ABOUT THE SPEAKER
Suki Kim - Writer
Suki Kim's investigation, "Without You, There Is No Us: My Time with the Sons of North Korea's Elite," chronicles her six months undercover in Pyongyang during Kim Jong-Il's final six months. She worked as a teacher and a missionary in a university for future leaders -- all while writing her book.

Why you should listen

Suki Kim is the only writer to ever go undercover into North Korea to write a book from the inside. Since 2002, South Korean-born Kim travelled to North Korea, witnessing both Kim Jong-Il's 60th birthday celebration and his death at age 69 in 2011. 

Her work sheds a new light on the understanding of the North Korean society by delving into its day-to-day life and provides unprecedented insights into the psychology of its ruling class, about whom the world knows very little.

Kim's novel, The Interpreter, was a finalist for a PEN Hemingway Prize, and her nonfiction has appeared in The New York Times, Harper's and The New York Review of Books. She is the author of the investigation Without You, There Is No Us: My Time with the Sons of North Korea's Elite.

 

More profile about the speaker
Suki Kim | Speaker | TED.com
TED2015

Suki Kim: This is what it's like to go undercover in North Korea

سوکی کیم: تدریس در کره شمالی بدینگونه است

Filmed:
4,696,959 views

سوکی کیم، به مدت شش ماه به عنوان معلم انگلیسی در یک مدرسه ی نخبگان به رهبران آینده ی کره ی شمالی درس داده-- و در همان حال کتابی درباره ی یکی از سرکوبگرترین رژیمهای جهان نوشته است. او تلاش کرده به دانش آموزان خود مفاهیمی مانند "واقعیت" و "تفکر انتقادی" را یاد بدهد و به این نتیجه ی تعجب آور رسیده که: آیا یاد دادن به این دانش آموزان برای اینکه دنبال واقعیت باشند، آنها را به مخاطره می اندازد؟ (این سخنرانی بخشی از یک جلسه با پاپ-آپ ماگازین بود؛ popupmagazine.com یا @popupmag در توییتر.)
- Writer
Suki Kim's investigation, "Without You, There Is No Us: My Time with the Sons of North Korea's Elite," chronicles her six months undercover in Pyongyang during Kim Jong-Il's final six months. She worked as a teacher and a missionary in a university for future leaders -- all while writing her book. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
In 2011, duringدر حین the finalنهایی sixشش monthsماه ها
of Kimکیم Jong-Il'sجونگ ایل life,
0
555
5664
در سال ۲۰۱۱، طی شش ماه آخر
زندگی کیم جونگ ایل،
00:19
I livedزندگی می کرد undercoverمخفی in Northشمال Koreaکشور کره.
1
7029
3170
من به طور مخفیانه
در کره ی شمالی زندگی می کردم.
00:23
I was bornبدنیا آمدن and raisedبالا بردن
in Southجنوب Koreaکشور کره, theirخودشان enemyدشمن.
2
11791
3468
من در کره ی جنوبی، دشمن اونها،
متولد و بزرگ شدم.
00:28
I liveزنده in Americaآمریکا, theirخودشان other enemyدشمن.
3
16035
2716
در آمریکا زندگی می کنم، دشمن دیگه ی اونها.
00:32
Sinceاز آنجا که 2002, I had visitedملاقات کرد
Northشمال Koreaکشور کره a fewتعداد کمی timesبار.
4
20369
3698
از سال ۲۰۰۲، یکی دو بار
به کره ی شمالی رفتم.
00:36
And I had come to realizeتحقق بخشیدن
that to writeنوشتن about it with any meaningبه معنی,
5
24942
4843
و به این نتیجه رسیدم که برای
نوشتن درباره ش با هر منظوری،
00:42
or to understandفهمیدن the placeمحل
beyondفراتر the regime'sرژیم propagandaتبلیغاتی,
6
30339
4278
یا فهمیدن درباره ش
فراتر از تبلیغات رژیم،
00:47
the only optionگزینه was totalجمع immersionغوطه وری.
7
35411
3941
تنها راه اینه که کاملاً
در اون غوطه ور بشم.
00:54
So I posedمطرح شد as a teacherمعلم and a missionaryمبلغ
8
42109
4251
پس به عنوان یه معلم و مبلغ خودمو معرفی کردم
00:58
at an all-maleهمه مرد universityدانشگاه in Pyongyangپیونگ یانگ.
9
46360
3788
به یه آموزشگاه پسرانه در پیونگ یانگ.
01:06
The Pyongyangپیونگ یانگ Universityدانشگاه
of Scienceعلوم پایه and Technologyفن آوری
10
54239
3762
آموزشگاه علم و فناوری پیونگ یانگ
01:10
was foundedتأسیس شد by Evangelicalانجیلی Christiansمسیحیان
who cooperateهمکاری کردن with the regimeرژیم
11
58001
5933
توسط مسیحیان انجیلی که
با رژیم همکاری می کنن تأسیس شده
01:15
to educateآموزش the sonsپسران
of the Northشمال Koreanکره ای eliteنخبه,
12
63958
4470
تا پسران خانواده های نخبه
کره ی شمالی رو آموزش بدن،
01:21
withoutبدون proselytizingپرولتاریا,
whichکه is a capitalسرمایه، پایتخت crimeجرم there.
13
69212
3888
بدون تبلیغ مذهب
که اونجا مجازاتش اعدامه.
01:27
The studentsدانش آموزان were 270 youngجوان menمردان,
expectedانتظار می رود to be the futureآینده leadersرهبران
14
75196
6701
دانش آموزها ۲۷۰ مرد جوان بودن،
که انتظار می رفت رهبران آینده ی
01:33
of the mostاکثر isolatedجدا شده and brutalوحشیانه
dictatorshipدیکتاتوری in existenceوجود داشتن.
15
81921
5043
منزوی ترین و بی رحم ترین
دیکتاتوری در جهان بشن.
01:40
When I arrivedوارد شد, they becameتبدیل شد my studentsدانش آموزان.
16
88689
4262
وقتی رفتم اونا دانش آموزهای من شدند.
01:47
2011 was a specialویژه yearسال,
17
95336
2282
سال ۲۰۱۱ سال خاصی بود،
01:49
markingعلامت گذاری the 100thth anniversaryسالگرد of the birthتولد
of Northشمال Korea'sکره جنوبی originalاصلی Great Leaderرهبر,
18
97642
6241
یکصدمین سالگرد تولد رهبر کبیر کره ی شمالی،
01:55
Kimکیم Il-Sungایل سونگ.
19
103908
1458
کیم ایل سونگ.
01:57
To celebrateجشن گرفتن the occasionمناسبت, the regimeرژیم
shutبسته شدن down all universitiesدانشگاه ها,
20
105869
5492
رژیم، برای برگزاری جشن،
همه ی آموزشگاهها رو تعطیل کرد،
02:03
and sentارسال شد studentsدانش آموزان off to the fieldsزمینه های
21
111385
2810
و دانش آموزها رو برای تعطیلات به مزارع فرستاد
02:06
to buildساختن the DPRK'sکره شمالی much-heraldedبسیار سرود idealایده آل
22
114220
4133
تا ایده الهای جمهوری دموکراتیک
خلق کره که همیشه اعلام میشه
02:10
as the world'sجهان mostاکثر powerfulقدرتمند
and prosperousموفق nationملت.
23
118378
3641
به عنوان قدرتمندترین و
موفق ترین ملت جهان تحقق پیدا کنه.
02:16
My studentsدانش آموزان were the only onesآنهایی که
sparedترسوندم from that fateسرنوشت.
24
124958
2897
دانش آموزان من تنها کسانی بودن
که از اون سرنوشت مستثنی شدن.
02:21
Northشمال Koreaکشور کره is a gulagگولاگ posingنما as a nationملت.
25
129502
3663
کره ی شمالی یه گولاگ (اردوگاه‌ کار اجباری)
است که خودشو به عنوان یه ملت معرفی می کنه.
02:26
Everything there
is about the Great Leaderرهبر.
26
134038
2432
همه چیز اونجا به رهبر بزرگ ربط داره.
02:28
Everyهرکدام bookکتاب, everyهرکدام newspaperروزنامه articleمقاله,
everyهرکدام songترانه, everyهرکدام TVتلویزیون programبرنامه --
27
136494
5310
هر کتاب، هر مطلب روزنامه،
هر ترانه، هر برنامه تلویزیون--
02:33
there is just one subjectموضوع.
28
141828
1652
فقط یه موضوع وجود داره.
02:35
The flowersگل ها are namedتحت عنوان after him,
29
143970
1941
گلها رو به اسم اون صدا میزنن،
02:37
the mountainsکوه ها are carvedحک شده with his slogansشعارها.
30
145935
2872
حرفهاشو روی کوهها کنده کاری می کنن.
02:40
Everyهرکدام citizenشهروند wearsمی پوشد the badgeنشان
of the Great Leaderرهبر at all timesبار.
31
148831
4357
همه شهروندان مدام نشان
رهبر بزرگ رو روی لباسشون دارن.
02:45
Even theirخودشان calendarتقویم systemسیستم beginsشروع می شود
with the birthتولد of Kimکیم Il-Sungایل سونگ.
32
153861
4182
حتی سیستم تقویم اونها
با تولد کیم ایل سونگ شروع میشه.
02:51
The schoolمدرسه was a heavilyبه شدت guardedمحافظت شده
prisonزندان, posingنما as a campusپردیس.
33
159521
4738
مدرسه یه زندان به شدت
محافظت شده شبیه یه اردوگاه بود.
02:56
Teachersمعلمان could only leaveترک کردن on groupگروه outingsخروجی ها
accompaniedهمراه by an officialرسمی minderنگهدارنده.
34
164751
5622
معلمین فقط میتونستن به صورت گروهی
همراه یه مأمور رسمی از مدرسه خارج بشن.
03:03
Even then, our tripsسفرها were limitedمحدود
to sanctionedتحریم شده nationalملی monumentsبناهای تاریخی
35
171960
5373
حتی در اون صورت هم جاهایی که می تونستیم بریم
محدود به مکانهای ملی و مصوّبی بود که اونجا
03:09
celebratingجشن گرفتن the Great Leaderرهبر.
36
177357
1807
جشن رهبر بزرگ برگزار می شد.
دانش آموزها اجازه نداشتن
آموزشگاه رو ترک کنن،
03:12
The studentsدانش آموزان were not allowedمجاز
to leaveترک کردن the campusپردیس,
37
180405
3845
03:16
or communicateبرقراری ارتباط with theirخودشان parentsپدر و مادر.
38
184274
2638
یا با والدین خود تماس بگیرن.
برنامه روزانه به دقت مشخص شده بود،
و هر وقت آزادی که داشتن
03:20
Theirآنها daysروزها were meticulouslyدقیق mappedنقشه برداری شده out,
and any freeرایگان time they had
39
188761
4125
03:24
was devotedاختصاص داده شده است to honoringبزرگداشت
theirخودشان Great Leaderرهبر.
40
192911
3391
به بزرگداشت رهبر بزرگ صرف می شد.
03:29
Lessonدرس plansبرنامه ها had to meetملاقات the approvalتصویب
of Northشمال Koreanکره ای staffکارکنان,
41
197421
5007
طرح درسها باید به تأیید
کارمندان کره ی شمالی می رسید،
03:34
everyهرکدام classکلاس was recordedثبت شده and reportedگزارش داد on,
everyهرکدام roomاتاق was buggedbugged شد,
42
202452
4205
همه ی کلاسها ضبط و گزارش می شد،
همه ی اتاقها با دوربین تحت نظر بود،
03:38
and everyهرکدام conversationگفتگو, overheardشنیدم.
43
206681
2698
و همه ی مکالمات شنود می شد.
03:42
Everyهرکدام blankجای خالی spaceفضا was coveredپوشش داده شده with the
portraitsپرتره of Kimکیم Il-Sungایل سونگ and Kimکیم Jong-Ilجونگ ایل,
44
210743
5670
همه ی فضاهای خالی با تصاویر
کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل پوشانده شده بود،
03:48
like everywhereدر همه جا elseچیز دیگری in Northشمال Koreaکشور کره.
45
216413
2635
مثل همه ی جاهای دیگه در کره ی شمالی.
هرگز اجازه نداشتیم
درباره ی دنیای خارج بحث کنیم.
03:53
We were never allowedمجاز
to discussبحث و گفتگو the outsideخارج از worldجهان.
46
221092
2853
03:55
As studentsدانش آموزان of scienceعلوم پایه and technologyتکنولوژی,
manyبسیاری of them were computerکامپیوتر majorsرشته های اصلی
47
223969
5010
خیلی از اونا به عنوان محصّل
علم و فناوری مدرک رایانه داشتن
04:01
but they did not know
the existenceوجود داشتن of the Internetاینترنت.
48
229003
2609
اما از وجود اینترنت خبر نداشتن.
04:04
They had never heardشنیدم
of Markعلامت Zuckerbergزوکربرگ or Steveاستیو Jobsشغل ها.
49
232555
3858
هرگز چیزی درباره ی
مارک زوکربرگ یا استیو جابز نشنیده بودن.
04:09
Facebookفیس بوک, Twitterتوییتر -- noneهیچ کدام of those things
would have meantبه معنای a thing.
50
237525
4008
فیسبوک، توئیتر-- هیچ کدوم
مفهومی نداشت.
04:14
And I could not tell them.
51
242605
2443
و من نمی تونستم بهشون بگم.
04:18
I wentرفتی there looking for truthحقیقت.
52
246861
2350
اونجا به دنبال حقیقت رفتم.
04:22
But where do you even startشروع کن
when an entireکل nation'sملت ideologyایدئولوژی,
53
250135
3646
اما چجوری میشه این کار رو حتی شروع کرد،
در جایی که تمام ایدئولوژی یک ملت،
04:25
my students'دانش آموزان' day-to-dayروز به روز realitiesواقعیت ها,
54
253805
1993
واقعیتهای روزمره دانش آموزانم،
04:27
and even my ownخودت positionموقعیت
at the universitiesدانشگاه ها,
55
255823
3951
و حتی جایگاه خودم در دانشگاه
04:31
were all builtساخته شده on liesدروغ?
56
259798
2851
همه بر اساس دروغ باشه؟
با یه بازی شروع کردم.
04:37
I startedآغاز شده with a gameبازی.
57
265930
1150
04:39
We playedبازی کرد "Truthحقیقت and Lieدروغ."
58
267976
1606
بازی "راست و دروغ."
04:42
A volunteerداوطلب would writeنوشتن a sentenceجمله
on the chalkboardتخته سیاه,
59
270689
2643
یه داوطلب باید یه جمله روی تخته می نوشت،
04:45
and the other studentsدانش آموزان had to guessحدس بزن
60
273356
2751
و بقیه باید حدس میزدن
04:48
whetherچه it was a truthحقیقت or a lieدروغ.
61
276131
3003
راسته یا دروغه.
04:51
Onceیک بار a studentدانشجو wroteنوشت, "I visitedملاقات کرد
Chinaچين last yearسال on vacationتعطیلات,"
62
279158
4203
یه بار یکی نوشت،
"من پارسال تعطیلات رفتم چین،"
04:55
and everyoneهر کس shoutedفریاد زد:, "Lieدروغ!"
63
283385
2608
و همه داد زدن، "دروغ!"
04:59
They all knewمی دانست this wasn'tنبود possibleامکان پذیر است.
64
287025
2268
همه میدونستن این ممکن نبود.
05:01
Virtuallyعملا no Northشمال Koreanکره ای is allowedمجاز
to leaveترک کردن the countryکشور.
65
289317
3956
تقریباً هیچ یک از اهالی کره ی شمالی
حق ترک کشور رو ندارن.
05:05
Even travelingمسافرت withinدر داخل theirخودشان ownخودت countryکشور
requiresنیاز دارد a travelمسافرت رفتن passعبور.
66
293297
4321
حتی برای سفر در داخل کشور خودشون
نیاز به پاسپورت داشتن.
امیدوار بودم این بازی بتونه بعضی واقعیتها رو
درباره ی دانشجوهام مشخص کنه،
05:12
I had hopedامیدوار بودم that this gameبازی would revealآشکار ساختن
some truthحقیقت about my studentsدانش آموزان,
67
300569
5277
05:17
because they lieدروغ so oftenغالبا and so easilyبه آسانی,
68
305870
3063
چون بیشتر مواقع به راحتی دروغ میگن،
05:20
whetherچه about the mythicalافسانه ای
accomplishmentsدستاوردهای of theirخودشان Great Leaderرهبر,
69
308957
4413
چه درباره ی موفقیتهای
افسانه ای رهبر بزرگشون،
05:25
or the strangeعجیب claimادعا that they clonedکلون شده
a rabbitخرگوش as fifthپنجم gradersگریدرها.
70
313394
4038
و چه این ادعای عجیب که در کلاس پنجم
یه خرگوش رو شبیه سازی کرده بودن.
05:31
The differenceتفاوت betweenبین truthحقیقت and liesدروغ
seemedبه نظر می رسید at timesبار hazyمبهم to them.
71
319482
4917
گاهی تفاوت بین واقعیت و دروغ
براشون واضح نبود.
05:36
It tookگرفت me a while to understandفهمیدن
the differentناهمسان typesانواع of liesدروغ;
72
324423
4091
مدتی طول کشید تا
انواع مختلف دروغ رو بفهمم؛
05:40
they lieدروغ to shieldسپر theirخودشان systemسیستم
from the worldجهان,
73
328538
2976
اونا برای محافظت از سیستم خودشون
در مقابل جهان دروغ میگن،
05:43
or they were taughtتدریس کرد liesدروغ,
and were just regurgitatingرگبار کردن them.
74
331538
3855
یا اینکه دروغ ها رو از بقیه
یاد گرفتن و صرفاً برگشت میدن.
05:47
Or, at momentsلحظات, they liedدروغ گفتن out of habitعادت.
75
335417
2618
یا گاهی از روی عادت دروغ میگن.
05:52
But if all they have ever knownشناخته شده were liesدروغ,
76
340314
4111
اما اگه همه ی چیزهایی که میدونن دروغ باشه،
05:56
how could we expectانتظار them to be otherwiseدر غیر این صورت?
77
344449
2500
چطور میتونیم انتظار داشته باشیم
طور دیگه ای باشن؟
06:01
Nextبعد, I triedتلاش کرد to teachتدریس کنید them essayمقاله writingنوشتن.
78
349330
2559
بعد تلاش کردم بهشون
مقاله نویسی یاد بدم.
06:04
But that turnedتبدیل شد out to be
nearlyتقریبا impossibleغیرممکن است.
79
352408
2241
اما معلوم شد اون کار
تقریباً غیرممکنه.
06:07
Essaysمقالات are about comingآینده up with
one'sیک نفر ownخودت thesisپایان نامه,
80
355225
3819
مقاله یعنی هر کس باید نظر خودشو بگه،
06:11
and makingساخت an evidence-basedمبتنی بر شواهد
argumentبحث و جدل to proveثابت كردن it.
81
359412
3561
و برای ثابت کردنش
با آوردن دلیل و مدرک بحث کنه.
06:16
These studentsدانش آموزان, howeverبا این حال, were
simplyبه سادگی told what to think,
82
364044
3917
اما به این دانش آموزان به سادگی
گفته می شد چجوری فکر کنن،
06:19
and they obeyedمطیع.
83
367985
1150
و اونا اطاعت میکردن.
06:21
In theirخودشان worldجهان, criticalبحرانی thinkingفكر كردن
was not allowedمجاز.
84
369800
3363
در دنیای اونها،
تفکر انتقادی مجاز نبود.
06:26
I alsoهمچنین gaveداد them the weeklyهفتگی assignmentوظیفه
of writingنوشتن a personalشخصی letterنامه,
85
374880
4631
همچنین بهشون تکلیف هفتگی دادم
تا یه نامه شخصی بنویسن،
06:31
to anybodyهر شخصی.
86
379535
1150
به هر کس.
06:33
It tookگرفت a long time, but eventuallyدر نهایت
some of them beganآغاز شد to writeنوشتن
87
381310
4174
خیلی طول کشید، اما بالاخره
بعضی از اونا شروع کردن به نوشتن
06:37
to theirخودشان mothersمادران, theirخودشان friendsدوستان,
theirخودشان girlfriendsدوست دختر.
88
385509
3674
به مادرشون، به دوستهاشون،
دوست دخترهاشون.
06:42
Althoughبا اينكه those were just homeworkمشق شب,
89
390479
2992
با اینکه اون نامه ها فقط یه تکلیف بودن،
06:45
and would never reachنائل شدن
theirخودشان intendedمورد نظر recipientsگیرندگان,
90
393496
3555
و هرگز به دست گیرنده ی
مورد نظرشون نمی رسیدن،
06:49
my studentsدانش آموزان slowlyبه آرامی beganآغاز شد to revealآشکار ساختن
theirخودشان trueدرست است feelingsاحساسات in them.
91
397076
4069
دانش آموزام کم کم شروع کردن به نشون دادن
احساسات واقعی شون در اون نامه ها.
06:54
They wroteنوشت that they were fedتغذیه شده
up with the samenessهمسان بودن of everything.
92
402376
4146
اونها نوشتن که یاد گرفتن
همه چیز مثل همه.
06:59
They were worriedنگران about theirخودشان futureآینده.
93
407435
1944
درباره ی آینده شون نگران بودن.
07:01
In those lettersنامه ها, they rarelyبه ندرت ever
mentionedذکر شده theirخودشان Great Leaderرهبر.
94
409787
4924
در اون نامه ها، به ندرت به
رهبر بزرگشون حتی اشاره ای می کردن.
همه ی وقتمو با این مردان جوان می گذروندم.
07:10
I was spendingهزینه کردن all of my time
with these youngجوان menمردان.
95
418806
3016
07:14
We all ateخوردم mealsوعده های غذایی togetherبا یکدیگر,
playedبازی کرد basketballبسکتبال togetherبا یکدیگر.
96
422558
4486
همه ی ما با هم غذا میخوردیم،
با هم بسکتبال بازی میکردیم.
07:19
I oftenغالبا calledبه نام them gentlemenآقایان,
whichکه madeساخته شده them giggleخندیدن.
97
427679
4405
گاهی اونها رو آقا صدا میزدم،
که باعث می شد بخندن.
07:24
They blushedسرخ شده at the mentionاشاره of girlsدختران.
98
432858
1963
هنگام اشاره به دخترها سرخ می شدن.
07:28
And I cameآمد to adoreعشق ورزیدن them.
99
436332
1968
و من به آنها احترام میذاشتم.
07:30
And watchingتماشا کردن them openباز کن up
even in the tiniestکوچکترین of waysراه ها,
100
438703
3637
و وقتی می دیدم حتی
با ظریف ترین روش واکنش نشون میدن،
07:34
was deeplyعمیقا movingدر حال حرکت.
101
442364
2070
به شدت تحت تأثیر قرار میگرفتم.
07:37
But something alsoهمچنین feltنمد wrongاشتباه.
102
445967
1914
اما یه چیزی درست نبود.
07:40
Duringدر حین those monthsماه ها
of livingزندگي كردن in theirخودشان worldجهان,
103
448973
2849
طی اون ماهها
که در دنیای اونها زندگی می کردم،
07:43
I oftenغالبا wonderedشگفت زده if the truthحقیقت would,
in factواقعیت, improveبهتر کردن theirخودشان livesزندگی می کند.
104
451846
4819
گاهی شک میکردم که
واقعیت بتونه زندگی اونها رو بهتر کنه.
07:51
I wanted so much to tell them the truthحقیقت,
105
459759
3091
به شدت دلم میخواست واقعیت رو به اونها بگم،
07:54
of theirخودشان countryکشور and of the outsideخارج از worldجهان,
106
462874
3420
درباره ی کشورشون، درباره ی جهان خارج،
07:58
where Arabعرب youthجوانان were turningچرخش
theirخودشان rottenفاسد شده regimeرژیم insideداخل out,
107
466318
3991
جایی که جوانهای عرب رژیم های
فاسد خودشون رو سرنگون کردن،
08:02
usingاستفاده كردن the powerقدرت of socialاجتماعی mediaرسانه ها,
108
470333
1795
به کمک قدرت رسانه های اجتماعی،
08:04
where everyoneهر کس exceptبجز them was
connectedمتصل throughاز طریق the worldجهان wideوسیع webوب,
109
472152
4698
جایی که همه بجز اونها به وسیله ی
شبکه جهانی اینترنت به هم متصل میشن،
08:08
whichکه wasn'tنبود worldwideدر سراسر جهان after all.
110
476874
2841
که البته جهانی نیست.
08:13
But for them, the truthحقیقت was dangerousخطرناک است.
111
481489
3511
اما برای اونها، واقعیت خطرناک بود.
08:18
By encouragingتشویق them to runاجرا کن after it,
I was puttingقرار دادن them at riskخطر --
112
486955
4899
من با تشویق اونها به یافتن حقیقت،
اونها رو به خطر مینداختم--
08:23
of persecutionآزار و اذیت,
113
491878
2357
خطر اذیت و آزار،
08:26
of heartbreakدلهره.
114
494259
1351
خطر دل شکستگی.
08:30
When you're not allowedمجاز to expressبیان
anything in the openباز کن,
115
498755
2658
وقتی اجازه ندارین
چیزی رو آشکار کنین،
08:33
you becomeتبدیل شدن به good at readingخواندن
what is unspokenناگفته.
116
501437
2881
در تشخیص چیزی که مخفی کنن خبره میشین.
08:37
In one of theirخودشان personalشخصی lettersنامه ها to me,
a studentدانشجو wroteنوشت that he understoodفهمید
117
505736
5024
یه دانش آموز در یکی از نامه های
شخصی خودش به من، نوشت که میفهمه
08:42
why I always calledبه نام them gentlemenآقایان.
118
510784
2842
چرا همیشه اونها رو آقا صدا میزنم.
08:46
It was because I was wishingبا آرزوی them
to be gentleملایم in life, he said.
119
514630
4803
گفت دلیلش اینه که دلم میخواد
اونها در زندگی مهربان باشن.
08:54
On my last day in Decemberدسامبر of 2011,
120
522767
2777
روز آخرم در دسامبر ۲۰۱۱،
08:57
the day Kimکیم Jong-Il'sجونگ ایل deathمرگ was announcedاعلام کرد,
121
525568
2750
روزی که مرگ کیم جونگ ایل اعلام شد،
09:00
theirخودشان worldجهان shatteredخراب شده.
122
528342
1648
دنیای اونها در هم شکست.
09:04
I had to leaveترک کردن withoutبدون a properمناسب goodbyeخداحافظ.
123
532798
2582
مجبور بودم بدون
خداحافظی مناسب ترکشون کنم.
09:08
But I think they knewمی دانست
how sadغمگین I was for them.
124
536667
2538
اما فکر کنم میدونستن
چقدر براشون غصه خوردم.
09:12
Onceیک بار, towardبه سمت the endپایان of my stayاقامت کردن,
a studentدانشجو said to me,
125
540340
3905
یه بار، در اواخر اقامتم،
یه دانش آموز گفت،
09:16
"Professorاستاد, we never think of you
as beingبودن differentناهمسان from us.
126
544269
5474
"استاد، هرگز فکر نمی کردیم
با ما فرق داشته باشی.
09:21
Our circumstancesشرایط are differentناهمسان,
but you're the sameیکسان as us.
127
549767
6107
شرایط ما فرق می کنه،
اما شما مثل مایی.
09:27
We want you to know that we trulyبراستی
think of you as beingبودن the sameیکسان."
128
555898
4118
میخوایم بدونی که فکر می کنیم
واقعاً مثل ما هستی."
09:37
Todayامروز, if I could respondپاسخ دادن
to my studentsدانش آموزان with a letterنامه of my ownخودت,
129
565999
3807
امروز، اگه میتونستم جواب دانش آموزهامو،
با یه نامه بدم،
09:41
whichکه is of courseدوره impossibleغیرممکن است,
130
569830
2476
که البته غیرممکنه،
09:44
I would tell them this:
131
572330
1599
به اونها میگفتم:
09:49
"My dearعزیزم gentlemenآقایان,
132
577876
2649
"آقایان عزیزم،
09:52
It's been a bitبیت over threeسه yearsسالها
sinceاز آنجا که I last saw you.
133
580550
2974
کمی بیشتر از سه سال
از آخرین باری که دیدمتون گذشته.
09:55
And now, you mustباید be 22 --
maybe even as oldقدیمی as 23.
134
583549
4246
و حالا، باید ۲۲--
یا حتی ۲۳ ساله شده باشین.
10:00
At our finalنهایی classکلاس, I askedپرسید: you
if there was anything you wanted.
135
588565
3600
در جلسه ی آخر، ازتون پرسیدم
چه آرزویی دارین.
10:05
The only wishآرزو کردن you expressedبیان,
the only thing you ever askedپرسید: of me
136
593822
3419
تنها آرزویی که گفتین،
تنها چیزی که از من خواستین
10:09
in all those monthsماه ها we spentصرف شده togetherبا یکدیگر,
137
597265
3418
در تمام اون ماههایی که با هم گذروندیم،
10:12
was for me to speakصحبت to you in Koreanکره ای.
138
600707
1926
این بود که با شما کره ای صحبت کنم
10:15
Just onceیک بار.
139
603160
1150
فقط یه بار.
10:17
I was there to teachتدریس کنید you Englishانگلیسی;
140
605084
2476
من اونجا بودم
تا به شما انگلیسی یاد بدم؛
10:19
you knewمی دانست it wasn'tنبود allowedمجاز.
141
607584
1517
میدونستین که این کار ممنوع بود.
10:22
But I understoodفهمید then, you wanted
to shareاشتراک گذاری that bondرابطه of our motherمادر tongueزبان.
142
610144
5731
اما بعدش فهمیدم، شما می خواستین پیوند
زبان مادری رو با من شریک بشین.
10:30
I calledبه نام you my gentlemenآقایان,
143
618052
3230
به شما گفتم آقایان من،
10:33
but I don't know if beingبودن gentleملایم
in Kimکیم Jong-Un'sجونگ اون mercilessبی رحم Northشمال Koreaکشور کره
144
621306
4421
اما نمیدونم مهربان بودن در کره ی شمالیِ
نامهربان کیم جونگ اون
10:37
is a good thing.
145
625751
1182
چیز خوبی باشه.
10:39
I don't want you to leadسرب a revolutionانقلاب --
146
627717
2327
نمیخوام انقلاب کنین--
10:42
let some other youngجوان personفرد do it.
147
630068
2004
بذارین یه جوون دیگه این کارو بکنه.
10:45
The restباقی مانده of the worldجهان mightممکن casuallyبه طور تصادفی
encourageتشويق كردن or even expectانتظار
148
633035
3546
بقیه ی جهان ممکنه تصادفاً
شما رو تشویق کنه یا حتی از شما
10:48
some sortمرتب سازی of Northشمال Koreanکره ای Springبهار,
149
636605
2350
یه جور بهار کره شمالی رو انتظار داشته باشه،
10:50
but I don't want you to do anything riskyخطرناک,
150
638979
2522
اما من از شما هیچ کار خطرناکی نمیخوام،
10:53
because I know in your worldجهان,
someoneکسی is always watchingتماشا کردن.
151
641525
3844
چون میدونم در دنیای شما،
همیشه یه نفر مراقبه.
10:59
I don't want to imagineتصور کن
what mightممکن happenبه وقوع پیوستن to you.
152
647027
2484
نمیخوام تصور کنم
چه اتفاقی ممکنه براتون بیفته.
11:02
If my attemptsتلاش ها to reachنائل شدن you have
inspiredالهام گرفته something newجدید in you,
153
650225
4942
اگه تلاش من برای رسیدن به شما
باعث تغییر جدیدی در شما شده باشه،
11:07
I would ratherنسبتا you forgetفراموش کردن me.
154
655191
1550
ترجیح میدم فراموشم کنین.
11:09
Becomeتبدیل شدن به soldiersسربازان of your Great Leaderرهبر,
and liveزنده long, safeبی خطر livesزندگی می کند.
155
657646
4339
سرباز رهبر بزرگتون بشین،
و زندگی سالم و طولانی داشته باشین.
11:16
You onceیک بار askedپرسید: me if I thought
your cityشهر of Pyongyangپیونگ یانگ was beautifulخوشگل,
156
664361
4699
یه بار ازم پرسیدین فکر میکنم
شهر پیونگ یانگ شما زیباست،
11:21
and I could not answerپاسخ truthfullyصادقانه then.
157
669084
2692
و من اون موقع نتونستم واقعیت رو بگم.
11:25
But I know why you askedپرسید:.
158
673609
1381
اما میدونم چرا پرسیدین.
11:27
I know that it was importantمهم for you
to hearشنیدن that I, your teacherمعلم,
159
675493
4531
میدونم که براتون مهم بود
بشنوین که من، معلم شما،
11:32
the one who has seenمشاهده گردید the worldجهان
that you are forbiddenممنوع from,
160
680048
3861
کسی که دنیایی رو دیده
که شما از دیدنش منع شدین،
11:35
declareاعلام your cityشهر as the mostاکثر beautifulخوشگل.
161
683933
3327
اعلام کنم که شهر شما زیباترین شهر دنیاست.
11:41
I know hearingشنیدن that would make
your livesزندگی می کند there a bitبیت more bearableقابل تحمل,
162
689793
5155
میدونم شنیدن این حرف میتونه
زندگی رو در اونجا براتون کمی قابل تحمل تر کنه،
11:46
but no, I don't find
your capitalسرمایه، پایتخت beautifulخوشگل.
163
694972
3367
اما نه، پایتخت شما رو زیبا ندیدم.
11:50
Not because it's monotoneیکنواخت and concreteبتن,
164
698900
2629
نه به این دلیل که یکنواخت و بی احساسه،
11:53
but because of what it symbolizesنمادین می دهد:
165
701553
1863
بلکه چون نماد یه چیزه:
11:55
a monsterهیولا that feedsتغذیه می کند off
the restباقی مانده of the countryکشور,
166
703440
4833
هیولایی که داره
بقیه ی کشور رو می خوره،
12:00
where citizensشهروندان are soldiersسربازان and slavesبردگان.
167
708297
2873
جایی که شهروندان سرباز و برده هستن.
12:05
All I see there is darknessتاریکی.
168
713734
1608
همه ی چیزی که اونجا دیدم
تاریکی بود.
12:09
But it's your home, so I cannotنمی توان hateنفرت it.
169
717932
2448
اما اونجا خونه ی شماست،
پس نمیتونم ازش متنفر باشم.
12:13
And I hopeامید insteadبجای that you,
my lovelyدوست داشتني youngجوان gentlemenآقایان,
170
721623
5037
و در عوض امیدوارم شما،
آقایان جوان و دوست داشتنی من،
12:18
will one day help make it beautifulخوشگل.
171
726684
2494
یه روز کمک کنین تا زیبا بشه.
12:22
Thank you.
172
730970
1188
متشکرم.
12:24
(Applauseتشویق و تمجید)
173
732183
5165
(تشویق)
Translated by Babak Azizafshari
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Suki Kim - Writer
Suki Kim's investigation, "Without You, There Is No Us: My Time with the Sons of North Korea's Elite," chronicles her six months undercover in Pyongyang during Kim Jong-Il's final six months. She worked as a teacher and a missionary in a university for future leaders -- all while writing her book.

Why you should listen

Suki Kim is the only writer to ever go undercover into North Korea to write a book from the inside. Since 2002, South Korean-born Kim travelled to North Korea, witnessing both Kim Jong-Il's 60th birthday celebration and his death at age 69 in 2011. 

Her work sheds a new light on the understanding of the North Korean society by delving into its day-to-day life and provides unprecedented insights into the psychology of its ruling class, about whom the world knows very little.

Kim's novel, The Interpreter, was a finalist for a PEN Hemingway Prize, and her nonfiction has appeared in The New York Times, Harper's and The New York Review of Books. She is the author of the investigation Without You, There Is No Us: My Time with the Sons of North Korea's Elite.

 

More profile about the speaker
Suki Kim | Speaker | TED.com