ABOUT THE SPEAKER
Alanna Shaikh - Global health and development specialist
Global development expert Alanna Shaikh takes on the toughest of health issues—from the ones affecting the globe at large to the ones hurting her own family.

Why you should listen

TED Fellow Alanna Shaikh is a global health and development specilist with a vendetta against jargon. On her blog, Blood and Milk, she aims to make global development issues both accessible and understandable. In her TED Book, What's Killing Us, she explains the biggest challenges in global wellness -- from HIV/AIDS to the diminishing effectiveness of antibiotics -- in a way that anyone can understand. Earlier this year, she co-founded AidSource, a social network for aid workers. She is also the co-founder of the group SMART Aid, which educates donors and start-up projects about international aid. 

Alanna Shaikh is especially interested in Alzheimer's, as she has watched her father deteriorate from the disease over the past 12 years. But she says the experience has not sent her into denial—she plans to be prepared for the genetically transmitted disease, should it ever arrive. 

More profile about the speaker
Alanna Shaikh | Speaker | TED.com
TEDGlobal 2012

Alanna Shaikh: How I'm preparing to get Alzheimer's

آلنا شیخ: چطور خودم را برای ابتلا به بیماری آلزلیمر آماده می کنم

Filmed:
1,629,194 views

وقتی با موقعیتی روبرو می شویم که در آن یکی از والدینمان دچار آلزایمر هستند، اکثر ما آنرا انکار می کنیم ( اون اتفاق برای من نمی افتد) یا نهایت تلاشمان را برای جلوگیری از ابتلا به آن انجام می دهیم. اما آلنا شیخ، کارشناس بهداشت جهانی و از افراد تد، با دید متفاوتی به آن نگاه می کند. او با سه تدبیر محکم، خود را برای آن لحظه آماده می کند، لحظه ای که فراخواهد رسید و او به آن بیماری مبتلا می شود.
- Global health and development specialist
Global development expert Alanna Shaikh takes on the toughest of health issues—from the ones affecting the globe at large to the ones hurting her own family. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
I'd like to talk about my dadپدر.
0
908
1592
دوست دارم درمورد پدرم صحبت کنم.
00:18
My dadپدر has Alzheimer'sآلزایمر diseaseمرض.
1
2500
2576
پدرم بیماری آلزایمر داره.
00:20
He startedآغاز شده showingنشان دادن the symptomsعلائم about 12 yearsسالها agoپیش,
2
5076
3560
علائم بیماری حدود 12 سال پیش در او شروع شد،
00:24
and he was officiallyرسما diagnosedتشخیص داده شده in 2005.
3
8636
3387
و در سال 2005 وجود بیماری در او تصدیق شد.
00:27
Now he's really prettyبسیار sickبیمار. He needsنیاز دارد help eatingغذا خوردن,
4
12023
4325
حالا او واقعا مریضه. برای خوردن نیاز به کمک داره،
00:32
he needsنیاز دارد help gettingگرفتن dressedلباس پوشیده, he doesn't really know where he is
5
16348
3888
برای لباس پوشیدن نیاز به کمک داره، نمی دونه واقعا" کجاست،
00:36
or when it is, and it's been really, really hardسخت.
6
20236
3864
یا ساعت چنده، زندگی او خیلی خیلی سخت شده.
00:40
My dadپدر was my heroقهرمان and my mentorمربی for mostاکثر of my life,
7
24100
3512
در اکثر دوران زندگیم، پدرم قهرمان و استاد من بود،
00:43
and I've spentصرف شده the last decadeدهه watchingتماشا کردن him disappearناپدید می شوند.
8
27612
3528
و من شاهد از بین رفتنش در دهه گذشته بودم.
00:47
My dad'sپدر not aloneتنها. There's about 35 millionمیلیون people globallyدر سطح جهانی livingزندگي كردن with some kindنوع of dementiaزوال عقل,
9
31140
8137
پدرم تنها کسی نیست که این بیماری را دارد. حدود 35 میلیون نفر در سراسر دنیا مبتلا به نوعی از اختلال مشاعر هستند،
00:55
and by 2030 they're expectingمنتظر that to doubleدو برابر to 70 millionمیلیون.
10
39277
4649
و انتظار می ره که تا سال 2030، این رقم دو برابر شده و به 70 میلیون برسد.
00:59
That's a lot of people.
11
43926
2150
این تعداد خیلی زیادیست.
01:01
Dementiaکم خونی scaresترسناک us. The confusedسردرگم facesچهره ها and shakyتکان دهنده handsدست ها of people who have dementiaزوال عقل,
12
46076
6616
اختلال مشاعر ما را می ترسونه. صورت سر درگم و دستان لرزان کسانیکه اختلال مشاعر دارند،
01:08
the bigبزرگ numbersشماره of people who get it, they frightenترساندن us.
13
52692
3848
تعداد زیاد افرادی که به آن مبتلا هستند، ما را می ترسونه.
01:12
And because of that fearترس, we tendگرایش داشتن to do one of two things:
14
56540
3745
به خاطر ترس از اون ما یکی از این دو کار را انجام میدیم:
01:16
We go into denialانکار: "It's not me, it has nothing to do with me, it's never going to happenبه وقوع پیوستن to me."
15
60285
5455
اون را انکار می کنیم: [به خودمون میگیم] "من اینطوری نمیشم، به من ربطی نداره، هیچوقت برای من اتفاق نمی افته."
01:21
Or, we decideتصميم گرفتن that we're going to preventجلوگیری کردن dementiaزوال عقل,
16
65740
3633
یا تصمیم می گیریم که از اختلال مشاعر جلوگیری کنیم،
01:25
and it will never happenبه وقوع پیوستن to us because we're going to do everything right and it won'tنخواهد بود come and get us.
17
69373
4816
و اون هیچوقت برای ما اتفاق نمی افته چون ما هر کاری را بدرستی انجام داده و اون گریبان ما را نمی گیره.
01:30
I'm looking for a thirdسوم way: I'm preparingآماده كردن to get Alzheimer'sآلزایمر diseaseمرض.
18
74189
5751
من بدنبال راه سومی هستم: من دارم خودمو آماده می کنم تا بیماری آلزایمر را بگیرم.
01:35
Preventionجلوگیری is good, and I'm doing the things that you can do to preventجلوگیری کردن Alzheimer'sآلزایمر.
19
79940
5560
جلوگیری چیز خوبیه، و من دارم کارهایی که برای جلوگیری از آلزایمر می کنند رو انجام میدم.
01:41
I'm eatingغذا خوردن right, I'm exercisingتمرین everyهرکدام day, I'm keepingنگه داشتن my mindذهن activeفعال,
20
85500
5320
تغذیه خوبی دارم، هر روز ورزش می کنم، مغزم را فعال نگه می دارم،
01:46
that's what the researchپژوهش saysمی گوید you should do.
21
90820
2904
اینا چیزایی است که تحقیقات نشون داده باید انجام بدهید.
01:49
But the researchپژوهش alsoهمچنین showsنشان می دهد that there's nothing that will 100 percentدرصد protectمحافظت you.
22
93724
4488
اما تحقیقات همچنین نشون داده که هیچ چیزی نیست که صد در صد شما را محافظت کنه.
01:54
If the monsterهیولا wants you, the monster'sهیولا gonna get you.
23
98212
3512
اگه هیولا تو را بخواد، به چنگت می یاره.
01:57
That's what happenedاتفاق افتاد with my dadپدر.
24
101724
2440
این چیزیه که برای پدرم اتفاق افتاد.
02:00
My dadپدر was a bilingualدو زبانه collegeکالج professorاستاد. His hobbiesسرگرمی were chessشطرنج, bridgeپل and writingنوشتن op-edsop-eds.
25
104164
5848
پدرم یه استاد دو زبانه کالج بود. سرگرمی او شطرنج، ورق بازی و نوشتن مطالب مخالف سرمقاله بود.
02:05
(Laughterخنده)
26
110012
3975
(خنده حاضرین)
02:09
He got dementiaزوال عقل anywayبه هر حال.
27
114018
2118
به هر صورت او مبتلا به اختلال حواس شد.
02:12
If the monsterهیولا wants you, the monster'sهیولا gonna get you.
28
116136
2437
اگه هیولا تو را بخواد، به چنگت می یاره.
02:14
Especiallyبخصوص if you're me, 'cause'علت Alzheimer'sآلزایمر tendsتمایل دارد to runاجرا کن in familiesخانواده ها.
29
118573
5760
بخصوص اگه اون شخص، من باشم، چون آلزایمر خیلی ارثی است.
02:20
So I'm preparingآماده كردن to get Alzheimer'sآلزایمر diseaseمرض.
30
124333
3749
بنابراین من دارم خودمو برای ابتلا به اون آماده می کنم.
02:23
Basedمستقر on what I've learnedیاد گرفتم from takingگرفتن careاهميت دادن of my fatherپدر,
31
128082
1954
بر اساس آنچه از نگهداری از پدرم و و تحقیق درمورد زندگی توام با آلزایمر یاد گرفتم،
02:25
and researchingتحقیق what it's like to liveزنده with dementiaزوال عقل, I'm focusingتمرکز on threeسه things in my preparationآماده سازی:
32
130036
5248
در دوران آماده سازی ام روی سه چیز تکیه می کنم:
02:31
I'm changingتغییر دادن what I do for funسرگرم کننده, I'm workingکار کردن to buildساختن my physicalفیزیکی strengthاستحکام,
33
135284
5992
من چیزهایی که برای سرگرمی انجام می دهم را تغییر می دهم، روی تقویت قوای بدنی ام کار می کنم،
02:37
and -- this is the hardسخت one -- I'm tryingتلاش کن to becomeتبدیل شدن به a better personفرد.
34
141276
6799
و این یکی سخته -- دارم سعی می کنم آدم بهتری باشم.
02:43
Let's startشروع کن with the hobbiesسرگرمی. When you get dementiaزوال عقل, it getsمی شود harderسخت تر and harderسخت تر to enjoyلذت بردن yourselfخودت.
35
148075
5689
بیایید با سرگرمی ها شروع کنیم. وقتی دچار اختلال حواس می شوید، بتدریج سخت تر و سختر از خودتون لذت می برید.
02:49
You can't sitنشستن and have long talksگفتگو with your oldقدیمی friendsدوستان, because you don't know who they are.
36
153764
4136
نمی تونید بشینید و با دوستان قدیمی خود گپ طولانی بزنید، چون نمی دونید اونا کی هستند.
02:53
It's confusingگیج کننده to watch televisionتلویزیون, and oftenغالبا very frighteningترسناک.
37
157900
4288
تماشای تلویزیون گنگ و مبهم و اغلب ترسناکه.
02:58
And readingخواندن is just about impossibleغیرممکن است.
38
162188
2624
و خواندن تقریبا" غیر ممکنه.
03:00
When you careاهميت دادن for someoneکسی with dementiaزوال عقل, and you get trainingآموزش,
39
164812
3456
وقتی از فرد مبتلا به اختلال حواس مراقبت می کنید و برای اینکار تعلیم داده می شوید،
03:04
they trainقطار you to engageمشغول کردن them in activitiesفعالیت ها that are familiarآشنا, hands-onدست در, open-endedباز به پایان رسید.
40
168268
5504
بهتون یاد می دهند که اونا را در فعالیتهای آشنا، عملی و آزاد شرکت دهید.
03:09
With my dadپدر, that turnedتبدیل شد out to be lettingاجازه دادن him fillپر کن out formsتشکیل می دهد.
41
173772
4512
در مورد پدرم اینطور بود که من می گذا شتم فرمها را تکمیل کنه.
03:14
He was a collegeکالج professorاستاد at a stateحالت schoolمدرسه; he knowsمی داند what paperworkکاغذکاری looksبه نظر می رسد like.
42
178284
5505
او یک استاد کالج در یه مدرسه دولتی بود، می دونست کار دفتری چه جوریه.
03:19
He'llجهنم signامضا کردن his nameنام on everyهرکدام lineخط, he'llجهنم checkبررسی all the boxesجعبه ها,
43
183789
4655
او اسمش را در هر ردیف امضا می کرد، همه گزینه ها را علامت می زد،
03:24
he'llجهنم put numbersشماره in where he thinksفکر می کند there should be numbersشماره.
44
188444
2375
در هر قسمتی که فکر می کرد باید عددی باشه، عدد گذاری می کرد.
03:26
But it got me thinkingفكر كردن, what would my caregiversنگهبانان do with me?
45
190819
3993
اما این منو به فکر برد که کسی که از من مراقبت خواهد کرد، چه کاری با من خواهد کرد؟
03:30
I'm my father'sپدر daughterفرزند دختر. I readخواندن, I writeنوشتن, I think about globalجهانی است healthسلامتی a lot.
46
194812
5496
من دختر پدرم هستم. من مطالعه می کنم، می نویسم، و بسیار زیاد درمورد بهداشت جهانی فکر می کنم.
03:36
Would they give me academicعلمی journalsمجلات so I could scribbleکت و شلوار in the marginsحاشیه?
47
200308
4256
آیا اونا بهم نشریه های آموزشی می دهند تا بتونم در حاشیه اونا چیزی بنویسم؟
03:40
Would they give me chartsنمودار and graphsنمودارها that I could colorرنگ?
48
204564
3104
آیا بهم نمودار و نمایش هندسی می دهند تا اونا را رنگ کنم؟
03:43
So I've been tryingتلاش کن to learnیاد گرفتن to do things that are hands-onدست در.
49
207668
4200
بنابراین سعی دارم کارهای مشارکتی انجام بدم.
03:47
I've always likedدوست داشت to drawقرعه کشی, so I'm doing it more even thoughگرچه I'm really very badبد at it.
50
211868
5306
همیشه دوست داشتم طراحی کنم، بنابراین دارم اینکارو بیشتر انجام می دم هرچند خیلی خوب بلد نیستم.
03:53
I am learningیادگیری some basicپایه ای origamiاریگامی. I can make a really great boxجعبه.
51
217174
5622
من دارم کاردستی با کاغذ را یاد می گیرم. می تونم یه جعبه خیلی قشنگ درست کنم.
03:58
(Laughterخنده)
52
222796
2147
(خنده حاضرین)
04:00
And I'm teachingدرس دادن myselfخودم to knitگره خورده, whichکه so farدور I can knitگره خورده a blobلکه.
53
224943
7082
خودم دارم بافتنی یاد می گیرم، و تا حالا تونستم یه تیکه ببافم.
04:07
But, you know, it doesn't matterموضوع if I'm actuallyدر واقع good at it. What mattersمسائل is that my handsدست ها know how to do it.
54
232025
4643
اما می دونید، مهم نیست که چقدر تو اینکار خبره باشم. مهم اینه که دستانم می دونند چطور اینکارو بکنند.
04:12
Because the more things that are familiarآشنا, the more things my handsدست ها know how to do,
55
236668
3489
چون هر چقدر چیزها بنظر آشنا تر بیایند، دستانم بیشتر به انجام آنها عادت می کنه،
04:16
the more things that I can be happyخوشحال and busyمشغول doing when my brain'sمغز not runningدر حال اجرا the showنشان بده anymoreدیگر.
56
240157
4993
چیزهای بیشتری هست که می تونم از انجامشون شاد و سرگرم باشم وقتی که مغزم دیگه از کار می افته.
04:21
They say that people who are engagedنامزد شده in activitiesفعالیت ها are happierشادتر,
57
245150
4610
می گن کسانیکه به فعالیتی مشغول هستند، شادتر هستند،
04:25
easierآسان تر for theirخودشان caregiversنگهبانان to look after, and it mayممکن است even slowآرام the progressپیش رفتن of the diseaseمرض.
58
249760
4892
و نگهداریشون برای پرستار راحت تره، و حتی ممکنه روند رشد بیماری را کند کنه.
04:30
That all seemsبه نظر می رسد like winپیروزی to me.
59
254652
2512
همه اینها برای من مثل پیروزی است.
04:33
I want to be as happyخوشحال as I can for as long as I can.
60
257164
3023
دلم می خواد تا هر زمانی که بشه، شاد و خوشحال باشم.
04:36
A lot of people don't know that Alzheimer'sآلزایمر actuallyدر واقع has physicalفیزیکی symptomsعلائم,
61
260187
4521
خیلی از مردم نمی دونند که آلزایمر در واقع به همان اندازه که نشانه های شناختی دارد، نشانه های فیزیکی هم داره. شما تعادل خود را از دست می دهید،
04:40
as well as cognitiveشناختی symptomsعلائم. You loseاز دست دادن your senseاحساس of balanceتعادل,
62
264708
4274
خیلی از مردم نمی دونند که آلزایمر در واقع به همان اندازه که نشانه های شناختی دارد، نشانه های فیزیکی هم داره. شما تعادل خود را از دست می دهید،
04:44
you get muscleماهیچه tremorsلرزش, and that tendsتمایل دارد to leadسرب people to beingبودن lessکمتر and lessکمتر mobileسیار.
63
268982
5557
عضلات دچار لرزش میشن، که باعث می شه افراد تحرک کمتر و کمتری پیدا کنند.
04:50
They get scaredترسیده to walkراه رفتن around. They get scaredترسیده to moveحرکت.
64
274539
2585
می ترسند اینطرف آنطرف بروند. می ترسند حرکت کنند.
04:53
So I'm doing activitiesفعالیت ها that will buildساختن my senseاحساس of balanceتعادل.
65
277124
3440
بنابراین من فعالیتهایی را انجام می دم که قوه تعادلم را بپرورانم.
04:56
I'm doing yogaیوگا and taiتو chiچی to improveبهتر کردن my balanceتعادل, so that when I startشروع کن to loseاز دست دادن it,
66
280564
4661
من برای تقویت تعادلم، یوگا و تای چی انجام می دهم، بنابراین وقتی تعادلم شروع به تحلیل رفت، هنوز قادر به حرکت هستم.
05:01
I'll still be ableتوانایی to be mobileسیار.
67
285225
1982
من برای تقویت تعادلم، یوگا و تای چی انجام می دهم، بنابراین وقتی تعادلم شروع به تحلیل رفت، هنوز قادر به حرکت هستم.
05:03
I'm doing weight-bearingتحمل وزن exerciseورزش, so that I have the muscleماهیچه strengthاستحکام
68
287207
3942
من ورزشهای همراه با وزنه می کنم تا عضلاتم را تقویت کنم
05:07
so that when I startشروع کن to witherخشک شدن, I have more time that I can still moveحرکت around.
69
291149
4129
بنابراین وقتی عضلاتم شروع به تحلیل کردند، من وقت بیشتری دارم تا به اینطرف و آنطرف حرکت کنم.
05:11
Finallyسرانجام, the thirdسوم thing. I'm tryingتلاش کن to becomeتبدیل شدن به a better personفرد.
70
295278
5601
در آخر، سومین چیز. من سعی می کنم آدم بهتری بشم.
05:16
My dadپدر was kindنوع and lovingبا محبت before he had Alzheimer'sآلزایمر, and he's kindنوع and lovingبا محبت now.
71
300879
4767
پدرم قبل از مبتلا شدن به آلزایمر، مهربان و دوست داشتنی بود، و الآن هم مهربون و دوست داشتنی است.
05:21
I've seenمشاهده گردید him loseاز دست دادن his intellectعقل, his senseاحساس of humorشوخ طبعی, his languageزبان skillsمهارت ها,
72
305646
4880
من دیدم که هوش و عقلش را، شوخ طبعی اش و مهارت گفتاری اش را از دست داد،
05:26
but I've alsoهمچنین seenمشاهده گردید this: He lovesدوست دارد me, he lovesدوست دارد my sonsپسران,
73
310526
4480
ولی اینرا هم دیدم: او منو دوست داره، پسران منو دوست داره،
05:30
he lovesدوست دارد my brotherبرادر and my momمامان and his caregiversنگهبانان.
74
315006
3711
برادر و مادرم و پرستارانش را دوست داره.
05:34
And that love makesباعث می شود us want to be around him, even now.
75
318717
4705
و اون عشق باعث شد دلمون بخواد کنارش باشیم، حتی الان.
05:39
even when it's so hardسخت.
76
323422
1384
حتی وقتی خیلی سخته.
05:40
When you take away everything that he ever learnedیاد گرفتم in this worldجهان,
77
324806
3303
وقتی هر چی که تا بحال در این دنیا یاد گرفته را ازش می گیرید، قلبش بتنهایی هنوز می درخشه.
05:44
his nakedبرهنه heartقلب still shinesدرخشان است.
78
328109
2289
وقتی هر چی که تا بحال در این دنیا یاد گرفته را ازش می گیرید، قلبش بتنهایی هنوز می درخشه.
05:46
I was never as kindنوع as my dadپدر, and I was never as lovingبا محبت.
79
330398
3919
من هیچوقت به مهربونی پدرم و به اندازه اون دوست داشتنی نبودم.
05:50
And what I need now is to learnیاد گرفتن to be like that.
80
334317
3048
و اونچه الان لازم دارم اینه که یاد بگیرم مثل اون باشم.
05:53
I need a heartقلب so pureخالص that if it's strippedخرد شده bareلخت by dementiaزوال عقل, it will surviveزنده ماندن.
81
337365
5473
باید قلبم اونقدر پاک باشه که اگه در اثر اختلال حواس، از هم پاشید، بازهم نجات پیدا کنه.
05:58
I don't want to get Alzheimer'sآلزایمر diseaseمرض.
82
342838
2519
من نمی خوام بیماری آلزایمر بگیرم.
06:01
What I want is a cureدرمان in the nextبعد 20 yearsسالها, soonبه زودی enoughکافی to protectمحافظت me.
83
345357
3864
چیزی که می خوام یه راه درمان در 20 سال اینده است، اونقدر زود که بتونه منو حفظ کنه.
06:05
But if it comesمی آید for me, I'm going to be readyآماده.
84
349221
3450
اما اگه سراغم بیاد، من آماده خواهم بود.
06:08
Thank you.
85
352671
1750
متشکرم
06:10
(Applauseتشویق و تمجید)
86
354421
8920
(تشویق حاضرین)
Translated by Farnaz Saghafi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Alanna Shaikh - Global health and development specialist
Global development expert Alanna Shaikh takes on the toughest of health issues—from the ones affecting the globe at large to the ones hurting her own family.

Why you should listen

TED Fellow Alanna Shaikh is a global health and development specilist with a vendetta against jargon. On her blog, Blood and Milk, she aims to make global development issues both accessible and understandable. In her TED Book, What's Killing Us, she explains the biggest challenges in global wellness -- from HIV/AIDS to the diminishing effectiveness of antibiotics -- in a way that anyone can understand. Earlier this year, she co-founded AidSource, a social network for aid workers. She is also the co-founder of the group SMART Aid, which educates donors and start-up projects about international aid. 

Alanna Shaikh is especially interested in Alzheimer's, as she has watched her father deteriorate from the disease over the past 12 years. But she says the experience has not sent her into denial—she plans to be prepared for the genetically transmitted disease, should it ever arrive. 

More profile about the speaker
Alanna Shaikh | Speaker | TED.com