ABOUT THE SPEAKER
Margaret Heffernan - Management thinker
The former CEO of five businesses, Margaret Heffernan explores the all-too-human thought patterns -- like conflict avoidance and selective blindness -- that lead organizations and managers astray.

Why you should listen

How do organizations think? In her book Willful Blindness, Margaret Heffernan examines why businesses and the people who run them often ignore the obvious -- with consequences as dire as the global financial crisis and Fukushima Daiichi nuclear disaster.

Heffernan began her career in television production, building a track record at the BBC before going on to run the film and television producer trade association IPPA. In the US, Heffernan became a serial entrepreneur and CEO in the wild early days of web business. She now blogs for the Huffington Post and BNET.com. Her latest book, Beyond Measure, a TED Books original, explores the small steps companies can make that lead to big changes in their culture.

More profile about the speaker
Margaret Heffernan | Speaker | TED.com
TEDxDanubia

Margaret Heffernan: The dangers of willful blindness

مارگارت هافرنن: خطر ناشی از "غفلت خودخواسته"

Filmed:
1,773,982 views

گیلا بنوفیلد تنها کارش را انجام می‌داد-- تا زمانی که راز وحشتناکی در مورد شهرش را کشف کرد، راز اینکه نرخ مرگ و میر در زادگاهش ۸۰ برابر بیشتر از هر جای دیگری در ایلات متحده بود. هنگامی که او سعی کرد که به مردم در این باره بگوید، حقیقت‌های شوک آور بیشتری را متوجه شد: مردم نمی‌خواستند بدانند. در یک بحث که بخشی از آن درس تاریخ و بخشی از آن فراخوانی برای عمل هس ، مارگارت هافرنن خطر "غفلت خودخواسته" نشان میدهد و مردم عادی که تمایل به افشاگری دارند را ستایش می‌کند. (تصویربرداری شده در TEDxDanubia)
- Management thinker
The former CEO of five businesses, Margaret Heffernan explores the all-too-human thought patterns -- like conflict avoidance and selective blindness -- that lead organizations and managers astray. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
In the northwestشمال غربی cornerگوشه of the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
0
1268
3585
در گوشه شمال غربی ایالات متحده،
00:16
right up nearنزدیک the Canadianکانادایی borderمرز,
1
4853
2874
درست در نزدیکی مرز کانادا،
00:19
there's a little townشهر calledبه نام Libbyلیبی, Montanaمونتانا,
2
7727
3826
شهر کوچکی هست به نام لیبی در ایالت مانتانا،
00:23
and it's surroundedاحاطه شده by pineکاج treesدرختان and lakesدریاچه ها
3
11553
4485
که با درختان کاج و دریاچه ها احاطه شده
00:28
and just amazingحیرت آور wildlifeحیات وحش
4
16038
4723
و با حیات وحش شگفت انگیز
00:32
and these enormousعظیم treesدرختان that screamفریاد زدن up into the skyآسمان.
5
20761
5338
و درختان عظیمی که سر با فلک کشیده‌‌اند.
00:38
And in there is a little townشهر calledبه نام Libbyلیبی,
6
26099
3519
در آنجا شهر کوچکی به نام لیبی وجود دارد،
00:41
whichکه I visitedملاقات کرد, whichکه feelsاحساس می کند kindنوع of lonelyتنهایی,
7
29618
4345
هنگامی که من از آن دیدن کردم نوعی احساس
00:45
a little isolatedجدا شده.
8
33963
2397
تنهایی و انزوا در آن کردم.
00:48
And in Libbyلیبی, Montanaمونتانا, there's a ratherنسبتا unusualغیر معمول womanزن
9
36360
3652
در لیبی، ایالت مانتانا، زنی نسبتاً غیر عادی
00:52
namedتحت عنوان Gaylaگایلا Benefieldمزیت.
10
40012
2027
به نام گیلا بنوفیلد بود.
00:54
She always feltنمد a little bitبیت of an outsiderبیگانه,
11
42039
2363
او همیشه احساس بیگانگی با محیط می‌کرد،
00:56
althoughبا اينكه she's been there almostتقریبا all her life,
12
44402
2564
گرچه تمامی عمرش را در آنجا زندگی کرده بود ولی همواره
00:58
a womanزن of Russianروسی extractionاستخراج.
13
46966
2448
زنی با اصل و نصب روسی بود.
01:01
She told me when she wentرفتی to schoolمدرسه,
14
49414
1633
او به من گفت هنگامی که به کالج رفت،
01:03
she was the only girlدختر who ever choseانتخاب کرد
15
51047
1773
تا آن زمان او تنها دختری بود
01:04
to do mechanicalمکانیکی drawingنقاشی.
16
52820
3354
رشته درسی طراحی مکانیک را برگزیده بود.
01:08
Laterبعد in life, she got a jobکار going houseخانه to houseخانه
17
56174
3898
بعدها در زندگى، شغلی یافت که خانه به خانه مردم رود
01:12
readingخواندن utilityابزار metersمتر -- gasگاز metersمتر, electricityالکتریسیته metersمتر.
18
60072
4110
و تاسیسات مکانیکی، الکتریکی و سیستمهای گاز خانه ها را کنترل کند.
01:16
And she was doing the work in the middleوسط of the day,
19
64182
3000
و شغلش را در وسط روز انجام می‌داد،
01:19
and one thing particularlyبه خصوص caughtگرفتار her noticeاطلاع, whichکه was,
20
67182
3427
و چیزی که او به طور خاص متوجه آن شد، این بود که
01:22
in the middleوسط of the day she metملاقات کرد a lot of menمردان
21
70609
4106
در وسط روز مردان زیادی را می‌دید
01:26
who were at home, middleوسط agedسن, lateدیر است middleوسط agedسن,
22
74715
4390
كه در خانه بودند ، میانه سال، و مُسن،
01:31
and a lot of them seemedبه نظر می رسید to be on oxygenاکسیژن tanksمخازن.
23
79105
5443
و به نظر می‌رسید که خیلی از آنها در مخزن اکسیژن بودند.
01:36
It struckرخ داد her as strangeعجیب.
24
84548
2763
و این به نظرش خیلی عجیب بود.
01:39
Then, a fewتعداد کمی yearsسالها laterبعد, her fatherپدر diedفوت کرد at the ageسن of 59,
25
87311
3611
چند سال بعد، پدرش در سن ۵۹ سالگی فوت کرد،
01:42
fiveپنج daysروزها before he was dueناشی از to receiveدريافت كردن his pensionحقوق بازنشستگی.
26
90922
3930
۵ روز قبل از اینکه موعد دريافت كردن حقوق بازنشستگی‌‌اش باشد.
01:46
He'dاو می خواهد been a minerمعدن کار.
27
94852
1088
او معدنکار بود.
01:47
She thought he mustباید just have been wornپوشیده out by the work.
28
95940
5442
او فکر کرد که او در اثر کار سخت درگذشته است.
01:53
But then a fewتعداد کمی yearsسالها laterبعد, her motherمادر diedفوت کرد,
29
101382
3732
اما چند سال بعد، مادرش نیز درگذشت،
01:57
and that seemedبه نظر می رسید strangerغریبه still,
30
105114
3017
و این به نظرش عجیب آمد،
02:00
because her motherمادر cameآمد from a long lineخط of people
31
108131
2834
زیرا مادرش از خانواده‌‌ای با عمری طولانی بود
02:02
who just seemedبه نظر می رسید to liveزنده foreverبرای همیشه.
32
110965
3861
كه به نظر می رسید تا ابد زنده می‌مانند.
02:06
In factواقعیت, Gayla'sگایا uncleدایی is still aliveزنده است to this day,
33
114826
3569
در حقیقت، دائی گیلا تا به امروز زنده است،
02:10
and learningیادگیری how to waltzوالتز.
34
118395
2174
و رقص والس را یاد می‌گیرد.
02:12
It didn't make senseاحساس that Gayla'sگایا motherمادر
35
120569
3435
و این به عقل جور در نمی‌امد که مادر گیلا
02:16
should dieمرگ so youngجوان.
36
124004
2454
به این جوانی بمیرد.
02:18
It was an anomalyناهنجاری, and she keptنگه داشته شد puzzlingگیج کننده over anomaliesناهنجاری ها.
37
126458
4244
این عادی نبود، و او شروع به پیدا کردن پازلهای این موضوع غیر عادی کرد.
02:22
And as she did, other onesآنهایی که cameآمد to mindذهن.
38
130702
2056
و در حين انجام اين كار، چیزهای ديگرى به ذهنش رسید.
02:24
She rememberedبه یاد داشته باشید, for exampleمثال,
39
132758
1728
برای مثال، به خاطر آورد
02:26
when her motherمادر had brokenشکسته شده a legپا and wentرفتی into the hospitalبیمارستان,
40
134486
3099
که پای مادرش شکست و به بیمارستان رفت
02:29
and she had a lot of x-raysاشعه ایکس,
41
137585
1775
تعداد زیادی از او عکسبرداری با اشعه ایکس کردند،
02:31
and two of them were legپا x-raysاشعه ایکس, whichکه madeساخته شده senseاحساس,
42
139360
2955
دو تا از عکسها که از پاهای او بودند منطقی بود،
02:34
but sixشش of them were chestقفسه سینه x-raysاشعه ایکس, whichکه didn't.
43
142315
4810
ولی شش تا از آنها از قفسه سینه بود که منطقی به نظر نمی‌رسید.
02:39
She puzzledگیج شدم and puzzledگیج شدم over everyهرکدام pieceقطعه
44
147125
2982
او در مورد هر بخش از زندگی خودش
02:42
of her life and her parents'والدین' life,
45
150107
2376
و زندگی پدرومادرش متحیر و گیج بود،
02:44
tryingتلاش کن to understandفهمیدن what she was seeingدیدن.
46
152483
4001
سعی كرد آنچه که می‌ديد را بفهمد.
02:48
She thought about her townشهر.
47
156484
1711
او در مورد شهرش فکر کرد.
02:50
The townشهر had a vermiculiteورمیکولیت mineمال خودم in it.
48
158195
2988
این شهر یک معدن ورمیکولیت داشت.
02:53
Vermiculiteورمیکولیت was used for soilخاک conditionersتهویه مطبوع,
49
161183
2833
ورمیکولیت برای نرم کردن خاک مورد استفاده قرار می‌گرفت،
02:56
to make plantsگیاهان growرشد fasterسریعتر and better.
50
164016
3280
تا گیاهان سریع تر و بهتر رشد کنند.
02:59
Vermiculiteورمیکولیت was used to insulateعایق بندی loftsلفت,
51
167296
3058
همچنین ورمیکولیت برای عایق شیروانی مورد استفاده قرار می‌گرفت،
03:02
hugeبزرگ amountsمقادیر of it put underزیر the roofسقف
52
170354
2647
که مقدار زیادی از آن در زیر سقف گذاشته می‌شد
03:05
to keep housesخانه ها warmگرم duringدر حین the long Montanaمونتانا wintersزمستان.
53
173001
3851
تا در زمستان سرد و طولانی مانتانا خانه ها را گرم نگه دارد.
03:08
Vermiculiteورمیکولیت was in the playgroundزمین بازی.
54
176852
2367
ورمیکولیت در زمین بازی،
03:11
It was in the footballفوتبال groundزمینی.
55
179219
1396
در زمین فوتبال
03:12
It was in the skatingاسکیت بازی rinkرینگ.
56
180615
2490
و در رینگ اسکیت بود.
03:15
What she didn't learnیاد گرفتن untilتا زمان she startedآغاز شده workingکار کردن this problemمسئله
57
183105
3829
او چیزی نفهمید تا زمانی که شروع كرد به بررسی این مسئله که
03:18
is vermiculiteورمیکولیت is a very toxicسمی formفرم of asbestosآزبست.
58
186934
7085
ورمیکولیت ماده‌‌ايی بسیار سمی از آزبست هست.
03:26
When she figuredشکل گرفته out the puzzleپازل,
59
194019
1779
هنگامی که معما را کشف کرد،
03:27
she startedآغاز شده tellingگفتن everyoneهر کس she could
60
195798
2906
او شروع به گفتن اینکه
03:30
what had happenedاتفاق افتاد, what had been doneانجام شده to her parentsپدر و مادر
61
198704
2667
كرد كه چه اتفاقی افتاده بود، اينكه برای پدر و مادرش و سایر مردمی
03:33
and to the people that she saw on oxygenاکسیژن tanksمخازن
62
201371
3070
که او در خانه‌شان مخزن اکسیژن در آن بعد از ظهرها
03:36
at home in the afternoonsبعد از ظهر.
63
204441
3161
را دیده بود چه اتفاقى افتاده افتاده بود.
03:39
But she was really amazedشگفت زده شد.
64
207602
1401
او واقعا شگت زده شده بود.
03:41
She thought, when everybodyهمه knowsمی داند, they'llآنها خواهند شد want to do something,
65
209003
2453
فکر کرد، که هنگامی که همه بدانند، می‌خواهند کاری برای آن بکنند،
03:43
but actuallyدر واقع nobodyهيچ كس wanted to know.
66
211456
2841
اما در واقع کسی نمی‌‌خواست راجع به آن بداند.
03:46
In factواقعیت, she becameتبدیل شد so annoyingمزاحم
67
214297
2115
در حقیقت، او بسیار آزاردهند شده بود
03:48
as she keptنگه داشته شد insistingاصرار on tellingگفتن this storyداستان
68
216412
2437
چونکه مُصر بود این داستان را
03:50
to her neighborsهمسایه ها, to her friendsدوستان, to other people in the communityجامعه,
69
218849
3128
به همسایه‌هایش، دوستانش و سایر افراد در شهرشان بگوید،
03:53
that eventuallyدر نهایت a bunchدسته ای of them got togetherبا یکدیگر
70
221977
1916
که در نهایت تعدادی از آنها با هم جمع شدند
03:55
and they madeساخته شده a bumperسپر stickerاستیکر,
71
223893
1799
و برچسبی برای سپر اتومبیل‌ درست کردند
03:57
whichکه they proudlyبا افتخار displayedنمایش داده on theirخودشان carsماشین ها, whichکه said,
72
225692
3268
که خیلی مفتخرانه روی اتومبیل‌هایشان نصب کردند و میگفت،
04:00
"Yes, I'm from Libbyلیبی, Montanaمونتانا,
73
228960
2146
" بله، من اهل شهر لیبی مانتانا هستم،
04:03
and no, I don't have asbestosisآزبستوز."
74
231106
5540
و نه، من آزبست ندارم."
04:08
But Gaylaگایلا didn't stop. She keptنگه داشته شد doing researchپژوهش.
75
236646
3380
اما گیلا کارش را متوقف نکرد.
04:12
The adventظهور of the Internetاینترنت definitelyقطعا helpedکمک کرد her.
76
240026
3191
اختراع اینترنت قطعا به او کمک کرد.
04:15
She talkedصحبت کرد to anybodyهر شخصی she could.
77
243217
2020
او با هرکسی که می‌توانست صحبت کرد.
04:17
She arguedاستدلال کرد and arguedاستدلال کرد, and finallyسرانجام she struckرخ داد luckyخوش شانس
78
245237
3275
او گفتگو را دامه داد تا بالاخره شانس آورد
04:20
when a researcherپژوهشگر cameآمد throughاز طریق townشهر
79
248512
2200
هنگامی که محققى برای مطالعه در
04:22
studyingدر حال مطالعه the historyتاریخ of minesمعادن in the areaمنطقه,
80
250712
2434
مورد تاريخچه معادن منطقه به شهر آمد،
04:25
and she told him her storyداستان, and at first, of courseدوره,
81
253146
3142
و او در مورد موضوعش با او صحبت کرد، البته در ابتدا
04:28
like everyoneهر کس, he didn't believe her,
82
256288
2271
او هم مثل بقیه حرفش را باور نکرد،
04:30
but he wentرفتی back to Seattleسیاتل and he did his ownخودت researchپژوهش
83
258559
2317
ولی او به سیاتل برگشت و خودش تحقیق کرد
04:32
and he realizedمتوجه شدم that she was right.
84
260876
4486
و متوجه شد که او درست می‌گفت.
04:37
So now she had an allyمتحد.
85
265362
4062
بنابراين اکنون یک نفر به او پیوسته بود.
04:41
Neverthelessبا این اوصاف, people still didn't want to know.
86
269424
2590
با این وجود هنور مردم نمی‌‌خواستند بدانند.
04:44
They said things like, "Well, if it were really dangerousخطرناک است,
87
272014
3724
آنها چیزهایی مثل این را می‌گفتند،"خُب، اگر این واقعا خطرناک بود،
04:47
someoneکسی would have told us."
88
275738
3033
یک نفر باید به ما می‌گفت."
04:50
"If that's really why everyoneهر کس was dyingدر حال مرگ,
89
278771
3022
"اگر واقعا به دلیل این مردم می‌میرند،
04:53
the doctorsپزشکان would have told us."
90
281793
4576
دکترها باید به ما می‌گفتند."
04:58
Some of the guys used to very heavyسنگین jobsشغل ها said,
91
286369
3376
برخی افرادی که کارهای سخت کرده بودند می‌گفتند،
05:01
"I don't want to be a victimقربانی.
92
289745
1811
"من نمی‌خواهم یک قربانی باشم.
05:03
I can't possiblyاحتمالا be a victimقربانی, and anywayبه هر حال,
93
291556
2018
احتمالاً من نمی‌توانم یک قربانی باشم، به هر صورت
05:05
everyهرکدام industryصنعت has its accidentsحوادث."
94
293574
6933
هر صنعتی حوادث خودش را دارد."
05:12
But still Gaylaگایلا wentرفتی on, and finallyسرانجام she succeededموفق شدم
95
300507
3806
اما همچنان گیلا ادامه داد، و در نهایت موفق شد
05:16
in gettingگرفتن a federalفدرال agencyآژانس to come to townشهر
96
304313
2612
که نماینده دولت فدرال را به شهر بیاورد
05:18
and to screenصفحه نمایش the inhabitantsساکنان of the townشهر --
97
306925
4288
و وضعیت ساکنین شهر را به او نشان دهد--
05:23
15,000 people -- and what they discoveredکشف شده
98
311213
4728
۱۵٫۰۰۰ نفر-- و چیزی که متوجه شدند
05:27
was that the townشهر had a mortalityمرگ و میر rateنرخ
99
315941
3419
اين که در شهر نرخ مرگ و میر
05:31
80 timesبار higherبالاتر than anywhereهر جا in the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
100
319360
6058
۸۰ بار بیشتر از سایر مناطق در ايالات متحده هست.
05:37
That was in 2002, and even at that momentلحظه,
101
325418
4016
و این سال ۲۰۰۲ بود، حتی در آن هنگام،
05:41
no one raisedبالا بردن theirخودشان handدست to say, "Gaylaگایلا,
102
329434
3690
هیچ کس دستش را بالا نبرد که بگوید " 'گیلا،
05:45
look in the playgroundزمین بازی where your grandchildrenنوه ها are playingبازی کردن.
103
333124
4315
به زمین بازی نگاه كم که نوه هایت در آن بازی می کنند.
05:49
It's linedپوشش داده شده with vermiculiteورمیکولیت."
104
337439
4704
زمین بازی با ورمیکولیت ( کانی که از آن در صنعت عایق كاری استفاده میشود و سمی است) پوشیده شده."
05:54
This wasn'tنبود ignoranceجهل.
105
342143
3067
این بى‌‌توجهى نبود.
05:57
It was willfulمشروع blindnessکوری.
106
345210
2769
این یک چشم‌پوشیِ خودخواسته بود.
05:59
Willfulدلپذیر blindnessکوری is a legalقانونی conceptمفهوم whichکه meansبه معنای,
107
347979
3479
غفلتِ خودخواسته یک مفهوم حقوقی دارد بدین معنا که
06:03
if there's informationاطلاعات that you could know and you should know
108
351458
2934
اگر اطلاعاتی هست که شما میتوانید بدانید و یا باید بدانید
06:06
but you somehowبه نحوی manageمدیریت کردن not to know,
109
354392
3470
اما به ترتیبی عمل می‌کنید که آن را ندانید،
06:09
the lawقانون deemsمی فهمه that you're willfullyآگاهانه blindنابینا.
110
357862
2746
و قانون گمان دارد که شما عمداً نمی‌‌خواهید در مورد آن بدانید
06:12
You have chosenانتخاب شده not to know.
111
360608
3775
شما انتخاب کردید که ندانید.
06:16
There's a lot of willfulمشروع blindnessکوری around these daysروزها.
112
364383
4399
این روزها غفلت خودخواسته در اطراف زیاد هست.
06:20
You can see willfulمشروع blindnessکوری in banksبانک ها,
113
368782
2851
شما می‌توانید غفلت خودخواسته را در بانکها ببینید،
06:23
when thousandsهزاران نفر of people soldفروخته شد mortgagesوام مسکن to people
114
371633
3057
هنگامی که به مردمی که توانایی پرداخت وام را ندارند
06:26
who couldn'tنمی توانستم affordاستطاعت داشتن them.
115
374690
1708
وام داده می‌شود.
06:28
You could see them in banksبانک ها
116
376398
1658
شما هنگامی که نرخ بهره در در بانکها
06:30
when interestعلاقه ratesنرخ ها were manipulatedدستکاری شده
117
378056
2164
دستکاری می شود را نمی‌توانید ببینید
06:32
and everyoneهر کس around knewمی دانست what was going on,
118
380220
2412
و همه میدانند که چیزی در حال وقوع هست،
06:34
but everyoneهر کس studiouslyبه شدت ignoredنادیده گرفته شد it.
119
382632
3174
اما با جدیت همه این را نادیده می‌گیرند.
06:37
You can see willfulمشروع blindnessکوری in the Catholicکاتولیک Churchکلیسا,
120
385806
3424
شما می‌توانید این غفلت خودخواسته را در کلیساهای کاتولیک ببینید
06:41
where decadesچند دهه of childکودک abuseسو استفاده کردن wentرفتی ignoredنادیده گرفته شد.
121
389230
4621
جایی که ده ها سال آزار کودکان نادیده گرفته شد.
06:45
You could see willfulمشروع blindnessکوری
122
393851
2295
مى‌‌توانید غفلت خودخواسته
06:48
in the run-upآماده شدن to the Iraqعراق Warجنگ.
123
396146
4511
که در جنگ عراق صورت گرفت را ببینید.
06:52
Willfulدلپذیر blindnessکوری existsوجود دارد on epicحماسه scalesمقیاس ها like those,
124
400657
3639
میتوانید غفلت خودخواسته را در مقیاس حماسی و بزرگ آن وجود دارد،
06:56
and it alsoهمچنین existsوجود دارد on very smallکوچک scalesمقیاس ها,
125
404296
2895
و همچنين در مقیاسهاى بسیارکوچک هم هست،
06:59
in people'sمردم familiesخانواده ها, in people'sمردم homesخانه ها and communitiesجوامع,
126
407191
3928
در خانواده‌های مردم، در خانه‌ها و اجتماعات،
07:03
and particularlyبه خصوص in organizationsسازمان های and institutionsمؤسسات.
127
411119
5478
و بخصوص در سازمانها و موسسات وجود دارد.
07:08
Companiesشرکت ها that have been studiedمورد مطالعه قرار گرفت for willfulمشروع blindnessکوری
128
416597
4242
شرکتهایی که به دلیل غفلت خودخواسته مورد مطالعه قرار گرفتند
07:12
can be askedپرسید: questionsسوالات like,
129
420839
2283
بدینگونه مورد سوال واقع می‌شوند،
07:15
"Are there issuesمسائل at work
130
423122
2826
" آیا هیچ موردی در کار بود
07:17
that people are afraidترسیدن to raiseبالا بردن?"
131
425948
3430
که افراد بترسند آن را مطرح کنند؟"
07:21
And when academicsدانشگاهیان have doneانجام شده studiesمطالعات like this
132
429378
2192
و هنگامی دانشگاهیان در مورد
07:23
of corporationsشرکت ها in the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
133
431570
2320
فساد دولتی در ایالات متحده مطالعه میکنند،
07:25
what they find is 85 percentدرصد of people say yes.
134
433890
5248
چیزی که آنها در می‌یابند این است که ۸۵ درصد افراد می‌گویند بله.‍
07:31
Eighty-fiveهشتاد و پنج percentدرصد of people know there's a problemمسئله,
135
439138
3008
هشتاد و پنج درصد از افراد می‌دانند که مسايل و مشکلی وجود دارد
07:34
but they won'tنخواهد بود say anything.
136
442146
2075
اما چیزی نمی‌گویند.
07:36
And when I duplicatedتکراری the researchپژوهش in Europeاروپا,
137
444221
3387
و هنگامی که از همین مطالعات در اروپا كپى برداشتم،
07:39
askingدرخواست all the sameیکسان questionsسوالات,
138
447608
2662
با پرسيدن سوالات عين هم،
07:42
I foundپیدا شد exactlyدقیقا the sameیکسان numberعدد.
139
450270
3090
دقیقا همان درصد را دریافت کردم.‍
07:45
Eighty-fiveهشتاد و پنج percentدرصد. That's a lot of silenceسکوت.
140
453360
4051
هشتاد و پنج درصد. این سکوت بسیار زیادی‌ست.
07:49
It's a lot of blindnessکوری.
141
457411
2082
غفلت خودخواسته بسیار زیادی‌ست.
07:51
And what's really interestingجالب هست is that when I go to companiesشرکت ها in Switzerlandسوئیس,
142
459493
3446
و چیزی که واقعا جالبه این است که هنگامی که به شرکتهایی در سوئیس رفتم
07:54
they tell me, "This is a uniquelyمنحصر به فرد Swissسوئیس problemمسئله."
143
462939
3616
به من گفتند،"این مشکل فقط به سوئیس مربوط است."
07:58
And when I go to Germanyآلمان, they say, "Oh yes, this is the Germanآلمانی diseaseمرض."
144
466555
4200
و هنگامی که به آلمان رفتم، آنها گفتند"آه بله، این بیماری آلمانی‌ست."
08:02
And when I go to companiesشرکت ها in Englandانگلستان, they say,
145
470755
2272
و هنگامی که به شرکتها در انگلستان رفتم، آنها گفتند،
08:05
"Oh, yeah, the Britishانگلیس are really badبد at this."
146
473027
3777
" آه بله، انگلیسیها در این زمینه بسیار بد هستند."
08:08
And the truthحقیقت is, this is a humanانسان problemمسئله.
147
476804
4670
و حقیقت اینه که، این یک مشکل انسانی‌هست.
08:13
We're all, underزیر certainمسلم - قطعی circumstancesشرایط, willfullyآگاهانه blindنابینا.
148
481474
6365
همه ما در شرایط محیطی خاص، غفلت خودخواسته داریم.
08:19
What the researchپژوهش showsنشان می دهد is that some people are blindنابینا
149
487839
2484
تحقیقات نشان می‌دهد برخی افراد از ترس‌شان
08:22
out of fearترس. They're afraidترسیدن of retaliationانتقام.
150
490323
3669
دچار غفلت خودخواسته هستند. آنها از اقدامات تلافی جویانه میترسند.
08:25
And some people are blindنابینا because they think, well,
151
493992
3375
و بخی از افراد دچار غفلت خودخواسته هستند چونکه فکر میکنند
08:29
seeingدیدن anything is just futileبیهوده.
152
497367
2418
که دیدن این چیزها بی فایده است.
08:31
Nothing'sهیچ چیز نیست ever going to changeتغییر دادن.
153
499785
1856
هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
08:33
If we make a protestاعتراض, if we protestاعتراض againstدر برابر the Iraqعراق Warجنگ,
154
501641
2814
اگر ما اعتراض کنیم، اگر ما علیه جنگ عراق اعتراض کنیم
08:36
nothing changesتغییرات, so why botherزحمت?
155
504455
1770
چیزی تغییر نخواهد کرد، پس چرا خودمون را اذیت کنیم؟
08:38
Better not to see this stuffچیز at all.
156
506225
4542
بهتره که این چیزها را اصلا نبینیم.
08:42
And the recurrentمکرر themeموضوع that I encounterرویارویی all the time
157
510767
2999
و در رویارویی که من همواره با آنها مواجه می‌شوم
08:45
is people say, "Well, you know,
158
513766
2479
مردم می‌گویند،"خُب، میدانی
08:48
the people who do see, they're whistleblowersخبرنگاران,
159
516245
3500
افرادی که این را می‌بینند، همه افشاگر هستند،
08:51
and we all know what happensاتفاق می افتد to them."
160
519745
2624
و ما میدانیم چه اتفاقی برای آنها می‌افتد."
08:54
So there's this profoundعمیق mythologyاسطوره شناسی around whistleblowersخبرنگاران
161
522369
4049
و این برداشت عمیقی از افراد افشاگری هست
08:58
whichکه saysمی گوید, first of all, they're all crazyدیوانه.
162
526418
4313
که می‌گویند، اول از همه، همه آنها دیوانه‌اند.
09:02
But what I've foundپیدا شد going around the worldجهان
163
530731
2313
اما چیزی که ما در سراسر جهان یافتم
09:05
and talkingصحبت کردن to whistleblowersخبرنگاران is, actuallyدر واقع,
164
533044
3187
و با افشاگران صحبت کردم، درواقع این است که،
09:08
they're very loyalوفادار and quiteکاملا oftenغالبا very conservativeمحافظه کار people.
165
536231
4755
آنها بسیار وفادار و اغلب افرادی بسیارمحافظه‌کاری هستند.
09:12
They're hugelyخیلی ممنون dedicatedاختصاصی to the institutionsمؤسسات that they work for,
166
540986
3905
آنها به شدت به موسسه‌ای که در آن کار می‌کنند وفادار و متعهدند،
09:16
and the reasonدلیل that they speakصحبت up,
167
544891
2307
و به همین دلیل افشاگری می کنند،
09:19
the reasonدلیل they insistاصرار کن on seeingدیدن,
168
547198
2882
و دلیل اینکه آنها اصرار دارند که موضوعات را ببینید،
09:22
is because they careاهميت دادن so much about the institutionموسسه
169
550080
3497
این است که آنها برای موسسه‌ای که کار میکنند بسیار اهمیت قائل هستند
09:25
and want to keep it healthyسالم.
170
553577
3586
و می‌خواهند این موسسه سالم باقی بماند.
09:29
And the other thing that people oftenغالبا say
171
557163
2163
و چیز دیگری که مردم اغلب راجع به افشاگران می‌گویند
09:31
about whistleblowersخبرنگاران is, "Well, there's no pointنقطه,
172
559326
3228
این است که،" خُب، هیچ فایده‌ای ندارد،
09:34
because you see what happensاتفاق می افتد to them.
173
562554
2569
خواهی دید که چه بر سر آنها خواهد آمد.
09:37
They are crushedخرد شده.
174
565123
1314
آنها خُرد خواهند شد.
09:38
Nobodyهيچ كس would want to go throughاز طریق something like that."
175
566437
3742
کسی مایل نیست که به سوی چیزی مثل این برود."
09:42
And yetهنوز, when I talk to whistleblowersخبرنگاران,
176
570179
3327
و با این حال، نگامی که من با افشاگران صحبت می‌کنم،
09:45
the recurrentمکرر toneلحن that I hearشنیدن is prideغرور.
177
573506
5160
لحن مکرری که من می شنوم غرور و افتخار است .
09:50
I think of Joeجو Darbyداربی.
178
578666
2385
من به "جو داربی" فکر می‌کنم.
09:53
We all rememberیاد آوردن the photographsعکس ها of Abuابو Ghraibغریبه,
179
581051
3452
همه ما عکس‌های ابو قریب را به یاد داریم،
09:56
whichکه so shockedبهت زده the worldجهان and showedنشان داد the kindنوع of warجنگ
180
584503
3722
که دنیا را شوکه کرد و شیوه‌ جنگی
10:00
that was beingبودن foughtمبارزه کرد in Iraqعراق.
181
588225
2664
که در عراق شروع شده بود را نشان داد.
10:02
But I wonderتعجب who remembersبه یاد داشته باشید Joeجو Darbyداربی,
182
590889
3011
اما در شگفت که چه کسی "جو داربی" را به یاد می‌آورد،
10:05
the very obedientمطیع, good soldierسرباز
183
593900
3496
سرباز خوب و مطیعی که که این تصاویر را پیدا کرد
10:09
who foundپیدا شد those photographsعکس ها and handedدست them in.
184
597396
4763
و آنها را تحویل داد.
10:14
And he said, "You know, I'm not the kindنوع of guy
185
602159
3718
و او گفت،"میدانید، من از آن آدمهایی نیستم که
10:17
to ratموش people out, but some things just crossصلیب the lineخط.
186
605877
4226
که بخواهم به دیگران خیانت کنم، ولی چیزی از حد فراتر رفته است.
10:22
Ignoranceنادیده گرفتن is blissسعادت, they say,
187
610103
2096
آنها می‌گویند، نادیده گرفتن و جهالت سعادت است،
10:24
but you can't put up with things like this."
188
612199
3728
ولی شما نمی‌توانید چیزی مثل این را نادیده بگیرید."
10:27
I talkedصحبت کرد to Steveاستیو Bolsinبولسین, a Britishانگلیس doctorدکتر,
189
615927
3035
من با استیو بالسون، یک دکتر انگلیسی،
10:30
who foughtمبارزه کرد for fiveپنج yearsسالها to drawقرعه کشی attentionتوجه
190
618962
4306
کسی که پنج سال مبارزه کرد تا توجه مردم را
10:35
to a dangerousخطرناک است surgeonجراح who was killingکشتن babiesنوزادان.
191
623268
5023
به جراحی که نوزادان را می‌کشت جلب کند صحبت کردم.
10:40
And I askedپرسید: him why he did it, and he said,
192
628291
1926
و از او سال کردم چرا او اینکار را کرد، و او گفت،
10:42
"Well, it was really my daughterفرزند دختر who promptedباعث شد me to do it.
193
630217
4232
" خُب، واقعا دخترم مرا به این کار وا داشت.
10:46
She cameآمد up to me one night, and she just said,
194
634449
2264
او یک شب آمد پیش من، و گفت،
10:48
'Dadبابا, you can't let the kidsبچه ها dieمرگ.'"
195
636713
3429
"بابا، تو نمیتوانی بگذاری که کودکان بمیرند "
10:52
Or I think of Cynthiaسینتیا Thomasتوماس,
196
640142
2751
و یا به سینتیا توماس فکر می‌کنم،
10:54
a really loyalوفادار armyارتش daughterفرزند دختر and armyارتش wifeهمسر,
197
642893
3985
دختر یک ارتشی بسیار وفادار و همسر یک ارتشی،
10:58
who, as she saw her friendsدوستان and relationsروابط
198
646878
2952
که هنگامی که او دوستان و وابستگانش
11:01
comingآینده back from the Iraqعراق Warجنگ, was so shockedبهت زده
199
649830
4302
از جنگ عراق برگشتند را دید، از شرایط
11:06
by theirخودشان mentalذهنی conditionوضعیت
200
654132
1888
روحی آنها شوکه شد
11:08
and the refusalامتناع of the militaryنظامی to recognizeتشخیص and acknowledgeاذعان
201
656020
4031
و امتناع ارتش از تشخیص و پذیرش
11:12
post-traumaticپس از ضربه زدن stressفشار syndromeسندرم
202
660051
2664
علايم اضطراب پس از ضربات روحی
11:14
that she setتنظیم up a cafeکافه in the middleوسط of a militaryنظامی townشهر
203
662715
5608
او را وا داشت تا کافی نتی را در وسط شهر نظامی راه اندازی کرد
11:20
to give them legalقانونی, psychologicalروانشناسی and medicalپزشکی assistanceمعاونت.
204
668323
5630
تا به سربازان از جنگ برگشته کمک‌های حقوقی روانی و درمانی بکند.
11:25
And she said to me, she said, "You know, Margaretمارگارت,
205
673953
2940
او به من گفت،" مارگارت ، میدانی
11:28
I always used to say I didn't know what I wanted to be
206
676893
3793
من همیشه می‌گفتم که من نمیدانم وقتی بزرگ شدم
11:32
when I growرشد up.
207
680686
2288
چکاره می خواهم بشوم.
11:34
But I've foundپیدا شد myselfخودم in this causeسبب می شود,
208
682974
4493
اما من خودم را در این آرمان پیدا کردم،
11:39
and I'll never be the sameیکسان."
209
687467
5017
و هرگز آدم قبلی نخواهم شد."
11:44
We all enjoyلذت بردن so manyبسیاری freedomsآزادی ها todayامروز,
210
692484
3296
همه ما امروزه از آزادی‌‌هاى بسيارى لذت می‌بریم،
11:47
hard-wonسخت برد freedomsآزادی ها:
211
695780
1956
آزادی که به سختی بدست آمده:
11:49
the freedomآزادی to writeنوشتن and publishانتشار withoutبدون fearترس of censorshipسانسور,
212
697736
3468
آزادی نوشتن و منتشر کردن بدون ترس از سانسور،
11:53
a freedomآزادی that wasn'tنبود here the last time I cameآمد to Hungaryمجارستان;
213
701204
3775
آزادی که در آخرین باری که من به مجارستان آمدم نبود؛
11:56
a freedomآزادی to voteرای, whichکه womenزنان in particularخاص
214
704979
2486
آزادی برای رای دادن، که به ویژه زنان
11:59
had to fightمبارزه کردن so hardسخت for;
215
707465
2479
می بایستی برای آن به سختی بجنگند؛
12:01
the freedomآزادی for people of differentناهمسان ethnicitiesقومیت ها and culturesفرهنگ ها
216
709944
2848
آزادی برای اقوام ، فرهنگ ها و و گرایش های جنسی
12:04
and sexualجنسیت orientationگرایش to liveزنده the way that they want.
217
712792
4990
مختلف برای شیوه زندگی که آنها می خواهند.
12:09
But freedomآزادی doesn't existوجود دارد if you don't use it,
218
717782
4834
اما آزادی وجود نخواهد داشت اگر از آن استفاده نکنید،
12:14
and what whistleblowersخبرنگاران do,
219
722616
2341
و کاری که افشاگران می‌کنند،
12:16
and what people like Gaylaگایلا Benefieldمزیت do
220
724957
2567
و کاری که افرادی مثل گيلا بنوفیلد انجام میدهند
12:19
is they use the freedomآزادی that they have.
221
727524
4606
این است که از آزادی‌شان استفاده می‌کنند.
12:24
And what they're very preparedآماده شده to do is recognizeتشخیص
222
732130
3482
و کاری که آنها مستعد انجامش هستند این است که تشخیص دهند
12:27
that yes, this is going to be an argumentبحث و جدل,
223
735612
2630
که بله این میتواند یک موضوع بحث باشد
12:30
and yes I'm going to have a lot of rowsردیف
224
738242
2992
و بله من قصد دارم که در قیل و قال زیادی
12:33
with my neighborsهمسایه ها and my colleaguesهمکاران and my friendsدوستان,
225
741234
3989
به همراه همسایگانم ، همکاران و دوستانم در این مورد داشته باشم،
12:37
but I'm going to becomeتبدیل شدن به very good at this conflictدرگیری.
226
745223
3222
اما می‌خواهم در این مبارزه خیلی خوب باشم.
12:40
I'm going to take on the naysayersناظران,
227
748445
2343
و میخواهم در این خصوص بسیار خیره‌سر باشم
12:42
because they'llآنها خواهند شد make my argumentبحث و جدل better and strongerقوی تر.
228
750788
4920
چونکه این استدلال مرا بهتر و قوی‌تر می کند.
12:47
I can collaborateهمکاری with my opponentsمخالفان
229
755708
2432
من می‌توانم با مخالفانم همکاری کنم
12:50
to becomeتبدیل شدن به better at what I do.
230
758140
4482
تا برای آنچه که انجام میدهم بهتر شوم.
12:54
These are people of immenseعظیم persistenceماندگاری,
231
762622
2822
این افراد پشتکار بسیار زیادی دارند،
12:57
incredibleباور نکردنی patienceصبر, and an absoluteمطلق determinationتصمیم گیری
232
765444
4903
و بطورباورنکردنی صبور هستند، و عزم اراده بسیار قوی دارند
13:02
not to be blindنابینا and not to be silentبی صدا.
233
770347
5471
که نه نابینا باشند و نه ساکت.
13:07
When I wentرفتی to Libbyلیبی, Montanaمونتانا,
234
775818
3193
هنگامی که من به لیبی مانتانا رفتم،
13:11
I visitedملاقات کرد the asbestosisآزبستوز clinicدرمانگاه
235
779011
3361
من درمانگاه آسبستوز را دیدم
13:14
that Gaylaگایلا Benefieldمزیت broughtآورده شده into beingبودن,
236
782372
3921
که گایلا بنونفیلد آن را ایجاد کرد،
13:18
a placeمحل where at first some of the people
237
786293
2880
محلی که در ابتدا افراد
13:21
who wanted help and neededمورد نیاز است medicalپزشکی attentionتوجه
238
789173
3242
نیازمند به کمک و رسیدگی درمانی
13:24
wentرفتی in the back doorدرب
239
792415
2630
از در عقبی وارد می‌شدند
13:27
because they didn't want to acknowledgeاذعان
240
795045
2485
زیرا نمی‌خواستند که اعتراف کنند
13:29
that she'dاو می خواهد been right.
241
797530
2445
که او درست می گفت.
13:31
I satنشسته in a dinerغذاخوری, and I watchedتماشا کردم
242
799975
3173
من در يك رستوران نشستم، و کامیونهايى
13:35
as trucksکامیون ها droveرانندگی کرد up and down the highwayبزرگراه,
243
803148
4028
در حال رفت و آمد توى بزرگراه را تماشا کردم،
13:39
cartingکارتینگ away the earthزمین out of gardensباغ ها
244
807176
4254
که خاک باغچه را میبرند
13:43
and replacingجایگزینی it with freshتازه, uncontaminatedغیرقابل پیشگیری است soilخاک.
245
811430
6912
و خاک تازه سالمى که عاری از آلودگی بود، را جایگزین می‌کردند.
13:50
I tookگرفت my 12-year-oldساله daughterفرزند دختر with me,
246
818342
2260
من دختر ۱۲ ساله‌ام را با خودم برده بودم،
13:52
because I really wanted her to meetملاقات Gaylaگایلا.
247
820602
3387
زیرا واقعا می‌خواستم که گیلا را ببیند.
13:55
And she said, "Why? What's the bigبزرگ dealمعامله?"
248
823989
2916
او گفت،" چرا؟ موضوع چیه؟"
13:58
I said, "She's not a movieفیلم سینما starستاره,
249
826905
2185
گفتم،" او یک ستاره سینما نیست،
14:01
and she's not a celebrityمشهور, and she's not an expertکارشناس,
250
829090
4287
آدم مشهورى نیست، و همچنین متخصص نیست،
14:05
and Gayla'sگایا the first personفرد who'dچه کسی می خواهد say
251
833377
2738
و گیلا اولین شخصی هست که می گوید
14:08
she's not a saintسنت.
252
836115
2944
او قديس نیست.
14:11
The really importantمهم thing about Gaylaگایلا
253
839059
3140
واقعیت با اهمیت در مورد گیلا
14:14
is she is ordinaryعادی.
254
842199
2667
این است که او فردی معمولی هست.
14:16
She's like you, and she's like me.
255
844866
4826
او مثل تو و من می‌ماند.
14:21
She had freedomآزادی, and she was readyآماده to use it."
256
849692
5963
او آزادی داشت، و آماده استفاده از آن بود."
14:27
Thank you very much.
257
855655
1499
بسیار سپاسگزارم.
14:29
(Applauseتشویق و تمجید)
258
857154
4724
( تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Margaret Heffernan - Management thinker
The former CEO of five businesses, Margaret Heffernan explores the all-too-human thought patterns -- like conflict avoidance and selective blindness -- that lead organizations and managers astray.

Why you should listen

How do organizations think? In her book Willful Blindness, Margaret Heffernan examines why businesses and the people who run them often ignore the obvious -- with consequences as dire as the global financial crisis and Fukushima Daiichi nuclear disaster.

Heffernan began her career in television production, building a track record at the BBC before going on to run the film and television producer trade association IPPA. In the US, Heffernan became a serial entrepreneur and CEO in the wild early days of web business. She now blogs for the Huffington Post and BNET.com. Her latest book, Beyond Measure, a TED Books original, explores the small steps companies can make that lead to big changes in their culture.

More profile about the speaker
Margaret Heffernan | Speaker | TED.com