ABOUT THE SPEAKER
Valarie Kaur - Activist, lawyer, filmmaker
Valarie Kaur is a social justice activist, lawyer, filmmaker, innovator, mother and Sikh American thought leader who founded the Revolutionary Love Project -- a movement that envisions a world where love is a public ethic.

Why you should listen

Valarie Kaur is a civil rights activist, award-winning filmmaker, lawyer, faith leader and founder of the Revolutionary Love Project. Her social justice campaigns have helped win policy change on hate crimes, racial profiling, immigration detention, solitary confinement, marriage equality and internet freedom. She founded Groundswell Movement, the Yale Visual Law Project and Faithful Internet, initiatives that equip new generations with tools for social change. During her work inside supermax prisons, on the military base at Guantanamo and at sites of mass shootings, she identified a surprising key element for social change: the ethic of love. She now leads the Revolutionary Love Project to champion love as a public ethic and wellspring for social change.

Kaur earned degrees at Stanford University, Harvard Divinity School and Yale Law School. She lives with her film partner and husband Sharat Raju and son Kavi in California, where her family settled as farmers a century ago. She is a member of the California Bar.

More profile about the speaker
Valarie Kaur | Speaker | TED.com
TEDWomen 2017

Valarie Kaur: 3 lessons of revolutionary love in a time of rage

والاری کائور: سه درس درباره عشق انقلابی در زمانه خشم

Filmed:
2,793,953 views

پادزهر ملی‌گرایی، قطبی شدن و نفرت رو به افزایش چیست؟ در این سخنرانی شاعرانه و الهام بخش، والاری کائور از ما می‌خواهد عشق را به عنوان یک عمل انقلابی از نو ادعا کنیم. همین طور که از اتاق زایمان به مکان فجایع خونین سفر می‌کند، کائور به ما نشان می‌دهد که انتخاب عشق ورزیدن می‌تواند به نیرویی برای عدالت بدل شود.
- Activist, lawyer, filmmaker
Valarie Kaur is a social justice activist, lawyer, filmmaker, innovator, mother and Sikh American thought leader who founded the Revolutionary Love Project -- a movement that envisions a world where love is a public ethic. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
(Sikhسیک Prayerنماز) WaheguruWaheguru Jiجی Kaکا KhalsaKhalsa,
0
920
2176
(دعای سیک) واهِه گورو جی کا خالصا،
00:15
WaheguruWaheguru Jiجی Kiکی Fatehفاطمه.
1
3120
1800
واهِ گورو جی کی فاتح،
00:20
There is a momentلحظه on the birthingتولد tableجدول
2
8400
3320
لحظه ای هست روی تخت زایمان
00:24
that feelsاحساس می کند like dyingدر حال مرگ.
3
12520
2480
که احساسش مانند مردن است.
00:28
The bodyبدن in laborنیروی کار stretchesامتداد می یابد
to formفرم an impossibleغیرممکن است circleدایره.
4
16600
2976
بدن در حال زایمان برای شکل دادن
به یک دایره غیرممکن کش می‌آید.
00:31
The contractionsانقباضات
are lessکمتر than a minuteدقیقه apartجدا از هم.
5
19600
2280
فاصله انقباض‌ها کمتر از یک دقیقه است.
00:34
Waveموج after waveموج,
there is barelyبه سختی time to breatheتنفس کنید.
6
22520
3040
موجی پس از موج دیگر،
به سختی زمان برای نفس کشیدن هست.
00:38
The medicalپزشکی termدوره:
7
26160
1736
اصطلاح پزشکی:
00:39
"transitionگذار,"
8
27920
1200
«گذار،»
00:42
because "feelsاحساس می کند like dyingدر حال مرگ"
is not scientificعلمی enoughکافی.
9
30520
3336
چون «احساسی شبیه مردن»
از نظر علمی کافی نیست.
00:45
(Laughterخنده)
10
33880
1016
(خنده)
00:46
I checkedچک شده.
11
34920
1200
من بررسی کردم.
00:49
Duringدر حین my transitionگذار,
12
37080
1296
در طول گذار من،
00:50
my husbandشوهر was pressingفشار دادن down on my sacrumاستخوان خاجی
13
38400
1953
همسرم برای اینکه بدنم از هم متلاشی نشود
00:52
to keep my bodyبدن from breakingشکستن.
14
40377
1439
استخوان خاجی مرا
به سمت پایین فشار می‌داد.
00:53
My fatherپدر was waitingدر انتظار
behindپشت the hospitalبیمارستان curtainپرده ...
15
41840
3200
پدرم پشت پرده بیمارستان انتظار می‌کشید ...
00:58
more like hidingقایم شدن.
16
46040
1240
بیشتر انگار پنهان شده بود.
01:00
But my motherمادر was at my sideسمت.
17
48240
1800
اما مادرم کنار من بود.
01:03
The midwifeماما said
she could see the baby'sعزیزم headسر,
18
51560
3496
ماما گفت می‌تواند سر بچه را ببیند،
01:07
but all I could feel was a ringحلقه of fireآتش.
19
55080
3376
اما همه آن چیزی که من
احساس می‌کردم حلقه ای از آتش بود.
01:10
I turnedتبدیل شد to my motherمادر and said, "I can't,"
20
58480
2056
رو به مادرم کردم و گفتم، « من نمی‌تونم،»
01:12
but she was alreadyقبلا pouringریختن
my grandfather'sپدربزرگ prayerنماز in my earگوش.
21
60560
3976
اما اوهمان لحظه داشت
دعای پدربزرگم را در گوشم می‌خواند.
01:16
(Sikhسیک Prayerنماز) "Tatiتاتی ایران VaoVao Naسدیم LagiLagi,
Parپر BrahmBrahm SarnaiSarnai."
22
64560
2400
(دعای سیک) « تاتی وائونا لاگی،
پار برهم سارنای.»
01:19
"The hotداغ windsباد cannotنمی توان touchدست زدن به you."
23
67800
1920
گفت: « بادهای سوزان
نمی‌توانند تو را لمس کنند.»
01:23
"You are braveشجاع," she said.
24
71040
1600
« تو شجاعی،»
01:25
"You are braveشجاع."
25
73680
1200
« تو شجاعی.»
01:30
And suddenlyناگهان I saw my grandmotherمادر بزرگ
standingایستاده behindپشت my motherمادر.
26
78040
4960
و ناگهان مادربزرگم را دیدم
که پشت مادرم ایستاده.
01:37
And her motherمادر behindپشت her.
27
85080
1760
و مادرش پشت سر او.
01:39
And her motherمادر behindپشت her.
28
87840
1640
و مادر او پشت سرش.
01:42
A long lineخط of womenزنان who had
pushedتحت فشار قرار داد throughاز طریق the fireآتش before me.
29
90280
3256
صف بلندی از زنانی
که قبل من از آتش عبور کرده بودند.
01:45
I tookگرفت a breathنفس کشیدن;
30
93560
1256
یک نفس گرفتم؛
01:46
I pushedتحت فشار قرار داد;
31
94840
1216
و فشار دادم؛
01:48
my sonفرزند پسر was bornبدنیا آمدن.
32
96080
1240
پسرم به دنیا آمد.
01:51
As I heldبرگزار شد him in my armsبازوها,
shakingتکان دادن and sobbingسوزش
33
99040
2816
لحظه ای که او را در آغوشم گرفتم،
از هجوم اکسی توسین که در بدنم طغیان کرد،
می‌لرزیدم و گریه می‌کردم،
01:53
from the rushهجوم بردن of oxytocinاکسیتوسین
that floodedآب گرفتگی my bodyبدن,
34
101880
3416
01:57
my motherمادر was alreadyقبلا
preparingآماده كردن to feedخوراک me.
35
105320
3576
مادرم داشت حاضر می‌شد تا به من غذا دهد.
02:00
Nursingپرستاری her babyعزیزم as I nursedپرستار mineمال خودم.
36
108920
3056
از فرزندش مراقبت می‌کرد
همانطور که من از کودکم.
02:04
My motherمادر had never stoppedمتوقف شد
laboringکار کردن for me,
37
112000
4096
مادرم هیچ وقت از زحمت کشیدن
برای من دست نکشیده،
02:08
from my birthتولد to my son'sپسران birthتولد.
38
116120
2336
از لحظه تولدم تا لحظه تولد پسرم.
02:10
She alreadyقبلا knewمی دانست
what I was just beginningشروع to nameنام.
39
118480
3000
او همان لحظه می‌دانست چه می‌خواهم بگویم.
02:14
That love is more than a rushهجوم بردن of feelingاحساس
40
122680
3696
آن عشق بیش از یک یورش احساسات است.
02:18
that happensاتفاق می افتد to us if we're luckyخوش شانس.
41
126400
1920
که برایمان اتفاق می‌افتد
اگر خوش شانس باشیم
02:21
Love is sweetشیرین laborنیروی کار.
42
129520
2960
عشق رنج شیرینی‌ست.
02:25
Fierceشدید.
43
133360
1296
شدید.
02:26
Bloodyخونین.
44
134680
1536
خونین.
02:28
Imperfectناقص.
45
136240
1200
ناتمام.
02:30
Life-givingدادن به زندگی.
46
138160
1200
زندگی بخش.
02:32
A choiceانتخابی we make over and over again.
47
140400
2560
انتخابی که ما مدام و مدام تکرار می‌کنیم.
02:39
I am an Americanآمریکایی civilمدنی rightsحقوق activistفعال
48
147560
2376
من یک فعال حقوق مدنی آمریکایی هستم
02:41
who has laboredکار کرد with communitiesجوامع
of colorرنگ sinceاز آنجا که Septemberسپتامبر 11,
49
149960
3896
که از ۱۱ سپتامبر مشغول کار
با جوامع رنگین پوست هستم،
02:45
fightingدعوا کردن unjustناعادلانه policiesسیاست های by the stateحالت
and actsعمل می کند of hateنفرت in the streetخیابان.
50
153880
3856
و با سیاست‌های ناعادلانه دولت
و رفتارهای نفرت‌آمیز در خیابان‌ها می‌جنگم.
02:49
And in our mostاکثر painfulدردناک momentsلحظات,
51
157760
2256
و در دردناک‌ترین لحظاتمان،
02:52
in the faceصورت of the firesآتش سوزی of injusticeبی عدالتی,
52
160040
2856
رو در روی آتش بی‌عدالتی،
02:54
I have seenمشاهده گردید laborsکارها of love deliverارائه us.
53
162920
3920
دیده‌ام رنج‌های عشق ما را رستگار کرده‌است.
03:00
My life on the frontlinesخط مقدم of fightingدعوا کردن
hateنفرت in Americaآمریکا has been a studyمطالعه
54
168600
4256
زندگی من در خط مقدم جنگیدن
با تنفر در آمریکا پژوهشی بوده
03:04
in what I've come to call
revolutionaryانقلابی love.
55
172880
3640
که آن را عشق انقلابی نامیده‌ام.
03:10
Revolutionaryانقلابی love
is the choiceانتخابی to enterوارد into laborنیروی کار
56
178120
5080
عشق انقلابی انتخابی‌ست
براری وارد شدن به تلاش
03:16
for othersدیگران who do not look like us,
57
184040
3016
برای کسانی‌که شبیه ما نیستند،
03:19
for our opponentsمخالفان who hurtصدمه us
58
187080
2160
برای مخالفانی که به ما آسیب می‌زنند
03:22
and for ourselvesخودمان.
59
190280
1640
و برای خودمان.
03:25
In this eraدوران of enormousعظیم rageخشم,
60
193480
3296
در این زمانه دیوانگی گسترده،
03:28
when the firesآتش سوزی are burningسوزش all around us,
61
196800
2600
وقتی آتش تمام اطراف ما می‌سوزد،
03:32
I believe that revolutionaryانقلابی love
is the call of our timesبار.
62
200120
4680
من باور دارم که عشق انقلابی
ندای زمانه‌ی ماست.
03:40
Now, if you cringeریزش when people say,
"Love is the answerپاسخ ..."
63
208600
3360
خوب، اگر چندشتان می‌شود وقتی
مردم می‌گویند، «جواب، عشق است...»
03:45
I do, too.
64
213440
1216
من هم همینطور.
03:46
(Laughterخنده)
65
214680
1016
(خنده)
03:47
I am a lawyerوکیل.
66
215720
1256
من یک وکیلم.
03:49
(Laughterخنده)
67
217000
2296
(خنده)
03:51
So let me showنشان بده you how I cameآمد to see love
as a forceزور for socialاجتماعی justiceعدالت
68
219320
5256
پس بگذارید طی سه درس نشانتان بدهم
03:56
throughاز طریق threeسه lessonsدرس ها.
69
224600
1680
چگونه عشق را
نیرویی برای عدالت اجتماعی‌ دیدم.
04:01
My first encounterرویارویی with hateنفرت
was in the schoolyardخانه مدرسه.
70
229880
3816
اولین مواجهه من با تنفر،
در حیاط مدرسه بود.
04:05
I was a little girlدختر
growingدر حال رشد up in Californiaکالیفرنیا,
71
233720
2576
دختر کوچکی بودم
که در کالیفرنیا بزرگ می‌شدم،
04:08
where my familyخانواده has livedزندگی می کرد
and farmedمزرعه for a centuryقرن.
72
236320
3896
جایی که خانواده‌ام برای یک قرن
زندگی و کشاورزی کرده بودند.
04:12
When I was told that I would go to hellجهنم
because I was not Christianمسیحی,
73
240240
3616
وقتی به من گفته شد
چون مسیحی نیستم به جهنم می‌روم،
04:15
calledبه نام a "blackسیاه dogسگ"
because I was not whiteسفید,
74
243880
2736
«سگ سیاه» خوانده شدم
چون سفیدپوست نبودم،
04:18
I ranفرار کرد to my grandfather'sپدربزرگ armsبازوها.
75
246640
1936
به آغوش پدربزرگم پناه بردم.
04:20
Papaپاپا Jiجی driedخشک شده my tearsاشک ها --
76
248600
2016
باباجی اشکهایم را پاک کرد --
04:22
gaveداد me the wordsکلمات of Guruگورو NanakNanak,
77
250640
1736
و عبارات گورو ناناک را به من داد،
04:24
the founderموسس of the Sikhسیک faithایمان.
78
252400
2976
بنیان‌گذار باور سیک.
04:27
"I see no strangerغریبه," said NanakNanak.
79
255400
2296
ناناک گفته، «غریبه‌ای نمی‌بینم.»
04:29
"I see no enemyدشمن."
80
257720
1239
«دشمنی نمی‌بینم.»
04:33
My grandfatherبابا بزرگ taughtتدریس کرد me
81
261040
1256
پدربزرگم به من آموخت
04:34
that I could chooseانتخاب کنید
to see all the facesچهره ها I meetملاقات
82
262320
4720
که می‌توانم هر صورتی
که ملاقات می‌کنم ببینم
04:39
and wonderتعجب about them.
83
267880
1600
و درباره‌شان تعجب کنم.
04:42
And if I wonderتعجب about them,
84
270720
1576
و اگر درباره‌شان شگفت زده شدم،
04:44
then I will listen to theirخودشان storiesداستان ها
even when it's hardسخت.
85
272320
3656
پس به داستانشان حتی زمانی‌
که سخت است گوش می‌کنم.
04:48
I will refuseامتناع to hateنفرت them
even when they hateنفرت me.
86
276000
3416
و از نفرت نسبت به آنها دوری می‌کنم
حتی وقتی که از من متنفرند.
04:51
I will even vowوعده to protectمحافظت them
when they are in harm'sآسیب way.
87
279440
3416
و حتی قول می‌دهم از آنها محافظت کنم
وقتی در خطر قرار دارند.
04:54
That's what it meansبه معنای to be a Sikhسیک:
88
282880
1896
این یعنی سیک بودن:
04:56
S-i-k-hS i k h.
89
284800
1376
س-ی-ک.
04:58
To walkراه رفتن the pathمسیر of a warriorجنگجو saintسنت.
90
286200
2616
که در مسیر جنگنجوی مقدس قدم برداری.
05:00
He told me the storyداستان
of the first Sikhسیک womanزن warriorجنگجو,
91
288840
3096
او داستان اولین جنگجوی زن سیک را
برایم تعریف کرد،
05:03
Maiمای BhagoBhago.
92
291960
1216
مای باگو.
05:05
The storyداستان goesمی رود there were 40 soldiersسربازان
who abandonedرها شده theirخودشان postپست
93
293200
3176
داستان آنجا می‌رسد که ۴۰ سرباز
پست خود را در جنگ بزرگی
05:08
duringدر حین a great battleنبرد againstدر برابر an empireامپراطوری.
94
296400
2296
علیه یک امپراطور رها کرده بودند.
05:10
They returnedبازگشت to a villageدهکده,
95
298720
1296
آنها به روستایی بازگشتند،
05:12
and this villageدهکده womanزن
turnedتبدیل شد to them and said,
96
300040
2440
و این زن روستایی رو به آنان کرد و گفت،
05:15
"You will not abandonرها کردن the fightمبارزه کردن.
97
303320
2160
« شما جنگ را رها نمی‌کنید.
05:18
You will returnبرگشت to the fireآتش,
98
306280
1880
شما به میدان باز می‌گردید،
05:21
and I will leadسرب you."
99
309960
1600
و من شما را رهبری می‌کنم.»
05:24
She mountedنصب شده a horseاسب.
100
312920
1736
او از اسبی بالا رفت.
05:26
She donneddonned a turbanتورانی.
101
314680
1656
سربندی بر سر کرد.
05:28
And with swordشمشیر in her handدست
and fireآتش in her eyesچشم ها,
102
316360
2816
و با شمشیرش در دست و آتش در چشمانش،
05:31
she led them where no one elseچیز دیگری would.
103
319200
1816
آنها را به جایی برد
که هیچ کس نبرده بود.
05:33
She becameتبدیل شد the one she was waitingدر انتظار for.
104
321040
2680
او تبدیل به فردی شده بود
که انتظارش را می‌کشید.
05:38
"Don't abandonرها کردن your postsپست ها, my dearعزیزم."
105
326680
2896
«پست‌هایتان را رها نکنید، عزیزانم.»
05:41
My grandfatherبابا بزرگ saw me as a warriorجنگجو.
106
329600
2056
پدربزرگم مرا مثل یک جنگجو دید.
05:43
I was a little girlدختر in two long braidsنوارها,
107
331680
2240
دختر کوچکی با گیسوان بلند بودم،
05:46
but I promisedوعده داده شده.
108
334840
1240
اما قول دادم.
05:49
Fast-forwardسریع به جلو, I'm 20 yearsسالها oldقدیمی,
109
337960
3200
به جلوتر بیایم، الان ۲۰ ساله‌ام،
05:54
watchingتماشا کردن the Twinدوقلو Towersبرج ها fallسقوط,
110
342680
2840
فروریختن برج‌های دوقلو را تماشا می‌کنم،
05:58
the horrorوحشت stuckگیر in my throatگلو,
111
346440
1736
ترس در گلویم گیر افتاده،
06:00
and then a faceصورت flashesچشمک می زند on the screenصفحه نمایش:
112
348200
2856
و سپس یک صورت روی صفحه جلوه می‌کند:
06:03
a brownرنگ قهوه ای man with a turbanتورانی and beardریش,
113
351080
2376
مرد تیره پوستی با سربند و ریش،
06:05
and I realizeتحقق بخشیدن that our nation'sملت newجدید enemyدشمن
looksبه نظر می رسد like my grandfatherبابا بزرگ.
114
353480
5720
و می‌فهمم که دشمن جدید ملت ما
درست شبیه پدربزرگم است.
06:12
And these turbansدستار meantبه معنای to representنمایندگی
our commitmentتعهد to serveخدمت
115
360440
3776
و این سربندها که نمایانگر
تعهد ما به خدمت بودند
06:16
castقالب us as terroristsتروریست ها.
116
364240
2056
ما را در زمره تروریست‌ها قرار می‌دهند.
06:18
And Sikhsسيک ها در تناقض becameتبدیل شد targetsاهداف of hateنفرت,
117
366320
1936
و سیک‌ها هدف نفرت شدند،
06:20
alongsideدر کنار our Muslimمسلمان brothersبرادران and sistersخواهران.
118
368280
2576
دوشادوش برادران و خواهران مسلمانمان،
06:22
The first personفرد killedکشته شده in a hateنفرت crimeجرم
after Septemberسپتامبر 11 was a Sikhسیک man,
119
370880
4776
اولین فردی که در جنایت تنفر
بعد از ۱۱ سپتامبر کشته شد یک مرد سیک بود،
06:27
standingایستاده in frontجلوی
of his gasگاز stationایستگاه in Arizonaآریزونا.
120
375680
2440
که در آریزونا در مقابل
پمپ بنزین خود ایستاده بود.
06:31
BalbirBalbir Singhسینگ SodhiSodhi
was a familyخانواده friendدوست I calledبه نام "uncleدایی,"
121
379400
6160
بالبیر سینگ سودی دوست خانوادگی بود
که من «عمو» صدایش می‌کردم،
06:38
murderedکشته شد by a man
who calledبه نام himselfخودت "patriotوطن پرست."
122
386680
3360
توسط فردی که خود را
«وطن‌‌پرست» می‌نامید کشته شد.
06:45
He is the first of manyبسیاری
to have been killedکشته شده,
123
393440
3160
او اولین نفر از عده زیاد کشته شده‌ها بود،
06:50
but his storyداستان --
124
398240
1256
اما داستانش --
06:51
our storiesداستان ها barelyبه سختی madeساخته شده the eveningشب newsاخبار.
125
399520
3440
داستان‌های ما
به ندرت اخبار شبانگاهی می‌شود.
06:57
I didn't know what to do,
126
405040
1296
نمی‌دانستم چکار باید بکنم،
06:58
but I had a cameraدوربین,
127
406360
1856
اما یک دوربین داشتم،
07:00
I facedدر مواجهه the fireآتش.
128
408240
1776
من در مقابل آتش قرار گرفتم.
07:02
I wentرفتی to his widowبیوه,
129
410040
2456
نزد بیوه‌اش رفتم،
07:04
JoginderJoginder KaurKaur.
130
412520
1240
جاگیندر کائور.
07:06
I weptگریه کرد with her, and I askedپرسید: her,
131
414680
2320
با او گریه کردم، و از او پرسیدم،
07:09
"What would you like to tell
the people of Americaآمریکا?"
132
417960
2680
« دوست داری به مردم آمریکا چه بگویی؟»
07:14
I was expectingمنتظر blameسرزنش.
133
422880
1920
منتظر شنیدن سرزنش بودم.
07:18
But she lookedنگاه کرد at me and said,
134
426520
1640
اما او به من نگاه کرد و گفت،
07:22
"Tell them, 'Thank"با تشکر از you.'
135
430000
1520
« به آنها بگویید،' متشکرم.'
07:25
3,000 Americansآمریکایی ها cameآمد
to my husband'sشوهر memorialیادبود.
136
433960
3576
۳٫۰۰۰ آمریکایی
به مراسم یادبود شوهرم آمدند.
07:29
They did not know me,
137
437560
1576
آنها مرا نمی‌شناختند،
07:31
but they weptگریه کرد with me.
138
439160
1320
اما با من گریه کردند.
07:34
Tell them, 'Thank"با تشکر از you.'"
139
442280
1360
به آنها بگو،' ممنونم.'»
07:39
Thousandsهزاران نفر of people showedنشان داد up,
140
447200
2336
هزاران نفر از مردم آمدند،
07:41
because unlikeبر خلاف nationalملی newsاخبار,
141
449560
1416
چون برخلاف اخبار ملی،
07:43
the localمحلی mediaرسانه ها told BalbirBalbir Uncle'sعمو storyداستان.
142
451000
3080
رسانه‌های محلی داستان
عمو بالبیر را پخش کرده بود.
07:47
Storiesداستان ها can createايجاد كردن the wonderتعجب
143
455080
2576
داستان‌ها می‌توانند شگفتی بسازند
07:49
that turnsچرخش strangersغریبه ها
into sistersخواهران and brothersبرادران.
144
457680
3840
که غریبه‌ها را خواهر و برادر کنند.
07:54
This was my first lessonدرس
in revolutionaryانقلابی love --
145
462840
3040
این اولین درس من در عشق انقلابی بود --
07:58
that storiesداستان ها can help us see no strangerغریبه.
146
466720
3280
آن داستان‌ها به ما کمک می‌کند
تا هیچٰ‌کس را غریبه نبینیم.
08:04
And so ...
147
472120
1200
و بنابراین ...
08:06
my cameraدوربین becameتبدیل شد my swordشمشیر.
148
474280
2720
دوربینم شمشیرم شد.
08:09
My lawقانون degreeدرجه becameتبدیل شد my shieldسپر.
149
477880
2240
مدرک وکالتم سپرم شد.
08:12
My filmفیلم partnerشریک becameتبدیل شد my husbandشوهر.
150
480720
2536
همکار فیلمسازم شوهرم شد.
08:15
(Laughterخنده)
151
483280
2136
(خنده)
08:17
I didn't expectانتظار that.
152
485440
1200
انتظار این را نداشتم.
08:19
And we becameتبدیل شد partبخشی
of a generationنسل of advocatesطرفداران
153
487440
5536
و ما بخشی از نسل مدافعانی شدیم
08:25
workingکار کردن with communitiesجوامع
facingروبرو شدن theirخودشان ownخودت firesآتش سوزی.
154
493000
2960
که با جوامعی کار می‌کنند
که با آتش افروزی خودشان مواجه می‌شوند.
08:28
I workedکار کرد insideداخل of supermaxسوپر مکس prisonsزندان,
155
496840
2320
من درون زندان‌های سوپرمکس کار کردم،
08:32
on the shoresسواحل of Guantanamoگوانتانامو,
156
500200
2056
در سواحل گوانتانامو،
08:34
at the sitesسایت های of massجرم shootingsتیراندازی
157
502280
1456
در میدان‌های تیرباران سنگین
08:35
when the bloodخون
was still freshتازه on the groundزمینی.
158
503760
2120
وقتی که هنوز روی زمین خون تازه بود.
08:39
And everyهرکدام time,
159
507200
1776
و هر بار،
08:41
for 15 yearsسالها,
160
509000
2496
برای ۱۵ سال،
08:43
with everyهرکدام filmفیلم, with everyهرکدام lawsuitطرح دعوی در دادگاه,
161
511520
2015
با هر فیلم، با هر دادخواهی،
08:45
with everyهرکدام campaignکمپین,
162
513559
1297
با هر پویش،
08:46
I thought we were makingساخت the nationملت saferامن تر
163
514880
2336
من فکر کردم که ما
آمریکا را برای نسل‌های بعد
08:49
for the nextبعد generationنسل.
164
517240
1400
ایمن‌تر می‌کنیم.
08:54
And then my sonفرزند پسر was bornبدنیا آمدن.
165
522159
1681
و بعد پسرم متولد شد.
09:05
In a time ...
166
533800
1200
در زمانی‌که ...
09:08
when hateنفرت crimesجرایم againstدر برابر our communitiesجوامع
167
536800
2056
زمانی‌که جنایات نفرت‌انگیز مقابل جوامع ما
09:10
are at the highestبالاترین
they have been sinceاز آنجا که 9/11.
168
538880
2640
در بالاترین جایگاه خود
نسبت به ۱۱ سپتامبر قرار دارند.
09:15
When right-wingبال سمت راست nationalistناسیونالیستی movementsحرکات
are on the riseبالا آمدن around the globeجهان
169
543960
3976
وقتی که تحرکات جناح راست ملی‌گرا
در سراسر جهان در حال افزایش است
09:19
and have capturedاسیر
the presidencyریاست جمهوری of the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
170
547960
2840
و ریاست جمهوری ایالات متحده را
نیز در برگرفته است.
09:25
When whiteسفید supremacistsمخالفان
marchمارس in our streetsخیابان ها,
171
553200
3216
وقتی طرفداران برتری نژاد سفید پوست
با مشعل‌های افراشته و نقاب‌های برداشته
09:28
torchesمشعل highبالا, hoodsهود off.
172
556440
2120
در خیابان‌های ما رژه می‌روند.
09:32
And I have to reckonحساب کن with the factواقعیت
173
560800
3440
و من مجبورم با این حقیقت روبرو شوم
09:37
that my sonفرزند پسر is growingدر حال رشد up
in a countryکشور more dangerousخطرناک است for him
174
565160
5776
که پسرم در کشوری بزرگ خواهد شد
که برای او خطرناک‌تر
از کشوری است که من داشتم.
09:42
than the one I was givenداده شده.
175
570960
1360
09:47
And there will be momentsلحظات
176
575680
1600
و لحظاتی خواهند بود
09:51
when I cannotنمی توان protectمحافظت him
177
579320
1840
که من نمی‌توانم از او محافظت کنم
09:54
when he is seenمشاهده گردید as a terroristتروریست ...
178
582240
3240
زمانی‌که او تروریست تصور می‌شود ...
10:00
just as blackسیاه people in Americaآمریکا
179
588840
4216
همانند سیاه پوستان در آمریکا
10:05
are still seenمشاهده گردید as criminalجنایی.
180
593080
2120
که هنوز مجرم تصور می‌شوند.
10:08
Brownرنگ قهوه ای people, illegalغیر مجاز.
181
596560
2120
مردم با پوست تیره، غیر مجازند.
10:11
Queerعجیب و غریب and transترانس people, immoralغیر اخلاقی.
182
599640
2640
هم‌جنس‌گرایان و تراجنس‌ها فاسدند.
10:14
Indigenousبومی people, savageوحشی.
183
602880
2416
بومی‌ها وحشی‌اند.
10:17
Womenزنان and girlsدختران as propertyویژگی.
184
605320
2056
زنان و دختران دارایی به حساب می‌آیند.
10:19
And when they failشکست to see our bodiesبدن
as some mother'sمادر childکودک,
185
607400
3496
و زمانی‌که آن‌ها نمی‌توانند بدن ما را
به عنوان مادر کودکی ببینند،
10:22
it becomesتبدیل می شود easierآسان تر to banممنوعیت us,
186
610920
3576
آسان‌تر می‌توانند ما را منع کنند،
10:26
detainبازداشت us,
187
614520
1216
بازداشت کنند،
10:27
deportاخراج کردن us,
188
615760
1216
اخراج کنند،
10:29
imprisonزندان us,
189
617000
1776
زندانی کنند،
10:30
sacrificeقربانی us for the illusionتوهم of securityامنیت.
190
618800
3680
ما را به خیال امنیت قربانی کنند.
10:38
(Applauseتشویق و تمجید)
191
626640
4720
(تشویق)
10:50
I wanted to abandonرها کردن my postپست.
192
638120
2320
من می‌خواستم پستم را رها کنم.
10:54
But I madeساخته شده a promiseوعده,
193
642920
1240
اما من قولی داده بودم،
10:58
so I returnedبازگشت to the gasگاز stationایستگاه
194
646040
3216
پس به پمپ بنزین برگشتم
11:01
where BalbirBalbir Singhسینگ SodhiSodhi was killedکشته شده
15 yearsسالها to the day.
195
649280
4520
جایی‌که بالبیر سینگ سودی
۱۵ سال پیش کشته شده بود.
11:07
I setتنظیم down a candleشمع
in the spotنقطه where he bledبیل to deathمرگ.
196
655840
3000
در جایی که از فرط خونریزی
جان داده بود شمعی روشن کردم.
11:12
His brotherبرادر, Ranaرعنا, turnedتبدیل شد to me
197
660040
1920
برادرش، رانا، رو به من کرد
11:15
and said, "Nothing has changedتغییر کرد."
198
663320
1800
و گفت، «هیچ چیز تغییر نکرده است.»
11:19
And I askedپرسید:,
199
667000
1200
و من پرسیدم،
11:21
"Who have we not yetهنوز triedتلاش کرد to love?"
200
669480
2760
«کیست آنکه هنوز تلاش نکرده‌ایم
دوستش بداریم؟»
11:27
We decidedقرار بر این شد to call the murdererقاتل in prisonزندان.
201
675680
3200
ما تصمیم گرفتیم تا با قاتل
در زندان تماس بگیریم.
11:32
The phoneتلفن ringsحلقه.
202
680800
1200
تلفن زنگ خورد.
11:34
My heartقلب is beatingكتك زدن in my earsگوش ها.
203
682640
2040
قلبم در گوشم می‌تپید.
11:37
I hearشنیدن the voiceصدای of Frankصریح Roqueروکو,
204
685440
2616
صدای فرانک راک را شنیدم،
11:40
a man who onceیک بار said ...
205
688080
1720
مردی که یک روز گفت ...
11:44
"I'm going to go out
and shootشلیک some towelحوله headsسر.
206
692000
3960
«می‌روم آن بیرون تا امامه به سرها را بکشم.
11:51
We should killکشتن theirخودشان childrenفرزندان, too."
207
699080
1720
باید بچه‌های آنها را هم بکشیم.»
11:55
And everyهرکدام emotionalعاطفی impulseضربان قلب
in me saysمی گوید, "I can't."
208
703920
4040
و هر ضربان احساسی در من
می‌گفت، « نمی‌توانم.»
12:04
It becomesتبدیل می شود an actعمل کن of will to wonderتعجب.
209
712240
4960
این به عمل اراده برای انتظار تبدیل شد.
12:10
"Why?" I askپرسیدن.
210
718560
2840
پرسیدم «چرا؟»
12:15
"Why did you agreeموافق to speakصحبت with us?"
211
723040
2640
«چرا قبول کردی با ما صحبت کنی؟»
12:21
Frankصریح saysمی گوید, "I'm sorry for what happenedاتفاق افتاد,
212
729240
3016
فرانک گفت، «برای آن‌چه اتفاق افتاد متاسفم،
12:24
but I'm alsoهمچنین sorry
for all the people killedکشته شده on 9/11."
213
732280
4176
اما برای تمامی کسانیکه
در ۱۱ سپتامبر کشته شدند هم متاسفم.»
12:28
He failsشکست می خورد to take responsibilityمسئوليت.
214
736480
2136
او نتوانست مسئولیت پذیر باشد.
12:30
I becomeتبدیل شدن به angryخشمگین to protectمحافظت Ranaرعنا,
215
738640
2280
من برای حفاظت از رانا عصبانی شدم،
12:34
but Ranaرعنا is still wonderingتعجب کردم about Frankصریح --
216
742960
4960
اما رانا هنوز درباره فرانک منتظر است --
12:41
listeningاستماع --
217
749080
1200
گوش می‌دهد --
12:43
respondsپاسخ می دهد.
218
751080
1200
پاسخ می‌دهد.
12:45
"Frankصریح, this is the first time
I'm hearingشنیدن you say
219
753760
3856
« فرانک، اولین باری‌ست که می‌شنوم
که می‌گویی شرمنده‌ای.»
12:49
that you feel sorry."
220
757640
2280
12:55
And Frankصریح --
221
763360
1200
و فرانک --
12:57
Frankصریح saysمی گوید, "Yes.
222
765560
3240
فرانک گفت، «بله،
13:02
I am sorry for what I did to your brotherبرادر.
223
770240
3640
به خاطر کاری که با برادرت کردم متاسفم.
13:07
One day when I go to heavenبهشت
to be judgedقضاوت شده by God,
224
775640
4480
روزی که به آن دنیا می‌روم
تا خداوند مرا قضاوت کند،
13:13
I will askپرسیدن to see your brotherبرادر.
225
781280
2000
از او می‌خواهم تا برادرت را ببینم.
13:16
And I will hugدر آغوش گرفتن him.
226
784880
1360
و او را بغل خواهم کرد.
13:19
And I will askپرسیدن him for forgivenessبخشش."
227
787720
2480
و از او تقاضای بخشش می‌کنم.»
13:25
And Ranaرعنا saysمی گوید ...
228
793640
1200
و رانا گفت ...
13:29
"We alreadyقبلا forgaveگمراه you."
229
797160
1480
«ما همین حالا هم تو را بخشیده‌ایم.»
13:35
Forgivenessبخشش is not forgettingفراموش کردن.
230
803000
3960
بخشش فراموش کردن نیست.
13:40
Forgivenessبخشش is freedomآزادی from hateنفرت.
231
808640
3200
بخشش رهایی از نفرت است.
13:45
Because when we are freeرایگان from hateنفرت,
232
813600
2576
چون زمانی که ما از نفرت آزادیم،
13:48
we see the onesآنهایی که who hurtصدمه us
not as monstersهیولا,
233
816200
3216
آن‌هایی که به ما
آسیب رساند‌ه‌اند را هیولا نمی‌بینیم
13:51
but as people who themselvesخودشان are woundedمجروح,
234
819440
2656
بلکه آدم‌هایی می‌بینیم که خودشان زخمی‌اند،
13:54
who themselvesخودشان feel threatenedتهدید شده,
235
822120
2056
کسانی‌که خودشان را تهدید شده می‌بینند،
13:56
who don't know what elseچیز دیگری
to do with theirخودشان insecurityناامنی
236
824200
2456
کسانی‌که نمی‌دانند دیگر
برای احساس عدم امنیتشان چه کنند
13:58
but to hurtصدمه us, to pullکشیدن the triggerماشه,
237
826680
2136
اما می‌دانند برای آسیب رساندن به ما،
برای چکاندن ماشه،
14:00
or castقالب the boatقایق,
238
828840
1256
با مهندسی انتخابات،
14:02
or passعبور the policyسیاست aimedهدف at us.
239
830120
2056
یا اتخاذ سیاستی که به سمت ما
نشانه رفته چه کار کنند.
14:04
But if some of us
beginشروع to wonderتعجب about them,
240
832200
2720
اما اگر یکی از ماها از آنها شگفت زده شود،
14:08
listen even to theirخودشان storiesداستان ها,
241
836160
2160
حتی به داستان‌هایشان گوش بدهد،
14:12
we learnیاد گرفتن that participationمشارکت
in oppressionظلم و ستم comesمی آید at a costهزینه.
242
840360
4680
در می‌یابیم که شراکت در ظلم تبعاتی دارد.
14:18
It cutsکاهش them off
from theirخودشان ownخودت capacityظرفیت to love.
243
846480
3640
آن‌ها را از گنجایش
عشق ورزیدن محروم می‌کند.
14:27
This was my secondدومین lessonدرس
in revolutionaryانقلابی love.
244
855040
4800
این دومین درس من در عشق انقلابی بود.
14:34
We love our opponentsمخالفان
when we tendگرایش داشتن the woundزخم in them.
245
862320
6160
ما زمانی‌ حریفان خود را دوست می‌داریم
که مراقب زخم آنها باشیم.
14:42
Tendingدر حال انتظار to the woundزخم
is not healingشفا دادن them --
246
870240
3376
مراقبت از زخم بهبود نیست --
14:45
only they can do that.
247
873640
1200
این کار فقط از خودشان برمی‌آید.
14:47
Just tendingبه دنبال to it allowsاجازه می دهد us
248
875360
4056
فقط به آن تمایل داشتن ما را قادر می‌سازد
14:51
to see our opponentsمخالفان:
249
879440
1440
تا حریفانمان را ببینیم:
14:54
the terroristتروریست, the fanaticمتعصب, the demagogueضرب و شتم.
250
882360
3200
تروریست، متعصب،
سیاست‌مدار عوام فریب.
14:59
They'veآنها دارند been radicalizedرادیکالیزه شده by culturesفرهنگ ها
and policiesسیاست های that we togetherبا یکدیگر can changeتغییر دادن.
251
887200
5560
آنها با فرهنگ و سیاست‌هایی افراطی شده‌اند
که می‌توانیم با هم تغییرشان دهیم.
15:07
I lookedنگاه کرد back on all of our campaignsمبارزات انتخاباتی,
252
895640
3840
من نگاهی به تمام پویش‌هایمان انداهتم،
15:12
and I realizedمتوجه شدم that any time
we foughtمبارزه کرد badبد actorsبازیگران,
253
900480
4256
و متوجه شدم که هر جا
که با عوامل بد جنگیدیم،
15:16
we didn't changeتغییر دادن very much.
254
904760
1480
تغییرات زیادی ایجاد نکردیم.
15:20
But when we choseانتخاب کرد
to wieldاستفاده کنید our swordsشمشیر and shieldsسپرها
255
908240
4416
اما زمانی‌که انتخاب کردیم
تا از شمشیرها و زره‌هایمان
15:24
to battleنبرد badبد systemsسیستم های,
256
912680
2040
در مبارزه با سیستم بد درست استفاده کنیم،
15:27
that's when we saw changeتغییر دادن.
257
915680
1720
آن دقیقا زمانی‌ست که تغییر را دیدیم.
15:30
I have workedکار کرد on campaignsمبارزات انتخاباتی
258
918800
1816
من در پویش‌هایی کار کرده‌ام
15:32
that releasedمنتشر شد hundredsصدها of people
out of solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت,
259
920640
5536
که صدها نفر از مردم را
از سلول انفرادی آزاد کرده،
15:38
reformedاصلاح شده a corruptفاسد policeپلیس departmentبخش,
260
926200
2736
دپارتمان فاسد پلیس را اصلاح کرده،
15:40
changedتغییر کرد federalفدرال hateنفرت crimesجرایم policyسیاست.
261
928960
2320
سیاست جرائم نفرت انگیز
فدرال را تغییر داده.
15:44
The choiceانتخابی to love our opponentsمخالفان
is moralاخلاقی and pragmaticعملگرا,
262
932000
4776
انتخاب اینکه حریفمان را دوست بداریم
اخلاقی و واقع‌بینانه‌ست،
15:48
and it opensباز می شود up the previouslyقبلا
unimaginableغیر قابل تصور است possibilityامکان پذیری
263
936800
5536
و احتمال اصلاح را
که پیش از این غیر قابل تصور بود
15:54
of reconciliationاصلاح.
264
942360
1400
به روی ما باز می‌کند.
15:59
But rememberیاد آوردن ...
265
947800
1200
اما به خاطر داشته باشید ...
16:02
it tookگرفت 15 yearsسالها to make that phoneتلفن call.
266
950320
2840
۱۵ سال زمان برد
تا آن تماس تلفنی اتفاق بیفتد.
16:06
I had to tendگرایش داشتن to my ownخودت rageخشم
and griefغم و اندوه first.
267
954760
5080
مجبور بودم اول از عصبانیت
و اندوه خودم مراقبت کنم.
16:12
Lovingبا محبت our opponentsمخالفان
requiresنیاز دارد us to love ourselvesخودمان.
268
960760
5040
دوست داشتن حریفانمان
نیازمند دوست داشتن خودمان است.
16:19
Gandhiگاندی, Kingپادشاه, Mandelaماندلا --
269
967320
1656
گاندی، کینگ، ماندلا --
16:21
they taughtتدریس کرد a lot about
how to love othersدیگران and opponentsمخالفان.
270
969000
3920
آنها چیزهای زیادی درباره چگونه عشق ورزیدن
به دیگران و حریفان آموختند.
16:26
They didn't talk a lot
about lovingبا محبت ourselvesخودمان.
271
974720
2240
آنها چیز زیادی درباره
دوست داشتن خودمان نگفتند.
16:30
This is a feministفمینیست interventionمداخله.
272
978120
2080
این یک مداخله فمنیستی‌ست.
16:33
(Applauseتشویق و تمجید)
273
981946
1150
(تشویق)
16:35
Yes.
274
983120
1896
بله.
16:37
Yes.
275
985040
1216
بله.
16:38
(Applauseتشویق و تمجید)
276
986280
3296
(تشویق)
16:41
Because for too long have womenزنان
and womenزنان of colorرنگ been told
277
989600
3936
چون برای مدت زمان زیادی
به زنان با هر رنگ پوستی گفته شده
16:45
to suppressسرکوب کردن theirخودشان rageخشم,
278
993560
1496
تا خشم خود را سرکوب کنند،
16:47
suppressسرکوب کردن theirخودشان griefغم و اندوه
in the nameنام of love and forgivenessبخشش.
279
995080
3576
اندوه خود را به نام عشق
و بخشش سرکوب کنند.
16:50
But when we suppressسرکوب کردن our rageخشم,
280
998680
2016
اما زمانی‌که ما خشم خود را سرکوب می‌کنیم،
16:52
that's when it hardensسخت تر می شود
into hateنفرت directedجهت دار outwardبیرون,
281
1000720
2496
دقیقا زمانی‌ست که به نفرتی
که به بیرون هدایت می‌شود تبدیل می‌شود،
16:55
but usuallyمعمولا directedجهت دار inwardدرون.
282
1003240
2440
اما اغلب به سمت درون برمی‌گردد.
16:59
But motheringمادر شدن has taughtتدریس کرد me
that all of our emotionsاحساسات are necessaryلازم است.
283
1007400
4920
اما مادر بودن به من آموخت
که تمام احساسات ما ضروری‌اند.
17:05
Joyشادی is the giftهدیه of love.
284
1013920
2680
لذت هدیه عشق است.
17:09
Griefغم و اندوه is the priceقیمت of love.
285
1017680
3000
اندوه تاوان عشق است.
17:13
Angerخشم is the forceزور that protectsمحافظت می کند it.
286
1021840
3279
خشم نیرویی‌ست که از آن محافظت می‌کند.
17:18
This was my thirdسوم lessonدرس
in revolutionaryانقلابی love.
287
1026960
3560
این سومین درس من در عشق انقلابی بود.
17:23
We love ourselvesخودمان
288
1031480
1296
ما عاشق خودمانیم
17:24
when we breatheتنفس کنید throughاز طریق the fireآتش of painدرد
289
1032800
5135
زمانی‌که در آتش درد نفس می‌کشیم
17:29
and refuseامتناع to let it hardenسخت شدن into hateنفرت.
290
1037960
2240
و از سخت شدن آن به نفرت می‌پرهیزیم.
17:34
That's why I believe
291
1042240
1680
این همان علتی‌ست که من باور دارم
17:37
that love mustباید be practicedتمرین کرد
in all threeسه directionsجهت ها
292
1045119
3737
که عشق باید در هر سه جهت تمرین شود
17:40
to be revolutionaryانقلابی.
293
1048880
1280
تا انقلابی باشد.
17:43
Lovingبا محبت just ourselvesخودمان feelsاحساس می کند good,
294
1051240
3736
تنها دوست داشتن خودمان حس خوبی‌ست،
17:47
but it's narcissismخودشیفتگی.
295
1055000
2536
اما خودشیفتگی‌ست.
17:49
(Laughterخنده)
296
1057560
2640
(خنده)
17:53
Lovingبا محبت only our opponentsمخالفان
is self-loathingخودخواهانه.
297
1061400
3840
دوست داشتن رقیبانمان به تنهایی
نیز ظلم به خود است.
17:58
Lovingبا محبت only othersدیگران is ineffectiveبی اثر.
298
1066600
3920
تنها دوست داشتن دیگران هم بی‌تاثیر است.
18:03
This is where a lot
of our movementsحرکات liveزنده right now.
299
1071880
2520
این همان جایی‌ست که خیلی از تحرکات ما
در حال حاضر در آن قرار می‌گیرد.
18:08
We need to practiceتمرین
all threeسه formsتشکیل می دهد of love.
300
1076160
2600
ما نیاز داریم تا هر سه شکل
عشق را تمرین کنیم.
18:13
And so, how do we practiceتمرین it?
301
1081160
3040
و حالا، چطور تمرینش کنیم؟
18:16
Readyآماده?
302
1084800
1200
حاضرید؟
18:18
Numberعدد one ...
303
1086720
1200
شماره یک ...
18:21
in orderسفارش to love othersدیگران,
304
1089880
1736
برای دوست داشتن دیگران،
18:23
see no strangerغریبه.
305
1091640
2016
هیچ کس را غریبه نبینید.
18:25
We can trainقطار our eyesچشم ها
to look uponبر strangersغریبه ها on the streetخیابان,
306
1093680
3456
می‌توانیم چشم‌هایمان را
تمرین دهیم تا به غریبه‌های در خیابان،
18:29
on the subwayمترو, on the screenصفحه نمایش,
307
1097160
1736
در مترو، روی نمایشگر نگاه کند،
18:30
and say in our mindsذهنها,
308
1098920
1776
و در ذهنمان بگوییم،
18:32
"Brotherبرادر,
309
1100720
1416
«برادر،
18:34
sisterخواهر,
310
1102160
1336
خواهر،
18:35
auntعمه,
311
1103520
1416
عمه،
18:36
uncleدایی."
312
1104960
1200
عمو.»
18:38
And when we say this,
what we are sayingگفت: is,
313
1106720
2216
و وقتی این را می‌گوییم،
چیزی که می‌گوییم این است،
18:40
"You are a partبخشی of me I do not yetهنوز know.
314
1108960
2680
« تو بخشی از منی که هنوز نشناختمش.
18:44
I chooseانتخاب کنید to wonderتعجب about you.
315
1112960
2000
من انتخاب می‌کنم تا درباره تو حیرت کنم.
18:48
I will listen for your storiesداستان ها
316
1116000
1960
من به داستان‌هایت گوش می‌دهم
18:50
and pickانتخاب کنید up a swordشمشیر
when you are in harm'sآسیب way."
317
1118840
3640
و شمشیری برمی‌دارم وقتی در مسیر خطری.»
18:55
And so, numberعدد two:
318
1123680
1680
و همینطور، شماره دو:
18:58
in orderسفارش to love our opponentsمخالفان,
319
1126200
2496
برای دوست داشتن رقیبانمان،
19:00
tendگرایش داشتن the woundزخم.
320
1128720
1400
از زخم مراقبت کنید.
19:03
Can you see the woundزخم
in the onesآنهایی که who hurtصدمه you?
321
1131520
2720
می‌توانی زخم را در کسی
که به تو آسیب زده ببینی؟
19:07
Can you wonderتعجب even about them?
322
1135560
1720
می‌توانی درباره آن‌ها حتی تعجب کنی؟
19:11
And if this questionسوال
sendsمی فرستد panicوحشت throughاز طریق your bodyبدن,
323
1139800
3816
و اگر این سوال پشتت را می‌لرزاند،
19:15
then your mostاکثر revolutionaryانقلابی actعمل کن
324
1143640
2376
پس انقلابی‌ترین حرکت تو
19:18
is to wonderتعجب, listen and respondپاسخ دادن
to your ownخودت needsنیاز دارد.
325
1146040
3720
این است که شگفت زده شوی،
گوش دهی و به نیازهای خودت پاسخ دهی.
19:22
Numberعدد threeسه:
326
1150680
1200
شماره سه:
19:25
in orderسفارش to love ourselvesخودمان,
327
1153000
2216
برای دوست داشتن خودمان،
19:27
breatheتنفس کنید and pushفشار دادن.
328
1155240
1680
نفس بکش و جلو برو.
19:30
When we are pushingهل دادن
into the firesآتش سوزی in our bodiesبدن
329
1158120
2696
وقتی داریم به سمت
آتش درونمان هل داده می‌شویم
19:32
or the firesآتش سوزی in the worldجهان,
330
1160840
1680
یا آتش‌افروزی‌های دیگر دنیا،
19:35
we need to be breathingنفس كشيدن togetherبا یکدیگر
331
1163360
1960
نیاز داریم تا با هم نفس بکشیم
19:38
in orderسفارش to be pushingهل دادن togetherبا یکدیگر.
332
1166080
1760
تا با هم پیش برویم.
19:40
How are you breathingنفس كشيدن eachهر یک day?
333
1168840
2280
هر روز چگونه تنفس می‌کنید؟
19:44
Who are you breathingنفس كشيدن with?
334
1172040
2240
با چه کسی نفس می‌کشید
19:48
Because ...
335
1176600
1200
چون ...
19:51
when executiveاجرایی ordersسفارشات
and newsاخبار of violenceخشونت hitsبازدید our bodiesبدن hardسخت,
336
1179360
5296
وقتی فرمان‌های اجرایی
و اخبار خشونت سخت به بدن ما حمله می‌کند،
19:56
sometimesگاه گاهی lessکمتر than a minuteدقیقه apartجدا از هم,
337
1184680
2456
گاهی با فاصله یک دقیقه از هم،
19:59
it feelsاحساس می کند like dyingدر حال مرگ.
338
1187160
2080
حس مردن می‌دهد.
20:03
In those momentsلحظات,
339
1191000
1280
در آن لحظات،
20:05
my sonفرزند پسر placesمکان ها his handدست
on my cheekگونه and saysمی گوید,
340
1193440
3896
پسرم دستش را روی گونه‌ام
می‌گذارد و می‌گوید،
20:09
"Danceرقص time, mommyمامان?"
341
1197360
1640
« وقت رقصه مامان؟»
20:13
And we danceرقص.
342
1201120
1320
و ما رقصیدیم.
20:15
In the darknessتاریکی, we breatheتنفس کنید and we danceرقص.
343
1203800
2696
در تاریکی، نفس می‌کشیم و می‌رقصیم.
20:18
Our familyخانواده becomesتبدیل می شود
a pocketجیب of revolutionaryانقلابی love.
344
1206520
3176
خانواده ما عشق انقلابی کوچکی شد.
20:21
Our joyشادی is an actعمل کن of moralاخلاقی resistanceمقاومت.
345
1209720
2856
لذت ما عمل مقاومت اخلاقی ماست.
20:24
How are you protectingمحافظت your joyشادی eachهر یک day?
346
1212600
2096
هر روزچگونه از لذت خود محافظت می‌کنید؟
20:26
Because in joyشادی we see
even darknessتاریکی with newجدید eyesچشم ها.
347
1214720
4600
چون در لذت هم تاریکی
با چشم‌های جدید می‌بینیم.
20:33
And so the motherمادر in me asksمی پرسد,
348
1221320
4160
پس مادر درونم از من می‌پرسد،
20:39
what if this darknessتاریکی
is not the darknessتاریکی of the tombآرامگاه,
349
1227120
4760
چه می‌شود اگر این تاریکی
همان تاریکی قبر نباشد،
20:45
but the darknessتاریکی of the wombرحم?
350
1233160
2040
بلکه تاریکی رحم باشد؟
20:49
What if our futureآینده is not deadمرده,
351
1237680
2560
اگر آینده ما نمرده باشد،
20:53
but still waitingدر انتظار to be bornبدنیا آمدن?
352
1241080
2240
و هنوز منتظر به دنیا آمدن باشد چه؟
20:57
What if this is our great transitionگذار?
353
1245080
3040
اگر این گذار بزرگ ما باشد چه؟
21:01
Rememberیاد آوردن the wisdomحکمت of the midwifeماما.
354
1249680
2280
دانایی نانا را با یاد بیارید.
21:04
"Breatheنفس کشیدن," she saysمی گوید.
355
1252800
1296
گفت «نفس بکش.»
21:06
And then --
356
1254120
1536
و بعد --
21:07
"pushفشار دادن."
357
1255680
1336
«فشار بده.»
21:09
Because if we don't pushفشار دادن, we will dieمرگ.
358
1257040
2336
چون اگر فشار ندهیم می‌میریم.
21:11
If we don't breatheتنفس کنید, we will dieمرگ.
359
1259400
2056
اگر نفس نکشیم می‌میریم.
21:13
Revolutionaryانقلابی love requiresنیاز دارد us
to breatheتنفس کنید and pushفشار دادن throughاز طریق the fireآتش
360
1261480
4736
عشق انقلابی نیاز دارد
تا در این آتش نفس بکشیم و فشار بدهیم
21:18
with a warrior'sجنگجو heartقلب and a saint'sسنت است eyesچشم ها
361
1266240
2376
با قلب جنگنده و چشمان فرشته
21:20
so that one day ...
362
1268640
1200
تا یک روز ...
21:24
one day you will see my sonفرزند پسر as your ownخودت
363
1272200
4320
یک روز پسر من را مثل پسر خودتان می‌بینید
21:29
and protectمحافظت him when I am not there.
364
1277840
2440
و وقتی من آنجا حضور ندارم
از او مراقبت می‌کنید.
21:34
You will tendگرایش داشتن to the woundزخم
in the onesآنهایی که who want to hurtصدمه him.
365
1282080
3280
از زخم‌های کسی مراقبت خواهید کرد
که می‌خواهد به او آسیب برساند.
21:39
You will teachتدریس کنید him how to love himselfخودت
366
1287160
2320
به او یاد خواهید داد تا خودش را دوست بدارد
21:42
because you love yourselfخودت.
367
1290400
1600
چون خودتان را دوست دارید.
21:46
You will whisperنجوا in his earگوش,
368
1294480
1800
در گوشش نجوا می‌کنید،
21:49
as I whisperنجوا in yoursشما,
369
1297400
1960
همان‌گونه که من در گوش شما،
21:52
"You are braveشجاع."
370
1300600
1280
«تو شجاعی.»
21:55
You are braveشجاع.
371
1303240
1200
شما شجاع هستید.
21:58
Thank you.
372
1306200
1216
ممنونم.
21:59
(Applauseتشویق و تمجید)
373
1307440
1016
(تشویق)
22:00
(Sikhسیک Prayerنماز) WaheguruWaheguru Jiجی Kaکا KhalsaKhalsa,
374
1308480
1896
(دعای سیک) واهه گورو جی کالسا
22:02
WaheguruWaheguru Jiجی Kiکی Fatehفاطمه.
375
1310400
1496
واهه گورو کی فاتح.
22:03
(Applauseتشویق و تمجید)
376
1311920
1456
(تشویق)
22:05
(Cheeringتشویق)
377
1313400
2616
(هلهله)
22:08
(Applauseتشویق و تمجید)
378
1316040
3080
(تشویق)
Translated by Mary Jane
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Valarie Kaur - Activist, lawyer, filmmaker
Valarie Kaur is a social justice activist, lawyer, filmmaker, innovator, mother and Sikh American thought leader who founded the Revolutionary Love Project -- a movement that envisions a world where love is a public ethic.

Why you should listen

Valarie Kaur is a civil rights activist, award-winning filmmaker, lawyer, faith leader and founder of the Revolutionary Love Project. Her social justice campaigns have helped win policy change on hate crimes, racial profiling, immigration detention, solitary confinement, marriage equality and internet freedom. She founded Groundswell Movement, the Yale Visual Law Project and Faithful Internet, initiatives that equip new generations with tools for social change. During her work inside supermax prisons, on the military base at Guantanamo and at sites of mass shootings, she identified a surprising key element for social change: the ethic of love. She now leads the Revolutionary Love Project to champion love as a public ethic and wellspring for social change.

Kaur earned degrees at Stanford University, Harvard Divinity School and Yale Law School. She lives with her film partner and husband Sharat Raju and son Kavi in California, where her family settled as farmers a century ago. She is a member of the California Bar.

More profile about the speaker
Valarie Kaur | Speaker | TED.com