ABOUT THE SPEAKER
David Brooks - Op-ed columnist
Writer and thinker David Brooks has covered business, crime and politics over a long career in journalism.

Why you should listen

David Brooks became an Op-Ed columnist for The New York Times in September 2003. He is currently a commentator on "The PBS Newshour," NPR’s "All Things Considered" and NBC's "Meet the Press."

He is the author of Bobos in Paradise and The Social Animal. In April 2015, he released with his fourth book, The Road to Character, which was a #1 New York Times bestseller.

Brooks also teaches at Yale University, and is a member of the American Academy of Arts & Sciences.

Born on August 11, 1961 in Toronto, Canada, Brooks graduated a bachelor of history from the University of Chicago in 1983. He became a police reporter for the City News Bureau, a wire service owned jointly by the Chicago Tribune and Sun-Times.

He worked at The Washington Times and then The Wall Street Journal for nine years. His last post at the Journal was as Op-ed Editor. Prior to that, he was posted in Brussels, covering Russia, the Middle East, South Africa and European affairs. His first post at the Journal was as editor of the book review section, and he filled in as the Journal's movie critic.

He also served as a senior editor at The Weekly Standard for 9 years, as well as contributing editor for The Atlantic and Newsweek.

More profile about the speaker
David Brooks | Speaker | TED.com
TED2019

David Brooks: The lies our culture tells us about what matters -- and a better way to live

دیوید بروکس: دروغهایی كه فرهنگ ما درباره‌ی آنچه اهميت دارد، به ما می‌گوید -- و راه بهتري براي زندگي كردن

Filmed:
3,776,568 views

ديويد بروكس نويسنده و مقابله نويس سرمقاله می‌گوید كه جامعه ما در ميانه يك بحران اجتماعي است: ما در دام دره‌ی تنهايی و انزوا و جدا افتادگی فرو مانده‌ايم. چگونه راه برون‌رفت را بيابيم؟ بر پايه‌ی تجربيات حاصل از سفر در سراسر آمريكا -- و ديدار با طيفی از مردمان استثنايی كه به عنوان «بافندگان» شناخته می‌‌شوند-- بروكس چشم‌انداز خود را برای يك انقلاب فرهنگی ارائه می‌‌کند كه اين توان را به همه ما می‌‌بخشد كه با معنايی متعالی، هدفمند، و شاد زندگی كنيم.
- Op-ed columnist
Writer and thinker David Brooks has covered business, crime and politics over a long career in journalism. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

خب همه ما فصل‌های بدی در زندگی داشته‌ايم.
00:12
So, we all have badبد seasonsفصل ها in life.
0
911
2108
00:15
And I had one in 2013.
1
3754
1920
و من هم در ۲۰۱۳ در چنین وضعیتی بودم.
00:18
My marriageازدواج had just endedبه پایان رسید,
2
6373
1346
ازدواجم تازه شكست خورده بود.
و من با شكست اين تعهد
تحقیر شده بودم.
00:19
and I was humiliatedتحقیر شده
by that failedناموفق commitmentتعهد.
3
7743
2652
00:22
My kidsبچه ها had left home for collegeکالج
or were leavingترک.
4
10419
2802
فرزندانم برای تحصیل یا زندگی
خانه را ترک کرده بودند،
00:26
I grewرشد کرد up mostlyاغلب
in the conservativeمحافظه کار movementجنبش,
5
14045
2323
من اغلب در جنبشی محافظه‌کارانه
پرورش یافته بودم،
اما محافظه‌کاری تغییر يافته بود،
00:28
but conservatismمحافظه کارانه had changedتغییر کرد,
6
16392
1600
پس بسیاری از آن دوستان
هم ديگر نبودند.
00:30
so I lostکم شده a lot of those friendsدوستان, too.
7
18016
1992
و کاری که کردم این بود که
در آپارتمانی تنها زندگی می‌کردم،
00:32
And so what I did is,
I livedزندگی می کرد aloneتنها in an apartmentاپارتمان,
8
20441
2989
00:35
and I just workedکار کرد.
9
23454
1200
و فقط کار می‌کردم.
00:37
If you openedافتتاح شد the kitchenآشپزخانه drawersکمربند
where there should have been utensilsظروف,
10
25417
3413
اگر کشوهای آشپزخانه را باز می‌کردید
جایی که باید وسایل آشپزخانه باشد،
00:40
there were Post-itپس از آن notesیادداشت.
11
28854
1523
کاغذهای یادداشت برچسب‌دار بود.
00:42
If you openedافتتاح شد the other drawersکمربند
where there should have been platesصفحات,
12
30916
3215
و اگر کشوهای دیگری که باید در آن‌ها
بشقاب باشد را باز می‌کردید،
00:46
I had envelopesپاکت نامه.
13
34155
1150
تويی آن پاكت پستی بود.
00:47
I had work friendsدوستان, weekdayروز هفته friendsدوستان,
but I didn't have weekendتعطیلات آخر هفته friendsدوستان.
14
35885
3397
من دوستان کاری، دوستان هفتگی داشتم
اما دوست آخرهفته‌ای نداشتم.
00:51
And so my weekendsتعطیلات آخر هفته
were these long, howlingجولیا silencesسکوت.
15
39942
3600
بنابراین آخرهفته‌هایم
طولانی و سوت و کور بود.
00:56
And I was lonelyتنهایی.
16
44268
1372
و من تنها بودم.
00:58
And lonelinessتنهایی, unexpectedlyبر خلاف انتظار,
cameآمد to me in the formفرم of --
17
46395
3573
و تنهایی، غیر منتظره،
به سراغم آمد، به شکلِ --
01:02
it feltنمد like fearترس,
a burningسوزش in my stomachمعده.
18
50399
2849
حسی مثل ترس، سوزشی در شکمم.
01:05
And it feltنمد a little like drunkennessمستی,
19
53272
2681
و تاحدي شبیه مستی بود،
01:07
just makingساخت badبد decisionsتصمیمات,
just fluidityسیالیت, lackعدم of solidityصداقت.
20
55977
4930
فقط تصمیم‌های بد می‌گرفتم ،
انگارجاری بودم، بدون استحكام.
01:13
And the painfulدردناک partبخشی of that momentلحظه
was the awarenessاطلاع
21
61911
3266
و بخش دردناک آن لحظه آگاهی از این بود
01:17
that the emptinessخالی in my apartmentاپارتمان
was just reflectiveبازتابنده of the emptinessخالی
22
65201
3403
که پوچی موجود در آپارتمانم، بازتابی از
پوچی درونم بود،
01:20
in myselfخودم,
23
68628
1599
01:22
and that I had fallenافتاده for some of the liesدروغ
that our cultureفرهنگ tellsمی گوید us.
24
70251
3727
و به فکرِ برخی از دروغ‌هایی که فرهنگ‌مان
به ما می‌گوید فرو رفته بودم.
01:27
The first lieدروغ is that
careerحرفه successموفقیت is fulfillingانجام.
25
75196
3409
نخست این‌که موفقیت‌های شغلی،
رضایت‌بخش‌اند.
01:30
I've had a fairنمایشگاه bitبیت of careerحرفه successموفقیت,
26
78629
1837
من موفقیت‌های شغلی خيلی خوبی داشته‌ام،
01:32
and I've foundپیدا شد that it helpsکمک می کند me avoidاجتناب کردن
the shameشرم آور I would feel
27
80490
2838
و دریافتم که آن به من کمک می‌کرد تا از
شرمساری‌ای بگريزم كه
01:35
if I feltنمد myselfخودم a failureشکست,
28
83352
1674
اگر شکست می‌خوردم، گرفتارش می‌شدم،
01:37
but it hasn'tنه givenداده شده me any positiveمثبت good.
29
85050
2531
اما هیچ حس مثبتی به من نداده بود.
01:40
The secondدومین lieدروغ is I can make myselfخودم happyخوشحال,
30
88201
3596
دومین دروغ این بود که:
خودم می‌توانم مایه خوشحالی خودم باشم،
01:44
that if I just winپیروزی one more victoryپیروزی,
31
92484
2080
به‌شرط اين كه موفقیت بیشتری به دست آورم،
01:46
loseاز دست دادن 15 poundsپوند, do a little more yogaیوگا,
32
94588
3491
۶.۸ کیلوگرم وزن كم كنم،
کمی بيشتر به يوگا بپردازم،
01:50
I'll get happyخوشحال.
33
98103
1150
خوشحال خواهم شد.
01:51
And that's the lieدروغ of self-sufficiencyخودکارآمدی.
34
99743
2318
و این دروغ برای خودکفا انگاشتن خود است.
01:54
But as anybodyهر شخصی
on theirخودشان deathbedبستر مرگ will tell you,
35
102419
2682
اما همان‌گونه که هرکسی
در بستر مرگ خود به شما خواهد گفت
01:57
the things that make people happyخوشحال
is the deepعمیق relationshipsروابط of life,
36
105125
3264
چیزهایی که آدم ها را خوشحال می‌کند،
داشتن روابط عمیق در زندگی‌ است،
02:00
the losingاز دست دادن of self-sufficiencyخودکارآمدی.
37
108413
2067
و رهايي از حس خودکفا بودن.
02:03
The thirdسوم lieدروغ is the lieدروغ
of the meritocracyشایسته سالاری.
38
111804
2667
سومین دروغ، دروغ شایسته‌سالاری است.
02:07
The messageپیام of the meritocracyشایسته سالاری
is you are what you accomplishانجام دادن.
39
115591
3199
پیام شایسته‌سالاری این است که
تو چیزی جز دستاوردهایت نیستی.
02:11
The mythاسطوره of the meritocracyشایسته سالاری
is you can earnبدست آوردن dignityکرامت
40
119133
2467
فريب شایسته‌سالاری این است
که مي‌توانی با پیوند خود
به مارک های معتبر،
شآن و منزلت کسب کنی.
02:13
by attachingپیوستن yourselfخودت
to prestigiousمعتبر brandsعلامت های تجاری.
41
121624
2610
02:16
The emotionهیجانی of the meritocracyشایسته سالاری
is conditionalمشروط love,
42
124258
2805
عطوفت مرتبط با شایسته‌سالاری،
عشق مشروط است.
یعنی می توانی مسیر
عشق را «هموار» کنی.
02:19
you can "earnبدست آوردن" your way to love.
43
127087
1855
انسان‌شناسی شایسته‌سالاری می‌گويد
که روحت نیازمند تزکیه و پالایش نيست،
02:20
The anthropologyمردم شناسی of the meritocracyشایسته سالاری
is you're not a soulروح to be purifiedتصفیه شده,
44
128966
3421
تو مجموعه‌ای از مهارت‌هایی هستی
که باید فزونی يابد.
02:24
you're a setتنظیم of skillsمهارت ها to be maximizedحداکثر.
45
132411
2468
02:26
And the evilبد of the meritocracyشایسته سالاری
46
134903
1849
و بخش اهریمنی شایسته‌سالاری اين است که
02:28
is that people who'veچه کسی achievedبه دست آورد
a little more than othersدیگران
47
136776
2658
هر كس که اندکی بیش از
دیگران دستاورد داشته باشد،
02:31
are actuallyدر واقع worthارزش
a little more than othersدیگران.
48
139458
2286
اندکی بیش از دیگران با ارزش است.
02:34
And so the wagesدستمزد of sinگناه are sinگناه.
49
142141
1863
و حكايت خربزه خوردن
و لرزيدن است.
02:36
And my sinsگناهان were the sinsگناهان of omission-حذف-
50
144815
1884
و خربزه خوردن من غفلتم بود...
02:38
not reachingرسیدن به out,
failingشکست خوردن to showنشان بده up for my friendsدوستان,
51
146723
2468
سراغ كسی نرفتن، كوتاهی از بودن با دوستانم،
02:41
evasionفرار از زندان, avoidingپرهیز کردن conflictدرگیری.
52
149215
1515
فرار، احتراز از درگیری.
02:43
And the weirdعجیب و غریب thing was
that as I was fallingافتادن into the valleyدره --
53
151560
3128
و عجیب و ترسناک این بود که
من داشتم توی دره‌ای فرومی‌افتادم،
درۀ گسستن از دیگران...
02:46
it was a valleyدره of disconnectionقطع ارتباط --
54
154712
1704
کسان زيادی این بلا
را سر خودشان می‌آورند.
02:48
a lot of other people
were doing that, too.
55
156440
2034
نوعی راز بود
که به حرفه‌ام گره خورده بود؛
02:51
And that's sortمرتب سازی of
the secretراز to my careerحرفه;
56
159014
2009
خیلی از بلاهایی که سر من می آید
02:53
a lot of the things that happenبه وقوع پیوستن to me
57
161047
1773
پیوسته برسر بسیاری از مردم می‌آید.
02:54
are always happeningاتفاق می افتد
to a lot of other people.
58
162844
2158
من آدمی در حد خیلی متوسط هستم،
با مهارت برقراری ارتباط بالای متوسط.
02:57
I'm a very averageمیانگین personفرد
with aboveدر بالا averageمیانگین communicationارتباطات skillsمهارت ها.
59
165026
3194
03:00
(Laughterخنده)
60
168244
1103
(خنده حضار)
03:01
And so I was detachedجدا.
61
169371
1466
پس من از ديگران
گسسته بودم.
03:03
And at the sameیکسان time,
a lot of other people were detachedجدا
62
171252
3262
در همان حال،
بسیاری از مردمان دیگر هم گرفتار این گسست
03:06
and isolatedجدا شده and fragmentedتقسیم شده است
from eachهر یک other.
63
174538
2515
و انزوا و جدایی از یکدیگر بودند.
03:09
Thirty-fiveسی و پنج percentدرصد of Americansآمریکایی ها
over 45 are chronicallyبه طور مداوم lonelyتنهایی.
64
177077
3080
پنجاه و پنج درصد آمریکایی های بالای
۴۵ سال اسیر تنهایی مزمن‌اند.
تنها هشت درصد آمریکایی‌ها
اظهار می‌کنند که گفتگوی معناداری
03:12
Only eightهشت percentدرصد of Americansآمریکایی ها
reportگزارش havingداشتن meaningfulمعنی دار conversationگفتگو
65
180181
3341
با همسایه‌های خود دارند.
03:15
with theirخودشان neighborsهمسایه ها.
66
183546
1150
تنها ۳۲ درصد از آنها می‌گویند
به همسایه‌های خود اعتماد دارند.
03:16
Only 32 percentدرصد of Americansآمریکایی ها
say they trustاعتماد theirخودشان neighborsهمسایه ها,
67
184720
2825
03:19
and only 18 percentدرصد of millennialsهزاران ساله.
68
187569
2254
این درمورد جوانان قرن حاضر
تنها ۱۸ درصد است.
03:21
The fastest-growingسریعترین در حال رشد
politicalسیاسی partyمهمانی is unaffiliatedکارش.
69
189847
2441
حزب مستقل، سریع‌-رشدترین احزاب سیاسی‌اند.
حزب مستقل، سریع‌-رشدترین
جنبش هاي مذهبی‌‌اند.
03:24
The fastest-growingسریعترین در حال رشد religiousدینی
movementجنبش is unaffiliatedکارش.
70
192312
2587
نرخ افسردگی روبه فزونی و
مشکلات روحی روبه افزایش است.
03:26
Depressionافسردگی ratesنرخ ها are risingرو به افزایش,
mentalذهنی healthسلامتی problemsمشکلات are risingرو به افزایش.
71
194923
2976
03:29
The suicideخودکشی کردن rateنرخ has risenبالا رفت
30 percentدرصد sinceاز آنجا که 1999.
72
197923
3241
نرخ خودکشی از سال ۱۹۹۹،
۳۰ درصد افزایش یافته است.
03:33
For teenنوجوان suicidesخودکشی
over the last severalچند yearsسالها,
73
201188
2176
درچند سال گذشته، نرخ خودکشی نوجوانان
03:35
the suicideخودکشی کردن rateنرخ has risenبالا رفت by 70 percentدرصد.
74
203388
2659
۷۰ درصد بالا رفته است.
03:39
Forty-fiveForty-five thousandهزار Americansآمریکایی ها
killکشتن themselvesخودشان everyهرکدام yearسال;
75
207249
2675
هرساله چهل و پنج هزار آمریکایی
خودکشی می‌کنند،
03:41
72,000 dieمرگ from opioidمخدر addictionsاعتیاد;
76
209948
2230
۷۲,۰۰۰ نفر از اعتیاد
به مواد مخدر می‌میرند.
03:44
life expectancyامید به زندگی is fallingافتادن, not risingرو به افزایش.
77
212202
3349
میانگین عمر کاهش می‌یابد نه افزایش.
آن‌چه می‌خواهم به شما بگویم،
آن‌چه این‌جا آمده‌ام بگویم
03:48
So what I mean to tell you,
I flewپرواز کرد out here to say
78
216985
2587
این‌ است که بحران اقتصادی داریم،
بحران زيست محيطی داریم،
03:51
that we have an economicاقتصادی crisisبحران,
we have environmentalمحیطی crisisبحران,
79
219596
2928
بحران سیاسی داریم،
03:54
we have a politicalسیاسی crisisبحران.
80
222548
1365
بحران احتماعی و ارتباطی داریم؛
03:55
We alsoهمچنین have a socialاجتماعی
and relationalرابطه ای crisisبحران;
81
223937
2079
ما ته دره‌ایم،
03:58
we're in the valleyدره.
82
226040
1339
03:59
We're fragmentedتقسیم شده است from eachهر یک other,
83
227403
1603
ما از هم جدا افتاده‌ایم.
04:01
we'veما هستیم got cascadesآبشارها of liesدروغ
comingآینده out of Washingtonواشنگتن ...
84
229030
2592
آبشار دروغ است که از واشنگتن
به‌سوی ما جاریست...
و ما ته دره‌ایم.
04:03
We're in the valleyدره.
85
231646
1333
و من پنج سال گذشته را صرف کردم
که ببینم....
04:05
And so I've spentصرف شده the last fiveپنج yearsسالها --
86
233466
1977
چگونه خود را از دره بیرون بکشیم؟
04:07
how do you get out of a valleyدره?
87
235467
1514
04:09
The Greeksیونانیان used to say,
"You sufferرنج بردن your way to wisdomحکمت."
88
237356
3113
یونانی ها می‌گویند
«راه رسیدن به خرد، پربلاست.»
04:13
And from that darkتاریک است periodدوره زمانی where I startedآغاز شده,
I've had a fewتعداد کمی realizationsتحقق.
89
241006
3660
و راه را از آن دورۀ تاریک خودم آغاز کردم،
و درمسیر دریافت‌هایی داشتم.
04:17
The first is, freedomآزادی sucksبمکد.
90
245228
2921
اولین دریافتم این بود که آزادی مزخرف است.
04:20
Economicاقتصادی freedomآزادی is OK,
politicalسیاسی freedomآزادی is great,
91
248998
2674
آزادی اقتصادی خوب است،
آزادی سیاسی عالی‌است،
04:23
socialاجتماعی freedomآزادی sucksبمکد.
92
251696
1801
اما آزادی اجتماعی مزخرف است.
04:26
The unrootedاید man is the adriftمرده man.
93
254036
2327
انسان جدا از ریشه
چو تخته پاره‌ای بر آب است.
04:28
The unrootedاید man is the unrememberedبدون یادآوری man,
because he's uncommittedغیروابسته to things.
94
256387
3983
انسان جدا از ریشه، انسانی فراموش شده است،
چون تعهدی در قبال چیزی ندارد.
04:32
Freedomآزادی is not an oceanاقیانوس
you want to swimشنا کردن in,
95
260776
3534
آزادی دريایی نیست که بشود در آن شنا کرد،
04:36
it's a riverرودخانه you want to get acrossدر سراسر,
96
264334
1730
رودیست که بايد از آن گذشت،
04:38
so you can commitمرتکب شدن and plantگیاه yourselfخودت
on the other sideسمت.
97
266088
2666
تا بتوانید خود را در سوی دیگر رود
بکارید و متعهد کنید.
04:41
The secondدومین thing I learnedیاد گرفتم
98
269270
1659
دومین چیزی که دریافتم
04:42
is that when you have
one of those badبد momentsلحظات in life,
99
270953
2596
این بود که وقتی گرفتار لحظه‌های
بد زندگی می‌‌شوید،
04:45
you can eitherیا be brokenشکسته شده,
100
273573
1295
یا خود می‌‌شکنید،
04:46
or you can be brokenشکسته شده openباز کن.
101
274892
1539
یا زندان حالِ خراب را می‌‌شکنید.
04:48
And we all know people who are brokenشکسته شده.
102
276905
1826
همه ما کسانی را می‌‌شناسیم
که شکستند،
04:50
They'veآنها دارند enduredتحمل کرد some painدرد
or griefغم و اندوه, they get smallerکوچکتر,
103
278755
2516
آنها با تحمل درد و غم خرد شدند،
خشمگین‌تر شدند، بی‌قرارتر شدند،
ضربه دیدند.
04:53
they get angrierعصبانی, resentfulترسناک,
they lashشلاق out.
104
281295
2380
آن‌گونه که گفته‌اند:
04:55
As the sayingگفت: is,
105
283699
1155
04:56
"Painدرد that is not transformedتبدیل شده است
getsمی شود transmittedفرستاده شده."
106
284878
2698
« دردی که دگرگون‌مان نکند،
(به دیگری) منتقل می‌شود.»
04:59
But other people are brokenشکسته شده openباز کن.
107
287927
1829
و دیگران خود ویران‌اند.
05:03
Suffering'sرنج great powerقدرت
is that it's an interruptionوقفه of life.
108
291125
3101
قدرت عظیم رنج در این است که
باعث وقفه در زندگی می‌‌شود.
به‌خاطرتان می‌آورد که شما
آن‌چه می‌پنداشتید، نیستید.
05:06
It remindsیادآوری می کند you you're not the personفرد
you thought you were.
109
294250
2769
05:09
The theologianمتکلم Paulپل Tillichتيليخ said
110
297043
1537
پائول تیلیچ، حکیم الهی گفت:
رنج، آنچه را که کفِ زیرزمین روحتان
05:10
what sufferingرنج کشیدن does is it carvesحکاکی می کند throughاز طریق
what you thought was the floorکف
111
298604
3417
05:14
of the basementزیر زمین of your soulروح,
112
302045
1383
می‌پنداشتید، می‌‌شکافد،
05:15
and it carvesحکاکی می کند throughاز طریق that,
revealingآشکار شدن a cavityحفره belowدر زیر,
113
303452
2510
و از آن عبور می‌‌کند
تا حفرۀ زیر آن را آشکار کند،
05:17
and it carvesحکاکی می کند throughاز طریق that,
revealingآشکار شدن a cavityحفره belowدر زیر.
114
305986
2492
و بازهم می‌‌شکافد تا
حفرۀ زیرتر را آشکار کند.
05:20
You realizeتحقق بخشیدن there are depthsعمق of yourselfخودت
you never anticipatedپیش بینی شده,
115
308502
3009
و پی می‌برید در شما عمقی وجود دارد
که تصورش را هم نمی‌‌کردید.
05:23
and only spiritualروحانی and relationalرابطه ای foodغذا
will fillپر کن those depthsعمق.
116
311535
2951
و فقط خوراک معنوی و داشتن ارتباط
آن حفره ها را پر می‌‌کند.
و وقتی تا آن عمق می‌‌روید،
از منیّت رها می‌‌شوید
05:28
And when you get down there,
you get out of the headسر of the egoنفس
117
316173
2968
و به سویدای دل می‌رسید،
05:31
and you get into the heartقلب,
118
319165
1682
05:32
the desiringخواستار heartقلب.
119
320871
1762
دلی پر از اشتیاق.
05:34
The ideaاندیشه that what we really yearnمشتاق بودن for
is longingاشتیاق and love for anotherیکی دیگر,
120
322657
3631
این اندیشه که ما در آتش عشق و
اشتیاقیم برای انسانی دیگر،
05:38
the kindنوع of thing that Louisلوئیس deد Berniبرنèresرز
describedشرح داده شده in his bookکتاب,
121
326312
3046
از آن دست اشتیاقی که لویی دوبرنیه در کتاب
«ماندولین سروان کورلی» توصیف کرده است.
05:41
"Captainکاپیتان Corelli'sCorelli ' s Mandolinماندولین."
122
329382
1898
مرد سالمندی در آن داستان با دخترش دربارۀ
05:43
He had an oldقدیمی guy talkingصحبت کردن to his daughterفرزند دختر
123
331304
1979
رابطۀ خودش با همسر درگذشته اش حرف می‌‌زند.
05:45
about his relationshipارتباط with his lateدیر است wifeهمسر,
124
333307
2018
مرد سالمند می‌گوید:
05:47
and the oldقدیمی guy saysمی گوید,
125
335349
1387
«عشق، خود خاکستری است که پس از دورۀ
عشق ورزیدن به جا می‌‌ماند.
05:48
"Love itselfخودش is whateverهر چه is leftoverپس مانده غذا
when beingبودن in love is burnedسوخته away.
126
336760
3698
05:52
And this is bothهر دو an artهنر
and a fortunateخوش شانسی accidentتصادف.
127
340482
2857
و این هم هنر است و هم حادثه‌ای همایون.
05:55
Your motherمادر and I had it.
128
343704
1683
من و مادرت آن ‌را داشتیم.
05:57
We had rootsریشه ها that grewرشد کرد
towardsبه سمت eachهر یک other undergroundزیرزمینی,
129
345411
2539
ریشه های ما در زیرزمین به‌ سوی هم روئید،
05:59
and when all the prettyبسیار blossomsشکوفه های
had fallenافتاده from our branchesشاخه ها,
130
347974
2929
و وقتی تمام شکوفه‌های زیبا
از شاخساران ما فروریخت،
دریافتیم که دو درخت نیستیم،
بلکه درختی يگانه‌ايم.»
06:02
we discoveredکشف شده that we are
one treeدرخت and not two."
131
350927
2452
06:05
That's what the heartقلب yearnsخوبه for.
132
353696
1873
این چیزی‌ست که دل انسان مشتاق آن است.
06:07
The secondدومین thing
you discoverكشف كردن is your soulروح.
133
355593
2761
دومین چیزی که کشف می‌کنید، روحتان است.
از شما نمی‌‌خواهم خداباورباشید یا نه،
06:10
Now, I don't askپرسیدن you to believe in God
or not believe in God,
134
358932
2878
اما از شما می‌‌خواهم باورکنید
که بخشی از وجود شما
06:13
but I do askپرسیدن you to believe
that there's a pieceقطعه of you
135
361834
2587
که نه شکل دارد، نه بعد و نه رنگ و وزن،
06:16
that has no shapeشکل, sizeاندازه, colorرنگ or weightوزن,
136
364445
1976
اما به شما کرامت و ارزش بی‌پايان می‌‌بخشد.
06:18
but that givesمی دهد you
infiniteبي نهايت dignityکرامت and valueارزش.
137
366445
2926
06:21
Richثروتمند and successfulموفق شدن people
don't have more of this
138
369395
2357
افراد کامیاب و ثروتمند، این بخش از وجود را
بیش از افراد ناموفق ندارند
06:23
than lessکمتر successfulموفق شدن people.
139
371776
1365
06:25
Slaveryبرده داری is wrongاشتباه because
it's an obliterationاز بین بردن of anotherیکی دیگر soulروح.
140
373974
3182
برده داری نادرست است چون
باعث پایمالی روح دیگری می‌شود.
تجاوز جنسی فقط حمله به توده ای
از مولکول های فیزیکی نیست،
06:29
Rapeتجاوز is not just an attackحمله
on a bunchدسته ای of physicalفیزیکی moleculesمولکول ها,
141
377180
2834
06:32
it's an attemptتلاش کنید to insultتوهین
anotherیکی دیگر person'sفردی soulروح.
142
380038
2928
بلکه حرکتی است توهین‌آمیز به روح دیگری.
و روح، درستی و نیکو کاری را تمنا می‌كند.
06:34
And what the soulروح does
is it yearnsخوبه for righteousnessعدالت.
143
382990
3046
دل در سودای یگانگی با دیگری می‌سوزد و
روح، تشنۀ درستی و نیکوکاری است.
06:38
The heartقلب yearnsخوبه for fusionهمجوشی with anotherیکی دیگر,
the soulروح yearnsخوبه for righteousnessعدالت.
144
386060
3579
06:41
And that led to my thirdسوم realizationتحقق,
whichکه I borrowedقرض گرفت from Einsteinانیشتین:
145
389663
3285
این درک مرا به ادراک سوم خودم می‌رساند،
که آن را از انیشتین وام گرفتم:
06:45
"The problemمسئله you have
is not going to be solvedحل شد
146
393655
2486
«مشکل شما با همان سطح آگاهی که آن را
06:48
at the levelسطح of consciousnessآگاهی
on whichکه you createdایجاد شده it.
147
396165
2714
ایجاد کرده، حل نخواهد شد.
06:50
You have to expandبسط دادن
to a differentناهمسان levelسطح of consciousnessآگاهی."
148
398903
3873
باید به سطح آگاهی بالاتر فرا روید.»
06:54
So what do you do?
149
402800
1214
پس چه باید بکنید؟
خوب اولین کار که می‌کنید،
سراغ دوستان می‌روید.
06:56
Well, the first thing you do
is you throwپرت كردن yourselfخودت on your friendsدوستان
150
404038
3110
و با آنها گفتگو می‌کنید
عمیق تر از آن‌چه قبلاً داشته‌اید.
06:59
and you have deeperعمیق تر conversationsگفتگو
that you ever had before.
151
407172
2961
اما دومین کاری که می‌کنید،
07:02
But the secondدومین thing you do,
152
410157
1357
باید تنها سر به صحرا بگذارید.
07:03
you have to go out aloneتنها
into the wildernessبیابان.
153
411538
2134
جایی بروید که هیچ کس
آن‌جا نباشد که مشغولتان کند،
07:05
You go out into that placeمحل
where there's nobodyهيچ كس there to performانجام دادن,
154
413696
3072
و منیّت شما عاطل می‌ماند
و فرو می‌پاشد،
07:08
and the egoنفس has nothing to do,
and it crumblesخراب می شود,
155
416792
2380
آن زمان شما شایستۀ دوست
داشته شدن خواهید شد.
07:11
and only then are you capableقادر به
of beingبودن lovedدوست داشتنی.
156
419196
2159
07:13
I have a friendدوست who said
that when her daughterفرزند دختر was bornبدنیا آمدن,
157
421712
3337
دوستی دارم که می‌گفت وقتی دخترش زاده شد،
07:17
she realizedمتوجه شدم that she lovedدوست داشتنی her
more than evolutionسیر تکاملی requiredضروری.
158
425073
3603
متوجه شده او را بیش از آنچه فرمول‌های
تکامل لازم می‌دانسته، دوست دارد.
07:21
(Laughterخنده)
159
429041
1143
(خنده)
07:22
And I've always lovedدوست داشتنی that.
160
430208
1405
و پيوسته شیفتۀ آن بوده‌ام.
07:23
(Applauseتشویق و تمجید)
161
431637
1142
(تشویق)
07:24
Because it talksگفتگو about the peaceصلح
that's at the deepعمیق of ourselfخودمون,
162
432803
2957
چون این تعبیر از آرامشی در بخش
عمیق درون ما سخن می‌گوید،
یعنی میل غیرقابل توصیف ما
برای مراقبت از دیگری.
07:27
our inexplicableغیر قابل توضیح است careاهميت دادن for one anotherیکی دیگر.
163
435784
2705
و وقتی شما به این عمق برسید،
برای نجات یافتن آماده اید.
07:30
And when you touchدست زدن به that spotنقطه,
you're readyآماده to be rescuedنجات داد.
164
438513
2944
07:33
The hardسخت thing about
when you're in the valleyدره
165
441815
2316
دشواری درمورد در ته دره بودن این است که
07:37
is that you can't climbبالا رفتن out;
166
445300
1348
نمی‌شود از آن بالا كشيد؛
کسی باید دست دراز کند و شما را بالا بکشد.
07:38
somebodyکسی has to reachنائل شدن in and pullکشیدن you out.
167
446672
2157
07:41
It happenedاتفاق افتاد to me.
168
449331
1155
این اتفاق برای من افتاد.
07:42
I got, luckilyخوشبختانه, invitedدعوت کرد over to a houseخانه
by a coupleزن و شوهر namedتحت عنوان Kathyکتی and Davidدیوید,
169
450510
3527
خوش اقبال بودم که زوجی،يعني کتی و دیوید،
مرا به منزلشان دعوت کردند.
07:46
and they were --
170
454061
1405
و آنها ...
07:48
They had a kidبچه in the DCDC
publicعمومی schoolمدرسه, his name'sنام Santiسانتی.
171
456196
2675
پسری به نام سانتی در مدرسۀ
دولتی واشنگتن داشتند...
سانتی دوستی داشت كه
به جا نياز داشت
07:50
Santiسانتی had a friendدوست
who neededمورد نیاز است a placeمحل to stayاقامت کردن
172
458895
2102
چون مادرش بيمار بود.
07:53
because his momمامان had some healthسلامتی issuesمسائل.
173
461021
1866
و آن بچه دوستی داشت و
آن دوست هم دوستی داشت.
07:54
And then that kidبچه had a friendدوست
and that kidبچه had a friendدوست.
174
462911
2682
وقتی شش سال پیش به منزل آنها رفتم،
07:57
When I wentرفتی to theirخودشان houseخانه sixشش yearsسالها agoپیش,
175
465617
2008
07:59
I walkراه رفتن in the doorدرب, there's like
25 around the kitchenآشپزخانه tableجدول,
176
467649
2897
از در وارد شدم، حدود ۲۵ نفر
دور میز آشپزخانه نشسته بودند،
08:02
a wholeکل bunchدسته ای sleepingخوابیدن
downstairsطبقه پایین in the basementزیر زمین.
177
470570
2349
گروهي هم در طبقۀ پائین،
در زیرزمین خواب بودند.
دست دراز کردم که خودم را به
بچه ای معرفی کنم.
08:04
I reachنائل شدن out to introduceمعرفی کنید myselfخودم to a kidبچه,
178
472943
2063
08:07
and he saysمی گوید, "We don't really
shakeلرزش handsدست ها here.
179
475030
2604
او گفت: «ما این‌جا با هم دست نمی‌دهیم،
08:10
We just hugدر آغوش گرفتن here."
180
478331
1448
ما یکدیگر را بغل می‌کنیم.»
08:12
And I'm not the huggiesthuggiest guy
on the faceصورت of the earthزمین,
181
480323
2976
و من با سری به‌زیرافکنده
اهل بغل کردن نبودم،
08:15
but I've been going back to that home
everyهرکدام Thursdayپنج شنبه night when I'm in townشهر,
182
483323
3579
اما هروقت بیرون شهر نباشم،
هرشب پنج‌شنبه به خانۀ آنها می‌روم،
08:18
and just huggingآغوش گرفتن all those kidsبچه ها.
183
486926
1544
و همۀ آن بچه ها را بغل می‌‌کنم.
08:20
They demandتقاضا intimacyصمیمیت.
184
488494
1885
آنها طالب صمیمیت اند.
08:22
They demandتقاضا that you behaveرفتار كردن in a way
where you're showingنشان دادن all the way up.
185
490403
3610
آنها طالب برخوردي هستند که در آن
تمامیت وجود احساسی تو عریان باشد.
08:26
And they teachتدریس کنید you a newجدید way to liveزنده,
186
494442
1794
آنها به تو راهي نو برای زیستن می‌آموزند،
08:28
whichکه is the cureدرمان
for all the illsدرد و رنج of our cultureفرهنگ
187
496260
2301
که درمان همۀ دردهای برآمده
از دروغهای فرهنگی ماست،
08:30
whichکه is a way of directمستقیم --
really puttingقرار دادن relationshipارتباط first,
188
498585
2946
راهی مستقیم...
که ارتباط انسانی را در‌اولویت قرار می‌دهد،
08:33
not just as a wordکلمه, but as a realityواقعیت.
189
501555
3170
آن هم نه زبانی، بلکه به عنوان یک حقیقت.
08:37
And the beautifulخوشگل thing is,
these communitiesجوامع are everywhereدر همه جا.
190
505557
4071
و زیبایی در این است که
از این جمع‌ها همه جا می‌شود یافت.
در انیستیتوی آسپن حركتی را آغاز کردم
که نامش« ببافید: بافت اجتماعی» است.
08:41
I startedآغاز شده something at the Aspenآسپن Instituteمؤسسه
calledبه نام "Weaveبافتن: The Socialاجتماعی Fabricپارچه."
191
509652
3647
این لوگوی ماست.
08:45
This is our logoآرم here.
192
513323
1156
هرجا سرمی‌زنیم، در هرجا، درهمه جا
با بافندگان روبرو می‌شویم.
08:46
And we plopخراب کردن into a placeمحل and we find
weaversبافندگان anywhereهر جا, everywhereدر همه جا.
193
514503
3733
08:50
We find people like AsiahaAsiaha Butlerخدمتکار,
who grewرشد کرد up in --
194
518761
2517
کسانی را مثل آسیه باتلر می‌بینیم که
در...
کسی که در شیکاگو زندگی می‌کرد،
در انگل‌وود، در محله ای ناآرام.
08:54
who livedزندگی می کرد in Chicagoشیکاگو, in Englewoodچوب,
in a toughسخت است neighborhoodمحله.
195
522056
2817
و قصد اسباب کشی داشت
چرا که محله خیلی خطرناکی بود،
08:56
And she was about to moveحرکت
because it was so dangerousخطرناک است,
196
524897
2953
09:00
and she lookedنگاه کرد acrossدر سراسر the streetخیابان
and she saw two little girlsدختران
197
528173
2868
و آن‌سوی خیابان دو دختربچه را دید
که در محوطه ای خالی با
بطری های شکسته بازی می‌‌کردند،
09:03
playingبازی کردن in an emptyخالی lot
with brokenشکسته شده bottlesبطری,
198
531065
2076
09:05
and she turnedتبدیل شد to her husbandشوهر
and she said, "We're not leavingترک.
199
533165
3182
برگشت پیش شوهرش و گفت
«ما این محل را ترک نمی‌کنیم.
ما مثل خانواده‌هایی که گذاشتند
و رفتند نخواهيم بود.
09:08
We're not going to be just anotherیکی دیگر familyخانواده
that abandonرها کردن that."
200
536371
2976
و ازطریق گوگل، «داوطلب در انگل‌وود» خواست،
و حالا جمعیت R.A.G.E. را مدیریت می کند،
09:11
And she GoogledGoogled "volunteerداوطلب in Englewoodچوب,"
and now she runsاجرا می شود R.A.G.E.,
201
539371
3208
یک جمعیت بزرگ سازمان‌یافته در آن‌جا.
09:14
the bigبزرگ communityجامعه organizationسازمان there.
202
542603
1797
برخی از این آدم‌ها در دره‌های
ناهمواری افتاده بودند.
09:16
Some of these people
have had toughسخت است valleysدره ها.
203
544424
2979
با خانمی به نام سارا در اوهایو آشنا شدم
که ازسفر گردشگری بازگشته بود.
09:19
I metملاقات کرد a womanزن namedتحت عنوان Sarahسارا in Ohioاوهایو
who cameآمد home from an antiquingantiquing tripسفر
204
547427
3705
و در بازگشت ديد شوهرش خود و
دو فرزندشان را کشته.
09:23
and foundپیدا شد that her husbandشوهر
had killedکشته شده himselfخودت and theirخودشان two kidsبچه ها.
205
551156
3762
09:27
She now runsاجرا می شود a freeرایگان pharmacyداروخانه,
she volunteersداوطلبان in the communityجامعه,
206
555815
3380
او اكنون مدیر یک داروخانۀ مجانی
و عضو جمعیت است.
او آموزش می‌دهد، به بانوان کنار آمدن
با خشونت را می‌آموزد.
09:31
she helpsکمک می کند womenزنان copeمقابله کن
with violenceخشونت, she teachesتدریس می کند.
207
559219
2992
09:34
She told me, "I grewرشد کرد from this
experienceتجربه because I was angryخشمگین.
208
562235
3064
وی به من گفت«این تجربه باعث رشد
من شد چون من خشمگین بودم.
قصد داشتم علیه آنچه او سعی کرد
به من بکند، بجنگم
09:37
I was going to fightمبارزه کردن back againstدر برابر
what he triedتلاش کرد to do to me
209
565323
2770
09:40
by makingساخت a differenceتفاوت in the worldجهان.
210
568117
1746
ازطریق ایجاد تغییری در جهان.
09:41
See, he didn't killکشتن me.
211
569887
2055
می‌بینی، او نتوانست مرا بکشد.
09:43
My responseواکنش to him is,
212
571966
1185
پاسخم به او این است که،
09:45
'Whateverهر چه you meantبه معنای to do to me,
screwپیچ you, you're not going to do it.'"
213
573175
4196
«آن‌چه قصد داشتی با من بکنی، باعث
تباهی خودت شد، اما موفق نشدی.»
09:50
These weaversبافندگان are not livingزندگي كردن
an individualisticفردگرایی life,
214
578029
3373
این بافندگان، زندگی انفرادی ندارند،
زندگی آنها در پیوند ارتباطی است،
آنها ارزش‌های خاص خودشان را دارند.
09:53
they're livingزندگي كردن a relationistrelationist life,
they have a differentناهمسان setتنظیم of valuesارزش های.
215
581426
3373
انگیزۀ اخلاقی دارند.
09:56
They have moralاخلاقی motivationsانگیزه ها.
216
584823
1420
یقین حرفه‌ای دارند، آنها ریشه دارند.
09:58
They have vocationalفنی و حرفه ای certitudeاعتماد به نفس,
they have plantedکاشته شده themselvesخودشان down.
217
586267
3128
با مردی در یونگستون اوهایو آشنا شدم.
10:01
I metملاقات کرد a guy in Youngstownیانگستون, Ohioاوهایو,
218
589419
1587
که به نصب تابلوئی
در میدان شهر کمك کرده بود،
10:03
who just heldبرگزار شد up a signامضا کردن
in the townشهر squareمربع,
219
591030
2031
«از یونگستون دفاع کنید.»
10:05
"Defendدفاع Youngstownیانگستون."
220
593085
1151
آنها همیاری افراطی دارند،
10:06
They have radicalافراطی mutualityمتقابل,
221
594260
1873
10:08
and they are geniusesنابغه ها at relationshipارتباط.
222
596157
2533
و در داشتن ارتباط متقابل نبوغ دارند.
خانمی هست به اسم مری گوردون
10:11
There's a womanزن namedتحت عنوان Maryمريم Gordonگوردون
223
599180
1675
که مدیر برنامه ای به نام
ریشه های همدلی است.
10:12
who runsاجرا می شود something
calledبه نام Rootsریشه ها of Empathyیکدلی.
224
600879
2123
کارشان ، این است که یک مشت بچه
حدود کلاس هشتم انتخاب مي كنند،
10:15
And what they do is they take
a bunchدسته ای of kidsبچه ها, an eighthهشتم gradeمقطع تحصیلی classکلاس,
225
603026
3265
یک مادر و کودک را جلو آنها می‌گذارند،
10:18
they put a momمامان and an infantنوزاد,
226
606315
1739
10:20
and then the studentsدانش آموزان have to guessحدس بزن
what the infantنوزاد is thinkingفكر كردن,
227
608078
3024
و بعد، بچه‌ها باید حدس بزنند که
در ذهن کودک چه می‌گذرد،
تا همدلی و مهر را آموزش دهند.
10:23
to teachتدریس کنید empathyیکدلی.
228
611126
1151
10:24
There was one kidبچه in a classکلاس
who was biggerبزرگتر than the restباقی مانده
229
612301
3106
پسری توی کلاس بود بزرگ‌تر از بقیه،
10:27
because he'dاو می خواهد been heldبرگزار شد back,
been throughاز طریق the fosterفاستر careاهميت دادن systemسیستم,
230
615431
3583
چون از درس عقب افتاده بود،
پرورشگاهی بود،
10:31
seenمشاهده گردید his momمامان get killedکشته شده.
231
619038
1626
کشته شدن مادرش را به چشم دیده بود
10:32
And he wanted to holdنگه دارید the babyعزیزم.
232
620688
1881
و دلش می‌خواست آن کودک را بغل کند.
10:34
And the momمامان was nervousعصبی
because he lookedنگاه کرد bigبزرگ and scaryترسناک.
233
622593
2635
و مادر نگران بود چون پسرک
گنده و ترسناک بود.
10:37
But she let this kidبچه,
Darrenدارن, holdنگه دارید the babyعزیزم.
234
625252
2595
اما اجازه داد که این پسر یعني دارن،
کودک را بغل کند.
10:39
He heldبرگزار شد it, and he was great with it.
235
627871
1849
بغلش کرد و رفتارش با بچه عالی بود.
10:43
He gaveداد the babyعزیزم back and startedآغاز شده
askingدرخواست questionsسوالات about parenthoodپدر و مادر.
236
631014
3486
بچه را به مادر پس داد و شروع کرد به
پرسش‌هایی دربارۀ بچه‌داری،
10:47
And his finalنهایی questionسوال was,
237
635015
1929
و آخرین سوالش این بود:
«اگر هرگز کسی به شما عشق نورزیده باشد،
آیا فکر می‌‌کنی‌ بتوانی پدر خوبی باشی؟»
10:48
"If nobodyهيچ كس has ever lovedدوست داشتنی you,
do you think you can be a good fatherپدر?"
238
636968
3301
پس برنامۀ ریشه‌های مهر و همدلی
انجام می‌دهد این ست که
10:52
And so what Rootsریشه ها of Empathyیکدلی does
239
640642
1667
10:54
is they reachنائل شدن down and they grabگرفتن
people out of the valleyدره.
240
642333
2720
خم می شود و مردم را از عمق دره برمی دارد.
و این کاری است که بافندگان می‌کنند.
10:57
And that's what weaversبافندگان are doing.
241
645077
1853
11:01
Some of them switchسوئیچ jobsشغل ها.
242
649300
2187
بعضی از آنها تغییر شغل می‌دهند.
11:03
Some of them stayاقامت کردن in theirخودشان sameیکسان jobsشغل ها.
243
651950
2531
بضی در شغلی که دارند، می‌مانند.
11:06
But one thing is,
they have an intensityشدت to them.
244
654982
2500
اما چیزی که به‌هرحال دارند،
اشتیاق {به خدمت} است.
11:09
I readخواندن this --
245
657982
1383
من به این می‌گویم --
11:11
E.O. Wilsonویلسون wroteنوشت a great bookکتاب
calledبه نام "Naturalistطبیعت," about his childhoodدوران کودکی.
246
659389
5987
ای.او. ویلسون کتاب جالبی درمورد
کودکی‌آش نوشته به نام «طبیعت گرا».
وقتی هفت ساله بود،
پدر و مادرش از هم جدا می‌شوند.
11:17
When he was sevenهفت,
his parentsپدر و مادر were divorcingطلاق گرفتن.
247
665712
2699
11:21
And they sentارسال شد him
to Paradiseبهشت Beachساحل دریا in Northشمال Floridaفلوریدا.
248
669291
3167
او را می‌فرستند به پارادایز بيچ ،
در فلوریدای شمالی.
11:24
And he'dاو می خواهد never seenمشاهده گردید the oceanاقیانوس before.
249
672482
1836
او قبلاً هرگز اقیانوس را ندیده بود.
11:26
And he'dاو می خواهد never seenمشاهده گردید a jellyfishعروس دریایی before.
250
674731
2331
هرگز عروس دریائی ندیده بود.
11:29
He wroteنوشت, "The creatureموجود was astonishingشگفت آور.
It existedوجود داشت beyondفراتر my imaginationخیال پردازی."
251
677086
4091
او نوشت «این مخلوق، اعجاب‌آور بود.
تصور بودنش را هم نمی‌‌کردم.»
11:33
He was sittingنشسته on the dockاسکله one day
252
681596
1661
روزی روی بارانداز نشسته بود.
11:35
and he saw a stingrayستاره دار
floatشناور beneathدر زیر his feetپا.
253
683281
2737
یک پرتوماهی گزنده را می‌‌بیند
که از زیر پاهایش رد می‌‌شود.
11:38
And at that momentلحظه, a naturalistطبیعت گرایانه was bornبدنیا آمدن
in the aweهیاهو and wonderتعجب.
254
686365
4080
و در آن لحظه، درترس آمیخته به شگفتی،
یک طبیعت‌گرا در درون او زاده می‌‌شود.
11:42
And he makesباعث می شود this observationمشاهده:
255
690469
2145
و نظرش را به این صورت می‌گوید:
11:44
that when you're a childکودک,
256
692638
1217
که وقتی هنوز کودک‌ هستید،
11:45
you see animalsحیوانات at twiceدو برابر the sizeاندازه
as you do as an adultبالغ.
257
693879
3147
جانوران دو برابر آنچه در بزرگی می‌‌بینید،
به چشمتان می‌‌آیند،
و این واقعیت هميشه مرا
تحت تآثیر قرار داده،
11:50
And that has always impressedتحت تاثیر قرار me,
258
698162
1774
چرا که آن‌چه به عنوان کودک مطلوب ماست،
حدت و شدت اخلاقی و معنویست،
11:51
because what we want as kidsبچه ها
is that moralاخلاقی intensityشدت,
259
699960
4760
11:56
to be totallyکاملا givenداده شده ourselvesخودمان
over to something
260
704744
2944
تا خود را یکپارچه به چیزی بسپاریم و
به سطحی از رهایی و رستگاری دست یابیم.
11:59
and to find that levelسطح of vocationحرفه.
261
707712
2334
وقتی شما
درکنار این بافندگان قرار می‌‌گیرید،
12:02
And when you are around these weaversبافندگان,
262
710480
1969
آنها مردم را {از نظر ارزش معنوی}،
دوبرابر اندازۀ انسان های معمولی می‌‌بینند،
12:04
they see other people
at twiceدو برابر the sizeاندازه as normalطبیعی people.
263
712473
2968
به اعماق وجود انسان‌ها نظر می‌‌کنند.
12:07
They see deeperعمیق تر into them.
264
715465
1733
12:09
And what they see is joyشادی.
265
717997
2158
و آن‌چه به نظرشان می‌‌آید، شور و طرب است.
12:13
On the first mountainکوه of our life,
when we're shootingتیراندازی کردن for our careerحرفه,
266
721315
3404
در فتح اولین قله‌ زندگی
وقتی یک حرفه را، هدف خود قرار می‌‌دهیم،
هدفمان خوشبخت شدن است.
12:16
we shootشلیک for happinessشادی.
267
724743
2159
12:19
And happinessشادی is good,
it's the expansionگسترش of selfخود.
268
727649
3047
خوشبختی خوب است، امتداد منیّت ماست.
12:22
You winپیروزی a victoryپیروزی,
269
730720
1746
به‌دست آوردن یک موفقیت است.
ترفیع می‌‌گیرید،
تیم فوتبال محبوب شما برنده می‌‌شود،
12:24
you get a promotionترفیع,
your teamتیم winsبرنده می شود the Superسوپر Bowlکاسه,
270
732490
3993
12:28
you're happyخوشحال.
271
736507
1150
حس خوشبختی دارید،
12:30
Joyشادی is not the expansionگسترش of selfخود,
it's the dissolvingحل کردن of selfخود.
272
738149
3721
دیگر شادی، امتداد منیّت شما نیست،
انحلال آن است.
12:34
It's the momentلحظه when the skinپوست barrierمانع
disappearsناپدید می شود betweenبین a motherمادر and her childکودک,
273
742764
4238
مثل لحظه‌ای‌ست که پوست بدن مانع
یگانگی مادر و فرزند نمی‌‌شود.
12:39
it's the momentلحظه when a naturalistطبیعت گرایانه
feelsاحساس می کند just freeرایگان in natureطبیعت.
274
747026
3309
لحظه‌ای‌ست که یک طبیعت‌گرا
در آغوش طبیعت رها می‌‌شود.
12:43
It's the momentلحظه where you're so lostکم شده
in your work or a causeسبب می شود,
275
751232
2945
لحظۀ گم شدن شما در کار یا در هدفتان است،
12:46
you have totallyکاملا self-forgottenخود فراموش.
276
754201
2000
لحظۀ خود فراموشی کامل.
12:48
And joyشادی is a better thing
to aimهدف for than happinessشادی.
277
756649
2886
و شادی هدف بهتری‌ست تا خوشبختی.
12:51
I collectجمع کن passagesپاساژ ها of joyشادی,
of people when they loseاز دست دادن it.
278
759559
3041
من نوشته های مربوط به تجربه‌های
شادی مردم را جمع می‌‌کنم.
12:54
One of my favoriteمورد علاقه is from Zadieزادی Smithاسمیت.
279
762624
2247
یکی از موارد مورد علاقه‌ام
نوشتۀ زیدی اسمیت است.
12:56
In 1999, she was in a Londonلندن nightclubکلوپ شبانه,
280
764895
3310
او سال ۱۹۹۹ در یک کلوب شبانه در لندن بود،
13:00
looking for her friendsدوستان,
wonderingتعجب کردم where her handbagکیف دستی was.
281
768229
3095
درجستجوی دوستانش و
در پی یافتن کیف دستی‌اش.
13:03
And suddenlyناگهان, as she writesمی نویسد,
282
771348
2103
و او می‌نویسد که ناگهان،
13:05
"... a rail-thinراه آهن نازک man with enormousعظیم eyesچشم ها
reachedرسیده است acrossدر سراسر a seaدریا of bodiesبدن
283
773475
3322
"... از میان دریای جمعیت، مردی
باریک با چشمانی درشت
13:08
for my handدست.
284
776821
1176
آمد تا دستم را بگيرد.
13:10
He keptنگه داشته شد askingدرخواست me the sameیکسان thing
over and over, 'Are'هستند you feelingاحساس it?'
285
778021
3739
و پیوسته تکرار می‌کرد که «آیا حسش می‌کنی؟»
پاشنه بلند مسخره‌ام داشت مرا می‌کشت،
می‌ترسیدم که از درد بمیرم،
13:13
My ridiculousمسخره heelsپاشنه were killingکشتن me,
I was terrifiedوحشت زده that I mightممکن dieمرگ,
286
781784
3849
اما هم‌زمان حس کردم
لبریز از شادی و نشاط شدم،
13:17
yetهنوز I feltنمد simultaneouslyهمزمان
overwhelmedغرق شدن with delightلذت
287
785657
2448
چون آهنگ
«آیا می‌‌توانم خوش باشم؟» (Can I kick it)
13:20
that 'Can' می تواند I Kickکیک It?'
should happenبه وقوع پیوستن to be playingبازی کردن
288
788129
2311
13:22
on this preciseدقیق momentلحظه
in the historyتاریخ of the worldجهان
289
790464
2346
درست در همین لحظۀ دقیق تاریخ و جهان
روی دستگاه صوتی پخش می‌‌شد.
13:24
on the soundصدا systemسیستم,
290
792834
1155
13:26
and it was now morphingمورفین
into 'Teen' نوجوان Spiritروح.'
291
794013
2128
و حالا داشت می‌رفت روی آهنگ «Teen Spirit»
13:28
I tookگرفت the man'sانسان handدست,
the topبالا of my headسر blewوزید away,
292
796165
3158
من دست آن مرد را گرفتم،
و به عرش رفتم.
13:31
we dancedرقصید, we dancedرقصید,
we gaveداد ourselvesخودمان up to joyشادی."
293
799347
3400
ما رقصیدیم و رقصیدیم و در شادی غرق شدیم.»
13:35
And so what I'm tryingتلاش کن to describeتوصیف کردن
is two differentناهمسان life mindsetsذهنیت.
294
803680
3806
پس آن‌چه من می‌‌خواهم تشریح کنم،
دو ذهنیت متفاوت به زندگی است.
13:39
The first mountainکوه mindsetذهنیت, whichکه is about
individualفردی happinessشادی and careerحرفه successموفقیت.
295
807998
4468
ذهنیت بالارفتن بسوی قله که مربوط به
خوشحالی فردی و موقعیت کاری است.
و به‌جای خود، ذهنیت خوبی است
ومخالفتی با آن ندارم.
13:44
And it's a good mindsetذهنیت,
I have nothing againstدر برابر it.
296
812490
2563
اما ما در یک دره ملی هستیم،
13:47
But we're in a nationalملی valleyدره,
297
815077
2294
13:49
because we don't have
the other mindsetذهنیت to balanceتعادل it.
298
817395
2833
چون ذهنیت دوم را برای ایجاد تعادل نداریم.
13:52
We no longerطولانی تر feel good
about ourselvesخودمان as a people,
299
820252
2563
من به عنوان بشر حس خوبی
نسبت به خودمان ندارم.
13:54
we'veما هستیم lostکم شده our definingتعریف کردن
faithایمان in our futureآینده,
300
822839
2690
ما ایمان روشن به آیندۀ خود را
از دست داده‌ایم،
13:57
we don't see eachهر یک other deeplyعمیقا,
we don't treatدرمان شود eachهر یک other as well.
301
825553
3382
ما از درون یکدیگر غافلیم،
رفتار خوبی با هم نداریم.
14:01
And we need a lot of changesتغییرات.
302
829538
1991
و تغییرات زیادی را نیازمندیم.
14:03
We need an economicاقتصادی changeتغییر دادن
and environmentalمحیطی changeتغییر دادن.
303
831553
2706
ما نیازمند تغییر در اقتصاد
و محیط خود هستیم.
و نیز نیازمند انقلابی در فرهنگ
و ارتباط انسانی خود هستیم.
14:06
But we alsoهمچنین need a culturalفرهنگی
and relationalرابطه ای revolutionانقلاب.
304
834902
2945
14:09
We need to nameنام the languageزبان
of a recoveredبهبود یافت societyجامعه.
305
837871
4270
ما نیازمند یافتن نامي براي
زبان جامعۀ بهبود یافته‌ایم.
14:14
And to me, the weaversبافندگان
have foundپیدا شد that languageزبان.
306
842553
2738
و به نظر من بافندگان آن زبان را یافته‌اند.
14:17
My theoryتئوری of socialاجتماعی changeتغییر دادن
is that societyجامعه changesتغییرات
307
845593
3101
نظریۀ دگرگونی اجتماعی من این‌ است
که وقتی گروه کوچکی
14:20
when a smallکوچک groupگروه of people
find a better way to liveزنده,
308
848718
2645
از مردم راه بهتری برای زیستن بیابند،
بقیه ما الگوبرداری می‌کنیم و
جامعه تغییر می‌‌کند.
14:23
and the restباقی مانده of us copyکپی کنید them.
309
851387
1675
14:25
And these weaversبافندگان have foundپیدا شد
a better way to liveزنده.
310
853765
2638
و این بافندگان،
راه بهتر زیستن را یافته‌اند.
شما ابدا نیازی ندارید
که آن‌رانظریه پردازی کنید.
14:28
And you don't have to theorizeمعتقدند about it.
311
856427
1953
آنها به عنوان سازندگانِ این اجتماعات
در سرتاسر کشور حضور دارند.
14:30
They are out there as communityجامعه buildersسازندگان
all around the countryکشور.
312
858404
3229
14:34
We just have to shiftتغییر مکان our livesزندگی می کند a little,
313
862277
2277
ما فقط بايد اندکی زندگی خود را تغییر دهیم.
14:36
so we can say, "I'm a weaverبافندگی,
we're a weaverبافندگی."
314
864578
2731
بعد می‌‌توانیم ادعا کنیم
«من بافنده ام، ما بافندگانیم.»
14:39
And if we do that,
315
867999
1366
و اگر چنین کنیم،
14:42
the holeسوراخ insideداخل ourselvesخودمان getsمی شود filledپر شده,
316
870079
2349
نه تنها حفرۀ درونمان پر می‌‌شود،
14:44
but more importantمهم,
the socialاجتماعی unityوحدت getsمی شود repairedتعمیر شده.
317
872452
2825
بلکه مهم‌تراز آن،
یگانگی اجتماعی ما بازسازی می‌‌شود.
14:47
Thank you very much.
318
875301
1167
بسیار متشکرم.
14:48
(Applauseتشویق و تمجید)
319
876492
4065
(تشویق)
Translated by Hassan Parham
Reviewed by Hajar Almasi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
David Brooks - Op-ed columnist
Writer and thinker David Brooks has covered business, crime and politics over a long career in journalism.

Why you should listen

David Brooks became an Op-Ed columnist for The New York Times in September 2003. He is currently a commentator on "The PBS Newshour," NPR’s "All Things Considered" and NBC's "Meet the Press."

He is the author of Bobos in Paradise and The Social Animal. In April 2015, he released with his fourth book, The Road to Character, which was a #1 New York Times bestseller.

Brooks also teaches at Yale University, and is a member of the American Academy of Arts & Sciences.

Born on August 11, 1961 in Toronto, Canada, Brooks graduated a bachelor of history from the University of Chicago in 1983. He became a police reporter for the City News Bureau, a wire service owned jointly by the Chicago Tribune and Sun-Times.

He worked at The Washington Times and then The Wall Street Journal for nine years. His last post at the Journal was as Op-ed Editor. Prior to that, he was posted in Brussels, covering Russia, the Middle East, South Africa and European affairs. His first post at the Journal was as editor of the book review section, and he filled in as the Journal's movie critic.

He also served as a senior editor at The Weekly Standard for 9 years, as well as contributing editor for The Atlantic and Newsweek.

More profile about the speaker
David Brooks | Speaker | TED.com