ABOUT THE SPEAKER
Tan Le - Entrepreneur
Tan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG).

Why you should listen

Tan Le is the co-founder and president of Emotiv. Before this, she headed a firm that worked on a new form of remote control that uses brainwaves to control digital devices and digital media. It's long been a dream to bypass the mechanical (mouse, keyboard, clicker) and have our digital devices respond directly to what we think. Emotiv's EPOC headset uses 16 sensors to listen to activity across the entire brain. Software "learns" what each user's brain activity looks like when one, for instance, imagines a left turn or a jump.

Le herself has an extraordinary story -- a refugee from Vietnam at age 4, she entered college at 16 and has since become a vital young leader in her home country of Australia.

More profile about the speaker
Tan Le | Speaker | TED.com
TEDxWomen 2011

Tan Le: My immigration story

تان لی: داستان مهاجرت من

Filmed:
1,296,505 views

در سال 2010، تکنولوژیست "تان لی" در TEDGlobal به روی صحنه آمد تا فصل مشترک جدید و قدرتمندی را به اجرا گذارد. اما در حال حاضر، در TEDxWomen، او یک داستان بسیار شخصی را بیان می کند: داستان خانواده اش - مادر، مادر بزرگ و خواهر - گریز از ویتنام و ساختن یک زندگی جدید.
- Entrepreneur
Tan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG). Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
How can I speakصحبت in 10 minutesدقایق
0
0
3000
چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم،
00:18
about the bondsاوراق قرضه of womenزنان over threeسه generationsنسل ها,
1
3000
3000
چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم،
00:21
about how the astonishingشگفت آور strengthاستحکام of those bondsاوراق قرضه
2
6000
3000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:24
tookگرفت holdنگه دارید in the life
3
9000
2000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:26
of a four-year-oldچهار ساله girlدختر
4
11000
2000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:28
huddledمشغول خوردن with her youngجوان sisterخواهر,
5
13000
2000
که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش
00:30
her motherمادر and her grandmotherمادر بزرگ
6
15000
2000
که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش
00:32
for fiveپنج daysروزها and nightsشب ها
7
17000
2000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:34
in a smallکوچک boatقایق in the Chinaچين Seaدریایی
8
19000
2000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:36
more than 30 yearsسالها agoپیش,
9
21000
3000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:39
bondsاوراق قرضه that tookگرفت holdنگه دارید in the life of that smallکوچک girlدختر
10
24000
2000
رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت
00:41
and never let go --
11
26000
3000
رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت
00:44
that smallکوچک girlدختر now livingزندگي كردن in Sanسان Franciscoفرانسیسکو
12
29000
2000
آن دختر کوچک در حال حاضر در سان فرانسیسکو زندگی کرده
00:46
and speakingصحبت كردن to you todayامروز?
13
31000
3000
و امروز با شما سخن می گوید.
00:49
This is not a finishedتمام شده storyداستان.
14
34000
3000
این یک داستان تمام شده نیست.
00:52
It is a jigsawاره منبت کاری اره مویی puzzleپازل still beingبودن put togetherبا یکدیگر.
15
37000
3000
این پازلی است که هنوز قطعات آن کنار هم گذاشته می شوند.
00:55
Let me tell you about some of the piecesقطعات.
16
40000
4000
اجازه بدهید در مورد بعضی از قطعات با شما سخن بگویم.
00:59
Imagineتصور کن the first pieceقطعه:
17
44000
2000
قطعه اول را تصور کنید :
01:01
a man burningسوزش his life'sزندگی work.
18
46000
3000
یک مرد آثار زندگیش را می سوزاند.
01:04
He is a poetشاعر, a playwrightنمایشنامهنویس,
19
49000
3000
او یک شاعر، نمایشنامه نویس است،
01:07
a man whoseکه wholeکل life
20
52000
2000
مردی که تنها امید همۀ زندگیش
01:09
had been balancedمتعادل کننده on the singleتنها hopeامید
21
54000
2000
مردی که تنها امید همۀ زندگیش
01:11
of his country'sکشور unityوحدت and freedomآزادی.
22
56000
3000
روی وحدت و آزادی کشورش استوار شده بود.
01:14
Imagineتصور کن him as the communistsکمونیست ها enterوارد Saigonسایگون,
23
59000
3000
اونو در زمانیکه کمونیست ها وارد سایگون شدند تصور کنید،
01:17
confrontingمقابله با the factواقعیت
24
62000
2000
در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده.
01:19
that his life had been a completeتکمیل wasteدور ریختنی.
25
64000
2000
در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده.
01:21
Wordsواژه ها, for so long his friendsدوستان, now mockedفریاد زد him.
26
66000
3000
واژه ها، که زمانی طولانی دوستان او بودند، حال او را مسخره می کردند.
01:24
He retreatedعقب نشینی کرد into silenceسکوت.
27
69000
3000
او به سکوت پناه برد.
01:27
He diedفوت کرد brokenشکسته شده by historyتاریخ.
28
72000
4000
تاریخ او را درهم شکست و جان داد.
01:31
He is my grandfatherبابا بزرگ.
29
76000
2000
او پدربزرگ من است.
01:33
I never knewمی دانست him in realواقعی life.
30
78000
4000
من هیچگاه در زندگی واقعی او را نشناختم.
01:37
But our livesزندگی می کند are much more than our memoriesخاطرات.
31
82000
4000
اما زندگی ما خیلی بیشتر از خاطرات ما است.
01:41
My grandmotherمادر بزرگ never let me forgetفراموش کردن his life.
32
86000
3000
مادر بزرگم هرگز اجازه نداد زندگی او را فراموش کنم.
01:44
My dutyوظیفه was not to allowاجازه دادن it to have been in vainبیهوده,
33
89000
3000
وظیفه من این بود که اجازه ندم زندگی پدر بزرگم بیهوده باشه.
01:47
and my lessonدرس was to learnیاد گرفتن
34
92000
2000
و درس من این بود یاد بگیرم ،
01:49
that, yes, historyتاریخ triedتلاش کرد to crushخرد کردن us,
35
94000
3000
که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم.
01:52
but we enduredتحمل کرد.
36
97000
2000
که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم.
01:54
The nextبعد pieceقطعه of the jigsawاره منبت کاری اره مویی
37
99000
2000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
01:56
is of a boatقایق in the earlyزود dawnسپیده دم
38
101000
2000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
01:58
slippingلغزش silentlyسکوت out to seaدریا.
39
103000
3000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
02:01
My motherمادر, Maiمای, was 18
40
106000
2000
مادر من، مای، 18 ساله بود
02:03
when her fatherپدر diedفوت کرد --
41
108000
2000
زمانی که پدرش فوت کرد -
02:05
alreadyقبلا in an arrangedمرتب شده اند marriageازدواج,
42
110000
2000
اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت.
02:07
alreadyقبلا with two smallکوچک girlsدختران.
43
112000
3000
اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت.
02:10
For her, life had distilledریخته گری itselfخودش into one taskوظیفه:
44
115000
3000
برای او، زندگی در یک موضوع خلاصه شده بود:
02:13
the escapeدر رفتن of her familyخانواده
45
118000
2000
فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا.
02:15
and a newجدید life in Australiaاسترالیا.
46
120000
3000
فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا.
02:18
It was inconceivableغیر قابل تصور است to her
47
123000
2000
عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود.
02:20
that she would not succeedموفق باش.
48
125000
2000
عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود.
02:22
So after a four-yearچهار سال sagaحماسه that defiesفرار می کند fictionداستان,
49
127000
3000
بنابراین بعد از یک حماسه چهار ساله که فراتر از داستانهای تخیلی است ،
02:25
a boatقایق slippedلیز خورد out to seaدریا
50
130000
2000
یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد.
02:27
disguisedمبدل شده است as a fishingصید ماهی vesselکشتی.
51
132000
3000
یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد.
02:30
All the adultsبزرگسالان knewمی دانست the risksخطرات.
52
135000
3000
همه بزرگسالان خطرات آنرا می دانستند.
02:33
The greatestبزرگترین fearترس was of piratesدزدان دریایی,
53
138000
2000
بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود.
02:35
rapeتجاوز به عنف and deathمرگ.
54
140000
2000
بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود.
02:37
Like mostاکثر adultsبزرگسالان on the boatقایق,
55
142000
2000
مانند بسیاری از بزرگسالان در قایق،
02:39
my motherمادر carriedانجام a smallکوچک bottleبطری of poisonسم.
56
144000
4000
مادرم یک بطری کوچک زهر به همراه داشت.
02:43
If we were capturedاسیر, first my sisterخواهر and I,
57
148000
3000
اگر ما اسیر می شدیم، اول خواهرم و من،
02:46
then she and my grandmotherمادر بزرگ would drinkنوشیدن.
58
151000
4000
سپس او و مادر بزرگم آنرا می نوشیدیم.
02:50
My first memoriesخاطرات are from the boatقایق --
59
155000
2000
اولین خاطرات من از قایقه -
02:52
the steadyثابت beatضرب و شتم of the engineموتور,
60
157000
2000
حرکت پیوستۀ موتور،
02:54
the bowتعظیم dippingغوطه ور شدن into eachهر یک waveموج,
61
159000
3000
جلوی قایق که درهر موجی فرو می رفت،
02:57
the vastعظیم and emptyخالی horizonافق.
62
162000
3000
افق وسیع و خالی .
03:00
I don't rememberیاد آوردن the piratesدزدان دریایی who cameآمد manyبسیاری timesبار,
63
165000
3000
من دزدان دریایی که به دفعات اومدند را بخاطر نمی آورم،
03:03
but were bluffedبلوف by the bravadobravado
64
168000
2000
اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند،
03:05
of the menمردان on our boatقایق,
65
170000
2000
اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند،
03:07
or the engineموتور dyingدر حال مرگ
66
172000
2000
و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد.
03:09
and failingشکست خوردن to startشروع کن for sixشش hoursساعت ها.
67
174000
3000
و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد.
03:12
But I do rememberیاد آوردن the lightsچراغ ها on the oilنفت rigدکل
68
177000
2000
اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم
03:14
off the Malaysianمالزیایی coastساحل
69
179000
2000
اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم
03:16
and the youngجوان man who collapsedسقوط کرد and diedفوت کرد,
70
181000
3000
و مرد جوانی که سکته کرد ومُرد،
03:19
the journey'sسفر endپایان too much for him,
71
184000
3000
پایان سفر برایش خیلی زیاد بود،
03:22
and the first appleسیب I tastedطعم دار,
72
187000
2000
و مزۀ اولین سیبی که خوردم
03:24
givenداده شده to me by the menمردان on the rigدکل.
73
189000
3000
اونو مردان روی سکوی حفاری به من داده بودند.
03:27
No appleسیب has ever tastedطعم دار the sameیکسان.
74
192000
3000
هیچ سیبی دیگری چنان مزه ای نداد.
03:32
After threeسه monthsماه ها in a refugeeپناهنده campاردوگاه,
75
197000
2000
پس از سه ماه در یک اردوگاه پناهندگان،
03:34
we landedفرود آمد in Melbourneملبورن.
76
199000
2000
ما وارد ملبورن شدیم.
03:36
And the nextبعد pieceقطعه of the jigsawاره منبت کاری اره مویی
77
201000
2000
و قطعه بعدی پازل
03:38
is about fourچهار womenزنان acrossدر سراسر threeسه generationsنسل ها
78
203000
3000
دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند.
03:41
shapingشکل دادن a newجدید life togetherبا یکدیگر.
79
206000
3000
دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند.
03:44
We settledحل شده in Footscrayفتوشاپ,
80
209000
2000
ما در "فوت اسکری"( Footscray ) ، مستقر شدیم،
03:46
a working-classطبقه کارگر suburbحومه شهر
81
211000
2000
در حومه طبقه کارگر
03:48
whoseکه demographicجمعیت شناسی is layersلایه های of immigrantsمهاجران.
82
213000
3000
که جمعیت آن متشکل از طبقه های مهاجر است.
03:51
Unlikeبر خلاف the settledحل شده middle-classطبقه متوسط suburbsحومه شهر,
83
216000
2000
بر خلاف حومه های متشکل از طبقۀ متوسط ،
03:53
whoseکه existenceوجود داشتن I was obliviousبی توجه of,
84
218000
2000
که من از وجودشان غافل بودم،
03:55
there was no senseاحساس of entitlementحقوق in Footscrayفتوشاپ.
85
220000
3000
هیچ نشانی از حق و حقوق در Footscray وجود نداشت.
03:58
The smellsبوی from shopفروشگاه doorsدرب ها were from the restباقی مانده of the worldجهان.
86
223000
3000
بوها ی درب مغازه ها با بقیه دنیا فرق داشت.
04:01
And the snippetsقطعه of haltingمتوقف کردن Englishانگلیسی
87
226000
2000
و تکه های مقطع و شکسته زبان انگلیسی
04:03
were exchangedرد شد betweenبین people
88
228000
2000
که بین مردم رد و بدل می شد،
04:05
who had one thing in commonمشترک,
89
230000
2000
مردمی که در یک چیز مشترک بودند،
04:07
they were startingراه افتادن again.
90
232000
3000
آنها شروعی دوباره داشتند.
04:10
My motherمادر workedکار کرد on farmsمزارع,
91
235000
2000
مادرم در مزارع کار می کرد،
04:12
then on a carماشین assemblyمونتاژ lineخط,
92
237000
2000
سپس بر روی یک خط مونتاژ خودرو،
04:14
workingکار کردن sixشش daysروزها, doubleدو برابر shiftsتغییرات.
93
239000
2000
شش روز در هفته در دو شیفت.
04:16
Somehowبه نحوی she foundپیدا شد time to studyمطالعه Englishانگلیسی
94
241000
3000
یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد.
04:19
and gainکسب کردن IT qualificationsصلاحیت های.
95
244000
2000
یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد.
04:21
We were poorفقیر.
96
246000
2000
ما فقیر بودیم.
04:23
All the dollarsدلار were allocatedاختصاص داده شده است
97
248000
2000
تمام دلارها تقسیم می شد
04:25
and extraاضافی tuitionشهریه in Englishانگلیسی and mathematicsریاضیات
98
250000
2000
و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد
04:27
was budgetedبودجه for
99
252000
2000
و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد
04:29
regardlessبدون در نظر گرفتن of what missedاز دست رفته out,
100
254000
3000
علیرغم آنچه از قلم می افتاد،
04:32
whichکه was usuallyمعمولا newجدید clothesلباس ها;
101
257000
2000
که معمولا لباس های جدید بود؛
04:34
they were always secondhandدست دوم.
102
259000
2000
آنها همیشه دست دوم بودند.
04:36
Two pairsجفت of stockingsجوراب ساق بلند for schoolمدرسه,
103
261000
3000
دو جفت جوراب ساق بلند برای مدرسه،
04:39
eachهر یک to hideپنهان شدن the holesحفره ها in the other.
104
264000
2000
که هر یک سوراخهای دیگری را می پوشاند.
04:41
A schoolمدرسه uniformلباس فرم down to the anklesمچ پا,
105
266000
2000
مانتوی مدرسه تا پایین مچ پا بود،
04:43
because it had to last for sixشش yearsسالها.
106
268000
4000
چون باید تا 6 سال دوام می آورد.
04:47
And there were rareنادر but searingخوابیده chantsشعارها
107
272000
2000
شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت
04:49
of "slit-eyeشکاف چشم"
108
274000
2000
شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت
04:51
and the occasionalگاه به گاه graffitiنقاشی های دیواری:
109
276000
2000
و گهگاه نوشته های روی دیوار:
04:53
"Asianآسیایی, go home."
110
278000
2000
" آسیایی، برگرد برو خونه."
04:55
Go home to where?
111
280000
2000
کجا برم خونه؟
04:57
Something stiffenedسفت و سخت insideداخل me.
112
282000
3000
چیزی در وجودم سفت می شد.
05:00
There was a gatheringجمع آوری of resolveبرطرف کردن
113
285000
2000
تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام."
05:02
and a quietساکت voiceصدای sayingگفت:, "I will bypassمیان بر you."
114
287000
4000
تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام."
05:06
My motherمادر, my sisterخواهر and I
115
291000
2000
من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم.
05:08
sleptگذشته ی فعل خوابیدن in the sameیکسان bedبستر.
116
293000
3000
من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم.
05:11
My motherمادر was exhaustedخسته eachهر یک night,
117
296000
2000
مادرم هر شب خسته و کوفته بود،
05:13
but we told one anotherیکی دیگر about our day
118
298000
2000
با اینحال دربارۀ روزمان با یکدیگر گفتگو می کردیم
05:15
and listenedگوش داد to the movementsحرکات
119
300000
2000
و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم.
05:17
of my grandmotherمادر بزرگ around the houseخانه.
120
302000
2000
و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم.
05:19
My motherمادر sufferedرنج from nightmaresکابوس ها
121
304000
2000
مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد.
05:21
all about the boatقایق.
122
306000
3000
مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد.
05:24
And my jobکار was to stayاقامت کردن awakeبیدار untilتا زمان her nightmaresکابوس ها cameآمد
123
309000
3000
و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم.
05:27
so I could wakeاز خواب بیدار her.
124
312000
3000
و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم.
05:30
She openedافتتاح شد a computerکامپیوتر storeفروشگاه
125
315000
2000
او یک فروشگاه کامپیوتر باز کرد
05:32
then studiedمورد مطالعه قرار گرفت to be a beauticianآرایشگر
126
317000
2000
سپس در زمینۀ زیبایی درس خواند
05:34
and openedافتتاح شد anotherیکی دیگر businessکسب و کار.
127
319000
2000
و کسب و کار دیگری را باز کرد.
05:36
And the womenزنان cameآمد with theirخودشان storiesداستان ها
128
321000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:38
about menمردان who could not make the transitionگذار,
129
323000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:40
angryخشمگین and inflexibleانعطاف ناپذیر,
130
325000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:42
and troubledمشکل دار childrenفرزندان caughtگرفتار betweenبین two worldsجهان ها.
131
327000
3000
و کودکان مضطربی که بین دو جهان ( مادر و پدر) گرفتار شدند.
05:45
Grantsکمک های مالی and sponsorsحامیان مالی were soughtبه دنبال.
132
330000
3000
کمک های مالی و حامیان مالی مورد نیاز بودند.
05:48
Centersمراکز were establishedایجاد.
133
333000
2000
مراکزی تأسیس شد.
05:50
I livedزندگی می کرد in parallelموازی worldsجهان ها.
134
335000
2000
من در دو دنیای موازی زندگی می کردم.
05:52
In one, I was the classicکلاسیک Asianآسیایی studentدانشجو,
135
337000
4000
در یکی، من دانش آموز نمونۀ آسیا یی بودم،
05:56
relentlessبی وقفه in the demandsخواسته ها that I madeساخته شده on myselfخودم.
136
341000
3000
که از توقعاتی که از خودم داشتم، بیقرار بودم.
05:59
In the other, I was enmeshedenmeshed in livesزندگی می کند that were precariousمضر است,
137
344000
3000
در سوی دیگر، من در زندگی های پر مخاطره گیر افتاده بودم،
06:02
tragicallyغم انگیز scarredترسناک by violenceخشونت,
138
347000
2000
زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند.
06:04
drugدارو abuseسو استفاده کردن and isolationانزوا.
139
349000
3000
زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند.
06:07
But so manyبسیاری over the yearsسالها were helpedکمک کرد.
140
352000
2000
اما خیلی از اونها در طول سالها التیام پیدا کرد.
06:09
And for that work, when I was a finalنهایی yearسال lawقانون studentدانشجو,
141
354000
3000
و به همین خاطر ، زمانی که من دانشجوی سال آخر در رشتۀ حقوق بودم،
06:12
I was chosenانتخاب شده as the youngجوان Australianاسترالیا of the yearسال.
142
357000
3000
به عنوان جوان سال استرالیا انتخاب شدم.
06:15
And I was catapultedافتادن
143
360000
2000
و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم،
06:17
from one pieceقطعه of the jigsawاره منبت کاری اره مویی to anotherیکی دیگر,
144
362000
2000
و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم،
06:19
and theirخودشان edgesلبه ها didn't fitمناسب.
145
364000
2000
و تیکه ها با هم جور نمی شدند.
06:21
Tanقهوه ای Leلو, anonymousناشناس Footscrayفتوشاپ residentساکن,
146
366000
2000
تان لی، ساکن ناشناس Footscray،
06:23
was now Tanقهوه ای Leلو, refugeeپناهنده and socialاجتماعی activistفعال,
147
368000
4000
حالا، تان لی، فعال اجتماعی و پناهندگان بود،
06:27
invitedدعوت کرد to speakصحبت in venuesسالن ها she had never heardشنیدم of
148
372000
3000
و به محلهایی که تا اونموقع هیچ چیز ازشون نشنیده بود
06:30
and into homesخانه ها whoseکه existenceوجود داشتن
149
375000
2000
و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد.
06:32
she could never have imaginedتصور.
150
377000
2000
و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد.
06:34
I didn't know the protocolsپروتکل ها.
151
379000
2000
من اصول تشریفات را نمی دانستم.
06:36
I didn't know how to use the cutleryکارد و چنگال.
152
381000
3000
من نمی دونستم چطوری از کارد و چنگال استفاده کنم.
06:39
I didn't know how to talk about wineشراب.
153
384000
3000
من نمی دونستم چطور در مورد شراب صحبت کنم.
06:42
I didn't know how to talk about anything.
154
387000
4000
من در مورد هیچ چیزی نمی تونستم صحبت کنم.
06:46
I wanted to retreatعقب نشینی to the routinesکارهای روزمره and comfortراحتی
155
391000
3000
می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم -
06:49
of life in an unsungunsung suburbحومه شهر --
156
394000
3000
می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم -
06:52
a grandmotherمادر بزرگ, a motherمادر and two daughtersدختران
157
397000
3000
یه مادربزرگ، یه مادر و دو دختر
06:55
endingپایان دادن eachهر یک day as they had for almostتقریبا 20 yearsسالها,
158
400000
3000
که 20 سال بود روز خود را به یه شکل پایان می دادند
06:58
tellingگفتن one anotherیکی دیگر the storyداستان of theirخودشان day
159
403000
2000
وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند،
07:00
and fallingافتادن asleepخواب,
160
405000
2000
وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند،
07:02
the threeسه of us still in the sameیکسان bedبستر.
161
407000
4000
سه تای ما هنوز در یک تخت می خوابیدیم.
07:06
I told my motherمادر I couldn'tنمی توانستم do it.
162
411000
4000
به مادرم گفتم من از پسش بر نمی یام.
07:10
She remindedیادآور شدم me that I was now the sameیکسان ageسن she had been
163
415000
3000
او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم.
07:13
when we boardedسوار شده the boatقایق.
164
418000
3000
او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم.
07:16
No had never been an optionگزینه.
165
421000
3000
کلمه "نه" ، هیچگاه یک گزینه نبوده.
07:19
"Just do it," she said,
166
424000
2000
او گفت: "فقط اونو انجام بده".
07:21
"and don't be what you're not."
167
426000
3000
" و چیزی که نداری، کسب کن."
07:24
So I spokeصحبت کرد out on youthجوانان unemploymentبیکاری and educationتحصیلات
168
429000
3000
بدین ترتیب من دربارۀ بیکاری جوانان و آموزش و پرورش
07:27
and the neglectبی توجهی of the marginalizedحاشیه and the disenfranchisedمحروم شد.
169
432000
3000
و نادیده گرفتن افرادی که به حاشیه رانده شده و محروم هستند، سخنرانی کردم.
07:30
And the more candidlyصادقانه I spokeصحبت کرد,
170
435000
2000
و هرچه صادقانه تر صحبت می کردم،
07:32
the more I was askedپرسید: to speakصحبت.
171
437000
3000
تقاضای بیشتری برای سخنرانی می گرفتم.
07:35
I metملاقات کرد people from all walksپیاده روی می کند of life,
172
440000
3000
من مردمی از تمام طبقات جامعه را ملاقات کردم،
07:38
so manyبسیاری of them doing the thing they lovedدوست داشتنی,
173
443000
2000
خیلی هاشون کاری را که دوست داشتند، انجام می دادند،
07:40
livingزندگي كردن on the frontiersمرزها of possibilityامکان پذیری.
174
445000
3000
در سرحد امکانات زندگی می کردند.
07:43
And even thoughگرچه I finishedتمام شده my degreeدرجه,
175
448000
3000
و با وجود اینکه من مدرکم را گرفته بودم،
07:46
I realizedمتوجه شدم I could not settleحل کن into a careerحرفه in lawقانون.
176
451000
3000
دیدم نمی تونم شغل ثابتی در وکالت داشته باشم.
07:49
There had to be anotherیکی دیگر pieceقطعه of the jigsawاره منبت کاری اره مویی.
177
454000
3000
باید قطعۀ دیگه ای از پازل پیدا می شد.
07:52
And I realizedمتوجه شدم at the sameیکسان time
178
457000
3000
و من در همان زمان متوجه شدم
07:55
that it is okay to be an outsiderبیگانه,
179
460000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
07:57
a recentاخیر arrivalورود,
180
462000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
07:59
newجدید on the sceneصحنه --
181
464000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
08:01
and not just okay,
182
466000
2000
نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه،
08:03
but something to be thankfulسپاسگزار for,
183
468000
2000
نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه،
08:05
perhapsشاید a giftهدیه from the boatقایق.
184
470000
3000
شاید اون هدیه ای است از قایق.
08:08
Because beingبودن an insiderخودی
185
473000
2000
چون وقتی از خودی ها باشی،
08:10
can so easilyبه آسانی mean collapsingسقوط the horizonsافق ها,
186
475000
2000
یعنی به راحتی خیلی از افقها را میشکنی،
08:12
can so easilyبه آسانی mean
187
477000
2000
یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی.
08:14
acceptingپذیرش the presumptionsفرضیه ها of your provinceاستان.
188
479000
3000
یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی.
08:17
I have steppedگام برداشت outsideخارج از my comfortراحتی zoneمنطقه enoughکافی now
189
482000
3000
اکنون من به اندازه کافی از مرز آرامش خود بیرون رفتم
08:20
to know that, yes, the worldجهان does fallسقوط apartجدا از هم,
190
485000
2000
که بدونم، بله، دنیا داره از هم می پاشه،
08:22
but not in the way that you fearترس.
191
487000
3000
اما نه به شکلی که ازش بترسیم.
08:25
Possibilitiesامكانات that would not have been allowedمجاز
192
490000
2000
احتمالاتی که روزی ممنوع بود،
08:27
were outrageouslyظالمانه encouragedتشویق شد.
193
492000
2000
بطرز بی شرمانه ای ترغیب می شد.
08:29
There was an energyانرژی there,
194
494000
2000
یک انرژی در اونجا وجود داشت،
08:31
an implacableقابل قبول optimismخوش بینی,
195
496000
2000
یک خوشبینی ریشه دار،
08:33
a strangeعجیب mixtureمخلوط of humilityفروتنی and daringشجاعانه.
196
498000
3000
ترکیب عجیبی از فروتنی و جسارت .
08:36
So I followedدنبال شد my hunchesکلاهبرداری.
197
501000
2000
بنابراین من بدنبال حس هایم رفتم.
08:38
I gatheredجمع شد around me a smallکوچک teamتیم of people
198
503000
3000
من گروه کوچکی از مردم را دور خود جمع کردم
08:41
for whomچه کسی the labelبرچسب "It can't be doneانجام شده"
199
506000
2000
کسانیکه برچسب" امکان نداره" ،
08:43
was an irresistibleغیر قابل مقاومت challengeچالش.
200
508000
3000
برایشان چالشی غیر قابل گذشت بود.
08:46
For a yearسال we were pennilessبی پولی.
201
511000
2000
سالهای زیادی ما یک پنی(سکه) هم نداشتیم.
08:48
At the endپایان of eachهر یک day, I madeساخته شده a hugeبزرگ potگلدان of soupسوپ
202
513000
2000
در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم.
08:50
whichکه we all sharedبه اشتراک گذاشته شده.
203
515000
2000
در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم.
08:52
We workedکار کرد well into eachهر یک night.
204
517000
3000
ما هر روز را تا شب بخوبی کار می کردیم.
08:55
Mostاکثر of our ideasایده ها were crazyدیوانه,
205
520000
2000
بیشتر ایده های ما احمقانه بود،
08:57
but a fewتعداد کمی were brilliantدرخشان,
206
522000
2000
اما چند تایی هم درخشان داشت،
08:59
and we brokeشکست throughاز طریق.
207
524000
3000
و ما موانع را شکست دادیم.
09:02
I madeساخته شده the decisionتصمیم گیری to moveحرکت to the U.S.
208
527000
2000
پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم.
09:04
after only one tripسفر.
209
529000
2000
پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم.
09:06
My hunchesکلاهبرداری again.
210
531000
2000
حس های من دوباره کار کردند .
09:08
Threeسه monthsماه ها laterبعد I had relocatedنقل مکان کرد,
211
533000
2000
سه ماه بعد من نقل مکان کرده بودم،
09:10
and the adventureماجرا has continuedادامه یافت.
212
535000
3000
و این ماجرا همچنان ادامه داشت.
09:13
Before I closeبستن thoughگرچه,
213
538000
2000
قبل از خاتمه،
09:15
let me tell you about my grandmotherمادر بزرگ.
214
540000
3000
اجازه دهید در مورد مادر بزرگم بهتون بگم.
09:18
She grewرشد کرد up at a time
215
543000
2000
او در زمانی بزرگ شد
09:20
when Confucianismکنفوسیوس گرایی was the socialاجتماعی normهنجار
216
545000
2000
که آیین کنفوسیوس معیار اجتماعی بود
09:22
and the localمحلی Mandarinماندارین was the personفرد who matteredمهم است.
217
547000
3000
و تنها مندرین های محلی دارای اهمیت بودند.
09:25
Life hadn'tتا به حال نیست changedتغییر کرد for centuriesقرن ها.
218
550000
3000
قرن ها بود که زندگی تغییر نکرده بود.
09:28
Her fatherپدر diedفوت کرد soonبه زودی after she was bornبدنیا آمدن.
219
553000
4000
پدرش پس از تولد او فوت کرد.
09:32
Her motherمادر raisedبالا بردن her aloneتنها.
220
557000
3000
مادرش او را به تنهایی بزرگ کرد.
09:35
At 17 she becameتبدیل شد the secondدومین wifeهمسر
221
560000
3000
در سن 17 سالگی، اوهمسر دوم مرد مندرینی شد
09:38
of a Mandarinماندارین whoseکه motherمادر beatضرب و شتم her.
222
563000
3000
و مورد ضرب و شتم مادر شوهرش بود.
09:41
With no supportحمایت کردن from her husbandشوهر,
223
566000
2000
بدون هیچ حمایتی از شوهرش،
09:43
she causedباعث a sensationاحساسات by takingگرفتن him to courtدادگاه
224
568000
3000
او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد،
09:46
and prosecutingپیگرد قانونی her ownخودت caseمورد,
225
571000
2000
او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد،
09:48
and a farدور greaterبزرگتر sensationاحساسات when she wonبرنده شد.
226
573000
3000
وبا برنده شدنش، جنجال بزرگتری بر پا شد.
09:51
(Laughterخنده)
227
576000
2000
(خندۀ حاضرین)
09:53
(Applauseتشویق و تمجید)
228
578000
4000
(تشویق حاضرین)
09:57
"It can't be doneانجام شده" was shownنشان داده شده to be wrongاشتباه.
229
582000
4000
ثابت شد که جملۀ " امکان پذیر و عملی نیست" ، اشتباه است.
10:03
I was takingگرفتن a showerدوش in a hotelهتل roomاتاق in Sydneyسیدنی
230
588000
3000
وقتی داشتم تو اتاقم در هتلی در سیدنی دوش می گرفتم،
10:06
the momentلحظه she diedفوت کرد
231
591000
2000
او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت.
10:08
600 milesمایل away in Melbourneملبورن.
232
593000
3000
او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت.
10:11
I lookedنگاه کرد throughاز طریق the showerدوش screenصفحه نمایش
233
596000
2000
من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود.
10:13
and saw her standingایستاده on the other sideسمت.
234
598000
3000
من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود.
10:16
I knewمی دانست she had come to say goodbyeخداحافظ.
235
601000
2000
می دونستم که برای خداحافظی آمده بود.
10:18
My motherمادر phonedتلفن کرد minutesدقایق laterبعد.
236
603000
3000
مادرم چند دقیقه بعد زنگ زد.
10:21
A fewتعداد کمی daysروزها laterبعد,
237
606000
2000
چند روز بعد،
10:23
we wentرفتی to a Buddhistبودایی templeمعبد in Footscrayفتوشاپ
238
608000
2000
ما به یک معبد بودایی در Footscray رفتیم
10:25
and satنشسته around her casketجعبه.
239
610000
2000
و دور تابوت او نشستیم.
10:27
We told her storiesداستان ها
240
612000
2000
براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم.
10:29
and assuredخاطر جمع her that we were still with her.
241
614000
3000
براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم.
10:32
At midnightنیمه شب the monkراهب cameآمد
242
617000
3000
نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد.
10:35
and told us he had to closeبستن the casketجعبه.
243
620000
3000
نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد.
10:38
My motherمادر askedپرسید: us to feel her handدست.
244
623000
3000
مادرم از ما خواست تا دست او لمس کنیم.
10:41
She askedپرسید: the monkراهب,
245
626000
2000
از راهب پرسید:
10:43
"Why is it that her handدست is so warmگرم
246
628000
2000
"چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟"
10:45
and the restباقی مانده of her is so coldسرماخوردگی?"
247
630000
3000
"چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟"
10:48
"Because you have been holdingبرگزاری it sinceاز آنجا که this morningصبح," he said.
248
633000
4000
او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید."
10:52
"You have not let it go."
249
637000
3000
او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید."
10:57
If there is a sinewملین in our familyخانواده,
250
642000
2000
اگر نیرو و قدرتی در خانواده ما وجود داره،
10:59
it runsاجرا می شود throughاز طریق the womenزنان.
251
644000
2000
از طریق زنان به ارث می رسه و منتقل می شه.
11:01
Givenداده شده who we were and how life had shapedشکل گرفته us,
252
646000
3000
با توجه به اینکه ما که بودیم و زندگی چطور ما را شکل داد،
11:04
we can now see
253
649000
2000
هم اکنون می تونیم ببینیم
11:06
that the menمردان who mightممکن have come into our livesزندگی می کند
254
651000
2000
مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند.
11:08
would have thwartedمتوقف شد us.
255
653000
2000
مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند.
11:10
Defeatشکست دادن would have come too easilyبه آسانی.
256
655000
3000
شکست خیلی براحتی بسراغ آدم می یاد.
11:13
Now I would like to have my ownخودت childrenفرزندان,
257
658000
2000
حالا من می خوام بچه های خودم را داشته باشم،
11:15
and I wonderتعجب about the boatقایق.
258
660000
3000
و در مورد قایق از خود می پرسم.
11:18
Who could ever wishآرزو کردن it on theirخودشان ownخودت?
259
663000
3000
چه کسی می تونه آرزوی اونو داشته باشه؟
11:21
Yetهنوز I am afraidترسیدن of privilegeامتیاز,
260
666000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:23
of easeسهولت,
261
668000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:25
of entitlementحقوق.
262
670000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:27
Can I give them a bowتعظیم in theirخودشان livesزندگی می کند,
263
672000
2000
آیا می تونم بهشون در زندگی قایقی بدم
11:29
dippingغوطه ور شدن bravelyدلیرانه into eachهر یک waveموج,
264
674000
3000
که با شجاعت در هر موجی فرو بره،
11:32
the unperturbedغیر قابل تحمل and steadyثابت beatضرب و شتم of the engineموتور,
265
677000
3000
با حرکت ثابت و بی احساس موتور و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:35
the vastعظیم horizonافق
266
680000
2000
و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:37
that guaranteesتضمین می کند nothing?
267
682000
2000
و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:39
I don't know.
268
684000
2000
نمی دانم.
11:41
But if I could give it
269
686000
2000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:43
and still see them safelyبدون خطر throughاز طریق,
270
688000
2000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:45
I would.
271
690000
3000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:48
(Applauseتشویق و تمجید)
272
693000
12000
(تشویق حاضرین)
12:00
Trevorترور Neilsonنیلسون: And alsoهمچنین, Tan'sقهوهای مایل به زرد motherمادر is here todayامروز
273
705000
3000
تروار نیلسون: و مادر تَن امروز در اینجاست
12:03
in the fourthچهارم or fifthپنجم rowردیف.
274
708000
3000
در ردیف چهارم یا پنجم .
12:06
(Applauseتشویق و تمجید)
275
711000
4000
(تشویق حاضرین)
Translated by Farnaz Saghafi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Tan Le - Entrepreneur
Tan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG).

Why you should listen

Tan Le is the co-founder and president of Emotiv. Before this, she headed a firm that worked on a new form of remote control that uses brainwaves to control digital devices and digital media. It's long been a dream to bypass the mechanical (mouse, keyboard, clicker) and have our digital devices respond directly to what we think. Emotiv's EPOC headset uses 16 sensors to listen to activity across the entire brain. Software "learns" what each user's brain activity looks like when one, for instance, imagines a left turn or a jump.

Le herself has an extraordinary story -- a refugee from Vietnam at age 4, she entered college at 16 and has since become a vital young leader in her home country of Australia.

More profile about the speaker
Tan Le | Speaker | TED.com