ABOUT THE SPEAKER
Monica Byrne - Author and playwright
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can.

Why you should listen

Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne deftly avoids the traps of conventional fiction by inventing mold-­breaking characters who express themselves in surprising ways. Her first novel, The Girl in the Road, has garnered acclaim both inside and outside the spheres of science fiction.

In addition to her work on her new novel The Actual Star, Byrne is a resident playwright at Little Green Pig Theatrical Concern in Durham, NC. Her story "Blue Nowruz" was commissioned for TED2015 by Neil Gaiman. She holds degrees in biochemistry from MIT and Wellesley.

More profile about the speaker
Monica Byrne | Speaker | TED.com
TED2016

Monica Byrne: A sci-fi vision of love from a 318-year-old hologram

مونیکا بایرن: چشم اندازی علمی تخیلی از عشق از نگاه یک هولوگرام ۳۱۸ ساله

Filmed:
982,097 views

مونیکا بایرن نویسنده داستانهای علمی تخیلی، جهانی سرشار از شخصیت‌هایی که با کلیشه‌های نژادی ، اجتماعی و جنسیتی ما ضدیت دارند را به تصویر می‌کشد. در این اجرا ، بایرن در نقش یک هولوگرام به اسم پیلار ظاهر می‌شود که داستانی از عشق و شکست از آینده ای دور، زمانی که بشر از زمین مهاجرت کرده و در کل دنیا ساکن شده را مخابره می‌کند. او می‌گوید: "قرار دادن تصور خودت از آینده در برابر چیزی که واقعا اتفاق می‌افتد، همیشه جالب است."
- Author and playwright
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:17
Do I look realواقعی to you?
0
5634
1270
آیا به نظرتون واقعی میام؟
00:20
Hopeامید so.
1
8133
1208
امیدوارم اینطور باشه.
مطمئن نیستم که دارید
اینو می‌بینید یا نه،
00:21
I have no ideaاندیشه if you're seeingدیدن this,
2
9797
1803
00:23
but I'm just going to look aheadدر پیش
and trustاعتماد that you're there.
3
11624
3419
اما من فقیط میخوام به جلو یک نگاهی
بندازم و مطمئن باشم شما اونجایید.
00:27
I've drawnکشیده شده a semicircleنیم کره
in the sandشن in frontجلوی of me
4
15802
2764
من یک نیم دایره در شن هایی که
مقابل من قرار دارند کشیدم
00:30
so I don't walkراه رفتن pastگذشته it
and look like I'm floatingشناور in midairهوا سرد است.
5
18590
3355
من ازش رد نمیشم و اینطور
به نظر میاد که توی هوا شناورم.
00:38
Right now I'm standingایستاده
6
26433
1628
حالا من در هوای آزاد
00:41
in the openباز کن airهوا,
7
29132
1151
ایستادم،
00:42
on a beachساحل دریا underزیر a palmنخل treeدرخت,
8
30307
1865
در ساحل و زیر یک درخت خرما،
00:45
in the exactدقیق spotنقطه
where your stageمرحله used to be.
9
33949
2666
دقیقا در همان نقطه ای که زمانی شما بودید.
00:50
I have 12 minutesدقایق with you.
10
38160
1574
من ۱۲ دقیقه با شما دارم.
00:52
I setتنظیم a limitحد.
11
40581
1462
یک محدودیت می‌گذارم.
همسر من، نوید،زمانی می‌گفت که
(ضدیت کلیشه جنسیتی: معرفی نوید با جنسیت زن)
00:54
My wifeهمسر Navidنوید onceیک بار said
12
42850
1155
00:56
that infiniteبي نهايت possibilityامکان پذیری
is a creator'sسازندگان worstبدترین enemyدشمن.
13
44029
4001
بی نهایت امکان پذیری بدتری
دشمن یک سازنده است.
01:00
For exampleمثال, this dressلباس: I'd askedپرسید:
her to designطرح something
14
48633
2877
برای مثال، این لباس، من ازش خواستم
که برام چیزی رو طراحی کنه
01:03
that a priestکشیش mightممکن have wornپوشیده
in 23rd-centuryقرن بیست و یکم Cairoقاهره.
15
51534
3353
که ممکنه یک کشیش در
قرن ۲۳ در قاهره بپوشه.
01:06
But we only had threeسه daysروزها to make it,
16
54911
3032
اما ما تنها ۳ روز برای
ساختنش زمان داشتیم،
01:09
and the only fabricپارچه we had
17
57967
1704
و تنها پارچه ای که داشتیم
01:11
was an oldقدیمی duvetسفره coverپوشش
that anotherیکی دیگر residentساکن left behindپشت.
18
59695
2721
یک ملحفه قدیمی بود که یکی
دیگر از ساکنان، جا گذاشته بود.
01:14
But she did it, and it's perfectکامل.
19
62440
3475
اما اون انجامش داد، و این عالیه.
01:19
And she lookedنگاه کرد at it and said,
20
67010
1667
و اون بهش نگاه کرد و گفت،
01:21
"Proofاثبات of conceptمفهوم --
creationایجاد needsنیاز دارد constraintمحدودیت."
21
69664
2670
این اثباتی بر این مدعاست --
آفرینش به محدودیت نیاز داره."
01:27
So with these 12 minutesدقایق,
22
75727
2441
پس با این ۱۲ دقیقه،
01:31
I'm going to tell you
about my greatestبزرگترین discoveryکشف.
23
79072
2771
قصد دارم درمورد بزرگترین
کشف خودم بگم.
01:36
For my wholeکل life, my obsessionوسواس
has been eternalابدی life,
24
84812
3444
برای همه عمرم، فکر و
ذکرم زندگی همیشگی بوده،
01:41
as I know it is so manyبسیاری of yoursشما.
25
89256
2135
و میدونم که این فکر توی سر
خیلی از شماها هم هست.
01:45
You mayممکن است be happyخوشحال to know
that your researchپژوهش will payپرداخت off.
26
93848
2939
شاید خوشحال بشید اگر بدونید
پژوهشهاتون جواب خواهد داد.
01:50
I am 318 yearsسالها oldقدیمی.
27
98160
2238
من ۳۱۸ سال دارم.
01:53
The averageمیانگین humanانسان lifespanطول عمر
is now 432 yearsسالها,
28
101486
3771
متوسط طول عمر انسان، الان ۴۳۲ سال هست.
01:57
and my work has been to extendگسترش
the humanانسان lifespanطول عمر indefinitelyبه طور نامحدود.
29
105281
3280
و کار من این بوده که طول عمر
انسان رو بی نهایت کنم.
02:01
And I've never questionedپرسیدم that somedayروزی,
30
109363
2487
و من هیچگاه از خودم نپرسیدم که
02:03
we'llخوب reachنائل شدن a pointنقطه
where we'llخوب be contentمحتوا.
31
111874
2942
ما زمانی به نقطه ای خواهیم
رسید که قانع باشیم.
اما مدام برعکس اون اتفاق میفته:
02:08
But the oppositeمخالف keepsنگه می دارد happeningاتفاق می افتد:
32
116959
1606
02:10
the longerطولانی تر we liveزنده,
the longerطولانی تر we want to liveزنده,
33
118589
2474
هر چی بیشتر زندگی می‌کنیم، دوست
داریم که هنوزم بیشتر زندگی کنیم
02:13
the lessکمتر we want to dieمرگ.
34
121087
1628
و کمتر میخوایم که بمیریم.
چه کسی میتونه مارو سرزنش کنه؟
02:15
Who can blameسرزنش us?
35
123974
1336
02:18
The universeجهان is so bigبزرگ.
36
126183
3258
دنیا خیلی بزرگه.
همیشه چیزای بیشتری برای دیدن هست.
02:22
There won'tنخواهد بود ever not be more to see.
37
130548
1906
همین دیروز،
02:24
Just yesterdayدیروز,
38
132478
1151
داشتم راجع به این میخوندم که چطور میشه
یک قایق رو در اروپا به آب انداخت
02:25
I was readingخواندن about how you can
take out a boatقایق on Europaاروپا
39
133653
2760
02:28
and sailبادبان from islandجزیره to islandجزیره
all over the planetسیاره,
40
136437
2414
و جزیره به جزیره دور دنیا رو گشت.
02:30
and some of the islandsجزایر have villagesروستاها
that you can stayاقامت کردن and visitبازدید کنید
41
138875
3233
و بعضی از جزیره ها، روستاهایی دارند
که میتونی توشون بمونی و ازشون دیدن کنی
02:34
and sleepبخواب underزیر the shadowسایه of Jupiterسیاره مشتری.
42
142132
2789
و زیر سایه سیاره مشتری بخوابی،
02:36
And then there's this other islandجزیره
where there's just one songwriterترانه سرا
43
144945
4047
و جزیره دیگه ای وجود داره که
توش فقط یک آهنگساز هست
02:41
who sitsنشسته and playsنمایشنامه mandolinماندولین for the oceanاقیانوس.
44
149016
2477
که میشینه و برای اقیانوس ماندولین مینوازه.
02:43
And then there are othersدیگران
where there's no one
45
151517
2340
و جزیره هایی وجود دارند
که هیچکسی توشون نیست
02:46
and there never has been,
46
154456
1406
و هیچوقت هم نبوده،
02:47
and so you go just for the pleasureلذت
of touchingلمس کردن your footپا to sandشن
47
155886
3825
و بنابراین میتونی بری و لذت ببری
از لمس پاهات با ماسه هایی
02:51
that no footپا has ever touchedلمس کرد before.
48
159735
2182
که هیچ کس تاحالا اونارو لمس نکرده
02:55
You could spendخرج کردن 400 yearsسالها doing just that.
49
163309
2561
تو میتونی ۴۰۰ سال رو
فقط مشغول این کار باشی.
همین الان، ماه داره از شمال شرق بالا میاد.
03:03
Right now the Moonماه is risingرو به افزایش
in the Northeastشمال شرقی.
50
171627
2417
من با چشم غیرمسلح میتونم
شهرهای روی اونو ببینم.
03:07
I can see the citiesشهرها on it
with my nakedبرهنه eyeچشم.
51
175013
2151
03:09
They're connectedمتصل like nerveعصب clustersخوشه ها:
52
177188
2112
اونها مانند خوشه‌های
عصبی به هم متصل هستند؛
03:12
Mariapolisماریاپولیس on the Southجنوب Poleقطب,
and Ramachandranراماهاندان on the Equatorاواکتور.
53
180332
5493
ماریاپولیس در قطب جنوب و
راماچاندران در خط استوا.
03:18
And Newجدید Tehranتهران in the Seaدریایی of Tranquilityآرامش.
54
186956
3006
و تهران جدید در دریای آرام.
03:24
That's where Navidنوید and I metملاقات کرد.
55
192334
2114
اونجا، جاییه که من و نوید
با هم دیدار کردیم.
03:26
We were bothهر دو artistsهنرمندان downtownمرکز شهر.
56
194472
1985
ما هر دو هنرمندایی بودیم در مرکز شهر
روزی که همو دیدیم، ما داشتیم توی
میدون آزادی از کنار هم رد می‌شدیم،
03:30
The day we metملاقات کرد, we were passingگذراندن
eachهر یک other in Azadiآزادی Squareمربع,
57
198138
2856
03:33
and we bumpedضربه زد shouldersشانه ها.
58
201018
1462
که شونه هامون به هم خورد.
03:34
And I turnedتبدیل شد to apologizeعذر خواهی کردن
59
202504
1751
و من برگشتم که معذرت خواهی کنم
03:36
and she, withoutبدون sayingگفت: helloسلام
or introducingمعرفی herselfخودش or anything,
60
204279
4299
و اون، بدون گفتن سلام و یا حتی
معرفی خودش یا هر چیزی،
03:40
said, "Well, why do you think
we didn't just passعبور throughاز طریق eachهر یک other?"
61
208602
3538
گفت، "خب، چرا فکر نمیکنی
که ما از هم رد شدیم؟"
03:46
And first of all, I thought,
"Who the hellجهنم are you?"
62
214101
4238
و قبل از هر چیز، با خودم فکر کردم،
"تو دیگه از کجا پیدات شد؟"
03:50
But secondدومین, the questionسوال annoyedآزاردهنده me,
63
218363
2022
ولی بعد، سوال منو آزار داد،
03:52
because the answerپاسخ is so simpleساده.
64
220409
1792
چون جوابش خیلی سادست.
03:54
I said, "We didn't passعبور throughاز طریق eachهر یک other
65
222898
2410
من گفتم، "ما از هم رد نشدیم،
03:57
because elementaryابتدایی particlesذرات have massجرم
66
225332
2244
چون ذرات بنیادی، جرم دارند
03:59
and because the spaceفضا
betweenبین elementaryابتدایی particlesذرات
67
227600
2373
و به خاطر اینکه فاصله بین ذرات بنیادی
04:01
is filledپر شده with the bindingالزام آور energyانرژی
that alsoهمچنین has the propertiesخواص of massجرم,
68
229997
3372
توسط انرژی پیوند پر شدند که اونها
هم خصوصیات جرم رو دارند،
04:05
and we'veما هستیم knownشناخته شده that for 800 yearsسالها."
69
233393
2180
و ما اینو ۸۰۰ ساله که میدونیم."
04:09
She mustباید have been in one of those moodsخلق و خوی
70
237919
1956
اون احتمالا توی یکی از
اون حس و حالایی بود
04:11
where she likesدوست دارد to messبهم ریختگی with strangersغریبه ها.
71
239899
1888
که دلش میخواد با غریبه ها درگیر بشه.
04:13
Or maybe she was just flirtingمعاشقه with me,
72
241811
1889
یا شایدم فقط می‌خواست مخ منو بزنه،
04:15
because she lookedنگاه کرد at me and said,
"I thought you'dمی خواهی say that.
73
243724
3371
چون به من نگاه کرد و
گفت، "میدونستم اینو میگی.
04:20
Think deeperعمیق تر."
74
248636
1151
عمیق تر فکر کن".
04:21
And then she tookگرفت off her beltکمربند,
75
249811
1523
و بعد، کمربندشو درآورد،
04:23
this beltکمربند that I'm wearingپوشیدن now,
76
251358
3503
این کمربندی که من الان پوشیدم،
04:28
and she said,
77
256408
1175
و گفت:
04:32
"Our universeجهان is builtساخته شده
so that particlesذرات have massجرم.
78
260607
3765
"دنیای ما ساخته شده که
ذرات جرم داشته باشند.
04:38
Withoutبدون that basicپایه ای constraintمحدودیت,
79
266769
1501
بدون اون محدودیت اساسی،
04:40
we'dما می خواهیم have just passedگذشت right throughاز طریق
eachهر یک other at the speedسرعت of lightسبک
80
268294
3483
ما با سرعت نور از بین هم رد میشدیم
04:43
and never even knownشناخته شده."
81
271801
1470
و هیچوقتم نمی‌فهمیدیم."
04:48
And that's how our romanceداستان عاشقانه beganآغاز شد.
82
276239
2136
و اینطوری رابطه عاشقانه ما شروع شد.
04:58
Navidنوید and I
83
286128
1460
من و نوید
05:01
never ranفرار کرد out of things to talk about.
84
289239
2492
هیچوقت موضوع کم نمی آوردیم
که دربارش صحبت کنیم.
05:05
Never.
85
293310
1166
هیچوقت!
05:07
It was incredibleباور نکردنی.
86
295100
1152
باورنکردنی بود.
05:08
It was like we were bothهر دو heroesقهرمانان
climbingسنگ نوردی up into a mountainکوه rangeدامنه togetherبا یکدیگر
87
296276
4534
مثل این بود که ما هر دو قهرمان هایی بودیم
که با هم از یک محدوده کوهستانی بالا می‌رفتیم
05:12
and we keptنگه داشته شد arrivingرسیدن at newجدید vistasvistas,
88
300834
2455
و مرتبا به چشم اندازهای جدیدی می‌رسیدیم،
05:15
and these newجدید, perfectکامل
constellationsصورت فلکی of wordsکلمات
89
303313
2996
و این صورفلکی جدید و فوق العاده از کلمات
05:18
would come out of us to describeتوصیف کردن them.
90
306333
1857
از ما بیرون می اومد تا
اونها رو توصیف کنیم.
05:20
And we'dما می خواهیم forgetفراموش کردن them
as soonبه زودی as we madeساخته شده them,
91
308214
2124
و ما به محض اینکه اونها رو
می‌ساختیم، فراموشش می‌کردیم،
05:22
and throwپرت كردن them over our shoulderشانه
and go on to the nextبعد thing, on and up.
92
310362
3421
و اونها رو بر روی دوشمون می‌انداختیم ومی‌رفتیم
سراغ چیز بعدی و همینطور بالا می‌رفتیم.
05:25
Or one time, Navidنوید said that our talk
was like we were always makingساخت breadنان,
93
313807
3914
یا یک بار یادمه، نوید گفت که گفتگوی ما مثل این
می‌مونه که داریم همیشه نان درست می‌کنیم،
05:29
and that we were always
addingاضافه كردن in a little more flourارد
94
317745
3519
و ما همیشه یک مقداری آرد
به اون اضافه می‌کنیم
05:33
and a little more waterاب,
95
321288
1449
و یک مقدار هم آب،
05:34
and foldingتاشو it in and turningچرخش it over
96
322761
1953
و اون رو تا می‌کنیم و باز از اول
05:36
and never gettingگرفتن around to bakingپختن it.
97
324738
3674
و هیچوقت نمی‌رسیم که اون رو بپزیم.
05:44
If my obsessionوسواس was eternalابدی life,
Navid'sنوید obsessionوسواس was touchدست زدن به.
98
332589
3429
اگر همه فکر و ذکر من زندگی جاودانه بود،
فکر و ذکر نوید لمس کردن بود.
05:50
She had a geniusنابغه for it.
99
338772
2016
استعداد خاصی براش داشت.
05:53
All of her work revolvedچرخید around it.
100
341502
1937
همه کارهاش حول همین مسئله می‌چرخید.
05:57
My bodyبدن was like a canvasبوم for her,
101
345383
2206
بدن من براش مثل یک بوم نقاشی می‌موند،
05:59
and she would drawقرعه کشی her fingertipنوک انگشتی
down over my faceصورت so slowlyبه آرامی
102
347613
4621
و اون انگشتاش رو به آرومی
روی صورت من میکشید
06:04
that I couldn'tنمی توانستم feel it movingدر حال حرکت.
103
352258
1983
و من میتونستم حرکتش رو احساس کنم
06:06
And she was obsessedغرق with the exactدقیق momentلحظه
104
354265
2673
و اون عاشق اون لحظه بود
06:08
when I would stop beingبودن ableتوانایی to tell
the differenceتفاوت betweenبین her bodyبدن and mineمال خودم.
105
356962
3878
که من قادر نبودم فرق بین
بدن اون و خودم رو بگم
06:15
Or she would just lieدروغ acrossدر سراسر me
and digحفر کردن her shoulderشانه into mineمال خودم
106
363721
2995
یا وقتی که، بر روی من دراز میکشید
و شونه هامون روی هم بود
06:18
and say, "Pilarپیلار, why does
this feel so good?"
107
366740
2891
و میگفت، "پیلار، چرا اینقدر خوبه؟"
06:23
I'd say, "I don't know!"
108
371009
1583
و من می‌گفتم، "نمی‌دونم!"
06:27
And she always had a facetiousفانتزی answerپاسخ
for her facetiousفانتزی questionسوال,
109
375640
3986
و اون همیشه یه جواب به شوخی
داشت، برای سوال شوخ خودش،
06:33
but the answerپاسخ I rememberیاد آوردن todayامروز is,
110
381033
2564
اما جوابی که امروز یادم میاد اینه،
06:37
"It feelsاحساس می کند good
111
385399
1151
"حس خوبی داره
06:38
because the universeجهان choseانتخاب کرد
its constraintsمحدودیت ها,
112
386574
2780
چون جهان محدودیت هاش رو انتخاب کرده،
06:41
and we are its artهنر."
113
389378
1285
و ما اثر هنری اون هستیم"
06:53
It's always funnyخنده دار what you think
the futureآینده is going to be like
114
401677
3025
قرار دادن تصور خودت از آینده در برابر
06:56
versusدر مقابل what it turnsچرخش out to be.
115
404726
1570
چیزی که واقعا اتفاق میفته، همیشه جالبه.
در زمان شما، دانشمندان فکر می‌کردند
که انسان ها میتونند خودشون رو فریز کنند
07:00
In your time, scientistsدانشمندان thought
humansانسان could freezeیخ زدگی themselvesخودشان
116
408169
3104
07:03
and wakeاز خواب بیدار up in the futureآینده.
117
411297
1332
و در آینده از خواب بیدار بشن.
07:05
And they did -- but then they diedفوت کرد.
118
413761
2710
و اونها این کارو کردند --
ولی بعدش از دنیا رفتند.
07:11
In your time, scientistsدانشمندان thought
humansانسان could replaceجایگزین کردن organsارگان ها
119
419083
3760
در زمان شما، دانشمندا فکر می‌کردند که انسان ها
می‌تونند اعضای بدنشون رو جایگزین کنند،
07:14
and extendگسترش life for hundredsصدها of yearsسالها.
120
422867
2253
و با این کار عمرشون رو
صدها سال افزایش بدن،
07:18
And they did,
121
426311
1346
این کارو کردند،
07:19
but eventuallyدر نهایت, they diedفوت کرد anywayبه هر حال.
122
427681
2002
ولی در نهایت، اونها باز هم مردند.
07:23
In your time, Earthزمین
is the only placeمحل people liveزنده.
123
431381
3390
در زمان شما، زمین تنها جایی
هست که مردم درش زندگی می‌کنند.
07:29
In my time, Earthزمین is the placeمحل
people come to dieمرگ.
124
437826
3385
در زمان من، زمین جایییه
که مردم میان که بمیرن
07:37
So when Navidنوید startedآغاز شده to showنشان بده the signsعلائم,
125
445539
3520
پس وقتی نشانه هاش در نوید ظاهر شد،
07:41
our friendsدوستان assumedفرض I would do
what everyoneهر کس does,
126
449083
2432
دوستان من فکر کردند من همون کاری رو
خواهم کرد که هر کس دیگه ای انجام میده،
07:43
whichکه is say goodbyeخداحافظ
and sendارسال her to Earthزمین,
127
451539
2135
که خداحافظی و فرستادن اون به زمین باشه،
07:46
so that noneهیچ کدام of us
would have to look at her
128
454517
3215
تا هیچکدوم مجبور نباشیم به دیگری نگاه کنه،
07:49
or be around her
or think about her and her ...
129
457756
3736
یا دور و بر اون یکی باشه
یا به دیگری فکر کنه...
07:54
failureشکست to keep livingزندگي كردن.
130
462225
1633
شکست در زنده ماندن.
08:00
More than anything,
131
468811
1184
بیش از هر چیز،
08:02
they didn't want to be around
her actualواقعی physicalفیزیکی bodyبدن.
132
470019
2777
اونها نمیخواستند که دور و بر جسم اون باشند
08:04
They keptنگه داشته شد referringاشاره to it as "decliningکاهش می یابد,"
133
472820
3004
اونها بهش می‌گفتند "رو به زوال"،
08:08
even thoughگرچه she herselfخودش
was fascinatedمجذوب by it,
134
476536
2265
گرچه خودش، دوستش داشت،
08:10
the changesتغییرات it was going throughاز طریق,
135
478825
2123
تغییراتی که داشت اتفاق می افتاد،
08:12
followingذیل the rulesقوانین of its natureطبیعت
day by day, independentمستقل of her will.
136
480972
3873
با قوانین ذاتی اون، روز به روز
و مستقل از خواست اون.
08:20
I did sendارسال Navidنوید to Earthزمین.
137
488481
1570
من نوید رو به زمین فرستادم.
08:23
But I cameآمد with her.
138
491948
1407
اما خودم هم باهاش اومدم
08:26
I rememberیاد آوردن a friendدوست of oursما,
just before we left, said,
139
494600
2909
یکی از دوستامون رو به یاد میارم،
که درست قبل از رفتن گفت:
08:30
"I just think it's arrogantمتکبر,
140
498192
1547
"من فکر می‌کنم این کار
خیلی گستاخانه است،
08:33
like the rulesقوانین don't applyدرخواست to you,
like you think your love is that specialویژه."
141
501080
3873
چرا که فکر میکنی قوانین برای تو نیستند،
یا فکر میکنی که عشق تو خیلی خاصه".
08:39
But I did.
142
507497
1223
اما من این کارو کردم.
08:44
So, even here on Earthزمین,
143
512468
1390
حتی اینجا روی زمین،
08:45
I keptنگه داشته شد workingکار کردن on how to extendگسترش life.
144
513882
2697
من به کارم بر روی افزایش
طول عمر ادامه دادم.
08:49
It didn't occurبه وقوع پیوستن to me
145
517198
1151
برای من اتفاق نیفتاد
08:50
that there could be any other responseواکنش.
146
518373
2043
که واکنش دیگه ای بتونه وجود داشته باشه.
08:52
I keptنگه داشته شد going back to that thing
that Navidنوید said to me
147
520440
2539
من برگشتم به چیزی که نوید به من گفته بود
08:55
that day in Azadiآزادی Squareمربع,
148
523003
1739
در اون روز، در میدان آزادی
08:56
that withoutبدون that basicپایه ای constraintمحدودیت --
149
524766
1941
که بدون اون محدودیت اصلی--
08:59
a universeجهان that grantedاعطا شده massجرم to matterموضوع --
150
527486
2276
دنیایی که جرم را به ماده تبدیل کرده--
09:01
we would not existوجود دارد.
151
529786
1397
ما وجود نخواهیم داشت.
09:05
That's one ruleقانون.
152
533481
1171
این یک قانونه.
09:06
Anotherیکی دیگر ruleقانون is that all massجرم
is subjectموضوع to entropyآنتروپی.
153
534676
3888
قانون دیگه اینه که تمامی
جرم ها منوط به آنتروپی هستند.
09:11
And there is no way to be
in this universeجهان withoutبدون massجرم.
154
539929
2771
و هیچ راهی وجود نداره که
بدون جرم در این جهان باشیم.
09:14
I know. I triedتلاش کرد everything.
155
542724
1682
میدونم. من همه چیز رو امتحان کردم.
09:16
I triedتلاش کرد creatingپدید آوردن a photonفوتون boxجعبه
where the Higgsهیگز fieldرشته was alteredتغییر کرد.
156
544430
4139
تلاش کردم تا یک جعبه فوتون بسازم که
در اون میدان هیگز تغییر می‌کرد.
09:21
I triedتلاش کرد recordingضبط all
subatomicزیر اتمی movementsحرکات in my bodyبدن
157
549043
4132
تلاش کردم تا تمام حرکات
زیراتمی در بدنم را ضبط کنم
09:25
and replayingبازی کردن them on closedبسته شد loopحلقه.
158
553199
1787
و اونها رو در یک دور بسته بازپخش کنم،
09:27
Nothing workedکار کرد.
159
555010
1181
هیچکدوم جواب ندادند.
09:33
But my finalنهایی innovationنوآوری
was to createايجاد كردن a coilسیم پیچ dimensionابعاد
160
561184
5760
اما نوآوری آخر من ساخت یک بعد سیم پیچ بود
09:38
with the boundariesمرزها of a bodyبدن
in whichکه time movedنقل مکان کرد infinitelyبی نهایت slowerآرام تر,
161
566968
4331
با مرزهای یک بدن که در آن زمان
بی نهایت آهسته تر حرکت می‌کرد،
09:44
but whoseکه projectionطرح ریزی would appearبه نظر می رسد
to moveحرکت in normalطبیعی time.
162
572635
3083
اما تصویر اون در زمان عادی حرکت می‌کرد.
09:49
That bodyبدن would then appearبه نظر می رسد
in our universeجهان as a hologramهولوگرام --
163
577400
3659
آن جسم در دنیای ما به شکل
یک هولوگرام ظاهر می‌شود--
09:55
here but not here.
164
583215
1389
اینجاست ولی اینجا نیست.
وقتی متوجه شدم که انجامش دادم،
10:01
When I realizedمتوجه شدم I'd doneانجام شده it,
165
589166
1355
10:03
I ranفرار کرد to her roomاتاق,
166
591987
1856
به سمت اتاق اون دویدم،
10:05
so happyخوشحال to tell her I'd doneانجام شده it,
167
593867
2194
با خوشحالی زیاد، تا بهش
بگم که انجامش دادم،
10:08
movingدر حال حرکت throughاز طریق spaceفضا
almostتقریبا normallyبه طور معمول to all eyesچشم ها,
168
596838
2858
حرکت در فضا که تقریبا به
چشم هرکس عادی می اومد،
10:12
even to my ownخودت,
169
600366
1338
حتی به چشم خودم،
10:15
and wentرفتی to lieدروغ down nextبعد to her,
170
603950
1635
و رفتم تا کنار اون دراز بکشم،
10:19
and forgotیادم رفت, and fellسقوط right throughاز طریق her.
171
607262
2332
فراموش کردم، و افتادم روی اون.
10:28
I'd foundپیدا شد a way to eternalابدی life,
172
616303
2185
من راهی برای زندگی ابدی پیدا کردم،
10:32
at the expenseهزینه of the one thing
Navidنوید lovedدوست داشتنی mostاکثر,
173
620448
2310
با هزینه یک چیزی که نوید
بیش از هرچیزی دوست داشت،
10:34
whichکه was to touchدست زدن به and be touchedلمس کرد.
174
622782
3346
که لمس کردن و لمس شدن بود.
10:41
And she threwپرتاب کرد me out.
175
629939
1347
اون منو انداخت بیرون.
10:48
I still got to watch, thoughگرچه.
176
636420
1992
ولی من هنوز داشتم نگاش می‌کردم.
10:51
Humansانسان liveزنده 400 yearsسالها now,
177
639748
1732
امروز انسان ها ۴۰۰ سال عمر می‌کنند،
10:53
and we still dieمرگ.
178
641504
1378
و ما باز هم می میریم.
10:54
And when deathمرگ comesمی آید,
179
642906
2208
و وقتی زمان مرگ فرا میرسه،
10:58
the dyingدر حال مرگ still pickانتخاب کنید at theirخودشان bedsheetsتختخواب,
180
646342
3255
فرد در حال مرگ هنوز هم ملحفه
رو روی خودش میکشه،
11:04
and theirخودشان armsبازوها breakزنگ تفريح out
in blueآبی and violetبنفش bloomsشکوفه ها on the insidesداخلی,
181
652319
3811
و بازوهاش از داخل به
رنگ بنفش و آبی در میان،
11:08
and theirخودشان breathsتنفس get furtherبیشتر
and furtherبیشتر apartجدا از هم,
182
656154
3514
و نفس اونها کمتر و کمتر میشه،
11:11
like they're fallingافتادن asleepخواب.
183
659692
2649
انگار که دارن به خواب میرن.
11:21
I've always thought that
184
669780
1254
همیشه فکر می‌کردم که
11:23
what givesمی دهد a life meaningبه معنی is adventureماجرا.
185
671796
2094
ماجراجویی هست که به زندگی معنی میده.
11:27
And deathمرگ is just a problemمسئله
186
675476
2393
و مرگ تنها یک مسئله است
11:29
we haven'tنه discoveredکشف شده the solutionراه حل to yetهنوز.
187
677893
2468
که هنوز راه حلش رو کشف نکردیم.
اما شاید یک زندگی تنها به این خاطر معنی
پیدا میکنه که یک روز به پایان می‌رسه.
11:36
But maybe a life has meaningبه معنی
only because it endsبه پایان می رسد.
188
684594
2703
11:40
Maybe that's the paradoxپارادوکس:
189
688221
1323
شاید این تعارض هست:
11:41
constraintsمحدودیت ها don't constrainمحدود کردن,
they allowاجازه دادن perfectکامل freedomآزادی.
190
689568
3851
محدودیت ها، محدود نمی کنند،
اونها آزادی کامل رو به ما میدن.
11:51
(Sighsآه)
191
699175
1260
آه...
11:57
There was a thunderstormرعد و برق
here this morningصبح.
192
705963
2024
امروز صبح یک رعد و برق زد.
12:00
There is anotherیکی دیگر forecastپیش بینی for tonightامشب,
193
708011
1833
برای امشب هم یکی دیگه پیش بینی شده،
12:01
but for now the skyآسمان is clearروشن است.
194
709868
1769
اما الان آسمان صافه.
12:04
I can't feel the windباد here,
195
712937
1353
من نمی‌تونم اینجا، باد رو حس کنم،
12:06
but I just askedپرسید: one of the caretakersنگهبانان
who passedگذشت by what it feltنمد like,
196
714314
3364
اما از یکی از مراقب ها
که رد میشد پرسیدم که چجوریه،
12:09
and she said it feltنمد warmگرم,
like meltedذوب شده butterکره.
197
717702
3143
و اون گفت که مثل کره آب شده، گرم بوده.
12:15
An answerپاسخ worthyشایسته of my wifeهمسر.
198
723464
1711
جوابی شایسته همسر من.
12:22
I have to find my way back to the fleshگوشت.
199
730861
2365
من باید راهی برای برگشتن به جسم پیدا کنم.
12:28
Untilتا زمان then, I take up no spaceفضا
but the spaceفضا you give me.
200
736980
4215
و تا اون زمان، من هیچ فضایی رو اشغال
نمی‌کنم جز فضایی که شما به من میدید.
Translated by Aliasghar Abbasi
Reviewed by Hajar Almasi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Monica Byrne - Author and playwright
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can.

Why you should listen

Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne deftly avoids the traps of conventional fiction by inventing mold-­breaking characters who express themselves in surprising ways. Her first novel, The Girl in the Road, has garnered acclaim both inside and outside the spheres of science fiction.

In addition to her work on her new novel The Actual Star, Byrne is a resident playwright at Little Green Pig Theatrical Concern in Durham, NC. Her story "Blue Nowruz" was commissioned for TED2015 by Neil Gaiman. She holds degrees in biochemistry from MIT and Wellesley.

More profile about the speaker
Monica Byrne | Speaker | TED.com