ABOUT THE SPEAKER
Minda Dentler - Athlete, activist
A record-setting triathlete, Minda Dentler is a polio survivor committed to inspiring people to move beyond their fear of failure and achieve their goals.

Why you should listen

Minda Dentler's life is one of inspiration, courage and determination. As an infant in India, she contracted polio, resulting in the paralysis of her legs, and was left at an orphanage. When she was three, she was adopted by an American family which enabled her to receive the medical care necessary to be able to walk with leg braces and crutches.

Undeterred by her disability, Dentler became an independent woman with the intention and drive to face and overcome the many obstacles she has encountered throughout her life. As an adult, she discovered athletics and threw herself into the sport of triathlon. In 2013, she became the first female wheelchair athlete to complete the Ironman World Championship, in Kona, Hawaii.

Dentler is an athlete, speaker, advocate and mother. She has been featured on CNN, Forbes and NBC. She has written for Huffington Post and TIME, advocating for the eradication of polio. She was a 2017 Aspen Institute New Voices Fellow. She works for a large global insurer and, with her husband, is raising a young daughter. She's committed to inspiring people to move beyond their fear of failure and achieve their goals.

More profile about the speaker
Minda Dentler | Speaker | TED.com
TEDWomen 2017

Minda Dentler: What I learned when I conquered the world's toughest triathlon

میندا دنتلر: از موفقیت در سخت‌ترین ماراتن سه‌گانهٔ جهان چه آموختم

Filmed:
1,257,928 views

۴ کیلومتر شنا، ۱۸۰ کیلومتر دوچرخه‌سواری و مسیر کامل دوی ماراتن در روزی گرم و خشک -- آن‌هم بدون توقف و استراحت: شرکت در این رقابت سه‌گانهٔ شگفت‌انگیز، هدف و آرزوی قهرمانان ورزشی است. اما وقتی میندا دنتلر تصمیم گرفت در ماراتن سه‌گانهٔ کونا در هاوایی شرکت کند، هدفی فراتر از مدال گرفتن داشت. او تعریف می‌کند که چگونه در این رقابت دشوار موفق شد و چه چیزی به او الهام بخشید تا مسابقه را ادامه بدهد.
- Athlete, activist
A record-setting triathlete, Minda Dentler is a polio survivor committed to inspiring people to move beyond their fear of failure and achieve their goals. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
It was Octoberاکتبر 13, 2012,
0
936
3415
۱۳ام اکتبر سال ۲۰۱۲ بود،
00:16
a day that I will never forgetفراموش کردن.
1
4375
2114
آن روز را هرگز فراموش نمی‌کنم.
00:18
I was on my bikeدوچرخه, pushingهل دادن up what seemedبه نظر می رسید
like a never-endingپایان ناپذیر barrenبی حوصله hillتپه.
2
6892
5516
سوار دوچرخه بودم و به سختی
از تپه‌ای بی‌انتها بالا می‌رفتم.
00:24
And it wasn'tنبود just any hillتپه:
3
12432
1814
اما آن یک تپهٔ معمولی نبود:
00:26
it was a 15-mileباشه climbبالا رفتن
up to a townشهر calledبه نام HawiHawi
4
14270
3730
۲۴ کیلومتر تا بالای تپه و به طرف
شهری به نام هاوی راه بود
00:30
on the Bigبزرگ Islandجزیره of Hawaiiهاوایی.
5
18024
2181
شهری در جزیره بزرگ هاوایی.
00:32
And it wasn'tنبود just any rideسوار شدن:
6
20776
1945
و البته یک دوچرخه‌سواری معمولی هم نبود:
00:34
it was at the Ironmanمرد آهنین Worldجهان Championshipقهرمانی.
7
22745
2578
مسابقات قهرمانی مرد آهنین جهان بود.
00:37
I can still feel my musclesعضلات burningسوزش.
8
25926
2936
هنوز هم سوختن عضلاتم را احساس می‌کنم.
00:40
I was strugglingمبارزه می کنند, tiredخسته شدم and dehydratedخشکشده,
9
28886
2548
تقلا می‌کردم، خسته و تشنه شده بودم،
00:43
as I could feel the heatحرارت
10
31458
1626
حرارت روی آسفالت را
00:45
emanatingاخراج from the asphaltآسفالت,
measuringاندازه گیری almostتقریبا 98 degreesدرجه.
11
33108
3730
که حدود ۳۷ درجه بود، حس می‌کردم.
00:49
I was nearنزدیک the halfwayنیمه راه pointنقطه
of the bikeدوچرخه portionبخشی
12
37727
2318
تقریباْ به نیمهٔ راه بخش
دوچرخه‌سواری رسیده بودم
00:52
of one of the mostاکثر prestigiousمعتبر, longestطولانی ترین,
13
40069
2959
یکی از مشهورترین و طولانی‌ترین
00:55
single-dayروز تک enduranceتحمل raceنژاد
eventsمناسبت ها in the worldجهان.
14
43052
2635
مسابقات استقامتی یک‌روزه در جهان.
00:59
Everyهرکدام yearسال, duringدر حین my childhoodدوران کودکی,
15
47346
1754
وقتی بچه بودم، هر سال
01:01
I watchedتماشا کردم this very raceنژاد on TVتلویزیون
in our familyخانواده livingزندگي كردن roomاتاق.
16
49124
2977
همین مسابقه را در اتاق نشیمن
از تلویزیون نگاه می‌کردم.
01:04
I satنشسته nextبعد to my dadپدر on our 1970s-styleسبک ها
orangeنارنجی and brownرنگ قهوه ای sofaکاناپه,
17
52680
4874
کنار پدرم روی کاناپهٔ قهوه‌ای و نارنجی
سبک دهه ۷۰ می‌نشستم،
01:09
and I rememberیاد آوردن beingبودن in utterمطلقا aweهیاهو
18
57578
1882
و یادم هست که وقتی ورزشکاران
01:11
at how these athletesورزشکاران
pushedتحت فشار قرار داد themselvesخودشان to theirخودشان limitحد
19
59484
3024
در این رقابت فرساینده، فراتر از
محدودیتشان تلاش می‌کردند
01:14
in this gruelingخسته کننده raceنژاد.
20
62532
1331
احساس ابهت می‌کردم.
01:15
And just so you don't get the wrongاشتباه ideaاندیشه,
21
63887
1969
و البته اشتباه نکنید،
01:17
my familyخانواده membersاعضا weren'tنبودند just spectatorsتماشاگران.
22
65880
2426
خانوادهٔ من فقط تماشاچی نبودند،
01:20
They were incrediblyطور باور نکردنی athleticورزشی,
23
68330
2151
بلکه به شدت اهل ورزش بودند،
01:22
and I always participatedشرکت کرد
from the sidelinesحاشیه,
24
70505
2998
و من همیشه کنار زمین می‌ایستادم،
01:25
cheeringتشویق on my threeسه siblingsخواهران و برادران
or handingتحویل out waterاب at localمحلی racesمسابقات.
25
73527
4436
و خواهر و برادرهایم را تشویق می‌کردم
یا در مسابقات محلی برایشان آب می‌بردم.
01:29
I rememberیاد آوردن wantingمیخواهم so badlyبدی
to be ableتوانایی to competeرقابت کن, but I couldn'tنمی توانستم.
26
77987
4405
خاطرم هست که چقدر دلم می‌خواست
من هم مسابقه بدهم، اما نمی‌توانستم.
01:35
Even thoughگرچه I couldn'tنمی توانستم playبازی sportsورزش ها,
27
83475
1794
اما با این‌که نمی‌توانستم ورزش کنم،
01:37
I decidedقرار بر این شد to be activeفعال in my communityجامعه.
28
85293
2214
تصمیم گرفتم در اجتماع خودم فعال باشم.
01:39
I volunteeredداوطلبانه at the localمحلی
hospitalبیمارستان in highبالا schoolمدرسه.
29
87531
2863
پس در بیمارستان محلی و
در دبیرستان داوطلب شدم.
01:42
In collegeکالج, I internedزندانی at the Whiteسفید Houseخانه,
30
90418
3151
در دانشگاه، در کاخ سفید کارآموزی کردم،
01:45
studiedمورد مطالعه قرار گرفت abroadخارج از کشور in Spainاسپانیا
31
93593
1326
در اس‍پانیا درس خواندم
01:46
and backpackedکوله پشتی throughاز طریق Europeاروپا
all by myselfخودم
32
94943
2507
و تک‌وتنها با یک کوله‌پشتی،
پابندها و عصاهایم
01:49
with my legپا bracesپرانتز and crutchesعصا.
33
97474
1698
به تمام اروپا سفر کردم.
01:51
Uponبر graduatingفارغ التحصیلی, I movedنقل مکان کرد to Newجدید Yorkیورک Cityشهر
for a jobکار in managementمدیریت consultingمشاوره,
34
99807
4425
بعد از فارغ‌التحصیلی به نیویورک رفتم
تا در زمینهٔ مشاور مدیریت کار کنم،
01:56
earnedبه دست آورده an MBAMBA, got marriedمتاهل
35
104256
1953
مدرک MBA گرفتم و ازدواج کردم
01:58
and now have a daughterفرزند دختر.
36
106233
1856
و حالا یک دختر دارم.
02:00
(Applauseتشویق و تمجید)
37
108457
3354
(تشویق)
02:03
At ageسن 28, I was introducedمعرفی کرد
to the sportورزش of hand-cyclingدست دوچرخه سواری,
38
111835
4366
۲۸ سالم بود که با
دوچرخه‌سواری با دست آشنا شدم،
02:08
and then triathlontriathlon,
39
116225
2011
و پس از آن ماراتن سه‌گانه،
02:10
and by luckشانس, I metملاقات کرد Jasonجیسون Fowlerفاولر,
an Ironmanمرد آهنین Worldجهان Championقهرمان,
40
118260
4039
و به‌طور اتفاقی جیسون فاولر،
قهرمان مرد آهنین جهان را
02:14
at a campاردوگاه for athletesورزشکاران with disabilitiesمعلولیت.
41
122323
2733
در اردوی ورزشکاران معلول دیدم.
02:17
And like me, he competedرقابت کرد in a wheelchairصندلی چرخدار.
42
125080
2794
او هم مثل من با ویلچر در مسابقه شرکت کرد.
02:19
And with his encouragementتشویق, at ageسن 34,
43
127898
3216
و با تشویق او در سن ۳۴ سالگی،
02:23
I decidedقرار بر این شد to go after KonaKona.
44
131138
2204
تصمیم گرفتم در مسابقات کونا شرکت کنم.
02:26
The KonaKona, or Hawaiiهاوایی Ironmanمرد آهنین
45
134291
1876
کونا، یا مرد آهنین هاوایی
02:28
is the oldestقدیمی ترین Iron-distanceآهن فاصله
raceنژاد in the sportورزش,
46
136191
3368
قدیمی‌ترین مسابقهٔ سه‌گانه است،
02:31
and if you're not familiarآشنا,
it's like the Superسوپر Bowlکاسه of triathlontriathlon.
47
139583
4126
و اگر با آن آشنا نیستید، باید بگویم که
مانند مسابقه سوپربول ماراتن سه‌گانه است.
02:35
And the Ironmanمرد آهنین,
for a wheelchairصندلی چرخدار athleteورزشکار like me,
48
143733
2358
چنین مسابقه‌ای برای ورزشکاری
مثل من روی ویلچر،
02:38
consistsمتشکل از of a 2.4-mileباشه open-waterآب باز swimشنا کردن
in the Pacificصلح جو Oceanاقیانوس,
49
146115
4186
شامل ۳/۹ کیلومتر شنا در
آب‌های آزاد یعنی اقیانوس آرام،
02:42
a 112-mileباشه handدست cycleچرخه rideسوار شدن
in lavaگدازه fieldsزمینه های --
50
150325
3627
و ۱۸۰ کیلومتر دوچرخه‌سواری
با دست روی زمین ناهموار و سخت است --
02:45
now, that soundsبرای تلفن های موبایل exoticعجیب و غریب,
51
153976
1405
هرچند ظاهراْ شگفت‌انگیز است،
02:47
but it's not as scenicخوش منظره as it soundsبرای تلفن های موبایل,
and it's prettyبسیار desolateویرانگر --
52
155405
3159
اما آن‌قدرها هم زیبا نیست، بیشتر
سوت‌وکور و غم‌انگیز است --
02:50
and then you topبالا it off with a marathonماراتن,
53
158588
3048
و در نهایت با یک ماراتن
02:53
or a 26.2-mileباشه runاجرا کن in 90-degree-درجه heatحرارت
54
161660
3621
یا دوی ۴۲/۲ کیلومتری
در گرمای ۳۲ درجه سانتیگراد
02:57
usingاستفاده كردن a racingمسابقه wheelchairصندلی چرخدار.
55
165305
2133
و با استفاده از یک ویلچر
ویژهٔ مسابقه به پایان می‌رسد.
02:59
That's right, it's a totalجمع distanceفاصله
of 140.6 milesمایل usingاستفاده كردن just your armsبازوها
56
167462
6571
بله در مجموع ۲۲۶/۳ کیلومتر مسافت
است که فقط از دست‌هایتان استفاده می‌کنید
03:06
in lessکمتر than 17 hoursساعت ها.
57
174057
2063
آن‌هم در کمتر از ۱۷ ساعت.
03:08
No femaleزن wheelchairصندلی چرخدار athleteورزشکار
had ever completedتکمیل شده the raceنژاد
58
176596
3906
تا به‌حال هیچ زن ورزشکار معلولی
در این مسابقه رقابت نکرده
03:12
because of the strictسخت گیرانه,
seeminglyظاهرا impossibleغیرممکن است cutoffقطع کردن timesبار.
59
180526
3745
به خاطر محدودیت و زمان‌بندی‌هایی
که غیرممکن به نظر می‌رسند.
03:17
And so there I was,
60
185034
1195
اما من شرکت کردم،
03:19
puttingقرار دادن it all out on the lineخط.
61
187102
2179
همهٔ این‌ها را از ذهنم بیرون ریختم.
03:21
And when I finallyسرانجام reachedرسیده است the topبالا
of that 15-mileباشه climbبالا رفتن,
62
189967
3545
و وقتی در نهایت به بالای
آن صعود ۲۴ کیلومتری رسیدم،
03:25
I was discouragedدلسرد.
63
193536
1610
ناگهان ناامید شدم.
03:27
There was no way I was going
to make that swimشنا کردن in my time limitحد
64
195170
3881
محال بود بتوانم طی ده ساعت‌ونیم
03:31
of 10 and a halfنیم hoursساعت ها,
65
199075
1151
شنا را تمام کنم،
03:32
because I was almostتقریبا two hoursساعت ها off paceسرعت.
66
200250
3745
تا همین‌جا هم دو ساعت عقب بودم.
03:36
I had to make the agonizingتکان دهنده decisionتصمیم گیری
67
204365
3348
باید با تمام کشمکش‌ها تصمیم می‌گرفتم
03:39
to quitترک.
68
207737
1150
که انصراف بدهم.
03:41
I removedحذف شده my timingزمان سنجی chipتراشه,
and I handedدست it over to a raceنژاد officialرسمی.
69
209300
4166
زمان‌سنجم را درآوردم و
به یکی از مسئولان مسابقه دادم.
03:45
My day was doneانجام شده.
70
213490
1672
آن روز روز من نبود.
03:48
My bestبهترین friendدوست Shannonشانون
and my husbandشوهر Shawnشاون
71
216377
2856
بهترین دوستم شانون، و شوهرم شاون
03:51
were waitingدر انتظار at the topبالا of HawiHawi
to driveراندن me back to townشهر.
72
219257
3555
بالای جزیره منتظرم بودند
تا مرا به شهر برگردانند.
03:54
And on my way back to townشهر,
I beganآغاز شد to cryگریه کردن.
73
222836
2640
در راه برگشت زدم زیر گریه.
03:58
I had failedناموفق.
74
226191
1150
شکست خورده بودم.
04:00
My dreamرویا of completingتکمیل
the Ironmanمرد آهنین Worldجهان Championshipقهرمانی
75
228111
3754
رویایم برای به پایان رساندن
مسابقات مرد آهنین جهان
04:03
was crushedخرد شده.
76
231889
1699
نابود شده بود.
04:05
I was embarrassedخجالت زده.
77
233612
1414
خجالت‌زده بودم.
04:07
I feltنمد like I'd messedmessed up.
78
235050
2380
احساس می‌کردم گند زده‌ام.
04:09
I worriedنگران about what my friendsدوستان,
my familyخانواده and people at work
79
237454
3501
نگران این بودم که دوستانم،
خانواده‌ام و همکارانم
04:12
would think of me.
80
240979
1222
درباره‌ام چه فکر می‌کنند.
04:14
What was I going to put on Facebookفیس بوک?
81
242225
2635
اصلاْ در فیس‌بوک چه پستی بگذارم؟
04:16
(Laughterخنده)
82
244884
1150
(خنده)
04:18
How was I going to explainتوضیح to everyoneهر کس
83
246058
1968
چطور به دیگران توضیح می‌دادم
04:20
that things didn't go the way
I had assumedفرض or plannedبرنامه ریزی شده?
84
248050
3046
که آن‌طور که من برنامه‌ریزی کرده بودم
و فکر می‌کردم پیش نرفت؟
04:23
A fewتعداد کمی weeksهفته ها laterبعد I was talkingصحبت کردن
to Shannonشانون about the KonaKona "disasterفاجعه,"
85
251796
4579
چند هفته بعد داشتم با شانون
راجع به «فاجعهٔ» کونا حرف می‌زدم
04:28
and she said this to me:
86
256399
1262
و او به من چنین حرفی زد:
04:30
"MindaMinda, bigبزرگ dreamsرویاها and goalsاهداف can only
be realizedمتوجه شدم when you're readyآماده to failشکست."
87
258546
4921
«میندا فقط زمانی می‌توانی رویاها و اهداف
بزرگ را دریابی که برای شکست آماده باشی.»
04:36
I knewمی دانست I had to put that failureشکست behindپشت me
in orderسفارش to moveحرکت forwardرو به جلو,
88
264033
3913
فهمیدم برای جلو رفتن باید
آن شکست را پشت سر بگذارم،
04:39
and it wouldn'tنمی خواهم be the first time
that I had facedدر مواجهه insurmountableغیر قابل تحمل oddsشانس.
89
267970
4057
تازه این اولین بار نبود که با چنین
چیز عجیب و غیرقابل نفوذی مواجه می‌شدم.
04:44
I was bornبدنیا آمدن in Bombayبمبئی, Indiaهندوستان,
90
272752
1941
من در در بمبئی در هند به دنیا آمدم،
04:46
and just before my first birthdayروز تولد,
I contractedقرارداد polioفلج اطفال,
91
274717
3762
و درست پیش از تولد یک سالگی،
به فلج اطفال مبتلا شدم،
04:50
whichکه left me paralyzedفلج شده
from the hipsلگن down.
92
278503
2753
که باعث شد از ناحیهٔ پا فلج شوم.
04:53
Unableامکان پذیر نیست to careاهميت دادن for me, my birthتولد motherمادر
left me at an orphanageیتیم خانه.
93
281970
3888
مادرم قادر به مراقبت از من نبود
و مرا در یتیم‌خانه رها کرد.
04:58
Fortunatelyخوشبختانه, I was adoptedتصویب شد
by an Americanآمریکایی familyخانواده,
94
286538
2730
خوشبختانه یک خانوادهٔ آمریکایی
سرپرستی مرا پذیرفتند،
05:01
and I movedنقل مکان کرد to Spokaneاسپکین, Washingtonواشنگتن
95
289292
1973
و کمی بعد از سومین سال‌گرد تولدم
05:03
just shortlyبه زودی after my thirdسوم birthdayروز تولد.
96
291289
1982
به اسپوکن در واشنگتن رفتم.
05:05
Over the nextبعد fewتعداد کمی yearsسالها,
I underwentتحت تاثیر قرار گرفت a seriesسلسله of surgeriesجراحی
97
293753
3048
در طول چند سال بعد
چندین عمل جراحی روی ران‌ها،
05:08
on my hipsلگن, my legsپاها and my back
98
296825
2809
پاها و کمرم انجام دادم
05:11
that allowedمجاز me to walkراه رفتن
with legپا bracesپرانتز and crutchesعصا.
99
299658
2920
که باعث شد بتوانم با آتل و عصا راه بروم.
05:15
As a childکودک, I struggledتلاش
with my disabilityمعلولیت.
100
303432
3162
وقتی بچه بودم با معلولیتم کنار نمی‌آمدم.
05:19
I feltنمد like I didn't fitمناسب in.
101
307196
2174
حس می‌کردم به درد نمی‌خورم.
05:21
People staredخیره شدم at me all the time,
102
309788
2234
مردم همیشه به من زل می‌زدند،
05:24
and I was embarrassedخجالت زده
about wearingپوشیدن a back braceبند شلوار and legپا bracesپرانتز,
103
312046
3477
و از پوشیدن کمربند و پابند خجالت می‌کشیدم،
05:27
and I always hidمخفی شده my chickenجوجه legsپاها
underزیر my pantsشلوار.
104
315547
3094
و همیشه پا‌های بدقواره‌ام را
زیر شلوار پنهان می‌کردم.
05:30
As a youngجوان girlدختر, I thought thickغلیظ,
heavyسنگین bracesپرانتز on my legsپاها
105
318977
3430
به عنوان یک دختر جوان فکر می‌کردم
پابند‌های ضخیم و سنگین روی پاهایم
05:34
did not look prettyبسیار or feminineزنانه.
106
322431
1975
اصلاْ زیبا و زنانه نیست.
05:37
Amongدر میان my generationنسل, I am one
of the very fewتعداد کمی individualsاشخاص حقیقی in the US
107
325465
5174
در بین هم‌نسلانم در آمریکا
تعداد بسیار کمی مانند من
05:42
who are livingزندگي كردن with paralysisفلج
by polioفلج اطفال todayامروز.
108
330663
2468
با معلولیت و فلج اطفال زندگی می‌کنند.
05:45
Manyبسیاری people who contractقرارداد polioفلج اطفال
in developingدر حال توسعه countriesکشورها
109
333690
3111
خیلی از افرادی که در کشورهای
در حال توسعه مبتلا به فلج اطفال هستند
05:48
do not have accessدسترسی به to the sameیکسان
medicalپزشکی careاهميت دادن, educationتحصیلات,
110
336825
3548
به مراقبت‌های پزشکی، تحصیلات
05:52
or opportunitiesفرصت ها
like I have had in Americaآمریکا.
111
340397
2809
یا فرصت‌هایی که من
در آمریکا داشتم، دسترسی ندارند.
05:55
Manyبسیاری do not even liveزنده to reachنائل شدن adulthoodبزرگسالان.
112
343880
2691
خیلی‌ها حتی به سن بزرگسالی هم نمی‌رسند.
05:59
I have the humblingمحکوم کردن knowledgeدانش
that, had I not been adoptedتصویب شد,
113
347362
3556
با فروتنی تمام می‌دانم که اگر
مرا به فرزندی نپذیرفته بودند،
06:02
I mostاکثر certainlyقطعا
wouldn'tنمی خواهم be in frontجلوی of you todayامروز.
114
350942
2599
به احتمال خیلی زیاد
امروز در برابر شما نبودم.
06:05
I mayممکن است not even be aliveزنده است.
115
353565
2659
شاید اصلاْ زنده نبودم.
06:09
All of us, in our ownخودت livesزندگی می کند,
116
357541
2260
همهٔ ما در زندگی خود،
06:11
mayممکن است faceصورت seeminglyظاهرا insurmountableغیر قابل تحمل goalsاهداف.
117
359825
2961
ممکن است اهداف ناممکنی داشته باشیم.
06:14
I want to shareاشتراک گذاری with you what I learnedیاد گرفتم
118
362810
2150
می‌خواهم آن‌چه را آموختم با شما شریک شوم
06:16
when I triedتلاش کرد again.
119
364984
1150
وقتی دوباره تلاش کردم.
06:19
One yearسال after my first attemptتلاش کنید,
120
367851
2802
یک سال پس از اولین تلاشم،
06:22
on a sunnyآفتابی Saturdayشنبه morningصبح,
121
370677
2580
در یک صبح شنبهٔ آفتابی،
06:25
my husbandشوهر Shawnشاون
122
373281
1235
شوهرم شاون
06:26
dumpedتخلیه شده me into the oceanاقیانوس at the KonaKona Pierاسکله
123
374540
2275
مرا در کُونا پیِر به داخل اقیانوس انداخت
06:28
and, with 2,500 of my closestنزدیکترین
friendsدوستان and competitorsرقبا,
124
376839
3538
و با ۲۵۰۰ نفر از نزدیک‌ترین
دوستان و رقیبانم
06:32
we startedآغاز شده swimmingشنا كردن as that cannonتوپ
wentرفتی off promptlyبی درنگ at 7am.
125
380401
3462
ساعت ۷ صبح که توپ
شلیک شد، شنا کردیم.
06:35
I focusedمتمرکز شده است on one strokeسکته مغزی at a time,
stayingاقامت in betweenبین bodiesبدن,
126
383887
3245
هربار روی یک حرکت تمرکز می‌کردم،
سعی می‌کردم بین شناگران بمانم،
06:39
countingبا احتساب my strokesسکته مغزی --
127
387156
1214
حرکت‌هایم را می‌شمردم --
06:40
one, two, threeسه, fourچهار --
128
388394
2944
یک، دو، سه، چهار --
06:43
and liftingبلند کردن my headسر to sightمنظره
everyهرکدام so oftenغالبا
129
391362
2033
و مدام سرم را بالا می‌آوردم تا ببینم
06:45
just so I wouldn'tنمی خواهم get too off trackمسیر.
130
393419
1985
که مبادا از مسیر دور بیفتم.
06:47
And when I finallyسرانجام reachedرسیده است the shorelineخط ساحلی,
131
395428
1954
وقتی بالاخره به ساحل رسیدم،
06:49
Shawnشاون pickedبرداشت me up,
and he carriedانجام me out of the waterاب.
132
397406
3320
شاون مرا گرفت و از آب بیرون کشید.
06:52
I was so stunnedخسته شدم and thrilledهیجان زده
when Shawnشاون had told me I had managedاداره می شود
133
400750
4111
وقتی شاون گفت موفق شده‌ام
یک ساعت و ۴۳ دقیقه شنا کنم
06:56
a one-hour-and-یک-ساعت- و -43-minuteدقیقه swimشنا کردن time.
134
404885
3813
ذوق‌زده و متعجب شدم.
07:00
On to the bikeدوچرخه segmentبخش.
135
408722
2024
و وارد بخش دوچرخه‌سواری شدم.
07:03
I had eightهشت hoursساعت ها and 45 minutesدقایق
to completeتکمیل the 112-mileباشه bikeدوچرخه courseدوره.
136
411554
5904
باید ۱۸۰ کیلومتر را در طول ۸ ساعت
و ۴۵ دقیقه با دوچرخه می‌رفتم.
07:09
I brokeشکست up the courseدوره
in seven-هفت to 10-mileباشه segmentsبخش ها in my mindذهن
137
417968
3674
در ذهنم مسیر را به بخش‌های
۱۱ تا ۱۶ کیلومتری تقسیم کردم
07:13
just to reduceكاهش دادن the enormityعظیم of the raceنژاد.
138
421666
2303
تا ابهت مسابقه را برای خودم کم کنم.
07:15
The first 40 milesمایل, they clippedقطع شد by
as we benefitedبهره مند شد from a little tailدم windباد.
139
423993
4595
۶۵ کیلومتر اول رقابت تنگاتنگ بود،
و باد مساعد و آرامی می‌وزید.
07:20
By 4pmساعت, I had madeساخته شده it to mileمایل 94,
140
428612
4159
ساعت ۴ عصر، ۱۵۱ کیلومتر طی کرده بودم،
07:24
and I did the mathریاضی and I realizedمتوجه شدم
I was in seriousجدی time jeopardyخطر
141
432795
3974
وقتی حساب‌وکتاب کردم فهمیدم
بدجایی گیر کرده‌ام
07:28
because I had 18 milesمایل to go
and lessکمتر than 90 minutesدقایق,
142
436793
3270
چون هنوز ۲۹ کیلومتر داشتم اما
زمانم کمتر از ۹۰ دقیقه بود
07:32
and that includedمشمول
a fewتعداد کمی sizableقابل توجه hillتپه climbsصعود.
143
440087
3246
به علاوه باید از چند تپهٔ
نسبتاْ بزرگ هم بالا می‌رفتم.
07:35
I was stressedتاکید کرد out, and I was scaredترسیده
144
443357
1735
خیلی مضطرب بودم، و می‌ترسیدم
07:37
that I wasn'tنبود going to make
that time cutoffقطع کردن again.
145
445116
2607
نکند دوباره قرار است شکست بخورم.
07:39
At this pointنقطه, I pushedتحت فشار قرار داد
my internalداخلی voiceصدای asideگذشته از that said,
146
447747
3801
همان وقت صدای درونی‌ام را
پس زدم، که می‌گفت:
07:43
"This hurtsدرد می کند. Quitترک."
147
451572
2197
«خیلی سخت است. ولش کن.»
07:45
And I told myselfخودم,
"MindaMinda, you better focusتمرکز.
148
453793
2640
و به خودم گفتم:
«میندا، بهتر است تمرکز کنی.
07:48
Focusتمرکز on what you can controlکنترل,
149
456457
1622
روی چیزی که کنترل داری تمرکز کن،
07:50
and that is your attitudeنگرش
and your effortتلاش."
150
458103
2591
روی فکر و تلاشت.»
07:52
I resolvedحل شد to be OK beingبودن uncomfortableناراحت,
151
460718
3604
تصمیم گرفتم با شرایط سختم کنار بیایم،
07:56
and I told myselfخودم, "Pushفشار دادن harderسخت تر,
152
464346
1580
و به خودم گفتم: «تندتر برو.
07:57
forgetفراموش کردن about the painدرد,
153
465950
1309
درد را فراموش کن،
07:59
and keep that laserلیزر focusتمرکز."
154
467283
2380
و بگذار آن نور بتابد.»
08:01
For the nextبعد 90 minutesدقایق, I crankedخم شده
as thoughگرچه my life dependedبستگی دارد on it.
155
469993
6094
۹۰ دقیقهٔ بعد را طوری رکاب زدم
که انگار زندگی‌ام به آن بستگی دارد.
08:08
And when I rolledنورد into townشهر,
156
476971
1723
و وقتی به شهر رسیدم،
08:10
I heardشنیدم on the loudspeakerبلندگو,
157
478718
1674
از بلندگو شنیدم:
08:12
"MindaMinda DentlerDentler is one of the last
competitorsرقبا to make the bikeدوچرخه cutoffقطع کردن."
158
480416
4388
«میندا دنتلر یکی از آخرین مسابقه دهندگانی
است که مسیر دوچرخه را به پایان رساند.»
08:17
I did it!
159
485701
1150
موفق شدم!
08:19
(Applauseتشویق و تمجید)
160
487289
4857
(تشویق)
08:24
By only threeسه minutesدقایق.
161
492170
1778
و فقط سه دقیقه وقت داشتم.
08:25
(Laughterخنده)
162
493972
1401
(خنده)
08:27
It was 5:27pmساعت,
163
495397
3199
ساعت ۵:۲۷ عصر بود،
08:30
and I had been racingمسابقه
for 10-and-a-half-و نصف hoursساعت ها.
164
498620
3332
ده ساعت و نیم مسابقه داده بودم.
08:34
The first 10 milesمایل of the runاجرا کن
wentرفتی prettyبسیار quicklyبه سرعت,
165
502696
2628
۱۶ کیلومتر اول دو تقریباْ زود گذشت،
08:37
as I was so excitedبرانگیخته to finallyسرانجام passعبور people
166
505348
3381
چون از این‌که بالاخره با سه‌چرخه‌ام
از آدم‌ها با دو تا پایشان
08:40
with my threeسه wheelsچرخ ها to theirخودشان two feetپا.
167
508753
2985
گذشته بودم خیلی هیجان‌زده بودم.
08:43
The sunآفتاب quicklyبه سرعت wentرفتی down,
168
511762
1333
خورشید به سرعت غروب کرد،
08:45
and I foundپیدا شد myselfخودم pullingکشیدن up
to the bottomپایین of PalaniPalani hillتپه,
169
513119
3760
داشتم خودم را از تپهٔ پالانی بالا می‌کشیدم
08:48
looking straightسر راست into a half-mileنیم مایل hillتپه
that lookedنگاه کرد like MtMt.. Everestاورست
170
516903
3270
و به تپهٔ ۸۰۰ متری که مانند قلهٔ اورست
به نظر می‌رسید نگاه می‌کردم
08:52
at mileمایل 124 of the raceنژاد.
171
520197
2405
۲۰۰ کیلومتر طی کرده بودم.
08:54
My friendsدوستان and familyخانواده
were readyآماده at theirخودشان stationsایستگاه ها
172
522626
2421
دوستان و خانواده‌ام در جایگاهشان بودند
08:57
to talk me up that hillتپه.
173
525071
2357
تا از بالای تپه با من حرف بزنند.
08:59
I was strugglingمبارزه می کنند, tiredخسته شدم,
174
527452
1508
تقلا می‌کردم، خسته بودم،
09:00
desperatelyبه شدت grippingگیر کردن those rimsرینگ
just so I wouldn'tنمی خواهم tipنکته backwardsعقب.
175
528984
3461
با ناامیدی به لبه‌ها چنگ می‌زدم
مبادا به عقب برگردم.
09:04
When I finallyسرانجام reachedرسیده است
the topبالا of that hillتپه,
176
532469
2674
وقتی بالاخره به بالای تپه رسیدم،
09:07
I turnedتبدیل شد left ontoبه سوی a very lonelyتنهایی
15-mileباشه stretchکش آمدن ontoبه سوی the Queenملکه K Highwayبزرگراه,
177
535167
5983
به مسیر ۲۴ کیلومتری بزرگراه
کوئین کی. در سمت چپم برگشتم،
09:13
totallyکاملا exhaustedخسته.
178
541174
1565
در حد مرگ خسته بودم.
09:14
I pressedفشرده شده on, focusingتمرکز
on one pushفشار دادن at a time.
179
542763
4675
شروع کردم، هر بار فقط روی
یک حرکت تمرکز می‌کردم.
09:20
By 9:30pmساعت,
180
548386
1897
تا این‌که ساعت ۹:۳۰،
09:22
I madeساخته شده that finalنهایی right-handدست راست turnدور زدن
ontoبه سوی Ali'iAli'i Driveراندن.
181
550307
4072
بالاخره به جادهٔ Ali'i در سمت راست رسیدم.
09:26
I heardشنیدم the crowd'sجمعیت را roarسر و صدا,
and I was overcomeغلبه بر with emotionهیجانی.
182
554403
3648
فریاد جمعیت را شنیدم و
غرق در شادی بودم.
09:30
I crossedعبور کرد that finishپایان دادن lineخط.
183
558075
3112
از خط پایان گذشتم.
09:33
(Applauseتشویق و تمجید)
184
561211
7000
(تشویق)
09:43
(Applauseتشویق و تمجید endsبه پایان می رسد)
185
571037
1215
(پایان تشویق)
09:44
And my finalنهایی time
was 14 hoursساعت ها and 39 minutesدقایق.
186
572276
4841
زمان نهایی‌ام ۱۴ ساعت و ۳۹ دقیقه بود.
09:49
For the first time in the 35-yearساله historyتاریخ,
187
577823
3326
برای اولین بار پس از ۳۵ سال،
09:53
a femaleزن wheelchairصندلی چرخدار athleteورزشکار
188
581173
1961
یک زن ورزشکار روی ویلچر
09:55
completedتکمیل شده the Ironmanمرد آهنین Worldجهان Championshipقهرمانی.
189
583158
2564
رقابت مرد آهنین جهان را
به پایان رسانده بود.
09:57
(Applauseتشویق و تمجید)
190
585746
6893
(تشویق)
10:05
(Applauseتشویق و تمجید endsبه پایان می رسد)
191
593879
1150
(پایان تشویق)
10:07
And it wasn'tنبود just any femaleزن athleteورزشکار.
192
595053
2459
آن‌هم نه یک زن ورزشکار معمولی.
10:09
It was me.
193
597536
1151
من.
10:10
(Laughterخنده)
194
598711
1333
(خنده)
10:12
A paralyzedفلج شده orphanیتیم from Indiaهندوستان.
195
600068
3348
یتیم معلولی از هند.
10:17
Againstدر برابر all oddsشانس, I achievedبه دست آورد my dreamرویا,
196
605297
3694
برخلاف تمام ناممکن‌ها
من به رویایم دست یافتم،
10:21
and throughاز طریق this very personalشخصی
commitmentتعهد to myselfخودم,
197
609015
3357
با چنین عهد محکمی که با
خودم بسته بودم،
10:24
I slowlyبه آرامی realizedمتوجه شدم
that completingتکمیل the Ironmanمرد آهنین
198
612396
3318
به تدریج فهمیدم که شرکت در
مسابقات مرد آهنین
10:27
was about more than conqueringفتح KonaKona.
199
615738
2379
فراتر از قهرمان شدن در کونا بود.
10:30
It was about conqueringفتح polioفلج اطفال
200
618588
2053
چنین کاری غلبه بر فلج اطفال بود
10:32
and other disablingغیر فعال کردن
but preventableقابل پیشگیری است diseasesبیماری ها,
201
620665
3931
غلبه بر هر بیماری‌ای که
ناتوان می‌کند و مانع می‌شود،
10:36
not only for myselfخودم,
202
624620
1537
نه فقط برای خودم،
10:38
but for the millionsمیلیون ها نفر of childrenفرزندان
203
626181
1580
بلکه برای میلیون‌ها کودک
10:39
who have been and still will be
afflictedآسیب دیده by vaccine-preventableواکسن قابل پیشگیری است diseasesبیماری ها.
204
627785
5269
که به بیماری‌هایی مبتلا شده یا می‌شوند
که با واکسن قابل پیش‌گیری هستند.
10:45
Todayامروز, we are closerنزدیک تر than ever
to eliminatingاز بین بردن one of those diseasesبیماری ها
205
633539
4747
امروزه ما به هدفمان برای از بین
بردن چنین بیماری‌هایی بسیار نزدیک شده‌ایم
10:50
everywhereدر همه جا in the worldجهان.
206
638310
1367
در همه جای جهان.
10:52
In the mid-اواسط1980s, polioفلج اطفال onceیک بار paralyzedفلج شده
more than 350,000 childrenفرزندان a yearسال
207
640286
6705
در اواسط دههٔ ۸۰، سالانه بیش از
۳۵۰٫۰۰۰ کودک در بیش از ۱۲۵ کشور
10:59
in more than 125 countriesکشورها.
208
647015
2649
به فلج اطفال مبتلا می‌شدند.
11:01
That amountedمبلغ to a staggeringسرسام آور
40 casesموارد an hourساعت.
209
649688
3858
یعنی رقم سرسام‌آور ۴۰ مورد در ساعت.
11:05
By contrastتضاد, so farدور this yearسال,
210
653570
2267
اما در مقابل، همین امسال
11:07
the last endemicاندمیک countriesکشورها
have reportedگزارش داد a totalجمع of only 12 casesموارد.
211
655861
4174
آخرین کشور‌های در معرض ابتلا نیز
تنها ۱۲ مورد را گزارش کرده‌اند.
11:12
Sinceاز آنجا که 1988, more than 2.5 billionبیلیون childrenفرزندان
have been immunizedایمن againstدر برابر polioفلج اطفال,
212
660997
6009
از سال ۱۹۸۸، بیش از ۲/۵ میلیارد
کودک در برابر فلج اطفال ایمن شده‌اند،
11:19
and an estimatedتخمین زده 16 millionمیلیون childrenفرزندان,
213
667030
2356
و تخمین زده شده است که ۱۶ میلیون کودک
11:21
who otherwiseدر غیر این صورت would have been
paralyzedفلج شده like me,
214
669410
2656
که ممکن بود مانند من فلج بشوند،
11:24
are walkingپیاده روی.
215
672090
1265
راه می‌روند.
11:25
Despiteبا وجود this incredibleباور نکردنی progressپیش رفتن,
216
673875
2101
اما با وجود این پیش‌رفت فوق‌العاده،
11:28
we know that untilتا زمان it's eradicatedریشه کن,
217
676000
2452
تا زمانی که فلج اطفال ریشه‌کن نشده،
11:30
polioفلج اطفال remainsبقایای a very realواقعی threatتهدید,
218
678476
2544
هنوز یک تهدید به‌شمار می‌رود،
11:33
especiallyبه خصوص to childrenفرزندان
in the poorestفقیرترین communitiesجوامع of the worldجهان.
219
681044
3839
به ویژه برای کودکانی که در فقیرترین
کشور‌های جهان زندگی می‌کنند.
11:36
It can reemergereemerge in some of the mostاکثر remoteاز راه دور
and dangerousخطرناک است placesمکان ها,
220
684907
3977
ممکن است دوباره در برخی مناطق
دورافتاده و خطرناک ظاهر شود،
11:40
and from there, it can spreadانتشار دادن.
221
688908
2230
و شیوع پیدا کند.
11:43
And so this is my newجدید Ironmanمرد آهنین:
222
691987
3437
و می‌خواهم در رقابت
مرد آهنین تازه‌ای شرکت کنم:
11:47
to endپایان polioفلج اطفال.
223
695448
1833
می‌خواهم فلج اطفال را ریشه‌کن کنم.
11:50
And I am remindedیادآور شدم everyهرکدام day,
224
698005
2293
وقتی به دختر دو سال و نیمه‌ام مایا
11:52
when I look at my
two-and-a-half-year-oldtwo-and-a-half-year-old daughterفرزند دختر Mayaمایا.
225
700322
3747
نگاه می‌کنم، هر روز چنین چیزی را
به یاد می‌آورم.
11:56
She is ableتوانایی to climbبالا رفتن a ladderنردبان in the parkپارک,
226
704093
2508
او می‌تواند در پارک از
یک نردبان بالا برود.
11:58
pushفشار دادن her scooterروروک مخصوص بچه ها
or kickضربه زدن a ballتوپ acrossدر سراسر the grassچمن.
227
706625
3127
اسکوترش را هل بدهد یا
توپش را آن‌طرف چمن‌ها پرتاب کند.
12:01
Almostتقریبا everything
that I see her do at her ageسن
228
709776
3296
هر کاری را که با پاهایش
انجام می‌دهد نگاه می‌کنم
12:05
remindsیادآوری می کند me of what I could not
do at that ageسن.
229
713096
3522
و به یاد می‌آورم که من
توان چنین کار‌هایی را نداشتم.
12:08
And when she was two monthsماه ها oldقدیمی,
230
716642
2112
وقتی دو ماهه بود،
12:10
I tookگرفت her to get her first polioفلج اطفال vaccineواکسن.
231
718778
4189
او را برای اولین واکسن فلج اطفال بردم.
12:15
And when the doctorدکتر cameآمد
in the roomاتاق to prepareآماده کردن the shotشات,
232
723791
3524
وقتی پزشک آمد تا آمپول را آماده کند،
12:19
I askedپرسید: him if I could take a pictureعکس
to documentاسناد the momentلحظه.
233
727339
4327
از او خواستم که آن لحظه را
با عکس ثبت کنم.
12:24
When we left the roomاتاق,
234
732879
1463
وقتی از اتاق بیرون آمدیم،
12:26
I could feel my eyesچشم ها
wellingخوشبختی up with tearsاشک ها.
235
734366
3209
احساس کردم که اشک در چشمانم حلقه زده است.
12:29
I criedگریه کرد the entireکل way home.
236
737599
3216
و تمام راه را تا خانه گریه کردم.
12:33
It was in that momentلحظه that I realizedمتوجه شدم
237
741774
2524
همان لحظه بود که فهمیدم
12:36
that my daughter'sدختر است life
would be very differentناهمسان from mineمال خودم.
238
744322
3071
زندگی دخترم با زندگی من خیلی فرق دارد.
12:39
She will never be facedدر مواجهه
with the cripplingفلج disabilityمعلولیت of polioفلج اطفال,
239
747417
3064
او هیچ‌وقت به معلولیت
فلج اطفال مبتلا نخواهد شد،
12:42
because a vaccineواکسن was availableدر دسترس است,
and I choseانتخاب کرد to get her immunizedایمن.
240
750505
4605
چون واکسن در دست‌رس بود،
و من انتخاب کردم که ایمن شود.
12:47
She can do anything she wants,
241
755134
2817
او می‌تواند هرکاری را
که دلش می‌خواهد، انجام بدهد،
12:51
as can eachهر یک of you.
242
759066
2307
همان‌طور که تک تک شما می‌توانید.
12:53
(Laughterخنده)
243
761397
1074
(خنده)
12:54
Now I'd like to leaveترک کردن you all
with one questionسوال:
244
762495
2610
و حالا می‌خواهم این سخن‌رانی
را با یک پرسش تمام کنم:
12:57
what is your Ironmanمرد آهنین?
245
765950
2642
مسابقهٔ مردان آهنین شما چیست؟
13:01
Thank you.
246
769874
1151
ممنونم.
13:03
(Applauseتشویق و تمجید)
247
771049
7000
(تشویق)
Translated by Soheila Kamali
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Minda Dentler - Athlete, activist
A record-setting triathlete, Minda Dentler is a polio survivor committed to inspiring people to move beyond their fear of failure and achieve their goals.

Why you should listen

Minda Dentler's life is one of inspiration, courage and determination. As an infant in India, she contracted polio, resulting in the paralysis of her legs, and was left at an orphanage. When she was three, she was adopted by an American family which enabled her to receive the medical care necessary to be able to walk with leg braces and crutches.

Undeterred by her disability, Dentler became an independent woman with the intention and drive to face and overcome the many obstacles she has encountered throughout her life. As an adult, she discovered athletics and threw herself into the sport of triathlon. In 2013, she became the first female wheelchair athlete to complete the Ironman World Championship, in Kona, Hawaii.

Dentler is an athlete, speaker, advocate and mother. She has been featured on CNN, Forbes and NBC. She has written for Huffington Post and TIME, advocating for the eradication of polio. She was a 2017 Aspen Institute New Voices Fellow. She works for a large global insurer and, with her husband, is raising a young daughter. She's committed to inspiring people to move beyond their fear of failure and achieve their goals.

More profile about the speaker
Minda Dentler | Speaker | TED.com