ABOUT THE SPEAKER
Shabana Basij-Rasikh - Educator
Shabana Basij-Rasikh helps girls and young women in Afghanistan get an education.

Why you should listen

Shabana Basij-Rasikh was born and raised in Kabul, Afghanistan. Under the Taliban, she dressed as a boy to escort her older sister to a secret school -- with dire consequences if they were caught. She attended a high school in America under the YES exchange program, and graduated from Middlebury College in Vermont. During college, she founded HELA, a nonprofit organization dedicated to empowering Afghan women through education. She also raised funds through foundations and public talks across the US to build a high school for girls in her ancestral village, and to build wells on the outskirts of Kabul to give communities access to clean drinking water.

An enthusiast of systemic change and community impact, Basij-Rasikh was selected as one of Glamour's Top 10 College Women of 2010, and was awarded the Vermont Campus Compact 2011 Kunin Public Award for outstanding public service, effective leadership and community-building. Now, Shabana has joined 10×10 as a Global Ambassador, supporting a global action campaign that links nonprofits, corporations, philanthropists, policy leaders, global influencers and grassroots activists in a movement to support girls’ education. She is managing director of SOLA (School of Leadership, Afghanistan), a nonprofit that helps exceptional young Afghan women access education worldwide and jobs back home.

More profile about the speaker
Shabana Basij-Rasikh | Speaker | TED.com
TEDxWomen 2012

Shabana Basij-Rasikh: Dare to educate Afghan girls

شبنم بسیج راسخ: شجاعت برای آموزش دختران ِافغانستان

Filmed:
1,085,179 views

کشوری که درآن دختران باید دزدکی به مدرسه بروند، اگرمعلوم شود که به مدرسه میروند با عواقب مرگباری ‌مواجه خواهند شد را تصور کنید. این درزمانی بود که افغانستان تحت سلطه طالبان بود، و آثار این گونه خطرات هنوز باقی می ماند. امروز شبنم بسیج راسخ، زن جوان ۲۲ساله‌ یک مدرسه شبانه روزی دخترانه را در افغانستان را اداره میکند. او تصمیم شجاعانه خانواده ها‌یی را که دختران‌شان را باوردارند را جشن میگیرد- و داستان یک پدر شجاع که در برابر تهدیدات محلی ایستاده است را بیان میکند. (فیلم برداری در TEDxWomen)
- Educator
Shabana Basij-Rasikh helps girls and young women in Afghanistan get an education. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
When I was 11,
0
964
1440
زمانی که یازده ساله بودم
00:18
I rememberیاد آوردن wakingبیدار شدن up one morningصبح to the soundصدا of joyشادی in my houseخانه.
1
2404
4562
به یاد دارم که یک روز صبح، با صدای شادمانی از خواب برخواستم
00:22
My fatherپدر was listeningاستماع to BBCبی بی سی Newsاخبار
2
6966
2471
پدرم مشغول گوش دادن به رادیو بی بی سی
00:25
on his smallکوچک, grayخاکستری radioرادیو.
3
9437
4174
از رادیو خاکستری کوچکش بود.
00:29
There was a bigبزرگ smileلبخند on his faceصورت whichکه was unusualغیر معمول then,
4
13611
2876
لبخندی بزرگ بر صورتش نقش بسته بود که غیر عادی می نمود
00:32
because the newsاخبار mostlyاغلب depressedافسرده him.
5
16487
3971
همیشه اخبار او را افسرده و دلخور می کرد
00:36
"The Talibanطالبان are goneرفته!" my fatherپدر shoutedفریاد زد:.
6
20458
4885
اما اینبار پدرم فریاد زد: طالبان شکسته خوردند و رفتند.
00:41
I didn't know what it meantبه معنای,
7
25343
2588
من نمی دانستم که این چه معنایی دارد
00:43
but I could see that my fatherپدر was very, very happyخوشحال.
8
27931
5186
اما می دانستم که پدرم آن روز بسیار بسیار خوشحال بود
00:49
"You can go to a realواقعی schoolمدرسه now," he said.
9
33117
8511
او گفت: تو حالا می توانی به یک مدرسه واقعی بروی.
00:57
A morningصبح that I will never forgetفراموش کردن.
10
41628
5169
آن روز صبح را هر گز فراموش نمی کنم
01:02
A realواقعی schoolمدرسه.
11
46797
5168
یک مدرسه واقعی.
01:07
You see, I was sixشش when the Talibanطالبان tookگرفت over Afghanistanافغانستان
12
51965
3108
می دانید، وقتی من شش ساله بودم، طالبان افغانستان را تسخیر کردند
01:10
and madeساخته شده it illegalغیر مجاز for girlsدختران to go to schoolمدرسه.
13
55073
3523
و تحصیل و مدرسه رفتن دختران را غیر قانونی اعلام کردند
01:14
So for the nextبعد fiveپنج yearsسالها, I dressedلباس پوشیده as a boyپسر
14
58596
3108
لذا برای شش سال بعد از قدرت گرفتن طالبان، من چون یک پسر بچه لباس می پوشیدم
01:17
to escortاسکورت my olderمسن تر sisterخواهر, who was no longerطولانی تر allowedمجاز
15
61704
2511
تا خواهر بزرگترم را به یک مدرسه مخفیانه، اسکورت کنم،
01:20
to be outsideخارج از aloneتنها, to a secretراز schoolمدرسه.
16
64215
5414
چون دختران تنها اجازه تنها بیرون رفتن نداشتند.
01:25
It was the only way we bothهر دو could be educatedتحصیل کرده.
17
69629
4625
این تنها روشی بود که ما می توانستم درس بخوانیم
01:30
Eachهر یک day, we tookگرفت a differentناهمسان routeمسیر
18
74254
3234
هر روز، ما یک مسیر متفاوت انتخاب می کردیم
01:33
so that no one would suspectمشکوک where we were going.
19
77488
4023
تا کسی به جایی که ما می رویم مشکوک نشود
01:37
We would coverپوشش our booksکتاب ها in groceryخواربار bagsکیسه
20
81511
2194
و کتاب های خود را در نایلون‌های خرید مخفی می کردیم
01:39
so it would seemبه نظر می رسد we were just out shoppingخريد كردن.
21
83705
6136
تا بقیه فکر کنند به خرید می‌رویم
01:45
The schoolمدرسه was in a houseخانه,
22
89841
2376
و مدرسه در یک خانه بود
01:48
more than 100 of us packedبسته بندی شده in one smallکوچک livingزندگي كردن roomاتاق.
23
92217
5663
بیش از یکصد کودک، در یک اتاق پذیرایی کوچک درس می خواندیم
01:53
It was cozyدنج in winterزمستان but extremelyفوق العاده hotداغ in summerتابستان.
24
97880
5850
آنجا در زمستان گرم و دنج بود و ما را گرم میکرد، اما تابستان خیلی گرم بود.
01:59
We all knewمی دانست we were riskingخطرناک است our livesزندگی می کند --
25
103730
2521
ما همه می دانستیم که جان خود را به خطر انداخته ایم
02:02
the teacherمعلم, the studentsدانش آموزان and our parentsپدر و مادر.
26
106251
4354
آموزگاران، دانش آموزان و همینطور والدین
02:06
From time to time, the schoolمدرسه would suddenlyناگهان be canceledلغو شد
27
110605
2373
هر از چندگاهی مدرسه یک دفعه برای یک هفته تعطیل می شد
02:08
for a weekهفته because Talibanطالبان were suspiciousمشکوک.
28
112978
3916
تا طالبان مشکوک نشوند.
02:12
We always wonderedشگفت زده what they knewمی دانست about us.
29
116894
2780
و همیشه ما نگران بودیم که طالبان چه چیزی درباره ما می داند.
02:15
Were we beingبودن followedدنبال شد?
30
119674
3032
آیا ما را دنبال می کند؟
02:18
Do they know where we liveزنده?
31
122706
3532
می دانند ما کجا زندگی می کنیم؟
02:22
We were scaredترسیده,
32
126238
2658
ما می ترسیدیم،
02:24
but still, schoolمدرسه was where we wanted to be.
33
128896
6926
اما باز مدرسه جایی بود که ما دوست داشتیم به آنجا برویم
02:31
I was very luckyخوش شانس to growرشد up in a familyخانواده
34
135822
3740
من بسیار خوشبخت بودم که در خانواده ای به دنیا آمدم که
02:35
where educationتحصیلات was prizedبا ارزش and daughtersدختران were treasuredثروتمند.
35
139562
6247
تحصیل اهمیت داشت و دختران با ارزش محسوب می شدند
02:41
My grandfatherبابا بزرگ was an extraordinaryخارق العاده man for his time.
36
145809
5151
پدربزرگ من مردی فوق العاده و نادری برای زمان خودش بود
02:46
A totalجمع maverickموریک from a remoteاز راه دور provinceاستان of Afghanistanافغانستان,
37
150960
3479
او آدم خارق العاده ای بود از یک بخش دور افتاده افغانستان،
02:50
he insistedاصرار that his daughterفرزند دختر, my momمامان,
38
154439
3496
او تاکید داشت که دخترش (یعنی مادر من) باید درس بخواند
02:53
go to schoolمدرسه, and for that he was disownedلغو شد by his fatherپدر.
39
157935
6413
و به مدرسه برود، و به همین دلیل، پدر او، با قطع رابطه کرده بود
03:00
But my educatedتحصیل کرده motherمادر becameتبدیل شد a teacherمعلم.
40
164348
3510
اما مادر تحصیل کرده من به یک معلم تبدیل شد،
03:03
There she is.
41
167858
3026
این عکس او است.
03:06
She retiredبازنشسته two yearsسالها agoپیش, only to turnدور زدن our houseخانه
42
170884
2667
او دو سال پیش بازنشسته شد، تا خانه ما را
03:09
into a schoolمدرسه for girlsدختران and womenزنان in our neighborhoodمحله.
43
173551
5378
به یک مدرسه برای دختران و زنان در محله خودمان تبدیل کند.
03:14
And my fatherپدر -- that's him --
44
178929
4388
و پدرم، این تصویر او است،
03:19
he was the first ever in his familyخانواده to receiveدريافت كردن an educationتحصیلات.
45
183317
6901
او اولین کسی بود که در فامیل ما، درس خواند
03:26
There was no questionسوال that his childrenفرزندان
46
190218
2109
اصلا جای سوال نداشت که بچه های او باید درس بخوانند
03:28
would receiveدريافت كردن an educationتحصیلات, includingشامل his daughtersدختران,
47
192327
5089
و این شامل دخترانش نیز می شد
03:33
despiteبا وجود the Talibanطالبان, despiteبا وجود the risksخطرات.
48
197416
4420
و با وجود اینکه طالبان وجود داشتند و این خطر ساز بود.
03:37
To him, there was greaterبزرگتر riskخطر in not educatingآموزش his childrenفرزندان.
49
201836
8346
برای او، درس نخواندن فرزندانش، بیش از آزار طالبان خطر داشت
03:46
Duringدر حین Talibanطالبان yearsسالها, I rememberیاد آوردن
50
210182
3128
و من به یاد دارم که در زمان طالبان
03:49
there were timesبار I would get so frustratedناامید by our life
51
213310
5093
من برخی اوقات بشدت از زندگیم ناراحت می شدم
03:54
and always beingبودن scaredترسیده and not seeingدیدن a futureآینده.
52
218403
3952
و می ترسیدم که هیچ آینده ای برای ما وجود نداشته باشد
03:58
I would want to quitترک,
53
222355
3054
و می خواستم درس خواندن را رها کنم
04:01
but my fatherپدر,
54
225409
3136
اما پدرم، همیشه
04:04
he would say,
55
228545
2509
می گفت، که
04:06
"Listen, my daughterفرزند دختر,
56
231054
2105
دخترم گوش کن،
04:09
you can loseاز دست دادن everything you ownخودت in your life.
57
233159
3316
تو می توانی همه چیز را در زندگیت از دست بدهی،
04:12
Your moneyپول can be stolenبه سرقت رفته. You can be forcedمجبور شدم to leaveترک کردن your home duringدر حین a warجنگ.
58
236475
4205
پولت را بدزدند، مجبورت کنند که خانه ات را در زمان جنگ رها کنی،
04:16
But the one thing that will always remainماندن with you
59
240680
2781
اما تنها یک چیز است که همیشه برای تو باقی خواهد ماند و آن
04:19
is what is here,
60
243461
3308
چیز، دانش تو است.
04:22
and if we have to sellفروش our bloodخون to payپرداخت your schoolمدرسه feesهزینه ها,
61
246769
4916
و اگر لازم باشد تا برای هزینه درس خواندن تو خون خودم را بفروشم،
04:27
we will.
62
251685
3221
من این کار را می کنم.
04:30
So do you still not want to continueادامه دهید?"
63
254906
5082
حالا باز هم نمی خواهی درست را ادامه بدهی؟
04:35
Todayامروز I am 22.
64
259988
3128
و اکنون من بیست و دو ساله ام
04:39
I was raisedبالا بردن in a countryکشور that has been destroyedنابود
65
263116
2770
من در کشوری بزرگ شدم که طی ده ها سال جنگ
04:41
by decadesچند دهه of warجنگ.
66
265886
3170
از بین رفته و نابود شده بود
04:44
Fewerکمتر than sixشش percentدرصد of womenزنان my ageسن have madeساخته شده it beyondفراتر highبالا schoolمدرسه,
67
269056
5141
و کمتر از شش درصد از زنان و دختران هم سن من، تحصیلاتی بیش از دیپلم دارند
04:50
and had my familyخانواده not been so committedمرتکب شده to my educationتحصیلات,
68
274197
2465
و اگر خانواده من و تعهد آنها به تحصیل کردن من نبود،
04:52
I would be one of them.
69
276662
2604
من اکنون یکی از افراد تحصیل کرده نبودم.
04:55
Insteadبجای, I standایستادن here a proudمغرور graduateفارغ التحصیل of Middleburyمیدلبري Collegeدانشکده.
70
279266
5315
در عوض، من یک فارغ التحصیل کالج میدلبوری هستم
05:00
(Applauseتشویق و تمجید)
71
284581
10013
(تشویق حاضران و دست زدن آنها)
05:10
When I returnedبازگشت to Afghanistanافغانستان, my grandfatherبابا بزرگ,
72
294594
2948
زمانی که به افغانستان بازگشتم، پدربزرگم که
05:13
the one exiledتبعید شده from his home for daringشجاعانه to educateآموزش his daughtersدختران,
73
297542
4579
از خانه خود به دلیل به مدرسه فرستادن دخترش رانده شده بود،
05:18
was amongدر میان the first to congratulateتبریک میگم me.
74
302121
3494
یکی از اولین کسانی بود که به من تبریک گفت
05:21
He not only bragsترسناک about my collegeکالج degreeدرجه,
75
305615
2630
نه تنها با افتخار درباره تحصیلات من صحبت می کند،
05:24
but alsoهمچنین that I was the first womanزن,
76
308245
2209
بلکه اینکه من اولین زنی بوده ام که
05:26
and that I am the first womanزن
77
310454
1722
اولین زنی بوده ام که
05:28
to driveراندن him throughاز طریق the streetsخیابان ها of Kabulکابل.
78
312176
3502
او را سوار اتومبیل کرده و در اطراف کابل گشت زده ایم
05:31
(Applauseتشویق و تمجید)
79
315678
5362
(تشویق حضار)
05:36
My familyخانواده believesمعتقد است in me.
80
321040
2649
خانواده ام به من اطمینان دارند،
05:39
I dreamرویا bigبزرگ, but my familyخانواده dreamsرویاها even biggerبزرگتر for me.
81
323689
4950
من همیشه آروزهای بزرگ داشته ام، اما آرزوهای خانواده من بزرگتر است؛
05:44
That's why I am a globalجهانی است ambassadorسفیر for 10x10,
82
328639
4467
به همین دلیل من سفیر بین المللی کمپین دَه در دَه هستم
05:49
a globalجهانی است campaignکمپین to educateآموزش womenزنان.
83
333106
2764
که یک کمپین جهانی برای آموزش و تحصیل زنان است.
05:51
That's why I cofoundedcofounded SOLASOLA,
84
335870
2579
و به همین دلیل بوده که من مدرسه شبانه روزی دختران افغانستان- سولا را بنا نهادم،
05:54
the first and perhapsشاید only boardingپانسیون schoolمدرسه
85
338449
2467
اولین و شاید تنها مدرسه شبانه روزی برای دختران
05:56
for girlsدختران in Afghanistanافغانستان,
86
340916
1729
در افغانستان.
05:58
a countryکشور where it's still riskyخطرناک for girlsدختران to go to schoolمدرسه.
87
342645
5637
در کشوری که هنوز مدرسه رفتن دختران با خطر همراه است،
06:04
The excitingهیجان انگیز thing is that I see studentsدانش آموزان at my schoolمدرسه
88
348282
3765
جالب اینجاست که من دانش آموزانی مشتاق
06:07
with ambitionهدف - آرزو grabbingگرفتن at opportunityفرصت.
89
352047
5628
دیده ام که تلاش می کنند فرصت را دریابند.
06:13
And I see theirخودشان parentsپدر و مادر and theirخودشان fathersپدران
90
357675
2927
و من والدین آنها را دیده ام که چون پدر خودم
06:16
who, like my ownخودت, advocateمدافع for them,
91
360602
4578
همه کاری برای کودکان خود می کنند تا درس بخوانند،
06:21
despiteبا وجود and even in the faceصورت of dauntingدلهره آور oppositionاپوزیسیون.
92
365180
8932
حتی در سخت ترین شرایط روزگار.
06:30
Like Ahmedاحمد. That's not his realواقعی nameنام,
93
374112
2706
مانند احمد، که اسم واقعی او نیست،
06:32
and I cannotنمی توان showنشان بده you his faceصورت,
94
376818
2628
و من نمی توانم صورت او را به شما نشان بدهم،
06:35
but Ahmedاحمد is the fatherپدر of one of my studentsدانش آموزان.
95
379446
3645
اما احمد پدر یکی از این دانش آموزان است،
06:38
Lessکمتر than a monthماه agoپیش, he and his daughterفرزند دختر
96
383091
3836
کمتر از یک ماه قبل، زمانی که او و دخترش،
06:42
were on theirخودشان way from SOLASOLA to theirخودشان villageدهکده,
97
386927
3334
از مدرسه شبانه روزی به سمت روستای خود می رفتند
06:46
and they literallyعینا missedاز دست رفته beingبودن killedکشته شده
98
390261
6493
تا پای مرگ رفته اند، چرا
06:52
by a roadsideکنار جاده bombبمب by minutesدقایق.
99
396754
4782
که بمب کنار جاده ای، با کمی تاخیر منتفجر شده است.
06:57
As he arrivedوارد شد home, the phoneتلفن rangزنگ زد,
100
401536
3403
و چون او به خانه رسیده بود،
07:00
a voiceصدای warningهشدار him
101
404939
2695
تلفن زنگ می زند و یکی به او می گوید
07:03
that if he sentارسال شد his daughterفرزند دختر back to schoolمدرسه,
102
407634
3395
اگر او باز کودکش را به مدرسه بفرستد، آنها باز بر سر راهش
07:06
they would try again.
103
411029
2777
بمب گذاری می کنند.
07:09
"Killکشتن me now, if you wishآرزو کردن," he said,
104
413806
3902
و این مرد جواب داده که: اگر می خواهید مرا بکشید، الان این کار بکنید.
07:13
"but I will not ruinخراب کردن my daughter'sدختر است futureآینده
105
417708
3894
اما من به خاطر عقاید عقب مانده شما
07:17
because of your oldقدیمی and backwardبه عقب ideasایده ها."
106
421602
4832
آینده دخترم را نابود نمی کنم.
07:22
What I've come to realizeتحقق بخشیدن about Afghanistanافغانستان,
107
426434
2369
واقعیتی که من از افغانستان دریافته ام این است که،
07:24
and this is something that is oftenغالبا dismissedرد in the Westغرب,
108
428803
3520
و این واقعیتی است که در غرب خیلی وقت ها نادیده گرفته می‌شود،
07:28
that behindپشت mostاکثر of us who succeedموفق باش
109
432323
3223
پشت سر بسیاری از ما که موفق بوده ایم،
07:31
is a fatherپدر who recognizesبه رسمیت می شناسد the valueارزش in his daughterفرزند دختر
110
435546
7363
پدری قرار دارد که ارزش ها و توانایی های دختر خود را
07:38
and who seesمی بیند that her successموفقیت is his successموفقیت.
111
442909
4627
درک می کند و پیروزی دخترش را پیروزی خودش می‌داند.
07:43
It's not to say that our mothersمادران aren'tنه keyکلیدی in our successموفقیت.
112
447536
3938
من نمی گویم که مادران کلید موفقیت نیستند، اما
07:47
In factواقعیت, they're oftenغالبا the initialاولیه and convincingمتقاعد کننده negotiatorsمذاکره کنندگان
113
451474
4536
در در واقعیت، آنها شروع کننده و مجاب کننده بحث های هستند
07:51
of a brightروشن است futureآینده for theirخودشان daughtersدختران,
114
456010
3340
که به آینده ای روشن برای فرزندانش ختم می شود،
07:55
but in the contextزمینه of a societyجامعه like in Afghanistanافغانستان,
115
459350
3411
اما در جامعه ای چون جامعه افعانستان
07:58
we mustباید have the supportحمایت کردن of menمردان.
116
462761
3420
دخترانی که می توانند درس بخوانند، بیشتر از طرف مردان مورد حمایت قرار می‌گیرند.
08:02
Underزیر the Talibanطالبان, girlsدختران who wentرفتی to schoolمدرسه
117
466181
3550
تحت حکومت طالبان، دخترانی که به مدرس می رفتند،
08:05
numberedشماره گذاری شده in the hundredsصدها --
118
469731
1792
به صدها نفر می رسد
08:07
rememberیاد آوردن, it was illegalغیر مجاز.
119
471523
2338
به یاد داشته باشید که این نوع تحصیل؛ غیر قانونی بود،
08:09
But todayامروز, more than threeسه millionمیلیون girlsدختران are in schoolمدرسه in Afghanistanافغانستان.
120
473861
5492
اما اکنون بیش از سه میلیون دختر در افغانستان به مدرسه می‌روند.
08:15
(Applauseتشویق و تمجید)
121
479353
7247
دست زدن و تشویق حضار
08:22
Afghanistanافغانستان looksبه نظر می رسد so differentناهمسان from here in Americaآمریکا.
122
486600
6151
افغانستان با آمریکا تفاوت بسیاری دارد،
08:28
I find that Americansآمریکایی ها see the fragilityتردی in changesتغییرات.
123
492751
4972
من می بینم که آمریکایی ها، شکنندکی و تخریب را در تغییر می بینند.
08:33
I fearترس that these changesتغییرات will not last
124
497723
3050
من گاهی نگرانم که این تغییرات، بعد از رفتن سربازان آمریکایی از افغانستان
08:36
much beyondفراتر the U.S. troops'نیروهای' withdrawalبرداشت از حساب.
125
500773
4492
چندان دوام نیابد.
08:41
But when I am back in Afghanistanافغانستان,
126
505265
3653
اما وقتی که به افغانستان باز می گردم و
08:44
when I see the studentsدانش آموزان in my schoolمدرسه
127
508918
4785
کودکان مدرسه ام را می‌بینم،
08:49
and theirخودشان parentsپدر و مادر who advocateمدافع for them,
128
513703
2640
و والدین آنها را که برای تحصیل آنها فداکاری می‌کنند
08:52
who encourageتشويق كردن them, I see a promisingامیدوار کننده futureآینده
129
516343
4467
و آنها را تشویق می‌کنند و به آنها قول آینده را می‌دهند،
08:56
and lastingماندنی changeتغییر دادن.
130
520810
3300
که اوضاع بهتر می‌شود،
09:00
To me, Afghanistanافغانستان is a countryکشور of hopeامید and boundlessبی حد و حصر possibilitiesامکانات,
131
524110
8467
برای من، افغانستان کشوری از امید و گزینه ها است
09:08
and everyهرکدام singleتنها day
132
532577
3412
و هر روز
09:11
the girlsدختران of SOLASOLA remindیادآوری کن me of that.
133
535989
3408
دختران مدرسه شبانه روزی افغانستان- سولا این را به یاد من می آورند
09:15
Like me, they are dreamingرویا پردازی bigبزرگ.
134
539397
3207
که مانند خود من، آنها نیز آروزها بزرگ دارند
09:18
Thank you.
135
542604
1711
متشکرم.
09:20
(Applauseتشویق و تمجید)
136
544315
10877
دست زدن و تشویق حضار
Translated by saman dadbin
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Shabana Basij-Rasikh - Educator
Shabana Basij-Rasikh helps girls and young women in Afghanistan get an education.

Why you should listen

Shabana Basij-Rasikh was born and raised in Kabul, Afghanistan. Under the Taliban, she dressed as a boy to escort her older sister to a secret school -- with dire consequences if they were caught. She attended a high school in America under the YES exchange program, and graduated from Middlebury College in Vermont. During college, she founded HELA, a nonprofit organization dedicated to empowering Afghan women through education. She also raised funds through foundations and public talks across the US to build a high school for girls in her ancestral village, and to build wells on the outskirts of Kabul to give communities access to clean drinking water.

An enthusiast of systemic change and community impact, Basij-Rasikh was selected as one of Glamour's Top 10 College Women of 2010, and was awarded the Vermont Campus Compact 2011 Kunin Public Award for outstanding public service, effective leadership and community-building. Now, Shabana has joined 10×10 as a Global Ambassador, supporting a global action campaign that links nonprofits, corporations, philanthropists, policy leaders, global influencers and grassroots activists in a movement to support girls’ education. She is managing director of SOLA (School of Leadership, Afghanistan), a nonprofit that helps exceptional young Afghan women access education worldwide and jobs back home.

More profile about the speaker
Shabana Basij-Rasikh | Speaker | TED.com