ABOUT THE SPEAKER
Eve Ensler - Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere.

Why you should listen

Inspired by intimate conversations with friends, Eve Ensler wrote The Vagina Monologues. The play recounts tender, funny, gripping and horrifying stories she gathered from hundreds of women about their bodies, their sexual experiences, and yes, their vaginas. Since its first staging in 1996, it has been translated into more than 45 languages, performed in more than 120 countries and re-created as an HBO film.

The Vagina Monologues' success allowed Ensler to create V-Day, a global activist movement to end violence against women and girls, which has so far raised $85 million to prevent violence and protect abused women. In February 2011, Ensler received the Isabelle Stephenson Tony Award for her philanthropic work. Ensler has also drawn praise for The Good Body, a play that cuts to women's obsession with their appearance, and her film What I Want My Words to Do to You, which portrays a writing group she leads at a correctional facility for women. Today, she continues to find new projects and push the envelope. Her latest play, I Am an Emotional Creature: The Secret Life of Girls Around the World, hit the New York Times bestseller list and just wrapped a workshop production in Johannesburg -- nest stop is Paris and then Berkeley in June 2012.

More profile about the speaker
Eve Ensler | Speaker | TED.com
TEDIndia 2009

Eve Ensler: Embrace your inner girl

ایو اِنسلِر: دختر درونتان را بپذیرید

Filmed:
1,469,537 views

در این سخنرانی پر احساس، ایو اِنسلِر می‌گوید که یک سلول دختری درون همگی ما وجود دارد -- سلولی که همه‌ی ما یاد گرفتیم تا سرکوبش کنیم. او داستان‌های سرشار از احساسی از دختران و زنانی در سراسر جهان که مصیبت‌ها و خشونت‌های تکان‌دهنده‌ای بر آن‌ها گذشته است تعریف می‌کند، تا قدرت خیره کننده‌ی دختر بودن را نشان دهد.
- Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
NamasteNamaste. Good morningصبح.
0
0
3000
سلام. صبح به خیر.
00:18
I'm very happyخوشحال to be here in Indiaهندوستان.
1
3000
2000
خیلی خوشحالم که این‌جا در هند هستم.
00:20
And I've been thinkingفكر كردن a lot about what I have learnedیاد گرفتم
2
5000
3000
خیلی در مورد چیزی که به خصوص در طی این ۱۱ سال اخیر
00:23
over these last particularlyبه خصوص 11 yearsسالها
3
8000
3000
در طی مراسم های V-Day (چهاردهم فوریه، روزی که توسط خود سخنران برای اعتراض به خشونت علیه زنان اختصاص داده شده)
00:26
with V-DayV روز and "The Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها,"
4
11000
2000
و نمایشنامه‌ی "دلگفته های زنانگی" (نمایشنامه‌ی خود سخنران)
00:28
travelingمسافرت the worldجهان,
5
13000
2000
و سفر در سراسر جهان، برای ملاقات با زنان و دختران سراسر جهان،
00:30
essentiallyاساسا meetingملاقات with womenزنان and girlsدختران acrossدر سراسر the planetسیاره
6
15000
2000
و توقف خشونت علیه زنان و دختران در سراسر جهان، یاد گرفتم،
00:32
to stop violenceخشونت againstدر برابر womenزنان.
7
17000
3000
فکر کردم.
00:35
What I want to talk about todayامروز
8
20000
2000
موضوع سخنرانی امروزم
00:37
is this particularخاص cellسلول,
9
22000
3000
یک سلول، یا یک مجموعه سلول به خصوص است،
00:40
or groupingگروه بندی of cellsسلول ها, that is in eachهر یک and everyهرکدام one of us.
10
25000
3000
که در همه‌ی ما وجود دارد.
00:43
And I want to call it the girlدختر cellسلول.
11
28000
3000
و می‌خواهم به آن بگویم "سلول دختری".
00:46
And it's in menمردان as well as in womenزنان.
12
31000
2000
این سلول در مرد‌ها هم به اندازه‌ی زن‌ها وجود دارد.
00:48
I want you to imagineتصور کن that this particularخاص groupingگروه بندی of cellsسلول ها
13
33000
4000
می‌خواهم تصور کنید که این مجموعه سلول به خصوص
00:52
is centralمرکزی to the evolutionسیر تکاملی of our speciesگونه ها
14
37000
3000
در مرکزیت تکامل نوع بشر،
00:55
and the continuationادامه دادن of the humanانسان raceنژاد.
15
40000
3000
و تداوم نژاد انسان قرار دارد.
00:58
And I want you imagineتصور کن that at some pointنقطه in historyتاریخ
16
43000
2000
و می‌خواهم تصور کنید که در نقطه‌ای از تاریخ
01:00
a groupگروه of powerfulقدرتمند people investedسرمایه گذاری کرد in owningداشتن and controllingکنترل the worldجهان
17
45000
4000
گروهی از افراد قدرتمند، بر روی تصاحب جهان و کنترل آن سرمایه‌گذاری کردند،
01:04
understoodفهمید that the suppressionسرکوب of this particularخاص cellسلول,
18
49000
4000
و با سرکوب کردن این سلول به خصوص،
01:08
the oppressionظلم و ستم of these cellsسلول ها,
19
53000
2000
ظلم کردن به این مجموعه سلول،
01:10
the reinterpretationتفسیر مجدد of these cellsسلول ها,
20
55000
2000
تغییر فعالیت این سلول‌ها،
01:12
the underminingتضعیف of these cellsسلول ها,
21
57000
2000
تحلیل بردن این سلول‌ها،
01:14
gettingگرفتن us to believe in the weaknessضعف of these cellsسلول ها
22
59000
2000
و وادار کردن ما به باور ضعف این سلول‌ها
01:16
and the crushingخرد کردن, eradicatingریشه کن کردن, destroyingاز بین بردن,
23
61000
4000
و مغلوب کردن، ریشه کن کردن، نابود کردن
01:20
reducingكم كردن these cellsسلول ها,
24
65000
3000
و محدود کردن این سلول‌ها،
01:23
basicallyاساسا beganآغاز شد the processروند of killingکشتن off the girlدختر cellسلول,
25
68000
3000
روند نابود سازی سلول دختری را شروع کردند،
01:26
whichکه was, by the way, patriarchyوطن پرستی.
26
71000
3000
که این روند، همان پدرسالاری است.
01:29
I want you to imagineتصور کن that the girlدختر is a chipتراشه
27
74000
3000
من می‌خواهم تصور کنید که دختر قطعه‌ای الکترونیکی
01:32
in the hugeبزرگ macrocosmmacrocosm of collectiveجمعی consciousnessآگاهی.
28
77000
3000
در سیستم عظیم هوش جمعی است.
01:35
And it is essentialضروری است to balanceتعادل, to wisdomحکمت
29
80000
3000
دختر برای تعادل، فرزانگی
01:38
and to actuallyدر واقع the futureآینده of all of us.
30
83000
4000
و در حقیقت برای آینده‌ی همه‌ی ما ضروری است.
01:42
And then I want you to imagineتصور کن that this girlدختر cellسلول
31
87000
2000
می‌خواهم تصور کنید که این سلول دختری
01:44
is compassionمحبت,
32
89000
4000
خودِ دلسوزی،
01:48
and it's empathyیکدلی, and it's passionشور itselfخودش,
33
93000
2000
خودِ همدلی، و خودِ اشتیاق،
01:50
and it's vulnerabilityآسیب پذیری,
34
95000
2000
و آسیب‌پذیری،
01:52
and it's opennessباز بودن, and it's intensityشدت,
35
97000
2000
و پنهان نکردنِ احساسات، و هیجان،
01:54
and it's associationاتحادیه, and it's relationshipارتباط,
36
99000
2000
و وابستگی، و ارتباط،
01:56
and it is intuitiveبصری.
37
101000
3000
و احساسات است.
01:59
And then let's think how compassionمحبت informsاطلاع می دهد wisdomحکمت,
38
104000
4000
و بگذارید تصور کنیم که این دلسوزی، فرزانگی را هشیار می‌کند،
02:03
and that vulnerabilityآسیب پذیری is our greatestبزرگترین strengthاستحکام,
39
108000
3000
و این آسیب‌پذیری بزرگ‌ترین قدرت ماست،
02:06
and that emotionsاحساسات have inherentذاتی logicمنطق,
40
111000
2000
و این احساسات منطقی ذاتی دارند،
02:08
whichکه leadسرب to radicalافراطی, appropriateمناسب, savingصرفه جویی در actionعمل.
41
113000
3000
که فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه، شایسته و نجات‌بخش در پی خواهند داشت.
02:11
And then let's rememberیاد آوردن that we'veما هستیم been taughtتدریس کرد
42
116000
2000
اجازه بدهید چیزی که دقیقاً برعکس اراده‌ی آن قدرت‌ها
02:13
the exactدقیق oppositeمخالف by the powersقدرت that be,
43
118000
2000
به ما آموزش داده شده است را به یاد بیاوریم،
02:15
that compassionمحبت cloudsابرها your thinkingفكر كردن,
44
120000
2000
یعنی این فکر که دلسوزی افکار ما را احاطه می‌کند،
02:17
that it getsمی شود in the way,
45
122000
2000
و آن‌را مشغول می‌کند،
02:19
that vulnerabilityآسیب پذیری is weaknessضعف,
46
124000
2000
و آسیب پذیری ضعف است،
02:21
that emotionsاحساسات are not to be trustedاعتماد به نفس,
47
126000
2000
و احساسات غیر قابل اعتماد هستند،
02:23
and you're not supposedقرار است to take things personallyشخصا,
48
128000
2000
و شما نباید بر حسب تصور شخصی خودتان قضاوت کنید، که این کار مورد علاقه ی من است.
02:25
whichکه is one of my favoritesمورد علاقه های شما.
49
130000
3000
و شما نباید بر حسب تصور شخصی خودتان قضاوت کنید، که این کار مورد علاقه ی من است.
02:28
I think the wholeکل worldجهان has essentiallyاساسا
50
133000
3000
به نظر من تمامی جهان الزاماً
02:31
been broughtآورده شده up not to be a girlدختر.
51
136000
2000
در مسیری پیش رفته که دیگر دختر نباشد.
02:33
How do we bringآوردن up boysپسران? What does it mean to be a boyپسر?
52
138000
2000
پسرها چطور به وجود می‌آیند؟ پسر بودن یعنی چه؟
02:35
To be a boyپسر really meansبه معنای not to be a girlدختر.
53
140000
3000
پسر بودن در واقع یعنی دختر نبودن.
02:38
To be a man meansبه معنای not to be a girlدختر.
54
143000
3000
مرد بودن یعنی دختر نبودن.
02:41
To be a womanزن meansبه معنای not to be a girlدختر.
55
146000
2000
زن بودن یعنی دختر نبودن.
02:43
To be strongقوی meansبه معنای not to be a girlدختر.
56
148000
2000
قوی بودن یعنی دختر نبودن.
02:45
To be a leaderرهبر meansبه معنای not to be a girlدختر.
57
150000
2000
فرمانده بودن یعنی دختر نبودن.
02:47
I actuallyدر واقع think that
58
152000
3000
به نظر من
02:50
beingبودن a girlدختر is so powerfulقدرتمند
59
155000
3000
دختر بودن آن قدر قدرتمند است
02:53
that we'veما هستیم had to trainقطار everyoneهر کس not to be that.
60
158000
3000
که باید به همه آموزش بدهیم چطور دختر نباشند.
02:56
(Laughterخنده)
61
161000
6000
(خنده‌ی حاضرین)
03:02
And I'd alsoهمچنین like to say that the ironyطنز
62
167000
2000
و می‌خواهم بگویم که نکته‌ی عجیب این‌جاست،
03:04
of courseدوره, is that denyingانکار کردن girlدختر,
63
169000
2000
که این دختر انکار شده،
03:06
suppressingسرکوب کردن girlدختر, suppressingسرکوب کردن emotionهیجانی,
64
171000
2000
دختر سرکوب شده، احساس سرکوب شده،
03:08
refusingامتناع feelingاحساس has leadسرب thusبدین ترتیب here.
65
173000
3000
احساس انکار شده ما را به این‌جا رسانده است.
03:11
Where we have now come to liveزنده in a worldجهان where
66
176000
3000
حالا ما در جهانی زندگی می‌کنیم
03:14
the mostاکثر extremeمفرط formsتشکیل می دهد of violenceخشونت,
67
179000
2000
که بی‌رحمانه‌ترین خشونت‌ها،
03:16
the mostاکثر horrificدلهره آور povertyفقر,
68
181000
3000
و ترسناک‌ترین فقر‌ها،
03:19
genocideقتل عام, massجرم rapesتجاوز جنسی,
69
184000
2000
قتل‌ها، تجاوز‌های گروهی،
03:21
the destructionتخریب of the Earthزمین, is completelyبه صورت کامل out of controlکنترل.
70
186000
3000
نابودی‌های زمین، به طور کامل از کنترل خارج شده‌اند.
03:24
And because we have suppressedسرکوب our girlدختر cellsسلول ها
71
189000
2000
و چون ما سلول‌های دختری خودمان را،
03:26
and suppressedسرکوب our girl-shipدختر کشتی,
72
191000
2000
و دختری خودمان را سرکوب کردیم،
03:28
we do not feel what is going on.
73
193000
2000
احساس نمی‌کنیم که چه اتفاقی دارد می‌افتد.
03:30
So, we are not beingبودن chargedمتهم with
74
195000
4000
بنابراین، به اندازه‌ی کافی به چیزی که دارد اتفاق می‌افتد
03:34
the adequateکافی است responseواکنش to what is happeningاتفاق می افتد.
75
199000
2000
واکنش نشان نمی‌دهیم.
03:36
I want to talk a little bitبیت about
76
201000
2000
می‌خواهم کمی درباره‌ی جمهوری دموکراتیک کونگو
03:38
the Democraticدموکراتیک Republicجمهوری of Congoکنگو.
77
203000
2000
صحبت کنم.
03:40
For me, it was the turningچرخش pointنقطه of my life.
78
205000
3000
این نهاد، نقطه‌ی عطف زندگی من بود.
03:43
I have spentصرف شده a lot of time there in the last threeسه yearsسالها.
79
208000
3000
من زمان زیادی را در سه سال گذشته در آن‌جا گذراندم.
03:46
I feel up to that pointنقطه I had seenمشاهده گردید a lot in the worldجهان,
80
211000
3000
تا آن زمان احساس می‌کردم جهان را دیده‌ام،
03:49
a lot of violenceخشونت.
81
214000
2000
خشونت زیادی را دیدم.
03:51
I essentiallyاساسا livedزندگی می کرد in the rapeتجاوز به عنف minesمعادن of the worldجهان for the last 12 yearsسالها.
82
216000
3000
من در ۱۲ سال گذشته در کشور‌های پر از سابقه‌ی تجاوز جهان زندگی می کردم.
03:54
But the Democraticدموکراتیک Republicجمهوری of Congoکنگو
83
219000
3000
اما جمهوری دموکراتیک کونگو
03:57
really was the turningچرخش pointنقطه in my soulروح.
84
222000
4000
واقعاً نقطه‌ی عطفی در روح من بود.
04:01
I wentرفتی and I spentصرف شده time
85
226000
2000
من به محلی به نام "بوکاوو"
04:03
in a placeمحل calledبه نام Bukavuبوکوو
86
228000
2000
و به بیمارستانی به نام "بیمارستان پانزی" رفتم
04:05
in a hospitalبیمارستان calledبه نام the Panziپانزی Hospitalبیمارستان,
87
230000
2000
و مدتی با دکتری که بیشتر از هر کس دیگری که دیده بودم،
04:07
with a doctorدکتر who was as closeبستن to a saintسنت as any personفرد I've ever metملاقات کرد.
88
232000
3000
شبیه به قدیس‌ها بود، وقت گذراندم.
04:10
His nameنام is Drدکتر. Denisدنیس MukwegeMukwege.
89
235000
3000
نام آن مرد دکتر "دنیس موکوِج" است.
04:13
In the Congoکنگو, for those of you who don't know,
90
238000
3000
در کونگو، اگر نمی‌دانستید،
04:16
there has been a warجنگ ragingمهاجم for the last 12 yearsسالها,
91
241000
3000
به مدت بیش از 12 سال است که جنگی به راه افتاده،
04:19
a warجنگ that has killedکشته شده nearlyتقریبا sixشش millionمیلیون people.
92
244000
3000
که تا به حال نزدیک به شش میلیون نفر را قتل عام کرده است.
04:22
It is estimatedتخمین زده that somewhereجایی betweenبین 300,000 and 500,000 womenزنان
93
247000
4000
تخمین زده شده است که تا به حال بین ۳۰۰٫۰۰۰ تا ۵۰۰٫۰۰۰ زن
04:26
have been rapedتجاوز جنسی there.
94
251000
2000
در آن‌جا مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
04:28
When I spentصرف شده my first weeksهفته ها at Panziپانزی hospitalبیمارستان
95
253000
3000
در اولین هفته‌هایی که در بیمارستان پانزی گذراندم،
04:31
I satنشسته with womenزنان
96
256000
2000
با زن‌هایی که در آن‌جا بودند،
04:33
who satنشسته and linedپوشش داده شده up everyهرکدام day to tell me theirخودشان storiesداستان ها.
97
258000
3000
و هر روز صف درست می‌کردند تا سرگذشتشان را برایم تعریف کنند، وقت می‌گذراندم.
04:36
Theirآنها storiesداستان ها were so horrificدلهره آور,
98
261000
2000
سرگذشت آن‌ها آن‌قدر ترسناک،
04:38
and so mind-blowingدیوانه کننده and so on the other sideسمت of humanانسان existenceوجود داشتن,
99
263000
3000
و متعجب کننده و غیر انسانی بود،
04:41
that to be perfectlyکاملا honestصادقانه with you, I was shatteredخراب شده.
100
266000
4000
که باید اعتراف کنم، بدنم می‌لرزید.
04:45
And I will tell you that what happenedاتفاق افتاد
101
270000
2000
و به شما می‌گویم چه چیزی باعث می‌شد
04:47
is throughاز طریق that shatteringانفجار,
102
272000
2000
آن طور بلرزم،
04:49
listeningاستماع to the storiesداستان ها of eight-year-oldهشت ساله girlsدختران who had theirخودشان insidesداخلی evisceratedاصلاح شده,
103
274000
4000
داستان‌های دختر‌های ۸ ساله ای که شکمشان را دریده بودند،
04:53
who had gunsاسلحه and bayonetsهلی کوپتر and things shovedزد insideداخل them
104
278000
3000
و اسلحه و سرنیزه داخلشان فرو کرده بودند،
04:56
so they had holesحفره ها, literallyعینا, insideداخل them
105
281000
2000
و در نتیجه‌ی این کار سوراخ‌هایی در بدنشان درست شده بود
04:58
where theirخودشان peeادرار and poopکلوچه cameآمد out of them.
106
283000
2000
که ادرار و مدفوعشان از آن خارج می‌شد.
05:00
Listeningاستماع to the storyداستان of 80-year-oldساله womenزنان
107
285000
2000
داستان زن‌های ۸۰ ساله‌ای
05:02
who were tiedگره خورده است to chainsزنجیر and circledدور گردن,
108
287000
3000
که به زنجیر بسته شده بودند و می‌چرخیدند،
05:05
and where groupsگروه ها of menمردان would come and rapeتجاوز به عنف them periodicallyدوره ای,
109
290000
3000
و چند مرد می‌آمدند و مرتب به آن‌ها تجاوز می‌کردند،
05:08
all in the nameنام of economicاقتصادی exploitationبهره برداری
110
293000
2000
و تمام این کارها تحت عنوان استعمار اقتصادی بود
05:10
to stealسرقت کن the mineralsمواد معدنی so the Westغرب can have it and profitسود from them.
111
295000
4000
تا بتوانند مواد معدنی باارزش آن‌ها را بدزدند تا کشور‌های غربی بتوانند آن‌ها را تصاحب کنند و از آن‌ها سود ببرند.
05:14
My mindذهن was so shatteredخراب شده.
112
299000
3000
تمام وجودم می‌لرزید.
05:17
But what happenedاتفاق افتاد for me is that that shatteringانفجار
113
302000
4000
اما اتفاقی که برایم افتاد این بود که آن لرزیدن
05:21
actuallyدر واقع emboldenedجالب است me
114
306000
2000
مرا بیش از هر زمان دیگری
05:23
in a way I have never been emboldenedجالب است.
115
308000
3000
جسورتر کرد.
05:26
That shatteringانفجار, that openingافتتاح of my girlدختر cellسلول,
116
311000
3000
آن لرزیدن، فعال شدن سلول دختری من،
05:29
that kindنوع of massiveعظیم breakthroughدستیابی به موفقیت of my heartقلب
117
314000
6000
و آن شکاف عظیمی که در قلبم به وجود آمد،
05:35
allowedمجاز me to becomeتبدیل شدن به more courageousشجاع, and braverشجاعانه,
118
320000
3000
به من اجازه داد تا باشهامت‌تر، و شجاع‌تر،
05:38
and actuallyدر واقع more cleverباهوش
119
323000
2000
و باهوش‌تر از چیزی بشوم
05:40
than I had been in the pastگذشته in my life.
120
325000
2000
که در زندگی گذشته‌ام بودم.
05:42
I want to say that I think the powersقدرت that be
121
327000
3000
من می‌خواهم بگویم که به نظر من قدرت‌هایی که
05:45
know that empire-buildingساختمان امپراطوری
122
330000
2000
جزء کشورگشاهای جهان محسوب می‌شوند --
05:47
is actuallyدر واقع -- that feelingsاحساسات get in the way of empire-buildingساختمان امپراطوری.
123
332000
4000
تمامی این اتفاقات متوجه کشورگشایی‌هاست.
05:51
Feelingsاحساسات get in the way of the massجرم acquisitionاکتساب، حاکمیت of the Earthزمین,
124
336000
3000
تمام این اتفاقات متوجه تملک جهان،
05:54
and excavatingحفاری the Earthزمین, and destroyingاز بین بردن things.
125
339000
2000
و حفاری و کاویدن آن، و نابود کردن همه چیز است.
05:56
I rememberیاد آوردن, for exampleمثال, when my fatherپدر,
126
341000
2000
به طور مثال، یادم می‌آید، پدرم،
05:58
who was very, very violentخشن, used to beatضرب و شتم me.
127
343000
3000
که خیلی خیلی وحشی بود، مرا کتک می‌زد.
06:01
And he would actuallyدر واقع say, while he was beatingكتك زدن me,
128
346000
2000
و وقتی مرا می‌زد، می‌گفت،
06:03
"Don't you cryگریه کردن. Don't you dareجرات کن cryگریه کردن."
129
348000
2000
"گریه نکن. جرأت نداری گریه کنی."
06:05
Because my cryingگریان somehowبه نحوی exposedدر معرض his brutalityوحشیگری to him.
130
350000
4000
چون اشک‌های من وحشی‌گری غیر انسانی او را به خودش نشان می‌داد.
06:09
And even in the momentلحظه he didn't want to be remindedیادآور شدم
131
354000
2000
و حتی در همان لحظه‌ای که مرا می‌زد،
06:11
of what he was doing.
132
356000
2000
نمی‌خواست کاری که انجام می‌دهد به رویش آورده شود.
06:13
I know that we have systematicallyبه طور سیستماتیک annihilatedنابود شد the girlدختر cellسلول.
133
358000
4000
من می‌دانم که همگی ما طی برنامه‌ی مشخصی سلول دختری را نابود کرده‌ایم.
06:17
And I want to say we'veما هستیم annihilatedنابود شد it in menمردان as well as in womenزنان.
134
362000
3000
و چیزی که می‌خواهم بگویم این است که ما این سلول را در مردان به اندازه‌ی زنان نابود کرده‌ایم.
06:20
And I think in some waysراه ها
135
365000
2000
به نظرم به نحوی
06:22
we'veما هستیم been much harsherسخت تر to menمردان
136
367000
2000
ما زنان نسبت به مردان
06:24
in the annihilationنابودی of theirخودشان girlدختر cellسلول.
137
369000
2000
در نابود کردن سلول دختریشان خشن‌تر بودیم.
06:26
(Applauseتشویق و تمجید)
138
371000
1000
(تشویق حاضرین)
06:27
I see how boysپسران have been broughtآورده شده up, and I see this acrossدر سراسر the planetسیاره:
139
372000
4000
من در سراسر جهان دیدم که پسرها چطور بار می‌آیند:
06:31
to be toughسخت است, to be hardenedسخت است,
140
376000
3000
خشن باشند، سخت‌دل باشند،
06:34
to distanceفاصله themselvesخودشان from theirخودشان tendernessحساسیت, to not cryگریه کردن.
141
379000
4000
از حساسیت‌ها و ضعف‌هایشان فاصله بگیرند، و گریه نکنند.
06:38
I actuallyدر واقع realizedمتوجه شدم onceیک بار in Kosovoکوزوو,
142
383000
2000
یک بار که در "کوزوُو"،
06:40
when I watchedتماشا کردم a man breakزنگ تفريح down,
143
385000
2000
شکستن یک مرد را می‌دیدم،
06:42
that bulletsگلوله ها are actuallyدر واقع hardenedسخت است tearsاشک ها,
144
387000
3000
فهمیدم که گلوله‌ها اشک ریختن را سخت کرده‌اند،
06:45
that when we don't allowاجازه دادن menمردان to have theirخودشان girlدختر selfخود
145
390000
4000
و وقتی ما به مردها اجازه نمی‌دهیم که دختر درونشان را نشان بدهند
06:49
and have theirخودشان vulnerabilityآسیب پذیری, and have theirخودشان compassionمحبت,
146
394000
2000
و آسیب پذیر باشند، و دلسوز باشند،
06:51
and have theirخودشان heartsقلب, that they becomeتبدیل شدن به hardenedسخت است and hurtfulمضطرب
147
396000
3000
و احساسات داشته باشند، آن‌ها سخت‌دل و پر از تنفر
06:54
and violentخشن.
148
399000
2000
و خشن می‌شوند.
06:56
And I think we have taughtتدریس کرد menمردان to be secureامن است
149
401000
2000
به نظر من ما به مردان یاد داده‌ایم
06:58
when they are insecureناامن,
150
403000
2000
که وقتی ایمن نیستند، احساس امنیت کنند،
07:00
to pretendوانمود کنید they know things when they don't know things,
151
405000
2000
که وقتی چیزی را نمی‌دانند، مثلاً این که چرا باید بخواهیم جایی باشیم که هستیم،
07:02
or why would we be where we are?
152
407000
2000
وانمود کنند که می‌دانند،
07:04
To pretendوانمود کنید they're not a messبهم ریختگی when they are a messبهم ریختگی.
153
409000
3000
که وقتی که آشفته هستند، وانمود کنند که نیستند.
07:07
And I will tell you a very funnyخنده دار storyداستان.
154
412000
2000
بگذارید قضیه‌ی خنده‌داری را تعریف کنم.
07:09
On my way here on the airplaneهواپیما, I was walkingپیاده روی up and down the aisleراهرو of the planeسطح.
155
414000
3000
وقتی در راه رسیدن به این‌جا (هند) در هواپیما بودم، در راهروی هواپیما بالا و پایین می‌رفتم.
07:12
And all these menمردان, literallyعینا at leastکمترین 10 menمردان,
156
417000
4000
و همه‌ی مرد‌ها، که حداقل ۱۲ نفر می‌شدند،
07:16
were in theirخودشان little seatsصندلی ها watchingتماشا کردن chickجوجه flicksفیلم ها.
157
421000
3000
در صندلی‌های کوچکشان فیلم‌های عاشقانه‌ی مسخره می‌دیدند.
07:19
And they were all aloneتنها, and I thought, "This is the secretراز life of menمردان."
158
424000
3000
و همه‌ی آن‌ها در خلوت خودشان فیلم می‌دیدند، و من با خودم گفتم، "پس این زندگی مخفیانه‌ی مردها است."
07:22
(Laughterخنده)
159
427000
4000
(خنده‌ی حاضرین)
07:26
I've traveledسفر کرد, as I said,
160
431000
2000
همان طور که گفتم،
07:28
to manyبسیاری, manyبسیاری countriesکشورها,
161
433000
2000
به کشورهای خیلی خیلی زیادی سفر کردم،
07:30
and I've seenمشاهده گردید, if we do what we do to the girlدختر insideداخل us
162
435000
4000
و با خودم فکر کردم، اگر ما با دختر درونمان این طور رفتار می‌کنیم،
07:34
then obviouslyبدیهی است it's horrificدلهره آور to think
163
439000
2000
حتی فکر کردن درباره‌ی کاری که با دخترهای جهان می‌کنیم،
07:36
what we do to girlsدختران in the worldجهان.
164
441000
2000
واقعاً وحشتناک است.
07:38
And we heardشنیدم from SunithaSunitha yesterdayدیروز,
165
443000
2000
ما دیروز از "سونیتا کریشنان" (سخنرانِ TED-بنیان‌گذار گروهی در حیدرآباد برای مبارزه با بردگی جنسی زنان)
07:40
and Kavitaکاویتا about what we do to girlsدختران.
166
445000
2000
و "کاویتا رامداس" (سخنرانِ TED-رئیس بزرگ‌ترین مؤسسه‌ی دفاع از حقوق زنان) درباره‌ی کاری که با دختران می‌کنیم شنیدیم.
07:42
But I just want to say that
167
447000
2000
اما تنها می‌خواستم بگویم
07:44
I've metملاقات کرد girlsدختران with knifeچاقو woundsزخم ها and cigaretteسیگار burnsمی سوزد,
168
449000
3000
که با دخترانی ملاقات داشته‌ام که بر روی بدنشان جای زخم چاقو و سوختگی سیگار بود،
07:47
who are literallyعینا beingبودن treatedتحت درمان like ashtraysجا سیگاری.
169
452000
2000
و مثل جاسیگاری با آن‌ها رفتار شده بود.
07:49
I've seenمشاهده گردید girlsدختران be treatedتحت درمان like garbageزباله cansقوطی ها.
170
454000
3000
من دخترانی را دیدم که با آن‌ها مثل سطل زباله رفتار شده بود.
07:52
I've seenمشاهده گردید girlsدختران who were beatenمورد ضرب و شتم by theirخودشان mothersمادران
171
457000
2000
من دخترانی را دیدم که مادرانشان و برادرانشان
07:54
and brothersبرادران and fathersپدران and unclesعموها.
172
459000
3000
و پدرانشان و عموهایشان آن‌ها را کتک می‌زدند.
07:57
I've seenمشاهده گردید girlsدختران starvingگرسنگی themselvesخودشان to deathمرگ in Americaآمریکا
173
462000
3000
من دخترهایی را در آمریکا دیدم که در مؤسسه‌های لاغری
08:00
in institutionsمؤسسات to look like some idealizedایده آل شده است versionنسخه of themselvesخودشان.
174
465000
3000
تا سرحد مرگ به خودشان گرسنگی می‌دادند تا به هیکل ایده‌آل مَدِ نظر خودشان برسند.
08:03
I've seenمشاهده گردید that we cutبرش girlsدختران and we controlکنترل them
175
468000
2000
من دیدم که ما از پیشرفت دخترها جلوگیری می‌کنیم و آن‌ها را کنترل می‌کنیم
08:05
and we keep them illiterateبی سواد,
176
470000
2000
و آن‌ها را بی‌سواد نگه می‌داریم،
08:07
or we make them feel badبد about beingبودن too smartهوشمندانه.
177
472000
2000
یا کاری می‌کنیم که از بابت هوش زیادشان حس بدی داشته باشند.
08:09
We silenceسکوت them. We make them feel guiltyگناهکار
178
474000
2000
ما آن‌ها را ساکت می‌کنیم. ما کاری می‌کنیم که آن‌ها به خاطر باهوش بودنشان
08:11
for beingبودن smartهوشمندانه. We get them to behaveرفتار كردن,
179
476000
2000
حس گناه کنند. ما آن‌ها را مجبور می‌کنیم که طوری رفتار کنند،
08:13
to toneلحن it down, not to be too intenseشدید.
180
478000
3000
تا رفتارشان را کنترل کنند، و هیجان خودشان را سرکوب کنند.
08:16
We sellفروش them, we killکشتن them as embryosجنین ها,
181
481000
2000
ما آن‌ها را می‌فروشیم، ما آن‌ها را در نطفه خفه می‌کنیم،
08:18
we enslaveبردگی them, we rapeتجاوز به عنف them.
182
483000
3000
ما آن‌ها را به بردگی می‌کشیم، ما به آن‌ها تجاوز می‌کنیم.
08:21
We are so accustomedعادت کرده است to robbingسرقت girlsدختران
183
486000
2000
ما به قدری عادت کرده‌ایم
08:23
of the subjectموضوع of beingبودن the subjectsفاعل، موضوع of theirخودشان livesزندگی می کند
184
488000
3000
که کنترل زندگی دخترها را از آن‌ها بگیریم
08:26
that we have now actuallyدر واقع objectifiedobjectified them
185
491000
2000
که حتی همین الآن هم داریم به آن‌ها نگاه ابزاری داریم،
08:28
and turnedتبدیل شد them into commoditiesکالاها.
186
493000
2000
و از آن‌ها مثل محصولات تجاری حرف می‌زنیم.
08:30
The sellingفروش of girlsدختران is rampantشایع acrossدر سراسر the planetسیاره.
187
495000
3000
فروش دخترها در سراسر جهان رایج شده‌است.
08:33
And in manyبسیاری placesمکان ها they are worthارزش lessکمتر than goatsبز ها and cowsگاوها.
188
498000
5000
و در نقاط زیادی از جهان بهای آن‌ها کمتر از بزها و گاوها است.
08:38
But I alsoهمچنین want to talk about the factواقعیت that
189
503000
2000
اما من می‌خواهم درباره‌ی این حقیقت صحبت کنم
08:40
if one in eightهشت people on the planetسیاره
190
505000
3000
که اگر از هر هشت نفر در جهان
08:43
are girlsدختران betweenبین the agesسنین of 10 to 24,
191
508000
3000
یکی از آن‌ها دختری در بازه‌ی سنی ۱۰ تا ۲۴ سال باشد،
08:46
they are they keyکلیدی, really, in the developingدر حال توسعه worldجهان,
192
511000
3000
آن‌ها در کشورهای در حال توسعه،
08:49
as well as in the wholeکل worldجهان, to the futureآینده of humanityبشریت.
193
514000
3000
به اندازه‌ی سایر کشورهای جهان، نقشی کلیدی دارند.
08:52
And if girlsدختران are in troubleمشکل because they faceصورت systematicنظام disadvantagesمعایب
194
517000
3000
و اگر دخترها دچار مشکلاتی می‌شوند به دلیل مواجه شدن با مشکلاتی در جامعه است
08:55
that keep them where societyجامعه wants them to be,
195
520000
3000
که مانع از این می‌شود که به فردی تبدیل بشوند که جامعه از آن‌ها انتظار دارد،
08:58
includingشامل lackعدم of accessدسترسی به to healthcareمراقبت های بهداشتی,
196
523000
2000
از جمله دسترسی ناکافی به بهداشت،
09:00
educationتحصیلات, healthyسالم foodsخوراکی ها,
197
525000
2000
تحصیلات، غذای سالم،
09:02
laborنیروی کار forceزور participationمشارکت.
198
527000
2000
نیروی کافی در جامعه.
09:04
The burdenبارگیری of all the householdلوازم منزل tasksوظایف
199
529000
2000
بار سنگین تمامی کارهای خانه
09:06
usuallyمعمولا fallsسقوط on girlsدختران and youngerجوانتر siblingsخواهران و برادران,
200
531000
3000
معمولاً بر روی دوش دخترها و برادر و خواهرهای کوچک‌تر می‌افتد،
09:09
whichکه ensuresتضمین می کند that they will never overcomeغلبه بر these barriersموانع.
201
534000
3000
که این بار رد کردن این موانع را غیر ممکن خواهند کرد.
09:12
The stateحالت of girlsدختران, the conditionوضعیت of girlsدختران,
202
537000
2000
موقعیت دخترها، شرایط دخترها،
09:14
will, in my beliefاعتقاد -- and that's the girlدختر insideداخل us
203
539000
3000
-- هم دختر درون ما و هم دختر در جهان واقعی --
09:17
and the girlدختر in the worldجهان -- determineتعیین کنید whetherچه
204
542000
2000
به اعتقاد من، تعیین می‌کند
09:19
the speciesگونه ها survivesزنده ماندن.
205
544000
2000
که آیا جامعه می‌تواند به حیات خود ادامه بدهد یا نه.
09:21
And what I want to suggestپیشنهاد می دهد is that,
206
546000
3000
و پیشنهاد من این است که،
09:24
havingداشتن talkedصحبت کرد to girlsدختران, because I just finishedتمام شده a newجدید bookکتاب calledبه نام
207
549000
3000
با دخترها صحبت کنید، چون من اخیراً کتابی نوشتم، تحت عنوان:
09:27
"I Am an Emotionalعاطفی Creatureموجود: The Secretراز Life of Girlsدختران Around the Worldجهان,"
208
552000
3000
"من موجودی احساساتی هستم: زندگی مخفیانه‌ی دخترها در سراسر جهان"،
09:30
I've been talkingصحبت کردن to girlsدختران for fiveپنج yearsسالها,
209
555000
2000
و ۵ سال است که با دخترها صحبت می‌کنم،
09:32
and one of the things that I've seenمشاهده گردید is trueدرست است everywhereدر همه جا
210
557000
3000
و یکی از چیزهایی که در همه‌ی موارد دیدم
09:35
is that the verbفعل that's been enforcedاعمال شده on girlدختر
211
560000
2000
این بود که چیزی که به دخترها تحمیل می‌شود،
09:37
is the verbفعل "to please."
212
562000
2000
"لذت بخشیدن" است.
09:39
Girlsدختران are trainedآموزش دیده to please.
213
564000
3000
دخترها یاد می‌گیرند که لذت ببخشند.
09:42
I want to changeتغییر دادن the verbفعل.
214
567000
2000
من می‌خواهم این نحوه‌ی تفکر را تغییر دهم.
09:44
I want us all to changeتغییر دادن the verbفعل.
215
569000
2000
من می‌خواهم همگی ما این نحوه‌ی تفکر را تغییر دهیم.
09:46
I want the verbفعل to be "educateآموزش,"
216
571000
2000
من می خواهم آن‌ها "تحصیل کنند"،
09:48
or "activateفعال کردن," or "engageمشغول کردن,"
217
573000
2000
یا "فعالیت کنند"، یا "شرکت کنند"،
09:50
or "confrontروبرو شدن با," or "defyفراموش كردن," or "createايجاد كردن."
218
575000
3000
یا "برخورد کنند"، یا "به چالش بکشند"، یا "بسازند".
09:53
If we teachتدریس کنید girlsدختران to changeتغییر دادن the verbفعل
219
578000
3000
اگر ما به دخترها بیاموزیم که این نحوه‌ی تفکر را عوض کنند
09:56
we will actuallyدر واقع enforceاعمال the girlدختر insideداخل us
220
581000
3000
دختر درونمان و دختر درون آن‌ها را
09:59
and the girlدختر insideداخل them.
221
584000
2000
به دنبال نحوه‌ی تفکر جدید خواهند رفت.
10:01
And I have to now shareاشتراک گذاری a fewتعداد کمی storiesداستان ها
222
586000
3000
و من می‌خواهم در مورد چند تا از دخترانی
10:04
of girlsدختران I've seenمشاهده گردید acrossدر سراسر the planetسیاره
223
589000
2000
که در سراسر جهان آن‌ها را ملاقات کردم
10:06
who have engagedنامزد شده theirخودشان girlدختر,
224
591000
2000
و با دختران درونشان عجین شده بودند،
10:08
who have takenگرفته شده on theirخودشان girlدختر in spiteببخشید of
225
593000
2000
و بر خلاف شرایط محیط اطرافشان،
10:10
all the circumstancesشرایط around them.
226
595000
3000
به دختر درونشان وفادار ماندند.
10:13
I know a 14-year-oldساله girlدختر in the Netherlandsهلند,
227
598000
2000
به طور مثال، من دختر ۱۴ ساله‌ای از هلند را می‌شناسم،
10:15
for exampleمثال, who is demandingخواستار that she take a boatقایق
228
600000
4000
که اصرار دارد قایقی بردارد
10:19
and go around the entireکل worldجهان by herselfخودش.
229
604000
3000
و به تنهایی سراسر جهان را بگردد.
10:22
There is a teenageنوجوان girlدختر who just recentlyبه تازگی
230
607000
2000
دختر نوجوانی را می‌شناسم که اخیراً
10:24
wentرفتی out and knewمی دانست that she neededمورد نیاز است 56 starsستاره ها
231
609000
3000
خود واقعیش را نشان داد و احساس کرد که
10:27
tattooedخالکوبی on the right sideسمت of her faceصورت.
232
612000
2000
باید ۵۶ تا ستاره بر سمت راست صورتش خالکوبی کند.
10:29
There is a girlدختر, Juliaجولیا Butterflyپروانه Hillهیل,
233
614000
3000
دختری را می‌شناسم، به نام "جولیا باتِرفلای هیل"،
10:32
who livedزندگی می کرد for a yearسال in a treeدرخت
234
617000
2000
که به مدت یک سال بالای یک درخت زندگی کرد
10:34
because she wanted to protectمحافظت the wildوحشی oaksبلوط.
235
619000
3000
چون می‌خواست از درخت‌های بلوط وحشی مراقبت کند.
10:37
There is a girlدختر who I metملاقات کرد 14 yearsسالها agoپیش in Afghanistanافغانستان
236
622000
4000
چهارده سال پیش با دختری در افغانستان ملاقات کردم،
10:41
who I have adoptedتصویب شد as my daughterفرزند دختر
237
626000
2000
که او را به فرزندی قبول کردم
10:43
because her motherمادر was killedکشته شده. Her motherمادر was a revolutionaryانقلابی.
238
628000
3000
چون مادرش کشته شده بود. مادرش یک انقلابی بود.
10:46
And this girlدختر, when she was 17 yearsسالها oldقدیمی,
239
631000
3000
و این دختر، وقتی تنها ۱۷ سال داشت،
10:49
woreبه تن کرد a burqaبرکا in Afghanistanافغانستان,
240
634000
2000
در افغانستان برقع پوشید (چادر و نقاب آبی رنگ رایج در افغانستان)
10:51
and wentرفتی into the stadiumsاستادیوم ها
241
636000
2000
و به استادیوم رفت
10:53
and documentedثبت شده the atrocitiesجنایات that were going on towardsبه سمت womenزنان,
242
638000
4000
و از وحشی‌گری اعمال شده به زنان،
10:57
underneathدر زیر her burqaبرکا, with a videoویدئو.
243
642000
2000
با دوربینی زیر برقع‌اش فیلم گرفت.
10:59
And that videoویدئو becameتبدیل شد the videoویدئو that wentرفتی out all over the worldجهان
244
644000
3000
آن فیلم همان فیلمی بود که بعد از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر (عملیات تروریستی برج‌های دوقلو)
11:02
after 9/11 to showنشان بده what was going on in Afghanistanافغانستان.
245
647000
5000
در سراسر جهان پخش شد، تا نشان بدهد در افغانستان چه اتفاقاتی می‌افتد.
11:07
I want to talk about Rachelراشل Corrieکوری
246
652000
2000
من می‌خواهم از "راشِل کوری" بگویم،
11:09
who was in her teensنوجوانان when she stoodایستاد in frontجلوی of an Israeliاسرائیلی tankمخزن
247
654000
3000
کسی که وقتی جلوی یک تانک اسرائیلی ایستاد
11:12
to say, "Endپایان the occupationاشتغال."
248
657000
2000
تا بگوید "اشغال بس است"، تنها یک نوجوان بود.
11:14
And she knewمی دانست she riskedخطرناک است deathمرگ and she was literallyعینا gunnedخسته شدم down
249
659000
3000
و او می‌دانست که خودش را در خطر مرگ قرار می‌دهد و به او شلیک می‌شود،
11:17
and rolledنورد over by that tankمخزن.
250
662000
3000
و آن تانک از روی او رد خواهد شد.
11:20
And I want to talk about a girlدختر that I just metملاقات کرد recentlyبه تازگی
251
665000
2000
و می‌خواهم از دختری بگویم که اخیراً او را در "بوکاوو" (ایالتی در کونگو) ملاقات کردم،
11:22
in Bukavuبوکوو, who was impregnatedآغشته by her rapistمهاجم.
252
667000
4000
و آن دختر توسط یک نفر مورد تجاوز قرار گرفته‌بود و حامله شده‌بود.
11:26
And she was holdingبرگزاری her babyعزیزم.
253
671000
2000
ولی او بچه‌اش را سقط نکرد.
11:28
And I askedپرسید: her if she lovedدوست داشتنی her babyعزیزم.
254
673000
2000
من از او پرسیدم که آیا بچه‌اش را دوست دارد؟
11:30
And she lookedنگاه کرد into her baby'sعزیزم eyesچشم ها and she said,
255
675000
2000
او به چشم‌های بچه‌اش نگاه کرد و گفت،
11:32
"Of courseدوره I love my babyعزیزم. How could I not love my babyعزیزم?
256
677000
4000
"البته که بچه‌ام را دوست دارم. چطور می‌توانم دوستش نداشته باشم؟
11:36
It's my babyعزیزم and it's fullپر شده of love."
257
681000
2000
او بچه‌ی من است و سرشار از عشق است."
11:38
The capacityظرفیت for girlsدختران to overcomeغلبه بر situationsموقعیت ها
258
683000
4000
به نظر من توانایی دخترها برای غلبه بر شرایط دشوار
11:42
and to moveحرکت on levelsسطوح, to me, is mind-blowingدیوانه کننده.
259
687000
4000
و گذراندن آن مراحل، شگفت‌انگیز است.
11:46
There is a girlدختر namedتحت عنوان Dorcasدورکاس, and I just metملاقات کرد her in Kenyaکنیا.
260
691000
2000
من با دختری به نام "دورکاس" در "کنیا" آشنا شدم.
11:48
Dorcasدورکاس is 15 yearsسالها oldقدیمی,
261
693000
2000
دورکاس ۱۵ سال داشت،
11:50
and she was trainedآموزش دیده in self-defenseدفاع شخصی.
262
695000
2000
و در دفاع شخصی مهارت زیادی داشت.
11:52
A fewتعداد کمی monthsماه ها agoپیش she was pickedبرداشت up on the streetخیابان
263
697000
3000
چند ماه پیش سه مرد بزرگ‌تر از او،
11:55
by threeسه olderمسن تر menمردان.
264
700000
2000
او را در خیابان دزدیده بودند.
11:57
They kidnappedربوده شده her, they put her in a carماشین.
265
702000
3000
آن‌ها او را ربودند، و سوار یک ماشین کردند.
12:00
And throughاز طریق her self-defenseدفاع شخصی, she grabbedگرفتار شد theirخودشان Adam'sآدم applesسیب,
266
705000
2000
و در حالی که او از خودش دفاع می‌کرد، به سیب گلویشان چنگ می‌زد،
12:02
she punchedپانچ them in the eyesچشم ها
267
707000
2000
در چشم‍هایشان انگشت می‌زد
12:04
and she got herselfخودش freeرایگان and out of the carماشین.
268
709000
4000
و خودش را از آن ماشین آزاد کرد.
12:08
In Kenyaکنیا, in Augustآگوست,
269
713000
2000
در کنیا، در ماه آگوست،
12:10
I wentرفتی to visitبازدید کنید one of the V-DayV روز safeبی خطر housesخانه ها for girlsدختران,
270
715000
3000
به بازدید یکی از خانه‌های امن V-Day برای دخترها رفتم،
12:13
a houseخانه we openedافتتاح شد sevenهفت yearsسالها agoپیش
271
718000
2000
خانه‌ای که هفت سال پیش افتتاح کردیم
12:15
with an amazingحیرت آور womanزن namedتحت عنوان Agnesآگنس Pareyioپاریویو.
272
720000
3000
و مسئولیت آن را به زن بی‌نظیری به نام "آگنِس پاریو" سپردیم.
12:18
Agnesآگنس was a womanزن who was cutبرش when she was a little girlدختر,
273
723000
4000
آگنِس زنی بود که وقتی یک دختربچه بود،
12:22
she was femaleزن genitallyژنیتال mutilatedزخمی شده.
274
727000
2000
آلت زنانه‌اش را ختنه کرده بودند و قسمتی از آن را بریده بودند.
12:24
And she madeساخته شده a decisionتصمیم گیری as manyبسیاری womenزنان do acrossدر سراسر this planetسیاره,
275
729000
3000
و او تصمیمی گرفت که خیلی از زنان در سراسر جهان گرفتند،
12:27
that what was doneانجام شده to her would not be enforcedاعمال شده and doneانجام شده
276
732000
3000
و آن تصمیم این بود که نمی‌خواست کاری را که با او انجام دادند،
12:30
to other womenزنان and girlsدختران.
277
735000
2000
به زنان با دختران دیگر تحمیل شود.
12:32
So, for yearsسالها Agnesآگنس walkedراه می رفت throughاز طریق the Riftبریدگی valleyدره.
278
737000
2000
آگنِس به مدت چند سال در "ریفت وَلی" (یکی از هشت ایالت کنیا) رفت و آمد داشت.
12:34
She taughtتدریس کرد girlsدختران what a healthyسالم vaginaواژن lookedنگاه کرد like,
279
739000
4000
او به دخترها یاد می‌داد که یک آلت زنانه‌ی سالم،
12:38
and what a mutilatedزخمی شده vaginaواژن lookedنگاه کرد like.
280
743000
3000
و یک آلت زنانه‌ی ختنه شده چه شکلی هستند.
12:41
And in that time she savedذخیره manyبسیاری girlsدختران. And when we metملاقات کرد her
281
746000
2000
و در آن زمان خیلی از دخترها را از این اتفاق نجات داد. و وقتی او را ملاقات کردیم
12:43
we askedپرسید: her what we could do for her,
282
748000
2000
از او پرسیدیم چه کاری از دستمان برمی‌آید تا برای او انجام بدهیم،
12:45
and she said, "Well, if you got me a Jeepجیپ I could get around a lot fasterسریعتر."
283
750000
4000
و او گفت، "راستش، اگر شما برای من یک ماشین جیپ صحرایی بخرید، می‌توانم خیلی سریع‌تر به اطراف بروم."
12:49
So, we got her a Jeepجیپ. And then she savedذخیره 4,500 girlsدختران.
284
754000
3000
ما هم برای او یک جیپ خریدیم. و او هم ۴٫۵۰۰ دختر را از این اتفاق نجات داد.
12:52
And then we askedپرسید: her, "Okay, what elseچیز دیگری do you need?"
285
757000
2000
و بعد ما از او پرسیدیم، "دیگر چه چیزی نیاز داری؟"
12:54
And she said, "Well, now, I need a houseخانه."
286
759000
3000
و او جواب داد، "راستش، یک خانه می‌خواهم."
12:57
So, sevenهفت yearsسالها agoپیش Agnesآگنس builtساخته شده the first V-DayV روز safeبی خطر houseخانه
287
762000
3000
و این طور بود که هفت سال پیش، آگنِس اولین خانه‌ی امنِ V-Day را
13:00
in NarokNarok, Kenyaکنیا, in the Masaiماسایی landزمین.
288
765000
3000
در ناروک، کِنیا، در منطقه‌ی ماسای ساخت.
13:03
And it was a houseخانه where girlsدختران could runاجرا کن away,
289
768000
2000
و این خانه‌ای بود که دختران می‌توانستند به آن‌جا فرار کنند،
13:05
they could saveصرفه جویی theirخودشان clitorisدلقک, they wouldn'tنمی خواهم be cutبرش,
290
770000
2000
آن‌ها توانستند آلت تناسلیشان را از ناقص شدن نجات بدهند، و دیگر ختنه نمی‌شدند،
13:07
they could go to schoolمدرسه.
291
772000
2000
و می‌توانستند به مدرسه بروند.
13:09
And in the yearsسالها that Agnesآگنس has had the houseخانه,
292
774000
2000
از وقتی که آگنِس آن خانه را راه‌اندازی کرده‌است،
13:11
she has changedتغییر کرد the situationوضعیت there.
293
776000
3000
شرایط آن‌جا را تغییر داده‌است.
13:14
She has literallyعینا becomeتبدیل شدن به deputyقائم مقام mayorشهردار.
294
779000
3000
می‌توان او را به نحوی معاون شهردار دانست.
13:17
She's changedتغییر کرد the rulesقوانین.
295
782000
3000
او قوانین را عوض کرده‌است.
13:20
The wholeکل communityجامعه has boughtخریداری شد in to what she's doing.
296
785000
2000
تمامی جامعه روی کارهای او حساب می‌کنند و آن را می‌پذیرند.
13:22
When we were there she was doing a ritualمراسم
297
787000
3000
وقتی که ما در آن‌جا بودیم او ترتیب مراسمی را می‌داد
13:25
where she reconcilesمصالحه کن girlsدختران, who have runاجرا کن away, with theirخودشان familiesخانواده ها.
298
790000
3000
که در آن دخترانی که فرار کرده‌بودند را، با خانواده‌هایشان آشتی می‌داد.
13:28
And there was a youngجوان girlدختر namedتحت عنوان Jaclynجاکلین.
299
793000
3000
در آن مراسم دختری به اسم ژاکلین بود.
13:31
Jaclynجاکلین was 14 yearsسالها oldقدیمی and she was in her Masaiماسایی familyخانواده
300
796000
3000
ژاکلین ۱۴ سال داشت و با خانواده‌اش در منطقه‌ی "ماسای" زندگی می‌کردند
13:34
and there's a droughtخشکی in Kenyaکنیا.
301
799000
2000
و در کِنیا قحطی آمده بود.
13:36
So cowsگاوها are dyingدر حال مرگ, and cowsگاوها are the mostاکثر
302
801000
2000
گاوها داشتند می‌مردند، و گاوها
13:38
valuedارزش possessionمالکیت.
303
803000
2000
باارزش‌ترین دارایی یک فرد هستند.
13:40
And Jaclynجاکلین overheardشنیدم her fatherپدر
304
805000
2000
و ژاکلین به طور مخفیانه شنیده بود
13:42
talkingصحبت کردن to an oldقدیمی man about
305
807000
2000
که پدرش با مرد مسنی درباره‌ی این که
13:44
how he was about to sellفروش her for the cowsگاوها.
306
809000
3000
او را در ازای چند گاو بفروشد صحبت می‌کرد.
13:47
And she knewمی دانست that meantبه معنای she would be cutبرش.
307
812000
2000
و او می‌دانست این به معنای ختنه شدن است.
13:49
She knewمی دانست that meantبه معنای she wouldn'tنمی خواهم go to schoolمدرسه.
308
814000
2000
او می‌دانست که این به معنای محرومیت از مدرسه رفتن است.
13:51
She knewمی دانست that meantبه معنای she wouldn'tنمی خواهم have a futureآینده.
309
816000
2000
او می‌دانست که این یعنی او آینده‌ی جالبی نخواهد داشت.
13:53
She knewمی دانست she would have to marryازدواج کن that oldقدیمی man, and she was 14.
310
818000
3000
او می‌دانست که باید با آن پیرمرد صحبت کند، در حالی که خودش ۱۴ سال داشت.
13:56
So, one afternoonبعد از ظهر, she'dاو می خواهد heardشنیدم about the safeبی خطر houseخانه,
311
821000
4000
پس یک روز بعد از ظهر، در حالی که از وجود خانه‌ی امن خبر داشت،
14:00
Jaclynجاکلین left her father'sپدر houseخانه
312
825000
2000
خانه‌ی پدریش را ترک کرد
14:02
and she walkedراه می رفت for two daysروزها, two daysروزها
313
827000
3000
و به مدت دو روز، دو روز تمام
14:05
throughاز طریق Masaiماسایی landزمین.
314
830000
2000
در منطقه‌ی ماسای پیاده‌روی کرد.
14:07
She sleptگذشته ی فعل خوابیدن with the hyenasهیون. She hidمخفی شده at night.
315
832000
2000
او در کنار کفتارها خوابید. شب‌ها مخفی می‌شد.
14:09
She imaginedتصور her fatherپدر killingکشتن her on one handدست,
316
834000
3000
او با خودش تصور می کرد که اگر برگردد پدرش او را خواهد کشت،
14:12
and Mamaمامان Agnesآگنس greetingتبریک her,
317
837000
2000
و اگر موفق شود مادر آگنِس از او استقبال خواهد کرد،
14:14
with the hopeامید that she would greetسلام her when she got to the houseخانه.
318
839000
2000
و امیدوار بود که وقتی به خانه‌ی امن رسید مادر آگنِس از او استقبال خواهد کرد.
14:16
And when she got to the houseخانه she was greetedاستقبال.
319
841000
2000
و البته وقتی رسید از او استقبال شد.
14:18
Agnesآگنس tookگرفت her in, and Agnesآگنس lovedدوست داشتنی her,
320
843000
3000
آگنِس او را به خانه برد، و به او عشق ورزید،
14:21
and Agnesآگنس supportedپشتیبانی her for the yearسال.
321
846000
2000
و به مدت یک سال از او حمایت کرد.
14:23
She wentرفتی to schoolمدرسه and she foundپیدا شد her voiceصدای,
322
848000
2000
او به مدرسه رفت و اعتماد به نفس پیدا کرد،
14:25
and she foundپیدا شد her identityهویت, and she foundپیدا شد her heartقلب.
323
850000
2000
و هویت خودش را پیدا کرد، و احساسات خودش را پیدا کرد.
14:27
Then, her time was readyآماده
324
852000
3000
بعد از یک سال او آماده شد،
14:30
when she had to go back to talk to her fatherپدر
325
855000
3000
و باید برمی‌گشت تا با پدرش
14:33
about the reconciliationاصلاح, after a yearسال.
326
858000
2000
درباره‌ی آشتی کردن صحبت کند.
14:35
I had the privilegeامتیاز of beingبودن in the hutکلبه
327
860000
3000
من افتخار این را داشتم که وقتی او به پیش پدر و خانواده‌اش برمی‌گشت
14:38
when she was reunitedدوباره متحد شد with her fatherپدر and reconciledآشتی کرد.
328
863000
3000
و با آن‌ها آشتی می‌کرد، در آن کلبه باشم.
14:41
In that hutکلبه, we walkedراه می رفت in,
329
866000
3000
ما به درون آن کلبه رفتیم،
14:44
and her fatherپدر and his fourچهار wivesهمسران were sittingنشسته there,
330
869000
3000
پدرش و چهار همسر او آن‌جا نشسته بودند،
14:47
and her sistersخواهران who had just returnedبازگشت because
331
872000
2000
و همین طور خواهرانش که تازه به خانه برگشته بودند،
14:49
they had all fledفرار کرد when she had fledفرار کرد,
332
874000
2000
چون همان زمان که او فرار کرده‌بود، فرار کرده‌بودند،
14:51
and her primaryاولیه motherمادر, who had been beatenمورد ضرب و شتم
333
876000
3000
و مادر تَنی‌اش به خاطر دفاع از کردن از او
14:54
in standingایستاده up for her with the eldersبزرگان.
334
879000
3000
و دیگر خواهرهایش کتک خورده‌بود.
14:57
When her fatherپدر saw her and saw who she had becomeتبدیل شدن به,
335
882000
3000
وقتی پدرش او را دید، و دید که چه شخصیتی پیدا کرده‌است،
15:00
in her fullپر شده girlدختر selfخود,
336
885000
2000
و چه شکوهی در آن دخترانگی دارد،
15:02
he threwپرتاب کرد his armsبازوها around her and brokeشکست down cryingگریان.
337
887000
3000
دستانش را دور او حلقه کرد و به گریه افتاد.
15:05
He said, "You are beautifulخوشگل. You have grownرشد کرد into a gorgeousزرق و برق دار womanزن.
338
890000
4000
او گفت، "تو زیبایی. تو به یک زن خیره‌کننده تبدیل شده‌ای.
15:09
We will not cutبرش you.
339
894000
2000
ما تو را ختنه نخواهیم کرد.
15:11
And I give you my wordکلمه, here and now,
340
896000
2000
و الآن، در همین جا به تو قول می‌دهم،
15:13
that we will not cutبرش your sistersخواهران eitherیا."
341
898000
3000
که خواهرانت را هم ختنه نخواهیم کرد."
15:16
And what she said to him was,
342
901000
2000
و او هم به پدرش گفت،
15:18
"You were willingمایلم to sellفروش me for fourچهار cowsگاوها,
343
903000
2000
"تو می‌خواستی مرا به ازای چهار گاو،
15:20
and a calfگوساله and some blanketsپتو.
344
905000
4000
یک گوساله و چند زیرانداز بفروشی.
15:24
But I promiseوعده you, now that I will be educatedتحصیل کرده
345
909000
2000
اما من به تو قول می‌دهم، وقتی تحصیلم را تمام کردم
15:26
I will always take careاهميت دادن of you,
346
911000
3000
برای همیشه از تو مراقبت کنم،
15:29
and I will come back and I will buildساختن you a houseخانه.
347
914000
3000
و برگردم و برای تو یک خانه بسازم.
15:32
And I will be in your cornerگوشه for the restباقی مانده of your life."
348
917000
3000
و برای همیشه در کنارت بمانم."
15:35
For me, that is the powerقدرت of girlsدختران.
349
920000
2000
به نظر من، این قدرت دخترهاست.
15:37
And that is the powerقدرت of transformationدگرگونی.
350
922000
3000
این قدر تغییر پیدا کردن است.
15:40
I want to closeبستن todayامروز
351
925000
3000
می‌خواهم مراسم امروز را
15:43
with a newجدید pieceقطعه from my bookکتاب.
352
928000
2000
با قطعه‌ای از کتاب جدیدم به پایان برسانم.
15:45
And I want to do it tonightامشب
353
930000
2000
این کار را به خاطر دختر درون تمامی افراد حاضر در این‌جا
15:47
for the girlدختر in everybodyهمه here.
354
932000
2000
انجام می‌دهم.
15:49
And I want to do it for SunithaSunitha.
355
934000
3000
این کار را به خاطر سونیتا انجام می‌دهم.
15:52
And I want to do it for the girlsدختران that SunithaSunitha talkedصحبت کرد about yesterdayدیروز,
356
937000
3000
این کار را به خاطر دخترانی که سونیتا دیروز درباره‌ی آن‌ها صحبت کرد،
15:55
the girlsدختران who surviveزنده ماندن, the girlsدختران who can becomeتبدیل شدن به somebodyکسی elseچیز دیگری.
357
940000
4000
دخترانی که نجات پیدا کردند، دخترانی که می‌توانند به افراد دیگری تبدیل شوند، انجام می‌دهم.
15:59
But I really want to do it for eachهر یک and everyهرکدام personفرد here,
358
944000
4000
اما می‌خواهم این کار را برای تک تک افراد حاضر در این‌جا انجام دهم،
16:03
to valueارزش the girlدختر in us,
359
948000
2000
تا برای دختر درونمان ارزش قائل شویم،
16:05
to valueارزش the partبخشی that criesگریه می کند,
360
950000
2000
تا برای بخشی از خودمان که می‌گرید ارزش قائل شویم،
16:07
to valueارزش the partبخشی that's emotionalعاطفی,
361
952000
2000
بخشی از خودمان که احساساتی است ارزش قائل شویم،
16:09
to valueارزش the partبخشی that's vulnerableآسیب پذیر,
362
954000
2000
بخشی از خودمان که آسیب پذیر است ارزش قائل شویم،
16:11
to understandفهمیدن that's where the futureآینده liesدروغ.
363
956000
4000
تا بفهمیم آینده‌ی جهان چطور رقم خواهد خورد.
16:15
This is calledبه نام "I'm An Emotionalعاطفی Creatureموجود."
364
960000
2000
نام این قطعه "من یک موجود احساساتی هستم" است.
16:17
And it happenedاتفاق افتاد because I metملاقات کرد a girlدختر in Wattsواتس, L.A.
365
962000
3000
داستان این قطعه مربوط می‌شود به ملاقات دختری در محله‌ی "واتس"، در شهر "لُس‌آنجِلس".
16:20
I was askingدرخواست girlsدختران if they like beingبودن a girlدختر,
366
965000
2000
من از دخترها پرسیدم آیا از دختر بودنشان خوششان می‌آید،
16:22
and all the girlsدختران were like, "No, I hateنفرت it. I can't standایستادن it.
367
967000
2000
و تمامی دخترها می‌گفتند، "نه، ازش متنفرم. نمی‌تونم تحملش کنم.
16:24
It's all badبد. My brothersبرادران get everything."
368
969000
3000
افتضاحه. برادرام همه چی رو برای خودشون تصاحب می‌کنن."
16:27
And this girlدختر just satنشسته up and wentرفتی, "I love beingبودن a girlدختر.
369
972000
2000
ناگهان یکی از دخترها گفت، "من عاشق دختر بودنم هستم.
16:29
I'm an emotionalعاطفی creatureموجود!"
370
974000
3000
من یک موجود احساساتیم!"
16:32
(Laughterخنده)
371
977000
1000
(خنده‌ی حاضرین)
16:33
This is for her:
372
978000
3000
این قطعه برای او است:
16:36
I love beingبودن a girlدختر.
373
981000
3000
من عاشق دختر بودنم هستم.
16:39
I can feel what you're feelingاحساس
374
984000
2000
من می‌تونم چیزی را که دارید احساس می‌کنید
16:41
as you're feelingاحساس insideداخل the feelingاحساس before.
375
986000
3000
در همون لحظه که در درون شما اتفاق می‌افته، احساس کنم.
16:44
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
376
989000
4000
من یه موجود احساساتی هستم.
16:48
Things do not come to me as intellectualفکری theoriesنظریه ها
377
993000
2000
چیزهایی که در ذهن من می‌گذرن نظریات عقلانی
16:50
or hard-pressedسخت فشرده ideasایده ها.
378
995000
2000
یا افکار خلاصه شده نیستن.
16:52
They pulseنبض throughاز طریق my organsارگان ها and legsپاها and burnسوزاندن up my earsگوش ها.
379
997000
3000
اونا در اعضاء و جوارحم جریان دارن و گوش‌هام رو می‌سوزونن.
16:55
Oh, I know when your girlfriend'sدوست دختر really pissedترسناک off,
380
1000000
3000
آه، من می‌دونم کِی دوست‌دخترت واقعاً به هم ریخته‌س،
16:58
even thoughگرچه she appearsظاهر می شود to give you what you want.
381
1003000
2000
حتی اگر وانمود کنه چیزی که ازش می‌خوای رو بهت می‌ده.
17:00
I know when a stormطوفان is comingآینده.
382
1005000
2000
من می‌دونم کی طوفان نزدیکه.
17:02
I can feel the invisibleنامرئی stirringsمخلوط کردن in the airهوا.
383
1007000
3000
من می‌تونم جرقه‌های احساسات رو توی هوا احساس کنم.
17:05
I can tell you he won'tنخواهد بود call back. It's a vibeپرنیان I shareاشتراک گذاری.
384
1010000
3000
من می‌تونم بگم که اون دیگه برنمی‌گرده. این رو با حالم به همه می‌فهمونم.
17:08
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
385
1013000
2000
من یه موجود احساساتیم.
17:10
I love that I do not take things lightlyبه آرامی.
386
1015000
3000
من عاشق اینم که از هیچ چیز به سادگی نمی گذرم.
17:13
Everything is intenseشدید to me,
387
1018000
2000
همه چیز برام جدیه،
17:15
the way I walkراه رفتن in the streetخیابان, the way my mommaمامان wakesبیدار می شود me up,
388
1020000
3000
راه رفتنم تو خیابون، بیدار شدنم توسط مامانم،
17:18
the way it's unbearableغير قابل تحمل when I loseاز دست دادن, the way I hearشنیدن badبد newsاخبار.
389
1023000
4000
غیر قابل تحمل بودن باختنم، شنیدن خبرای بد.
17:22
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
390
1027000
3000
من یه موجود احساساتیم.
17:25
I am connectedمتصل to everything and everyoneهر کس. I was bornبدنیا آمدن like that.
391
1030000
3000
من با همه چیز و همه کس مرتبطم. این تو ذات منه.
17:28
Don't you say all negativeمنفی
392
1033000
2000
این طور بدبینانه نگید که همه‌ی این‌ها
17:30
that it's only only a teenageنوجوان thing,
393
1035000
2000
فقط احساسات زودگذر نوجوونیه،
17:32
or it's only because I'm a girlدختر.
394
1037000
2000
یا به این خاطره که من یه دخترم.
17:34
These feelingsاحساسات make me better.
395
1039000
2000
این احساسات من رو به آدم بهتری تبدیل می‌کنن.
17:36
They make me presentحاضر. They make me readyآماده. They make me strongقوی.
396
1041000
2000
این‌ها باعث میشن که من وجود داشته باشم. این‌ها منو آماده می‌کنن. این‌ها بهم قدرت می‌دن.
17:38
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
397
1043000
3000
من یه موجود احساساتیم.
17:41
There is a particularخاص way of knowingدانستن.
398
1046000
2000
احساسات، راه به خصوصی برای فهمیدنه.
17:43
It's like the olderمسن تر womenزنان somehowبه نحوی forgotیادم رفت.
399
1048000
2000
انگار هر چی سن زن‌ها بالاتر میره یادشون میره.
17:45
I rejoiceشادی کردن that it's still in my bodyبدن.
400
1050000
3000
من از این که هنوز تو وجود منه تو پوست خودم نمی‌گنجم.
17:48
Oh, I know when the coconut'sنارگیل about to fallسقوط.
401
1053000
4000
آه، من می‌دونم یه نارگیل چه موقعی داره می‌افته.
17:52
I know we have pushedتحت فشار قرار داد the Earthزمین too farدور.
402
1057000
4000
من می‌دونم که ما جهان رو چقدر تغییر دادیم.
17:56
I know my fatherپدر isn't comingآینده back,
403
1061000
2000
من می‌دونم که پدرم دیگه برنمی‌گرده،
17:58
and that no one'sیک نفر preparedآماده شده for the fireآتش.
404
1063000
3000
و هیچکس برای آتیش گرفتن آماده نشده.
18:01
I know that lipstickرژ لب meansبه معنای more than showنشان بده,
405
1066000
3000
من می‌دونم که رژِ لب فقط واسه خودنمایی نیست،
18:04
and boysپسران are superفوق العاده insecureناامن,
406
1069000
2000
و پسرها خیلی در معرض خطرن،
18:06
and so-calledباصطلاح terroristsتروریست ها are madeساخته شده, not bornبدنیا آمدن.
407
1071000
3000
و معروف‌ترین تروریستا از بچگی این طور به دنیا نیومدن، بلکه این طور بار اومدن.
18:09
I know that one kissبوسه
408
1074000
2000
من می‌دونم که یه بوسه،
18:11
could take away all my decision-makingتصمیم سازی abilityتوانایی.
409
1076000
3000
می‌تونه تمام تصمیماتمو زیر و رو کنه.
18:14
(Laughterخنده)
410
1079000
2000
(خنده‌ی حاضرین)
18:16
And you know what? Sometimesگاهی it should.
411
1081000
3000
می‌دونید چیه؟ بعضی وقتا هم باید زیر و رو کنه.
18:19
This is not extremeمفرط. It's a girlدختر thing,
412
1084000
2000
تصمیما که مطلق نیستن.
18:21
what we would all be if the bigبزرگ doorدرب insideداخل us flewپرواز کرد openباز کن.
413
1086000
4000
اگر در بزرگ دلمونو باز کنیم، داخل همه‌مون یه دختره.
18:25
Don't tell me not to cryگریه کردن, to calmآرام it down,
414
1090000
2000
بهم نگین داد نزنم، نگین آروم باشم،
18:27
not to be so extremeمفرط, to be reasonableمعقول.
415
1092000
2000
نگین زیاده‌روی نکنم، نگین منطقی باشم.
18:29
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
416
1094000
3000
من یه موجود احساساتیم.
18:32
It's how the earthزمین got madeساخته شده, how the windباد continuesهمچنان ادامه دارد to pollinateگرده افشانی.
417
1097000
3000
جهان این طوری ساخته شده، باد این طوری گرده‌افشانی می‌کنه.
18:35
You don't tell the Atlanticاقیانوس اطلس Oceanاقیانوس to behaveرفتار كردن.
418
1100000
5000
شما به اقیانوس اطلس نمی‌گین چطور رفتار کنه.
18:40
I am an emotionalعاطفی creatureموجود.
419
1105000
2000
من یه موجود احساساتیم.
18:42
Why would you want to shutبسته شدن me down or turnدور زدن me off?
420
1107000
2000
چرا باید ساکتم کنین یا صدامو ببرین؟
18:44
I am your remainingباقی مانده است memoryحافظه.
421
1109000
3000
من خاطره‌ی باقی مونده‌تونم.
18:47
I can take you back.
422
1112000
2000
من می‌تونم دوباره شما رو به خودتون بیارم.
18:49
Nothing'sهیچ چیز نیست been dilutedرقیق شده.
423
1114000
2000
هیچ چیزی از بین نرفته.
18:51
Nothing'sهیچ چیز نیست leakedلو رفته out.
424
1116000
2000
هیچ چیزی کم نشده.
18:53
I love, hearشنیدن me, I love
425
1118000
3000
من عاشق، گوش کنین، من عاشق اینم که
18:56
that I can feel the feelingsاحساسات insideداخل you,
426
1121000
5000
می‌تونم احساسات درون شما رو احساس کنم،
19:01
even if they stop my life,
427
1126000
3000
حتی اگر زندگیمو ازم بگیرن،
19:04
even if they breakزنگ تفريح my heartقلب,
428
1129000
2000
حتی اگر قلبمو بشکنن،
19:06
even if they take me off trackمسیر,
429
1131000
3000
حتی اگر نذارن تکون بخورم،
19:09
they make me responsibleمسئول.
430
1134000
2000
من مسئولیت دارم.
19:11
I am an emotionalعاطفی, I am an emotionalعاطفی,
431
1136000
4000
من یه موجود احساساتی، احساساتی،
19:15
incondotionalغیرمستقیم, devotionalمذهبی creatureموجود.
432
1140000
3000
کله‌شق و جون بر کفم.
19:18
And I love, hearشنیدن me,
433
1143000
3000
و من عاشق، گوش کنین،
19:21
I love, love, love beingبودن a girlدختر.
434
1146000
4000
عاشق، عاشق،عاشق دختر بودنمم.
19:25
Can you say it with me?
435
1150000
2000
می‌تونید باهام تکرار کنید؟
19:27
I love, I love, love, love
436
1152000
4000
من عاشق، عاشق، عاشق، عاشق
19:31
beingبودن a girlدختر!
437
1156000
2000
دختر بودنمم!
19:33
Thank you very much.
438
1158000
2000
خیلی ممنونم.
19:35
(Applauseتشویق و تمجید)
439
1160000
13000
(تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemiyan
Reviewed by Narsis Sh

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Eve Ensler - Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere.

Why you should listen

Inspired by intimate conversations with friends, Eve Ensler wrote The Vagina Monologues. The play recounts tender, funny, gripping and horrifying stories she gathered from hundreds of women about their bodies, their sexual experiences, and yes, their vaginas. Since its first staging in 1996, it has been translated into more than 45 languages, performed in more than 120 countries and re-created as an HBO film.

The Vagina Monologues' success allowed Ensler to create V-Day, a global activist movement to end violence against women and girls, which has so far raised $85 million to prevent violence and protect abused women. In February 2011, Ensler received the Isabelle Stephenson Tony Award for her philanthropic work. Ensler has also drawn praise for The Good Body, a play that cuts to women's obsession with their appearance, and her film What I Want My Words to Do to You, which portrays a writing group she leads at a correctional facility for women. Today, she continues to find new projects and push the envelope. Her latest play, I Am an Emotional Creature: The Secret Life of Girls Around the World, hit the New York Times bestseller list and just wrapped a workshop production in Johannesburg -- nest stop is Paris and then Berkeley in June 2012.

More profile about the speaker
Eve Ensler | Speaker | TED.com