ABOUT THE SPEAKER
Cameron Herold - Entrepreneur
An entrepreneur since childhood, Cameron Herold wants parents and teachers to recognize -- and foster -- entrepreneurial talent in kids.

Why you should listen

For 20 years, Cameron Herold has been coaching entrepreneurs on five continents, helping them build their companies. He started BackPocket COO to coach and mentor young, fun companies -- and help them make their dreams happen.

Herold was a leading force behind one of the most successful new business ventures of the last decade, 1-800-GOT-JUNK?. He was Chief Operating Officer for nearly seven years. Prior to that, he was VP of Corporate Development at Ubarter.com.

More profile about the speaker
Cameron Herold | Speaker | TED.com
TEDxEdmonton

Cameron Herold: Let's raise kids to be entrepreneurs

کامرون هرولد: بیایید کودکان را کارآفرین بار بیاوریم

Filmed:
1,828,843 views

کامرون هرولد می گوید کودکی که از مدرسه دلزده شده، در کلاس ها مردود می شود، با هم کلاسی هایش در تضاد است: این کودک شاید کارآفرین باشد. او در کنفرانس TEDxEdmonton از سرپرستی و آموزشی صحبت می کند که به شکوفا شدن کارآفرینان بالقوه-چه در کودکی و چه در بزرگسالی- کمک می کند.
- Entrepreneur
An entrepreneur since childhood, Cameron Herold wants parents and teachers to recognize -- and foster -- entrepreneurial talent in kids. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
I would be willingمایلم to betشرط that I'm the dumbestغم انگیز guy in the roomاتاق
0
1000
3000
حاضرم شرط ببندم که من احمق ترین فرد در این اتاق هستم
00:19
because I couldn'tنمی توانستم get throughاز طریق schoolمدرسه. I struggledتلاش with schoolمدرسه.
1
4000
2000
چون در مدرسه قبول نمي شدم. من هميشه با مدرسه در كشمكش بودم.
00:21
But what I knewمی دانست at a very earlyزود ageسن
2
6000
2000
اما چیزی که در آن سنِ کم هم می دانستم این بود
00:23
was that I lovedدوست داشتنی moneyپول and I lovedدوست داشتنی businessکسب و کار
3
8000
2000
که من عاشق پول و عاشق کسب و کار بودم.
00:25
and I lovedدوست داشتنی this entrepreneurialکارآفرینی thing,
4
10000
2000
و عاشق کارآفرینی.
00:27
and I was raisedبالا بردن to be an entrepreneurکارآفرین,
5
12000
2000
و من كارآفرين بار آمده بودم.
00:29
and what I've been really passionateپرشور about ever sinceاز آنجا که --
6
14000
2000
و چیزی که از آن موقع مشتاقانه به دنبالش بودم-
00:31
and I've never spokenصحبت کرد about this ever, untilتا زمان now --
7
16000
3000
و من تا همین حالا راجع بهش با کسی صحبت نکردم-
00:34
so this is the first time anyone'sکسی هست ever heardشنیدم it, exceptبجز my wifeهمسر threeسه daysروزها agoپیش,
8
19000
3000
و این اولین بار است که کسی این رو می شنود، به غیر از همسرم که سه روز قبل شنید،
00:37
because she said, "What are you talkingصحبت کردن about?" and I told her --
9
22000
3000
چون پرسید "سخنرانی ات راجع به چیست؟" و من بهش توضیح دادم-
00:40
is that I think we missاز دست دادن an opportunityفرصت
10
25000
2000
اينه كه فكر كنم ما فرصت پيدا كردنِ
00:42
to find these kidsبچه ها
11
27000
2000
بچه هايي كه خصلت كارآفريني دارند
00:44
who have the entrepreneurialکارآفرینی traitsصفات,
12
29000
2000
را از دست مي ديم،
00:46
and to groomداماد them or showنشان بده them
13
31000
2000
و اين كه اونها را كارآفرين تربيت كنيم و
00:48
that beingبودن an entrepreneurکارآفرین is actuallyدر واقع a coolسرد thing.
14
33000
2000
بهشون نشان بدهيم كه كارآفرين بودن واقعا باحاله.
00:50
It's not something that is a badبد thing and is vilifiedفریب خورده,
15
35000
3000
اين چيز بدي نيست كه مردم ازش بد بگن،
00:53
whichکه is what happensاتفاق می افتد in a lot of societyجامعه.
16
38000
3000
كه البته در اكثر جوامع اين طور هست.
00:56
Kidsکودکان و نوجوانان, when we growرشد up, have dreamsرویاها,
17
41000
3000
كودكان، وقتي كه ما بزرگ ميشيم روياهايي داريم.
00:59
and we have passionsاحساسات, and we have visionsدیدگاه ها,
18
44000
2000
و براي يك كارهايي شوق داريم و خيال و تصوراتي داريم.
01:01
and somehowبه نحوی we get those things crushedخرد شده.
19
46000
2000
اما اينها يك جورهايي نابود مي شن.
01:03
We get told that we need to studyمطالعه harderسخت تر
20
48000
3000
و به ما گفته ميشه كه بايد بيشتر درس بخونيم
01:06
or be more focusedمتمرکز شده است or get a tutorمعلم.
21
51000
2000
يا بايد بيشتر تمركز كنيم يا معلم خصوصي بگيريم.
01:08
My parentsپدر و مادر got me a tutorمعلم in Frenchفرانسوی,
22
53000
2000
و والدين من براي من معلم خصوصي زبان فرانسه گرفتند،
01:10
and I still suckمکیدن in Frenchفرانسوی.
23
55000
3000
و من هنوزم در فرانسوي افتضاحم.
01:13
Two yearsسالها agoپیش, I was the highest-ratedبالاترین امتیاز lecturerاستاد
24
58000
2000
دو سال قبل، من در برنامه ارشد كارآفريني MIT
01:15
at MIT'sMIT entrepreneurialکارآفرینی master'sکارشناسی ارشد programبرنامه.
25
60000
3000
بالاترين امتياز را به عنوان سخنران كسب كردم.
01:18
And it was a speakingصحبت كردن eventرویداد in frontجلوی of groupsگروه ها of entrepreneursکارآفرینان from around the worldجهان.
26
63000
3000
و اين يك سخنراني براي كارآفريناني از سرتاسر دنيا بود.
01:21
When I was in gradeمقطع تحصیلی two, I wonبرنده شد a city-wideشهرستان در سراسر speakingصحبت كردن competitionرقابت,
27
66000
3000
كلاس دوم كه بودم، يك رقابت سخنراني در سطح شهر رو برنده شدم.
01:24
but nobodyهيچ كس had ever said,
28
69000
2000
ولي هيچكس هيچ وقت نگفت:
01:26
"Hey, this kid'sبچه ها a good speakerبلندگو.
29
71000
2000
"هي، اين بچه سخنران خوبيه.
01:28
He can't focusتمرکز, but he lovesدوست دارد walkingپیاده روی around and gettingگرفتن people energizedانرژی."
30
73000
3000
اون متمركز نميشه ولي اينجا و اونجا به آدم ها انرژي ميده."
01:31
No one said, "Get him a coachمربی in speakingصحبت كردن."
31
76000
2000
یک نفر هم نگفت که "اون رو برای سخنرانی پرورش بدهیم."
01:33
They said, get me a tutorمعلم in what I suckمکیدن at.
32
78000
2000
به جاش گفتند برام تو درسهایی که ضعیفم معلم خصوصی می گیرند.
01:35
So as kidsبچه ها showنشان بده these traitsصفات --
33
80000
2000
پس بچه ها این خصلت ها رو به نمایش می ذارند.
01:37
and we need to startشروع کن looking for them --
34
82000
2000
و ما باید به دنبالشان باشیم.
01:39
I think we should be raisingبالا بردن kidsبچه ها
35
84000
2000
من فکر می کنم ما باید بچه ها رو
01:41
to be entrepreneursکارآفرینان insteadبجای of lawyersوکلا.
36
86000
2000
کارآفرین تربیت کنیم به جای اینکه وکیل شان کنیم.
01:43
Unfortunatelyمتاسفانه the schoolمدرسه systemسیستم
37
88000
2000
و متاسفانه نظام آموزشی
01:45
is groomingمراقبت از مو this worldجهان
38
90000
2000
دنیا رو اینطور تعلیم داده که
01:47
to say, "Hey, let's be a lawyerوکیل or let's be a doctorدکتر,"
39
92000
2000
بگه "هی، بیا دکتر یا وکیل بشو."
01:49
and we're missingگم شده that opportunityفرصت because
40
94000
2000
و ما داریم یک فرصت را از بین می بریم
01:51
no one ever saysمی گوید, "Hey, be an entrepreneurکارآفرین."
41
96000
3000
هیچ کس هیچ وقت نمی گوید "هی، کارآفرین باش."
01:54
Entrepreneursکارآفرینان are people -- because we have a lot of them in this roomاتاق --
42
99000
2000
کارآفرینان- که تعداد زیادی از اونها در این سالن هستند-
01:56
who have these ideasایده ها and these passionsاحساسات or see these needsنیاز دارد in the worldجهان
43
101000
3000
کسانی هستند که ایده هایی دارند و شور و اشتیاق دارند یا نیازهایی را در دنیا می بینند
01:59
and we decideتصميم گرفتن to standایستادن up and do it.
44
104000
2000
و تصمیم می گیرند که بایستند و انجامش بدهند.
02:01
And we put everything on the lineخط to make that stuffچیز happenبه وقوع پیوستن.
45
106000
3000
و ما هر کاری می کنیم که این اتفاق رخ دهد.
02:04
We have the abilityتوانایی to get those groupsگروه ها of people around us
46
109000
2000
و ما این امکان را داریم که اون گروه از مردم اطرافمان
02:06
that want to kindنوع of buildساختن that dreamرویا with us,
47
111000
2000
که می خواهند اون رؤیا را بسازند، با خودمان همراه کنیم.
02:08
and I think if we could get kidsبچه ها
48
113000
2000
و فکر کنم اگر بتونیم کودکان را به ایده ی
02:10
to embraceپذیرفتن the ideaاندیشه at a youngجوان ageسن of beingبودن entrepreneurialکارآفرینی,
49
115000
3000
کارآفرین شدن، در سن کم، معتقد کنیم
02:13
we could changeتغییر دادن everything in the worldجهان that is a problemمسئله todayامروز.
50
118000
3000
می تونیم هر آنچه که مشکل امروز ما هست را تغییر بدیم.
02:16
Everyهرکدام problemمسئله that's out there, somebodyکسی has the ideaاندیشه for.
51
121000
3000
هر مشکلی که وجود داره، کسی هست که برای اون ایده ای داشته باشه.
02:19
And as a youngجوان kidبچه, nobodyهيچ كس can say it can't happenبه وقوع پیوستن
52
124000
2000
و در کودکی کسی نمی تواند بگوید که این ایده عملی نیست
02:21
because you're too dumbگنگ to realizeتحقق بخشیدن
53
126000
2000
چون آنقدر نادان هستید که
02:23
that you couldn'tنمی توانستم figureشکل it out.
54
128000
2000
عملی نبودن به نظرتان نمی رسد.
02:25
I think we have an obligationتعهد as parentsپدر و مادر and a societyجامعه
55
130000
3000
به گمان من همه ما، چه به عنوان والدین و چه به عنوان جامعه، باید
02:28
to startشروع کن teachingدرس دادن our kidsبچه ها to fishماهی
56
133000
2000
به کودکان ماهی گیری را یاد بدهیم
02:30
insteadبجای of givingدادن them the fishماهی --
57
135000
2000
به جای آن که به آنها ماهی بدهیم.
02:32
the oldقدیمی parableمثل: "If you give a man a fishماهی, you feedخوراک him for a day.
58
137000
2000
ضرب المثل قدیمی که می گه: "اگه می خواهی به فردی یک روز غذا بدهی، به او ماهی بده.
02:34
If you teachتدریس کنید a man to fishماهی, you feedخوراک him for a lifetimeطول عمر."
59
139000
3000
اگر می خواهی برای همه عمر او را سیر کنی، به او ماهی گیری یاد بده."
02:37
If we can teachتدریس کنید our kidsبچه ها to becomeتبدیل شدن به entrepreneurialکارآفرینی --
60
142000
2000
اگر بتوانیم به کودکان کارآفرین شدن را آموزش بدهیم،
02:39
the onesآنهایی که that showنشان بده those traitsصفات to be --
61
144000
2000
به اونهایی که خصلتش رو دارند،
02:41
like we teachتدریس کنید the onesآنهایی که who have scienceعلوم پایه giftsهدیه to go on in scienceعلوم پایه,
62
146000
3000
درست مثل اینکه به اونهایی که استعداد علمی دارند تعلیم می دهیم که در علم ادامه بدهند.
02:44
what if we saw the onesآنهایی که who had entrepreneurialکارآفرینی traitsصفات
63
149000
2000
چی می شد اگر می توانستیم کسانی که استعدادهای کارآفرینی دارند رو تشخیص بدهیم
02:46
and taughtتدریس کرد them to be entrepreneursکارآفرینان?
64
151000
2000
و اونها را برای کارآفرین شدن تعلیم بدهیم؟
02:48
We could actuallyدر واقع have all these kidsبچه ها spreadingگسترش دادن businessesکسب و کار
65
153000
2000
می تونستیم کودکانی داشته باشیم که کسب و کار راه می اندازند
02:50
insteadبجای of waitingدر انتظار for governmentدولت handoutsجزوات.
66
155000
2000
به جای اینکه منتظر اعانه دولت باشند.
02:52
What we do is we sitنشستن and teachتدریس کنید our kidsبچه ها all the things they shouldn'tنباید do:
67
157000
3000
کاری که ما می کنیم اینه که می نشینیم و به کودکانمان کارهایی که نباید بکنند را آموزش می دهیم.
02:55
Don't hitاصابت; don't biteگاز گرفتن; don't swearسوگند.
68
160000
2000
دست نزن، گاز نگیر، فحش نده.
02:57
Right now we teachتدریس کنید our kidsبچه ها to go after really good jobsشغل ها,
69
162000
3000
همین الان ما به کودکانمان یاد می دهیم که چگونه دنبال شغل واقعا خوبی باشند،
03:00
you know, and the schoolمدرسه systemسیستم teachesتدریس می کند them to go after things like
70
165000
2000
می دونید، سیستم آموزشی به اونها یاد می ده که دنبال شغل هایی مثل
03:02
beingبودن a doctorدکتر and beingبودن a lawyerوکیل
71
167000
2000
دکتر و وکیل شدن
03:04
and beingبودن an accountantحسابدار and a dentistدندانپزشک
72
169000
2000
و حسابدار و دندانپزشک شدن
03:06
and a teacherمعلم and a pilotخلبان.
73
171000
2000
و معلمی و خلبانی بروند.
03:08
And the mediaرسانه ها saysمی گوید that it's really coolسرد if we could go out
74
173000
2000
و رسانه ها می گویند که خیلی خوبه اگر بتوانیم
03:10
and be a modelمدل or a singerخواننده
75
175000
2000
یک مدل یا یک خواننده
03:12
or a sportsورزش ها heroقهرمان like LuongoLuongo, Crosbyکروزبی.
76
177000
3000
یا یک قهرمان ورزشی مثل سیدنی کرازبی باشیم.
03:15
Our MBAMBA programsبرنامه ها do not teachتدریس کنید kidsبچه ها to be entrepreneursکارآفرینان.
77
180000
3000
برنامه های رشته MBA ما به بچه ها یاد نمی دهند که کارآفرین باشند.
03:18
The reasonدلیل that I avoidedاجتناب کنید an MBAMBA programبرنامه --
78
183000
2000
به همین دلیل که من در رشته MBA تحصیل نکردم--
03:20
other than the factواقعیت that I couldn'tنمی توانستم get into any
79
185000
2000
علاوه بر اینکه نمی تونستم هم وارد بشوم
03:22
because I had a 61 percentدرصد averageمیانگین out of highبالا schoolمدرسه
80
187000
2000
چون با متوسط 61 درصد در دبیرستان
03:24
and then 61 percentدرصد averageمیانگین at
81
189000
2000
و بعد متوسط61 درصد در
03:26
the only schoolمدرسه in Canadaکانادا that acceptedپذیرفته شده me, Carltonکارلتون --
82
191000
2000
تنها دبیرستان در کانادا که من را پذریفت، مدرسه کارلتون-
03:28
but our MBAMBA programsبرنامه ها don't teachتدریس کنید kidsبچه ها to be entrepreneursکارآفرینان.
83
193000
3000
ولی در هر صورت برنامه های MBA ما به کودکان کارآفرینی یاد نمی دهند.
03:31
They teachتدریس کنید them to go work in corporationsشرکت ها.
84
196000
2000
بلکه به اونها یاد می دهند که بروند در شرکت های بزرگ کار کنند.
03:33
So who'sچه کسی است startingراه افتادن these companiesشرکت ها? It's these randomتصادفی fewتعداد کمی people.
85
198000
3000
پس کی این شرکت ها رو تاسیس کنه؟ فقط عده ی معدودی از اینها
03:36
Even in popularمحبوب literatureادبیات, the only bookکتاب I've ever foundپیدا شد --
86
201000
3000
حتی در ادبیات عامه، تنها کتابی که من پیدا کردم -
03:39
and this should be on all of your readingخواندن listsلیست ها --
87
204000
2000
و در ضمن این باید در لیست مطالعه همه شما باشه-
03:41
the only bookکتاب I've ever foundپیدا شد
88
206000
2000
تنها کتابی که دیدم
03:43
that makesباعث می شود the entrepreneurکارآفرین into the heroقهرمان is "Atlasنقشه اطلس Shruggedشستشو."
89
208000
2000
کارآفرین ها رو قهرمان می کنه کتابه "بی اعتنایی اطلس" بود.
03:45
Everything elseچیز دیگری in the worldجهان tendsتمایل دارد to look at entrepreneursکارآفرینان
90
210000
2000
تمام چیزهای دیگه عادت دارند به کارآفرین ها بنگرند
03:47
and say that we're badبد people.
91
212000
2000
و بگن اینها آدم های بدی هستند.
03:49
I look at even my familyخانواده.
92
214000
2000
من حتی به خانواده ام هم که نگاه می کنم.
03:51
Bothهر دو my grandfathersپدربزرگها were entrepreneursکارآفرینان. My dadپدر was an entrepreneurکارآفرین.
93
216000
2000
هر دو پدربزرگ من کارآفرین بودند. پدرم کارآفرین بود.
03:53
Bothهر دو my brotherبرادر and sisterخواهر and I, all threeسه of us ownخودت companiesشرکت ها as well.
94
218000
3000
برادرم و خواهرم و خودم، هر سه ما صاحب شرکت هستیم.
03:56
And we all decidedقرار بر این شد to startشروع کن these things
95
221000
2000
و ما تصمیم گرفیتم که این کارها رو شروع کنیم
03:58
because it's really the only placeمحل we fitمناسب.
96
223000
2000
چون حقیقتش تنها جایی بود که به ما می خورد.
04:00
We didn't fitمناسب in the normalطبیعی work. We couldn'tنمی توانستم work for somebodyکسی elseچیز دیگری
97
225000
2000
ما به کار معمولی نمی خوردیم. نمی تونستیم برای یک نفر دیگه کار کنیم
04:02
because we're too stubbornیک دنده and we have all these other traitsصفات.
98
227000
3000
چون خیلی سرسخت بودیم و همه مون خصلت های دیگه ای داشتیم.
04:05
But kidsبچه ها could be entrepreneursکارآفرینان as well.
99
230000
2000
ولی کودکان هم می تونند کارآفرین بشن.
04:07
I'm a bigبزرگ partبخشی of a coupleزن و شوهر organizationsسازمان های globallyدر سطح جهانی
100
232000
2000
من در چند سازمان بین المللی مشارکت دارم
04:09
calledبه نام the Entrepreneurs'کارآفرینان Organizationسازمان and the Youngجوان Presidents'رئیس جمهور Organizationسازمان.
101
234000
2000
به نام سازمان کارآفرینان و سازمان مدیران جوان.
04:11
I just cameآمد back from speakingصحبت كردن in Barcelonaبارسلونا
102
236000
2000
من به تازگی از سخنرانی در بارسلونا
04:13
at the YPOYPO globalجهانی است conferenceکنفرانس,
103
238000
3000
در کنفرانس جهانی سازمان مدیران جوان آمده ام،
04:16
and everyoneهر کس that I metملاقات کرد over there
104
241000
2000
و هر کسی که در اونجا دیدم
04:18
who'sچه کسی است an entrepreneurکارآفرین
105
243000
2000
که کارآفرین هم هست
04:20
struggledتلاش with schoolمدرسه.
106
245000
2000
با مدرسه مشکل داشته.
04:22
I have 18 out of the 19 signsعلائم of attentionتوجه deficitکمبود disorderاختلال diagnosedتشخیص داده شده.
107
247000
3000
من 18 تا از 19 نشانه اختلال کم توجهی را دارم.
04:25
So this thing right here is freakingfreaking me out.
108
250000
3000
این شی که اینجاست حالم رو ناجور می کنه.
04:28
(Laughterخنده)
109
253000
2000
(خنده)
04:30
It's probablyشاید why I'm a little bitبیت panickedترسناک right now --
110
255000
2000
احتمالا به همین دلیل الان یک مقدار هراسیده ام--
04:32
other than all the caffeineکافئین that I've had and the sugarقند --
111
257000
2000
جدا از اینکه کافئین و شکری که خورده ام هم بی تاثیر نیست-
04:34
but this is really creepyخزنده for an entrepreneurکارآفرین.
112
259000
3000
ولی این برای یک کارآفرین خیلی عجیبه.
04:37
Attentionتوجه deficitکمبود disorderاختلال, bipolarدو قطبی disorderاختلال.
113
262000
2000
اختلال کم توجهی، اختلال دوقطبی.
04:39
Do you know that bipolarدو قطبی disorderاختلال is nicknamedنام مستعار the CEOمدیر عامل diseaseمرض?
114
264000
3000
می دونستید به اختلال دوقطبی لقب بیماری مدیران داده اند؟
04:42
Tedتد Turner'sترنر got it. Steveاستیو Jobsشغل ها has it.
115
267000
3000
تد ترنر این اختلال رو داشت. استیو جابز داره.
04:45
All threeسه of the foundersبنیانگذاران of NetscapeNetscape had it.
116
270000
3000
3 تا موسس نت اسکیپ دارن.
04:48
I could go on and on.
117
273000
2000
می تونم باز هم نام ببرم.
04:50
Kidsکودکان و نوجوانان -- you can see these signsعلائم in kidsبچه ها.
118
275000
2000
کودکان-- شما این علائم رو در کودکان می بینید.
04:52
And what we're doing is we're givingدادن them Ritalinریتالین and sayingگفت:,
119
277000
2000
و کاری که ما می کنیم اینه که به اونها ریتالین (داروی افسردگی) می دهیم و می گیم،
04:54
"Don't be an entrepreneurialکارآفرینی typeتایپ کنید.
120
279000
2000
"از نوع کارآفرین نباش.
04:56
Fitمناسب into this other systemسیستم and try to becomeتبدیل شدن به a studentدانشجو."
121
281000
2000
خودت رو با سیستم دیگه تطبیق بده و دانش آموز بشو."
04:58
Sorry, entrepreneursکارآفرینان aren'tنه studentsدانش آموزان.
122
283000
2000
شرمنده، کارآفرینان دانش آموز نیستند.
05:00
We fast-trackسریع ردیابی. We figureشکل out the gameبازی.
123
285000
2000
ما تیز هستیم. ما سریع بازی رو متوجه می شیم.
05:02
I stoleدزدیده شد essaysمقالات. I cheatedفریب خورده on examsامتحانات.
124
287000
2000
من مقاله می دزدیدم. در امتحان ها تقلب می کردم.
05:04
I hiredاستخدام شده kidsبچه ها to do my accountingحسابداری assignmentsتکالیف in universityدانشگاه
125
289000
3000
من بچه هایی رو استخدام می کردم که تکلیف های حسابداری من در دانشگاه رو انجام بدن.
05:07
for 13 consecutiveمتوالی assignmentsتکالیف.
126
292000
2000
برای 13 تکلیف متوالی.
05:09
But as an entrepreneurکارآفرین you don't do accountingحسابداری, you hireاستخدام accountantsحسابداران.
127
294000
3000
ولی به عنوان کارآفرین شما حسابداری نمی کنید، شما حسابدار استخدام می کنید.
05:12
So I just figuredشکل گرفته that out earlierقبلا.
128
297000
2000
پس من این رو زودتر متوجه شدم.
05:14
(Laughterخنده)
129
299000
2000
(خنده)
05:16
(Applauseتشویق و تمجید)
130
301000
2000
(تشویق)
05:18
At leastکمترین I can admitاقرار کردن I cheatedفریب خورده in universityدانشگاه; mostاکثر of you won'tنخواهد بود.
131
303000
3000
حداقل می تونم اعتراف کنم که تو دانشگاه تقلب کردم؛ بیشتر شماها این کار رو نمی کنید.
05:21
I'm alsoهمچنین quotedنقل شده -- and I told the personفرد who wroteنوشت the textbookکتاب درسی --
132
306000
3000
حتی از مقاله من نقل هم شده است- و من به کسی که در کتابش از مقاله من نقل کرد گفتم-
05:24
I'm now quotedنقل شده in that exactدقیق sameیکسان universityدانشگاه textbookکتاب درسی
133
309000
2000
از من در کتاب درسی دانشگاه نقل شده است
05:26
in everyهرکدام Canadianکانادایی universityدانشگاه and collegeکالج studiesمطالعات.
134
311000
3000
در هر دانشگاه کانادا و مدرسه عالی
05:29
In managerialمدیریتی accountingحسابداری, I'm chapterفصل eightهشت.
135
314000
3000
در کتاب حسابداری مدیریتی، در فصل هشت هست.
05:32
I openباز کن up chapterفصل eightهشت talkingصحبت کردن about budgetingبودجه بندی.
136
317000
2000
من فصل 8 رو با بحث بودجه بندی آغاز کردم.
05:34
And I told the authorنویسنده, after they did my interviewمصاحبه, that I cheatedفریب خورده in that sameیکسان courseدوره.
137
319000
3000
و به مولف کتاب، بعد از مصاحبه با من، گفتم که من در همین درس تقلب کردم.
05:37
And she thought it was too funnyخنده دار to not includeعبارتند از it anywayبه هر حال.
138
322000
3000
و این به نظرش آنقدر خنده دار بود که در متن نیاورد.
05:40
But kidsبچه ها, you can see these signsعلائم in them.
139
325000
3000
اما کودکان، شما این نشانه ها رو در اونها می بینید.
05:43
The definitionتعریف of an entrepreneurکارآفرین is "a personفرد who organizesسازماندهی می کند, operatesعمل می کند
140
328000
2000
تعریف کارآفرین اینه "فردی که تشکیلاتی را راه اندازی و اداره می کند
05:45
and assumesفرض می شود the riskخطر of a businessکسب و کار ventureسرمایه گذاری."
141
330000
3000
و مخاطره ی کسب و کار خود را می پذیرد."
05:48
That doesn't mean you have to go to an MBAMBA programبرنامه.
142
333000
2000
این به این معنی نیست که باید MBA بخونید.
05:50
It doesn't mean you have to get throughاز طریق schoolمدرسه.
143
335000
2000
این مستلزم این نیست که به مدرسه بروید.
05:52
It just meansبه معنای that those fewتعداد کمی things have to feel right in your gutروده.
144
337000
3000
این فقط بدان معناست که در مورد چند چیز باید قلبا احساس مناسبی داشته باشید.
05:55
And we'veما هستیم heardشنیدم those things about "is it nurtureپرورش دهید or is it natureطبیعت," right?
145
340000
3000
و ما زیاد شنیدیم که آیا این چیزها اکتسابی هستند یا مادرزادی؟
05:58
Is it thing one or thing two? What is it?
146
343000
2000
آیا چیز اول مهم است یا دومی؟ کدومش؟
06:00
Well, I don't think it's eitherیا. I think it can be bothهر دو.
147
345000
3000
خوب، من فکر می کنم هیچ کدوم. فکر کنم می تونه هر دو هم باشه.
06:03
I was groomedمرتب شده as an entrepreneurکارآفرین.
148
348000
2000
من کارآفرین بار آمدم.
06:05
When I was growingدر حال رشد up as a youngجوان kidبچه, I had no choiceانتخابی,
149
350000
2000
از زمان بچگی که داشتم بزرگ می شدم، انتخاب دیگه ای نداشتم
06:07
because I was taughtتدریس کرد at a very earlyزود, youngجوان ageسن --
150
352000
2000
چون در سن خیلی کم یاد گرفته بودم که--
06:09
when my dadپدر realizedمتوجه شدم I wasn'tنبود going to fitمناسب into
151
354000
2000
زمانی که پدرم فهمید که من با هر چیزی که در مدرسه
06:11
everything elseچیز دیگری that was beingبودن taughtتدریس کرد to me in schoolمدرسه --
152
356000
2000
آموزش داده می شد تطابقی نداشتم--
06:13
that he could teachتدریس کنید me to figureشکل out businessکسب و کار at an earlyزود ageسن.
153
358000
3000
که پدرم می تونه به من یاد بده که کسب کار رو در سن خیلی کم درک کنم.
06:16
He groomedمرتب شده us, the threeسه of us,
154
361000
2000
او ما رو، هر سه ما رو، به این شکل بار آورد
06:18
to hateنفرت the thought of havingداشتن a jobکار
155
363000
2000
که از به استخدام در آمدن متنفر باشیم
06:20
and to love the factواقعیت of creatingپدید آوردن companiesشرکت ها that we could employاستخدام کنید other people.
156
365000
3000
و عاشق خلق شرکت هایی باشیم که بتونیم افراد دیگر را استخدام کنیم.
06:23
My first little businessکسب و کار ventureسرمایه گذاری: I was sevenهفت yearsسالها oldقدیمی, I was in Winnipegوینیپگ,
157
368000
3000
اولین شرکت من، زمانی که هفت سالم بود و در شهر "وینی پگ" بودم،
06:26
and I was lyingدروغ گویی in my bedroomاتاق خواب with one of those long extensionتوسعه cordsطناب.
158
371000
2000
روی تخت دراز کشیده بودم و یکی از این تلفن های با سیم بلند دستم بود
06:28
And I was callingصدا زدن all the dryخشک cleanersپاک کننده ها in Winnipegوینیپگ
159
373000
2000
و به خشک شویی های وینی پگ زنگ می زدم
06:30
to find out how much would the dryخشک cleanersپاک کننده ها
160
375000
2000
که ببینم برای چوب لباسی
06:32
payپرداخت me for coatکت hangersچوب لباسی.
161
377000
2000
چقدر به من دستمزد می دهند.
06:34
And my momمامان cameآمد into the roomاتاق and she said,
162
379000
2000
و مادرم اومد داخل اتاق و گفت،
06:36
"Where are you going to get the coatکت hangersچوب لباسی to sellفروش to the dryخشک cleanersپاک کننده ها?"
163
381000
3000
"از کجا می خوای چوب لباسی گیر بیاری که به خشک شویی ها بفروشی؟"
06:39
And I said, "Let's go and look in the basementزیر زمین."
164
384000
2000
من گفتم: "بریم زیرزمین یک نگاه بندازیم."
06:41
And we wentرفتی down to the basementزیر زمین. And I openedافتتاح شد up this cupboardکابینت.
165
386000
3000
و رفتیم زیرزمین وقفسه رو باز کردم.
06:44
And there was about a thousandهزار coatکت hangersچوب لباسی that I'd collectedجمع آوری شده.
166
389000
2000
و تقریبا هزار تا چوب لباسی بود که جمعشون کرده بودم.
06:46
Because, when I told her I was going out to playبازی with the kidsبچه ها,
167
391000
3000
جریان اینطور بود که زمانی که به مادرم می گفتم که میرم با بچه ها بازی کنم،
06:49
I was going doorدرب to doorدرب in the neighborhoodمحله to collectجمع کن coatکت hangersچوب لباسی
168
394000
2000
در واقع در محله، خانه به خانه می رفتم و از همسایه ها چوب لباسی می گرفتم.
06:51
to put in the basementزیر زمین to sellفروش.
169
396000
2000
که در زیرزمین بذارم و بفروشمشون.
06:53
Because I saw her a fewتعداد کمی weeksهفته ها before that --
170
398000
2000
چون چند هفته قبل مادرم به من گفته بود
06:55
you could get paidپرداخت شده. They used to payپرداخت you two centsسنت ها perدر هر coatکت hangerجا رختی.
171
400000
3000
می تونی دستمزد بگیری. معمولا دو سنت برای هر چوب رختی می دن.
06:58
So I was just like, well there's all kindsانواع of coatکت hangersچوب لباسی.
172
403000
2000
و من با خودم فکر کردم، خوب چندین نوع چوب لباسی وجود داره.
07:00
And so I'll just go get them.
173
405000
2000
و بنابراین رفتم و اونا رو جمع کردم.
07:02
And I knewمی دانست she wouldn'tنمی خواهم want me to go get them, so I just did it anywayبه هر حال.
174
407000
3000
و می دونستم که نمی خواست من برم چوب لباسی جمع کنم، ولی در هر صورت این کار رو کردم.
07:06
And I learnedیاد گرفتم that you could actuallyدر واقع negotiateمذاکره کن with people.
175
411000
2000
و یاد گرفتم که با آدم ها میشه حتی مذاکره کرد.
07:08
This one personفرد offeredارایه شده me threeسه centsسنت ها and I got him up to threeسه and a halfنیم.
176
413000
3000
یکی به من سه سنت رو پیشنهاد داد و من برای سه سنت و نیم قانعش کردم.
07:11
I even knewمی دانست at a seven-year-oldهفت ساله ageسن
177
416000
2000
من حتی در سن هفت سالگی می دونستم
07:13
that I could actuallyدر واقع get a fractionalکسری percentدرصد of a centسنت,
178
418000
3000
که می تونم کسری از یک سنت رو هم بگیرم
07:16
and people would payپرداخت that because it multipliedچند برابر up.
179
421000
2000
و افراد اون رو می پردازن چون ضرب می شد و مقدارش زیاد می شد.
07:18
At sevenهفت yearsسالها oldقدیمی I figuredشکل گرفته it out. I got threeسه and a halfنیم centsسنت ها for a thousandهزار coatکت hangersچوب لباسی.
180
423000
3000
در هفت سالگی این رو فهمیدم. 3.5 سنت به ازای هر یک از هزار تا چوب لباسی گرفتم.
07:21
I soldفروخته شد licenseمجوز plateبشقاب protectorsمحافظان doorدرب to doorدرب.
181
426000
2000
من محافظ پلاک ماشین رو خونه به خونه می فروختم.
07:23
My dadپدر actuallyدر واقع madeساخته شده me go find someoneکسی
182
428000
2000
پدرم منو مجبور کرد که برم کسی رو پیدا کنم که
07:25
who would sellفروش me these things at wholesaleعمده فروشی.
183
430000
2000
این چیزها رو به من بصورت عمده بفروشه.
07:27
And at nineنه yearsسالها oldقدیمی, I walkedراه می رفت around in the cityشهر of Sudburyسودبیری
184
432000
2000
و در نه سالگی، من در شهر سدبری می گشتم
07:29
sellingفروش licenseمجوز plateبشقاب protectorsمحافظان doorدرب to doorدرب to housesخانه ها.
185
434000
3000
و محافظ پلاک ماشین رو خونه به خونه به خانواده ها می فروختم.
07:32
And I rememberیاد آوردن this one customerمشتری so vividlyبه وضوح
186
437000
3000
و یکی از مشتری ها رو به وضوح یادم میاد
07:35
because I alsoهمچنین did some other stuffچیز with these clientsمشتریان.
187
440000
2000
بخاطر اینکه برای این مشتری ها کارهای دیگه هم می کردم.
07:37
I soldفروخته شد newspapersروزنامه ها.
188
442000
2000
روزنامه می فروختم.
07:39
And he wouldn'tنمی خواهم buyخرید a newspaperروزنامه from me ever.
189
444000
2000
و اون از من هیچ وقت روزنامه نمی خرید.
07:41
But I was convincedمتقاعد I was going to get him to buyخرید a licenseمجوز plateبشقاب protectorمحافظ.
190
446000
3000
ولی من مجاب بودم که اون رو متقاعد کنم که از من یک محافظ پلاک ماشین بخره.
07:44
And he's like, "Well, we don't need one."
191
449000
1000
و اون گفت: "خوب، من نیاز ندارم."
07:45
And I said, "But you've got two carsماشین ها ..." -- I'm nineنه yearsسالها oldقدیمی.
192
450000
3000
من گفتم: "ولی شما دو تا ماشین دارین..."-- اون موقع نه سالم بود.
07:48
I'm like, "But you have two carsماشین ها and they don't have licenseمجوز plateبشقاب protectorsمحافظان."
193
453000
3000
گفتم: " شما دو تا ماشین دارین که محافظ پلاک ندارن."
07:51
And he said, "I know."
194
456000
2000
اون گفت: "می دونم"
07:53
And I said, "This carماشین here'sاینجاست got one licenseمجوز plateبشقاب that's all crumpledخرد شده up."
195
458000
2000
گفتم: "یکی از پلاک های این ماشین مچاله شده."
07:55
And he said, "Yes, that's my wife'sهمسر carماشین." And I said, "Why don't we just testتست one
196
460000
3000
اون گفت: "بله، این ماشین زنمه." و گفتم: "چظوره که ما یکی رو
07:58
on the frontجلوی of your wife'sهمسر carماشین and see if it lastsطول می کشد longerطولانی تر."
197
463000
2000
روی پلاک جلوی ماشین زنتون رو تست کنیم تا ببینیم بیشتر دوام داره یا نه."
08:00
So I knewمی دانست there were two carsماشین ها with two licenseمجوز platesصفحات on eachهر یک.
198
465000
3000
می دونستم که دو تا ماشینه و هر کدوم دو تا پلاک دارن.
08:03
If I couldn'tنمی توانستم sellفروش all fourچهار, I could at leastکمترین get one.
199
468000
2000
اگه نتونستم برای چهارتاش بفروشم، حداقل یکیش رو تونستم.
08:05
I learnedیاد گرفتم that at a youngجوان ageسن.
200
470000
2000
این رو در سن کم یاد گرفتم.
08:07
I did comicداستان مصور bookکتاب arbitrageآربیتراژ.
201
472000
2000
کتاب های کمیک معامله می کردم.
08:09
When I was about 10 yearsسالها oldقدیمی, I soldفروخته شد comicداستان مصور booksکتاب ها
202
474000
2000
وقتی ده سالم بود، بیرون خانه ییلاقی مان در Georgian Bay
08:11
out of our cottageکلبه on Georgianگرجستان Bayخلیج.
203
476000
2000
کتاب های کمیک می فروختم.
08:13
And I would go bikingدوچرخه سواری up to the endپایان of the beachساحل دریا
204
478000
2000
و تمام ساحل رو با دوچرخه می رفتم
08:15
and buyخرید all the comicsکمیک ها from the poorفقیر kidsبچه ها.
205
480000
2000
و کتاب های کمیک رو از بچه های فقیر می خریدم.
08:17
And then I would go back to the other endپایان of the beachساحل دریا and sellفروش them to the richثروتمند kidsبچه ها.
206
482000
3000
و بعد می رفتم به طرف دیگه ی ساحل و اونها رو به بچه های پولدار می فروختم.
08:20
But it was obviousآشکار to me, right? Buyخرید lowکم, sellفروش highبالا.
207
485000
2000
برای من واضح بود. ارزان بخرید، گران بفروشید.
08:22
You've got this demandتقاضا over here that has moneyپول.
208
487000
2000
شما تقاضا از کسانی دارید که پول دارند.
08:24
Don't try to sellفروش to the poorفقیر kidsبچه ها; they don't have cashپول نقد. The richثروتمند people do. Go get some.
209
489000
3000
سعی نکنید که به بچه های فقیر بفروشید؛ اونها پول ندارند. بچه های ثروتمند دارند. به سراغ اونها برید.
08:27
So that's obviousآشکار, right.
210
492000
2000
پس این واضح بود.
08:29
It's like a recessionرکود اقتصادی. So, there's a recessionرکود اقتصادی.
211
494000
2000
الان به نظر رکود داریم. خوب، داشته باشیم.
08:31
There's still 13 trillionتریلیون dollarsدلار circulatingگردشگری in the U.S. economyاقتصاد.
212
496000
3000
هنوز در اقتصاد آمریکا 13 بیلیون دلار در جریان است.
08:34
Go get some of that. And I learnedیاد گرفتم that at a youngجوان ageسن.
213
499000
3000
بروید یک مقدار از اون رو نصیب خودتون کنید. من این رو در سن کم فهمیدم.
08:37
I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم, don't revealآشکار ساختن your sourceمنبع,
214
502000
2000
همچنین فهمیدم که منابع رو نباید آشکار کرد،
08:39
because I got beatضرب و شتم up after about fourچهار weeksهفته ها of doing this
215
504000
2000
چون که بعد از چهار هفته که این کار رو می کردم حسابی کتک خوردم
08:41
because one of the richثروتمند kidsبچه ها foundپیدا شد out where I was buyingخریداری کردن my comicsکمیک ها from,
216
506000
3000
چون یکی از بچه های پولدار فهمید که کمیک ها رو از کجا می خرم
08:44
and he didn't like the factواقعیت that he was payingپرداخت a lot more.
217
509000
2000
و از این که پول خیلی بیشتری رو می داد راضی نبود.
08:46
I was forcedمجبور شدم to get a paperکاغذ routeمسیر at 10 yearsسالها oldقدیمی.
218
511000
2000
من در ده سالگی مجبور شدم روزنامه برسونم.
08:48
I didn't really want a paperکاغذ routeمسیر,
219
513000
2000
من حقیقتش روزنامه رسونی نمی خواستم،
08:50
but at 10, my dadپدر said, "That's going to be your nextبعد businessکسب و کار."
220
515000
2000
ولی در 10 سالگی، پدرم گفت: "این کسب و کار بعدی تو هست."
08:52
So not only would he get me one, but I had to get two,
221
517000
2000
نه تنها این یکی بلکه یک روزنامه دیگه هم باید می رسوندم،
08:54
and then he wanted me to hireاستخدام someoneکسی to deliverارائه halfنیم the papersاوراق,
222
519000
3000
و بعد ازم خواست که یک نفر رو استخدام کنم که نصف روزنامه ها رو برسونه،
08:57
whichکه I did, and then I realizedمتوجه شدم that collectingجمع آوری tipsنکات was where you madeساخته شده all the moneyپول.
223
522000
3000
من هم کردم، و بعد فهمیدم که انعام منبع اصلی پول بدست آوردنه.
09:00
So I would collectجمع کن the tipsنکات and get paymentپرداخت.
224
525000
2000
پس من انعام و پول روزنامه ها رو می گرفتم.
09:02
So I would go and collectجمع کن for all the papersاوراق.
225
527000
2000
و برای همه روزنامه ها این کار رو می کردم.
09:04
He could just deliverارائه them.
226
529000
2000
اون یکی فقط بلد بود روزنامه رو برسونه.
09:06
Because then I realizedمتوجه شدم I could make the moneyپول.
227
531000
2000
از اونجا فهمیدم که من می تونم پول در بیارم.
09:08
By this pointنقطه, I was definitelyقطعا not going to be an employeeکارمند.
228
533000
3000
در این مقطع، قطعا نمی خواستم به استخدام دربیام.
09:11
(Laughterخنده)
229
536000
2000
(خنده)
09:13
My dadپدر ownedمتعلق به an automotiveخودرو and industrialصنعتی repairتعمیر shopفروشگاه.
230
538000
2000
پدر من کارگاه تعمیر ماشین و صنعت داشت.
09:15
He had all these oldقدیمی automotiveخودرو partsقطعات lyingدروغ گویی around.
231
540000
2000
و کلی قطعات ماشین در کارگاهش ریخته بود.
09:17
They had this oldقدیمی brassبرنج and copperفلز مس.
232
542000
2000
اونجا فلز برنج و مس قدیمی بود.
09:19
I askedپرسید: him what he did with it, and he said he just throwsپرتاب می کند it out.
233
544000
3000
ازش پرسیدم با اینا چکار می خوای بکنی. گفت می خواد بندازشون بیرون.
09:22
I said, "But wouldn'tنمی خواهم somebodyکسی payپرداخت you for that?" And he goesمی رود, "Maybe."
234
547000
2000
گفتم: "ولی کسی حاضر نیست برای اونا پول بده؟" اون گفت: "شاید"
09:24
Rememberیاد آوردن at 10 yearsسالها oldقدیمی -- so 34 yearsسالها agoپیش
235
549000
2000
یادتون باشه اون موقع 10 سالم بود - 34 سال پیش
09:26
I saw opportunityفرصت in this stuffچیز.
236
551000
2000
من در اینها یک فرصت می دیدم.
09:28
I saw there was moneyپول in garbageزباله.
237
553000
2000
من می دیدم که در آشغال پول خوابیده.
09:30
And I was actuallyدر واقع collectingجمع آوری it from all the automotiveخودرو shopsمغازه ها in the areaمنطقه on my bicycleدوچرخه.
238
555000
3000
و واقعا با دوچرخه می رفتم و از کارگاه های تعمیر ماشین اینها رو جمع می کردم.
09:33
And then my dadپدر would driveراندن me on Saturdaysشنبه ها
239
558000
2000
و بعد یکشنبه ها پدرم من رو به
09:35
to a scrapقراضه metalفلز recyclerبازیافت کننده where I got paidپرداخت شده.
240
560000
2000
یک مرکز بازیافت آهن پاره می برد و من اونا رو می فروختم.
09:37
And I thought that was kindنوع of coolسرد.
241
562000
2000
و فکر کردم این کار باحاله.
09:39
Strangelyعجیب و غریب enoughکافی, 30 yearsسالها laterبعد, we're buildingساختمان 1-800-GOT-JUNK-GOT-JUNK?
242
564000
3000
عجیب اینکه، 30 سال بعد، ما شرکت بازیافت زباله رو تاسیس می کردیم.
09:42
and makingساخت moneyپول off that too.
243
567000
2000
و از این راه هم پول درمیاریم.
09:44
I builtساخته شده these little pincushionsجراحی بینی when I was 11 yearsسالها oldقدیمی in Cubsتوله ها,
244
569000
3000
من این جاسوزنی ها رو زمانی که 11 سالم بود ساختم.
09:47
and we madeساخته شده these pinپین cushionsکوسن ها for our momsمادران for Mother'sمادر Day.
245
572000
2000
و این جاسوزنی ها رو برای مادرهامون در روز مادر ساختیم.
09:49
And you madeساخته شده these pincushionsجراحی بینی out of woodenچوبی clothespinsلوازم جانبی --
246
574000
3000
و این جا سوزنی ها از گیره لباس ساخته شده--
09:52
when we used to hangآویزان شدن clothesلباس ها on clotheslinesخطوط لباس outsideخارج از.
247
577000
2000
که زمانی که لباس ها رو روی بند بیرون آویزون می کنید استفاده میشه.
09:54
And you'dمی خواهی make these chairsصندلی ها.
248
579000
2000
و این صندلی ها رو ساختیم.
09:56
And I had these little pillowsبالش that I would sewدوختن up.
249
581000
2000
و من این بالشت ها رو داشتم که می دوختمشون.
09:58
And you could stuffچیز pinsپین ها in them.
250
583000
2000
و می تونستید سوزن ها رو درونش بذارید.
10:00
Because people used to sewدوختن and they neededمورد نیاز است a pinپین cushionکوسن.
251
585000
3000
چون مردم خیاطی می کردند و به جاسوزنی نیاز داشتند.
10:03
But what I realizedمتوجه شدم was that you had to have optionsگزینه ها.
252
588000
3000
ولی چیزی که فهمیدم اینه که شما باید انتخاب داشته باشید.
10:06
So I actuallyدر واقع sprayافشانه paintedنقاشی شده a wholeکل bunchدسته ای of them brownرنگ قهوه ای.
253
591000
2000
بنابراین تعداد زیادی از اونا رو با اسپری قهوه ای کردم.
10:08
And then when I wentرفتی to the doorدرب, it wasn'tنبود, "Do you want to buyخرید one?"
254
593000
2000
و وقتی دم خونه ها می رفتم، دیگه نمی گفتم "از من خرید می کنید؟"
10:10
It was, "Whichکدام colorرنگ would you like?"
255
595000
2000
بلکه می گفتم "چه رنگی از اینها رو می خواهید؟"
10:12
Like I'm 10 yearsسالها oldقدیمی; you're not going to say no to me,
256
597000
2000
10 سالم بود؛ بنابراین شما به من نه نمی گفتید.
10:14
especiallyبه خصوص if you have two optionsگزینه ها -- you have the brownرنگ قهوه ای one or the clearروشن است one.
257
599000
3000
مخصوصا وقتی که دو رنگ دارید، قهوه ای یا بی رنگ.
10:17
So I learnedیاد گرفتم that lessonدرس at a youngجوان ageسن.
258
602000
2000
من این رو در سن کم یاد گرفتم.
10:19
I learnedیاد گرفتم that manualکتابچه راهنمای laborنیروی کار really sucksبمکد.
259
604000
3000
من فهمیده بودم که کار دستی خیلی افتضاحه.
10:24
Right, like cuttingبرش دادن lawnsچمن is brutalوحشیانه.
260
609000
2000
بله، مثلا چمن زنی عمل بی رحمان ایه
10:26
But because I had to cutبرش lawnsچمن all summerتابستان for all of our neighborsهمسایه ها and get paidپرداخت شده to do that,
261
611000
3000
ولی چون من تمام تابستون مجبور بودم که چمن همسایه ها رو بزنم و پول بگیرم،
10:29
I realizedمتوجه شدم that recurringتکرار می شود revenueدرآمد
262
614000
2000
یاد گرفتم که درآمد مجدد
10:31
from one clientمشتری is amazingحیرت آور.
263
616000
3000
از یک مشتری عالیه.
10:34
That if I landزمین this clientمشتری onceیک بار,
264
619000
2000
این که من یک بار سراغ این مشتری بیام،
10:36
and everyهرکدام weekهفته I get paidپرداخت شده by that personفرد,
265
621000
2000
و هر هفته از همون فرد دستمزد بگیرم،
10:38
that's way better than tryingتلاش کن to sellفروش
266
623000
2000
بهتر از اینه که هر هفته یک گیره لباس
10:40
one clothespinپیراهن لباس thing to one personفرد.
267
625000
2000
به یک نفر بفروشم.
10:42
Because you can't sellفروش them more.
268
627000
2000
چون بعد از یک بار فروش دیگه نمی تونید بفروشید.
10:44
So I love that recurringتکرار می شود revenueدرآمد modelمدل I startedآغاز شده to learnیاد گرفتن at a youngجوان ageسن.
269
629000
3000
بنابراین من عاشق درآمد تکرار شونده ای شدم که در سن کم یاد گرفته بودم.
10:47
Rememberیاد آوردن, I was beingبودن groomedمرتب شده to do this. I was not allowedمجاز to have jobsشغل ها.
270
632000
3000
یادتون باشه که من اینطوری بار میومدم. اجازه نداشتم که شغلی داشته باشم.
10:50
I would caddyکاددی, I would go to the golfگلف courseدوره and caddyکاددی for people.
271
635000
3000
من توپ های گلف رو جمع میکردم، میرفتم زمین گلف و این کار رو می کردم.
10:53
But I realizedمتوجه شدم that there was this one hillتپه on our golfگلف courseدوره,
272
638000
2000
ولی متوجه شدم که یک تپه در زمین گلف ما بود،
10:55
the 13thth holeسوراخ that had this hugeبزرگ hillتپه.
273
640000
2000
سیزدهمین حفره یک تپه بزرگ داشت.
10:57
And people could never get theirخودشان bagsکیسه up it.
274
642000
2000
و مردم نمی تونستند وسایلشون رو بالا ببرند.
10:59
So I would sitنشستن there with a lawnچمن chairصندلی
275
644000
2000
پس من اونجا روی یک صندلی می نشستم
11:01
and just carryحمل up all the people who didn't have caddiescaddies.
276
646000
3000
و فقط وسایل افرادی که توپ جمع کن نداشتند رو حمل می کردم.
11:04
I would carryحمل theirخودشان golfگلف bagsکیسه up to the topبالا, and they'dآنها می خواهند payپرداخت me a dollarدلار.
277
649000
3000
من کیف توپ های گلف اونها رو بالا می بردم و اونا به من یک دلار می دادند.
11:07
Meanwhileدر همین حال, my friendsدوستان were workingکار کردن for fiveپنج hoursساعت ها
278
652000
2000
همزمان، دوستای من 5 ساعت کار می کردند
11:09
to haulحمل و نقل some guy'sپسر bagکیسه around and get paidپرداخت شده 10 bucksدلارها.
279
654000
2000
تا کیف یکی رو حمل کنند و 10 دلار بگیرند.
11:11
I'm like, "That's stupidاحمق because you have to work for fiveپنج hoursساعت ها.
280
656000
3000
من با خودم فکر می کردم "این احمقانه است چون باید 5 ساعت کار کنی.
11:14
That doesn't make any senseاحساس." You just figureشکل out a way to make more moneyپول fasterسریعتر.
281
659000
3000
این اصلا معنی نداره." باید یک راهی پیدا کنی که سریع تر پول دربیاری.
11:17
Everyهرکدام weekهفته, I would go to the cornerگوشه storeفروشگاه and buyخرید all these popsبالا میآید.
282
662000
3000
هر هفته، می رفتم مغازه سر کوچه و کلی نوشیدنی می خریدم.
11:20
Then I would go up and deliverارائه them to these 70-year-oldساله womenزنان playingبازی کردن bridgeپل.
283
665000
3000
بعد می رفتم و اونا رو به پیرزن های 70 ساله ای که ورق بازی می کردند می فروختم.
11:23
And they'dآنها می خواهند give me theirخودشان ordersسفارشات for the followingذیل weekهفته.
284
668000
2000
و اونا سفارش هفته بعدشون رو به من می دادند.
11:25
And then I'd just deliverارائه popپاپ and I'd just chargeشارژ twiceدو برابر.
285
670000
2000
و بعد من نوشیدنی رو می رسوندم و دو برابر پول می گرفتم.
11:27
And I had this capturedاسیر marketبازار. You didn't need contractsقراردادها.
286
672000
3000
و من یک بازار متعلق به خودم داشتم. نیاز به قرارداد ندارید.
11:30
You just neededمورد نیاز است to have a supplyعرضه and demandتقاضا
287
675000
2000
فقط باید یک عرضه و تقاضا داشته باشید
11:32
and this audienceحضار who boughtخریداری شد into you.
288
677000
2000
و مخاطبی که قبولتون داشته باشه.
11:34
These womenزنان weren'tنبودند going to go to anybodyهر شخصی elseچیز دیگری
289
679000
2000
این خانم ها سراغ کس دیگه ای نمی رفتند
11:36
because they likedدوست داشت me, and I kindنوع of figuredشکل گرفته it out.
290
681000
2000
چون از من خوششون میومد، و من این رو متوجه شده بودم.
11:38
I wentرفتی and got golfگلف ballsتوپ ها from golfگلف coursesدوره های آموزشی.
291
683000
3000
من رفتم و توپ های گلف رو از زمین های گلف جمع می کردم.
11:41
But everybodyهمه elseچیز دیگری was looking in the bushبوته
292
686000
2000
ولی بقیه توی بوته ها
11:43
and looking in the ditchesگودال for golfگلف ballsتوپ ها.
293
688000
2000
و چاله ها دنبال توپ گلف بودند.
11:45
I'm like, screwپیچ that. They're all in the pondحوضچه
294
690000
2000
من می گفتم، چه احمقانه. اونها می رفتن توی چاله
11:47
and nobody'sهیچ کس نیست going into the pondحوضچه.
295
692000
2000
و هیچ کس توی چاله نمی ره.
11:49
So I would go into the pondsاستخرها and crawlخزیدن around and pickانتخاب کنید them up with my toesانگشتان پا.
296
694000
3000
و من می رفتم توی چاله و می خزیدم و با انگشت هام توپ ها رو برمی داشتم.
11:52
You just pickانتخاب کنید them up with bothهر دو feetپا.
297
697000
2000
فقط اونها رو با دو پا برمی داشتم.
11:54
You can't do it on stageمرحله.
298
699000
2000
نمیشه رو صحنه اجرا کردم.
11:56
You get the golfگلف ballsتوپ ها, and you just throwپرت كردن them in your bathingحمام کردن suitکت و شلوار trunksتنه
299
701000
2000
و توپ های گلف رو می گرفتم و توی مایو می انداختم
11:58
and when you're doneانجام شده you've got a coupleزن و شوهر hundredصد of them.
300
703000
3000
و وقتی تموم میشد، چند صد تا از اونها داشتم.
12:01
But the problemمسئله is that people all didn't want all the golfگلف ballsتوپ ها.
301
706000
3000
ولی مشکل اینه که کسی توپ گلف قدیمی نمی خواست.
12:04
So I just packagedبسته بندی شده them. I'm like 12, right?
302
709000
2000
پس همه اونا رو بسته بندی کردم. 12 سالم بود.
12:06
I packagedبسته بندی شده them up threeسه waysراه ها.
303
711000
2000
در سه نوع بسته بندی شون کردم.
12:08
I had the Pinnaclesپیونکلیس and DDHsDDH ها and the really coolسرد onesآنهایی که back then.
304
713000
2000
من توپ های Pinnacle و DDH داشتم که اون موقع عالی بودن.
12:10
Those soldفروخته شد for two dollarsدلار eachهر یک.
305
715000
2000
اینا رو به قیمت دو دلار برای هر کدوم می فروختم.
12:12
And then I had all the good onesآنهایی که that didn't look crappyکم ارزش. They were 50 centsسنت ها eachهر یک.
306
717000
3000
بعد توپ های خوبی داشتم که ظاهر بدی نداشتند. اینها هر کدام 50 سنت بودند.
12:15
And then I'd sellفروش 50 at a time of all the crappyکم ارزش onesآنهایی که.
307
720000
3000
و بعضی وقتها تا 50 تا از همین توپ ها می فروختم.
12:18
And they could use those for practiceتمرین ballsتوپ ها.
308
723000
2000
و می تونستند از این توپ ها برای تمرین استفاده کنند.
12:20
I soldفروخته شد sunglassesعینک آفتابی, when I was in schoolمدرسه,
309
725000
2000
و زمانی که مدرسه بودم، عینک آفتابی می فروختم،
12:22
to all the kidsبچه ها in highبالا schoolمدرسه.
310
727000
2000
به بچه های مدرسه.
12:24
This is what really kindنوع of getsمی شود everybodyهمه hatingمتنفر بودن you
311
729000
3000
این چیزیه که باعث میشه همه یه جورایی ازتون بدشون بیاد
12:27
is because you're tryingتلاش کن to extractاستخراج کردن moneyپول from all your friendsدوستان all the time.
312
732000
3000
چون همیشه سعی می کنید از همه دوستانتون پول بگیرید.
12:30
But it paidپرداخت شده the billsصورتحساب.
313
735000
2000
ولی می ارزید.
12:32
So I soldفروخته شد lots and lots of sunglassesعینک آفتابی.
314
737000
2000
من کلی عینک آفتابی فروختم.
12:34
Then when the schoolمدرسه shutبسته شدن me down --
315
739000
2000
و وقتی مدرسه من رو منع کرد -
12:36
the schoolمدرسه actuallyدر واقع calledبه نام me into the officeدفتر and told me I couldn'tنمی توانستم do it --
316
741000
2000
مدرسه ازم خواستن برم دفتر و گفتن نمی تونم این کار رو بکنم -
12:38
so I wentرفتی to the gasگاز stationsایستگاه ها and
317
743000
2000
بنابراین رفتم پمپ بنزین ها و
12:40
I soldفروخته شد lots of them to the gasگاز stationsایستگاه ها
318
745000
2000
و کلی از اونا رو به پمپ بنزین ها فروختم
12:42
and had the gasگاز stationsایستگاه ها sellفروش them to theirخودشان customersمشتریان.
319
747000
2000
و پمپ بنزین ها رو مجبور می کردم که به مشتریانشون بفروشن.
12:44
That was coolسرد because then I had retailخرده فروشی outletsرسانه ها.
320
749000
2000
عالی بود چون بازار فروش خرده فروشی داشتم.
12:46
And I think I was 14.
321
751000
2000
و فکر کنم 14 سالم بود.
12:48
Then I paidپرداخت شده my entireکل way throughاز طریق first yearسال universityدانشگاه at Carltonکارلتون
322
753000
3000
و بعد تمام مخارج سال اول دانشگاهم در دانشگاه Carlton رو
12:51
by sellingفروش wineشراب skinsپوسته ها doorدرب to doorدرب.
323
756000
2000
از طریق فروش خانه به خانه قمقمه دادم.
12:53
You know that you can holdنگه دارید a 40-ounce-اونس bottleبطری of rumرم
324
758000
2000
می دونستید که میشه 40 اونس نوشیدنی
12:55
and two bottlesبطری of cokeکک in a wineskinwineskin? So what, right?
325
760000
2000
و دو تا قوطی نوشابه توی قمقمه نگه داشت؟ که چی؟
12:57
Yeah, but you know what? You stuffچیز that down your shortsشلوار کوتاه,
326
762000
2000
آره، ولی میدونید چیه؟ اون رو در شلوارک تون می ذارید
12:59
when you go into a footballفوتبال gameبازی you can get boozeمشروب الکلی in for freeرایگان,
327
764000
3000
وقتی که میرین تماشای مسابقه فوتبال و مشروب مجانی دارید
13:02
everybodyهمه boughtخریداری شد them.
328
767000
2000
همه از اینها می خریدند.
13:04
Supplyعرضه, demandتقاضا, bigبزرگ opportunityفرصت.
329
769000
3000
عرضه، تقاضا، فرصت بزرگ.
13:07
I alsoهمچنین brandedمارکدار it, so I soldفروخته شد them for fiveپنج timesبار the normalطبیعی costهزینه.
330
772000
2000
حتی برای این ها مارک هم گذاشتم، پس اونا رو به قیمت 5 برابر هزینه اش می فروختم.
13:09
It had our universityدانشگاه logoآرم on it.
331
774000
2000
علامت دانشگاه رو روش گذاشته بودم.
13:11
You know we teachتدریس کنید our kidsبچه ها and we buyخرید them gamesبازی ها,
332
776000
2000
می دونید دیگه ما به بچه هامون آموزش می دیم و براشون بازی می خریم،
13:13
but why don't we get them gamesبازی ها, if they're entrepreneurialکارآفرینی kidsبچه ها,
333
778000
3000
ولی چرا برای اونا بازی نیاریم که، اگه بچه های کارآفرینند،
13:16
that kindنوع of nurtureپرورش دهید the traitsصفات that you need to be entrepreneursکارآفرینان?
334
781000
3000
که یه جورایی خصلت هایی که برای کارآفرینی لازمه رو در اونا تقویت بکنه؟
13:19
Why don't you teachتدریس کنید them not to wasteدور ریختنی moneyپول?
335
784000
3000
چرا به اونا یاد ندیم که پول هدر ندن؟
13:22
I rememberیاد آوردن beingبودن told to walkراه رفتن out in the middleوسط of a streetخیابان in Banffبنف, Albertaآلبرتا
336
787000
3000
یادمه در شهر "بنف" در Alberta به خاطر این كه یک پنی رو انداختم توی خیابون
13:25
because I'd thrownپرتاب شده a pennyپنی out in the streetخیابان,
337
790000
2000
مجبورم کردن که برم وسط خیابون
13:27
and my dadپدر said, "Go pickانتخاب کنید it up."
338
792000
2000
و پدرم گفت: "برو برش دار."
13:29
He said, "I work too damnلعنت hardسخت for my moneyپول. I'm not going to see you ever wasteدور ریختنی a pennyپنی."
339
794000
2000
گفت: "من سخت کار می کنم که پول دربیارم. نمی خوام یک بار دیگه هم ببینم که تو پول هدر میدی."
13:31
And I rememberیاد آوردن that lessonدرس to this day.
340
796000
2000
و من اون درس رو تا به امروز یادم مونده.
13:33
Allowancesکمک هزینه teachتدریس کنید kidsبچه ها the wrongاشتباه habitsعادات.
341
798000
3000
پول تو جیبی عادت های بد رو به بچه ها یاد میده.
13:36
Allowancesکمک هزینه, by natureطبیعت, are teachingدرس دادن kidsبچه ها
342
801000
2000
پول تو جیبی، ذاتا به بچه ها یاد میده
13:38
to think about a jobکار.
343
803000
2000
که به شغل و استخدام شدن فکر کنند.
13:40
An entrepreneurکارآفرین doesn't expectانتظار a regularمنظم paycheckpaycheck.
344
805000
3000
و کارآفرین منتظر چک منظم نیست.
13:43
Allowanceکمک هزینه is breedingپرورش kidsبچه ها at a youngجوان ageسن
345
808000
2000
پول تو جیبی کودکان رو در سن پایین به گونه ای تربیت می کنه
13:45
to expectانتظار a regularمنظم paycheckpaycheck.
346
810000
2000
که منتظر چک و پرداخت منظم باشند.
13:47
That's wrongاشتباه, for me, if you want to raiseبالا بردن entrepreneursکارآفرینان.
347
812000
2000
اگه می خواهید کارآفرین تربیت کنید، این روش از نظر من غلطه.
13:49
What I do with my kidsبچه ها now -- I've got two, nineنه and sevenهفت --
348
814000
2000
کاری که من با بچه هام میکنم --من دو تا بچه هفت و نه ساله دارم -
13:51
is I teachتدریس کنید them to walkراه رفتن around the houseخانه and the yardحیاط,
349
816000
2000
اینه که بهشون یاد میدم که دور خونه و حیات بگردند
13:53
looking for stuffچیز that needsنیاز دارد to get doneانجام شده.
350
818000
2000
و دنبال وسایلی که باید تعمیر بشن باشند.
13:55
Come to me and tell me what it is.
351
820000
2000
و بیان و به من بگن که چیه.
13:57
Or I'll come to them and say, "Here'sاینجاست what I need doneانجام شده."
352
822000
2000
یا من میرم سراغشون و میگم، "می خوام که این تعمیر بشه."
13:59
And then you know what we do? We negotiateمذاکره کن.
353
824000
2000
و بعد می دونید چکار میکنیم؟ مذاکره می کنیم.
14:01
They go around looking for what it is.
354
826000
2000
اونا میرن نگاه می کنند تا ببینند چیه.
14:03
But then we negotiateمذاکره کن on what they're going to get paidپرداخت شده.
355
828000
2000
اما بعد ما در مورد اینکه برای چه کاری بهشون دستمزد بدم مذاکره می کنیم.
14:05
And then they don't have a regularمنظم checkبررسی, but they have more opportunitiesفرصت ها to find more stuffچیز,
356
830000
3000
بنابراین اونا دستمزد ثابت ندارند، بلکه اونا فرصت های بیشتری دارند که چیزهای بیشتری پیدا کنند،
14:08
and they learnیاد گرفتن the skillمهارت of negotiatingمذاکره,
357
833000
2000
و مهارت مذاکره کردن رو یاد می گیرند.
14:10
and they learnیاد گرفتن the skillمهارت of findingیافته opportunitiesفرصت ها as well.
358
835000
2000
و مهارت پیدا کردن فرصت ها رو هم یاد می گیرند.
14:12
You breedنژاد that kindنوع of stuffچیز. Eachهر یک of my kidsبچه ها has two piggyخوکچه banksبانک ها.
359
837000
3000
این جور چیزها رو باید یاد داد. هر دو تا بچه های من قلک دارن.
14:15
Fiftyپنجاه percentدرصد of all the moneyپول that they earnبدست آوردن or get giftedباتجربه,
360
840000
2000
50 درصد پولی که درمیارن یا جایزه می گیرن
14:17
50 percentدرصد goesمی رود in theirخودشان houseخانه accountحساب,
361
842000
2000
میره توی حساب خانگیشون
14:19
50 percentدرصد goesمی رود in theirخودشان toyاسباب بازی accountحساب.
362
844000
2000
و 50 درصد دیگه میره توی حساب اسباب بازیاشون.
14:21
Anything in theirخودشان toyاسباب بازی accountحساب they can spendخرج کردن on whateverهر چه they want.
363
846000
2000
هر پولی که میره توی حساب اسباب بازیا، می تونند هر طور که می خوان خرجش کنند.
14:23
The 50 percentدرصد that goesمی رود in theirخودشان houseخانه accountحساب, everyهرکدام sixشش monthsماه ها, goesمی رود to the bankبانک.
364
848000
3000
50 درصدی که میره تو حساب خانگی، هر 6 ماه میره به بانک.
14:26
They walkراه رفتن up with me. Everyهرکدام yearسال all the moneyپول in the bankبانک goesمی رود to theirخودشان brokerدلال.
365
851000
3000
با خودم میبرمشون بانک. هر سال تمام پولی که در بانک دارند رو میدن به کارگزار بورس.
14:29
Bothهر دو my nine-نه- and seven-year-oldsهفت ساله have a stockموجودی brokerدلال alreadyقبلا.
366
854000
3000
هر دو تا بچه 7 و 9 ساله ام از پیش از این کارگزار بورس داشتند.
14:33
But I'm teachingدرس دادن them to forceزور that savingsپس انداز habitعادت.
367
858000
2000
ولی من مجبورشون می کنم که عادت پس انداز کردن رو یاد بگیرن.
14:35
It drivesدرایوها me crazyدیوانه that 30-year-oldsسالمندان are sayingگفت:,
368
860000
3000
من دیوونه میشم وقتی آدمای 30 ساله میگن:
14:38
"Maybe I'll startشروع کن contributingمشارکت to my RSPRSP now."
369
863000
2000
"شاید از حالا شروع کنم که در حساب بازنشستگی ام ذخیره کنم."
14:40
Shitگریه کن, you've missedاز دست رفته 25 yearsسالها.
370
865000
2000
لعنتی، تو 25 سال از عمرت رو از دست دادی.
14:42
You can teachتدریس کنید those habitsعادات to youngجوان kidsبچه ها
371
867000
2000
می تونید این عادت ها رو به بچه ها یاد بدید
14:44
when they don't even feel the painدرد yetهنوز.
372
869000
2000
وقتی که اونا هنوز سختی احساس نمی کنند.
14:46
Don't readخواندن them bedtimeوقت خواب storiesداستان ها everyهرکدام night.
373
871000
2000
برای اونا هر شب قصه نخونید.
14:48
Maybe fourچهار nightsشب ها out of the weekهفته readخواندن them bedtimeوقت خواب storiesداستان ها
374
873000
2000
مثلا چهار بار در هفته براشون قصه بخونید.
14:50
and threeسه nightsشب ها of the weekهفته have them tell storiesداستان ها.
375
875000
2000
و سه شب ازشون بخواهید که اونا قصه بگن.
14:52
Why don't you sitنشستن down with kidsبچه ها and give them fourچهار itemsموارد,
376
877000
3000
چرا مثلا ننشینید و چهار تا چیز مثل
14:55
a redقرمز shirtپیراهن, a blueآبی tieکراوات, a kangarooکانگورو and a laptopلپ تاپ,
377
880000
3000
یک پیراهن قرمز، کراوات آبی، یک کانگرو، و یک لپ تاپ بهشون ندید
14:58
and have them tell a storyداستان about those fourچهار things?
378
883000
2000
و ازشون بخواهید که راجع به این چهار چیز قصه بگن.
15:00
My kidsبچه ها do that all the time.
379
885000
2000
بچه های من همیشه این کار رو میکنند.
15:02
It teachesتدریس می کند them to sellفروش; it teachesتدریس می کند them creativityخلاقیت;
380
887000
2000
این بهشون فروش رو یاد میده، بهشون خلاقیت رو یاد میده؛
15:04
it teachesتدریس می کند them to think on theirخودشان feetپا.
381
889000
2000
بهشون یاد میده که رو پای خودشون فکر کنند.
15:06
Just do that kindنوع of stuffچیز and have funسرگرم کننده with it.
382
891000
2000
فقط این تیپ کارها رو بکنید و لذت ببرید.
15:08
Get kidsبچه ها to standایستادن up in frontجلوی of groupsگروه ها and talk,
383
893000
2000
بچه ها رو جلوی جمع ببرید و ازشون بخواهید که صحبت کنند،
15:10
even if it's just standایستادن up in frontجلوی of theirخودشان friendsدوستان
384
895000
2000
حتی اگه ایستادن در جلوی دوستانشون باشه
15:12
and do playsنمایشنامه and have speechesسخنرانی ها.
385
897000
2000
و براشون بازی و سخنرانی کنند.
15:14
Those are entrepreneurialکارآفرینی traitsصفات that you want to be nurturingپرورش دادن.
386
899000
2000
اینا خصیصه های کارآفرینی اند که باید تغذیه شون کنید.
15:16
Showنمایش the kidsبچه ها what badبد customersمشتریان or badبد employeesکارکنان look like.
387
901000
3000
بهشون نشون بدید که مشتری بد یا کارمند بد چه جوریه.
15:19
Showنمایش them the grumpyبد خلق employeesکارکنان.
388
904000
2000
بهشون کارمند بدخلق رو نشون بدید.
15:21
When you see grumpyبد خلق customerمشتری serviceسرویس, pointنقطه that out to them.
389
906000
2000
وقتی که مشتری بد خلق می بینید، بهشون نشون بدید.
15:23
Say, "By the way, that guy'sپسر a crappyکم ارزش employeeکارمند."
390
908000
2000
بگین: "ضمنا، اون فرد کارمند بدیه."
15:25
And say, "These onesآنهایی که are good onesآنهایی که."
391
910000
3000
و بگید "اینا خوب ها هستند."
15:28
(Laughterخنده)
392
913000
2000
(خنده)
15:30
If you go into a restaurantرستوران and you have badبد customerمشتری serviceسرویس,
393
915000
2000
اگر به رستوران میرید و خدمات نامناسبی می گیرید،
15:32
showنشان بده them what badبد customerمشتری serviceسرویس looksبه نظر می رسد like.
394
917000
2000
بهشون نشون بدید که خدمات مشتریان نامناسب چطوریه.
15:34
(Laughterخنده)
395
919000
2000
(خنده)
15:36
We have all these lessonsدرس ها in frontجلوی of us,
396
921000
2000
ما تمام این درس ها رو جلومون داریم،
15:38
but we don't take those opportunitiesفرصت ها; we teachتدریس کنید kidsبچه ها to go get a tutorمعلم.
397
923000
3000
ولی از این فرصت ها استفاده نمی کنیم؛ بجاش برای بچه ها معلم خصوصی میگیریم.
15:41
Imagineتصور کن if you actuallyدر واقع tookگرفت
398
926000
2000
تصور کنید اگه تمام خرت و پرت های بچه ها رو
15:43
all the kids'بچه ها junkجنس اوراق و شکسته that's in the houseخانه right now,
399
928000
2000
که تو خونه هست همین الان بگیرید،
15:45
all the toysاسباب بازی ها that they'veآنها دارند outgrownخارج شده است two yearsسالها agoپیش
400
930000
2000
تمام اسباب بازی هایی که دو سالی هست به دردشون نمی خوره،
15:47
and said, "Why don't we startشروع کن sellingفروش some of this on CraigslistCraigslist and KijijiKijiji?"
401
932000
3000
و بگیم "چرا شروع نکنیم به فروختن بعضی از این وسایل توی Craigslist و Kijiji؟
15:50
And they can actuallyدر واقع sellفروش it
402
935000
2000
و اونا هم وسایلشون رو بفروشن
15:52
and learnیاد گرفتن how to find scammersکلاهبرداران when they get emailپست الکترونیک offersارائه می دهد come in.
403
937000
2000
و یاد بگیرن وقتی که یک آدم حقه باز بهشون از طریق ایمیل پیشنهاد میده چطور متوجه بشن.
15:54
They can come into your accountحساب or a subزیر accountحساب or whateverهر چه.
404
939000
2000
اونا ممکنه سراغ حسابتون یا هر جای دیگه بیان.
15:56
But teachتدریس کنید them how to fixثابت the priceقیمت, guessحدس بزن the priceقیمت,
405
941000
3000
ولی بهشون یاد بدید که چطور قیمت رو تثبیت کنند، قیمت رو حدس بزنند،
15:59
pullکشیدن up the photosعکس ها.
406
944000
2000
علامت ها رو نشونشون بدید.
16:01
Teachآموزش them how to do that kindنوع of stuffچیز and make moneyپول.
407
946000
2000
بهشون یاد بدید که چطور این کارها رو بکنند و پول دربیارن.
16:03
Then the moneyپول they get, 50 percentدرصد goesمی رود in theirخودشان houseخانه accountحساب,
408
948000
2000
بعد از پولی که درمیارن، 50درصدش میره به حساب خانگی شون
16:05
50 percentدرصد goesمی رود in theirخودشان toyاسباب بازی accountحساب.
409
950000
2000
50 درصد میره به حساب اسباب بازیا.
16:07
My kidsبچه ها love this stuffچیز.
410
952000
2000
بچه های من عاشق این چیزان.
16:09
Some of the entrepreneurialکارآفرینی traitsصفات that you've got to nurtureپرورش دهید in kidsبچه ها:
411
954000
3000
بعضی از ویژگی های کارآفرینی که باید در بچه ها تقویت بشن این ها هستند:
16:12
attainmentحصول, tenacityسختی, leadershipرهبری, introspectionخودآزمایی, interdependenceوابستگی متقابل, valuesارزش های.
412
957000
3000
نتیجه گرایی، استمرار، رهبری، درون نگری، همبسته بودن، ارزش ها.
16:15
All these traitsصفات you can find in youngجوان kidsبچه ها, and you can help nurtureپرورش دهید them.
413
960000
3000
تمام این ویژگی ها رو در کودکان کوچک می بینید، و می توانید اونها رو تقویت کنید.
16:18
Look for that kindنوع of stuffچیز.
414
963000
2000
به دنبال این طور چیزها باشید.
16:20
There's two traitsصفات that I want you to alsoهمچنین look out for
415
965000
2000
دو تا ویژگی دیگه هم هست که می خوام حواستون بهش باشه
16:22
that we don't kindنوع of get out of theirخودشان systemسیستم.
416
967000
3000
که ما ازشون راحت نمی شیم.
16:25
Don't medicateدرمان دارویی kidsبچه ها for attentionتوجه deficitکمبود disorderاختلال
417
970000
2000
بچه ها رو بخاطر اختلال تمرکز درمان نکنید
16:27
unlessمگر اینکه it is really, really freakingfreaking badبد.
418
972000
2000
مگر اینکه واقعا، واقعا بد باشد.
16:29
(Applauseتشویق و تمجید)
419
974000
2000
(تشویق)
16:31
The sameیکسان with the wholeکل things on maniaشیدایی and stressفشار and depressionافسردگی,
420
976000
3000
همین طور در مورد جنون و استرس و افسردگی
16:34
unlessمگر اینکه it is so clinicallyبالینی brutalوحشیانه, man.
421
979000
2000
مگر اینکه واقعا کشنده باشه.
16:36
Bipolarدو قطبی disorderاختلال is nicknamedنام مستعار the CEOمدیر عامل diseaseمرض.
422
981000
2000
به اختلال دوقطبی لقب بیماری مدیران داده اند
16:38
When Steveاستیو Jurvetsonجوروتسون and Jimجیم Clarkکلارک
423
983000
2000
استیو جروتسون و جیم کلارک
16:40
and Jimجیم BarksdaleBarksdale have all got it,
424
985000
2000
و جیم بارکسدایل همه این بیماری رو دارن
16:42
and they builtساخته شده NetscapeNetscape --
425
987000
2000
و اونا Netscape رو خلق کردن.
16:44
imagineتصور کن if they were givenداده شده Ritalinریتالین.
426
989000
2000
تصور کنید اگه به اونا ریتالین داده می شد چه می شد.
16:46
We wouldn'tنمی خواهم have have that stuffچیز, right?
427
991000
2000
اون موقع دیگه این دستاوردها رو نداشتیم، درسته؟
16:48
Alآل Goreگور really would have had to inventedاختراع شده است the Internetاینترنت.
428
993000
3000
ال گور واقعا میرفت اینترنت رو اختراع می کرد.
16:51
(Laughterخنده)
429
996000
2000
(خنده)
16:53
These skillsمهارت ها are the skillsمهارت ها we should be teachingدرس دادن in the classroomکلاس درس
430
998000
2000
این ها توانایی هایی هستند که باید در مدارس آموزش بدیم
16:55
as well as everything elseچیز دیگری.
431
1000000
2000
در کنار چیزهای دیگه.
16:57
I'm not sayingگفت: don't get kidsبچه ها to want to be lawyersوکلا.
432
1002000
2000
من نمی گم بچه ها رو مجبور کنید که نخوان وکیل بشن.
16:59
But how about gettingگرفتن entrepreneurshipکارآفرینی
433
1004000
2000
ولی چطوره که کارآفرینی در مرتبه ی بالایی
17:01
to be rankedرتبه بندی شده right up there with the restباقی مانده of them as well?
434
1006000
2000
در کنار بقیه قرار بگیره.
17:03
Because there's hugeبزرگ opportunitiesفرصت ها in that.
435
1008000
2000
چون در اون فرصت های زیادی است.
17:05
I want to closeبستن with a quickسریع little videoویدئو.
436
1010000
2000
من می خوام صحبتم رو با یک ویدئوی کوتاه تمام کنم.
17:07
It's a videoویدئو that was doneانجام شده by one of the companiesشرکت ها that I mentorمربی.
437
1012000
3000
این ویدئو توسط یکی از کمپانی هایی که من بهشون مشورت می دم ساخته شده.
17:10
These guys, Grasshopperملخ.
438
1015000
2000
این افراد.
17:12
It's about kidsبچه ها. It's about entrepreneurshipکارآفرینی.
439
1017000
2000
ویدئو راجع به بچه هاست. راجع به کارآفرینی.
17:14
Hopefullyخوشبختانه this inspiresالهام بخش است you to take what you've heardشنیدم from me
440
1019000
3000
امیدوارم این ترغیبتون کنه که اون چیزی رو که از من شنیدید، بگیرید
17:17
and do something with it to changeتغییر دادن the worldجهان.
441
1022000
2000
و کاری باهاش بکنید که دنیا رو تغییر بدید.
17:19
[Kidبچه ... "And you thought you could do anything?"]
442
1024000
3000
[بچه ... "و فکر کردی می تونی کاری کنی؟"]
17:22
[You still can.]
443
1027000
2000
[هنوزم می تونی.]
17:24
[Because a lot of what we considerدر نظر گرفتن impossibleغیرممکن است ...]
444
1029000
2000
[چون خیلی از چیزهایی که غیرممکن می پنداشتیم...]
17:26
[... is easyآسان to overcomeغلبه بر]
445
1031000
3000
[رو میشه بهشون چیره شد]
17:29
[Because in caseمورد you haven'tنه noticedمتوجه شدم, we liveزنده in a placeمحل where]
446
1034000
3000
[چون اگر دقت نکردید، ما در جایی زندگی می کنیم]
17:32
[One individualفردی can make a differenceتفاوت]
447
1037000
3000
[که هر فرد می تونه تغییری ایجاد کنه]
17:35
[Want proofاثبات?]
448
1040000
1000
[گواه می خواهید؟]
17:36
[Just look at the people who builtساخته شده our countryکشور;]
449
1041000
1000
[فقط به آدم هایی که کشور ما رو به وجود آوردند نگاه کنید]
17:37
[Our parentsپدر و مادر, grandparentsپدربزرگ و مادربزرگ, our auntsخاله, unclesعموها ...]
450
1042000
3000
[پدران ما، پدربزرگان ما، عمه ها، عموهای ما...]
17:40
[They were immigrantsمهاجران, newcomersتازه واردان readyآماده to make theirخودشان markعلامت]
451
1045000
3000
[مهاجر بودن، تازه واردانی که آماده بودند که موفق بشوند]
17:43
[Maybe they cameآمد with very little]
452
1048000
3000
[شاید با دست های خالی اومدن]
17:46
[Or perhapsشاید they didn't ownخودت anything exceptبجز for ...]
453
1051000
3000
[یا شاید هیچ چیزی جز]
17:49
[... a singleتنها brilliantدرخشان ideaاندیشه]
454
1054000
3000
[یک ایده ی درخشان نداشتند]
17:52
[These people were thinkersمتفکران, doersانجام دهندگان ...]
455
1057000
3000
[این افراد متفکر بودن، عملگرا بودن...]
17:55
[... innovatorsنوآوران ...]
456
1060000
2000
[نوآور بودن...]
17:57
[... untilتا زمان they cameآمد up with the nameنام ...]
457
1062000
3000
[تا اینکه اسمش رو پیدا کردن...]
18:01
[... entrepreneursکارآفرینان!]
458
1066000
3000
[...کارآفرینی!]
18:04
[They changeتغییر دادن the way we think about what is possibleامکان پذیر است.]
459
1069000
3000
[اونا دیدگاه ما نسبت به اینکه چه چیزی ممکنه رو عوض کردند.]
18:07
[They have a clearروشن است visionچشم انداز of how life can be better]
460
1072000
2000
[اونا بصیرتی واضح دارند از اینکه زندگی چطور می تونه بهتر بشه]
18:09
[for all of us, even when timesبار are toughسخت است.]
461
1074000
3000
[برای همه ما، حتی زمانی که شرایط سخته.]
18:12
[Right now, it's hardسخت to see ...]
462
1077000
2000
[الان، سخته که ببینیم...]
18:14
[... when our viewچشم انداز is clutteredکلاهبرداری with obstaclesموانع.]
463
1079000
2000
[وقتی که دید ما به خاطر موانع به هم ریخته باشه.]
18:16
[But turbulenceآشفتگی createsایجاد می کند opportunitiesفرصت ها]
464
1081000
3000
[اما تلاطم فرصت هم خلق میکنه]
18:19
[for successموفقیت, achievementدستاورد, and pushesهل می دهد us ...]
465
1084000
3000
[برای موفقیت، دستیابی، و ما رو وادار میکنه تا...]
18:22
[to discoverكشف كردن newجدید waysراه ها of doing things]
466
1087000
3000
[روش های جدید انجام دادن کارها رو کشف کنیم]
18:25
[So what opportunitiesفرصت ها will you go after and why?]
467
1090000
3000
[حالا شما بدنبال چه فرصتی میرید و چرا؟]
18:28
[If you're an entrepreneurکارآفرین]
468
1093000
3000
[اگه کارآفرین هستید]
18:31
[you know that riskخطر isn't the rewardجایزه.]
469
1096000
3000
[می دونید که مخاطره، پاداش کار نیست.]
18:34
[No. The rewardsپاداش ها are drivingرانندگی innovationنوآوری ...]
470
1099000
2000
[نه. پاداش کار نوآوری های پیشران هست که...]
18:36
[... changingتغییر دادن people'sمردم livesزندگی می کند. Creatingپدید آوردن jobsشغل ها.]
471
1101000
3000
[زندگی آدم ها رو تغییر میده. اشتغال آفرینی می کنه.]
18:39
[Fuelingسوخت رسانی growthرشد.]
472
1104000
2000
[رشد رو تغذیه میکنه.]
18:41
[And makingساخت a better worldجهان.]
473
1106000
3000
[و دنیا رو بهبود میده.]
18:44
[Entrepreneursکارآفرینان are everywhereدر همه جا.]
474
1109000
2000
[کارآفرین ها همه جا هستند.]
18:46
[They runاجرا کن smallکوچک businessesکسب و کار that supportحمایت کردن our economyاقتصاد,]
475
1111000
2000
[اونا کسب و کارهای کوچکی رو می گردونند که حامی اقتصاد ما هستند،]
18:48
[designطرح toolsابزار to help you ...]
476
1113000
2000
[ابزاری که به شما کمک می کنند...]
18:50
[... stayاقامت کردن connectedمتصل with friendsدوستان, familyخانواده and colleaguesهمکاران around the worldجهان.]
477
1115000
2000
[تا با دوستانتون، خانواده و همکارانتان در تمام دنیا در تماس باشید.]
18:52
[And they're findingیافته newجدید waysراه ها of helpingکمک to solveحل society'sجامعه oldestقدیمی ترین problemsمشکلات.]
478
1117000
3000
[و اونا روش های جدید برای کمک به حل قدیمی ترین مسائل جامعه رو پیدا میکنند.]
18:55
[Do you know an entrepreneurکارآفرین?]
479
1120000
2000
[آیا فرد کارآفرینی رو می شناسید؟]
18:57
[Entrepreneursکارآفرینان can be anyoneهر کسی ...]
480
1122000
1000
[هر کسی می تونه کارآفرین باشه...]
18:58
[Even ... you!]
481
1123000
2000
[حتی... تو!]
19:00
[So seizeتصاحب کردن the opportunityفرصت to createايجاد كردن the jobکار you always wanted]
482
1125000
3000
[پس فرصت رو غنیمت بشمرید تا شغلی که همیشه دوست داشتید خلق کنید]
19:03
[Help healالتیام the economyاقتصاد]
483
1128000
2000
[کمک کنید تا اقتصاد درمان بشه]
19:05
[Make a differenceتفاوت.]
484
1130000
1000
[تغییری ایجاد کنید.]
19:06
[Take your businessکسب و کار to newجدید heightsارتفاعات.]
485
1131000
2000
[کسب و کارتان رو به مراحل موفقیت بالاتر برسونید.]
19:08
[But mostاکثر importantlyمهم است,]
486
1133000
2000
[اما از همه مهم تر،]
19:10
[rememberیاد آوردن when you were a kidبچه ...]
487
1135000
3000
[یادتون بیاد زمانی رو که بچه بودید...]
19:13
[when everything was withinدر داخل you reachنائل شدن,]
488
1138000
3000
[که همه چیز ممکن بود]
19:16
[and then say to yourselfخودت quietlyبی سر و صدا, but with determinationتصمیم گیری:]
489
1141000
4000
[بعد به آرامی، اما با عزم به خودتان بگید:]
19:22
["It still is."]
490
1147000
2000
["هنوز هم ممکنه."]
19:26
Thank you very much for havingداشتن me.
491
1151000
2000
خیلی ممنون که از من دعوت کردید.
Translated by Shahryar Zareparvar
Reviewed by mahmood rokni

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Cameron Herold - Entrepreneur
An entrepreneur since childhood, Cameron Herold wants parents and teachers to recognize -- and foster -- entrepreneurial talent in kids.

Why you should listen

For 20 years, Cameron Herold has been coaching entrepreneurs on five continents, helping them build their companies. He started BackPocket COO to coach and mentor young, fun companies -- and help them make their dreams happen.

Herold was a leading force behind one of the most successful new business ventures of the last decade, 1-800-GOT-JUNK?. He was Chief Operating Officer for nearly seven years. Prior to that, he was VP of Corporate Development at Ubarter.com.

More profile about the speaker
Cameron Herold | Speaker | TED.com