفتی to the conferenceکنفرانس roomاتاق
154
492553
2048
بعدش به اتاق کنفرانس رفتیم
08:26
and we relaxedآرامش and we had lunchناهار togetherبا یکدیگر,
155
494625
2610
استراحت کردیم و با هم ناهار خوردیم،
08:29
and the labآزمایشگاه staffکارکنان presentedارایه شده CallumCallum
with a birthdayروز تولد giftهدیه.
156
497259
4270
کارکنان اآزمایشگاه هم به کالم
هدیه تولد دادن
08:34
It was a child'sفرزند labآزمایشگاه kitکیت.
157
502179
1643
کیت آزمایشگاه کودکان بود.
08:36
And they alsoهمچنین offeredارایه شده him an internshipکارآموزی.
158
504419
2388
همچنین بهش پیشنهاد کارآموزی دادن.
08:38
(Laughterخنده)
159
506831
3183
(خنده)
08:42
So in closingبسته شدن, I have two
simpleساده messagesپیام ها todayامروز.
160
510038
3150
در اخر براتون دوپیام ساده دارم.
08:45
One is that mostاکثر of us probablyشاید
don't think about donatingاهدا to researchپژوهش.
161
513578
3804
اول اینکه خیلی از ما به کمک کردن به
تحقیقات فکر نمیکنیم.
08:49
I know I didn't.
I think I'm a normalطبیعی personفرد.
162
517406
3110
البته من هم فکر نکرده بودم
من هم یک آدم معمولیم.
08:52
But I did it.
163
520540
1151
اما اینکارو انجام دادم.
08:53
It was a good experienceتجربه,
and I recommendتوصیه it,
164
521715
2142
تجربه خوبی بود و
به بقیه هم پیشنهاد میکنم،
08:55
and it broughtآورده شده my familyخانواده a lot of peaceصلح.
165
523881
1944
این کار آرامش زیادی
به زندگی من آورد.
08:57
And secondدومین is if you work
with humanانسان tissueبافت
166
525849
2785
دوم اینکه اگر شماهم
با بافت های انسانی سر و کار دارید
09:00
and you wonderتعجب about the donorاهدا کننده
and about the familyخانواده,
167
528658
2595
و میخواهید درباره اهداء کننده
و خانوادش بدونید،
09:03
writeنوشتن them a letterنامه.
168
531277
1195
بهشون نامه بنویسد.
09:04
Tell them you receivedاخذ شده it,
tell them what you're workingکار کردن on,
169
532496
2816
بهشون بگید اون ها به دسستون رسیده
و دارید روشون کار میکنید،
09:07
and inviteدعوت them to visitبازدید کنید your labآزمایشگاه,
170
535336
1667
و اونهارو به آزمایشگاهتون دعوت کنید
09:09
because that visitبازدید کنید mayممکن است be
even more gratifyingلذت بخش for you
171
537027
2525
چون شاید این ملاقات برایه شما
لذت بخش تر باشه
09:11
than it is for them.
172
539576
1231
تا برای اون ها.
09:12
And I'd alsoهمچنین like to askپرسیدن you a favorلطف.
173
540831
1762
همچنین خواهشی ازتون دارم.
09:14
If you're ever successfulموفق شدن
in arrangingسامان دادن one of these visitsبازدیدکننده داشته است,
174
542617
2959
اگه روزی موفق شدید و چنین
ملاقاتی رو ترتیب دادید،
09:17
please tell me about it.
175
545600
1318
لطفاً دربارش به من بگین
09:20
The other partبخشی of my family'sخانواده storyداستان
176
548064
1696
بخش دیگه ای از
داستان خانواده من
09:21
is that we endedبه پایان رسید up visitingبازدید
all fourچهار facilitiesامکانات
177
549784
2312
اینه که ما نهایتاً تمام
چهار مرکز تحقیقاتی رو رفتیم
09:24
that receivedاخذ شده Thomas'sتوماس donationsکمک های مالی.
178
552120
2062
که اعضاء توماس را
دریافت کرده بودند.
09:26
And we metملاقات کرد amazingحیرت آور people
doing inspiringالهام بخش work.
179
554206
2924
انسانهای فوق العاده ای رو دیدیم که
کارهای امیدبخشی میکردند.
09:30
The way I see it now
is that Thomasتوماس got into Harvardهاروارد,
180
558003
5101
حالا من قضیه رو این جوری میبینم که
توماس رفت به هاروارد،
09:35
Dukeدوک and Pennپن --
181
563128
2166
DUke و پنسیلوانیا
09:37
(Laughterخنده)
182
565318
3325
(خنده)
09:40
And he has a jobکار at CytonetCytonet,
183
568667
2368
و اون در Cytonet مشغول به کاره،
09:43
and he has colleaguesهمکاران and he has coworkersهمکاران
184
571059
2785
اون همکارانی هم داره
09:45
who are in the topبالا of theirخودشان fieldsزمینه های.
185
573868
1761
افرادی که در کارشون
بهترین هستند.
09:47
And they need him
in orderسفارش to do theirخودشان jobکار.
186
575653
2571
اونها برای انجام کارشون به
توماس نیاز دارن.
09:51
And a life that onceیک بار seemedبه نظر می رسید
briefمختصر and insignificantناچیز
187
579137
4651
زندگی که روزی کوتاه و ناچیز
بنظر میرسید
09:55
revealedنشان داد itselfخودش to be vitalحیاتی,
everlastingابدی and relevantمربوط.
188
583812
5682
خودش رو حیاتی، جاودان
و مفید نشون داد.
من هم امیدوارم به همین اندازه
در زندگی مفید باشم.
10:02
And I only hopeامید that my life
can be as relevantمربوط.
189
590224
2547
10:05
Thank you.
190
593512
1151
متشکرم
10:06
(Applauseتشویق و تمجید)
191
594687
9728
(تشویق)
Translated by Reza Saberi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Sarah Gray - Researchers' dream donator
Sarah Gray found meaning in tragic loss­­ by donating the organs of her newborn son to advance scientific research.

Why you should listen

While struggling to cope with the loss of their infant son Thomas, Sarah Gray and her family met the researchers who received his eye, liver and cord blood donations. This journey garnered national and international media attention and brought profound peace to the Gray family.

Gray is the director of marketing and public affairs for the American Association of Tissue Banks and a member of the AATB Donor Family Guidance Document Committee. She is author of a forthcoming memoir from HarperOne, A Life Everlasting: The Extraordinary Story of One Boy's Gift to Medical Science.

Gray holds a BA in Communications from Marquette University and a Masters in Public Communication from American University, where her capstone topic was non­directed kidney donation. She lives in Washington, DC with her husband Ross and children, Callum and Jocelyn.

More profile about the speaker
Sarah Gray | Speaker | TED.com