ABOUT THE SPEAKER
Nora McInerny - Author, podcast host
Nora McInerny makes a living talking to people about life's hardest moments.

Why you should listen

Nora McInerny speaks from experience and empathy, having lost her second baby, her father and her husband over the course of six weeks at age 31. She is the best-selling author of the memoir It’s Okay To Laugh, Crying Is Cool Too, the host of the award-winning podcast "Terrible, Thanks for Asking" and the founder of the nonprofit Still Kickin. She contributes words to Elle, Cosmopolitan, Buzzfeed, Time, Slate and Vox, where she's often tapped for her essays highlighting the emotional landscape and humor in complex topics, like the financial impacts of healthcare and grief in a digital age.

McInerny is a master storyteller known for her dedication to bringing heart and levity to the difficult and uncomfortable conversations most of us try to avoid, and also for being very tall. She was voted "Most Humorous" by the Annunciation Catholic School Class of 1998.

More profile about the speaker
Nora McInerny | Speaker | TED.com
TEDWomen 2018

Nora McInerny: We don't "move on" from grief. We move forward with it

نورا مک لنرمی: ما با غم «کنار نمی‌آییم». ما با آن ادامه می‌دهیم.

Filmed:
3,856,087 views

نویسنده و پادکست‌ساز، نورا مک لنرلی، در گفتگویی که هم دردناک و هم خنده‌‌دار است، دانشی که با مشقت درباره مرگ و زندگی بدست آورده است را با شما درمیان می‌گذارد. رویکرد صادقانه‌ی او در چیزی که ، اگر با آن مواجه شویم، روی همه‌ی ما تاثیر می‌گذارد، همان اندازه که ناخوشایند است رهایی‌بخش است. قدرتمندانه‌تر اینکه او ما را تشویق می‌کند رویکردمان به غم را تغییر دهیم. او می‌گوید: «فرد غمگین قرار است دوباره بخندد و دوباره لبخند بزند.» «آنها قرار است ادامه بدهند اما این بدان معنا نیست که کنار آمده باشند».
- Author, podcast host
Nora McInerny makes a living talking to people about life's hardest moments. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
So, 2014 was a bigبزرگ yearسال for me.
0
896
2541
خب، سال ۲۰۱۴ سال بزرگی برای من بود.
00:15
Do you ever have that,
1
3461
1166
چنین سالی داشتید،
00:16
just like a bigبزرگ yearسال, like a bannerبنر yearسال?
2
4651
2245
مثل یک سال بزرگ، یک سال برجسته؟
00:19
For me, it wentرفتی like this:
3
7198
1437
برای من، این چنین گذشت:
00:20
Octoberاکتبر 3, I lostکم شده my secondدومین pregnancyبارداری.
4
8659
3299
۳ اکتبر، دومین بارداری‌ام را از دست دادم .
00:23
And then Octoberاکتبر 8, my dadپدر diedفوت کرد of cancerسرطان.
5
11982
3095
و بعد از آن روز ۸ اکتبر، پدرم بر اثر
سرطان درگذشت.
00:27
And then on Novemberنوامبر 25,
my husbandشوهر Aaronهارون diedفوت کرد
6
15101
2770
و بعد از آن در ۲۵ نوامبر،
همسرم آرون
00:29
after threeسه yearsسالها
with stage-fourمرحله چهارم glioblastomaگلیوبلاستوما,
7
17895
2778
بعد از سه سال با مرحله‌ی چهارگلیوبلاستوما،
00:32
whichکه is just a fancyتفننی wordکلمه
for brainمغز cancerسرطان.
8
20697
2435
که تنها یک کلمه فانتزی برای
سرطان مغز است درگذشت.
00:36
So, I'm funسرگرم کننده.
9
24822
1150
پس، من سرخوشم.
00:38
(Laughterخنده)
10
26639
1373
(خنده حضار)
00:40
People love to inviteدعوت me out all the time.
11
28036
3841
مردم همیشه دوست دارند از من دعوت کنند.
00:43
Packedبسته بندی شده socialاجتماعی life.
12
31901
1406
زندگی اجتماعی فشرده‌ای است.
00:45
Usuallyمعمولا, when I talk
about this periodدوره زمانی of my life,
13
33331
3064
معمولا، وقتی در مورد این دوره
از زندگی‌ام صحبت می‌کنم،
00:48
the reactionواکنش I get is essentiallyاساسا:
14
36419
3214
واکنشی که دریافت می‌کنم اساسا این است:
00:51
(Sighsآه)
15
39657
1935
( آه)
00:53
"I can't -- I can't imagineتصور کن."
16
41616
1860
«نمی‌توانم -- نمی‌توانم تصور کنم.»
00:57
But I do think you can.
17
45061
1534
اما فکر می‌کنم شما بتوانید.
00:59
I think you can.
18
47696
1151
فکر می‌کنم می‌توانید.
01:00
And I think that you should
19
48871
1367
فکر می‌کنم که باید بتوانید
01:02
because, somedayروزی,
it's going to happenبه وقوع پیوستن to you.
20
50262
2617
چون، روزی، قرار است
برای شما اتفاق بیفتد.
01:04
Maybe not these specificخاص lossesضرر و زیان
in this specificخاص orderسفارش or at this speedسرعت,
21
52903
4658
شاید نه این صدمات خاص
به این ترتیب خاص یا با این سرعت،
01:09
but like I said, I'm very funسرگرم کننده
22
57585
1390
اما همان طور که گفتم،
من خیلی شوخ هستم
01:10
and the researchپژوهش
that I have seenمشاهده گردید will stunعصبانی you:
23
58999
3697
و تحقیقاتی که دیده‌ام شما را مبهوت می‌کند:
01:14
everyoneهر کس you love has
a 100 percentدرصد chanceشانس of dyingدر حال مرگ.
24
62720
3610
احتمال مردن هر کسی که
دوستش دارید ۱۰۰ درصد است.
01:18
(Laughterخنده)
25
66354
2596
(خنده حضار)
01:20
And that's why you cameآمد to TEDTED.
26
68974
1571
و به همین علت است
که به TED آمدید.
01:22
(Laughterخنده)
27
70569
2062
(خنده حضار)
01:24
(Applauseتشویق و تمجید)
28
72655
3312
(تشویق حضار)
01:28
So, sinceاز آنجا که all of this lossاز دست دادن happenedاتفاق افتاد,
29
76292
1730
به این ترتیب، از آنجا که همه
این اتفاقات رخ داد،
01:30
I've madeساخته شده it a careerحرفه
to talk about deathمرگ and lossاز دست دادن,
30
78046
4293
کار من این شده است که در مورد
مرگ و از دست دادن صحبت کنم.
01:34
not just my ownخودت,
because it's prettyبسیار easyآسان to recapخلاصه,
31
82363
2420
نه فقط از خودم، زیرا
بازگو کردن آن آسان است،
01:36
but the lossesضرر و زیان and tragediesتراژدی
that other people have experiencedبا تجربه.
32
84807
4046
بلکه صدمات و تراژدی‌هایی که
دیگران تجربه کرده‌اند،
01:40
It's a nicheموقعیت مناسب، جایگاه, I have to say.
33
88877
2339
باید بگویم که شغل خوبی است.
01:43
(Laughterخنده)
34
91240
1741
(خنده حضار)
01:45
It's a smallکوچک nicheموقعیت مناسب، جایگاه,
and I wishآرزو کردن I madeساخته شده more moneyپول, but ...
35
93005
3099
شغل کوچکی است و آرزو می‌کنم که کاش
پول بیشتری می‌گرفتم، اما ...
01:48
(Laughterخنده)
36
96128
1330
(خنده حضار)
01:49
I've writtenنوشته شده است some very upliftingبالا بردن booksکتاب ها,
37
97482
3111
من چند کتاب‌ الهام بخش نوشته‌ام.
01:52
hostمیزبان a very upliftingبالا بردن podcastپادکست,
I startedآغاز شده a little nonprofitغیر انتفاعی.
38
100617
3693
مجری یک پادکست الهام بخش بودم،
و یک موسسه غیرانتفاعی کوچک را تاسیس کردم.
01:56
I'm just tryingتلاش کن to do what I can
39
104334
1600
فقط دارم سعی می‌کنم کاری که می‌توانم
01:57
to make more people comfortableراحت
with the uncomfortableناراحت,
40
105958
3524
را انجام دهم تا انسان‌های نا آسوده
بیشتری احساس راحتی کنند،
02:01
and griefغم و اندوه is so uncomfortableناراحت.
41
109506
2134
چون داشتن غم وغصه خیلی ناراحت کننده است.
02:04
It's so uncomfortableناراحت,
especiallyبه خصوص if it's someoneکسی else'sچیز دیگری است griefغم و اندوه.
42
112014
3817
خیلی ناراحت کننده است،
خصوصا اگر اندوه کس دیگری باشد.
02:09
So partبخشی of that work is this groupگروه
that I startedآغاز شده with my friendدوست Moeمو,
43
117323
4222
پس بخشی از آن کار گروهی است
که من با دوستم مو شروع کردم،
02:13
who is alsoهمچنین a widowبیوه;
44
121569
1222
که او هم بیوه است:
02:14
we call it the Hotداغ Youngجوان Widowsزنان بیوه Clubباشگاه.
45
122815
2535
ما آن را باشگاه بیوه‌های جوان
و جذاب می‌نامیم.
02:17
(Laughterخنده)
46
125374
1374
(خنده حضار)
02:18
And it's realواقعی, we have membershipعضویت cardsکارت ها
47
126772
2475
و این واقعی است، ما کارت‌های عضویت
02:21
and T-shirtsتی شرت.
48
129271
1373
و تی شرت داریم.
02:23
And when your personفرد diesمیمیرد,
your husbandشوهر, wifeهمسر, girlfriendدوست دختر, boyfriendدوست پسر,
49
131272
3680
و وقتی که عزیزی از شما می‌میرد، شوهرتان،
همسر، دوست دختر، دوست پسر،
02:26
literallyعینا don't careاهميت دادن if you were marriedمتاهل,
50
134976
1991
درواقع مهم نیست که شما
ازدواج کرده بودید،
02:28
your friendsدوستان and your familyخانواده
are just going to look around
51
136991
2751
دوستان و خانواده شما می‌خواهند
02:31
throughاز طریق friendsدوستان of friendsدوستان
of friendsدوستان of friendsدوستان
52
139766
2356
از طریق دوستانِ دوستان
دوستان دوستان‌شان بگردند
02:34
untilتا زمان they find someoneکسی
who'sچه کسی است goneرفته throughاز طریق something similarمشابه,
53
142146
2864
کسی را پیدا کنند که او هم چنین چیزی را
پشت سرگذاشته باشد،
02:37
and then they'llآنها خواهند شد pushفشار دادن you
towardsبه سمت eachهر یک other
54
145034
2361
و بعد شما را به طرف یکدیگر هل می‌دهند
02:39
so you can talk amongstدر میان yourselvesخودت
and not get your sadغمگین on other people.
55
147419
4367
تا شما بتوانید در میان خودتان حرف
بزنید واندوهتان را به کسی منتقل نکنید.
02:43
(Laughterخنده)
56
151810
2159
(خنده حضار)
02:45
So that's what we do.
57
153993
1401
پس این کاری است که انجام می‌دهیم.
02:47
It's just a seriesسلسله of smallکوچک groupsگروه ها,
58
155418
3492
تنها یک سری از گروه‌های کوچک،
02:50
where menمردان, womenزنان, gayهمجنسگرا, straightسر راست,
marriedمتاهل, partneredمشارکت کرد,
59
158934
3549
که در آن مردان، زنان، همجنس باز،
متاهل، شریک زندگی،
02:54
can talk about theirخودشان deadمرده personفرد,
60
162507
4269
می‌توانند درباره عزیزِ
از دست رفته‌ی خود صحبت کنند،
02:58
and say the things
61
166800
1246
و چیزهایی را بگویند
03:00
that the other people in theirخودشان livesزندگی می کند
aren'tنه readyآماده or willingمایلم to hearشنیدن yetهنوز.
62
168070
3719
که افراد دیگر در زندگی‌شان هنوز
آماده یا مایل به شنیدن آن نیستند.
03:03
Hugeبزرگ rangeدامنه of conversationsگفتگو.
63
171813
2478
گستره وسیعی از گفتگوها.
03:06
Like, "My husbandشوهر diedفوت کرد two weeksهفته ها agoپیش,
64
174315
1788
مانند «شوهر من دو هفته پیش مرد،
03:08
I can't stop thinkingفكر كردن
about sexارتباط جنسی, is that normalطبیعی?"
65
176127
2318
نمی‌توانم راجع به سکس فکر نکنم،
این طبیعی است؟»
03:10
Yeah.
66
178469
1154
بله.
03:11
"What if it's one
of the Propertyویژگی Brothersبرادران?"
67
179647
2049
«اگر یکی از دوقلوهای "برادران املاک" باشد چه؟»
03:13
Lessکمتر normalطبیعی, but I'll acceptقبول کردن it.
68
181720
1546
زیاد عادی نیست، ولی می‌پذیرم.
03:15
(Laughterخنده)
69
183290
3134
(خنده حضار)
03:18
Things like, "Look, when I'm out in publicعمومی
and I see oldقدیمی people holdingبرگزاری handsدست ها,
70
186910
3841
چیزهایی مثل، «نگاه کن، زمانی که در جامعه
هستم و افراد مسن را می‌بینم که
دست‌های هم را گرفته‌اند، زوج‌هایی
که دهه‌ها با هم بوده‌ند،
03:22
couplesزوج ها who have clearlyبه وضوح
been togetherبا یکدیگر for decadesچند دهه,
71
190775
2586
03:25
and then I look at them and I imagineتصور کن
72
193385
2327
و بعد به آن‌ها نگاه می‌کنم و
همه چیزهایی
03:27
all of the things they'veآنها دارند been
throughاز طریق togetherبا یکدیگر,
73
195736
2246
را که با هم گذرانده‌اند را تصور می‌کنم،
03:30
the good things, the badبد things,
74
198006
1539
چیزهای خوب، چیزهای بد،
03:31
the argumentsاستدلال they'veآنها دارند had
over who should take out the trashزباله ها ...
75
199569
3071
بحث‌هایی در مورد اینکه چه کسی باید
زباله‌ها را بیرون ببرد داشته‌اند...
03:34
I just find my heartقلب filledپر شده with rageخشم."
76
202664
3032
فقط قلبم از خشم پر می‌شود.»
03:37
(Laughterخنده)
77
205720
1001
(خنده حضار)
03:38
And that exampleمثال is personalشخصی to me.
78
206745
1807
و این مثال شخصی برای من است.
03:42
Mostاکثر of the conversationsگفتگو
that we have in the groupگروه
79
210077
3151
اکثر مکالماتی که در گروه داریم
03:45
can and will just stayاقامت کردن amongstدر میان ourselvesخودمان,
80
213252
1977
فقط بین خودمان خواهد ماند،
03:47
but there are things that we talk about
81
215253
1919
اما چیزهایی هم می‌گوییم
03:49
that the restباقی مانده of the worldجهان --
the worldجهان that is grief-adjacentغم--مجاور
82
217196
3183
که بقیه آدم‌های دنیا هم -- دنیایی که
مجاورغم و اندوه هست
03:52
but not yetهنوز grief-strickenغم زده --
83
220403
1514
اما هنوز غمزده نیست --
03:53
could really benefitسود from hearingشنیدن.
84
221941
1906
بتوانند از شنیدنش بهره ببرند.
03:55
And if you can't tell,
85
223871
1278
و اگر نمی‌توانید بگویید،
03:57
I'm only interestedعلاقه مند in / capableقادر به
of unscientificغیر علمی studiesمطالعات,
86
225173
4380
فقط علاقمند/ قادر به مطالعات
غیرعلمی هستم،
بنابراین کاری که کردم این بود
که به باشگاه بیوه‌های جوان جذاب بروم
04:01
so what I did was go to
The Hotداغ Youngجوان Widowsزنان بیوه Clubباشگاه
87
229577
2374
04:03
and say, "Helloسلام, friendsدوستان, rememberیاد آوردن
when your personفرد diedفوت کرد?" They did.
88
231975
4610
و بگویم «سلام دوستان، یادتان می‌آید
که عزیزتان چه موقع فوت کرد؟» یادشان بود.
«آیا همه چیزهایی که مردم به شما
گفتند را به خاطر دارید؟»
04:08
"Do you rememberیاد آوردن all the things
people said to you?"
89
236609
2485
04:11
"Oh, yeah."
90
239118
1171
«اوه، بله.»
04:12
"Whichکدام onesآنهایی که did you hateنفرت the mostاکثر?"
91
240313
1763
«از کدامشان بیشتر از همه متنفر بودید؟»
04:14
I got a lot of commentsنظرات, lot of answersپاسخ ها,
people say a lot of things,
92
242100
3207
من نظرات بسیار، پاسخ‌های زیادی گرفتم،
مردم خیلی چیزها می‌گویند،
04:17
but two roseگل سرخ to the topبالا prettyبسیار quicklyبه سرعت.
93
245331
2600
اما اصلی‌ترین‌شان این‌ها هستند.
04:20
"Movingدر حال حرکت on."
94
248990
1150
«ادامه بده»
04:23
Now, sinceاز آنجا که 2014,
95
251561
2610
حالا به شما می‌گویم
04:26
I will tell you I have remarriedمجرد
a very handsomeخوش قیافه man namedتحت عنوان Matthewمتی,
96
254195
4048
که سال ۲۰۱۴، با مرد بسیارخوش قیافه‌ای
به نام متیو دوباره ازدواج کردم.
04:30
we have fourچهار childrenفرزندان
in our blendedمخلوط شده familyخانواده,
97
258267
3103
ما چهار فرزند در خانواده ترکیبی‌مان داریم.
04:33
we liveزنده in the suburbsحومه شهر
of Minneapolisمینیاپولیس, Minnesotaمینه سوتا, USAایالات متحده آمریکا.
98
261394
3493
و در حومه شهر مینیاپلیس، مینه سوتا،
در آمریکا، زندگی می‌کنیم.
04:36
We have a rescueنجات dogسگ.
99
264911
1420
ما یک سگ نجات داریم.
04:38
(Laughterخنده)
100
266355
1307
(خنده حضار)
04:39
I driveراندن a minivanمینی واگن,
101
267686
1412
من سوار مینی ون می‌شوم ،
04:41
like the kindنوع where doorsدرب ها openباز کن
and I don't even touchدست زدن به them.
102
269122
2816
مثل همان‌جایی که درها
بدون اینکه به آنها دست بزنی بازمی‌شوند
04:43
(Laughterخنده)
103
271962
1184
(خنده حضار)
04:45
Like, by any "mezhuremezhure," life is good.
104
273170
3193
با هر «مقیاضی»، زندگی خوب است.
04:48
I've alsoهمچنین never said "mezhuremezhure,"
I've never onceیک بار said it that way.
105
276387
3072
من همچنین تا به حال نگفته‌ام «مقیاض»،
یکبار هم اینطور نگفته‌ام.
04:51
(Laughterخنده)
106
279483
5279
(خنده حضار)
04:56
I don't know where that cameآمد from.
107
284786
1651
نمی‌دانم از کجا آمد.
04:58
(Laughterخنده)
108
286461
1761
(خنده حضار)
05:00
I've never heardشنیدم
anyoneهر کسی elseچیز دیگری say it that way.
109
288246
2275
تا حالا نشنیده بودم فرد دیگری
اینطور آن را بگوید
05:02
It looksبه نظر می رسد like it should be said that way,
110
290545
1977
به نظر می‌سد که باید
اینطوری گفته شود،
05:04
and that's why the Englishانگلیسی
languageزبان is trashزباله ها, so ...
111
292546
2557
و به همین دلیل است که زبان انگلیسی
مزخرف است، پس…
05:07
(Laughterخنده)
112
295127
1054
(خنده حضار)
05:08
So impressedتحت تاثیر قرار with anyoneهر کسی
who, like, speaksصحبت می کند it
113
296205
2126
هرکسی که آن را اینطوری
صحبت می‌کند، بعلاوه‌ی
05:10
in additionعلاوه بر این to a languageزبان
that makesباعث می شود senseاحساس -- good jobکار.
114
298355
2873
زبان دیگری که معنی بدهد،
روی من خیلی تاثیر می‌گذارد - آفرین.
05:13
(Laughterخنده)
115
301252
1992
(خنده حضار)
05:15
But by any measureاندازه گرفتن ...
116
303268
1436
اما با هر مقیاسی ...
05:16
(Laughterخنده)
117
304728
1500
(خنده حضار)
05:18
By any measureاندازه گرفتن, life is really,
really good, but I haven'tنه "movedنقل مکان کرد on."
118
306252
5150
به هر حال، زندگی واقعا، واقعا خوب است،
اما من «کنار نیامدم».
05:24
I haven'tنه movedنقل مکان کرد on,
and I hateنفرت that phraseعبارت so much,
119
312085
3024
من کنار نیامدم، و از این جمله خیلی متنفرم.
05:27
and I understandفهمیدن why other people do.
120
315133
1791
می‌دانم چرا دیگران
این کار را می‌کنند.
05:28
Because what it saysمی گوید
121
316948
1150
چون معنایی که دارد
05:30
is that Aaron'sهارون life and deathمرگ
and love are just momentsلحظات
122
318122
4588
این است که زندگی و مرگ و عشقِ آرون
تنها لحظاتی هستند
05:34
that I can leaveترک کردن behindپشت me --
and that I probablyشاید should.
123
322734
3803
که من می‌توانم پشت سر خود رها کنم --
و احتمالا باید این کاررا بکنم.
05:38
And when I talk about Aaronهارون,
I slipلیز خوردن so easilyبه آسانی into the presentحاضر tenseسفت,
124
326561
4230
وقتی در مورد آرون حرف می‌زنم،
به راحتی وارد زمان حال می‌شوم …
05:42
and I've always thought
that madeساخته شده we weirdعجیب و غریب.
125
330815
2556
و همیشه فکرمی‌کنم که این ما را
عجیب و غریب کرده است.
05:45
And then I noticedمتوجه شدم that everybodyهمه does it.
126
333395
2424
بعد متوجه شدم که همه این کار را می‌کنند.
05:48
And it's not because we are in denialانکار
or because we're forgetfulفراموشکار,
127
336595
4167
نه به خاطر اینکه ما در انکار هستیم
یا که چون فراموشکار هستیم،
05:52
it's because the people
we love, who we'veما هستیم lostکم شده,
128
340786
2261
بلکه چون افرادی که دوستشان داریم،
و از دست دادیم
05:55
are still so presentحاضر for us.
129
343071
2158
هنوز هم برای ما حاضر هستند.
05:58
So, when I say, "Oh, Aaronهارون is ..."
130
346800
2600
بنابراین، وقتی می گویم،
«اوه، آرون ... هست»
06:02
It's because Aaronهارون still is.
131
350276
2245
دلیلش این است که آرون هنوز هم هست.
06:05
And it's not in the way
that he was before,
132
353831
2040
اما بودنش مانند گذشته نیست
06:07
whichکه was much better,
133
355895
1183
که خیلی بهتر بود.
06:09
and it's not in the way that churchyچوچی
people try to tell me that he would be.
134
357102
3642
و این همانطوری نیست که مردم مذهبی
سعی دارند به من بگویند که او بوده است.
06:12
It's just that he's indelibleقابل خواندن,
135
360768
3679
او محو نشدنی است،
06:17
and so he is presentحاضر for me.
136
365411
2636
و به همین جهت برای من حاضر است.
06:20
Here,
137
368610
1150
اینجا.
06:21
he's presentحاضر for me in the work that I do,
138
369784
2259
در کاری که انجام می‌دهم برای من حضور دارد،
06:24
in the childکودک that we had togetherبا یکدیگر,
139
372067
2608
در کودکی که با هم داشتیم،
06:26
in these threeسه other childrenفرزندان I'm raisingبالا بردن,
140
374699
2055
این سه بچه دیگری که بزرگ می‌کنم،
06:28
who never metملاقات کرد him,
who shareاشتراک گذاری noneهیچ کدام of his DNADNA,
141
376778
2786
. که هرگز او را ندیده‌اند،
و حتی یک DNA او را ندارند،
06:31
but who are only in my life
because I had Aaronهارون
142
379588
3865
اما فقط در زندگی من هستند چون
من آرون را داشتم
06:35
and because I lostکم شده Aaronهارون.
143
383477
1666
و چون آرون را از دست دادم.
06:38
He's presentحاضر in my marriageازدواج to Matthewمتی,
144
386302
2351
او در ازدواجم با متیو حاضر است.
06:40
because Aaron'sهارون life and love and deathمرگ
145
388677
3205
زیرا زندگی و عشق و مرگ آرون
06:43
madeساخته شده me the personفرد
that Matthewمتی wanted to marryازدواج کن.
146
391906
2666
مرا به فردی تبدیل کرد که متیو
دوست داشت با او ازدواج کند.
06:46
So I've not movedنقل مکان کرد on from Aaronهارون,
147
394596
4233
پس من با مرگ آرون کنار نیامدم،
06:50
I've movedنقل مکان کرد forwardرو به جلو with him.
148
398853
2841
من با او به جلو حرکت کردم.
06:56
(Applauseتشویق و تمجید)
149
404925
5649
(تشویق حضار)
07:02
We spreadانتشار دادن Aaron'sهارون ashesخاکستر
in his favoriteمورد علاقه riverرودخانه in Minnesotaمینه سوتا,
150
410995
4667
ما خاکسترهای آرون را دررودخانه مورد
علاقه‌اش درمینی سوتا پخش کردیم.
07:07
and when the bagکیسه was emptyخالی --
151
415686
1507
و وقتی کیسه خالی بود --
07:09
because when you're crematedسرخ شده,
you fitمناسب into a plasticپلاستیک bagکیسه --
152
417217
4721
چون وقتی شما سوزانده شدید داخل
کیسه پلاستیکی جای می‌گیرید --
07:13
there were still ashesخاکستر
stuckگیر to my fingersانگشتان.
153
421962
2920
هنوز خاکسترها به انگشتانم
چسبیده بودند.
07:16
And I could have just put my handsدست ها
in the waterاب and rinsedشستشو them,
154
424906
3087
من می‌توانستم دستانم را در آب بگذارم
و آنها را بشورم.
07:20
but insteadبجای, I lickedلیسید my handsدست ها cleanپاک کن,
155
428017
2806
اما در عوض، دست‌هایم را
با لیس زدن پاک کردم،
07:23
because I was so afraidترسیدن of losingاز دست دادن more
than I had alreadyقبلا lostکم شده,
156
431617
3722
چون می‌ترسیدم بیش از آنچه که
قبلا از دست داده‌ام ازدست بدهم.
07:27
and I was so desperateمستاصل to make sure
that he would always be a partبخشی of me.
157
435363
4063
و خیلی مایوس بودم که مطمئن شوم
که او همیشه بخشی از من خواهد بود.
07:32
But of courseدوره he would be.
158
440371
1733
ولی البته که خواهد بود.
07:34
Because when you watch your personفرد
fillپر کن himselfخودت with poisonسم for threeسه yearsسالها,
159
442878
4461
چون وقتی کسی را می‌بینی که
سه سال با سم خودش را پر می‌کند،
07:39
just so he can stayاقامت کردن aliveزنده است
a little bitبیت longerطولانی تر with you,
160
447363
2660
تا بتواند کمی بیشتر با تو زندگی کند،
07:42
that staysباقی می ماند with you.
161
450047
1744
این با شما می‌ماند.
07:45
When you watch him fadeمحو شدن from the healthyسالم
personفرد he was the night you metملاقات کرد
162
453196
4650
وقتیکه می‌بینید او از فرد سالمی که اولین
شبی که او را ملاقات کردید به هیچ تبدیل شده
07:49
to nothing, that staysباقی می ماند with you.
163
457870
1583
این با شما می‌ماند.
07:51
When you watch your sonفرزند پسر,
who isn't even two yearsسالها oldقدیمی yetهنوز,
164
459477
2837
وقتی پسرتان را می‌بینید که هنوز
حتی دو سالش نیست،
07:54
walkراه رفتن up to his father'sپدر bedبستر
on the last day of his life,
165
462338
2691
در آخرین روز زندگی پدرش
کنار تخت پدرش می‌رود،
07:57
like he knowsمی داند what's comingآینده
in a fewتعداد کمی hoursساعت ها,
166
465053
2270
انگار می‌داند چه اتفاقی قرار است بیفتد.
07:59
and say, "I love you. All doneانجام شده. Byeخدا حافظ, byeخدا حافظ."
167
467347
5016
و می‌گوید،" دوستت دارم. همه چی تمام شد.
خداحافظ، خداحافظ."
08:05
That staysباقی می ماند with you.
168
473776
1975
این با شما می‌ماند.
08:09
Just like when you fallسقوط in love,
finallyسرانجام, like really fallسقوط in love
169
477347
4690
درست مثل وقتی که عاشق کسی هستید،
سرانجام، انگار واقعا عاشق
08:14
with someoneکسی who getsمی شود you and seesمی بیند you
170
482061
2342
کسی شده‌اید که شما را بدست آورده
و شما را می‌بیند
08:16
and you even see, "Oh, my God,
I've been wrongاشتباه this entireکل time.
171
484427
3097
و شما می‌بینید. «اوه، خدای من.
من تمام این مدت اشتباه می‌کردم.
08:19
Love is not a contestمسابقه
or a realityواقعیت showنشان بده -- it's so quietساکت,
172
487548
4784
عشق یک رقابت و یا یک نمایش واقعی نیست --
خیلی آرام است،
08:24
it's this invisibleنامرئی threadموضوع of calmآرام
that connectsمتصل می شود the two of us
173
492356
3689
این رشته نامرئی آرامش است که هر دو ما
را به هم متصل می‌کند،
08:28
even when everything is chaosهرج و مرج,
174
496069
1768
حتی وقتی همه چیز درهم و برهم می‌شود،
08:29
when things are fallingافتادن apartجدا از هم,
even when he's goneرفته."
175
497861
2926
حتی وقتی که همه چیز بهم می‌ریزد،
حتی وقتی که او رفته است.»
08:34
That staysباقی می ماند with you.
176
502474
2269
این با شما می‌ماند.
08:38
We used to do this thing --
177
506958
1371
ما قبلا این کار را می‌کردیم-
08:40
because my handsدست ها are always
freezingانجماد and he's so warmگرم,
178
508353
2635
چون دست‌های من همیشه سرد و
دست‌های اوخیلی گرم است،
08:43
where I would take my ice-coldیخ سرد handsدست ها
and shoveتنه زدن them up his shirtپیراهن ...
179
511012
3412
جایی که من با دستان یخ‌زده‌ام تی شرتش
را بالا می‌زدم ...
08:46
pressمطبوعات them againstدر برابر his hotداغ bodBod.
180
514886
2009
و آنها را روی بدن داغ او می‌گذاشتم.
08:48
(Laughterخنده)
181
516919
2063
(خنده حضار)
08:51
And he hatedمتنفر بود it so much,
182
519405
2515
و او از این کار خیلی متنفر بود.
08:53
(Laughterخنده)
183
521944
1021
(خنده حضار)
08:54
but he lovedدوست داشتنی me,
184
522989
1358
اما او عاشقم بود.
08:56
and after he diedفوت کرد,
I laidگذاشته in bedبستر with Aaronهارون
185
524371
4857
و بعد از اینکه مرد، من روی تخت
در کنار آرون خوابیدم
09:01
and I put my handsدست ها underneathدر زیر him
186
529252
2404
و دست‌هایم را زیر او گذاشتم
09:05
and I feltنمد his warmthگرما.
187
533355
2490
و گرمای او را حس کردم.
09:10
And I can't even tell you
if my handsدست ها were coldسرماخوردگی,
188
538374
3507
و حتی نمی‌توانم به شما بگویم که
آیا دستانم سرد بودند یا نه،
09:13
but I can tell you
189
541905
1556
اما می‌توانم به شما بگویم
09:15
that I knewمی دانست it was the last time
I would ever do that.
190
543485
2928
که می‌دانستم این آخرین باری است که
این کار را می‌کنم.
09:20
And that that memoryحافظه
is always going to be sadغمگین.
191
548209
3200
آن خاطره همیشه غمگین خواهد بود.
09:23
That memoryحافظه will always hurtصدمه.
192
551733
1933
آن خاطره همیشه دردناک خواهد بود.
09:26
Even when I'm 600 yearsسالها oldقدیمی
and I'm just a hologramهولوگرام.
193
554051
2844
حتی زمانی که من ۶۰۰ ساله شوم و
فقط یک هلوگرام باشم.
09:28
(Laughterخنده)
194
556919
2277
(خنده حضار)
09:32
Just like the memoryحافظه of meetingملاقات him
is always going to make me laughخنده.
195
560204
5693
خاطره ملاقات با او همیشه من را
به خنده می‌اندازد.
09:39
Griefغم و اندوه doesn't happenبه وقوع پیوستن in this vacuumخلاء,
196
567860
1794
غصه خوردن در این خلا اتفاق نمی‌افتد،
09:41
it happensاتفاق می افتد alongsideدر کنار of and mixedمخلوط شده in
with all of these other emotionsاحساسات.
197
569678
6468
این اتفاق همراه و آمیخته با
تمام احساسات دیگراتفاق می‌افتد.
09:50
So, I metملاقات کرد Matthewمتی, my currentجاری husbandشوهر --
198
578024
4548
بنابراین، من متیو را ملاقات کردم،
همسرکنونی‌ام را --
09:54
who doesn't love that titleعنوان,
199
582596
1872
که از این عنوان خوشش نمی‌آید،
09:56
(Laughterخنده)
200
584492
3778
(خنده حضار)
10:00
but it's so accurateدقیق.
201
588713
1476
ولی خیلی دقیق است.
10:02
(Laughterخنده)
202
590213
2610
(خنده حضار)
10:05
I metملاقات کرد Matthewمتی, and ...
203
593935
2348
من با متیو آشنا شدم، و ...
10:09
there was this audibleقابل شنیدن است sighآه of reliefتسکین
amongدر میان the people who love me,
204
597577
3331
همه کسانی‌ که دوستم دارند
نفس راحتی کشیدند،
10:12
like, "It's over!
205
600932
2422
که «تمام شد!
10:16
She did it.
206
604680
1150
او انجامش داد.
10:19
She got a happyخوشحال endingپایان دادن,
we can all go home.
207
607069
2468
او یک پایان خوش داشت، همه ما
می‌توانیم به خانه برویم
10:21
And we did good."
208
609561
2001
و ما خوب عمل کردیم.»
10:23
And that narrativeروایت
is so appealingجذاب even to me,
209
611586
3023
و این داستان حتی برای من هم جذاب است،
10:26
and I thought maybe
I had gottenدریافت کردم that, too, but I didn't.
210
614633
3842
و فکر کردم شاید آن را هم فهمیده باشم،
اما نفهمیدم.
10:30
I got anotherیکی دیگر chapterفصل.
211
618499
2538
من یک بخش دیگر دارم.
10:33
And it's suchچنین a good chapterفصل --
I love you, honeyعسل --
212
621061
3945
و این بخش خوبی است -- دوستت دارم عزیزم --
10:37
it's suchچنین a good chapterفصل.
213
625030
1745
این بخش خیلی خوبی است.
10:39
But especiallyبه خصوص at the beginningشروع,
it was like an alternateمتناوب universeجهان,
214
627419
3861
اما به خصوص در ابتدا،
مثل یک دنیای دیگر بود،
10:43
or one of those oldقدیمی "chooseانتخاب کنید your
ownخودت adventureماجرا" booksکتاب ها from the '80s
215
631304
3158
یا یکی از آن کتاب‌های
«سرگذشتت را خودت انتخاب کن» دهه ۸۰
10:46
where there are two parallelموازی plotطرح linesخطوط.
216
634486
1928
که در آن دو داستان موازی جریان دارد.
10:48
So I openedافتتاح شد my heartقلب to Matthewمتی,
217
636438
1594
پس قلبم را برای متیو گشودم.
10:50
and my brainمغز was like,
"Would you like to think about Aaronهارون?
218
638056
3764
و مغزم اینطوری بود که «دوست داری به
آرون فکر کنی؟
10:54
Like, the pastگذشته, the presentحاضر, futureآینده,
just get in there," and I did.
219
642409
4000
مثل، گذشته، حال، آینده،
فقط یک کاری بکن» و من این کار را کردم.
10:59
And all of a suddenناگهانی,
those two plotsتوطئه ها were unfurlingبیرون آوردن at onceیک بار,
220
647052
3089
و ناگهان آن دو داستان در یک آن گشوده شدند،
11:02
and fallingافتادن in love with Matthewمتی
really helpedکمک کرد me realizeتحقق بخشیدن the enormityعظیم
221
650165
3587
و عشق به متیو واقعا به من کمک کرد
تا عظمت آنچه
11:05
of what I lostکم شده when Aaronهارون diedفوت کرد.
222
653776
2066
که با مرگ آرون ازدست داده بودم را درک کنم.
11:09
And just as importantlyمهم است,
223
657680
1163
و از همه مهم‌تر،
11:10
it helpedکمک کرد me realizeتحقق بخشیدن
that my love for Aaronهارون
224
658867
3750
به من کمک کرد تا بفهمم که عشق من به آرون
11:14
and my griefغم و اندوه for Aaronهارون,
225
662641
2111
و اندوهم برای آرون،
11:16
and my love for Matthewمتی,
are not opposingمخالفت forcesنیروها.
226
664776
4531
و عشق من به متیو، مغایرتی با هم ندارد.
11:22
They are just strandsرشته ها to the sameیکسان threadموضوع.
227
670680
2800
آنها فقط رشته‌های یک نخ هستند.
11:26
They're the sameیکسان stuffچیز.
228
674111
1533
آن ها یک چیز هستند.
11:30
I'm ... what would my parentsپدر و مادر say?
229
678000
3246
من.....پدر و مادرم چه می‌گویند؟
11:33
I'm not specialویژه.
230
681270
1539
من خاص نیستم.
11:35
(Laughterخنده)
231
683645
1015
(خنده حضار)
11:36
They had fourچهار kidsبچه ها,
they were like ... franklyرک و پوست کنده.
232
684684
2536
آنها چهار بچه داشتند.
صادقانه بگویم آنها مثل... بودند.
11:39
(Laughterخنده)
233
687244
1785
(خنده حضار)
11:41
But I'm not, I'm not specialویژه.
234
689053
1768
اما من نیستم. خاص نیستم.
11:42
I know that, I'm fullyبه طور کامل awareمطلع
235
690845
2058
من این را می‌دانم، کاملا آگاهم.
11:44
that all day, everyهرکدام day,
all around the worldجهان,
236
692927
2507
که هر روز، هر روز، در سراسر جهان،
11:47
terribleوحشتناک things are happeningاتفاق می افتد.
237
695458
1778
چیزهای وحشتناکی اتفاق می‌افتد.
11:49
All the time.
238
697260
1151
تمام مدت.
11:50
Like I said, funسرگرم کننده personفرد.
239
698435
1745
همان طور که گفتم، آدم سرخوشی هستم.
11:52
But terribleوحشتناک things are happeningاتفاق می افتد,
240
700204
2486
اما اتفاقات وحشتناکی در حال وقوع است،
11:54
people are experiencingتجربه کردن deeplyعمیقا formativeشکل دهنده
and traumaticتروماتیک lossesضرر و زیان everyهرکدام day.
241
702714
6394
مردم هر روز متحمل خسارت‌های جدی
و لطمات وحشتناکی می‌شوند.
12:01
And as partبخشی of my jobکار,
242
709132
2588
به عنوان بخشی از کار من،
12:03
this weirdعجیب و غریب podcastپادکست that I have,
243
711744
1682
با این پادکست عجیبی که دارم.
12:05
I sometimesگاه گاهی talk to people
244
713450
1248
گاهی با مردم راجع
12:06
about the worstبدترین thing
that's ever happenedاتفاق افتاد to them.
245
714722
2984
به بدترین اتفاقی که برای آنها افتاده
صحبت می‌کنم.
12:09
And sometimesگاه گاهی, that's the lossاز دست دادن
of someoneکسی they love,
246
717730
3031
گاهی اوقات، از دست دادن کسی
که دوستش دارند،
12:12
sometimesگاه گاهی daysروزها agoپیش or weeksهفته ها agoپیش,
yearsسالها agoپیش, even decadesچند دهه agoپیش.
247
720785
4690
گاهی چند روز پیش یا چند هفته پیش
سال ها پیش، حتی چند دهه پیش.
12:18
And these people that I interviewمصاحبه,
248
726373
2530
و این افراد که من با آنها مصاحبه می‌کنم.
12:20
they haven'tنه closedبسته شد themselvesخودشان
around this lossاز دست دادن
249
728927
2308
خودشان را محدود به این ضایعه نکرده‌اند
12:23
and madeساخته شده it the centerمرکز of theirخودشان livesزندگی می کند.
250
731259
2350
و آن را مرکز زندگی خود قرار نداده‌اند.
12:25
They'veآنها دارند livedزندگی می کرد, theirخودشان worldsجهان ها
have keptنگه داشته شد spinningحال چرخش.
251
733911
4301
آنها زندگی کرده‌اند، دنیایشان
شروع به چرخیدن کرده است.
12:31
But they're talkingصحبت کردن to me,
a totalجمع strangerغریبه,
252
739478
3142
اما آنها با من که کاملا غریبه هستم،
در مورد فردی که دوستش دارند
12:34
about the personفرد they love who has diedفوت کرد,
253
742644
1935
و مرده است، صحبت می‌کنند.
12:36
because these are the experiencesتجربیات
254
744603
3140
چون اینها تجربیاتی هستند
12:39
that markعلامت us and make us
just as much as the joyfulشاد onesآنهایی که.
255
747767
5087
که ما را برجسته کرده و
به همان اندازه شاد کرده است.
12:45
And just as permanentlyدائمی.
256
753355
1857
و برای همیشه.
12:48
Long after you get your last sympathyابراز همدردی cardکارت
257
756895
2571
مدت‌ها بعد از اینکه آخرین کارت تسلیت
12:51
or your last hotداغ dishظرف.
258
759490
1467
یا آخرین غذای داغ را گرفتید.
12:53
Like, we don't look
at the people around us
259
761546
2031
ما به مردم که لذت‌ها و شگفتی‌های
12:55
experiencingتجربه کردن life'sزندگی joysشادی and wondersعجایب
and tell them to "moveحرکت on," do we?
260
763601
4499
زندگی را تجربه می‌کنند
نمی‌گوییم «کنار بیایید»، درست است؟
13:00
We don't sendارسال a cardکارت that's like,
"Congratulationsمبارك باشد on your beautifulخوشگل babyعزیزم,"
261
768124
3556
ما کارتی مانند، «تبریک به مناسبت بچه
زیبایتان» نمی‌فرستیم،
13:03
and then, fiveپنج yearsسالها laterبعد, think like,
"Anotherیکی دیگر birthdayروز تولد partyمهمانی? Get over it."
262
771704
3691
و سپس، پنج سال بعد، اینطور فکر می‌کنیم،
« یک جشن تولد دیگر؟ فراموشش کن.»
13:07
(Laughterخنده)
263
775419
1666
(خنده حضار)
13:09
Yeah, we get it, he's fiveپنج.
264
777109
1659
بله، تولد گرفتیم، او پنج سالش است.
13:10
(Laughterخنده)
265
778792
1428
(خنده حضار)
13:12
Wowوای.
266
780244
1174
عجب.
13:13
(Laughterخنده)
267
781442
1150
(خنده حضار)
13:16
But griefغم و اندوه is kindنوع of one of those things,
268
784148
2016
اما اندوه یکی از آن چیزهایی است،
13:18
like, fallingافتادن in love or havingداشتن a babyعزیزم
or watchingتماشا کردن "The Wireسیم" on HBOHBO,
269
786188
3779
مثل، عاشق شدن یا بچه دار شدن یا
تماشای سریال "The Wire" در HBO،
13:21
where you don't get it
untilتا زمان you get it, untilتا زمان you do it.
270
789991
4082
جایی که آن را به دست نمی آورید تا
به دستش آورید، تا زمانی که انجامش دهید.
13:27
And onceیک بار you do it,
onceیک بار it's your love or your babyعزیزم,
271
795219
5303
و یک بار که انجامش دهید،
یک بار که عشقتان یا نوزادتان باشد،
13:32
onceیک بار it's your griefغم و اندوه
and your frontجلوی rowردیف at the funeralمراسم خاکسپاری,
272
800546
5190
یک بار این اندوهتان باشد
و ردیف اولتان در تشییع جنازه،
13:37
you get it.
273
805760
1150
آن را می‌فهمید.
13:39
You understandفهمیدن what you're experiencingتجربه کردن
is not a momentلحظه in time,
274
807315
4136
شما درک می کنید چیزی که تجربه می‌کنید،
یک لحظه در زمان نیست،
13:43
it's not a boneاستخوان that will resetبازنشانی,
275
811475
1942
یک استخوان نیست که به حالت عادی
بازگردد،
13:45
but that you've been touchedلمس کرد
by something chronicمزمن.
276
813441
2866
اما این که شما تحت تاثیر چیزی
مزمن قرار گرفته اید.
13:48
Something incurableناخوشایند.
277
816919
1198
چیزی غیرقابل درمان.
13:50
It's not fatalکشنده, but sometimesگاه گاهی
griefغم و اندوه feelsاحساس می کند like it could be.
278
818141
2856
کشنده نیست، اما بعضی وقت‌ها
حس می‌کنید غم می‌تواند کشنده باشد
13:55
And if we can't preventجلوگیری کردن it in one anotherیکی دیگر,
279
823269
3579
و اگر ما نمی‌توانیم جلوی آن را
برای یکدیگر بگیریم،
13:58
what can we do?
280
826872
1317
چه کار می‌توانیم بکنیم؟
14:02
What can we do other than try
to remindیادآوری کن one anotherیکی دیگر
281
830554
4320
چه کار دیگری می‌توانیم انجام دهیم جز اینکه
سعی کنیم به یکدیگر یادآوری کنیم
14:06
that some things can't be fixedدرست شد,
282
834898
2706
که بعضی چیزها نمی‌توانند خوب شوند.
14:10
and not all woundsزخم ها are meantبه معنای to healالتیام?
283
838136
3182
و همه زخم‌ها قرار نیست التیام یابند؟
14:14
We need eachهر یک other to rememberیاد آوردن,
284
842493
3191
ما به یکدیگر نیاز داریم
تا به یاد بیاوریم،
14:17
to help eachهر یک other rememberیاد آوردن,
285
845708
1762
تا به هم کمک کنیم تا به یاد بیاوریم،
14:19
that griefغم و اندوه is this multitaskingچند وظیفه ای emotionهیجانی.
286
847494
2769
که اندوه احساسی چندوجهی است.
14:22
That you can and will be sadغمگین, and happyخوشحال;
you'llشما خواهید بود be grievingگرامیداشت, and ableتوانایی to love
287
850287
5797
این که شما می توانید نارحت و شاد باشید؛
شما قادر خواهید بود که
14:28
in the sameیکسان yearسال or weekهفته, the sameیکسان breathنفس کشیدن.
288
856108
3239
در همان سال یا هفته،
همان دم، غصه بخورید وعشق بورزید.
14:32
We need to rememberیاد آوردن that a grievingگرامیداشت personفرد
is going to laughخنده again and smileلبخند again.
289
860982
5722
باید به یاد داشته باشیم که یک انسان ناراحت
بار دیگر به خنده می‌افتد و لبخند می‌زند.
14:39
If they're luckyخوش شانس,
they'llآنها خواهند شد even find love again.
290
867498
3200
اگه خوش شانس باشد،
دوباره عاشق هم می‌شود.
14:43
But yes, absolutelyکاملا,
they're going to moveحرکت forwardرو به جلو.
291
871697
3466
ولی بله، یقینا، آنها به جلو حرکت می‌کنند.
14:48
But that doesn't mean
that they'veآنها دارند movedنقل مکان کرد on.
292
876071
3000
اما معنیش این نیست که آنها کنار آمده‌اند.
14:52
Thank you.
293
880253
1159
متشکرم.
14:53
(Applauseتشویق و تمجید)
294
881436
6642
(تشویق حضار)
Translated by Mansoureh Hadavand
Reviewed by Masoud Motamedifar

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Nora McInerny - Author, podcast host
Nora McInerny makes a living talking to people about life's hardest moments.

Why you should listen

Nora McInerny speaks from experience and empathy, having lost her second baby, her father and her husband over the course of six weeks at age 31. She is the best-selling author of the memoir It’s Okay To Laugh, Crying Is Cool Too, the host of the award-winning podcast "Terrible, Thanks for Asking" and the founder of the nonprofit Still Kickin. She contributes words to Elle, Cosmopolitan, Buzzfeed, Time, Slate and Vox, where she's often tapped for her essays highlighting the emotional landscape and humor in complex topics, like the financial impacts of healthcare and grief in a digital age.

McInerny is a master storyteller known for her dedication to bringing heart and levity to the difficult and uncomfortable conversations most of us try to avoid, and also for being very tall. She was voted "Most Humorous" by the Annunciation Catholic School Class of 1998.

More profile about the speaker
Nora McInerny | Speaker | TED.com