ABOUT THE SPEAKER
Alberto Cairo - Physiotherapist
Alberto Cairo leads the International Red Cross' orthopedic rehabilitation work in Afghanistan.

Why you should listen

Alberto Cairo is the head of the ICRC's orthopedic program in Afghanistan. He's spent the past two decades in this war-ravaged nation -- far from his native Italy -- helping an estimated 100,000 Afghan landmine and accident victims learn to find the strength within themselves to not only walk, but also to hope, again.

In a country where the disabled are generally given pity but no rights, Alberto found a way -- through micro-loans, positive discrimination schemes and home schooling -- to give tens of thousands of disabled Afghans a job and a sense of dignity and pride.

About him, John F. Burns wrote in the New York Times: "Afghans of all ethnic and political stripes, even the Taliban, seem likely to count Alberto Cairo as one foreigner who left the country better than he found it."

His diary, "Storie da Kabul," based on a series of stories he wrote for Italy's La Repubblica, has been published in Italian and in French.

More profile about the speaker
Alberto Cairo | Speaker | TED.com
TEDxRC2

Alberto Cairo: There are no scraps of men

آلبرتو کایو: هیچ آدم به درد نخوری وجود نداره

Filmed:
983,356 views

درمانگاه آلبرتو کایرو در افغانستان در زمان جنگ بسته بود. اکنون آنجا باز است. در تد TEDxRC2 (مخفف صلیب سرخ/ هلال احمر)، کایرو داستان مقتدرانه ای از اینکه چرا و چگونه او انسانیت و عزت و کرامت انسانی را در میان جنگ یافته است را تعریف میکند.
- Physiotherapist
Alberto Cairo leads the International Red Cross' orthopedic rehabilitation work in Afghanistan. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
I've been in Afghanistanافغانستان for 21 yearsسالها.
0
0
2000
من بیست و یک سال در افقانسان بودم.
00:17
I work for the Redسرخ Crossصلیب
1
2000
3000
من برای صلیب سرخ کار میکنم و فیزیوتراپیست هستم.
00:20
and I'm a physicalفیزیکی therapistدرمانگر.
2
5000
3000
من برای صلیب سرخ کار میکنم و فیزیوتراپیست هستم.
00:24
My jobکار is to make armsبازوها and legsپاها --
3
9000
3000
کارم ساخت دست و پا است--
00:27
well it's not completelyبه صورت کامل trueدرست است.
4
12000
2000
خوب این کاملا درست نیست.
00:29
We do more than that.
5
14000
2000
ما کارهای بیشتری از اون انجام میدیم.
00:31
We provideفراهم کند the patientsبیماران,
6
16000
2000
ما برای بیماران،
00:33
the Afghanافغانی disabledمعلول,
7
18000
2000
افغانی های معلول ، اول توانبخشی و سپس پیوستن مجدد به جامعه را فراهم میکنیم.
00:35
first with the physicalفیزیکی rehabilitationتوانبخشی
8
20000
3000
افغانی های معلول ، اول توانبخشی و سپس پیوستن مجدد به جامعه را فراهم میکنیم.
00:38
then with the socialاجتماعی reintegrationادغام مجدد.
9
23000
3000
افغانی های معلول ، اول توانبخشی و سپس پیوستن مجدد به جامعه را فراهم میکنیم.
00:41
It's a very logicalمنطقی planطرح,
10
26000
3000
این طرح بسیار منطقیست ، اما همواره اینطور نبوده.
00:44
but it was not always like this.
11
29000
2000
این طرح بسیار منطقیست ، اما همواره اینطور نبوده.
00:46
For manyبسیاری yearsسالها, we were just providingفراهم آوردن them
12
31000
2000
برای سالها ما تنها برای آنها اندامهای مصنوعی را فراهم میکردیم.
00:48
with artificialمصنوعی limbsاندام ها.
13
33000
3000
برای سالها ما تنها برای آنها اندامهای مصنوعی را فراهم میکردیم.
00:51
It tookگرفت quiteکاملا manyبسیاری yearsسالها
14
36000
2000
سالها زمان برد تا این طرح تبدیل به چیزی که الان هست شد.
00:53
for the programبرنامه to becomeتبدیل شدن به what it is now.
15
38000
5000
سالها زمان برد تا این طرح تبدیل به چیزی که الان هست شد.
00:58
Todayامروز, I would like to tell you a storyداستان,
16
43000
3000
علاقمندم امروز برایتان داستانی تعریف کنم، داستان یک تغییر بزرگ را،
01:01
the storyداستان of a bigبزرگ changeتغییر دادن,
17
46000
3000
علاقمندم امروز برایتان داستانی تعریف کنم، داستان یک تغییر بزرگ را،
01:04
and the storyداستان of the people
18
49000
2000
و داستان افرادی که این تغییر را ممکن ساختند.
01:06
who madeساخته شده this changeتغییر دادن possibleامکان پذیر است.
19
51000
2000
و داستان افرادی که این تغییر را ممکن ساختند.
01:08
I arrivedوارد شد in Afghanistanافغانستان
20
53000
2000
من در سال ۱۹۹۰به منطور کار در یک بیمارستان برای قربانیان جنگ به افغانستان رفتم.
01:10
in 1990
21
55000
4000
من در سال ۱۹۹۰به منطور کار در یک بیمارستان برای قربانیان جنگ به افغانستان رفتم.
01:14
to work in a hospitalبیمارستان
22
59000
3000
من در سال ۱۹۹۰به منطور کار در یک بیمارستان برای قربانیان جنگ به افغانستان رفتم.
01:17
for warجنگ victimsقربانیان.
23
62000
2000
من در سال ۱۹۹۰به منطور کار در یک بیمارستان برای قربانیان جنگ به افغانستان رفتم.
01:19
And then, not only for warجنگ victimsقربانیان,
24
64000
2000
نه تنها برای قربانیان جنگ، بلکه برای هر نوع بیماری بود.
01:21
but it was for any kindنوع of patientصبور.
25
66000
3000
نه تنها برای قربانیان جنگ، بلکه برای هر نوع بیماری بود.
01:24
I was alsoهمچنین workingکار کردن
26
69000
2000
من همچنین برای جایی که ما آن را اُرتوپدی مینامیم کار میکردم.
01:26
in the orthopedicارتوپدی centerمرکز, we call it.
27
71000
2000
من همچنین برای جایی که ما آن را اُرتوپدی مینامیم کار میکردم.
01:28
This is the placeمحل where we make the legsپاها.
28
73000
3000
اینجا مکانیست که ما پاها را درست میکنیم.
01:31
At that time
29
76000
2000
در آن زمان خودم را در موقعیت عجیبی یافتم.
01:33
I foundپیدا شد myselfخودم
30
78000
2000
در آن زمان خودم را در موقعیت عجیبی یافتم.
01:35
in a strangeعجیب situationوضعیت.
31
80000
2000
در آن زمان خودم را در موقعیت عجیبی یافتم.
01:37
I feltنمد not quiteکاملا readyآماده
32
82000
2000
احساس کردم برای این شغل زیاد آماده نیستم.
01:39
for that jobکار.
33
84000
2000
احساس کردم برای این شغل زیاد آماده نیستم.
01:41
There was so much to learnیاد گرفتن.
34
86000
3000
چیزی زیادی برای یادگیری بود.
01:44
There were so manyبسیاری things newجدید to me.
35
89000
2000
چیزهای زیادی برای من تازه بودند.
01:46
But it was a terrificفوق العاده jobکار.
36
91000
2000
اما شغل فوق العاده ای بود.
01:48
But as soonبه زودی as the fightingدعوا کردن intensifiedتشدید شد,
37
93000
2000
اما به محض اینکه جنگ تشدید شد، توانبخشی فیزیکی تعطیل شد.
01:50
the physicalفیزیکی rehabilitationتوانبخشی was suspendedمعلق.
38
95000
3000
اما به محض اینکه جنگ تشدید شد، توانبخشی فیزیکی تعطیل شد.
01:53
There were manyبسیاری other things to do.
39
98000
2000
چیزهای زیاد دیگری برای انجام دادن بود.
01:55
So the orthopedicارتوپدی centerمرکز was closedبسته شد
40
100000
3000
خُب مرکز اُرتوپدی تعطیل شد زیرا توانبخشی فیزیکی در اولویت نبود.
01:58
because physicalفیزیکی rehabilitationتوانبخشی
41
103000
2000
خُب مرکز اُرتوپدی تعطیل شد زیرا توانبخشی فیزیکی در اولویت نبود.
02:00
was not consideredدر نظر گرفته شده a priorityاولویت.
42
105000
4000
خُب مرکز اُرتوپدی تعطیل شد زیرا توانبخشی فیزیکی در اولویت نبود.
02:08
It was a strangeعجیب sensationاحساسات.
43
113000
3000
این یه احساس عجیب بود .
02:11
Anywayبه هر حال, you know everyهرکدام time I make this speechسخنرانی - گفتار --
44
116000
3000
به هر حال میدونید، هر دفعه که من درباره این موضوع صحبت میکنم --
02:14
it's not the first time -- but it's an emotionهیجانی.
45
119000
3000
این برای اولین بار نیست -- ولی یه هیجانه.
02:17
It's something that comesمی آید out from the pastگذشته.
46
122000
2000
این چیزیه که از گذشته ها میاد
02:19
It's 21 yearsسالها,
47
124000
2000
21 سال ازش گذشته ولی هنوز در خاطر من هست.
02:21
but they are still all there.
48
126000
3000
21 سال ازش گذشته ولی هنوز در خاطر من هست.
02:24
Anywayبه هر حال, in 1992,
49
129000
3000
به هر صورت در سال ۱۹۹۲، مجاهدین افغانستان را گرفتند.
02:27
the Mujahideenمجاهدین tookگرفت all Afghanistanافغانستان.
50
132000
3000
به هر صورت در سال ۱۹۹۲، مجاهدین افغانستان را گرفتند.
02:30
And the orthopedicارتوپدی centerمرکز was closedبسته شد.
51
135000
3000
و مرکز اُرتوپدی بسته شده.
02:33
I was assignedاختصاص داده to work for the homelessبی خانمان,
52
138000
3000
من واسه کار برای بیخانمان ها انتخاب شدم، برای آوارگان.
02:36
for the internallyدر داخل displacedآواره people.
53
141000
3000
من واسه کار برای بیخانمان ها انتخاب شدم، برای آوارگان.
02:41
But one day, something happenedاتفاق افتاد.
54
146000
3000
اما یه روز، چیزی اتفاق افتاد.
02:45
I was comingآینده back
55
150000
2000
من در راه برگشت از محل توزیع مواد غذایی در یک مسجد بودم
02:47
from a bigبزرگ foodغذا distributionتوزیع in a mosqueمسجد
56
152000
3000
من در راه برگشت از محل توزیع مواد غذایی در یک مسجد بودم
02:50
where tensده ها and tensده ها of people
57
155000
4000
جایی که صدها نفر در شرایط بسیار وحشتناکی چمباته زده بودند.
02:54
were squattingچرت زدن in terribleوحشتناک conditionsشرایط.
58
159000
4000
جایی که صدها نفر در شرایط بسیار وحشتناکی چمباته زده بودند.
02:58
I wanted to go home. I was drivingرانندگی.
59
163000
3000
میخواستم بروم خونه. رانندگی میکردم.
03:01
You know, when you want to forgetفراموش کردن,
60
166000
2000
میدونید وقتی میخواهی چیزی را فراموش کنی، نمیخواهی اونا رو ببینی،
03:03
you don't want to see things,
61
168000
2000
میدونید وقتی میخواهی چیزی را فراموش کنی، نمیخواهی اونا رو ببینی،
03:05
so you just want to go to your roomاتاق, to lockقفل کردن yourselfخودت insideداخل
62
170000
3000
فقط میخواهی بری تو اتاقت و در را از پشت ببندی و بگی ، "کافیه دیگه".
03:08
and say, "That's enoughکافی."
63
173000
4000
فقط میخواهی بری تو اتاقت و در را از پشت ببندی و بگی ، "کافیه دیگه".
03:12
A bombبمب fellسقوط not farدور from my carماشین --
64
177000
3000
یه بمب نزدیکی خودرو من افتاد-- خوب به اندازه کافی دور بود ولی صداش خیلی بلند بود.
03:15
well, farدور enoughکافی, but bigبزرگ noiseسر و صدا.
65
180000
3000
یه بمب نزدیکی خودرو من افتاد-- خوب به اندازه کافی دور بود ولی صداش خیلی بلند بود.
03:18
And everybodyهمه disappearedناپدید شد from the streetخیابان.
66
183000
4000
در خیابان همه ناپدید شدند.
03:22
The carsماشین ها disappearedناپدید شد as well.
67
187000
3000
خودرو ها هم ناپدید شدند.
03:25
I duckedخسته شده.
68
190000
2000
خم و قایم شدم.
03:27
And only one figureشکل
69
192000
2000
و فقط یک موجود در وسط جاده باقی موند.
03:29
remainedباقی مانده است in the middleوسط of the roadجاده.
70
194000
2000
و فقط یک موجود در وسط جاده باقی موند.
03:31
It was a man in a wheelchairصندلی چرخدار
71
196000
3000
یه مرد روی یک صندلی چرخدار بود که نا امیدانه تلاش میکرد که دور شود.
03:34
desperatelyبه شدت tryingتلاش کن to moveحرکت away.
72
199000
3000
یه مرد روی یک صندلی چرخدار بود که نا امیدانه تلاش میکرد که دور شود.
03:37
Well I'm not a particularlyبه خصوص braveشجاع personفرد,
73
202000
2000
خوب، باید اقرار کنم که من بطور خاص آدم شجاعی نیستم، اما نتونستم او را نادیده بگیرم.
03:39
I have to confessاعتراف کنید it,
74
204000
2000
خوب، باید اقرار کنم که من بطور خاص آدم شجاعی نیستم، اما نتونستم او را نادیده بگیرم.
03:41
but I could not just ignoreچشم پوشی him.
75
206000
4000
خوب، باید اقرار کنم که من بطور خاص آدم شجاعی نیستم، اما نتونستم او را نادیده بگیرم.
03:45
So I stoppedمتوقف شد the carماشین
76
210000
3000
خُب خودرو را نگه داشتم و برای کمک رفتم.
03:48
and I wentرفتی to help.
77
213000
3000
خُب خودرو را نگه داشتم و برای کمک رفتم.
03:51
The man was withoutبدون legsپاها
78
216000
3000
مرد بدون پا بود و فقط یک بازو داشت.
03:54
and only with one armبازو.
79
219000
3000
مرد بدون پا بود و فقط یک بازو داشت.
03:57
Behindپشت him there was a childکودک, his sonفرزند پسر,
80
222000
3000
و در پشت اویه کودک بود ، پسرش بود،
04:00
redقرمز in the faceصورت
81
225000
2000
با صورتی قرمز که در تلاش برای هل دادن پدرش بود.
04:02
in an effortتلاش to pushفشار دادن the fatherپدر.
82
227000
4000
با صورتی قرمز که در تلاش برای هل دادن پدرش بود.
04:06
So I tookگرفت him into a safeبی خطر placeمحل.
83
231000
3000
بنابراین، من او رو به مکان امنی بردم.
04:09
And I askپرسیدن, "What are you doing out in the streetخیابان
84
234000
4000
پرسیدم ،" در این شرایط بیرون چه میکنید؟"
04:13
in this situationوضعیت?"
85
238000
2000
پرسیدم ،" در این شرایط بیرون چه میکنید؟"
04:15
"I work," he said.
86
240000
2000
گفت ،" کار میکنم"
04:17
I wonderedشگفت زده, what work?
87
242000
3000
تعجب کردم ، چه کاری؟
04:20
And then I askپرسیدن an even more stupidاحمق questionسوال:
88
245000
3000
و سپس سوال احمقانه تری پرسیدم:
04:23
"Why don't you have the prosthesesپروتز?
89
248000
2000
" چرا پروتز نداری؟ چرا پای مصنوعی نداری؟"
04:25
Why don't you have the artificialمصنوعی legsپاها?"
90
250000
2000
" چرا پروتز نداری؟ چرا پای مصنوعی نداری؟"
04:27
And he said, "The Redسرخ Crossصلیب has closedبسته شد."
91
252000
4000
او گفت " صلیب سرخ بسته شده."
04:31
Well withoutبدون thinkingفكر كردن, I told him
92
256000
3000
بدون اینکه فکر کنم بهش گفتم ،
04:34
"Come tomorrowفردا.
93
259000
2000
" فردا بیا ما برایت یک جفت پا فراهم میکنیم."
04:36
We will provideفراهم کند you with a pairجفت of legsپاها."
94
261000
4000
" فردا بیا ما برایت یک جفت پا فراهم میکنیم."
04:40
The man, his nameنام was Mahmoudمحمود,
95
265000
3000
اسم اون مرد محمود بود، و و اسم کودک رفیع، اونجا را ترک کردند.
04:43
and the childکودک, whoseکه nameنام was Rafiرفیع, left.
96
268000
4000
اسم اون مرد محمود بود، و و اسم کودک رفیع، اونجا را ترک کردند.
04:47
And then I said, "Oh, my God. What did I say?
97
272000
4000
سپس گفتم، آه خدای من چی گفتم؟
04:51
The centerمرکز is closedبسته شد,
98
276000
2000
مرکزبسته است و هیچ یک از کارکنان نیستند.
04:53
no staffکارکنان around.
99
278000
2000
مرکزبسته است و هیچ یک از کارکنان نیستند.
04:55
Maybe the machineryدستگاه is brokenشکسته شده.
100
280000
3000
شاید ماشین آلات خراب شده باشند.
04:58
Who is going to make the legsپاها for him?"
101
283000
3000
چه کسی برای او پا میسازه؟
05:01
So I hopedامیدوار بودم that he would not come.
102
286000
4000
امیدوار بودم که او نیاد.
05:05
This is the streetsخیابان ها of Kabulکابل
103
290000
3000
و این خیابانهای کابل در اون روزهاست.
05:08
in those daysروزها.
104
293000
3000
و این خیابانهای کابل در اون روزهاست.
05:11
So I said, "Well I will give him some moneyپول."
105
296000
3000
خوب گفتم، " بهش کمی پول میدهم."
05:14
And so the followingذیل day,
106
299000
2000
و روز بعد، به مرکز اُرتوپدی رفتم.
05:16
I wentرفتی to the orthopedicارتوپدی centerمرکز.
107
301000
3000
و روز بعد، به مرکز اُرتوپدی رفتم.
05:19
And I spokeصحبت کرد with a gatekeeperدروازه بان.
108
304000
4000
و با دربان صحبت کردم، آماده بودم بگویم،
05:23
I was readyآماده to tell him,
109
308000
2000
و با دربان صحبت کردم، آماده بودم بگویم،
05:25
"Listen, if someoneکسی such-and-suchفلان وفلان comesمی آید tomorrowفردا,
110
310000
3000
گوش کن اگر یه کسی با این مشخصات فردا آمد، لطفا بهش بگو که این یه اشتباه بود.
05:28
please tell him that it was a mistakeاشتباه.
111
313000
3000
گوش کن اگر یه کسی با این مشخصات فردا آمد، لطفا بهش بگو که این یه اشتباه بود.
05:31
Nothing can be doneانجام شده.
112
316000
2000
کاری نمیشه کرد. و مبلغی بهش بده."
05:33
Give him some moneyپول."
113
318000
2000
کاری نمیشه کرد. و مبلغی بهش بده."
05:35
But Mahmoudمحمود and his sonفرزند پسر were alreadyقبلا there.
114
320000
2000
ولی محمود و پسرش قبلا اونجا بودند.
05:37
And they were not aloneتنها.
115
322000
2000
و اونها تنها هم نبودند.
05:39
There were 15, maybe 20, people like him waitingدر انتظار.
116
324000
5000
اونجا 15 یا شاید 20 نفر مثل او منتظر بودند.
05:44
And there was some staffکارکنان too.
117
329000
4000
چند تا از کارمندها هم اونجا بودند.
05:48
Amongدر میان them there was my right-handدست راست man,
118
333000
3000
در میان آنها دستیار اصلی من، نجم الدین هم اونجا بود.
05:51
Najmuddinنجم الدین.
119
336000
2000
در میان آنها دستیار اصلی من، نجم الدین هم اونجا بود.
05:53
And the gatekeeperدروازه بان told me,
120
338000
3000
و دربان به من گفت، "آنها هر روز میآیند تا ببینید مرکز باز شده باشد یا نه."
05:56
"They come everydayهر روز to see if the centerمرکز will openباز کن."
121
341000
4000
و دربان به من گفت، "آنها هر روز میآیند تا ببینید مرکز باز شده باشد یا نه."
06:00
I said, "No.
122
345000
2000
گفتم " نه ما باید از اینجا دور شویم. نمیتونیم اینجا بمونیم."
06:02
We have to go away. We cannotنمی توان stayاقامت کردن here."
123
347000
2000
گفتم " نه ما باید از اینجا دور شویم. نمیتونیم اینجا بمونیم."
06:04
They were bombingبمب گذاری -- not very closeبستن -- but you could hearشنیدن the noiseسر و صدا of the bombsبمب.
124
349000
3000
بمباران میشد --خیلی نزدیک نبود-- اما میتونیستید صدای بمب را بشنوید.
06:07
So, "We cannotنمی توان stayاقامت کردن here, it's dangerousخطرناک است.
125
352000
3000
بنابراین " نمیتونیم اینجا بمونیم، این خطرناکه. این ضروری نیست."
06:10
It's not a priorityاولویت."
126
355000
2000
بنابراین " نمیتونیم اینجا بمونیم، این خطرناکه. این ضروری نیست."
06:12
But Najmuddinنجم الدین told me, "Listen now, we're here."
127
357000
4000
ولی نجم الدین به من گفت ، "گوش کن ما اینجایم.
06:16
At leastکمترین we can startشروع کن repairingتعمیرات the prosthesesپروتز, the brokenشکسته شده prosthesesپروتز of the people
128
361000
3000
حداقل متونیم شروع به تعمیر پروتزهای آسیب دیده مردم کنیم،
06:19
and maybe try to do something
129
364000
2000
و شاید سعی کنیم برای افرادی مثل محمود هم کاری کنیم."
06:21
for people like Mahmoudمحمود."
130
366000
2000
و شاید سعی کنیم برای افرادی مثل محمود هم کاری کنیم."
06:23
I said, "No, please. We cannotنمی توان do that.
131
368000
3000
گفتم ، " نه لطفا (ادامه نده) ما نمیتونیم این کار را بکنیم.
06:26
It's really dangerousخطرناک است.
132
371000
3000
این واقعا خطرناکه.
06:29
We have other things to do."
133
374000
2000
ما کارهای دیگری دارم که انجام دهیم. "
06:31
But they insistedاصرار.
134
376000
2000
اما اونها مصمم بودند. وقتی شما بیست نفر را در جلوی خودت داری که بهت نگاه میکنند
06:33
When you have 20 people
135
378000
2000
اما اونها مصمم بودند. وقتی شما بیست نفر را در جلوی خودت داری که بهت نگاه میکنند
06:35
in frontجلوی of you, looking at you
136
380000
2000
اما اونها مصمم بودند. وقتی شما بیست نفر را در جلوی خودت داری که بهت نگاه میکنند
06:37
and you are the one who has to decideتصميم گرفتن ...
137
382000
3000
و تو کسی هستی که باید تصمیم بگیری ...
06:40
So we startedآغاز شده doing some repairsتعمیرات.
138
385000
3000
خُب ما شروع به تعمیر کردیم.
06:43
Alsoهمچنین one of the physicalفیزیکی therapistsدرمانگران
139
388000
2000
یکی از فیزیوتراپها گزارش داد که محمود میتونه یه جفت پا داشته باشه، اما نه بلافاصله.
06:45
reportedگزارش داد that Mahmoudمحمود
140
390000
2000
یکی از فیزیوتراپها گزارش داد که محمود میتونه یه جفت پا داشته باشه، اما نه بلافاصله.
06:47
could be providedارائه شده with a legپا,
141
392000
2000
یکی از فیزیوتراپها گزارش داد که محمود میتونه یه جفت پا داشته باشه، اما نه بلافاصله.
06:49
but not immediatelyبلافاصله.
142
394000
2000
یکی از فیزیوتراپها گزارش داد که محمود میتونه یه جفت پا داشته باشه، اما نه بلافاصله.
06:51
The legsپاها were swollenمتورم
143
396000
2000
پا ورم کرده بود و زانو عفونت داشت،
06:53
and the kneesزانو were stiffسفت,
144
398000
2000
پا ورم کرده بود و زانو عفونت داشت،
06:55
so he neededمورد نیاز است a long preparationآماده سازی.
145
400000
2000
و او به آماده سازی طولانی احتیاج داشت.
06:57
Believe me, I was worriedنگران
146
402000
2000
باور کنید که نگران بودم زیرا من قانون را شکسته بودم.
06:59
because I was breakingشکستن the rulesقوانین.
147
404000
2000
باور کنید که نگران بودم زیرا من قانون را شکسته بودم.
07:01
I was doing something
148
406000
2000
داشتم کاری را میکردم که نمیبایستی بکنم.
07:03
that I was not supposedقرار است to do.
149
408000
3000
داشتم کاری را میکردم که نمیبایستی بکنم.
07:06
In the eveningشب,
150
411000
2000
و عصر ، رفتم که با مدیر در ستاد مرکزی صحبت کنم و به اونها گفتم-- دروغ گفتم--
07:08
I wentرفتی to speakصحبت with the bossesکارفرمایان at the headquartersمرکز فرماندهی,
151
413000
2000
و عصر ، رفتم که با مدیر در ستاد مرکزی صحبت کنم و به اونها گفتم-- دروغ گفتم--
07:10
and I told them -- I liedدروغ گفتن --
152
415000
2000
و عصر ، رفتم که با مدیر در ستاد مرکزی صحبت کنم و به اونها گفتم-- دروغ گفتم--
07:12
I told them, "Listen, we are going to startشروع کن
153
417000
3000
به اونها گفتم ، " گوش کنید ما قصد داریم چند ساعت در روز فقط برای تعمیر چند مورد مرکز را باز کنیم."
07:15
a coupleزن و شوهر of hoursساعت ها perدر هر day,
154
420000
3000
به اونها گفتم ، " گوش کنید ما قصد داریم چند ساعت در روز فقط برای تعمیر چند مورد مرکز را باز کنیم."
07:18
just a fewتعداد کمی repairsتعمیرات."
155
423000
2000
به اونها گفتم ، " گوش کنید ما قصد داریم چند ساعت در روز فقط برای تعمیر چند مورد مرکز را باز کنیم."
07:20
Maybe some of them are here now.
156
425000
2000
شاید بعضی از اونا اینرا الان بشنوند.
07:22
(Laughterخنده)
157
427000
3000
(خنده تماشاگران)
07:25
So we startedآغاز شده.
158
430000
3000
خُب ما شروع کردیم.
07:28
I was workingکار کردن, I was going everydayهر روز
159
433000
3000
من هرروز برای بی خانمانان کار میکردم.
07:31
to work for the homelessبی خانمان.
160
436000
3000
من هرروز برای بی خانمانان کار میکردم.
07:34
And Najmuddinنجم الدین was stayingاقامت there,
161
439000
2000
و نجم الدین اونجا میموند، و همه کارها رو انجام میداد و از بیماران گزارش میداد.
07:36
doing everything and reportingگزارش نویسی on the patientsبیماران.
162
441000
2000
و نجم الدین اونجا میموند، و همه کارها رو انجام میداد و از بیماران گزارش میداد.
07:38
He was tellingگفتن me, "Patientsبیماران are comingآینده."
163
443000
3000
او به من میگفت، " بیماران می آیند."
07:41
We knewمی دانست that manyبسیاری more patientsبیماران
164
446000
2000
میدونستیم بیماران زیادی به دلیل ممانعت جنگ، نمی توانند بیایند،
07:43
could not come, preventedجلوگیری کرد by the fightingدعوا کردن.
165
448000
3000
میدونستیم بیماران زیادی به دلیل ممانعت جنگ، نمی توانند بیایند،
07:46
But people were comingآینده.
166
451000
2000
اما مردم میآمدند.
07:48
And Mahmoudمحمود was comingآینده everyهرکدام day.
167
453000
3000
و محمود هم هر روز میآمد.
07:51
And slowlyبه آرامی, slowlyبه آرامی
168
456000
2000
به آرامی هفته پس از هفته پاهایش بهبود می یافت.
07:53
weekهفته after weekهفته
169
458000
2000
به آرامی هفته پس از هفته پاهایش بهبود می یافت.
07:55
his legsپاها were improvingبهبود می یابد.
170
460000
3000
به آرامی هفته پس از هفته پاهایش بهبود می یافت.
07:58
The stumpپاره شدن or castقالب prosthesisپروتز was madeساخته شده,
171
463000
4000
بخش اصلی یا بُن پروتزها ساخته شد، و او توابخشی فیزیکی را شروع کرد.
08:02
and he was startingراه افتادن
172
467000
2000
بخش اصلی یا بُن پروتزها ساخته شد، و او توابخشی فیزیکی را شروع کرد.
08:04
the realواقعی physicalفیزیکی rehabilitationتوانبخشی.
173
469000
3000
بخش اصلی یا بُن پروتزها ساخته شد، و او توابخشی فیزیکی را شروع کرد.
08:07
He was comingآینده everyهرکدام day,
174
472000
2000
او با عبور از خط مقدم ( جنگ) هر روز می آمد.
08:09
crossingعبور the frontجلوی lineخط.
175
474000
2000
او با عبور از خط مقدم ( جنگ) هر روز می آمد.
08:11
A coupleزن و شوهر of timesبار I crossedعبور کرد the frontجلوی lineخط
176
476000
2000
چند بار من از خط مقدم عبور کردم ،از مسیری که محمود و پسرش عبور میکردند.
08:13
in the very placeمحل where Mahmoudمحمود and his sonفرزند پسر were crossingعبور.
177
478000
3000
چند بار من از خط مقدم عبور کردم ،از مسیری که محمود و پسرش عبور میکردند.
08:16
I tell you, it was something so sinisterشیطانی
178
481000
3000
بهتون بگم ، کاری شیطانی بود که من شگفت زده شده بودم که او میتونست هر روز اون را انجام بده.
08:19
that I was astonishedشگفت زده شدم he could do it everyهرکدام day.
179
484000
5000
بهتون بگم ، کاری شیطانی بود که من شگفت زده شده بودم که او میتونست هر روز اون را انجام بده.
08:24
But finallyسرانجام, the great day arrivedوارد شد.
180
489000
4000
ولی در نهایت روز بزرگ رسید.
08:28
Mahmoudمحمود was going to be dischargedتخلیه شده
181
493000
2000
محمود با پاهای جدیدش مرخص میشد.
08:30
with his newجدید legsپاها.
182
495000
2000
محمود با پاهای جدیدش مرخص میشد.
08:32
It was Aprilآوریل, I rememberیاد آوردن,
183
497000
2000
ماه آوریل بود، یه روز زیبا را به خاطر میارم.
08:34
a very beautifulخوشگل day.
184
499000
2000
ماه آوریل بود، یه روز زیبا را به خاطر میارم
08:36
Aprilآوریل in Kabulکابل is beautifulخوشگل,
185
501000
2000
کابل در ماه آوریل بسیار زیباست، پر از گلهای رز، پر از گُله.
08:38
fullپر شده of rosesگل سرخ, fullپر شده of flowersگل ها.
186
503000
3000
کابل در ماه آوریل بسیار زیباست، پر از گلهای رز، پر از گُله.
08:41
We could not possiblyاحتمالا stayاقامت کردن indoorsدر داخل خانه,
187
506000
3000
نمیتونستیم داخل خونه رو با اون همه کیسه های شنی کنار پنجره ها تحمل کنیم.
08:44
with all these sandbagsکیسه های شن و ماسه at the windowsپنجره ها.
188
509000
3000
نمیتونستیم داخل خونه رو با اون همه کیسه های شنی کنار پنجره ها تحمل کنیم.
08:47
Very sadغمگین, darkتاریک است.
189
512000
3000
خیلی غم انگیز و تاریکه.
08:50
So we choseانتخاب کرد a smallکوچک spotنقطه in the gardenباغ.
190
515000
3000
ما یک محل کوچک را در باغ انتخاب کردیم.
08:53
And Mahmoudمحمود put on his prosthesesپروتز,
191
518000
3000
و محمود پروتزهایش را گذاشت و دیگر بیمارن نیز گذاشتند،
08:56
the other patientsبیماران did the sameیکسان,
192
521000
3000
و محمود پروتزهایش را گذاشت و دیگر بیمارن نیز گذاشتند،
08:59
and they startedآغاز شده practicingتمرین
193
524000
2000
برای آخرین بار قبل از اینکه مرخص شوند ، شروع به تمرین کردند.
09:01
for the last time before beingبودن dischargedتخلیه شده.
194
526000
2000
برای آخرین بار قبل از اینکه مرخص شوند ، شروع به تمرین کردند.
09:03
Suddenlyناگهان, they startedآغاز شده fightingدعوا کردن.
195
528000
2000
ناگهان مجاهدین شروع به جنگ کردند.
09:05
Two groupsگروه ها of Mujahideenمجاهدین startedآغاز شده fightingدعوا کردن.
196
530000
4000
دو گروه از مجاهدین شروع به جنگ کردند.
09:09
We could hearشنیدن in the airهوا
197
534000
3000
میتونستیم صدای فشنگها را که در هوا حرکت میکردند بشنویم.
09:12
the bulletsگلوله ها passingگذراندن.
198
537000
2000
میتونستیم صدای فشنگها را که در هوا حرکت میکردند بشنویم.
09:14
So we dashedقطعه قطعه, all of us,
199
539000
2000
بنابراین همه ما به سرعت به طرف پناهگاه رفتیم.
09:16
towardsبه سمت the shelterپناه.
200
541000
3000
بنابراین همه ما به سرعت به طرف پناهگاه رفتیم.
09:20
Mahmoudمحمود grabbedگرفتار شد his sonفرزند پسر, I grabbedگرفتار شد someoneکسی elseچیز دیگری.
201
545000
2000
محمود پسرش را برداشت و من هم شخص دیگری را.
09:22
Everybodyهمه was grabbingگرفتن something.
202
547000
2000
هر کسی چیزی را برداشت و دویدیم.
09:24
And we ranفرار کرد.
203
549000
2000
هر کسی چیزی را برداشت و دویدیم.
09:26
You know, 50 metersمتر can be a long distanceفاصله
204
551000
2000
میدونید ۵۰ متر میتونه راه طولانی باشه اگر شما کاملا در معرض (خطر) باشید.
09:28
if you are totallyکاملا exposedدر معرض,
205
553000
2000
میدونید ۵۰ متر میتونه راه طولانی باشه اگر شما کاملا در معرض (خطر) باشید.
09:30
but we managedاداره می شود to reachنائل شدن the shelterپناه.
206
555000
4000
ولی ما موفق شدیم به پناهگاه برسیم.
09:34
Insideداخل, all of us pantingتنبلی,
207
559000
3000
همه ما در داخل پناهگاه له له میزدیم،
09:37
I satنشسته a momentلحظه and I heardشنیدم Rafiرفیع tellingگفتن his fatherپدر,
208
562000
4000
برای لحظه ای نشستم و شنیدم که رفیع به پدرش میگفت، " پدر تو از من تند تر دویدی."
09:41
"Fatherپدر, you can runاجرا کن fasterسریعتر than me."
209
566000
3000
برای لحظه ای نشستم و شنیدم که رفیع به پدرش میگفت، " پدر تو از من تند تر دویدی."
09:44
(Laughterخنده)
210
569000
2000
( خنده تماشاگران)
09:46
And Mahmoudمحمود, "Of courseدوره I can.
211
571000
3000
و محمود گفت، البته که من میتونم.
09:49
I can runاجرا کن, and now you can go to schoolمدرسه.
212
574000
3000
من میتونم بدوم و تو میتونی به مدرسه بروی.
09:52
No need of stayingاقامت with me all the day
213
577000
3000
دیگری نیازی به اینکه همه روز را با من باشی و صندلی چرخدار مرا هل بدی نیست.
09:55
pushingهل دادن my wheelchairصندلی چرخدار."
214
580000
2000
دیگری نیازی به اینکه همه روز را با من باشی و صندلی چرخدار مرا هل بدی نیست.
09:57
Laterبعد on, we tookگرفت them home.
215
582000
2000
کمی بعد ما آنها را به خانه بردیم.
09:59
And I will never forgetفراموش کردن
216
584000
2000
و هرگز فراموش نخواهم کرد که محمود و پسرش با هم راه میرفتند
10:01
Mahmoudمحمود and his sonفرزند پسر walkingپیاده روی togetherبا یکدیگر
217
586000
3000
و هرگز فراموش نخواهم کرد که محمود و پسرش با هم راه میرفتند
10:04
pushingهل دادن the emptyخالی wheelchairصندلی چرخدار.
218
589000
3000
صندلی چرخدار خالی را هل میدادند.
10:07
And then I understoodفهمید,
219
592000
3000
و سپس فهمیدم که توابخشی و توابخشی فیزیکی یک اولویته.
10:10
physicalفیزیکی rehabilitationتوانبخشی is a priorityاولویت.
220
595000
4000
و سپس فهمیدم که توابخشی و توابخشی فیزیکی یک اولویته.
10:14
Dignityکرامت cannotنمی توان wait for better timesبار.
221
599000
4000
شان و کرامت انسانی نمیتواند برای زمان بهتری صبر کند.
10:19
From that day on, we never closedبسته شد a singleتنها day.
222
604000
4000
از اون روز تا به حال ما هرگز یک روز هم نبستیم.
10:24
Well sometimesگاه گاهی we were suspendedمعلق for a fewتعداد کمی hoursساعت ها,
223
609000
2000
خوب گاهی ما برای چند ساعتی متوقف میشدیم، اما هرگز دوباره اون را نبستیم.
10:26
but we never, we never closedبسته شد it again.
224
611000
3000
خوب گاهی ما برای چند ساعتی متوقف میشدیم، اما هرگز دوباره اون را نبستیم.
10:31
I metملاقات کرد Mahmoudمحمود one yearسال laterبعد.
225
616000
2000
یکسال بعد دوباره محمود رو دیدم.
10:33
He was in good shapeشکل --
226
618000
4000
در وضعیت خوبی بود--
10:37
a bitبیت thinnerنازکتر.
227
622000
3000
کمی لاغرتر.
10:40
He neededمورد نیاز است to changeتغییر دادن his prosthesesپروتز --
228
625000
3000
او نیاز به عوض کردن پروتز هایش داشت-- یه جفت پروتز جدید میخواست.
10:43
a newجدید pairجفت of prosthesesپروتز.
229
628000
3000
او نیاز به عوض کردن پروتز هایش داشت-- یه جفت پروتز جدید میخواست.
10:46
I askedپرسید: about his sonفرزند پسر.
230
631000
2000
درباره پسرش ازش سوال کردم.
10:48
He told me, "He's at schoolمدرسه. He'dاو می خواهد doing quiteکاملا well."
231
633000
2000
بهم گفت ،" او مدرسه است و بسیار خوبه."
10:50
But I understoodفهمید he wanted to tell me something.
232
635000
4000
اما متوجه شدم که میخواد چیزی بهم بگه.
10:54
So I askedپرسید: him, "What is that?"
233
639000
4000
خُب ازش سوال کردمُ" موضوع چیه؟ "
10:58
He was sweatingتعریق.
234
643000
2000
او عرق میریخت.
11:00
He was clearlyبه وضوح embarrassedخجالت زده.
235
645000
4000
به وضوح خجالت زده بود.
11:04
And he was standingایستاده in frontجلوی of me,
236
649000
3000
جلو من ایستاده بود، و سرش پائین بود.
11:07
his headسر down.
237
652000
3000
جلو من ایستاده بود، و سرش پائین بود.
11:10
He said, "You have taughtتدریس کرد me to walkراه رفتن.
238
655000
4000
جلو من ایستاده بود، و سرش پائین بود.
11:14
Thank you very much.
239
659000
3000
بسیار ممنونم.
11:17
Now help me not to be a beggarگول زدن anymoreدیگر."
240
662000
4000
و حالا به من کمک کن تا دیگه گدائی نکنم."
11:21
That was the jobکار.
241
666000
2000
این شغلش بود.
11:23
"My childrenفرزندان are growingدر حال رشد.
242
668000
3000
" بچه هام دارند بزرگ میشوند. من خجالت میکشم.
11:26
I feel ashamedشرمنده.
243
671000
2000
" بچه هام دارند بزرگ میشوند. من خجالت میکشم.
11:28
I don't want them to be teasedتند و زننده at schoolمدرسه
244
673000
3000
نمیخوام بچه هام توسط همکلاسی هاشون مسخره بشن."
11:31
by the other studentsدانش آموزان."
245
676000
3000
نمیخوام بچه هام توسط همکلاسی هاشون مسخره بشن."
11:34
I said, "Okay."
246
679000
2000
گفتم ، خوب.
11:36
I thought, how much moneyپول do I have in my pocketجیب?
247
681000
2000
فکر کردم ، چقدر پول تو جیبم دارم؟
11:38
Just to give him some moneyپول.
248
683000
2000
که بهش مقداری پول بدم.
11:40
It was the easiestآسان ترین way.
249
685000
2000
این آسون ترین راه بود.
11:42
He readخواندن my mindذهن,
250
687000
2000
اون فکرم را خوند، و گفت ، " من یه شغل خواستم "
11:44
and he said, "I askپرسیدن for a jobکار."
251
689000
5000
اون فکرم را خوند، و گفت ، " من یه شغل خواستم "
11:50
And then he addedاضافه something
252
695000
3000
سپس او چیزی اضافه نمود که من هرگز برای بقیه عمرم فراموش نخواهم کرد.
11:53
I will never forgetفراموش کردن for the restباقی مانده of my life.
253
698000
4000
سپس او چیزی اضافه نمود که من هرگز برای بقیه عمرم فراموش نخواهم کرد.
11:57
He said, "I am a scrapقراضه of a man,
254
702000
6000
او گفت، " من یه آدم به دردنخور هستم، اما اگر بهم کمک کنی،
12:03
but if you help me,
255
708000
2000
او گفت، " من یه آدم به دردنخور هستم، اما اگر بهم کمک کنی،
12:05
I'm readyآماده to do anything,
256
710000
3000
من آماده ام که هر کاری انجام دهم، حتی اگر لازم باشه که روی زمین سینه خیز برم."
12:08
even if I have to crawlخزیدن on the groundزمینی."
257
713000
4000
من آماده ام که هر کاری انجام دهم، حتی اگر لازم باشه که روی زمین سینه خیز برم."
12:12
And then he satنشسته down.
258
717000
2000
وبعد نشست.
12:14
I satنشسته down too with goosebumpsغازها everywhereدر همه جا.
259
719000
4000
من هم نشستم، پوستم -از شدت احساسات- مثل پوست مرغ شده بود.
12:22
Leglessبدون لکه, with only one armبازو,
260
727000
4000
بدون پا و تنها با یک دست، بی سواد و بدون مهارت-- چه شغلی میشد بهش داد؟
12:26
illiterateبی سواد,
261
731000
3000
بدون پا و تنها با یک دست، بی سواد و بدون مهارت-- چه شغلی میشد بهش داد؟
12:29
unskilledغیر متخصص --
262
734000
3000
بدون پا و تنها با یک دست، بی سواد و بدون مهارت-- چه شغلی میشد بهش داد؟
12:32
what jobکار for him?
263
737000
4000
بدون پا و تنها با یک دست، بی سواد و بدون مهارت-- چه شغلی میشد بهش داد؟
12:37
Najmuddinنجم الدین told me, "Well we have a vacancyجای خالی
264
742000
3000
نجم الدین بهم گفت، خوب ما یک جای خالی در کارگاه نجاری داریم.
12:40
in the carpentryنجاری shopفروشگاه."
265
745000
2000
نجم الدین بهم گفت، خوب ما یک جای خالی در کارگاه نجاری داریم.
12:42
"What?" I said, "Stop."
266
747000
5000
گفتم ، چی؟ وایستا
12:47
"Well yes, we need to increaseافزایش دادن the productionتولید of feetپا.
267
752000
5000
" خوب آره، ما باید تولید پا رو افزایش بدیم.
12:52
We need to employاستخدام کنید someoneکسی
268
757000
3000
نیاز داریم که یه نفر را برای چسب زدن و پیچ کردن کف پاها استخدام کنیم.
12:55
to glueچسب and to screwپیچ the soleتنها of the feetپا.
269
760000
4000
نیاز داریم که یه نفر را برای چسب زدن و پیچ کردن کف پاها استخدام کنیم.
12:59
We need to increaseافزایش دادن the productionتولید."
270
764000
3000
ما باید تولید رو افزایش بدیم."
13:02
"Excuseبهانه me?"
271
767000
2000
"معذرت میخوام چی؟"
13:04
I could not believe.
272
769000
4000
نمیتونستم باور کنم.
13:08
And then he said,
273
773000
3000
و سپس او گفت، "نه، ما میتونیم میز کار را تغییر دهیم
13:11
"No, we can modifyتغییر the workbenchکارگاه
274
776000
3000
و سپس او گفت، "نه، ما میتونیم میز کار را تغییر دهیم
13:14
maybe to put a specialویژه stoolمدفوع,
275
779000
2000
شاید یه صندلی مخصوص اونجا بگذاریم،
13:16
a specialویژه anvilعذاب, specialویژه viceمعاون,
276
781000
4000
یه سندان مخصوص، یه منگنه مخصوص و شاید هم یه پیچ گوشتی الکترونیکی."
13:20
and maybe an electricالکتریکی screwdriverپیچ گوشتی."
277
785000
2000
یه سندان مخصوص، یه منگنه مخصوص و شاید هم یه پیچ گوشتی الکترونیکی."
13:22
I said, "Listen, it's insaneدیوانه.
278
787000
3000
گفتم، "گوش کن این احمقانه اس. و حتی فکر کردن بهش هم بی رحمانه اس.
13:25
And it's even cruelظالمانه to think of anything like this.
279
790000
3000
گفتم، "گوش کن این احمقانه اس. و حتی فکر کردن بهش هم بی رحمانه اس.
13:28
That's a productionتولید lineخط and a very fastسریع one.
280
793000
3000
این یه خط تولیده و خیلی سریعه.
13:31
It's cruelظالمانه
281
796000
2000
این بی رحمیه، که شغلی به او پیشنهاد کنیم که میدونیم نمیتونه انجام بده."
13:33
to offerپیشنهاد him a jobکار
282
798000
2000
این بی رحمیه، که شغلی به او پیشنهاد کنیم که میدونیم نمیتونه انجام بده."
13:35
knowingدانستن that he's going to failشکست."
283
800000
5000
این بی رحمیه، که شغلی به او پیشنهاد کنیم که میدونیم نمیتونه انجام بده."
13:40
But with Najmuddinنجم الدین, we cannotنمی توان discussبحث و گفتگو.
284
805000
4000
اما با نجم الدین نمیشه بحث کرد.
13:44
So the only things I could manageمدیریت کردن to obtainبه دست آوردن
285
809000
6000
بنابراین به تنها نتیجه ای که تونستم برسم این بود که سر یه چیزی با هم توافق کنیم.
13:50
was a kindنوع of a compromiseمصالحه.
286
815000
4000
بنابراین به تنها نتیجه ای که تونستم برسم این بود که سر یه چیزی با هم توافق کنیم.
13:54
Only one weekهفته --
287
819000
2000
تنها یک هفته --
13:56
one weekهفته try and not a singleتنها day more.
288
821000
3000
فقط یک هفته این رو امتحان میکنیم، نه یک روز بیشتر.
13:59
One weekهفته laterبعد,
289
824000
2000
یک هفته بعد، محمود سریعترین فرد در خط تولید بود.
14:01
Mahmoudمحمود was the fastestسریعترین in the productionتولید lineخط.
290
826000
4000
یک هفته بعد، محمود سریعترین فرد در خط تولید بود.
14:05
I told Najmuddinنجم الدین, "That's a trickترفند.
291
830000
3000
به نجم الدین گفتم "این یه کلکه.
14:08
I can't believe it."
292
833000
2000
نمیتونم باور کنم."
14:10
The productionتولید was up 20 percentدرصد.
293
835000
2000
تولید ۲۰ درصد افزایش یافته بود.
14:12
"It's a trickترفند, it's a trickترفند," I said.
294
837000
3000
گفتم، "این یه کلکه، این یه کلکه"
14:15
And then I askedپرسید: for verificationتایید.
295
840000
2000
سپس خواستم که صحتش را نشون بدهند.
14:17
It was trueدرست است.
296
842000
3000
حقیقت بود.
14:20
The commentاظهار نظر of Najmuddinنجم الدین was Mahmoudمحمود has something to proveثابت كردن.
297
845000
3000
نظر نجم الدین این بود که محمود میخواد چیزی رو ثابت کنه.
14:23
I understoodفهمید
298
848000
2000
فهمیدم که دوباره من اشتباه کردم.
14:25
that I was wrongاشتباه again.
299
850000
3000
فهمیدم که دوباره من اشتباه کردم.
14:28
Mahmoudمحمود had lookedنگاه کرد tallerبلندتر.
300
853000
2000
محمود به نظر بلندتر میآمد.
14:30
I rememberیاد آوردن him sittingنشسته behindپشت the workbenchکارگاه smilingخندان.
301
855000
6000
به خاطر میارم که محمود پشت میز کار نشسته بود و لبخند میزد.
14:36
He was a newجدید man,
302
861000
3000
او مرد جدیدی بود، دوباره بلند قامت.
14:39
tallerبلندتر again.
303
864000
3000
او مرد جدیدی بود، دوباره بلند قامت.
14:42
Of courseدوره, I understoodفهمید
304
867000
2000
البته، فهمیدم که چی اون را بلندتر کرده--
14:44
that what madeساخته شده him standایستادن tallبلند قد --
305
869000
4000
البته، فهمیدم که چی اون را بلندتر کرده--
14:48
yeah they were the legsپاها, thank you very much --
306
873000
2000
بله، پاهای او بود، خیلی ممنونم--
14:50
but as a first stepگام,
307
875000
3000
اما اولین گام ، این عزت و کرامت بود.
14:53
it was the dignityکرامت.
308
878000
2000
اما اولین گام ، این عزت و کرامت بود.
14:55
He has regainedدوباره به دست آورد his fullپر شده dignityکرامت
309
880000
3000
او عزت و کرامت انسانیش را بازیافته بود.
14:58
thanksبا تشکر to that jobکار.
310
883000
2000
از این شغل سپاسگزارم.
15:00
So of courseدوره, I understoodفهمید.
311
885000
2000
خُب البته، فهمیدم.
15:02
And then we startedآغاز شده a newجدید policyسیاست --
312
887000
3000
و سپس ما سیاست جدیدی اتخاذ کردیم--
15:05
a newجدید policyسیاست completelyبه صورت کامل differentناهمسان.
313
890000
2000
خط مشی جدید کاملا متفاوت بود.
15:07
We decidedقرار بر این شد to employاستخدام کنید
314
892000
2000
ما تصمیم گرفتم تا جایی که امکان دارد معلولین را استخدام کنیم
15:09
as manyبسیاری disabledمعلول as possibleامکان پذیر است
315
894000
2000
ما تصمیم گرفتم تا جایی که امکان دارد معلولین را استخدام کنیم
15:11
to trainقطار them in any possibleامکان پذیر است jobکار.
316
896000
2000
و آنها را برای هر شغل ممکنی آموزش دهیم.
15:13
It becameتبدیل شد a policyسیاست of "positiveمثبت discriminationتبعیض,"
317
898000
3000
این تبدیل به خط مشی ای شد که ما اون رو " تبعیض مثبت " مینامیم.
15:16
we call it now.
318
901000
3000
این تبدیل به خط مشی ای شد که ما اون رو " تبعیض مثبت " مینامیم.
15:19
And you know what?
319
904000
2000
میدونید چیه؟
15:21
It's good for everybodyهمه.
320
906000
2000
این برای همه خوبه.
15:23
Everybodyهمه benefitsمنافع from that --
321
908000
3000
همه از این منفعت میبرند --
15:26
those employedبه کار گرفته شده, of courseدوره,
322
911000
2000
البته ، کارکنان چونکه هم شغل دارند و هم عزت و کرامت انسانی.
15:28
because they get a jobکار
323
913000
2000
البته ، کارکنان چونکه هم شغل دارند و هم عزت و کرامت انسانی.
15:30
and dignityکرامت.
324
915000
2000
البته ، کارکنان چونکه هم شغل دارند و هم عزت و کرامت انسانی.
15:32
But alsoهمچنین for the newcomersتازه واردان.
325
917000
2000
همچنین برای تازه واردان.
15:34
They are 7,000 everyهرکدام yearسال --
326
919000
3000
۷ِ۰۰۰ نفر در سال هستند که برای اولین بار می آیند.
15:37
people comingآینده for the first time.
327
922000
2000
۷ِ۰۰۰ نفر در سال هستند که برای اولین بار می آیند.
15:39
And you should see the facesچهره ها of these people
328
924000
2000
باید چهره این افراد را ببینید هنگامی که میفهمند کسانی که به اونها کمک میکنند مثل خودشان هستند .
15:41
when they realizeتحقق بخشیدن that those assistingکمک کردن them are like them.
329
926000
3000
باید چهره این افراد را ببینید هنگامی که میفهمند کسانی که به اونها کمک میکنند مثل خودشان هستند .
15:44
Sometimesگاهی you see them,
330
929000
2000
باید چهره این افراد را ببینید هنگامی که میفهمند کسانی که به اونها کمک میکنند مثل خودشان هستند ،
15:46
they look, "Oh."
331
931000
3000
اونها را میبینی که متعجبند.
15:49
And you see the facesچهره ها.
332
934000
2000
چهره هایشان را میبینید.
15:51
And then the surpriseتعجب turnsچرخش into hopeامید.
333
936000
5000
و تعجب به امید مبدل میشود.
15:58
And it's easyآسان for me as well to trainقطار someoneکسی
334
943000
3000
و این برای من آسونه که کسی را آموزش دهم که قبلا تجربه معلول بودن را داشته.
16:01
who has alreadyقبلا passedگذشت throughاز طریق the experienceتجربه of disabilityمعلولیت.
335
946000
3000
و این برای من آسونه که کسی را آموزش دهم که قبلا تجربه معلول بودن را داشته.
16:04
Poofپوف, they learnیاد گرفتن much fasterسریعتر -- the motivationانگیزه,
336
949000
4000
اونها خیلی سریعتر یاد میگرفتند-- انگیزه،
16:08
the empathyیکدلی they can establishتاسيس كردن with the patientصبور
337
953000
2000
همدلی ای که آنها میتوانند با بیمار ایجاد کنند کاملا متفاوته، کاملا
16:10
is completelyبه صورت کامل differentناهمسان, completelyبه صورت کامل.
338
955000
3000
همدلی ای که آنها میتوانند با بیمار ایجاد کنند کاملا متفاوته، کاملا
16:14
Scrapsضبط of menمردان do not existوجود دارد.
339
959000
3000
دیگه مرد از کار افتاده ای وجود نداره.
16:17
People like Mahmoudمحمود
340
962000
2000
افرادی مثل محمود عوامل تفییر هستند.
16:19
are agentsعاملان of changeتغییر دادن.
341
964000
3000
افرادی مثل محمود عوامل تفییر هستند.
16:22
And when you startشروع کن changingتغییر دادن, you cannotنمی توان stop.
342
967000
3000
و هنگامی که شروع به تغییر میکنی نمیتوانی متوقف شوی.
16:25
So employingاستخدام people, yes,
343
970000
2000
استخدام افراد، بله
16:27
but alsoهمچنین we startedآغاز شده programmingبرنامه نويسي projectsپروژه ها
344
972000
3000
ولی همچنین ما شروع به برنامه ریزی پروژه های وام های کوچک و آموزش و پرورش کردیم.
16:30
of microfinanceقرضه های کوچک, educationتحصیلات.
345
975000
2000
ولی همچنین ما شروع به برنامه ریزی پروژه های وام های کوچک و آموزش و پرورش کردیم.
16:32
And when you startشروع کن, you cannotنمی توان stop.
346
977000
2000
و هنگامی که شروع میکنی ، نمیتونی متوقف شوی.
16:34
So you do vocationalفنی و حرفه ای trainingآموزش,
347
979000
2000
آموزش حرفه ای میگذاری،
16:36
home educationتحصیلات for those who cannotنمی توان go to schoolمدرسه.
348
981000
3000
آموزش خانگی برای کسانی که نمیتوانند به مدرسه بروند میگذاری.
16:39
Physicalفیزیکی therapiesدرمان ها can be doneانجام شده, not only in the orthopedicارتوپدی centerمرکز,
349
984000
2000
فیزیوتراپی نه تنها میتونه در مرکز ارتوپدی انجام بشه بلکه میتونه در خونه افراد هم انجام بشه.
16:41
but alsoهمچنین in the housesخانه ها of the people.
350
986000
2000
فیزیوتراپی نه تنها میتونه در مرکز ارتوپدی انجام بشه بلکه میتونه در خونه افراد هم انجام بشه.
16:43
There is always a better way to do things.
351
988000
4000
همیشه راه بهتری برای انجام هر چیزی هست.
16:47
That's Najmuddinنجم الدین, the one with the whiteسفید coatکت.
352
992000
3000
این نجم الدینه که با کت سفیده.
16:50
Terribleوحشتناک Najmuddinنجم الدین, is that one.
353
995000
3000
نجم الدین هولناک، اونه.
16:53
I have learnedیاد گرفتم a lot
354
998000
2000
من از افرادی مثل نجم الدین، محمود و رفیع خیلی یا گرفتم.
16:55
from people like Najmuddinنجم الدین, Mahmoudمحمود, Rafiرفیع.
355
1000000
2000
من از افرادی مثل نجم الدین، محمود و رفیع خیلی یا گرفتم.
16:57
They are my teachersمعلمان.
356
1002000
2000
اونها معلمین من بوند.
16:59
I have a wishآرزو کردن, a bigبزرگ wishآرزو کردن,
357
1004000
3000
یه آرزو دارم یه آرزوی بزرگ، این راه و روش کار کردن و فکر کردنه
17:02
that this way of workingکار کردن, this way of thinkingفكر كردن,
358
1007000
3000
یه آرزو دارم یه آرزوی بزرگ، این راه و روش کار کردن و فکر کردن
17:05
is going to be implementedپیاده سازی شده است in other countriesکشورها.
359
1010000
3000
در کشورهای دیگه هم انجام شود.
17:08
There are plentyفراوانی of countriesکشورها at warجنگ like Afghanistanافغانستان.
360
1013000
4000
کشورهای زیادی مثل افغانستان در جنگ هستند.
17:13
It is possibleامکان پذیر است and it is not difficultدشوار.
361
1018000
3000
این ممکنه و خیلی هم مشکل نیست.
17:16
All we have to do
362
1021000
2000
همه اونچه که باید انجام دهیم اینه که به مردمی که قرار بهشون کمک کنیم گوش بدیم،
17:18
is to listen to the people
363
1023000
3000
همه اونچه که باید انجام دهیم اینه که به مردمی که قرار بهشون کمک کنیم گوش بدیم،
17:21
that we are supposedقرار است assistکمک کن,
364
1026000
3000
همه اونچه که باید انجام دهیم اینه که به مردمی که قرار بهشون کمک کنیم گوش بدیم،
17:24
to make them partبخشی
365
1029000
2000
و اونها را بخشی از فرایند تصمیم گیری کنیم، و البته سپس آن را مطابقت داده و تعدیل کنیم.
17:26
of the decision-makingتصمیم سازی processروند
366
1031000
3000
و اونها را بخشی از فرایند تصمیم گیری کنیم، و البته سپس آن را مطابقت داده و تعدیل کنیم.
17:29
and then, of courseدوره, to adaptانطباق.
367
1034000
3000
و اونها را بخشی از فرایند تصمیم گیری کنیم، و البته سپس آن را مطابقت داده و تعدیل کنیم.
17:32
This is my bigبزرگ wishآرزو کردن.
368
1037000
3000
این آرزوی بزرگ منه.
17:36
Well don't think that the changesتغییرات in Afghanistanافغانستان are over;
369
1041000
3000
خوب فکر نکنید که تغییرات در افغانستان تمام شده؛
17:39
not at all. We are going on.
370
1044000
2000
اصلا اینطور نیست، ما تغییرات را ادامه خواهیم داد.
17:41
Recentlyبه تازگی we have just startedآغاز شده a programبرنامه,
371
1046000
3000
اخیرا ما یک طرح را شروع کرده ایم
17:44
a sportورزش programبرنامه --
372
1049000
2000
یه طرح ورزشی--
17:46
basketballبسکتبال for wheelchairصندلی چرخدار usersکاربران.
373
1051000
2000
بسکتبال برای استفاده کنندگان از صندلی چرخدار.
17:48
We transportحمل و نقل the wheelchairsصندلی چرخدار everywhereدر همه جا.
374
1053000
3000
ما صندلیهای چرخدار را همه جا میبریم.
17:51
We have severalچند teamsتیم ها in the mainاصلی partبخشی of Afghanistanافغانستان.
375
1056000
3000
ما چند تا تیم در بخشهای اصلی افغانستان داریم .
17:54
At the beginningشروع,
376
1059000
2000
در ابتدا وقتی اناجولیانا بهم گفت، میخواهیم اینرا شروع کنیم،
17:56
when Anajulinaآنجولینا told me,
377
1061000
3000
در ابتدا وقتی اناجولیانا بهم گفت، میخواهیم اینرا شروع کنیم،
17:59
"We would like to startشروع کن it,"
378
1064000
2000
در ابتدا وقتی اناجولیانا بهم گفت، میخواهیم اینرا شروع کنیم،
18:01
I hesitatedتردید کرد.
379
1066000
2000
من تردید کردم.
18:03
I said, "No," you can imagineتصور کن.
380
1068000
2000
گفتم، "نه،" میتونی تصور کنی.
18:05
I said, "No, no, no, no, we can't."
381
1070000
2000
گفتم، "نه ، نه، نه، نمی تونیم."
18:07
And then I askedپرسید: the usualمعمولی questionسوال:
382
1072000
2000
و سپس سوال همیشگی را پرسیدم:
18:09
"Is it a priorityاولویت?
383
1074000
2000
"آیا این یک اولویت است؟
18:11
Is it really necessaryلازم است?"
384
1076000
3000
آیا واقعا این ضروریست؟"
18:14
Well now you should see me.
385
1079000
2000
حالا باید من رو ببینید.
18:16
I never missاز دست دادن a singleتنها trainingآموزش sessionجلسه.
386
1081000
3000
من هرگز یه جلسه آموزشی را از دست نمیدم.
18:19
The night before a matchهمخوانی داشتن I'm very nervousعصبی.
387
1084000
3000
درست قبل از مسابقه خیلی عصبیم.
18:22
And you should see me duringدر حین the matchهمخوانی داشتن.
388
1087000
4000
و من رو باید در طول مسابقه ببینید.
18:26
I shoutفریاد like a trueدرست است Italianایتالیایی.
389
1091000
3000
من مثل یه ایتالیایی واقعی فریاد میزنم.
18:29
(Laughterخنده)
390
1094000
3000
( خنده تماشاگران)
18:32
What's nextبعد? What is going to be the nextبعد changeتغییر دادن?
391
1097000
4000
بعدی چیه؟ چه چیزی قراره که تغییر کنه؟
18:36
Well I don't know yetهنوز,
392
1101000
2000
خوب هنوز نمیدونم، اما مظمئن هستم نجم الدین و دوستانش، از قبل اینو توی ذهنشون دارند.
18:38
but I'm sure Najmuddinنجم الدین and his friendsدوستان,
393
1103000
2000
خوب هنوز نمیدونم، اما مظمئن هستم نجم الدین و دوستانش، از قبل اینو توی ذهنشون دارند.
18:40
they have it alreadyقبلا in mindذهن.
394
1105000
2000
خوب هنوز نمیدونم، اما مظمئن هستم نجم الدین و دوستانش، از قبل اینو توی ذهنشون دارند.
18:42
That was my storyداستان. Thank you very much.
395
1107000
3000
این داستان من بود. بسیار از شما سپاسگزارم.
18:45
(Applauseتشویق و تمجید)
396
1110000
11000
( تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Bidel Akbari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Alberto Cairo - Physiotherapist
Alberto Cairo leads the International Red Cross' orthopedic rehabilitation work in Afghanistan.

Why you should listen

Alberto Cairo is the head of the ICRC's orthopedic program in Afghanistan. He's spent the past two decades in this war-ravaged nation -- far from his native Italy -- helping an estimated 100,000 Afghan landmine and accident victims learn to find the strength within themselves to not only walk, but also to hope, again.

In a country where the disabled are generally given pity but no rights, Alberto found a way -- through micro-loans, positive discrimination schemes and home schooling -- to give tens of thousands of disabled Afghans a job and a sense of dignity and pride.

About him, John F. Burns wrote in the New York Times: "Afghans of all ethnic and political stripes, even the Taliban, seem likely to count Alberto Cairo as one foreigner who left the country better than he found it."

His diary, "Storie da Kabul," based on a series of stories he wrote for Italy's La Repubblica, has been published in Italian and in French.

More profile about the speaker
Alberto Cairo | Speaker | TED.com