ABOUT THE SPEAKER
LB Hannahs - Educator
LB Hannahs facilitates change by leaning into discomfort and centering authenticity.

Why you should listen

By reimagining gender and justice in parenting, LB Hannahs works to find more and better ways to develop socially conscious kids in the modern world. As a scholar-practitioner, Hannahs develops strategies to help organizations through change while working to make them more equitable and just. They are the Special Assistant to the Vice President for Student Affairs at the University Florida and is finishing a PhD in Higher Education Administration, researching the impact of diversity policies on higher education. Hannahs also serves as the Chair for Strategic Development Initiatives for the National Consortium of Higher Education LGBT Resource Professionals.

More profile about the speaker
LB Hannahs | Speaker | TED.com
TEDxUF

LB Hannahs: What it's like to be a transgender dad

ال بی هناز: یک پدر ترنس بودن چه شکلی است

Filmed:
1,324,494 views

ال بی هناز صادقانه تجربه خود را از والدی که ترنس است به اشتراک می‌گذارد -- و به ما درباره اصالت و طرفداری یاد می‌دهد. او می‌گوید:" اصالت به معنای راحتی نیست. یعنی مذاکره و مدیریت سختی‌های روزمره."
- Educator
LB Hannahs facilitates change by leaning into discomfort and centering authenticity. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
So the other morningصبح
I wentرفتی to the groceryخواربار storeفروشگاه
0
872
2255
خب پریروز صبح من به بقالی رفتم
00:15
and an employeeکارمند greetedاستقبال me
1
3151
1318
و فروشنده به من خوش‌آمد گفت
00:16
with a "Good morningصبح, sirآقا,
can I help you with anything?"
2
4493
2697
"صبح بخیر آقا،
میتونم کمکتان کنم؟"
00:19
I said, "No, thanksبا تشکر, I'm good."
3
7214
1936
جواب دادم، «نه، متشکرم، خوبم.»
00:21
The personفرد smiledلبخند زد
and we wentرفتی our separateجداگانه waysراه ها.
4
9576
2239
به من لبخندی زد و
هر کدام رفتیم سراغ کار خودمان.
00:23
I grabbedگرفتار شد CheeriosCheerios
and I left the groceryخواربار storeفروشگاه.
5
11839
2312
یک بسته چریوس برداشتم
و از مغازه زدم بیرون.
00:26
And I wentرفتی throughاز طریق the drive-throughرانندگی از طریق
of a localمحلی coffeeقهوه shopفروشگاه.
6
14175
2735
و بعد به کافی‌شاپ محلی خودرو‌‌-گذر رفتم.
بعد از ثبت سفارشم،
صدایی از انتها دیگر گفت:
00:28
After I placedقرار داده شده my orderسفارش,
the voiceصدای on the other endپایان said,
7
16934
2675
"با تشکر از شما، خانم.
به راست حرکت کنید."
00:31
"Thank you, ma'amخانم. Driveراندن right around."
8
19633
1865
00:33
Now, in the spanطول of lessکمتر than an hourساعت,
9
21522
1810
حالا، در این مدت کمتر از یک ساعت،
00:35
I was understoodفهمید
bothهر دو as a "sirآقا" and as a "ma'amخانم."
10
23356
2962
هم با "آقا" و هم با "خانم"
مورد خطاب قرار گرفتم.
00:38
But for me, neitherنه
of these people are wrongاشتباه,
11
26762
2207
اما برای من هیچ کدام از اینها اشتباه نیست،
00:40
but they're alsoهمچنین not completelyبه صورت کامل right.
12
28993
2150
اما کاملا هم درست نیستند.
00:44
This cuteجذاب little humanانسان
is my almost-two-year-oldتقریبا دو-ساله Elliotالیوت.
13
32310
3424
این آدم کوچولو بامزه
فرزند تقریبا دو ساله من، الیت، است.
00:48
Yeah, alrightبسيار خوب.
14
36362
1150
بله، درسته.
و در این دو سال،
00:50
And over the pastگذشته two yearsسالها,
15
38529
1371
این بچه من را مجبور کرده
تا فکری دوباره درباره جهان
00:51
this kidبچه has forcedمجبور شدم me
to rethinkدوباره فکر کن the worldجهان
16
39924
2007
00:53
and how I participateشرکت کردن in it.
17
41955
1476
و نحوه مشارکت من در آن کنم.
00:55
I identifyشناسایی as transgenderتغییر جنسیت and as a parentوالدین,
that makesباعث می شود me a transparentشفاف.
18
43455
4189
من به عنوان تراجنسیتی و والد شناسایی
می‌شوم که از من والدی ترانس می‌سازد.
(خنده)
01:00
(Laughterخنده)
19
48450
2461
01:02
(Applauseتشویق و تمجید)
20
50935
1426
(تشویق)
01:04
(Cheeringتشویق)
21
52385
1849
(تحسین)
01:06
(Applauseتشویق و تمجید)
22
54258
5486
(تشویق)
01:11
As you can see, I tookگرفت
this year'sسال ها themeموضوع superفوق العاده literalلفظی.
23
59768
3580
همانطور که می‌بینید،
تم امسال را فوق‌العاده لفظی گرفتم.
01:15
(Laughterخنده)
24
63372
1061
(خنده)
01:16
Like any good dadپدر jokeجوک should.
25
64457
2095
مثل شوخی هر پدر خوب که باید باشد.
01:19
More specificallyبه طور مشخص, I identifyشناسایی
as genderqueerجنسیت عجیب.
26
67599
2327
دقیق‌تر، من بعنوان دوجنسه شناسایی می‌شوم.
01:21
And there are lots of waysراه ها
to experienceتجربه beingبودن genderqueerجنسیت عجیب,
27
69950
2779
و راههای زیادی برای تجربه دوجنسه بودن هست
اما برای من اینطور است که
واقعا بعنوان یک مرد یا زن شناسایی نمی‌شوم.
01:24
but for me that meansبه معنای I don't
really identifyشناسایی as a man or a womanزن.
28
72753
3190
01:27
I feel in betweenبین and sometimesگاه گاهی
outsideخارج از of this genderجنسیت binaryدودویی.
29
75967
3157
من خودم را ما‌بین و گاهی خارج از
این سیستم صفر و یکی جنسیت حس می‌کنم.
01:31
And beingبودن outsideخارج از of this genderجنسیت binaryدودویی
30
79537
1858
و خارج از سیستم بودن
01:33
meansبه معنای that sometimesگاه گاهی I get
"siredsired" and "ma'amedma'amed"
31
81419
2341
به این معناست که هم خانم
و هم آقا خطاب می‌شوم
در مدت کمتر از یک ساعت
وقتی بیرون هستم و دارم همه کار می‌کنم
01:35
in the spanطول of lessکمتر than an hourساعت
when I'm out doing everydayهر روز things
32
83784
3159
مثل خرید چریوس.
01:38
like gettingگرفتن CheeriosCheerios.
33
86967
1158
اما در این بین خط بودن
که خیلی راحت هستم.
01:40
But this in betweenبین laneمسیر
is where I'm mostاکثر comfortableراحت.
34
88149
2572
در این فضا که می‌توانم
هم آقا و هم خانم باشم
01:42
This spaceفضا where I can be
bothهر دو a sirآقا and a ma'amخانم
35
90745
2254
احساس درست‌ترین و اصیل‌ترین را می‌کنم.
01:45
feelsاحساس می کند the mostاکثر right
and the mostاکثر authenticمعتبر.
36
93023
2292
01:47
But it doesn't mean that these
interactionsفعل و انفعالات aren'tنه uncomfortableناراحت.
37
95339
3056
اما این به این معنی نیست
که این تعاملات ناخوشایند نیست.
01:50
Trustاعتماد me, the discomfortناراحتی can rangeدامنه
from minorجزئی annoyanceناراحتی
38
98419
2579
باور کنید ناراحتی می‌تواند
از یک آزردگی کوچک
01:53
to feelingاحساس physicallyاز لحاظ جسمی unsafeناامن.
39
101022
1412
تا احساس ناامنی جسمی باشد.
01:54
Like the time at a barبار in collegeکالج
40
102458
1603
مثل زمانی که در باری در کالج بودم
01:56
when a bouncerتیزر تبلیغاتی physicallyاز لحاظ جسمی
removedحذف شده me by the back of the neckگردن
41
104085
2841
و دربان آنجا من را از پشت گردن گرفت
01:58
and threwپرتاب کرد me out of a woman'sزن restroomدستشویی.
42
106950
1875
و از دستشویی خانم‌ها بیرون انداخت.
02:00
But for me, authenticityاعتبار
doesn't mean "comfortableراحت."
43
108849
2753
برای من اصالت به معنای راحتی نیست.
02:03
It meansبه معنای managingمدیریت and negotiatingمذاکره
the discomfortناراحتی of everydayهر روز life,
44
111626
3104
یعنی مذاکره و مدیریت سختی‌های روزمره زندگی
02:06
even at timesبار when it's unsafeناامن.
45
114754
1482
حتی در مواقعی که امن نیست.
02:09
And it wasn'tنبود untilتا زمان
my experienceتجربه as a transترانس personفرد
46
117093
2398
و به این شکل نبود
تا تجربه من به عنوان یک فرد ترنس
02:11
collidedبرخورد کرد with my newجدید identityهویت as a parentوالدین
47
119515
1991
با هویت جدید من
به عنوان والد برخورد کرد
02:13
that I understoodفهمید
the depthعمق of my vulnerabilitiesآسیب پذیری ها
48
121530
2316
که متوجه عمق آسیب‌پذیری خودم شدم
02:15
and how they are preventingجلوگیری از me
from beingبودن my mostاکثر authenticمعتبر selfخود.
49
123870
3089
و اینکه آنها چطور من را
از خود واقعی‌ام باز می‌دارند.
02:20
Now, for mostاکثر people,
what theirخودشان childکودک will call them
50
128203
2477
برای اغلب افراد
اینکه فرزندشان آنها را چه صدا کند
چیزی نیست که خیلی به آن فکر کنند.
02:22
is not something
that they give much thought to
51
130704
2199
خارج از واژه‌های فرهنگی
02:24
outsideخارج از of culturallyفرهنگی specificخاص wordsکلمات
52
132927
1745
یا تنوعاتی بر اساس جنسیت
مثل "ماما"، "مامی"، "ددی"، "پاپا".
02:26
or variationsتغییرات on a genderedجنسیت themeموضوع
like "mamaمامان," "mommyمامان," or "daddyبابا," "papaپاپا."
53
134696
3546
02:30
But for me, the possibilityامکان پذیری
is what this childکودک,
54
138266
2404
اما برای من امکان این‌ که
این بچه،
02:32
who will growرشد to be a teenagerنوجوان
and then a real-lifeزندگی واقعی adultبالغ,
55
140694
2914
که نوجوان و جوان خواهد شد
و در زندگی‌مان من را چه صدا خواهد کرد،
02:35
will call me for the restباقی مانده of our livesزندگی می کند,
56
143632
1858
هم خیلی ترسناک بود و هم هیجان‌انگیز.
02:37
was bothهر دو extremelyفوق العاده scaryترسناک and excitingهیجان انگیز.
57
145514
2737
02:41
And I spentصرف شده nineنه monthsماه ها wrestlingکشتی
with the realityواقعیت that beingبودن calledبه نام "mamaمامان"
58
149185
3533
و من نه ماه با این واقعیت که
"ماما" صدا شوم دست و پنجه نرم کردم
یا چیزی مثل آن،
اصلا شبیه من نبود.
02:44
or something like it
didn't feel like me at all.
59
152742
2287
و صرف نظر از اینکه چند بار
و چه تعداد ورژن "مامان" را امتحان کردم،
02:47
And no matterموضوع how manyبسیاری timesبار
or versionsنسخه ها of "momمامان" I triedتلاش کرد,
60
155053
2728
02:49
it always feltنمد forcedمجبور شدم
and deeplyعمیقا uncomfortableناراحت.
61
157805
2380
همیشه احساس تحمیلی و عمیقا ناراحتی می‌کردم.
02:52
I knewمی دانست beingبودن calledبه نام "momمامان" or "mommyمامان"
would be easierآسان تر to digestهضم for mostاکثر people.
62
160901
3716
می‌دانستم اگه "مامان" یا "مامی" صدایم کنند
برای خیلی از مردم قابل هضم‌تر است.
02:56
The ideaاندیشه of havingداشتن two momsمادران
is not superفوق العاده novelرمان,
63
164641
2341
داشتن دو تا مادر چیز خیلی جدیدی نیست،
02:59
especiallyبه خصوص where we liveزنده.
64
167006
1511
مخصوصا جاییکه ما زندگی می‌کنیم.
03:01
So I triedتلاش کرد other wordsکلمات.
65
169743
1596
خوب لغت های دیگری را امتحان کردم.
03:03
And when I playedبازی کرد around
with "daddyبابا," it feltنمد better.
66
171363
2904
و موقعی که "ددی (بابا)" را امتحان می‌کردم
احساس بهتری داشتم.
03:06
Better, but not perfectکامل.
67
174568
1698
بهتر اما نه عالی.
03:09
It feltنمد like a pairجفت of shoesکفش
that you really likedدوست داشت
68
177124
2334
مثل این بود که
یک جفت کفشی که خیلی دوست دارید
اما مجبور بودید بپوشید
و با آن زورآزمایی کنید.
03:11
but you neededمورد نیاز است to wearپوشیدن and breakزنگ تفريح in.
69
179482
1801
03:13
And I knewمی دانست the ideaاندیشه of beingبودن
a female-bornزن متولد personفرد beingبودن calledبه نام "daddyبابا"
70
181720
3294
می‌دانستم اینکه یک زن "بابا" صدا شود
قرار بود مسیر سخت‌تری
همراه با اوقات ناراحت‌تری پیشرویم باشد.
03:17
was going to be a harderسخت تر roadجاده
with a lot more uncomfortableناراحت momentsلحظات.
71
185038
3326
اما زودتر از اینکه متوجه شوم وقت آن رسید
03:20
But, before I knewمی دانست it, the time had come
72
188388
2190
و الیت جیغ‌کشان
مثل بیشتر بچه‌ها به دنیا آمد.
03:22
and Elliotالیوت cameآمد screamingجیغ زدن
into the worldجهان, like mostاکثر babiesنوزادان do,
73
190602
2944
و هویت جدید من به عنوان والد شروع شد.
03:25
and my newجدید identityهویت as a parentوالدین beganآغاز شد.
74
193570
2602
من تصمیم گرفتم که پدر شوم
و خانواده جدید ما با جهان روبه‌رو شد.
03:28
I decidedقرار بر این شد on becomingتبدیل شدن به a daddyبابا,
and our newجدید familyخانواده facedدر مواجهه the worldجهان.
75
196196
3143
یکی از رایج‌ترین چیزها زمانی است
که مردم ما را می‌‌بینند،
03:32
Now one of the mostاکثر commonمشترک things
that happensاتفاق می افتد when people meetملاقات us
76
200538
3103
مردمی هستند که "مامان" صدایم می‌کنند.
03:35
is for people to "momمامان" me.
77
203665
1309
و در این شرایط
تعاملات مختلفی می‌تواند صورت بگیرد.
03:36
And when I get "momedmomed", there are
severalچند waysراه ها the interactionاثر متقابل can go,
78
204998
3293
و من این نقشه را کشیده‌ام
تا به نشان دادن گزینه‌های من کمک کند.
03:40
and I've drawnکشیده شده this mapنقشه
to help illustrateنشان دادن my optionsگزینه ها.
79
208315
3413
03:43
(Laughterخنده)
80
211752
1611
(خنده)
03:45
So, optionگزینه one is to ignoreچشم پوشی the assumptionفرض
81
213387
2896
گزینه اول این است که
این فرض را نادیده بگیریم
و به مردم اجازه بدهم
که "مامان" خطابم کنند،
03:48
and allowاجازه دادن folksمردمی to continueادامه دهید
to referمراجعه کنید to me as "momمامان,"
82
216307
2940
که برای گروه دیگر ناخوشایند نیست.
03:51
whichکه is not awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب for the other partyمهمانی,
83
219271
1953
اما معمولا برای ما ناخوشایند است.
03:53
but is typicallyمعمولا really awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب for us.
84
221248
2337
و معمولا باعث محدود کردن
تعاملم با این گونه افراد می‌شود.
03:55
And it usuallyمعمولا causesعلل me to restrictمحدود کردن
my interactionاثر متقابل with those people.
85
223609
3292
گزینه اول.
03:59
Optionگزینه one.
86
227331
1349
گزینه دوم متوقف و اصلاح کردن آنهاست.
04:00
Optionگزینه two is to stop and correctدرست them
87
228704
3270
04:03
and say something like,
88
231998
1173
و گفتن چیزی مثل
04:05
"Actuallyدر واقع, I'm Elliot'sالیوت را dadپدر"
or "Elliotالیوت callsتماس می گیرد me 'daddy"بابا.'"
89
233195
3120
"در واقع من پدر الیت هستم" یا
الیت منو بابا صدا می‌کنه."
04:08
And when I do this, one or two
of the followingذیل things happenبه وقوع پیوستن.
90
236339
2917
و با انجام این
یک یا دوتا از این موارد اتفاق می‌افتد
04:11
Folksمردم take it in strideگام های بلند برداشتن
and say something like, "Oh, OK."
91
239624
3293
مردم با آن کنار می‌ایند و
مثلا میگویند "آهان، باشه."
و می‌روند.
04:14
And moveحرکت on.
92
242941
1277
یا آنها با عذرخواهی زیادی جواب می‌دهند
04:16
Or they respondپاسخ دادن by apologizingعذرخواهی کن profuselyغافلگیر کننده
93
244242
2573
04:18
because they feel badبد or awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب
or guiltyگناهکار or weirdعجیب و غریب.
94
246839
2806
چون که احساس بد، ناخوشایند،
گناهکار یا عجیبی دارند.
اما اغلب اتفاقی که می‌افتد
این است که مردم واقعا گیج می‌شوند
04:22
But more oftenغالبا, what happensاتفاق می افتد
is folksمردمی get really confusedسردرگم
95
250067
3518
04:25
and look up with an intenseشدید look
and say something like,
96
253609
3499
و یک نگاه تند می‌کنند و مثلا می‌گویند
"این یعنی شما
میخواهید تغییر جنسیت دهید؟
04:29
"Does this mean you want to transitionگذار?
97
257132
1978
04:31
Do you want to be a man?"
98
259134
1515
می‌خواهی یک مرد باشید؟"
یا مثلا می‌گویند
04:32
Or say things like,
99
260673
1722
04:34
"How can she be a fatherپدر?
100
262419
1484
"چطور ممکنه زنی پدر باشد؟
04:35
Only menمردان can be dadsپدران."
101
263927
1466
فقط مردها پدر هستند."
خب گزینه اول اغلب راه آسان‌تری است.
04:38
Well, optionگزینه one is oftentimesاغلب اوقات
the easierآسان تر routeمسیر.
102
266283
2263
04:40
Optionگزینه two is always
the more authenticمعتبر one.
103
268570
2801
گزینه دوم همیشه گزینه اصیل‌تری است.
و همه این سناریوها
شامل یک سطح ناراحتی هستند،
04:43
And all of these scenariosسناریوها
involveشامل a levelسطح of discomfortناراحتی,
104
271395
2682
حتی در بهترین وضع.
04:46
even in the bestبهترین caseمورد.
105
274101
1157
و در طول زمان توانایی من را
برای راهیابی در این ننقشه پیچیده
04:47
And I'll say that over time, my abilityتوانایی
to navigateحرکت کن this complicatedبغرنج mapنقشه
106
275282
3381
آسان‌تر شده است.
04:50
has gottenدریافت کردم easierآسان تر.
107
278687
1219
اما ناراحتی همچنان وجود دارد.
04:51
But the discomfortناراحتی is still there.
108
279931
1643
حال من اینجا نمی‌ایستم و تظاهر کنم
04:53
Now, I won'tنخواهد بود standایستادن here and pretendوانمود کنید
109
281877
1676
که به این وضع تسلط دارم،
کمی از واقعیت دور است.
04:55
like I've masteredتسلط یافته this,
it's prettyبسیار farدور from it.
110
283577
2389
04:57
And there are daysروزها when I still allowاجازه دادن
optionگزینه one to take placeمحل
111
285990
2917
و هنوز روزهایی هستند که من
می‌گذارم گزینه اول اتفاق بیفتد
زیرا گزینه دوم خیلی سخت
یا خیلی خطرناک است.
05:00
because optionگزینه two
is just too hardسخت or too riskyخطرناک.
112
288931
2373
هیچ راهی برای اطمینان
از رفتار هیچ کس نیست.
05:04
There's no way to be sure
of anyone'sکسی هست reactionواکنش,
113
292141
3286
05:07
and I want to be sure
that folksمردمی have good intentionsاهداف,
114
295451
2721
و می‌خواهم مطمئن باشم
این مردم نیت خوب دارند
که مردم خوب هستند.
05:10
that people are good.
115
298196
1318
05:11
But we liveزنده in a worldجهان
where someone'sکسی هست opinionنظر of my existenceوجود داشتن
116
299538
3134
اما ما در جهانی زندگی می‌کنیم
که گزینه وجود من در نظر کسی
05:14
can be metملاقات کرد with seriousجدی threatsتهدید to me
117
302696
1865
می‌تواند من را
با تهدیدهای جدی روبه‌رو کند
05:16
or even my family'sخانواده emotionalعاطفی
or physicalفیزیکی safetyایمنی.
118
304585
2468
یا حتی امنیت فیزیکی و
احساسی خانواده‌ام را.
05:19
So I weighوزن کن the costsهزینه ها againstدر برابر the risksخطرات
119
307498
4245
بنابراین بهای این کار را
نسبت به خطراتش سنجیدم
و گاهی امنیت خانواده‌ام
قبل از اصالت من قرار می‌گیرد.
05:23
and sometimesگاه گاهی the safetyایمنی of my familyخانواده
comesمی آید before my ownخودت authenticityاعتبار.
120
311767
3828
با وجود این خطر
05:28
But despiteبا وجود this riskخطر,
121
316934
1183
05:30
I know as Elliotالیوت getsمی شود olderمسن تر and growsرشد می کند into
her consciousnessآگاهی and languageزبان skillsمهارت ها,
122
318141
4206
میدانم که الیت بزرگ خواهد شد
و فهم و مهارت زبانیش بیشتر می‌شود
اگر من آنها را اصلاح نکنم
او خواهد کرد.
05:34
if I don't correctدرست people, she will.
123
322371
2400
نمی‌خواهم ترس و ناامیدی من
بر دوش او گذاشته شود.
05:37
I don't want my fearsترس and insecuritiesناامنی
to be placedقرار داده شده on her,
124
325727
2786
05:40
to dampenدمیدن her spiritروح
or make her questionسوال her ownخودت voiceصدای.
125
328537
2887
تا روحیه‌اش را ضعیف کند
یا صدای خودش را زیر سوال ببرد.
05:43
I need to modelمدل agencyآژانس,
authenticityاعتبار and vulnerabilityآسیب پذیری,
126
331783
2786
من باید نمونه یاور، اصالت و آسیب‌پذیری
05:46
and that meansبه معنای leaningتکیه دادن into those
uncomfortableناراحت momentsلحظات of beingبودن "momedmomed"
127
334593
3908
که به معنای خم شدن در لحظات
معذب کننده‌ای است که مامان صدایم می‌کند
و ایستادن و گفتن اینکه
" نه، من یک پدر هستم.
05:50
and standingایستاده up and sayingگفت:,
"No, I'm a dadپدر.
128
338525
2857
و من حتی یک شوخی
پدرانه‌ای برای اثبات آن دارم."
05:53
And I even have
the dadپدر jokesجوک ها to proveثابت كردن it."
129
341406
2048
05:55
(Laughterخنده)
130
343478
1864
(خنده)
تا به حال لحظات
ناخوشایند بسیاری وجود داشته
05:58
Now, there have alreadyقبلا been
plentyفراوانی of uncomfortableناراحت momentsلحظات
131
346188
2818
و حتی تعدادی دردناک.
06:01
and even some painfulدردناک onesآنهایی که.
132
349030
1341
همچنین
در این دو سال کوتاه
06:02
But there's alsoهمچنین been,
in just two shortکوتاه yearsسالها,
133
350395
2206
قانونی شدن سفر من به عنوان یک پدر
06:04
validatingتأیید اعتبار and at timesبار transformativeدگرگونی
momentsلحظات on my journeyسفر as a dadپدر
134
352625
3239
و مسیر من به سمت اصالت وجود داشته.
06:07
and my pathمسیر towardsبه سمت authenticityاعتبار.
135
355888
1698
وقتی اولین
سونوگرافی‌مان را دریافت کردیم،
06:10
When we got our first sonogramسونوگرافی,
136
358466
1508
06:11
we decidedقرار بر این شد we wanted to know
the sexارتباط جنسی of the babyعزیزم.
137
359998
2555
تصمیم گرفتیم که می‌خواهیم
جنسیت بچه را بدانیم.
تکنسین بخش بیرونی واژن او را دید
و گفت "دختر است"
06:14
The technicianتکنسین saw a vulvaولو
and slappedلگد زدن the wordsکلمات "It's a girlدختر"
138
362577
3389
06:17
on the screenصفحه نمایش and gaveداد us a copyکپی کنید
and sentارسال شد us on our way.
139
365990
2908
روی صفحه نمایش به ما نشان داد
کپی آنرا داد و ما را راهی کرد.
مانند بقیه عکس را
با خانواده‌هایمان به اشتراک گذاشتیم
06:21
We sharedبه اشتراک گذاشته شده the photoعکس
with our familiesخانواده ها like everyoneهر کس does
140
369411
2650
و خیلی زود مادرم به خانه ما آمد
با کیسه ای پر از....‌
06:24
and soonبه زودی after, my momمامان showedنشان داد up
at our houseخانه with a bagکیسه filledپر شده --
141
372085
3103
اغراق نمی‌کنم،
06:27
I'm not exaggeratingاغراق آمیز,
142
375212
1302
چیزی به این ارتفاع،
پر از لباس‌های صورتی و اسباب‌بازی بود.
06:28
it was like this highبالا and it was filledپر شده,
overflowingسرریز with pinkرنگ صورتی clothesلباس ها and toysاسباب بازی ها.
143
376538
5176
من کمی در مواجه با
این همه چیز‌های صورتی ناراحت شدم.
06:35
Now I was a little annoyedآزاردهنده to be
confrontedمقابله با with a lot of pinkرنگ صورتی things,
144
383014
3304
چون که
بر روی جنسیت‌ مطالعه داشته‌ام
06:38
and havingداشتن studiedمورد مطالعه قرار گرفت genderجنسیت
145
386362
1295
06:39
and spentصرف شده countlessبی شماری hoursساعت ها teachingدرس دادن
about it in workshopsکارگاه ها and classroomsکلاس های درس,
146
387681
3627
و ساعت های بسیاری صرف تدریس
آن در کارگاه‌ها و کلاس‌ها کرده‌ام،
فکر کردم بر مسئله
ساختار اجتماعی جنسیت خیلی خوب مسلط هستم
06:43
I thought I was prettyبسیار well versedآشنا
on the socialاجتماعی constructionساخت و ساز of genderجنسیت
147
391332
3348
و اینکه چگونه جنسیت‌گرایی
ارزش زنانه را کم می‌کند
06:46
and how sexismجنس گرایی is a devaluingکاهش ارزش
of the feminineزنانه
148
394704
2516
و اینکه چگونه
صراحت و ضمنی بودن را اثبات می‌کند.
06:49
and how it manifestsظاهر می شود
bothهر دو explicitlyبه صراحت and implicitlyبه طور ضمنی.
149
397244
3011
اما این وضعیت بیزاری
از کیسه پر از وسایل صورتی
06:52
But this situationوضعیت, this aversionناامیدی
to a bagکیسه fullپر شده of pinkرنگ صورتی stuffچیز,
150
400883
4421
مرا مجبور به بررسی
عدم پذیرشم از چیزهای خیلی فمنیستی
06:57
forcedمجبور شدم me to exploreکاوش کنید my rejectionطرد شدن
of highlyبه شدت feminizedزنانه things
151
405328
3293
در دنیای فرزندم کرد.
07:00
in my child'sفرزند worldجهان.
152
408645
1334
متوجه شدم که دارم
جنسیت‌گرایی را ترویج می‌دهم
07:03
I realizedمتوجه شدم that I was reinforcingتقویت sexismجنس گرایی
153
411466
2198
و هنجار‌های اجتماعی
که می‌توانند مشکل‌ساز باشند.
07:05
and the culturalفرهنگی normsهنجارها
I teachتدریس کنید as problematicمشکل ساز.
154
413688
2571
مهم نیست من چقدر به
بی‌طرفی جنسی را در نظریه باور دارم،
07:08
No matterموضوع how much I believedمعتقد
in genderجنسیت neutralityبی طرفی in theoryتئوری,
155
416657
3218
در عمل، نبود زنانگی
بی‌طرفی نیست، مردانگی است.
07:11
in practiceتمرین, the absenceغیبت of femininityزنانه
is not neutralityبی طرفی, it's masculinityمردانگی.
156
419899
5408
اگر من فقط به فرزندم
لباس سبز و آبی و طوسی بپوشانم،
07:18
If I only dressلباس my babyعزیزم
in greensسبزیجات and bluesبلوز and graysخاکستری,
157
426296
2821
07:21
the outsideخارج از worldجهان doesn't think,
"Oh, that's a cuteجذاب gender-neutralجنسیت خنثی babyعزیزم."
158
429141
3738
جهان بیرون فکر نمی‌کند
"وای چه بچه بی‌طرف جنسی قشنگی."
آنها می‌گویند
"چه پسر قشنگی."
07:25
They think, "Oh, what a cuteجذاب boyپسر."
159
433379
2267
بنابراین درک نظری من از جنسیت
و جهان والدینم، سخت درگیر است.
07:28
So my theoreticalنظری understandingدرك كردن of genderجنسیت
and my parentingپدر و مادر worldجهان collidedبرخورد کرد hardسخت.
160
436537
3715
بله، من رنگ و اسباب‌بازی‌های متنوعی
را می‌خواهم برای کودکم تا تجربه کند.
07:32
Yes, I want a diversityتنوع of colorsرنگ ها and toysاسباب بازی ها
for my childکودک to experienceتجربه.
161
440720
3595
یک محیط متعادلی را
برای او می‌خواهم تا بیاید
07:36
I want a balancedمتعادل کننده
environmentمحیط for her to exploreکاوش کنید
162
444339
2239
و از دیدگاه خودش بفهمد.
07:38
and make senseاحساس of in her ownخودت way.
163
446602
1578
ما حتی یک اسم بی‌طرف
برای دخترمان انتخاب کردیم.
07:40
We even pickedبرداشت a gender-neutralجنسیت خنثی nameنام
for our female-bornزن متولد childکودک.
164
448204
3040
اما تلاش‌های نظریه
بی‌طرفی جنسیتی به مراتب آسان‌تر از
07:43
But genderجنسیت neutralityبی طرفی is much easierآسان تر
as a theoreticalنظری endeavorتلاش کن
165
451268
3420
07:46
than it is as a practiceتمرین.
166
454712
1498
تلاش‌های عملی است.
و در تلاش من برای ساختن این زمینه
07:48
And in my attemptsتلاش ها
to createايجاد كردن genderجنسیت neutralityبی طرفی,
167
456767
2576
سهوا داشتم از مردانگی
حمایت می‌کردم تا زنانگی.
07:51
I was inadvertentlyسهوا privilegingامتیاز دادن
masculinityمردانگی over femininityزنانه.
168
459367
3496
بنابراین، به جای تضعیف
یا حذف زنانگی در زندگی ما،
07:55
So, ratherنسبتا than toningپررنگ down
or eliminatingاز بین بردن femininityزنانه in our livesزندگی می کند,
169
463398
3429
در یک تلاش جمعی آن را جشن می‌گیریم.
07:58
we make a concertedهماهنگ effortتلاش
to celebrateجشن گرفتن it.
170
466851
2205
رنگ صورتی را
در میان انواع مختلف رنگها داریم،
08:01
We have pinksپینک amongدر میان the varietyتنوع of colorsرنگ ها,
171
469080
2675
08:03
we balanceتعادل out the cutescutes with handsomeshandsomes
172
471779
1858
قشنگ را با خوش‌تیپ و خوشگل را
با قوی و باهوش تعدیل می‌کنیم.
08:05
and the prettysprettys with strongsstrongs and smartssmarts
173
473661
1876
و سخت می‌کوشیم
تا هیچ کلامی را به جنسیت ریط ندهیم.
08:07
and work really hardسخت
not to associateوابسته any wordsکلمات with genderجنسیت.
174
475561
2992
ما قدر زنانگی و مردانگی را می‌‌دانیم
08:10
We valueارزش femininityزنانه and masculinityمردانگی
175
478577
2540
08:13
while alsoهمچنین beingبودن highlyبه شدت criticalبحرانی of it.
176
481141
1983
در عین حال
به شدت از آن انتقاد می‌کنیم.
و تلاش می‌کنیم که
خودمان را محدود به نقش‌های جنسیتی نکنیم.
08:15
And do our bestبهترین to not make her feel
limitedمحدود by genderجنسیت rolesنقش ها.
177
483148
3338
همه‌ این‌ها را
بدان امید انجام می‌دهیم که
08:18
And we do all this in hopesامیدوارم
178
486879
1425
08:20
that we modelمدل a healthyسالم and empoweredتوانمند
relationshipارتباط with genderجنسیت for our kidبچه.
179
488328
3594
ما الگو رابطه سالم و قدرتمند جنسیتی
را برای فرزندان خود بسازیم.
08:25
Now this work to developتوسعه a healthyسالم
relationshipارتباط with genderجنسیت for Elliotالیوت
180
493490
3357
درحال حاضر این کار
برای ترویج رابطه سالم با جنسیت برای الیت
من را به فکری دوباره و ارزیابی
اینکه چگونه اجازه دادم جنسیت‌‌گرایی
08:28
madeساخته شده me rethinkدوباره فکر کن and evaluateارزیابی کنید
how I allowedمجاز sexismجنس گرایی to manifestآشکار
181
496871
2865
در هویت جنسیتی من شکل گیرد بازداشت.
08:31
in my ownخودت genderجنسیت identityهویت.
182
499760
1503
08:33
I beganآغاز شد to reevaluateدوباره ارزیابی کنید
how I was rejectingرد كردن femininityزنانه
183
501768
2635
شروع کردم به ارزیابی مجدد
چگونه زنانگی را رد کردم
برای این که مرد بمانم
که سالم نبود
08:36
in orderسفارش to liveزنده up to a masculinityمردانگی
that was not healthyسالم
184
504427
2698
یا چیزی که بخواهم منتقل کنم.
08:39
or something I wanted to passعبور on.
185
507149
1801
برای انجام این کار
باید قید گزینه اول را می‌زدم.
08:41
Doing this self-workکار خود
meantبه معنای I had to rejectرد کنید optionگزینه one.
186
509839
2952
نمی‌توانستم نادیده بگیرم و ادامه دهم.
08:44
I couldn'tنمی توانستم ignoreچشم پوشی and moveحرکت on.
187
512815
1810
مجبور به انتخاب گزینه دوم بودم.
08:46
I had to chooseانتخاب کنید optionگزینه two.
188
514649
1706
مجبور بودم با بعضی قسمت‌های
بسیار معذبم در ارتباط باشم
08:48
I had to engageمشغول کردن with some
of my mostاکثر uncomfortableناراحت partsقطعات
189
516895
2666
برای حرکت به سمت من اصیل خودم.
08:51
to moveحرکت towardsبه سمت my mostاکثر authenticمعتبر selfخود.
190
519585
1882
08:53
And that meantبه معنای I had to get realواقعی
about the discomfortناراحتی I have with my bodyبدن.
191
521491
3791
و این بدان معنا بود که باید
نسبت به ناراحتی با بدنم واقع‌نگر باشم.
این بسیار شایع است که افراد ترنس
در بدن خود احساس ناراحتی می‌کنند
08:58
It's prettyبسیار commonمشترک for transترانس people
to feel uncomfortableناراحت in theirخودشان bodyبدن,
192
526460
3627
و این ناراحتی می‌تواند
از ضعیف کردن تا آزار دهنده باشد
09:02
and this discomfortناراحتی can rangeدامنه
from debilitatingناتوان کننده to annoyingمزاحم
193
530111
2762
و هرجایی میان این دو.
09:04
and everywhereدر همه جا in betweenبین.
194
532897
1325
و یادگیری بدنم و اینکه چگونه
به عنوان یک فرد ترنس احساس راحتی کنم
09:06
And learningیادگیری my bodyبدن and how
to be comfortableراحت in it as a transترانس personفرد
195
534246
3299
یک سفر مادام العمر بوده است.
09:09
has been a lifelongطول عمر journeyسفر.
196
537569
1667
همیشه با قسمت‌هایی از بدنم درگیر بوده‌ام
09:11
I've always struggledتلاش
with the partsقطعات of my bodyبدن
197
539260
2198
که می‌تواند زنانه تلقی شود
09:13
that can be definedتعریف شده است as more feminineزنانه --
198
541482
1889
سینه، باسن، صدام.
09:15
my chestقفسه سینه, my hipsلگن, my voiceصدای.
199
543395
2252
و من گاهی تصمیم سخت
وگاهی آسان را گرفته‌ام
09:17
And I've madeساخته شده the sometimesگاه گاهی hardسخت,
sometimesگاه گاهی easyآسان decisionتصمیم گیری
200
545997
2667
که هیچ هورمونی مصرف نکنم
یا جراحی برای تغییر آن انجام ندهم
09:20
to not take hormonesهورمون ها
or have any surgeriesجراحی to changeتغییر دادن it
201
548688
2937
برای اینکه خودم را از نظر
استاندارد‌های جامعه بیشتر مرد بسازم.
09:23
to make myselfخودم more masculineمردانه
by society'sجامعه standardsاستانداردها.
202
551649
2721
09:27
And while I certainlyقطعا haven'tنه overcomeغلبه بر
all the feelingsاحساسات of dissatisfactionنارضایتی,
203
555276
3547
و در حالی که من قطعا
بر تمام احساس‌های نارضایتی غلبه نکردم،
متوجه شدم با مقابله نکردن با این ناراحتی و
09:30
I realizedمتوجه شدم that by not engagingجذاب
with that discomfortناراحتی
204
558847
2452
رسیدن به جایگاهی مثبت با بدنم، جنسیت‌گرایی
09:33
and comingآینده to a positiveمثبت
and affirmingتایید placeمحل with my bodyبدن,
205
561323
2723
و ترس از ترنس بودن را تقویت
و الگوی شرمندگی از بدن را ترویج می‌دادم.
09:36
I was reinforcingتقویت sexismجنس گرایی, transphobiaترانسفبوبی
and modelingمدل سازی bodyبدن shamingشرم آور.
206
564070
3817
09:40
If I hateنفرت my bodyبدن,
207
568823
1397
اگر از بدنم متنفر باشم،
بخصوص در قسمت‌هایی که جامعه
فرض را بر جنس زن می‌گذارد،
09:42
in particularخاص, the partsقطعات
societyجامعه deemsمی فهمه feminineزنانه or femaleزن,
208
570244
3214
بالقوه به نحوه نگرش فرزندم
به امکانات بدنش و زنانگی و
09:45
I potentiallyبالقوه damageخسارت how my kidبچه
can see the possibilitiesامکانات of her bodyبدن
209
573482
3619
اندام زنانه‌اش آسیب می‌رسانم.
09:49
and her feminineزنانه and femaleزن partsقطعات.
210
577125
2111
اگر از بدنم متنفر باشم
یا احساس راحتی نکنم،
09:51
If I hateنفرت or am uncomfortableناراحت
with my bodyبدن,
211
579653
2444
چطور از بچه‌ام انتظار داشته باشم
خودش را دوست داشته باشد؟
09:54
how can I expectانتظار my kidبچه to love hersآن ها?
212
582121
2032
حالا برای من آسان‌تر است
که گزینه اول را انتخاب کنم:
09:57
Now it would be easierآسان تر for me
to chooseانتخاب کنید optionگزینه one:
213
585517
2849
فرزندم را وقتی از بدنم می‌پرسد
نادیده بگیرم و از او پنهانش کنم.
10:01
to ignoreچشم پوشی my kidبچه when she asksمی پرسد me
about my bodyبدن or to hideپنهان شدن it from her.
214
589077
3508
10:04
But I have to chooseانتخاب کنید optionگزینه two everyهرکدام day.
215
592609
2800
اما مجبورم گزینه دو را هر روز انتخاب کنم.
10:07
I have to confrontروبرو شدن با my ownخودت assumptionsمفروضات
about what a dad'sپدر bodyبدن can and should be.
216
595760
4103
من باید با مفروضات خود مقابله کنم
در مورد آنچه بدن پدر می‌تواند و باید باشد.
10:11
So I work everyهرکدام day to try
and be more comfortableراحت in this bodyبدن
217
599887
3111
پس هر روز برای راحتی بییشتر
در این جسم و یافتن راه‌هایی
10:15
and in the waysراه ها I expressبیان femininityزنانه.
218
603022
1905
که زنانگی‌ام را بیان کنم تلاش می‌کنم.
در موردش بیشتر حرف می‌زنم،
10:17
So I talk about it more,
219
605284
1492
10:18
I exploreکاوش کنید the depthsعمق of this discomfortناراحتی
220
606800
1892
من عمق این ناراحتی را کشف می‌کنم
و در پی زبانی هستم که احساس راحتی کنم.
10:20
and find languageزبان
that I feel comfortableراحت with.
221
608716
2242
و این ناراحتی هر روز به من کمک می‌کند
تا عاملیت و اصالت را بسازم
10:22
And this dailyروزانه discomfortناراحتی helpsکمک می کند me buildساختن
bothهر دو agencyآژانس and authenticityاعتبار
222
610982
3254
در چگونگی حضورم در بدن و جنسیتم.
10:26
in how I showنشان بده up in my bodyبدن
and in my genderجنسیت.
223
614260
2142
10:28
I'm workingکار کردن againstدر برابر limitingمحدود کردن myselfخودم.
224
616982
2143
من علیه محدود کردن خودم کار می‌کنم.
می‌خواهم نشانش دهم
یک پدر می‌تواند باسن داشته باشد،
10:31
I want to showنشان بده her
that a dadپدر can have hipsلگن,
225
619149
2103
یک پدر لزوما نباید سینه صاف داشته باشد
10:33
a dadپدر doesn't have to have
a perfectlyکاملا flatتخت chestقفسه سینه
226
621276
2365
یا حتی موهای صورتش رشد کند.
10:35
or even be ableتوانایی to growرشد facialچهره hairمو.
227
623665
1928
و هنگامی که به بلوغ کافی رسید،
10:38
And when she's developmentallyدر حال توسعه ableتوانایی to,
228
626291
1858
می‌خواهم با او
درباره سفرم با بدنم صحبت کنم.
10:40
I want to talk to her
about my journeyسفر with my bodyبدن.
229
628173
2452
میخواهم که مسیر من را به سوی اصالت ببیند
10:42
I want her to see my journeyسفر
towardsبه سمت authenticityاعتبار
230
630649
2334
حتی اگر قرار به
نشان دادن قسمت‌های بدتر باشد.
10:45
even when it meansبه معنای showingنشان دادن her
the messierمسیج partsقطعات.
231
633007
2840
ما یک پزشک متخصص اطفال داریم
10:49
We have a wonderfulفوق العاده pediatricianمتخصص اطفال
232
637346
1627
و رابطه خوبی
با او برقرار کرده‌ایم.
10:50
and have establishedایجاد a good relationshipارتباط
with our kid'sبچه ها doctorدکتر.
233
638997
2961
و همانطور که همه می‌دانید
در حالی که دکتر شما ثابت است،
10:53
And as you all know,
while your doctorدکتر staysباقی می ماند the sameیکسان,
234
641982
2539
پرستاران دائما تغییر می‌کنند.
10:56
your nursesپرستاران and nurseپرستار practitionersتمرینکنندگان
changeتغییر دادن in and out.
235
644545
2715
و هنگامی که الیت به دنیا آمد
او را به پزشک اطفال بردیم
10:59
And when Elliotالیوت was first bornبدنیا آمدن,
we tookگرفت her to the pediatricianمتخصص اطفال
236
647284
2992
و اولین پرستارمان را دیدیم-
او را سارا صدا می‌زنیم.
11:02
and we metملاقات کرد our first nurseپرستار --
we'llخوب call her Sarahسارا.
237
650300
2381
خیلی زود در زمان ‌ما با سارا،
11:04
Very earlyزود in in our time with Sarahسارا,
238
652705
2000
11:06
we told her how I was
going to be calledبه نام "dadپدر"
239
654729
2143
به او گفتیم که چطور
قراره من "بابا" خطاب شوم
و همسر من "مامان."
11:08
and my partnerشریک is "mamaمامان."
240
656896
1427
سارا از آن افرادی بود
که این مسئله را پذیرفت،
11:10
Sarahسارا was one of those folksمردمی
that tookگرفت it in strideگام های بلند برداشتن,
241
658347
2435
و بازدیدهای بعدی ما
خیلی راحت پیش رفت.
11:12
and our subsequentمتعاقب visitsبازدیدکننده داشته است
wentرفتی prettyبسیار smoothlyبه نرمی.
242
660796
2210
و حدود یک سال بعد
سارا تغییر شیفت داد
11:15
And about a yearسال laterبعد,
Sarahسارا switchedتغییر کرد shiftsتغییرات
243
663030
2103
و شروع به کار با یک
پرستار جدید به اسم بکی کردیم
11:17
and we startedآغاز شده workingکار کردن
with a newجدید nurseپرستار -- we'llخوب call her Beckyبکی.
244
665157
3028
مکالمات پدری را
در مقابل او نداشتیم
11:20
We didn't get in frontجلوی
of the dadپدر conversationsگفتگو
245
668209
2214
هیچ وقت پیش نیامد
تا وقتی که سارا، پرستار اصلی ما
11:22
and it didn't actuallyدر واقع come up
untilتا زمان Sarahسارا, our originalاصلی nurseپرستار,
246
670447
2993
آمد تا سری بزند.
11:25
walkedراه می رفت in to say hiسلام.
247
673464
1224
سارا گرم و خوشحال بود
و به من، الیت و همسرم سلام کرد
11:26
Sarah'sسارا warmگرم and bubblyشامپانی and said hiسلام
to Elliotالیوت and me and my wifeهمسر
248
674712
3001
و هنگام صحبت با الیوت
چیزی شبیه این گفت
11:29
and when talkingصحبت کردن to Elliotالیوت
said something like,
249
677737
2206
"پدرت اسباب‌بازی‌هاتو نگه می‌داره؟"
11:31
"Is your daddyبابا holdingبرگزاری your toyاسباب بازی?"
250
679967
1753
از گوشه چشمانم
11:33
Now out of the cornerگوشه of my eyeچشم,
251
681744
1635
می توانستم بکی را ببینم
در صندلیش چرخید
11:35
I could see Beckyبکی
swingتاب خوردن around in her chairصندلی
252
683403
2056
11:37
and make daggersدزدان دریایی at Sarahسارا.
253
685483
1733
و خیره به سارا نگاه کرد
و همانطور که مکالمه تغییر کرد
به پزشک اطفال ما
11:40
And as the conversationگفتگو shiftedتغییر یافته است
to our pediatricianمتخصص اطفال,
254
688244
2444
دیدم تعامل سارا و بکی
ادامه داشت، و چیزی شبیه این بود.
11:42
I saw Sarahسارا and Becky'sسیاوش را interactionاثر متقابل
continueادامه دهید, and it wentرفتی something like this.
255
690712
3698
بکی سرش را تکان داد "نه"
و با دهانش گفت "مامان."
11:46
Beckyبکی, shakingتکان دادن her headسر "no"
and mouthingحواس پرتی the wordکلمه "momمامان."
256
694434
3978
سارا سرش را تکان داد "نه"
و با دهانش گفت "نه، بابا."
11:50
Sarahسارا, shakingتکان دادن her headسر "no"
and mouthingحواس پرتی the wordکلمه "no, dadپدر."
257
698902
4397
(خنده)
11:55
(Laughterخنده)
258
703323
1540
میدونم! ناخوشاینده، درسته؟
11:57
Awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب, right?
259
705657
1150
پس این چند بار دیگر در سکوت انجام شد
11:58
So this wentرفتی back and forthچهارم
in totalجمع silenceسکوت a fewتعداد کمی more timesبار
260
706831
2881
تا این که ما رفتیم.
12:01
untilتا زمان we walkedراه می رفت away.
261
709736
1400
در حال حاضر،
این تعامل با من گیر کرده است.
12:03
Now, this interactionاثر متقابل has stuckگیر with me.
262
711617
2024
سارا می‌توانست گزینه اول را انتخاب کند،
12:05
Sarahسارا could have chosenانتخاب شده optionگزینه one,
263
713665
2150
بکی را نادیده گرفت و
گذاشت به من به چشم یک مادر نگاه کند.
12:07
ignoredنادیده گرفته شد Beckyبکی, and let her
referمراجعه کنید to me as momمامان.
264
715839
3067
برای سارا آسان‌تر بود.
12:11
It would have been easierآسان تر for Sarahسارا.
265
719228
2024
او می‌توانست مسئولیت را دوباره
بر عهده من بگذارد یا اصلا چیزی نگوید.
12:13
She could have put the responsibilityمسئوليت
back on me or not said anything at all.
266
721276
3634
اما در آن لحظه گزینه دوم را انتخاب کرد.
12:16
But in that momentلحظه, she choseانتخاب کرد optionگزینه two.
267
724934
2579
او تصمیم گرفت تا با این پیش فرض‌ها
مقابله کند و وجودم را تأیید کند.
12:19
She choseانتخاب کرد to confrontروبرو شدن با the assumptionsمفروضات
and affirmتأیید کنید my existenceوجود داشتن.
268
727815
3172
او اصرار داشت که فردی با مشخصات من
12:23
She insistedاصرار that a personفرد
who looksبه نظر می رسد and soundsبرای تلفن های موبایل like me
269
731356
2627
باالواقع یک پدر باشد.
12:26
can in factواقعیت be a dadپدر.
270
734007
1254
و در یک راه کوچک اما معنی‌دار
12:27
And in a smallکوچک but meaningfulمعنی دار way,
271
735285
1793
از من، اصالتم و خانواده‌ام حمایت کرد.
12:29
advocatedحمایت کرد for me,
my authenticityاعتبار and my familyخانواده.
272
737102
3357
متاسفانه در جهان زندگی می‌کنیم
که از پذیرفتن افراد ترنس و تنوع
12:33
Unfortunatelyمتاسفانه, we liveزنده in a worldجهان
that refusesامتناع می کند to acknowledgeاذعان transترانس people
273
741962
4469
افراد ترانس به طور کلی می‌پرهیزیم.
12:38
and the diversityتنوع
of transترانس people in generalعمومی.
274
746455
2840
و امید من این است که
اگر با فرصتی مواجه شدیم
12:41
And my hopeامید is that when confrontedمقابله با
with an opportunityفرصت
275
749760
2666
که برای دیگری بایستیم،
12:44
to standایستادن up for someoneکسی elseچیز دیگری,
276
752450
1810
همه ما مانند سارا اقدام کنیم،
حتی زمانی که در معرض خطر هستیم.
12:46
we all take actionعمل like Sarahسارا,
even when there's riskخطر involvedگرفتار.
277
754284
3126
بنابراین برخی از روزها، خطر پدر
دوجنسه بودن بسیار زیاد است.
12:50
So some daysروزها, the riskخطر of beingبودن
a genderqueerجنسیت عجیب dadپدر feelsاحساس می کند too much.
278
758608
4203
و انتخاب اینکه پدر باشی خیلی سخت بوده است.
12:55
And decidingتصمیم گیری to be a dadپدر
has been really hardسخت.
279
763244
2269
و مطمئنم که به سخت‌ترین
وضع ادامه خواهد داش،
12:57
And I'm sure it will continueادامه دهید
to be the hardestسخت ترین,
280
765878
2247
هنوز باارزش‌ترین تجربه زندگی من است
13:00
yetهنوز the mostاکثر rewardingپاداش
experienceتجربه of my life.
281
768149
2150
اما با وجود این چالش،
هر روز ۱۰۰ درصد ارزشش را دارد.
13:02
But despiteبا وجود this challengeچالش,
everyهرکدام day has feltنمد 100 percentدرصد worthارزش it.
282
770617
3687
بنابراین هر روز
قولم را به الیوت تأیید می‌کنم
13:06
So eachهر یک day I affirmتأیید کنید my promiseوعده to Elliotالیوت
283
774815
2738
13:09
and that sameیکسان promiseوعده to myselfخودم.
284
777577
2134
و البته همان وعده را به خودم.
که خودم و او را زیاد دوست داشته باشم.
13:12
To love her and myselfخودم hardسخت
285
780045
2413
با بخشش و محبت
13:14
with forgivenessبخشش and compassionمحبت,
286
782482
2032
با سخاوت و عشق زیاد.
13:16
with toughسخت است love and with generosityسخاوتمندانه.
287
784538
2400
با دادن فضایی برای رشد و
فراتر از محدوده آسایش رفتن
13:19
To give roomاتاق for growthرشد,
to pushفشار دادن beyondفراتر comfortراحتی
288
787466
3087
به امید به دست آوردن
و زندگی یک زندگی معنادارتر.
13:22
in hopesامیدوارم of attainingرسیدن به and livingزندگي كردن
a more meaningfulمعنی دار life.
289
790577
2746
من در ذهن و قلبم می‌دانم
13:26
I know in my headسر and in my heartقلب
290
794306
1652
که روزهای سخت و دردناک
و ناراحت کننده‌ای در پیش دارم.
13:27
that there are hardسخت and painfulدردناک
and uncomfortableناراحت daysروزها aheadدر پیش.
291
795982
3285
همچنان می‌دانم
13:31
My headسر and my heartقلب alsoهمچنین know
292
799291
1440
روزهای دشوار و پر از درد و
ناراحتی را در پیش دارم.
13:32
that all of it will leadسرب
to a more richثروتمند, authenticمعتبر life
293
800755
2911
13:35
that I can look back on withoutبدون regretsپشیمان می شود.
294
803690
2556
که می‌توانم بدون حسرت آنها را مرور کنم.
متشکرم.
13:38
Thank you.
295
806270
1150
(تشویق)
13:39
(Applauseتشویق و تمجید)
296
807444
3175
Translated by Mohammad Moshkforoush
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
LB Hannahs - Educator
LB Hannahs facilitates change by leaning into discomfort and centering authenticity.

Why you should listen

By reimagining gender and justice in parenting, LB Hannahs works to find more and better ways to develop socially conscious kids in the modern world. As a scholar-practitioner, Hannahs develops strategies to help organizations through change while working to make them more equitable and just. They are the Special Assistant to the Vice President for Student Affairs at the University Florida and is finishing a PhD in Higher Education Administration, researching the impact of diversity policies on higher education. Hannahs also serves as the Chair for Strategic Development Initiatives for the National Consortium of Higher Education LGBT Resource Professionals.

More profile about the speaker
LB Hannahs | Speaker | TED.com