ABOUT THE SPEAKER
Sarah Kay - Poet
A performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool.

Why you should listen

Plenty of 14-year-old girls write poetry. But few hide under the bar of the famous Bowery Poetry Club in Manhattan’s East Village absorbing the talents of New York’s most exciting poets. Not only did Sarah Kay do that -- she also had the guts to take its stage and hold her own against performers at least a decade her senior. Her talent for weaving words into poignant, funny, and powerful performances paid off.

Sarah holds a Masters degree in the art of teaching from Brown University and an honorary doctorate in humane letters from Grinnell College. Her first book, B, was ranked the number one poetry book on Amazon.com. Her second book, No Matter the Wreckage, is available from Write Bloody Publishing.

Sarah also founded Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Project VOICE runs performances and workshops to encourage people to engage in creative self-expression in schools and communities around the world.

More profile about the speaker
Sarah Kay | Speaker | TED.com
TED2011

Sarah Kay: If I should have a daughter ...

سارا کای: اگر قرار بود دختری داشته باشم ...

Filmed:
14,428,001 views

"اگر قرار بود دختری داشته باشم,به جای مادر او من را نقطه دوم (B) صدا خواهد کرد..." سارا کی حرفهای خودرا با کلمه ای شروع کرد که دو تشویق متوالی در تد 2011 را در بر داشت. او از داستان دگرگونی خود می گوید--داستان زمانی که نوجوانی کنجکاو و غرق در فضای کلوب شعر Bowery نیویورک بود تا روزی که معلمی شد که بچه ها را با استفاده از قدرت خود بیانگری از طریق پروژه ای به نام V.O.I.C.E با هم متحد می کرد.--و در آخر هم دو نمایش خارق العاده از "B " و "هیروشیما" ارائه داد.
- Poet
A performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
If I should have a daughterفرزند دختر,
0
0
3000
اگر قرار بود دختری داشته باشم ,
00:18
insteadبجای of "Momمامان,"
1
3000
2000
به جای مادر,
00:20
she's gonna call me "Pointنقطه B,"
2
5000
3000
او من را نقطه دوم (B) صدا خواهد کرد
00:23
because that way she knowsمی داند that no matterموضوع what happensاتفاق می افتد,
3
8000
3000
چون او می داند که جدا از هر اتفاقی که ممکنه بیفتد
00:26
at leastکمترین she can always find her way to me.
4
11000
3000
او راه خود را به سوی من پیدا خواهد کرد
00:29
And I'm going to paintرنگ solarخورشیدی systemsسیستم های on the backsعقب of her handsدست ها
5
14000
3000
و من نقاشی منظومه شمسی را بر پشت دستان او نقش خواهم زد
00:32
so she has to learnیاد گرفتن the entireکل universeجهان
6
17000
3000
که او به این واسطه به دانش کل جهان مسلط شود
00:35
before she can say, "Oh, I know that like the back of my handدست."
7
20000
3000
قبل از اینکه بگوید , "اوه,من آن رو مثل کف دستم ازحفظم."
00:38
And she's going to learnیاد گرفتن
8
23000
2000
و او یاد خواهد گرفت
00:40
that this life will hitاصابت you hardسخت in the faceصورت,
9
25000
3000
که زندگی مشت محکمی به صورتت خواهد زد
00:43
wait for you to get back up just so it can kickضربه زدن you in the stomachمعده.
10
28000
3000
و فقط آنقدر صبر می کند که دوباره بلند شوی و مشت دیگری روانه شکمت کند
00:46
But gettingگرفتن the windباد knockedزدم out of you
11
31000
2000
هر چند که نفس تازه کردن در آن شرایط برات سخته
00:48
is the only way to remindیادآوری کن your lungsریه ها
12
33000
2000
اما اون تنها راهی است که به یاد شش ها ت بیاری که
00:50
how much they like the tasteطعم و مزه of airهوا.
13
35000
2000
چقدر مزه هوا رو دوست دارند
00:52
There is hurtصدمه, here,
14
37000
2000
درد هایی هست
00:54
that cannotنمی توان be fixedدرست شد by Band-Aidsچسب زخم or poetryشعر.
15
39000
2000
که نمی شه با بانداژ و شعر اون رو درمان کرد
00:56
So the first time she realizesمتوجه می شود
16
41000
2000
و برای اولین باری که او می فهمد
00:58
that Wonderتعجب Womanزن isn't comingآینده,
17
43000
2000
که از زن قهرمان قصه ها خبری نخواهدشد
01:00
I'll make sure she knowsمی داند
18
45000
2000
من اطمینان کسب می کنم که او بدونه
01:02
she doesn't have to wearپوشیدن the capeکلبه all by herselfخودش
19
47000
2000
که مجبور نیست تمام کارها را یکه و تنها به دوش بگیره
01:04
because no matterموضوع how wideوسیع you stretchکش آمدن your fingersانگشتان,
20
49000
2000
چون فرقی نمی کنه که چقدر بتونی انگشت هات رو کش بدی
01:06
your handsدست ها will always be too smallکوچک
21
51000
2000
دستانت همیشه
01:08
to catchگرفتن all the painدرد you want to healالتیام.
22
53000
2000
برای در مشت گرفتن تمام درد هایی که می خواهی بر آنها مرهمی باشی کوچک خواهند ماند
01:10
Believe me, I've triedتلاش کرد.
23
55000
2000
باور کن من امتحانش کردم
01:12
"And, babyعزیزم," I'll tell her,
24
57000
2000
"و بهش می گویم ,دخترم
01:14
don't keep your noseبینی up in the airهوا like that.
25
59000
2000
سعی نکن مغرور باشی
01:16
I know that trickترفند; I've doneانجام شده it a millionمیلیون timesبار.
26
61000
2000
من هم می دونم که چطوری میشه مغرور بود و میلیون ها بار آن را انجام داده ام
01:18
You're just smellingبوییدن for smokeدود
27
63000
2000
تو داری سوختگی ای رو استشمام می کنی
01:20
so you can followدنبال کردن the trailدنباله back to a burningسوزش houseخانه,
28
65000
3000
که بتونه تو رو به سمت خانه ی سوخته ای هدایت کنه
01:23
so you can find the boyپسر who lostکم شده everything in the fireآتش
29
68000
2000
که بتونی پسری رو پیدا کنی که همه چیزش رو در آتش از دست داده
01:25
to see if you can saveصرفه جویی him.
30
70000
2000
که ببینی آیا می تونی اون رو نجات بدی
01:27
Or elseچیز دیگری find the boyپسر who litروشن است the fireآتش in the first placeمحل,
31
72000
4000
یا پسری رو پیدا کنی که آتش رو به پا کرده
01:31
to see if you can changeتغییر دادن him."
32
76000
2000
و ببینی که آیا می تونی اون رو تغییر بدی
01:33
But I know she will anywayبه هر حال,
33
78000
2000
اما من می دونم که اون یه روزی خواهد تونست.
01:35
so insteadبجای I'll always keep an extraاضافی supplyعرضه
34
80000
2000
و من همیشه یک مقداری
01:37
of chocolateشکلات and rainباران bootsچکمه nearbyدر نزدیکی,
35
82000
2000
شکلات ویک جفت چکمه بارانی دم دست نگه خواهم داشت
01:39
because there is no heartbreakدلهره that chocolateشکلات can't fixثابت.
36
84000
3000
چون هیچ قلب شکسته ای نیست که شکلات نتونه ترمیمش کنه
01:43
Okay, there's a fewتعداد کمی heartbreaksضربان قلب that chocolateشکلات can't fixثابت.
37
88000
2000
البته یک دلشکستن هایی هم هست که شکلات نمی تونه مرهم اونا باشه
01:45
But that's what the rainباران bootsچکمه are for,
38
90000
2000
که یک جفت چکمه بارانی مرهم اونهاست
01:47
because rainباران will washشستشو away everything, if you let it.
39
92000
4000
چون اگر مشکلاتت رو رها کنی بارون همشون رو می شوره
01:51
I want her to look at the worldجهان
40
96000
2000
من از دخترم می خواهم که به دنیا
01:53
throughاز طریق the undersideزیرین of a glass-bottomشیشه پایین boatقایق,
41
98000
2000
از پایین یک قایق شیشه ای نگاه کنه
01:55
to look throughاز طریق a microscopeمیکروسکوپ
42
100000
2000
از ورای یک میکروسکپ
01:57
at the galaxiesکهکشان ها that existوجود دارد
43
102000
2000
به کهکشان هایی که وجود دارند
01:59
on the pinpointدقیقا مشخص کن of a humanانسان mindذهن,
44
104000
2000
اشاره وار به ذهن انسان
02:01
because that's the way my momمامان taughtتدریس کرد me.
45
106000
2000
زیرا این راهی است که مادرم به من آموخته
02:03
That there'llوجود خواهد داشت be daysروزها like this.
46
108000
2000
روزهایی در پیش خواهند بود
02:05
There'llوجود خواهد داشت be daysروزها like this, my mommaمامان said. ♫
47
110000
3000
♫ مادرم می گفت روزهایی در پیش خواهند بود.♫
02:08
When you openباز کن your handsدست ها to catchگرفتن
48
113000
2000
که وقتی که دستانت را به واسطه گرفتن بگشایی
02:10
and windباد up with only blistersتلگراف and bruisesکبودی;
49
115000
2000
و پایانی جز تاول ها و زخم هانیابی
02:12
when you stepگام out of the phoneتلفن boothغرفه and try to flyپرواز
50
117000
3000
زمانی که به قصد پرواز از درکیوسک تلفن بیرون بزنی
02:15
and the very people you want to saveصرفه جویی
51
120000
2000
و هر انسانی که می خواهی نجات دهی
02:17
are the onesآنهایی که standingایستاده on your capeکلبه;
52
122000
2000
همان کسی باشد که پا روی شنلت (استعاره از دست نجات دهنده تو) گذاشته
02:19
when your bootsچکمه will fillپر کن with rainباران,
53
124000
2000
زمانی که چکمه هات پر از آب باران است
02:21
and you'llشما خواهید بود be up to your kneesزانو in disappointmentناامیدی.
54
126000
2000
و تو تا زانو در نا امیدی غرقی
02:23
And those are the very daysروزها you have all the more reasonدلیل to say thank you.
55
128000
3000
و اون روزها زمان هایی اند که تو تمام دلایل دنیا رو برای تشکر کردن داری
02:26
Because there's nothing more beautifulخوشگل
56
131000
2000
زیرا که هیچ چیزی زیباتر از
02:28
than the way the oceanاقیانوس refusesامتناع می کند to stop kissingبوس کردن the shorelineخط ساحلی,
57
133000
3000
راه و رسم اقیانوس نیست که از بوسه زدن به ساحل دست نمی کشد
02:31
no matterموضوع how manyبسیاری timesبار it's sentارسال شد away.
58
136000
3000
بدون توجه به هر باری که از آن دور می شود
02:34
You will put the windباد in winsomeشگفت انگیز, loseاز دست دادن some.
59
139000
3000
شادی تو با گرفتن است و شادی بعضی با جدایی
02:37
You will put the starستاره
60
142000
2000
تو ستاره ها رو در مسیر آغازی دوباره می چینی.
02:39
in startingراه افتادن over, and over.
61
144000
2000
تو ستاره ها رو در مسیر آغازی دوباره می چینی.
02:41
And no matterموضوع how manyبسیاری landزمین minesمعادن eruptفوران کردن in a minuteدقیقه,
62
146000
3000
و مهم نیست که چند تا مین زمینی در هر لحظه منفجر بشه
02:44
be sure your mindذهن landsزمین ها
63
149000
2000
اما مطمئن شو که ذهن تو
02:46
on the beautyزیبایی of this funnyخنده دار placeمحل calledبه نام life.
64
151000
2000
بر روی این پدیده زیبا و ملس یعنی زندگی فرود میاد.
02:48
And yes, on a scaleمقیاس from one to over-trustingبیش از حد اعتماد به نفس,
65
153000
3000
و بله من اگر بخواهم از 0 تا 100 به خودم از اعتماد نمره دهم
02:51
I am prettyبسیار damnلعنت naiveآدم ساده.
66
156000
2000
باید اعتراف کنم در این زمینه حسابی ناشی ام
02:53
But I want her to know that this worldجهان is madeساخته شده out of sugarقند.
67
158000
3000
اما من می خواهم که دخترم بدونه که این دنیا از جنس شِکره و به آسونی می تونه فرو بریزه
02:56
It can crumbleفرو ریختن so easilyبه آسانی,
68
161000
2000
اما من می خواهم که دخترم بدونه که این دنیا از جنس شِکره و به آسونی می تونه فرو بریزه
02:58
but don't be afraidترسیدن to stickچوب your tongueزبان out and tasteطعم و مزه it.
69
163000
3000
اما با این وجود از شکنندگی آن نترس وزندگی را با تمام وجودت بچش
03:01
"Babyعزیزم," I'll tell her, "rememberیاد آوردن, your mommaمامان is a worrierنگران کننده,
70
166000
3000
به او خواهم گفت : " دخترکم ,به یاد بسپار که مادرت یک غم خوار
03:04
and your poppaپاپا is a warriorجنگجو,
71
169000
2000
و پدرت یک زرمی کار و جنگاور است
03:06
and you are the girlدختر with smallکوچک handsدست ها and bigبزرگ eyesچشم ها
72
171000
2000
و تو دختری هستی با دستان کو چک و چشمانی درشت
03:08
who never stopsمتوقف می شود askingدرخواست for more."
73
173000
2000
که هیچ وقت به کم قانع نمی شود."
03:10
Rememberیاد آوردن that good things come in threesسه نفره
74
175000
2000
به یاد بسپار که هر چیز خوبی به سه چیز خلاصه می شود
03:12
and so do badبد things.
75
177000
2000
و چیزهای بد هم همین طور
03:14
And always apologizeعذر خواهی کردن when you've doneانجام شده something wrongاشتباه,
76
179000
2000
و همیشه وقتی کار بدی انجام دادی عذرخواهی کن
03:16
but don't you ever apologizeعذر خواهی کردن
77
181000
2000
اما هیچ وقت برای
03:18
for the way your eyesچشم ها refuseامتناع to stop shiningدرخشان.
78
183000
3000
چشمان پر نورت که از سو زدن نمی افتند پوزش نخواه
03:21
Your voiceصدای is smallکوچک, but don't ever stop singingآواز خواندن.
79
186000
3000
صدای تو محو و کوچک است اما از خواندن باز نمان
03:24
And when they finallyسرانجام handدست you heartacheدل درد,
80
189000
2000
و زمانی که آنها قلبت را آزردند
03:26
when they slipلیز خوردن warجنگ and hatredنفرت underزیر your doorدرب
81
191000
3000
و راه جنگ و تنفر را پیش رویت آوردند
03:29
and offerپیشنهاد you handoutsجزوات on street-cornersگوشه خیابان
82
194000
2000
و به تو پیشنهاد بدبینی و شکست را دادند
03:31
of cynicismبدبینی and defeatشکست,
83
196000
2000
و به تو پیشنهاد بدبینی و شکست را دادند
03:33
you tell them that they really oughtباید to meetملاقات your motherمادر.
84
198000
5000
به آنها بگو که وقت آن است که مادرت را ملاقات کنند
03:39
Thank you. Thank you.
85
204000
4000
مرسی. ممنون
03:43
(Applauseتشویق و تمجید)
86
208000
2000
تشویق
03:45
Thank you.
87
210000
2000
مرسی
03:47
(Applauseتشویق و تمجید)
88
212000
3000
تشویق
03:50
Thanksبا تشکر.
89
215000
2000
متشکرم
03:52
(Applauseتشویق و تمجید)
90
217000
2000
تشویق
03:54
Thank you.
91
219000
2000
ممنون
03:56
(Applauseتشویق و تمجید)
92
221000
4000
تشویق
04:00
All right, so I want you to take a momentلحظه,
93
225000
3000
خوب ,حال از شما می خواهم که لحظه ای
04:03
and I want you to think of threeسه things
94
228000
2000
به سه چیز که به درست بودن آن معتقدید فکر کنید
04:05
that you know to be trueدرست است.
95
230000
2000
به سه چیز که به درست بودن آن معتقدید فکر کنید
04:07
They can be about whateverهر چه you want --
96
232000
2000
این سه چیز می توانند هر چیزی که شما می خواهید باشند
04:09
technologyتکنولوژی, entertainmentسرگرمی, designطرح,
97
234000
2000
تکنولوژی , سرگرمی ,طراحی
04:11
your familyخانواده, what you had for breakfastصبحانه.
98
236000
2000
خانواده تون , چیزی که برای صبحانه میل کردید
04:13
The only ruleقانون is don't think too hardسخت.
99
238000
3000
تنها قانون اینه که زیاد بهش فکر نکنید
04:16
Okay, readyآماده? Go.
100
241000
2000
خوب ,آماده اید؟ شروع می کنیم
04:24
Okay.
101
249000
2000
بسیارخوب
04:26
So here are threeسه things I know to be trueدرست است.
102
251000
2000
پس الان سه چیز هستند که می دانم که درست هستند
04:28
I know that Jean-Lucژان لوک Godardگدار was right
103
253000
2000
می دانم که حق با ژان-لوک گودارد بود
04:30
when he said that, "a good storyداستان
104
255000
2000
زمانی که او گفت که " یک داستان خوب
04:32
has a beginningشروع, a middleوسط and an endپایان,
105
257000
2000
یک شروع ,میانه و پایان دارد
04:34
althoughبا اينكه not necessarilyلزوما in that orderسفارش."
106
259000
3000
که حتما هم نباید به همان ترتیب باشد."
04:37
I know that I'm incrediblyطور باور نکردنی nervousعصبی and excitedبرانگیخته to be up here,
107
262000
3000
می دونم که من خیلی از بودن در اینجا هیجان زده ام
04:40
whichکه is greatlyتا حد زیادی inhibitingمهار my abilityتوانایی to keep it coolسرد.
108
265000
2000
که مانع از این می شه که این اجرا رو بهتر ادا کنم
04:42
(Laughterخنده)
109
267000
2000
(خنده)
04:44
And I know
110
269000
2000
و میدونم
04:46
that I have been waitingدر انتظار all weekهفته to tell this jokeجوک.
111
271000
2000
که من تمام هفته رو برای گفتن این جوک لحظه شماری کردم
04:48
(Laughterخنده)
112
273000
2000
(خنده)
04:50
Why was the scarecrowترسناک invitedدعوت کرد to TEDTED?
113
275000
3000
چرا مترسک به TED دعوت شده بود؟
04:53
Because he was out standingایستاده in his fieldرشته.
114
278000
3000
چون او در زمینه کاری خود برجسته و ممتاز بود.
04:56
(Laughterخنده)
115
281000
3000
(خنده)
04:59
I'm sorry.
116
284000
3000
منو باید ببخشید.
05:02
Okay, so these are threeسه things I know to be trueدرست است.
117
287000
3000
خوب ,سه چیز هستند که من به درست بودن آنها اعتقاد دارم.
05:05
But there are plentyفراوانی of things I have troubleمشکل understandingدرك كردن.
118
290000
3000
اما خیلی از چیزها هستند که من در درک آنها مشکل دارم.
05:08
So I writeنوشتن poemsاشعار to figureشکل things out.
119
293000
4000
و به همین علته که با نوشتن شعر سعی در فهمدین آنها دارم
05:12
Sometimesگاهی the only way I know how to work throughاز طریق something
120
297000
2000
بعضی وقت ها تنها راهی که من را با نحوه انجام کاری آشنا می کنه
05:14
is by writingنوشتن a poemشعر.
121
299000
2000
نوشتن یک شعره
05:16
And sometimesگاه گاهی I get to the endپایان of the poemشعر
122
301000
2000
و گاهی به آخر شعر که می رسم
05:18
and look back and go, "Oh, that's what this is all about,"
123
303000
2000
و به عقب که نگاه می کنم می گم " اوه این در مورد اون چیزه"
05:20
and sometimesگاه گاهی I get to the endپایان of the poemشعر
124
305000
2000
و گاهی به آخر شعر که می رسم
05:22
and haven'tنه solvedحل شد anything,
125
307000
2000
در حالیکه هنوز به نتیجه خاصی نرسیدم
05:24
but at leastکمترین I have a newجدید poemشعر out of it.
126
309000
2000
ولی در عین حال حداقل یک شعر جدید سروده ام
05:26
Spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر is the artهنر of performanceکارایی poetryشعر.
127
311000
3000
دکلمه؛ هنر ارائه شعر است
05:29
I tell people it involvesشامل می شود creatingپدید آوردن poetryشعر
128
314000
2000
من به مردم می گم که دکلمه شامل آفرینش شعر هم می شه
05:31
that doesn't just want to sitنشستن on paperکاغذ,
129
316000
2000
که فقط نمی خواد که روی کاغذ حضور داشته باشه
05:33
that something about it demandsخواسته ها it be heardشنیدم out loudبا صدای بلند
130
318000
3000
بلکه گاهی تقاضا دارد که به گوش دیگران هم رسیده شود
05:36
or witnessedشاهد in personفرد.
131
321000
2000
یا فردی اونها رو شهادت دهد
05:38
When I was a freshmanتازه وارد in highبالا schoolمدرسه,
132
323000
2000
زمانی که دانشجوی سال اول دانشگاه بودم
05:40
I was a liveزنده wireسیم of nervousعصبی hormonesهورمون ها.
133
325000
4000
مثل یک سیم زنده هورمون های عصبی بودم
05:44
And I was underdevelopedتوسعه نیافته
134
329000
2000
جوان بودم و خیلی زود هیجان زده می شدم
05:46
and over-excitableبیش از حد تحریک پذیر.
135
331000
2000
جوان بودم و خیلی زود هیجان زده می شدم
05:48
And despiteبا وجود my fearترس
136
333000
2000
و جدا از ترس زیر نگاه دیگران بودن به مدت طولانی, که داشتم
05:50
of ever beingبودن lookedنگاه کرد at for too long,
137
335000
2000
و جدا از ترس زیر نگاه دیگران بودن به مدت طولانی, که داشتم
05:52
I was fascinatedمجذوب by the ideaاندیشه of spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر.
138
337000
3000
من شیفته ایده دکلمه شده بودم
05:55
I feltنمد that my two secretراز lovesدوست دارد, poetryشعر and theatreتئاتر,
139
340000
3000
من احساس می کنم که دو عشق پنهان من ,شاعری و تئاتر
05:58
had come togetherبا یکدیگر, had a babyعزیزم,
140
343000
3000
به هم پیوسته اند و بچه ای به دنیا آورده اند
06:01
a babyعزیزم I neededمورد نیاز است to get to know.
141
346000
2000
کودکی که من احتیاج دارم تا آن را بشناسم
06:03
So I decidedقرار بر این شد to give it a try.
142
348000
2000
بنابراین سعی کردم که امتحانش کنم
06:05
My first spokenصحبت کرد wordکلمه poemشعر,
143
350000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:07
packedبسته بندی شده with all the wisdomحکمت of a 14-year-oldساله,
144
352000
4000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:11
was about the injusticeبی عدالتی
145
356000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:13
of beingبودن seenمشاهده گردید as unfeminineغیر قابل احتراق.
146
358000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:15
The poemشعر was very indignantخشمگین,
147
360000
2000
شعر خیلی متغیری بود و کاملا پر از استغراق
06:17
and mainlyبه طور عمده exaggeratedاغراق آمیز است,
148
362000
2000
شعر خیلی متغیری بود و کاملا پر از استغراق
06:19
but the only spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر that I had seenمشاهده گردید up untilتا زمان that pointنقطه
149
364000
3000
اما تنها دکلمه ای که تا به حال دیده بودم
06:22
was mainlyبه طور عمده indignantخشمگین,
150
367000
2000
هم کاملا متغیر بود
06:24
so I thought that that's what was expectedانتظار می رود of me.
151
369000
2000
و من فکر کردم که دکلمه من هم باید دارای این ویژگی باشد
06:26
The first time that I performedانجام,
152
371000
2000
اولین باری که دکلمه اجرا کردم
06:28
the audienceحضار of teenagersنوجوانان hootedهود and holleredترسناک theirخودشان sympathyابراز همدردی,
153
373000
3000
با هو کردن وفریاد یک گروه نوجوان که رقت خود از اجرای من را نشان میدادند رو به رو شدم
06:31
and when I cameآمد off the stageمرحله I was shakingتکان دادن.
154
376000
3000
و وقتی از صحنه نمایش پایین آمدم آشکارا می لرزیدم
06:34
I feltنمد this tapشیر on my shoulderشانه,
155
379000
2000
بعد یک ضربه آهسته رو روی شانه ام حس کردم
06:36
and I turnedتبدیل شد around to see
156
381000
2000
برگشتم دیدم
06:38
this giantغول girlدختر in a hoodiehoodie sweatshirtسویی شرت emergeظهور from the crowdجمعیت.
157
383000
2000
یک دختر درشت اندام که گرمکن هودی پوشیده بود از جمعیت بیرون ایستاده
06:40
She was maybe eightهشت feetپا tallبلند قد
158
385000
2000
او به نظر 1.54m بلندا داشت
06:42
and lookedنگاه کرد like she could beatضرب و شتم me up with one handدست,
159
387000
2000
و به نظر می رسید که با یک دستش می تونه من رو لت وپار کنه
06:44
but insteadبجای she just noddedسرش را تکان داد at me
160
389000
2000
اما برعکس انتظار من او برایم دست تکان داد
06:46
and said, "Hey, I really feltنمد that. Thanksبا تشکر."
161
391000
3000
و گفت " هی من واقعا اون رو احساس کردم.مرسی."
06:49
And lightningرعد و برق struckرخ داد.
162
394000
2000
و همون جا بود که جرقه زده شد
06:51
I was hookedقلاب.
163
396000
2000
من گرفتار شده بودم.
06:53
I discoveredکشف شده this barبار on Manhattan'sمنهتن Lowerپایین تر Eastشرق Sideسمت
164
398000
3000
یک بار مشروب فروشی رو در قسمت پایین و شرقی منهتن پیدا کردم
06:56
that hostedمیزبانی شده a weeklyهفتگی poetryشعر openباز کن micمیکروفون,
165
401000
3000
که یک برنامه هفتگی مشاعره داشت
06:59
and my bewilderedسردرگم, but supportiveحمایتی, parentsپدر و مادر tookگرفت me
166
404000
3000
و خانواده سردرگم اما پشتیبانم من رو به اونجا بردند
07:02
to soakخیس خوردن in everyهرکدام ounceاونس of spokenصحبت کرد wordکلمه that I could.
167
407000
3000
تا در دکلمه خوانی آنها شرکت جویم
07:05
I was the youngestجوانترین by at leastکمترین a decadeدهه,
168
410000
3000
من حداقل 10 سال از آنها جوان تر بودم
07:08
but somehowبه نحوی the poetsشاعران at the Boweryبویژه Poetryشعر Clubباشگاه
169
413000
3000
اما یک جورایی شاعران کلوب شعرBowery
07:11
didn't seemبه نظر می رسد botheredناراحت by the 14-year-oldساله wanderingسرگردان about --
170
416000
3000
مشکلی با یک دختر 14 ساله سردرگم نداشتند
07:14
if factواقعیت, they welcomedاستقبال شد me.
171
419000
2000
برعکس من را در جمع خود پذیرفتند.
07:16
And it was here, listeningاستماع to these poetsشاعران shareاشتراک گذاری theirخودشان storiesداستان ها,
172
421000
2000
و اینجا بود که با شنیدن آن شاعر هایی که داستان های خود را بازگو می کردند
07:18
that I learnedیاد گرفتم that spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر didn't have to be indignantخشمگین,
173
423000
3000
آموختم که دکلمه حتما نباید متغیر باشد.
07:21
it could be funسرگرم کننده or painfulدردناک
174
426000
3000
دکلمه می تواند شاد و یا دردناک
07:24
or seriousجدی or sillyاحمقانه.
175
429000
2000
جدی و یا احمقانه باشد
07:26
The Boweryبویژه Poetryشعر Clubباشگاه becameتبدیل شد my classroomکلاس درس and my home,
176
431000
3000
کلوب شعر Bowery کلاس من و خانه ام شد
07:29
and the poetsشاعران who performedانجام
177
434000
2000
و شاعران آنجا
07:31
encouragedتشویق شد me to shareاشتراک گذاری my storiesداستان ها as well.
178
436000
2000
من را متقاعد کردند که داستان خودم را برای آنان بازگو کنم
07:33
Never mindذهن the factواقعیت that I was 14 --
179
438000
2000
بدون توجه به این که 14 سال داشتم
07:35
they told me, "Writeنوشتن about beingبودن 14."
180
440000
3000
بهم گفتند که "در مورد 14 ساله بودن بنویس."
07:38
So I did and stoodایستاد amazedشگفت زده شد everyهرکدام weekهفته
181
443000
2000
و من هم همین کار رو کردم و هر هفته شگفت زده می ایستادم
07:40
when these brilliantدرخشان, grown-upبزرگسالان poetsشاعران
182
445000
3000
و به این آدم بزرگ ها ,این شاعران خارق العاده نگاه می کردم
07:43
laughedخندید with me and groanedتحت تاثیر قرار گرفت theirخودشان sympathyابراز همدردی
183
448000
2000
که با من می خندیدند و همدردی می کردند
07:45
and clappedکلاه گشاد and told me, "Hey, I really feltنمد that too."
184
450000
3000
و دست می زدند و می گفتند "هی من هم آن را جدا احساس کردم."
07:49
Now I can divideتقسیم کنید my spokenصحبت کرد wordکلمه journeyسفر
185
454000
3000
هم اکنون من می توانم سفر دکلمه خوانی خود را
07:52
into threeسه stepsمراحل.
186
457000
2000
به سه مرحله تقسیم کنم
07:54
Stepگام one was the momentلحظه I said,
187
459000
2000
اولین مرحله زمانی بود که من به خود گفتم
07:56
"I can. I can do this."
188
461000
2000
"من می توانم. من می توانم این کار را انجام دهم."
07:58
And that was thanksبا تشکر to a girlدختر in a hoodiehoodie.
189
463000
2000
و این به لطف آن دختر گرمکن پوش فراهم شد
08:00
Stepگام two was the momentلحظه I said,
190
465000
2000
مرحله دوم زمانی بود که به خودم گفتم "من ادامه خواهم داد.
08:02
"I will. I will continueادامه دهید.
191
467000
2000
مرحله دوم زمانی بود که به خودم گفتم "من ادامه خواهم داد.
08:04
I love spokenصحبت کرد wordکلمه. I will keep comingآینده back weekهفته after weekهفته."
192
469000
3000
من دکلمه گویی را دوست دارم.پس هر هفته به اینجا خواهم آمد."
08:07
And stepگام threeسه beganآغاز شد
193
472000
2000
و مرحله سوم
08:09
when I realizedمتوجه شدم that I didn't have to writeنوشتن poemsاشعار that were indignantخشمگین,
194
474000
2000
زمانی بود که فهمیدم که لازم نیست شعر هایی بنویسم که حتما متغیر باشند
08:11
if that's not what I was.
195
476000
2000
اگر این سبک اون چیزی نیست که من هستم
08:13
There were things that were specificخاص to me,
196
478000
2000
چیزهای دیگری هست که مخصوص من هستند
08:15
and the more that I focusedمتمرکز شده است on those things,
197
480000
3000
و هر چه بیشتر روی آنها تمرکز کردم
08:18
the weirderخنده دار my poetryشعر got,
198
483000
2000
اشعار من عجیب تر شدند
08:20
but the more that it feltنمد like mineمال خودم.
199
485000
2000
اما بیشتر احساس تعلق به این اشعار کردم
08:22
It's not just the adageادای احترام "writeنوشتن what you know."
200
487000
3000
این فقط مثل این نیست که "هر چی را که می دونی رو بنویسی"
08:25
It's about gatheringجمع آوری up all of the knowledgeدانش and experienceتجربه
201
490000
3000
بلکه این در مورد گردآوری دانش و تجربه ای است
08:28
you've collectedجمع آوری شده up to now
202
493000
2000
که تا هم اکنون اندوخته ای
08:30
to help you diveشیرجه رفتن into the things you don't know.
203
495000
3000
تا به تو درپرداختن به چیزهای ناشناخته کمک کند
08:33
I use poetryشعر to help me work throughاز طریق what I don't understandفهمیدن,
204
498000
2000
من از شعر برای فهمیدن چیزهای ناشناخته استفاده می کنم
08:35
but I showنشان بده up to eachهر یک newجدید poemشعر
205
500000
2000
اما در آفرینش هر شعر
08:37
with a backpackکوله پشتی fullپر شده
206
502000
2000
با کوله باری پر از
08:39
of everywhereدر همه جا elseچیز دیگری that I've been.
207
504000
2000
تجربه های نداشته ام شرکت می کنم.
08:41
When I got to universityدانشگاه, I metملاقات کرد a fellowهمکار poetشاعر
208
506000
3000
زمانی که به دانشگاه رفتم یک شاعر کهنه کار را دیدم
08:44
who sharedبه اشتراک گذاشته شده my beliefاعتقاد in the magicشعبده بازي of spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر.
209
509000
3000
که با من در این که دکلمه یک پدیده سحر آمیز است هم عقیده بود
08:47
And actuallyدر واقع, Philفیلیپس Kayeکای and I
210
512000
2000
و در واقع فیل کی(Phil Kaye) و من
08:49
coincidentallyتصادفی alsoهمچنین shareاشتراک گذاری the sameیکسان last nameنام.
211
514000
3000
به طور تصادفی یک نام فامیلی یکسان داریم.
08:52
When I was in highبالا schoolمدرسه I had createdایجاد شده Projectپروژه V.O.I.C.E.
212
517000
3000
زمانی که در دبیرستان بودم پروژه ای را ایجاد کردم به نام V.O.I.C.E
08:55
as a way to encourageتشويق كردن my friendsدوستان to do spokenصحبت کرد wordکلمه with me.
213
520000
3000
این راهی بود که دوستانم را ترغیب به دکلمه خوانی کنم
08:58
But Philفیلیپس and I decidedقرار بر این شد to reinventبازتولید Projectپروژه V.O.I.C.E. --
214
523000
3000
فیل و من در دانشگاه تصمیم گرفتیم که این پروژه V.O.I.C.E را از دوباره راه بیندازیم
09:01
this time changingتغییر دادن the missionماموریت
215
526000
2000
این بار برنامه فرق داشت
09:03
to usingاستفاده كردن spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر as a way to entertainسرگرم,
216
528000
3000
این بار ما از دکلمه برای راهی به منظور سرگرمی
09:06
educateآموزش and inspireالهام بخشیدن.
217
531000
2000
آموزش و الهام بخشیدن استفاده می کردیم
09:08
We stayedماند full-timeتمام وقت studentsدانش آموزان, but in betweenبین we traveledسفر کرد,
218
533000
2000
ما دانش اموزان تمام وقت باقی ماندیم اما در این میان به مسافرت رفتیم
09:10
performingاجرای and teachingدرس دادن
219
535000
2000
اجرا کردیم و درس هم دادیم
09:12
nine-year-oldsنه ساله to MFAوزارت امور خارجه candidatesنامزدهای,
220
537000
3000
ما به 9 ساله ها تا کاندید های MFA واز کالیفرنیا تا ایندیانا تا هند
09:15
from Californiaکالیفرنیا to Indianaایندیانا to Indiaهندوستان
221
540000
3000
ما به 9 ساله ها تا کاندید های MFA واز کالیفرنیا تا ایندیانا تا هند
09:18
to a publicعمومی highبالا schoolمدرسه just up the streetخیابان from campusپردیس.
222
543000
3000
و از یک دبیرستان عمومی که نزدیک مکان ما بود درس دادیم
09:21
And we saw over and over
223
546000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:23
the way that spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر
224
548000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:25
cracksترک ها openباز کن locksقفل.
225
550000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:27
But it turnsچرخش out sometimesگاه گاهی,
226
552000
2000
اما گاهی هم شعر می تونه واقعا ترسناک باشه
09:29
poetryشعر can be really scaryترسناک.
227
554000
2000
اما گاهی هم شعر می تونه واقعا ترسناک باشه
09:31
Turnsچرخش out sometimesگاه گاهی,
228
556000
2000
گاهی اوقات هم
09:33
you have to trickترفند teenagersنوجوانان into writingنوشتن poetryشعر.
229
558000
3000
شما مجبورید نوجوانان رو با حربه ای وادار به شعر نوشتن کنید
09:36
So I cameآمد up with listsلیست ها. Everyoneهر کس can writeنوشتن listsلیست ها.
230
561000
3000
ویکی از این حربه ها تهیه لیست بود.من یک لیست تهیه کردم. هرکسی می تونه یک لیست رو بنویسه
09:39
And the first listفهرست that I assignاختصاص دادن
231
564000
2000
و اولین لیستی که ایجاد کردم
09:41
is "10 Things I Know to be Trueدرست است."
232
566000
3000
"10 چیزی که می دانم درست هستند" بود
09:44
And here'sاینجاست what happensاتفاق می افتد, and here'sاینجاست what you would discoverكشف كردن too
233
569000
3000
و این اون چیزی است که اتفاق افتاد, و همون چیزی است که شما قراره بدونید
09:47
if we all startedآغاز شده sharingبه اشتراک گذاری our listsلیست ها out loudبا صدای بلند.
234
572000
2000
اگر همه ما لیست های خود را برای هم بازگو کنیم
09:49
At a certainمسلم - قطعی pointنقطه, you would realizeتحقق بخشیدن
235
574000
2000
در یک جایی خواهیم فهمید
09:51
that someoneکسی has the exactدقیق sameیکسان thing,
236
576000
3000
که شخص دیگری یک لیست مشابه شما دارد
09:54
or one thing very similarمشابه,
237
579000
2000
یا یکی از گزینه های لیست او
09:56
to something on your listفهرست.
238
581000
2000
شبیه یکی از گزینه های لیست شماست
09:58
And then someoneکسی elseچیز دیگری
239
583000
2000
و یا یک شخص دیگر هست
10:00
has something the completeتکمیل oppositeمخالف of yoursشما.
240
585000
3000
که لیستی کاملا متفاوت از لیست شما دارد
10:03
Thirdسوم, someoneکسی has something you've never even heardشنیدم of before.
241
588000
3000
و سوم شخصی هست که لیستش را تا به حال نشنیده اید
10:06
And fourthچهارم, someoneکسی has something you thought you knewمی دانست everything about,
242
591000
3000
و چهارم شخصی است که چیزی را در لیست خود بیان کرده که شما فکر می کرده اید کاملا به آن تسلط دارید
10:09
but they're introducingمعرفی a newجدید angleزاویه of looking at it.
243
594000
3000
اما او در لیست خود از زاویه دیگری به این موضوع نگریسته
10:12
And I tell people that this is where great storiesداستان ها startشروع کن from --
244
597000
3000
و من به همه می گم این آنجایی است که داستان های بزرگ از آن سرچشمه می گیرند
10:15
these fourچهار intersectionsتقاطعات
245
600000
2000
این چهار تقاطعاست از چیزهایی که به آن علاقه مندید
10:17
of what you're passionateپرشور about
246
602000
2000
این چهار تقاطعاست از چیزهایی که به آن علاقه مندید
10:19
and what othersدیگران mightممکن be investedسرمایه گذاری کرد in.
247
604000
2000
و چیزهایی که دیگران را وامی دارد که روی آن سرمایه گذاری کنند
10:21
And mostاکثر people respondپاسخ دادن really well to this exerciseورزش.
248
606000
3000
و خیلی از مردم به این روش خوب جواب داده اند
10:24
But one of my studentsدانش آموزان, a freshmanتازه وارد namedتحت عنوان Charlotteشارلوت,
249
609000
3000
اما یکی از دانش آموزان من یک دانشجوی سال اولی به نام شارلوت متقاعد نشد
10:27
was not convincedمتقاعد.
250
612000
2000
اما یکی از دانش آموزان من یک دانشجوی سال اولی به نام شارلوت متقاعد نشد
10:29
Charlotteشارلوت was very good at writingنوشتن listsلیست ها, but she refusedرد to writeنوشتن any poemsاشعار.
251
614000
3000
شارلوت خیلی خوب مینوشت ولی از نوشتن شعر خودداری میکرد.
10:32
"Missاز دست دادن," she'dاو می خواهد say, "I'm just not interestingجالب هست.
252
617000
3000
اون می گفت :"خانم من هیچ علاقه ای به شعر نوشتن ندارم."
10:35
I don't have anything interestingجالب هست to say."
253
620000
3000
"من هیچ چیز جالبی برای گفتن ندارم."
10:38
So I assignedاختصاص داده her listفهرست after listفهرست,
254
623000
2000
من هم هر روز به او یک لیست جدید می دادم
10:40
and one day I assignedاختصاص داده the listفهرست
255
625000
2000
تا این که یک روز لیستی را به او دادم
10:42
"10 Things I Should Have Learnedآموخته ام by Now."
256
627000
2000
به نام "10 چیزی که تا الان باید یاد می گرفتم."
10:44
Numberعدد threeسه on Charlotte'sشارلوت listفهرست was,
257
629000
2000
شماره سوم در لیست شارلوت این بود
10:46
"I should have learnedیاد گرفتم not to crushخرد کردن on guys
258
631000
2000
"من باید یاد می گرفتم که به مردانی که 3 برابر سن من رو دارند علاقه مند نشوم."
10:48
threeسه timesبار my ageسن."
259
633000
2000
"من باید یاد می گرفتم که به مردانی که 3 برابر سن من رو دارند علاقه مند نشوم."
10:50
I askedپرسید: her what that meantبه معنای,
260
635000
2000
من از او پرسیدم این چه معنی ای می ده
10:52
and she said, "Missاز دست دادن, it's kindنوع of a long storyداستان."
261
637000
2000
و او گفت: " خانم داستانش طولانیه."
10:54
And I said, "Charlotteشارلوت, it soundsبرای تلفن های موبایل prettyبسیار interestingجالب هست to me."
262
639000
3000
و من گفتم: "شارلوت, این به نظرم جالب می آد."
10:57
And so she wroteنوشت her first poemشعر,
263
642000
2000
و این جا بود که او اولین شعر خود را نوشت
10:59
a love poemشعر unlikeبر خلاف any I had ever heardشنیدم before.
264
644000
3000
یک شعر عاشقانه که مثل هیچ شعر عاشقانه ای که قبلا خوانده بودم نبود
11:02
And the poemشعر beganآغاز شد,
265
647000
3000
و شعر این گونه شروع می شد
11:05
"Andersonاندرسون Cooperکوپر is a gorgeousزرق و برق دار man."
266
650000
2000
"اندرسون کوپر یک مرد خوش سیما است."
11:07
(Laughterخنده)
267
652000
2000
(خنده)
11:09
"Did you see him on 60 Minutesدقایق,
268
654000
2000
"آیا او را در 60 دقیقه دیده اید,
11:11
racingمسابقه Michaelمایکل Phelpsفلپس in a poolاستخر --
269
656000
2000
وقتی که دارد دنبال مایکل پلپز در استخر می رود
11:13
nothing but swimشنا کردن trunksتنه on --
270
658000
2000
در حالیکه هیچی جز لباس شنا بر تن ندارد
11:15
divingغواصی in the waterاب, determinedمشخص to beatضرب و شتم this swimmingشنا كردن championقهرمان?
271
660000
2000
به درون آب می پرد و قصد دارد که این قهرمان شنا را مغلوب کند؟
11:17
After the raceنژاد, he tossedپرتاب شده his wetمرطوب, cloud-whiteابر سفید hairمو
272
662000
3000
بعد از مسابقه ,او موهای خیس جو گندمی اش را به کناری می زند
11:20
and said, 'You're'شما هستید a god.'
273
665000
2000
و می گوید: 'تو خدا(محشر) هستی.'
11:22
No, Andersonاندرسون, you're the god."
274
667000
2000
(اما من می گویم )نه اندرسون, تو خدا (محشر) هستی ."
11:24
(Laughterخنده)
275
669000
2000
(خنده)
11:26
(Applauseتشویق و تمجید)
276
671000
4000
(تشویق)
11:30
Now I know that the numberعدد one ruleقانون to beingبودن coolسرد
277
675000
3000
می دونم که اولین شرط باهال به نظر رسیدن اینکه
11:33
is to seemبه نظر می رسد unfazedبی نظم,
278
678000
2000
بی باک ونترس باشی
11:35
to never admitاقرار کردن that anything scaresترسناک you
279
680000
3000
و هیچ موقع بیان نکنی که چیزی می تونه تو رو بترسونه تحت تاثیر قرار بده و یا به هیجان بیاره
11:38
or impressesتحت تاثیر قرار می گیرد you or excitesهیجان زده می شود you.
280
683000
2000
و هیچ موقع بیان نکنی که چیزی می تونه تو رو بترسونه تحت تاثیر قرار بده و یا به هیجان بیاره
11:40
Somebodyکسی onceیک بار told me
281
685000
2000
یه زمانی یکی بهم گفت
11:42
it's like walkingپیاده روی throughاز طریق life like this.
282
687000
2000
این مثل این می مونه که همین جوری زندگی کنیم
11:44
You protectمحافظت yourselfخودت
283
689000
2000
شما خودت رو از هر چیز بد پیش بینی نشده ویا دردی که می تونه ظهور پیدا کنه حفظ می کنی
11:46
from all the unexpectedغیر منتظره miseriesبدبختی or hurtصدمه that mightممکن showنشان بده up.
284
691000
3000
شما خودت رو از هر چیز بد پیش بینی نشده ویا دردی که می تونه ظهور پیدا کنه حفظ می کنی
11:49
But I try to walkراه رفتن throughاز طریق life like this.
285
694000
2000
اما من خودم سعی کردم که اینجوری زندگی کنم
11:51
And yes, that meansبه معنای catchingگرفتگی all of those miseriesبدبختی and hurtصدمه,
286
696000
3000
و بله, این به آن معنی است که تمام آن بیچارگی ها و بدبختی ها را حس کنیم
11:54
but it alsoهمچنین meansبه معنای that when beautifulخوشگل, amazingحیرت آور things
287
699000
3000
و در عین حال به این معنی است که وقتی چیزهای زیبا و شگفت انگیز اتفاق می افتند
11:57
just fallسقوط out of the skyآسمان,
288
702000
2000
و در عین حال به این معنی است که وقتی چیزهای زیبا و شگفت انگیز اتفاق می افتند
11:59
I'm readyآماده to catchگرفتن them.
289
704000
2000
من آماده حس کردن آنها هم هستم
12:01
I use spokenصحبت کرد wordکلمه to help my studentsدانش آموزان
290
706000
2000
من از دکلمه استفاده میکنم تا به دانش آموزانم از این راه کمک کنم که
12:03
rediscoverکشف دوباره wonderتعجب,
291
708000
2000
شگفتی ها را دوباره کشف کنند
12:05
to fightمبارزه کردن theirخودشان instinctsغرایز to be coolسرد and unfazedبی نظم
292
710000
3000
که در برابر حسی که بهشون می گه که بیباک و خونسرد باشند مقاومت کنند
12:08
and, insteadبجای, activelyفعالانه pursueدنبال کردن beingبودن engagedنامزد شده with what goesمی رود on around them,
293
713000
3000
و در عوض خودشان را در محیط اطراف خود غرق کنند
12:11
so that they can reinterpretتفسیر دوباره and createايجاد كردن something from it.
294
716000
3000
تا محیط خود را خوب بفهمند و چیزی از آن ایجاد کنند
12:14
It's not that I think that spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر
295
719000
2000
این طور نیست که من فکر کنم که فقط دکلمه گویی فرم ایده آل هنر است
12:16
is the idealایده آل artهنر formفرم.
296
721000
2000
این طور نیست که من فکر کنم که فقط دکلمه گویی فرم ایده آل هنر است
12:18
I'm always tryingتلاش کن to find the bestبهترین way to tell eachهر یک storyداستان.
297
723000
3000
بلکه من همیشه به دنبال بهترین راه هستم تا یک داستان رو بازگو کنم
12:21
I writeنوشتن musicalsموزیکال ها; I make shortکوتاه filmsفیلم های alongsideدر کنار my poemsاشعار.
298
726000
3000
من در کنار شاعری ,موزیکا ل می نویسم و فیلم کوتاه هم می سازم
12:24
But I teachتدریس کنید spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر
299
729000
2000
اما به این خاطر دکلمه را تدریس می کنم
12:26
because it's accessibleدر دسترس.
300
731000
2000
که در دسترس است
12:28
Not everyoneهر کس can readخواندن musicموسیقی
301
733000
2000
هر کسی نمی تونه موزیک رو بخونه
12:30
or ownsمالک است a cameraدوربین,
302
735000
2000
یا یک دوربین داشته باشه
12:32
but everyoneهر کس can communicateبرقراری ارتباط in some way,
303
737000
2000
اما همه از راه شعر می توانند با هم ارتباط برقرار کنن
12:34
and everyoneهر کس has storiesداستان ها
304
739000
2000
و همه داستان خودشون رو دارن
12:36
that the restباقی مانده of us can learnیاد گرفتن from.
305
741000
2000
که بقیه ما می تونیم از اونها درس بگیریم
12:38
Plusبه علاوه, spokenصحبت کرد wordکلمه poetryشعر allowsاجازه می دهد for immediateفوری connectionsارتباطات.
306
743000
3000
علاوه بر آن, دکلمه برای ایجاد یک رابطه آنی است
12:41
It's not uncommonغیر معمول for people to feel like they're aloneتنها
307
746000
2000
این یک حس مشترک در بین مردم است و اکثر آنها حس می کنن که تنها هستند
12:43
or that nobodyهيچ كس understandsدرک می کند them,
308
748000
2000
یا کسی اونها رو درک نمی کنه
12:45
but spokenصحبت کرد wordکلمه teachesتدریس می کند
309
750000
2000
اما دکلمه این رو آموزش می ده
12:47
that if you have the abilityتوانایی to expressبیان yourselfخودت
310
752000
3000
که اگر تو می تونی خودت را بیان کنی
12:50
and the courageشجاعت to presentحاضر those storiesداستان ها and opinionsنظرات,
311
755000
2000
و جرات بازگویی داستان ها و عقاید ت را داری
12:52
you could be rewardedپاداش داده شده
312
757000
2000
تو می تونی تشویق بشی
12:54
with a roomاتاق fullپر شده of your peersهمسالان,
313
759000
2000
در یک اتاقی پر از دوستانت
12:56
or your communityجامعه, who will listen.
314
761000
2000
و یا اعضای گروهت که به حرفات خوب گوش می دهند
12:58
And maybe even a giantغول girlدختر in a hoodiehoodie
315
763000
2000
و شاید حتی یک دختر گرمکن پوش هم
13:00
will connectاتصال with what you've sharedبه اشتراک گذاشته شده.
316
765000
2000
با اون چیزی که تو در میان گذاشتی هم ذات پنداری کند
13:02
And that is an amazingحیرت آور realizationتحقق to have,
317
767000
3000
و این درک شگفت انگیزی است
13:05
especiallyبه خصوص when you're 14.
318
770000
2000
به خصوص زمانی که فقط 14 سالتان است
13:07
Plusبه علاوه, now with YouTubeیوتیوب,
319
772000
2000
به علاوه هم اکنون با YouTube
13:09
that connection'sاتصال not even limitedمحدود to the roomاتاق we're in.
320
774000
2000
ارتباطات فرارتر از اتاق های ما رفته است
13:11
I'm so luckyخوش شانس that there's this archiveبایگانی of performancesاجرای برنامه ها
321
776000
3000
من خیلی خوش شانسم که آرشیوی از اجرا ها رو دارم که به دانش آموزانم نشان دهم
13:14
that I can shareاشتراک گذاری with my studentsدانش آموزان.
322
779000
2000
من خیلی خوش شانسم که آرشیوی از اجرا ها رو دارم که به دانش آموزانم نشان دهم
13:16
It allowsاجازه می دهد for even more opportunitiesفرصت ها
323
781000
2000
این فضا رو برای فرصت های بیشتری باز میکنه
13:18
for them to find a poetشاعر or a poemشعر
324
783000
3000
و اونها می تونند شعر یا شاعری رو پیدا کنن
13:21
that they connectاتصال to.
325
786000
2000
و با اون حس نزدیکی پیدا کنند
13:23
It is temptingوسوسه انگیز -- onceیک بار you've figuredشکل گرفته this out --
326
788000
2000
این وسوسه انگیزه--زمانی که این رو فهمیدید--
13:25
it is temptingوسوسه انگیز to keep writingنوشتن the sameیکسان poemشعر,
327
790000
2000
این وسوسه انگیزه که یک شعر را دوباره نویسی کنیم
13:27
or keep tellingگفتن the sameیکسان storyداستان, over and over,
328
792000
3000
یا هر بار به جای داستانی تازه داستان قدیمی را بازگو کنیم
13:30
onceیک بار you've figuredشکل گرفته out that it will gainکسب کردن you applauseتشویق و تمجید.
329
795000
2000
وقتی که می فهمی که اون شعر و داستان باعث تشویقت شده
13:32
It's not enoughکافی to just teachتدریس کنید that you can expressبیان yourselfخودت.
330
797000
3000
این کافی نیست آموزش بدیم که فقط باید بتونی خودت را بیان کنی
13:35
You have to growرشد and exploreکاوش کنید
331
800000
2000
تو باید رشد کنی و چیزهای جدید را کشف کنی
13:37
and take risksخطرات and challengeچالش yourselfخودت.
332
802000
2000
و ریسک ها رابپذیری و خودت را به چالش بکشی
13:39
And that is stepگام threeسه:
333
804000
3000
و این مرحله سوم است:
13:42
infusingتزریق the work you're doing
334
807000
2000
برانگیختن کاری که داری انجام میدهی
13:44
with the specificخاص things that make you you,
335
809000
2000
از چیزهایی که تو را می سازند
13:46
even while those things are always changingتغییر دادن.
336
811000
2000
هر چند که اون چیزها همیشه در حال تغییر اند
13:48
Because stepگام threeسه never endsبه پایان می رسد.
337
813000
3000
زیرا مرحله سوم هیچ وقت به پایان نمی رسد
13:51
But you don't get to startشروع کن on stepگام threeسه,
338
816000
2000
اما شما لازم نیست که از مرحله سوم شروع کنید
13:53
untilتا زمان you take stepگام one first: I can.
339
818000
3000
تا زمانی که مرحله اول "من می توانم" را نرفته ای.
13:56
I travelمسافرت رفتن a lot while I'm teachingدرس دادن,
340
821000
2000
من در زمان تدریس زیاد به سفر می روم
13:58
and I don't always get to watch all of my studentsدانش آموزان reachنائل شدن theirخودشان stepگام threeسه,
341
823000
3000
و من اکثر مواقع نمی تونم شاهد آن باشم که دانش آموزانم به مرحله سوم خود می رسند
14:01
but I was very luckyخوش شانس with Charlotteشارلوت,
342
826000
2000
اما در مورد شارلوت من خیلی خوش شانس بودم
14:03
that I got to watch her journeyسفر unfoldباز کردن the way it did.
343
828000
3000
که راهی که او رفت را تا انتها دیدم.زمانی که تصمیم گرفت شعر خود را بنویسد
14:06
I watchedتماشا کردم her realizeتحقق بخشیدن
344
831000
2000
من او را زمانی که به مرحله سوم رسید نظاره کردم
14:08
that, by puttingقرار دادن the things that she knowsمی داند to be trueدرست است into the work she's doing,
345
833000
3000
که با گذاشتن چیزهایی در شعر خود که او به درستی آنها اعتقاد دارد
14:11
she can createايجاد كردن poemsاشعار that only Charlotteشارلوت can writeنوشتن --
346
836000
3000
او می تونه شعری بنویسه که منحصر به فرد است
14:14
about eyeballsچشم ها and elevatorsآسانسور and Doraدورا the Explorerاکسپلورر.
347
839000
3000
در مورد کره چشم ها و آسانسورها و dora ی کاشف
14:17
And I'm tryingتلاش کن to tell storiesداستان ها only I can tell --
348
842000
2000
اما من تلاش می کنم داستان های خودم را بازگو کنم
14:19
like this storyداستان.
349
844000
2000
مثل این داستان
14:21
I spentصرف شده a lot of time thinkingفكر كردن about the bestبهترین way to tell this storyداستان,
350
846000
3000
من زمان زیادی را صرف این کردم که چگونه این داستان را به بهترین وجه بیان کنم
14:24
and I wonderedشگفت زده if the bestبهترین way
351
849000
2000
و در فکر بودم که اگر بهترین راه
14:26
was going to be a PowerPointپاورپوینت or a shortکوتاه filmفیلم --
352
851000
2000
می توانست یک اسلاید در PowerPoint یا یک فیلم کوتاه باشه
14:28
and where exactlyدقیقا was the beginningشروع or the middleوسط or the endپایان?
353
853000
2000
و دقیقا کجا باید آغاز باشه و کجا به پایان برسه؟
14:30
And I wonderedشگفت زده whetherچه I'd get to the endپایان of this talk
354
855000
3000
و در این فکر بودم که آیا زمانی که به آخر حرفم رسیدم
14:33
and finallyسرانجام have figuredشکل گرفته it all out, or not.
355
858000
3000
آیا خواهم توانست از این حرف ها نتیجه ای هم بگیرم یا نه.
14:36
And I always thought that my beginningشروع was at the Boweryبویژه Poetryشعر Clubباشگاه,
356
861000
2000
من همیشه فکر می کردم شروع من در کلوب شعری Boweryرقم خورد
14:38
but it's possibleامکان پذیر است that it was much earlierقبلا.
357
863000
3000
اما امکانش هست که زودتر از این ها بوده باشد
14:41
In preparingآماده كردن for TEDTED,
358
866000
2000
در زمانی که برای سخنرانی در TED آماده می شدم
14:43
I discoveredکشف شده this diaryدفتر خاطرات pageصفحه in an oldقدیمی journalمجله.
359
868000
2000
من یک صفحه از دفتر خاطرات را در یک ژورنال قدیمی پیدا کردم
14:45
I think Decemberدسامبر 54thth was probablyشاید supposedقرار است to be 24thth.
360
870000
4000
فکر کنم دسامبر 54 باید 24 می شد
14:49
It's clearروشن است that when I was a childکودک,
361
874000
2000
این پر واضح است که از زمان کودکی من احتمالا این گونه بوده ام
14:51
I definitelyقطعا walkedراه می رفت throughاز طریق life like this.
362
876000
2000
این پر واضح است که از زمان کودکی من احتمالا این گونه بوده ام
14:53
I think that we all did.
363
878000
2000
و فکر می کنم همه ما همین گونه ایم
14:55
I would like to help othersدیگران rediscoverکشف دوباره that wonderتعجب --
364
880000
3000
من دوست دارم به دیگران در دوباره کشف کردن آن شگفتی گم شده کمک کنم
14:58
to want to engageمشغول کردن with it, to want to learnیاد گرفتن,
365
883000
2000
آنها را وادارم تا درگیر آن شوند و آن را بیاموزند
15:00
to want to shareاشتراک گذاری what they'veآنها دارند learnedیاد گرفتم,
366
885000
2000
و آن چیزی را که یاد گرفته اند را با دیگران تقسیم کنند
15:02
what they'veآنها دارند figuredشکل گرفته out to be trueدرست است
367
887000
2000
چیزی که اون ها فهمیدند که درست است
15:04
and what they're still figuringبدانید out.
368
889000
2000
و همچنین چیزهایی که هم اکنون به درستی آنها پی می برند
15:06
So I'd like to closeبستن with this poemشعر.
369
891000
3000
خوب من دوست دارم که این شعر را به پایان برسانم
15:09
When they bombedبمب گذاری شده Hiroshimaهیروشیما,
370
894000
3000
زمانی که اونها هیروشیما رو بمباران کردند
15:12
the explosionانفجار formedشکل گرفت a mini-supernovaمینی ابرنواختر
371
897000
3000
انفجار, ستاره منور کوچکی را ایجاد کرد
15:15
so everyهرکدام livingزندگي كردن animalحیوانات, humanانسان or plantگیاه
372
900000
3000
که هر چیز زنده ای اعم از حیوانات ,انسان ها و گیاهان
15:18
that receivedاخذ شده directمستقیم contactتماس
373
903000
2000
که اشعه را به صورت مستقیم دریافت کردند
15:20
with the raysاشعه ها from that sunآفتاب
374
905000
2000
با لایه هایی از آفتاب همه را فورا تبدیل به خاکستر کرد
15:22
was instantlyفورا turnedتبدیل شد to ashخاکستر.
375
907000
2000
با لایه هایی از آفتاب همه را فورا تبدیل به خاکستر کرد
15:24
And what was left of the cityشهر soonبه زودی followedدنبال شد.
376
909000
2000
و همان چیزی هم که از شهر مانده بود ادامه پیدا کرد
15:26
The long-lastingطولانی مدت damageخسارت of nuclearاتمی radiationتابش
377
911000
2000
خرابی طولانی مدت ناشی از تشعشات رادیو اکتیو
15:28
causedباعث an entireکل cityشهر and its populationجمعیت
378
913000
3000
باعث شد که کل یک شهر با مردمش به پودر تبدیل شوند
15:31
to turnدور زدن into powderپودر.
379
916000
3000
باعث شد که کل یک شهر با مردمش به پودر تبدیل شوند
15:34
When I was bornبدنیا آمدن, my momمامان saysمی گوید I lookedنگاه کرد around the wholeکل hospitalبیمارستان roomاتاق
380
919000
3000
مادرم می گه زمانی که من به دنیا آمدم,به کل اتاق بیمارستان نگاهی انداختم
15:37
with a stareخیره شدن that said, "This? I've doneانجام شده this before."
381
922000
4000
با نگاهی که می گفت :"این؟ من قبلا اینجا بودم."
15:41
She saysمی گوید I have oldقدیمی eyesچشم ها.
382
926000
2000
مادرم می گه من چشمانی کهن دارم
15:43
When my Grandpaپدربزرگ Genjiجنجی diedفوت کرد, I was only fiveپنج yearsسالها oldقدیمی,
383
928000
3000
زمانی که پدربزرگ جنجی از دنیا رفت من فقط 5 سال داشتم
15:46
but I tookگرفت my momمامان by the handدست and told her,
384
931000
2000
اما من دست مادرم را گرفتم و گفتم
15:48
"Don't worryنگرانی, he'llجهنم come back as a babyعزیزم."
385
933000
3000
"نگران نباش, او دوباره در هیئت یک نوزاد تازه به دنیا آمده (تناسخ) بر می گرده "
15:51
And yetهنوز, for someoneکسی who'sچه کسی است apparentlyظاهرا doneانجام شده this alreadyقبلا,
386
936000
3000
و هنوز ,برای کسی که این کار را قبلا انجام داده
15:54
I still haven'tنه figuredشکل گرفته anything out yetهنوز.
387
939000
3000
من هنوز هم چیزی از آن نفهمیدم
15:57
My kneesزانو still buckleدست و پنجه نرم everyهرکدام time I get on a stageمرحله.
388
942000
3000
زانو هام هنوز هم هروقت که به سن برای سخنرانی می روم می لرزند
16:00
My self-confidenceاعتماد به نفس can be measuredاندازه گیری شده out
389
945000
2000
اعتماد به نفس من می تونه
16:02
in teaspoonsقاشق چای خوری mixedمخلوط شده into my poetryشعر,
390
947000
2000
با قاشق چای خوری های در اشعارم اندازه گیری بشه
16:04
and it still always tastesسلیقه ها funnyخنده دار in my mouthدهان.
391
949000
3000
و اون همیشه در دهان من طعمی بامزه داره
16:07
But in Hiroshimaهیروشیما, some people were wipedپاک شده cleanپاک کن away,
392
952000
3000
اما در هیروشیما ,یک عده از مردم از جهان هستی به کل پاک شدند
16:10
leavingترک only a wristwatchساعت مچی or a diaryدفتر خاطرات pageصفحه.
393
955000
3000
و از خودشون شاید فقط یک ساعت مچی یا برگی خاطرات را بر جای گذاردند
16:13
So no matterموضوع that I have inhibitionsمهار کردن to fillپر کن all my pocketsجیب,
394
958000
3000
مهم نیست که من چقدر سعی می کنم که احساسات درونی خود را بروز ندهم
16:16
I keep tryingتلاش کن,
395
961000
2000
اما همیشه در تلاشم
16:18
hopingامید that one day I'll writeنوشتن a poemشعر
396
963000
2000
به امید اینکه روزی شعری بنویسم که
16:20
I can be proudمغرور to let sitنشستن in a museumموزه exhibitنمایشگاه
397
965000
2000
جایی در موزه ای پیدا کنه و من را سرشار از افتخار کنه
16:22
as the only proofاثبات I existedوجود داشت.
398
967000
2000
که اون تنها چیزی است که و جود من رو بعداز مرگم اثبات می کنه
16:24
My parentsپدر و مادر namedتحت عنوان me Sarahسارا,
399
969000
2000
والدینم اسم من را سارا گذاشتند
16:26
whichکه is a biblicalکتاب مقدس nameنام.
400
971000
2000
سارا یک نام مذهبی است
16:28
In the originalاصلی storyداستان, God told Sarahسارا she could do something impossibleغیرممکن است
401
973000
3000
در داستان اصلی خداوند به سارا گفت او می تونه کار غیرممکنی رو انجام بده
16:31
and she laughedخندید,
402
976000
3000
و سارا خندید
16:34
because the first Sarahسارا,
403
979000
2000
چون اون سارا نمی دونست که با غیر ممکن چه کنه
16:36
she didn't know what to do with impossibleغیرممکن است.
404
981000
2000
چون اون سارا نمی دونست که با غیر ممکن چه کنه
16:38
And me? Well, neitherنه do I,
405
983000
3000
و من؟ من هم نمی دونم
16:41
but I see the impossibleغیرممکن است everyهرکدام day.
406
986000
2000
اما من هرروز غیرممکن رو می بینم
16:43
Impossibleغیر ممکن است is tryingتلاش کن to connectاتصال in this worldجهان,
407
988000
3000
غیرممکن در تلاشه تا خود را به این دنیا متصل کنه
16:46
tryingتلاش کن to holdنگه دارید ontoبه سوی othersدیگران while things are blowingدمیدن up around you,
408
991000
2000
تلاشی که به دیگران تکیه کنی وقتی همه چیز زندگی ات داره از دست می ره
16:48
knowingدانستن that while you're speakingصحبت كردن,
409
993000
2000
با دونستن این که زمانی که داری صحبت می کنی
16:50
they aren'tنه just waitingدر انتظار for theirخودشان turnدور زدن to talk -- they hearشنیدن you.
410
995000
3000
اونها منتظر نوبت خود برای حرف زدن نیستند--در عوض اونها به تو گوش می دهند.
16:53
They feel exactlyدقیقا what you feel
411
998000
2000
اونها دقیقا احساس تو را درک می کنند
16:55
at the sameیکسان time that you feel it.
412
1000000
2000
و آن احساس را در همان زمانی که تو تجربه اش کردی حس می کنند
16:57
It's what I striveتلاش کن for everyهرکدام time I openباز کن my mouthدهان --
413
1002000
2000
این همان علتی است در تلاش های من برای حرف زدن ,برای هر باری که دهانم را باز می کنم
16:59
that impossibleغیرممکن است connectionارتباط.
414
1004000
2000
این تماس غیرممکن
17:01
There's this pieceقطعه of wallدیوار in Hiroshimaهیروشیما
415
1006000
3000
یک تکه دیواری در هیروشیما هست
17:04
that was completelyبه صورت کامل burntسوخته blackسیاه by the radiationتابش.
416
1009000
3000
که توسط اشعه های رادیو اکتیو کاملا سیاه شده بود
17:07
But on the frontجلوی stepگام, a personفرد who was sittingنشسته there
417
1012000
2000
اما در آن مکان جایی که شخصی در زمان وقوع حادثه در آنجا نشسته بود
17:09
blockedمسدود the raysاشعه ها from hittingضربه زدن the stoneسنگ.
418
1014000
2000
راه اشعه ها را از فرود آمدن به بخشی از دیوار با بدن خود بسته بود
17:11
The only thing left now
419
1016000
2000
تنها چیزی که الان باقی مانده
17:13
is a permanentدائمی shadowسایه of positiveمثبت lightسبک.
420
1018000
2000
سایه سفیدی از بدن آن شخص روی آن دیوار سیاه است.لکه سفیدی که سایه ای از نور مثبت است.
17:15
After the A-bombیک بمب,
421
1020000
2000
بعد از یک بمب
17:17
specialistsمتخصصان said it would take 75 yearsسالها
422
1022000
2000
محققان گفتند که 75 سال
17:19
for the radiation-damagedتابش آسیب دیده است soilخاک of Hiroshimaهیروشیما Cityشهر
423
1024000
3000
آلودگی خاک شهر هیروشیما طول خواهد کشید
17:22
to ever growرشد anything again.
424
1027000
2000
تا زمانی که خاک هیروشیما دوباره بتونه بارور بشه و چیزی را درخود رشد دهد
17:24
But that springبهار, there were newجدید budsجوانه ها poppingظاهر شدن up from the earthزمین.
425
1029000
3000
اما در آن تابستان جوانه هایی سر از خاک در آوردند
17:27
When I meetملاقات you, in that momentلحظه,
426
1032000
2000
زمانی که من تو را در آن لحظه دیدم
17:29
I'm no longerطولانی تر a partبخشی of your futureآینده.
427
1034000
2000
من دیگر بخشی از آینده تو نیستم
17:31
I startشروع کن quicklyبه سرعت becomingتبدیل شدن به partبخشی of your pastگذشته.
428
1036000
2000
در همان لحظه من به بخشی از گذشته تو تبدیل می شوم
17:33
But in that instantفوری, I get to shareاشتراک گذاری your presentحاضر.
429
1038000
3000
اما در همان لحظه هم من حضور تو را تقسیم می کنم
17:36
And you, you get to shareاشتراک گذاری mineمال خودم.
430
1041000
2000
و تو هم حضور من را
17:38
And that is the greatestبزرگترین presentحاضر of all.
431
1043000
2000
و این بهترین حضور ممکن است
17:40
So if you tell me I can do the impossibleغیرممکن است,
432
1045000
2000
پس تو اگر به من بگویی که من می توانم غیرممکن را انجام دهم
17:42
I'll probablyشاید laughخنده at you.
433
1047000
2000
ممکنه من به تو بخندم
17:44
I don't know if I can changeتغییر دادن the worldجهان yetهنوز,
434
1049000
2000
من نمی دونم که آیا قادر به تغییر دنیا هستم یا نه
17:46
because I don't know that much about it --
435
1051000
2000
زیرا من چیز زیادی از اون نمی دونم
17:48
and I don't know that much about reincarnationتناسخ eitherیا,
436
1053000
2000
و حتی در مورد تناسخ هم چیز زیادی نمی دونم
17:50
but if you make me laughخنده hardسخت enoughکافی,
437
1055000
2000
اما اگر شما من رو از خنده روده بر کنید
17:52
sometimesگاه گاهی I forgetفراموش کردن what centuryقرن I'm in.
438
1057000
3000
گاهی یادم می ره که در کدوم قرن زندگی می کنم.
17:55
This isn't my first time here. This isn't my last time here.
439
1060000
3000
این اولین باری نیست که من در اینجا هستم.آخرین بار هم نیست.
17:58
These aren'tنه the last wordsکلمات I'll shareاشتراک گذاری.
440
1063000
2000
این کلمات آخرین چیزهایی نیست که من با شما در میان می گذارم.
18:00
But just in caseمورد, I'm tryingتلاش کن my hardestسخت ترین
441
1065000
3000
اما در این شرایط من تلاش خود را می کنم
18:03
to get it right this time around.
442
1068000
3000
که اون رو به نحو احسنت انجام بدهم
18:06
Thank you.
443
1071000
2000
ممنون
18:08
(Applauseتشویق و تمجید)
444
1073000
4000
تشویق
18:12
Thank you.
445
1077000
2000
متشکرم
18:14
(Applauseتشویق و تمجید)
446
1079000
2000
تشویق
18:16
Thank you.
447
1081000
2000
متشکرم
18:18
(Applauseتشویق و تمجید)
448
1083000
4000
تشویق
Translated by Johira Afzali
Reviewed by zahra soleimanian

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Sarah Kay - Poet
A performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool.

Why you should listen

Plenty of 14-year-old girls write poetry. But few hide under the bar of the famous Bowery Poetry Club in Manhattan’s East Village absorbing the talents of New York’s most exciting poets. Not only did Sarah Kay do that -- she also had the guts to take its stage and hold her own against performers at least a decade her senior. Her talent for weaving words into poignant, funny, and powerful performances paid off.

Sarah holds a Masters degree in the art of teaching from Brown University and an honorary doctorate in humane letters from Grinnell College. Her first book, B, was ranked the number one poetry book on Amazon.com. Her second book, No Matter the Wreckage, is available from Write Bloody Publishing.

Sarah also founded Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Project VOICE runs performances and workshops to encourage people to engage in creative self-expression in schools and communities around the world.

More profile about the speaker
Sarah Kay | Speaker | TED.com