ABOUT THE SPEAKER
Dame Stephanie Shirley - Entrepreneur and philanthropist
In 1962, Dame Stephanie "Steve" Shirley founded Freelance Programmers, a software firm with innovative work practices -- and (mainly) women employees.

Why you should listen

In the austerity of post-World War II England, jobs were few, and opportunities for women to earn a wage were even fewer. So, on her dining room table, Stephanie Shirley founded the kind of company she'd like to work for -- one that posed challenging, rewarding tasks, built around flexible work rules that made it possible to have a real life. Her software company, Freelance Programmers made her one of the richest women in England (and one of the few to have earned her own money). Initially employing only women -- Shirley often bid for contracts as "Steve" to compete in the male-dominated industry -- the company was eventually valued at $3 billion, while 70 of the staff became millionaires when it floated on the stock market.

But money wasn't Shirley's object. "A lot of people go into business to make money," she told the Guardian. "I really didn't; I went in with a mission for women. Conversely, I was determined never, ever to be poor again." Freelance Programmers became the FI Group became Xansa; it was acquired by Steria in 2007.

Shirley retired in 1993, but she hasn't stopped pushing for progress in the fields she loves. For instance, she works tirelessly to push forward research into autism spectrum disorders, as well as to study and improve the IT industry and the role of the internet in society. She told the Guardian, "I do get committed, and I don't just give my money; I try to give of myself."

More profile about the speaker
Dame Stephanie Shirley | Speaker | TED.com
TED2015

Dame Stephanie Shirley: Why do ambitious women have flat heads?

بانو استفانی شرلی: چرا زندگی زنان بلند پرواز مانند افراد معمولی نیست؟

Filmed:
2,164,868 views

بانو استیفانی شرلی موفق ترین سرمایه گذار در زمینه ی فن آوریست که تا کنون نامش را نشنیده اید. در دهه ی ۱۹۶۰، او یک شرکت پیشروِ تماما زنانه را در زمینه ی نرم افزار در انگلستان راه اندازی کرد که در نهایت به ارزش ۳ میلیارد دلار رسید و هفتاد نفر از کارکنانش را میلیونر کرد. در این سخنرانی صادقانه و البته فوق العاده، او توضیح می دهد که چرا زیر بار تغییر نامش به "استیو" رفت تا بتواند انتظارات زمانه اش را برآورده سازد وهمین طور روش های مطمئنی برای شناسایی زنان جاه طلب ارائه می دهد...
- Entrepreneur and philanthropist
In 1962, Dame Stephanie "Steve" Shirley founded Freelance Programmers, a software firm with innovative work practices -- and (mainly) women employees. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
When I wroteنوشت my memoirخاطرات,
0
988
1901
زمانی که خاطراتم را نوشتم
ناشران حقیقتا گیج شدند.
00:14
the publishersناشران were really confusedسردرگم.
1
2889
3677
آیا این کتاب در مورد من
به عنوان یک کودک پناهنده بود،
00:18
Was it about me as a childکودک refugeeپناهنده,
2
6566
4234
00:22
or as a womanزن who setتنظیم up a high-techبا تکنولوژی بالا
softwareنرم افزار companyشرکت back in the 1960s,
3
10800
5504
یا زنی که یک شرکت پیشرفته ی نرم افزار را
در دهه ی ۱۹۶۰ پایه گذاری کرد،
00:28
one that wentرفتی publicعمومی
4
16304
2076
شرکتی که مشهور شد
00:30
and eventuallyدر نهایت employedبه کار گرفته شده over 8,500 people?
5
18380
4583
و در نهایت بیش از ۸٫۵۰۰ زن را به کار گرفت؟
یا در مورد مادر یک کودک مبتلا به اوتیسم؟
00:34
Or was it as a motherمادر
of an autisticاوتیستیک childکودک?
6
22963
4507
00:39
Or as a philanthropistخیرخواهانه that's
now givenداده شده away seriousجدی moneyپول?
7
27470
4455
یا یک انسان دوست
که تا امروز مبالغ زیادی صدقه داده است؟
00:43
Well, it turnsچرخش out, I'm all of these.
8
31925
2644
خب، معلوم می شود که، من همه ی اینها هستم.
00:46
So let me tell you my storyداستان.
9
34569
2900
پس اجازه دهید
داستانم را با شما در میان بگذارم.
هر آنچه که من هستم از زمانی شروع می شود
که در وین سوار قطاری شدم،
00:51
All that I am stemsساقه from when
I got ontoبه سوی a trainقطار in Viennaوین,
10
39779
6667
00:58
partبخشی of the KindertransportKindertransport that savedذخیره
nearlyتقریبا 10,000 Jewishیهودی childrenفرزندان
11
46446
5037
بخشی از برنامه ی جا به جایی کودکان
که حدود ده هزار کودک یهودی را
01:03
from Naziنازی ها Europeاروپا.
12
51483
2368
از اروپای نازی نجات داد.
01:05
I was fiveپنج yearsسالها oldقدیمی, clutchingچسبیده the handدست
of my nine-year-oldنه ساله sisterخواهر
13
53851
4009
در آن زمان من پنج ساله بودم و در حالی که
دستهای خواهر نه ساله ام را فشار می دادم،
01:09
and had very little ideaاندیشه as to
what was going on.
14
57860
3953
تقریبا تصوری از آنچه که
در حال روی دادن بود نداشتم.
01:13
"What is Englandانگلستان and
why am I going there?"
15
61813
4691
اینکه انگلستان چیست
و چرا من به آنجا می روم؟
01:18
I'm only aliveزنده است because so long agoپیش,
I was helpedکمک کرد by generousسخاوتمندانه strangersغریبه ها.
16
66504
6737
من تنها به این دلیل زنده ام که سالها پیش
غریبه های بخشنده ای به من کمک کردند.
01:26
I was luckyخوش شانس, and doublyدوبار luckyخوش شانس
to be laterبعد reunitedدوباره متحد شد
17
74911
3535
من خوش شانس بودم، و دوبرابر خوش شانس،
که بعدها توانستم
01:30
with my birthتولد parentsپدر و مادر.
18
78446
2439
به پدر و مادر تنی ام بپیوندم.
01:32
But, sadlyبا ناراحتی, I never bondedباند
with them again.
19
80885
7032
اما متاسفانه، از آن پس دیگر
عمیقا با آنها ارتباط برقرار نکردم.
01:39
But I've doneانجام شده more in the sevenهفت decadesچند دهه
sinceاز آنجا که that miserableبدبخت day
20
87917
3310
اما در طول هفت دهه ای
که از آن روز تلخ میگذرد
01:43
when my motherمادر put me on the trainقطار
21
91227
1776
که مادرم مرا در قطار قرار داد،
01:45
than I would ever have dreamedرویای possibleامکان پذیر است.
22
93003
3287
من بسیار بیشتر از آنچه که در تصورم
امکان پذیر می نمود، انجام داده ام.
01:48
And I love Englandانگلستان, my adoptedتصویب شد countryکشور,
23
96290
3108
من انگلستان، کشور جدید خود را،
دوست داشتم،
01:51
with a passionشور that perhapsشاید only someoneکسی
who has lostکم شده theirخودشان humanانسان rightsحقوق can feel.
24
99398
5071
با تعصب و اشتیاقی که احتمالا تنها کسانی
که حقوق انسانی شان پایمال شده، می فهمند.
تصمیم گرفتم که برای خودم زندگی ای بسازم
که ارزش نجات دادن داشته باشد.
01:57
I decidedقرار بر این شد to make mineمال خودم a life
that was worthارزش savingصرفه جویی در.
25
105831
6357
02:04
And then, I just got on with it.
26
112188
2261
و بعد، فقط آن را پیش بردم!
02:07
(Laughterخنده)
27
115709
2815
(خنده ی حاضرین)
02:11
Let me take you back to the earlyزود 1960s.
28
119264
4201
اجازه بدهید شما رو
به اوایل دهه ی ۱۹۶۰ ببرم.
02:15
To get pastگذشته the genderجنسیت issuesمسائل of the time,
29
123465
4488
برای پشت سر گذاشتن مسائل مرتبط با جنسیت در آن زمان،
من خانه ی نرم افزارم را
02:19
I setتنظیم up my ownخودت softwareنرم افزار houseخانه at one
of the first suchچنین startupsراه اندازی in Britainبریتانیا.
30
127953
6490
که به عنوان یکی از اولین برنامه های
اقتصادی نوپای آن زمان بود را راه انداختم.
02:26
But it was alsoهمچنین a companyشرکت of womenزنان,
a companyشرکت for womenزنان,
31
134443
5858
هم چنین شرکتی متشکل از خانم ها بود،
شرکتی برای خانم ها،
02:32
an earlyزود socialاجتماعی businessکسب و کار.
32
140301
3024
یک تجارت اجتماعیِ نوپا.
02:35
And people laughedخندید at the very ideaاندیشه
because softwareنرم افزار, at that time,
33
143325
3676
و مردم به این ایده می خندیدند،
چراکه در آن زمان،
نرم افزار به صورت رایگان
همراه با سخت افزار ارائه می شد.
02:39
was givenداده شده away freeرایگان with hardwareسخت افزار.
34
147001
2073
02:41
Nobodyهيچ كس would buyخرید softwareنرم افزار,
certainlyقطعا not from a womanزن.
35
149074
4734
کسی نرم افزار نمی خرید، به خصوص از یک زن.
02:45
Althoughبا اينكه womenزنان were then comingآینده out
of the universitiesدانشگاه ها with decentنجیب degreesدرجه,
36
153808
5937
با وجودی که زن ها با مدارک قابل توجه
از دانشگاه ها فارغ التحصیل می شدند،
02:51
there was a glassشیشه ceilingسقف to our progressپیش رفتن.
37
159745
3554
یک مانع نامرئی
در برابر پیشرفت ما وجود داشت.
02:56
And I'd hitاصابت that glassشیشه ceilingسقف too oftenغالبا,
38
164309
4676
و من بارها به آن مانع ضربه زدم،
03:00
and I wanted opportunitiesفرصت ها for womenزنان.
39
168985
3565
و من موقعیت هایی برای زنان می خواستم.
03:04
I recruitedاستخدام شده professionallyحرفه ای qualifiedواجد شرایط womenزنان
who'dچه کسی می خواهد left the industryصنعت on marriageازدواج,
40
172550
4492
من زن های شایسته ای که صنعت را
یا به دلیل ازدواج
و یا به دلیل انتظار فرزند اولشان،
رها کرده بودند، استخدام کردم
03:09
or when theirخودشان first childکودک was expectedانتظار می رود
41
177042
2251
03:11
and structuredساختار یافته them into a
home-workingخانه کار organizationسازمان.
42
179293
5191
و آنها را به صورت یک مجموعه ی فعال
در خانه سازمان دهی کردم.
03:16
We pioneeredپیشگام the conceptمفهوم of womenزنان
going back into the workforceنیروی کار
43
184484
4585
ما پیشگام ایده ی بازگشت زنان به محیط کار،
03:21
after a careerحرفه breakزنگ تفريح.
44
189069
2542
پس از وقفه ی شغلی بودیم.
ما پیشگام تمام روش های جدید
و منعطف کار کردن بودیم:
03:23
We pioneeredپیشگام all sortsانواع of
newجدید, flexibleقابل انعطاف work methodsمواد و روش ها:
45
191611
3783
03:27
jobکار sharesسهام, profit-sharingتقسیم سود,
and eventuallyدر نهایت, co-ownershipمالکیت مشترک
46
195394
5252
مشارکت در شغل، مشارکت در سود
و در نهایت مشارکت در مالکیت
03:32
when I tookگرفت a quarterربع of the companyشرکت
into the handsدست ها of the staffکارکنان
47
200646
3446
زمانی که من یک چهارم شرکت را
به کارکنان واگذار کردم
03:36
at no costهزینه to anyoneهر کسی but me.
48
204092
3820
بدون اینکه کسی جز خودم متحمل هزینه ای شود.
03:41
For yearsسالها, I was the first womanزن this,
or the only womanزن that.
49
209582
6191
برای سال ها، من اولین زن در این زمینه
یا تنها زن در آن زمینه بودم.
03:47
And in those daysروزها, I couldn'tنمی توانستم work
on the stockموجودی exchangeتبادل,
50
215773
3766
و البته در آن زمان این امکان وجود نداشت
که در زمینه ی بورس کار کنم،
03:51
I couldn'tنمی توانستم driveراندن a busاتوبوس or flyپرواز an airplaneهواپیما.
51
219539
3761
یا اینکه اتوبوس و هواپیما برانم.
03:55
Indeedدر واقع, I couldn'tنمی توانستم openباز کن a bankبانک accountحساب
withoutبدون my husband'sشوهر permissionمجوز.
52
223300
5893
در واقع من حتی نمی توانستم
بدون اجازه ی شوهرم یک حساب بانکی باز کنم.
04:01
My generationنسل of womenزنان foughtمبارزه کرد
the battlesجنگ ها for the right to work
53
229193
4522
هم نسل های ِ زنِ من
برای حق کار کردن بسیار جنگیدند
04:05
and the right for equalبرابر payپرداخت.
54
233715
4492
و همینطور برای حق دریافت حقوق مساوی.
04:10
Nobodyهيچ كس really expectedانتظار می رود much
from people at work or in societyجامعه
55
238207
3861
کسی انتظاری از زن ها
سر کار و یا در اجتماع نداشت
04:14
because all the expectationsانتظارات then
56
242068
2498
چرا که همه ی انتظارات در آن زمان
04:16
were about home and
familyخانواده responsibilitiesمسئولیت ها.
57
244566
3895
محدود به خانه و مسولیت های خانوادگی می شد.
04:20
And I couldn'tنمی توانستم really faceصورت that,
58
248461
2837
و من تحمل آن را نداشتم،
04:23
so I startedآغاز شده to challengeچالش
the conventionsکنوانسیون ها of the time,
59
251298
5989
به همین دلیل سعی در
به چالش کشیدن عرف جامعه در آن زمان کردم،
04:29
even to the extentمحدوده of changingتغییر دادن my nameنام
from "Stephanieاستفانی" to "Steveاستیو"
60
257287
5855
تا مرحله ای که نامم را در نامه های اداری
از "استفانی" به "استیو" تغییر دادم،
04:35
in my businessکسب و کار developmentتوسعه lettersنامه ها,
61
263142
1749
04:36
so as to get throughاز طریق the doorدرب
before anyoneهر کسی realizedمتوجه شدم
62
264891
2478
تا بتوانم پیش از آنکه دیگران متوجه شوند
04:39
that he was a she.
63
267369
1381
که آن آقا یک خانم بوده،
کارم را پیش ببرم.
04:40
(Laughterخنده)
64
268750
3304
(خنده ی حضار)
04:44
My companyشرکت, calledبه نام Freelanceآزاد Programmersبرنامه نویسان,
and that's preciselyدقیقا what it was,
65
272054
7160
شرکت من، با عنوان برنامه ریزان خودکفا،
که نام بسیار دقیقی برای این شغل است،
04:51
couldn'tنمی توانستم have startedآغاز شده smallerکوچکتر:
on the diningناهار خوری roomاتاق tableجدول,
66
279214
5073
نمی توانست کوچک تر ازین شروع شود:
روی میز ناهارخوری،
04:56
and financedتامین مالی می شود by the equivalentمعادل
of 100 dollarsدلار in today'sامروزه termsاصطلاحات,
67
284287
5394
و با سرمایه اولیه ای
در حدود صد دلار امروزی بود
05:01
and financedتامین مالی می شود by my laborنیروی کار and
by borrowingقرض گرفتن againstدر برابر the houseخانه.
68
289681
7297
که از طریق شغل من
و وام گرفتن روی خانه تامین شده بود.
05:08
My interestsمنافع were scientificعلمی,
the marketبازار was commercialتجاری --
69
296978
5637
علاقه مندی های من علمی بودند
و بازار تجاری،
05:14
things suchچنین as payrollحقوق و دستمزد,
whichکه I foundپیدا شد ratherنسبتا boringحوصله سر بر.
70
302615
4025
پُر از چیزهایی مثل فیش حقوقی
که به نظر من تکراری می آمدند.
05:18
So I had to compromiseمصالحه with
operationalعملیاتی researchپژوهش work,
71
306640
5112
پس مجبور بودم
با پژوهش های عملیاتی سازش کنم،
که به خاطر چالش فکریشان
مرا جذب می کردند
05:23
whichکه had the intellectualفکری challengeچالش
that interestedعلاقه مند me
72
311752
3431
05:27
and the commercialتجاری valueارزش
that was valuedارزش by the clientsمشتریان:
73
315183
7667
و دارای ارزشهای تجاری بودند
که مورد پسند مشتریان بود:
05:34
things like schedulingبرنامه ریزی freightحمل و نقل trainsقطارها,
74
322850
5258
چیزهایی مثل
برنامه ریزی برای قطارهای باربری،
05:40
time-tablingجدول زمانبندی busesاتوبوس, stockموجودی controlکنترل,
lots and lots of stockموجودی controlکنترل.
75
328108
6189
تنظیم برنامه زمانی اتوبوس ها،
کنترل سهام، کنترل سهام به مقدار خیلی زیاد،
05:46
And eventuallyدر نهایت, the work cameآمد in.
76
334297
4248
و در نهایت کار به سوی ما سرازیر شد.
05:50
We disguisedمبدل شده است the domesticداخلی and
part-timeپاره وقت natureطبیعت of the staffکارکنان
77
338545
3755
ما ماهیت خانگی و نیمه وقت کارکنانمان را
05:54
by offeringارائه fixedدرست شد pricesقیمت,
one of the very first to do so.
78
342300
5140
با ارائه دادن قیمت های ثابت پنهان کردیم،
که در آن زمینه هم پیشگام بودیم.
05:59
And who would have guessedحدس زده
that the programmingبرنامه نويسي
79
347440
3315
و چه کسی حدس می زد که
برنامه ریزی ِ جعبه سیاه
هواپیمای ماوراء صوت کنکورد
06:02
of the blackسیاه boxجعبه flightپرواز recorderضبط کننده
of Supersonicباکیفیت Concordکنکورد
80
350755
3944
06:06
would have been doneانجام شده by a bunchدسته ای
of womenزنان workingکار کردن in theirخودشان ownخودت homesخانه ها.
81
354699
5209
توسط تعدادی زن که
در خانه هایشان کار می کنند انجام شده است؟
06:11
(Applauseتشویق و تمجید)
82
359908
6774
(تشویق حضار)
06:19
All we used was a simpleساده
"trustاعتماد the staffکارکنان" approachرویکرد
83
367392
4931
هرآنچه ما به کار گرفتیم
یک رویکرد ساده ی " اعتماد به کارکنان"
06:24
and a simpleساده telephoneتلفن.
84
372323
2181
و یک تلفن ساده بود.
06:26
We even used to askپرسیدن jobکار applicantsمتقاضیان,
"Do you have accessدسترسی به to a telephoneتلفن?"
85
374504
5721
ما حتی از متقاضیان کار می پرسیدیم که:
" آیا به تلفن دسترسی دارید؟"
06:34
An earlyزود projectپروژه was to developتوسعه
softwareنرم افزار standardsاستانداردها
86
382175
3019
یکی از اولین پروژه ها
گسترش دادن استاندارد های نرم افزاری
06:37
on managementمدیریت controlکنترل protocolsپروتکل ها.
87
385194
2240
در قواعد کنترل مدیریت بود.
06:39
And softwareنرم افزار was and still is a
maddeninglyدیوانه وار hard-to-controlسخت به کنترل activityفعالیت,
88
387434
6202
و نرم افزار در آن زمان و امروز هم
یک فعالیت بسیار غیرقابل کنترل بوده است،
06:45
so that was enormouslyفوق العاده valuableبا ارزش.
89
393636
2111
پس کار ما بسیار با ارزش بود.
06:47
We used the standardsاستانداردها ourselvesخودمان,
90
395747
2224
ما خودمان استاندارد ها را به کار گرفتیم،
06:49
we were even paidپرداخت شده to updateبه روز رسانی
them over the yearsسالها,
91
397971
3018
حتی برای به روز کردن ِ گاه به گاه ِ ان ها
دستمزد می گرفتیم،
06:52
and eventuallyدر نهایت, they were adoptedتصویب شد by NATOناتو.
92
400989
4264
و در نهایت آنها توسط ناتو
مورد استفاده قرار گرفتند.
06:58
Our programmersبرنامه نویسان -- rememberیاد آوردن, only womenزنان,
93
406323
4127
برنامه ریز های ما ،
یاد آوری میکنم: تنها زنان،
که شامل افراد هم جنس گرا
و فرا جنسیتی هم می شد،
07:02
includingشامل gayهمجنسگرا and transgenderتغییر جنسیت --
94
410450
3446
07:05
workedکار کرد with pencilمداد and paperکاغذ
to developتوسعه flowchartsنمودار جریان
95
413896
5043
با کاغذ و مداد کار می کردند،
برای تنظیم نمودارهایی
07:10
definingتعریف کردن eachهر یک taskوظیفه to be doneانجام شده.
96
418939
3657
که روش انجام هر فعالیت را تعریف می کردند.
07:14
And they then wroteنوشت codeکد,
usuallyمعمولا machineدستگاه codeکد,
97
422596
3913
و آنگاه آنها کُد می نوشتند،
معمولا کُد های ماشینی،
07:18
sometimesگاه گاهی binaryدودویی codeکد,
98
426509
2267
و گاهی کُد های صفر و یکی،
07:20
whichکه was then sentارسال شد
by mailپست الکترونیکی to a dataداده ها centerمرکز
99
428776
4730
که سپس با پست
به مرکز داده ها فرستاده می شد
07:25
to be punchedپانچ ontoبه سوی
paperکاغذ tapeنوار or cardکارت
100
433506
4218
که روی چسب کاغذی یا کارتی منگنه شود
07:29
and then re-punchedدوباره پر کرد,
in orderسفارش to verifyتأیید it.
101
437724
4327
و بعد دوباره حک شود
تا مورد بازبینی قرار گیرد.
07:34
All this, before it ever got
nearنزدیک a computerکامپیوتر.
102
442051
3336
همه ی اینها، پیش از آن بود
که حتی به دوران کامپیوتر ها نزدیک شویم.
07:37
That was programmingبرنامه نويسي in the earlyزود 1960s.
103
445387
4659
برنامه ریزی در آغاز دهه ی ۱۹۶۰
اینگونه بود.
07:43
In 1975, 13 yearsسالها from startupشروع,
104
451566
5135
در سال ۱۹۷۵، سیزده سال پس از شروع فرایند،
07:48
equalبرابر opportunityفرصت legislationقانون گذاری
cameآمد in in Britainبریتانیا
105
456701
3211
قوانین فرصت شغلی برابر به بریتانیا آمد،
07:51
and that madeساخته شده it illegalغیر مجاز to have
our pro-femaleطرفدار زن policiesسیاست های.
106
459912
6912
که رویکرد کاملا زنانه ی ما را
غیرقانونی تلقی می کرد.
07:58
And as an exampleمثال of
unintendedغیر عمدی consequencesعواقب,
107
466824
3576
و به عنوان نمونه ای از توفیق اجباری
08:02
my femaleزن companyشرکت had to let the menمردان in.
108
470400
3672
شرکت زنانه ی ما مجبور شد که
مردها را هم به خود راه دهد.
08:06
(Laughterخنده)
109
474072
4942
(خنده ی حاضرین)
وقتی که من
شرکت زنانه ی خودم را پایه نهادم،
08:11
When I startedآغاز شده my companyشرکت of womenزنان,
110
479014
2404
08:13
the menمردان said, "How interestingجالب هست, because
it only worksآثار because it's smallکوچک."
111
481418
6899
مردها گفتند: " چقدر جالب، چراکه این ایده
فقط به خاطر کوچک بودنش کار می کند."
وبعدها، زمانی که شرکت به اندازه ی
قابل ملاحظ ای رسید، تایید کردند که: "بله،
08:20
And laterبعد, as it becameتبدیل شد sizableقابل توجه,
they acceptedپذیرفته شده, "Yes, it is sizableقابل توجه now,
112
488317
5819
اکنون قابل ملاحظه است،
اما هیچ منفعت راهبردی ندارد."
08:26
but of no strategicاستراتژیک interestعلاقه."
113
494136
3219
08:30
And laterبعد, when it was a companyشرکت
valuedارزش at over threeسه billionبیلیون dollarsدلار,
114
498125
7149
و بعدتر، زمانی که تبدیل به شرکتی
به ارزش بیش از سه میلیارد دلار رسید،
08:37
and I'd madeساخته شده 70 of the staffکارکنان
into millionairesمیلیونرهای,
115
505274
4603
که من هفتاد نفر از کارکنانش را
میلیونر کرده بودم،
08:41
they sortمرتب سازی of said, "Well doneانجام شده, Steveاستیو!"
116
509877
3520
آنها گفتند: "دست مریزاد، استیو!"
08:45
(Laughterخنده)
117
513397
4286
(خنده ی حضار)
08:49
(Applauseتشویق و تمجید)
118
517683
4286
(تشویق)
08:53
You can always tell ambitiousبلند پروازانه womenزنان
by the shapeشکل of our headsسر:
119
521969
4286
شما همیشه می توانید زنان جاه طلب را
با شکل سرشان شناسایی کنی:
بالای سرشان صاف است، چون مدام
دست تشویق ریاست گونه ی دیگران بر سرشان بوده.
08:58
They're flatتخت on topبالا for beingبودن
pattedپته patronizinglyحامی.
120
526255
3325
09:01
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
121
529580
5941
(خنده ی حضار)(تشویق)
09:07
And we have largerبزرگتر feetپا to standایستادن
away from the kitchenآشپزخانه sinkفرو رفتن.
122
535521
4563
و پاهای بزرگتری دارند
برای دور ماندن از سینک آشپزخانه.
09:12
(Laughterخنده)
123
540084
1653
(خنده ی حضار)
09:13
Let me shareاشتراک گذاری with you
two secretsاسرار of successموفقیت:
124
541737
3825
اجازه بدید دو راز موفقیت را
با شما در میان بگذارم:
09:17
Surroundاحاطه yourselfخودت with first-classاولین کلاس people
and people that you like;
125
545562
6219
اطراف خودتان را با افراد سطح بالا پر کنید،
و کسانی که می پسندید،
09:23
and chooseانتخاب کنید your partnerشریک
very, very carefullyبا دقت.
126
551781
6284
و همسرتان را
بسیار بسیار با دقت انتخاب کنید.
09:30
Because the other day when I said,
"My husband'sشوهر an angelفرشته,"
127
558065
3213
بار قبلی که گفتم: "همسر من یک فرشته است،"
09:33
a womanزن complainedشکایت کرد --
"You're luckyخوش شانس," she said,
128
561278
2486
یک خانم با شکایت گفت که: "خیلی خوش شانسی،
09:35
"mine'sمعدن still aliveزنده است."
129
563764
2026
همسر من هنوز زنده است."
09:37
(Laughterخنده)
130
565790
3017
(خنده ی حضار)
09:45
If successموفقیت were easyآسان,
we'dما می خواهیم all be millionairesمیلیونرهای.
131
573117
5057
اگر موفقیت آسان بود، ما همه میلیونر بودیم.
09:51
But in my caseمورد, it cameآمد in the midstدر میان
of familyخانواده traumaتروما and indeedدر واقع, crisisبحران.
132
579054
6994
اما در مورد من، موفقیت در بحبوحه ی
آسیب روحی خانوادگی و بحران پدید آمد.
10:01
Our lateدیر است sonفرزند پسر, Gilesجیلز, was an only childکودک,
a beautifulخوشگل, contentedدلسوز babyعزیزم.
133
589258
8274
فرزند سابق ما، جایلز، یک تک فرزند بود،
کودکی زیبا و قانع.
10:09
And then, at two and a halfنیم,
134
597532
3933
و بعد، در دو سال و نیمگی،
10:13
like a changelingتغییر دادن in a fairyپری storyداستان,
135
601465
3273
مثل اتفاقی در داستانهای خیالی،
10:16
he lostکم شده the little speechسخنرانی - گفتار that he had
136
604738
3432
قدرت گفتار کمی را که داشت از دست داد
10:20
and turnedتبدیل شد into a wildوحشی,
unmanageableغیر قابل کنترل toddlerکودک نو پا.
137
608170
5272
و تبدیل به یک کودک نوپای سخت،
وغیرقابل کنترل شد.
10:25
Not the terribleوحشتناک twosدو نفر;
138
613442
2082
نه به خاطرکج خلقی و سختی رایج در دو سالگی،
10:27
he was profoundlyعمیقا autisticاوتیستیک
and he never spokeصحبت کرد again.
139
615524
5933
بلکه به دلیل ابتلا به اوتیسم شدید،
و از آن پس هرگز حرف نزد.
10:36
Gilesجیلز was the first residentساکن in the first
houseخانه of the first charityخیریه that I setتنظیم up
140
624387
5347
جایلز اولین مراجع در اولین خانه
از اولین موسسه نیکوکاری بود که من
10:41
to pioneerپیشگام servicesخدمات for autismاوتیسم.
141
629734
3570
برای ارئه خدمات پیشرو
در زمینه ی اوتیسم به راه انداختم.
10:45
And then there's been
a groundbreakingپیشگامانه Prior'sپیشاپیش Courtدادگاه schoolمدرسه
142
633304
3000
و پس از آن نوبت به
یک مدرسه ی مقدم و پیشگامانه
10:48
for pupilsدانش آموزان with autismاوتیسم
143
636304
2420
برای دانش آموزان مبتلا به اوتیسم،
10:50
and a medicalپزشکی researchپژوهش charityخیریه,
again, all for autismاوتیسم.
144
638724
4120
و یک نهاد پژوهش پزشکی، برای اوتیسم رسید.
10:54
Because wheneverهر زمان که I foundپیدا شد a gapشکاف
in servicesخدمات, I triedتلاش کرد to help.
145
642844
4979
چرا که هر زمان من یک جای خالی
در خدمات دیدم، برای کمک تلاش کردم.
11:01
I like doing newجدید things
and makingساخت newجدید things happenبه وقوع پیوستن.
146
649313
5270
من از انجام دادن کارهای جدید خوشم می آید
و از ممکن ساختن کارهای جدید.
و به تازگی یک پروژه ی سه ساله ی
یورش فکری را برای اوتیسم به راه انداخته ام.
11:06
And I've just startedآغاز شده a three-yearسه سال
think tankمخزن for autismاوتیسم.
147
654583
6576
11:13
And so that some of my wealthثروت does go back
to the industryصنعت from whichکه it stemsساقه,
148
661159
5275
و برای اینکه بخشی از ثروتم
به صنعتی بر گردد که از آن نشات گرفته است،
11:18
I've alsoهمچنین foundedتأسیس شد
the Oxfordآکسفورد Internetاینترنت Instituteمؤسسه
149
666434
3583
من همچنین موسسه ی اینترنت آکسفورد
11:22
and other IT venturesسرمایه گذاری.
150
670017
2493
و دیگر پروژه های فناوری اطلاعات
را راه اندازی کرده ام.
11:24
The Oxfordآکسفورد Internetاینترنت Instituteمؤسسه
focusesتمرکز not on the technologyتکنولوژی,
151
672510
4285
موسسه ی اینترنت آکسفورد، نه بر روی فن آوری
11:28
but on the socialاجتماعی, economicاقتصادی, legalقانونی
and ethicalاخلاقی issuesمسائل of the Internetاینترنت.
152
676795
4812
بلکه برمسایل اجتماعی، اقتصادی،
حقوقی و اخلاقی اینترنت تمرکز می کند.
11:35
Gilesجیلز diedفوت کرد unexpectedlyبر خلاف انتظار 17 yearsسالها agoپیش now.
153
683887
7022
جایلز به شکلی ناگهانی
هفده سال پیش فوت کرد.
11:42
And I have learnedیاد گرفتم to liveزنده withoutبدون him,
154
690909
3780
و من آموخته ام که بدون او زندگی کنم،
11:46
and I have learnedیاد گرفتم to liveزنده
withoutبدون his need of me.
155
694689
4780
و آموخته ام که
بدون نیاز او به خودم زندگی کنم.
11:51
Philanthropyخیرخواهی is all that I do now.
156
699469
3360
درحال حاضر خدمات انسان دوستانه
تنها کاریست که انجام می دهم.
11:54
I need never worryنگرانی about gettingگرفتن lostکم شده
157
702829
2359
هرگز نیازی نیست که نگران گم شدن باشم،
11:57
because severalچند charitiesموسسات خیریه
would quicklyبه سرعت come and find me.
158
705188
3509
چرا که خیریه های مختلف
فورا می آیند و پیدایم می کنند.
12:00
(Laughterخنده)
159
708697
3970
(خنده ی حاضرین)
12:12
It's one thing to have an ideaاندیشه
for an enterpriseشرکت، پروژه,
160
720807
4078
داشتن یک ایده برای سرمایه گذاری
یک موضوع است،
12:16
but as manyبسیاری people in this roomاتاق will know,
161
724885
2227
ولی همانطور که بسیاری از حاضرین می دانند،
12:19
makingساخت it happenبه وقوع پیوستن is a very difficultدشوار thing
162
727112
2913
عملی کردن آن ایده، کار بسیار دشواریست.
12:22
and it demandsخواسته ها extraordinaryخارق العاده energyانرژی,
self-beliefاعتماد به نفس and determinationتصمیم گیری,
163
730025
8092
و نیاز به انرژی فوق العاده،
باور شخصی و اراده ی قوی دارد،
12:30
the courageشجاعت to riskخطر familyخانواده and home,
164
738117
4205
قدرت به مخاطره انداختن خانه و خانواده،
و تعهدی بیست و چهارساعته و در هفت روز هفته
که معطوف به میل و هدفی قویست.
12:34
and a 24/7 commitmentتعهد
that bordersمرز ها on the obsessiveوسواس فکری.
165
742322
5169
12:39
So it's just as well
that I'm a workaholicکارکلاسیک.
166
747491
3984
و اینطور است که من به کار معتادم.
12:43
I believe in the beautyزیبایی of work when we
do it properlyبه درستی and in humilityفروتنی.
167
751475
5231
من به زیبایی کار وقتی که آن را اصولی
و با تواضع انجام می دهیم اعتقاد دارم
12:50
Work is not just something I do
when I'd ratherنسبتا be doing something elseچیز دیگری.
168
758153
5369
شغل من چیزی نیست که زمانی که دلم می خواهد
کارهای دیگری بکنم، انجام می دهم.
12:57
We liveزنده our livesزندگی می کند forwardرو به جلو.
169
765612
2144
ما عمرمان را به سمت جلو زندگی می کنیم.
12:59
So what has all that taughtتدریس کرد me?
170
767756
3234
پس من از این چه آموخته ام؟
13:04
I learnedیاد گرفتم that tomorrow'sفردا
never going to be like todayامروز,
171
772210
3636
من آموختم که فردا هرگز مثل امروز نخواهد بود،
13:07
and certainlyقطعا nothing like yesterdayدیروز.
172
775846
3053
و نه مطمئنا مثل دیروز.
13:10
And that madeساخته شده me ableتوانایی to copeمقابله کن with changeتغییر دادن,
173
778899
3407
و این مرا توانا ساخت که با تغییر بسازم،
13:14
indeedدر واقع, eventuallyدر نهایت to welcomeخوش آمدی changeتغییر دادن,
174
782306
4328
و در واقع، از تغییر استقبال کنم،
13:18
thoughگرچه I'm told I'm still very difficultدشوار.
175
786634
5032
هرچند که همیشه از دیگران می شنوم که
بسیار آدم سختی هستم.
13:23
Thank you very much.
176
791666
2135
خیلی ممنونم.
13:25
(Applauseتشویق و تمجید)
177
793801
7280
(تشویق)
Translated by Ghazal Tabandeh
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Dame Stephanie Shirley - Entrepreneur and philanthropist
In 1962, Dame Stephanie "Steve" Shirley founded Freelance Programmers, a software firm with innovative work practices -- and (mainly) women employees.

Why you should listen

In the austerity of post-World War II England, jobs were few, and opportunities for women to earn a wage were even fewer. So, on her dining room table, Stephanie Shirley founded the kind of company she'd like to work for -- one that posed challenging, rewarding tasks, built around flexible work rules that made it possible to have a real life. Her software company, Freelance Programmers made her one of the richest women in England (and one of the few to have earned her own money). Initially employing only women -- Shirley often bid for contracts as "Steve" to compete in the male-dominated industry -- the company was eventually valued at $3 billion, while 70 of the staff became millionaires when it floated on the stock market.

But money wasn't Shirley's object. "A lot of people go into business to make money," she told the Guardian. "I really didn't; I went in with a mission for women. Conversely, I was determined never, ever to be poor again." Freelance Programmers became the FI Group became Xansa; it was acquired by Steria in 2007.

Shirley retired in 1993, but she hasn't stopped pushing for progress in the fields she loves. For instance, she works tirelessly to push forward research into autism spectrum disorders, as well as to study and improve the IT industry and the role of the internet in society. She told the Guardian, "I do get committed, and I don't just give my money; I try to give of myself."

More profile about the speaker
Dame Stephanie Shirley | Speaker | TED.com