ABOUT THE SPEAKER
Elyn Saks - Mental health law scholar
Elyn Saks asks bold questions about how society treats people with mental illness.

Why you should listen

As a law scholar and writer,  Elyn Saks speaks for the rights of mentally ill people. It's a gray area: Too often, society's first impulse is to make decisions on their behalf. But it's a slippery slope from in loco parentis to a denial of basic human rights. Saks has brilliantly argued for more autonomy -- and in many cases for a restoration of basic human dignity.

In 2007, deep into her career, she dropped a bombshell -- her autobiography, The Center Cannot Hold. In it, she reveals the depth of her own schizophrenia, now controlled by drugs and therapy. Clear-eyed and honest about her own condition, the book lent her new ammunition in the quest to protect the rights and dignity of the mentally ill.

In 2009, she was selected as a MacArthur Fellow. 

Read more on io9.com: I’m Elyn Saks and this is what it’s like to live with schizophrenia »

More profile about the speaker
Elyn Saks | Speaker | TED.com
TEDGlobal 2012

Elyn Saks: A tale of mental illness -- from the inside

الین سَکس: حکایتی از بیماری روانی -- از درون

Filmed:
4,034,245 views

"اشکالی نداره اگر من مطب‌ات رو کاملا به هم بریزم؟" این سوالی است که روزی الین سَکس از دکترش پرسید٬ و این یک شوخی نبود. او که یک محقق در رشته‌ی حقوق است٬ در سال ۲۰۰۷ پیش آمد و داستان شخصی خود از اسکیزوفرنی را که با دارو و درمان کنترل شده اما همیشه با اوست٬ تعریف کرد. در این سخنرانیِ باقدرت٬ او از ما می‌خواهد که بیماران روانی را صریح٬ با صداقت و همراه با دلسوزی ببینیم.
- Mental health law scholar
Elyn Saks asks bold questions about how society treats people with mental illness. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
So I'm a womanزن with chronicمزمن schizophreniaجنون جوانی.
0
819
1951
من زنی مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن هستم.
00:18
I've spentصرف شده hundredsصدها of daysروزها
1
2770
1809
من صدها روز را در
00:20
in psychiatricروانپزشکی hospitalsبیمارستان ها.
2
4579
1487
بیمارستان‌های روانی سپری کرده ام.
00:21
I mightممکن have endedبه پایان رسید up spendingهزینه کردن
3
6066
1805
امکان داشت که من سرانجام
00:23
mostاکثر of my life on the back wardبخش of a hospitalبیمارستان,
4
7871
1827
بیشترِ عمرم را در بخش‌ پشتی یک بیمارستان بگذرانم.
00:25
but that isn't how my life turnedتبدیل شد out.
5
9698
2200
اما زندگی من اینگونه نشد.
00:27
In factواقعیت, I've managedاداره می شود to stayاقامت کردن clearروشن است of hospitalsبیمارستان ها
6
11898
3448
در حقیقت من تلاش کرده‌ام که برای نزدیک به سه دهه
00:31
for almostتقریبا threeسه decadesچند دهه,
7
15346
1489
از بیمارستان‌ها دور بمانم،
00:32
perhapsشاید my proudestافتخار accomplishmentدستاورد.
8
16835
1943
که احتمالاً با افتخارترین دستاورد من است.
00:34
That's not to say that I've remainedباقی مانده است clearروشن است
9
18778
2194
این بدان معنا نیست که من
00:36
of all psychiatricروانپزشکی strugglesمبارزات.
10
20972
1607
از دست و پنجه نرم کردن با مشکلات روانی‌ام رها شده‌ام.
00:38
After I graduatedفارغ التحصیل شد from the Yaleییل Lawقانون Schoolمدرسه and
11
22579
2425
بعداز آنکه من از دانشکده حقوق یِیل فارغ التحصیل شدم و
00:40
got my first lawقانون jobکار, my Newجدید Havenپناهگاه analystتحلیلگر, Drدکتر. Whiteسفید,
12
25004
3006
اولین شغل حقوقیم را گرفتم، روانکاو من در نیوهون، دکتر وایت،
00:43
announcedاعلام کرد to me that he was going to closeبستن his practiceتمرین
13
28010
2585
به من خبر داد که تصمیم دارد مطب‌اش را ظرف سه ماه تعطیل کند
00:46
in threeسه monthsماه ها, severalچند yearsسالها
14
30595
1880
به من خبر داد که تصمیم دارد مطب‌اش را ظرف سه ماه تعطیل کند
00:48
before I had plannedبرنامه ریزی شده to leaveترک کردن Newجدید Havenپناهگاه.
15
32475
1697
چندین سال قبل از اینکه من برای ترک کردن نیوهون برنامه‌ای ریخته باشم.
00:50
Whiteسفید had been enormouslyفوق العاده helpfulمفید است to me,
16
34172
2769
دکتر وایت بینهایت برای من مفید واقع شده بود٬
00:52
and the thought of his leavingترک
17
36941
1057
و فکر رفتن او بشدت آزارم می‌داد.
00:53
shatteredخراب شده me.
18
37998
1886
و فکر رفتن او بشدت آزارم می‌داد.
00:55
My bestبهترین friendدوست Steveاستیو,
19
39884
1470
بهترین دوست من استیو٬
00:57
sensingسنجش that something was terriblyوحشتناک wrongاشتباه,
20
41354
1752
متوجه شد که اشکال بزرگی در کار است،
00:59
flewپرواز کرد out to Newجدید Havenپناهگاه to be with me.
21
43106
1832
و به نیوهون آمد تا با من باشد.
01:00
Now I'm going to quoteنقل قول from some of my writingsنوشته ها:
22
44938
2088
بگذارید تا جمله ای را از نوشته هایم نقل کنم:
01:02
"I openedافتتاح شد the doorدرب to my studioاستودیو apartmentاپارتمان.
23
47026
2515
"من درِ آپارتمان یک اتاقه‌ام را باز کردم.
01:05
Steveاستیو would laterبعد tell me that,
24
49541
2173
استیو بعدها به من گفت که
01:07
for all the timesبار he had seenمشاهده گردید me psychoticروانپریشی, nothing
25
51714
2736
با اینکه او همیشه من رو به عنوان یک روان پریش دیده بود٬
01:10
could have preparedآماده شده him for what he saw that day.
26
54450
2001
هیچ چیز نمی توانست او را برای آنچه که آن روز دید آماده کند.
01:12
For a weekهفته or more, I had barelyبه سختی eatenخورده شده.
27
56451
2673
برای یک هفته یا بیشتر بود که به ندرت غذا می خوردم.
01:15
I was gauntبدبختی. I walkedراه می رفت
28
59124
2560
من نحیف و لاغر شده بودم و طوری راه می رفتم
01:17
as thoughگرچه my legsپاها were woodenچوبی.
29
61684
1614
که گویی پاهایم از چوب بود.
01:19
My faceصورت lookedنگاه کرد and feltنمد like a maskماسک.
30
63298
3027
چهره ام مثل یک ماسک به نظر می رسید و حس می شد.
01:22
I had closedبسته شد all the curtainsپرده ها in the apartmentاپارتمان, so
31
66325
2844
من تمام پرده های آپارتمان را کشیده بودم، چنانکه
01:25
in the middleوسط of the day
32
69169
955
در وسط روز
01:26
the apartmentاپارتمان was in nearنزدیک totalجمع darknessتاریکی.
33
70124
2014
آپارتمان تقریباً در تاریکی مطلق بود،
01:28
The airهوا was fetidدلتنگ, the roomاتاق a shamblesخراب می شود.
34
72138
2752
هوا بدبو بود و اتاق بهم ریخته.
01:30
Steveاستیو, bothهر دو a lawyerوکیل and a psychologistروانشناس, has treatedتحت درمان
35
74890
3316
استیو که وکیل و رواشناس است،
01:34
manyبسیاری patientsبیماران with severeشدید mentalذهنی illnessبیماری, and to this day
36
78206
3133
بسیاری از بیماران با بیماریهای سخت روانی را درمان کرده بود
01:37
he'llجهنم say I was as badبد as any he had ever seenمشاهده گردید.
37
81339
2688
او می‌گوید که تا امروز من بدترین بیماری بودم که دیده است.
01:39
'Hiسلام,' I said, and then I returnedبازگشت to the couchنیمکت,
38
84027
3079
من گفتم "سلام" و بعد دوباره به کاناپه برگشتم٬
01:43
where I satنشسته in silenceسکوت for severalچند momentsلحظات.
39
87106
2124
جایی که در سکوت برای چند دقیقه نشستم.
01:45
'Thank you for comingآینده, Steveاستیو.
40
89230
1845
'ممنونم از آمدنت استیو.
01:46
Crumblingفرو ریختن worldجهان, wordکلمه, voiceصدای.
41
91075
4051
دنیای در حال از هم پاشیدن، کلمه، صدا.
01:51
Tell the clocksساعتها to stop.
42
95126
1869
به ساعت‌ها بگو بایستند.
01:52
Time is. Time has come.'
43
96995
1791
وقتشه. وقتِ آن رسیده.'
01:54
'Whiteسفید is leavingترک,' Steveاستیو said somberlyغم انگیز.
44
98786
3241
استیو با اندوه گفت، 'دکتر وایت از اینجا می‌رود'
01:57
'I'm beingبودن pushedتحت فشار قرار داد into a graveقبر. The situationوضعیت is graveقبر,' I moanزاری.
45
102027
3431
من ناله کردم، 'دارم به داخل قبر هُل داده می‌شوم. وضعیت دشواری است'
02:01
'Gravityجاذبه زمین is pullingکشیدن me down.
46
105458
1627
جاذبه در حال پایین کشیدنِ من است.
02:02
I'm scaredترسیده. Tell them to get away.'"
47
107085
2133
من می‌ترسم. به اونها بگو از اینجا بروند."'
02:05
As a youngجوان womanزن, I was in a psychiatricروانپزشکی hospitalبیمارستان
48
109218
3712
به عنوان یک خانمِ جوان، من در سه موقعیت متفاوت
02:08
on threeسه differentناهمسان occasionsموارد for lengthyطولانی periodsدوره ها.
49
112930
2504
برای مدت زمان طولانی‌ای در بیمارستانِ روانی بودم.
02:11
My doctorsپزشکان diagnosedتشخیص داده شده me with chronicمزمن schizophreniaجنون جوانی,
50
115434
2792
دکترها [بیماریِ] من را اسکیزوفرنیِ مزمن تشخیص دادند،
02:14
and gaveداد me a prognosisپیش بینی of "graveقبر."
51
118226
2595
و پیش بینی آنها درباره [عاقبتِ] بیماری من، "خطرناک" بود.
02:16
That is, at bestبهترین, I was expectedانتظار می رود to liveزنده in a boardهیئت مدیره and careاهميت دادن,
52
120821
3430
که به این معنی است که در بهترین حالت، انتظار می‌رفت که من در پانسیون و تحت مراقبت زندگی کنم،
02:20
and work at menialمنصفانه jobsشغل ها.
53
124251
1704
و به عنوان شغل، کارهای پَست انجام دهم.
02:21
Fortunatelyخوشبختانه, I did not actuallyدر واقع
54
125955
2000
خوشبختانه، من نگذاشتم که آن پیش بینی درست از آب دربیاید.
02:23
enactتصویب that graveقبر prognosisپیش بینی.
55
127955
1775
خوشبختانه، من نگذاشتم که آن پیش بینی درست از آب دربیاید.
02:25
Insteadبجای, I'm a chairedسرپرستی کرد Professorاستاد of Lawقانون, Psychologyروانشناسی
56
129730
2841
به جای آن، من یک استاد صاحب کرسی در رشته حقوق، روانشناسی
02:28
and Psychiatryروانپزشکی at the USCUSC Gouldگولد Schoolمدرسه of Lawقانون,
57
132571
2625
و روانپزشکی در دانشگاه حقوقِ 'یو اس سی گولد' هستم،
02:31
I have manyبسیاری closeبستن friendsدوستان
58
135196
1630
من دوستان نزدیک زیادی دارم
02:32
and I have a belovedمحبوب husbandشوهر, Will, who'sچه کسی است here with us todayامروز.
59
136826
3185
و همسری دارم که عاشقشم، ویل، که امروز اینجا با ماست.
02:35
(Applauseتشویق و تمجید) Thank you.
60
140011
4527
(تشویق حاضرین) متشکرم.
02:42
He's definitelyقطعا the starستاره of my showنشان بده.
61
146554
3258
او بدون شک ستاره‌ی نمایشِ من است.
02:45
I'd like to shareاشتراک گذاری with you how that happenedاتفاق افتاد, and alsoهمچنین
62
149812
2798
من مایلم چگونگیِ رخ دادنِ آن را با شما به اشتراک بگذارم
02:48
describeتوصیف کردن my experienceتجربه of beingبودن psychoticروانپریشی.
63
152610
2769
و همچنین تجربه‌ی بیمار روانی بودن خود را برای شما تعریف کنم.
02:51
I hastenعجله کن to addاضافه کردن that it's my experienceتجربه,
64
155379
2480
من به سرعت اضافه می‌کنم که این تجربه‌ی من است،
02:53
because everyoneهر کس becomesتبدیل می شود psychoticروانپریشی in his or her ownخودت way.
65
157859
2656
چون هرکسی به روشِ مخصوصِ خودش به یک بیمار روانی تبدیل می‌شود.
02:56
Let's startشروع کن with the definitionتعریف of schizophreniaجنون جوانی.
66
160515
3061
بیایید با تعریفِ اسکیزوفرنی شروع کنیم.
02:59
Schizophreniaجنون جوانی is a brainمغز diseaseمرض.
67
163576
2221
اسکیزوفرنی یک بیماریِ مغزی است.
03:01
Its definingتعریف کردن featureویژگی is psychosisروانپریشی, or beingبودن
68
165797
2425
مشخصه تعریف کننده‌ی آن جنون،
03:04
out of touchدست زدن به with realityواقعیت.
69
168222
1592
یا قطع شدن ارتباط با واقعیت است.
03:05
Delusionsاتهامات and hallucinationsتوهمات
70
169814
1822
هذیان و توهم نشانه‌های این بیماری هستند.
03:07
are hallmarksنشانه ها of the illnessبیماری.
71
171636
1554
هذیان و توهم نشانه‌های این بیماری هستند.
03:09
Delusionsاتهامات are fixedدرست شد and falseنادرست beliefsاعتقادات that aren'tنه responsiveپاسخگو
72
173190
2752
هذیان‌ها ثابتند و باورهای غلط که به شواهد پاسخ نمی‌دهند،
03:11
to evidenceشواهد, and hallucinationsتوهمات are falseنادرست sensoryحسی experiencesتجربیات.
73
175942
3816
و توهمات که تجربیاتِ کاذب گیرنده‌های حسی هستند.
03:15
For exampleمثال, when I'm psychoticروانپریشی I oftenغالبا have
74
179758
2350
برای مثال، وقتی که من روان‌پریش هستم معمولاً
03:18
the delusionتوهم that I've killedکشته شده hundredsصدها of thousandsهزاران نفر
75
182108
2251
درگیر این هذیان هستم که با افکارم صدها هزار نفر را کشته‌ام.
03:20
of people with my thoughtsاندیشه ها.
76
184359
1577
درگیر این هذیان هستم که با افکارم صدها هزار نفر را کشته‌ام.
03:21
I sometimesگاه گاهی have the ideaاندیشه that
77
185936
1705
بعضی وقت‌ها این ایده در مغز من است که
03:23
nuclearاتمی explosionsانفجار are about to be setتنظیم off in my brainمغز.
78
187641
2495
قرار است بزودی در مغز من انفجارهای اتمی رخ بدهد.
03:26
Occasionallyگاه و بیگاه, I have hallucinationsتوهمات,
79
190136
2336
گهگاه، من دچار توهم می‌شوم،
03:28
like one time I turnedتبدیل شد around and saw a man
80
192472
1768
مثلاً یکبار سرم را چرخاندم و یک مرد را که چاقویی بلند کرده بود، دیدم.
03:30
with a raisedبالا بردن knifeچاقو.
81
194240
1577
مثلاً یکبار سرم را چرخاندم و یک مرد را که چاقویی بلند کرده بود، دیدم.
03:31
Imagineتصور کن havingداشتن a nightmareکابوس while you're awakeبیدار.
82
195817
2792
فرض کنید درحالیکه بیدار هستید کابوس ببینید.
03:34
Oftenغالبا, speechسخنرانی - گفتار and thinkingفكر كردن becomeتبدیل شدن به disorganizedبی نظم
83
198609
3210
اغلب٬ صحبت کردن و فکر کردن درهم ریخته می‌شود
03:37
to the pointنقطه of incoherenceناسازگاری.
84
201819
1546
تا حدی که به بی‌معنی‌ای و گسستگی برسد.
03:39
Looseسست associationsانجمن ها involvesشامل می شود puttingقرار دادن togetherبا یکدیگر wordsکلمات
85
203365
2879
اختلال‌ تفكر باعث می‌شود واژه‌هایی را کنار هم بگذارید
03:42
that mayممکن است soundصدا a lot alikeبه طور یکسان but don't make senseاحساس,
86
206244
2783
که ممکن است خیلی به هم شبیه باشند ولی بی معنی‌اند،
03:44
and if the wordsکلمات get jumbledخراب شد up enoughکافی, it's calledبه نام "wordکلمه saladسالاد."
87
209027
2390
و اگر به اندازه کافی بی‌نظم شوند، به آنها "سالادِ کلمات" می‌گویند.
03:47
Contraryمخالف to what manyبسیاری people think, schizophreniaجنون جوانی is not
88
211417
4438
برخلاف آنچه بیشتر مردم فکر می‌کنند، اسکیزوفرنی
03:51
the sameیکسان as multipleچندگانه personalityشخصیت disorderاختلال or splitشکاف personalityشخصیت.
89
215855
3415
با اختلال شخصیت چندگانه و شکاف شخصیتی تفاوت دارد.
03:55
The schizophrenicاسکیزوفرنی mindذهن is not splitشکاف, but shatteredخراب شده.
90
219270
3551
ذهنِ یک بیمار اسکیزوفرنی شکاف نخورده بلکه خُرد شده.
03:58
Everyoneهر کس has seenمشاهده گردید a streetخیابان personفرد,
91
222821
2579
همه‌ی ما یک کارتُن خواب دیده‌ایم،
04:01
unkemptبی وقفه, probablyشاید ill-fedبد تغذیه,
92
225400
2023
ژولیده، احتمالا دارای سوء تغذیه،
04:03
standingایستاده outsideخارج از of an officeدفتر buildingساختمان mutteringدروغ گفتن
93
227423
2577
که بیرونِ یک ساختمان ایستاده و درحال زیرلبی حرف زدن
04:05
to himselfخودت or shoutingداد زدن.
94
230000
1813
یا داد و بیداد کردن با خودش است.
04:07
This personفرد is likelyاحتمال دارد to have some formفرم of schizophreniaجنون جوانی.
95
231813
2597
این فرد احتمالاً دارای یکی از انواع اسکیزوفرنی است.
04:10
But schizophreniaجنون جوانی presentsهدیه itselfخودش acrossدر سراسر a wideوسیع arrayآرایه
96
234410
2331
ولی اسکیزوفرنی خودش را در دامنه‌ی گسترده‌ای
04:12
of socioeconomicاجتماعی و اقتصادی statusوضعیت, and there are people
97
236741
2824
از موقعیت‌های اجتماعی-اقتصادی نشان می‌دهد٬
04:15
with the illnessبیماری who are full-timeتمام وقت professionalsحرفه ای ها
98
239565
2530
افرادی با این بیماری هستند که شغل‌های تخصصی تمام وقت با مسئولیت‌های مهم دارند.
04:17
with majorعمده responsibilitiesمسئولیت ها.
99
242095
2352
افرادی با این بیماری هستند که شغل‌های تخصصی تمام وقت با مسئولیت‌های مهم دارند.
04:20
Severalچندین yearsسالها agoپیش, I decidedقرار بر این شد
100
244447
1211
سالها پیش من تصمیم گرفتم
04:21
to writeنوشتن down my experiencesتجربیات and my personalشخصی journeyسفر,
101
245658
3435
تا تجربیاتم و شرح سفر شخصی‌ام را بنویسم٬
04:24
and I want to shareاشتراک گذاری some more of that storyداستان with you todayامروز
102
249093
2298
و می‌خواهم مقدار بیشتری از آن داستان را امروز با شما در میان بگذارم
04:27
to conveyانتقال the insideداخل viewچشم انداز.
103
251391
1663
تا دیدی از درون به شما بدهد.
04:28
So the followingذیل episodeقسمت happenedاتفاق افتاد the seventhهفتم weekهفته
104
253054
2785
حادثه‌ای که تعریف می‌کنم در هفته‌ی هفتمِ اولین ترم تحصیلی
04:31
of my first semesterنیمسال of my first yearسال at Yaleییل Lawقانون Schoolمدرسه.
105
255839
2863
از اولین سالِ تحصیلی من در دانشکده‌ی حقوق یِیل اتفاق افتاد.
04:34
Quotingنقل قول from my writingsنوشته ها:
106
258702
2205
از متن نوشته‌هایم برایتان نقل قول می‌کنم:
04:36
"My two classmatesهمکلاسی ها, Rebelشورشی and Valوال, and I had madeساخته شده the dateتاریخ
107
260907
3469
"دو نفر از همکلاسی‌های من، رِبِل و وال و من با همدیگر قرار گذاشته بودیم
04:40
to meetملاقات in the lawقانون schoolمدرسه libraryکتابخانه on Fridayجمعه night
108
264376
2961
که جمعه شب در کتابخانه‌ی دانشکده‌‌ حقوق
04:43
to work on our memoیادداشت assignmentوظیفه togetherبا یکدیگر.
109
267337
2284
همدیگر را برای یادداشت برداری تکالیف درسی‌مان ببینیم.
04:45
But we didn't get farدور before I was talkingصحبت کردن in waysراه ها
110
269621
1802
ولی اندکی نگذشته بود که من شروع کردم به حرف زدن به نحوی
04:47
that madeساخته شده no senseاحساس.
111
271423
1523
که هیچ معنی‌ای نمی‌داد.
04:48
'Memosیادداشت ها are visitationsبازدیدکنندگان,' I informedمطلع them.
112
272946
3064
من به آنها اطلاع دادم 'یادداشت‌ها برای عیادت آمده‌اند'
04:51
'They make certainمسلم - قطعی pointsنکته ها. The pointنقطه is on your headسر.
113
276010
2520
'آنها گویای نکته‌های دقیقی هستند. نکته‌ها روی سرِ شما هستند.
04:54
Patپت used to say that. Have you killedکشته شده you anyoneهر کسی?'
114
278530
2455
پَت اینها رو می‌گفت. آیا کسی را کشته اید؟'
04:56
Rebelشورشی and Valوال lookedنگاه کرد at me
115
280985
2016
رِبِل و وَل طوری به من نگاه کردند
04:58
as if they or I had been
116
283001
1671
که انگار توی صورتشون یا توی صورتِ من آبِ یخ پاشیدن.
05:00
splashedپاشیدن in the faceصورت with coldسرماخوردگی waterاب.
117
284672
1580
که انگار توی صورتشون یا توی صورتِ من آبِ یخ پاشیدن.
05:02
'What are you talkingصحبت کردن about, Elynالین?'
118
286252
1556
'چی داری می‌گی الین؟'
05:03
'Oh, you know, the usualمعمولی. Who'sچه کسی what, what's who,
119
287808
3009
'آه٬ می‌دونید که٬ چیزای معمولی. کی چیه؟ چی کیه٬
05:06
heavenبهشت and hellجهنم. Let's go out on the roofسقف.
120
290817
2255
بهشت و جهنم. بیایید به روی پشت‌بام برویم.
05:08
It's a flatتخت surfaceسطح. It's safeبی خطر.'
121
293072
1576
اونجا مسطحه، امنه.'
05:10
Rebelشورشی and Valوال followedدنبال شد
122
294648
1584
رِبِل و وال به دنبالِ من آمدند
05:12
and they askedپرسید: what had gottenدریافت کردم into me.
123
296232
1449
و پرسیدند که چه بلایی سرِ من اومده.
05:13
'This is the realواقعی me,' I announcedاعلام کرد,
124
297681
1863
من گفتم: 'این٬ منِ‌ واقعیه'
05:15
wavingتکان دادن my armsبازوها aboveدر بالا my headسر.
125
299544
1545
دستانم رو بالای سَرَم تکان می‌دادم.
05:16
And then, lateدیر است on a Fridayجمعه night, on the roofسقف
126
301089
2775
و بعد، آخرِ شبِ جمعه شب، روی سقفِ دانشکده حقوقِ یِل٬
05:19
of the Yaleییل Lawقانون Schoolمدرسه,
127
303864
1157
و بعد، آخرِ شبِ جمعه شب، روی سقفِ دانشکده حقوقِ یِل٬
05:20
I beganآغاز شد to singآواز خواندن, and not quietlyبی سر و صدا eitherیا.
128
305021
2292
شروع کردم به آواز خواندن و نه آهسته.
05:23
'Come to the Floridaفلوریدا sunshineآفتاب bushبوته.
129
307313
3104
'ای چَمَنِ درخشنده به فلوریدا بیا. میخواهید برقصیم؟'
05:26
Do you want to danceرقص?'
130
310417
1311
'ای چَمنِ درخشنده به فلوریدا بیا. میخواهید برقصیم؟'
05:27
'Are you on drugsمواد مخدر?' one askedپرسید:. 'Are'هستند you highبالا?'
131
311728
2475
یکیشون پرسید: 'آیا مواد مخدر مصرف کرده‌ای؟ آیا نشئه‌ای؟'
05:30
'Highبالا? Me? No way, no drugsمواد مخدر.
132
314203
2456
'نشئه؟ من؟ نه اصلا ممکن نیست از مواد مخدر استفاده کنم.
05:32
Come to the Floridaفلوریدا sunshineآفتاب bushبوته,
133
316659
2567
ای چَمنِ درخشنده به فلوریدا بیا،
05:35
where there are lemonsلیمو, where they make demonsشیاطین.'
134
319226
3273
آنجا که لیمو هست، آنجا که اهریمن می‌سازند.'
05:38
'You're frighteningترسناک me,' one of them said, and Rebelشورشی and Valوال
135
322499
2694
یکی از آنها گفت: 'داری منو می‌ترسونی'، و رِبِل و وال به کتابخانه برگشتند.
05:41
headedهدایت back into the libraryکتابخانه.
136
325193
1779
یکی از آنها گفت: 'داری منو می‌ترسونی'، و رِبِل و وال به کتابخانه برگشتند.
05:42
I shruggedشل شدم and followedدنبال شد them.
137
326972
2117
من شانه‌هایم را بالا انداختم و به دنبال آنها رفتم.
05:44
Back insideداخل, I askedپرسید: my classmatesهمکلاسی ها if they were
138
329089
3367
داخل کتابخانه، من از همکلاسی‌هایم پرسیدم
05:48
havingداشتن the sameیکسان experienceتجربه of wordsکلمات jumpingپریدن around
139
332456
2217
که آیا آنها هم تجربه‌ی بالا و پایین پریدن کلمه‌ها دور پوشه‌هامون را دارند یا نه؟
05:50
our casesموارد as I was.
140
334673
1344
که آیا آنها هم تجربه‌ی بالا و پایین پریدن کلمه‌ها دور پوشه‌هامون را دارند یا نه؟
05:51
'I think someone'sکسی هست infiltratedنفوذ کرد my copiesکپی ها of the casesموارد,' I said.
141
336017
4023
گفتم: 'فکر کنم یک نفر به پوشه‌های من نفوذ کرده،'
05:55
'We'veما هستیم got to caseمورد the jointمفصل.
142
340040
1504
'ما باید لولای پوشه را بپوشانیم.
05:57
I don't believe in jointsمفاصل, but
143
341544
1583
من به مفاصل معتقد نیستم٬ ولی
05:59
they do holdنگه دارید your bodyبدن togetherبا یکدیگر.'" --
144
343127
1465
آنها اعضای بدن شما را به هم متصل می‌کنند.'" --
06:00
It's an exampleمثال of looseشل associationsانجمن ها. --
145
344592
2369
این یک مثال از اختلال‌ تفكر است. --
06:02
"Eventuallyدر نهایت I madeساخته شده my way back to my dormخوابگاه roomاتاق,
146
346961
2384
"در نهایت من به اتاقم در خوابگاه برگشتم٬
06:05
and onceیک بار there, I couldn'tنمی توانستم settleحل کن down.
147
349345
2359
و وقتی به آنجا رسیدم نمی‌توانستم آرام بگیرم.
06:07
My headسر was too fullپر شده of noiseسر و صدا,
148
351704
1825
سَرَم پر بود از سر و صدا٬
06:09
too fullپر شده of orangeنارنجی treesدرختان and lawقانون memosیادداشت ها I could not writeنوشتن
149
353529
3687
پر از درختان پرتقال و یادداشت‌های حقوقی که نمی‌توانستم بنویسم
06:13
and massجرم murdersقتل I knewمی دانست I would be responsibleمسئول for.
150
357216
2632
و کشتارهای دسته‌جمعی‌ای که می‌دانستم بخاطرشان مسئول هستم.
06:15
Sittingنشسته on my bedبستر, I rockedتکان داد back and forthچهارم,
151
359848
3345
در حالیکه روی تختم نشسته بودم٬ سرم را به جلو و عقب تکان می‌دادم٬
06:19
moaningناله in fearترس and isolationانزوا."
152
363193
2032
در حالیکه از ترس و انزوا ناله می‌کردم."
06:21
This episodeقسمت led to my first hospitalizationبستری شدن in Americaآمریکا.
153
365225
3127
این اتفاق به اولین بستری شدنِ من در آمریکا انجامید.
06:24
I had two earlierقبلا in Englandانگلستان.
154
368352
2240
من قبلا دو بارِ دیگر در انگلستان بستری شده بودم.
06:26
Continuingادامه دادن with the writingsنوشته ها:
155
370592
1561
به خواندن نوشته‌ها ادامه می‌دهم:
06:28
"The nextبعد morningصبح I wentرفتی to my professor'sاستاد officeدفتر to askپرسیدن
156
372153
2464
"صبح روز بعد به اتاق استادم رفتم که از او بخواهم
06:30
for an extensionتوسعه on the memoیادداشت assignmentوظیفه,
157
374617
1577
زمان تحویل تکالیف درسی من را تمدید کند٬
06:32
and I beganآغاز شد gibberingگبرینگ unintelligablyناامیدکننده
158
376194
2157
و شروع کردم مثل کودن‌ها به تند و ناشمرده صحبت کردن
06:34
as I had the night before,
159
378351
1346
مثل شب قبل٬
06:35
and he eventuallyدر نهایت broughtآورده شده me to the emergencyاضطراری roomاتاق.
160
379697
1673
و در نهایت او من رو به اتاق اورژانس بُرد.
06:37
Onceیک بار there, someoneکسی I'll just call 'The'' Doctor'دکتر '
161
381370
3801
وقتی به آنجا رسیدم٬ کسی که بهش میگم 'دکتر'
06:41
and his wholeکل teamتیم of goonsجونز swoopedتغییر کرد down,
162
385171
1967
و همه تیم نالایقش به روی من ریختند٬
06:43
liftedبالا بردن me highبالا into the airهوا,
163
387138
1409
من را در هوا بلند کردند٬
06:44
and slammedگرفتار شد me down on a metalفلز bedبستر
164
388547
1673
و به روی یک تخت آهنی کوبیدند
06:46
with suchچنین forceزور that I saw starsستاره ها.
165
390220
2352
بطوری که جلوی چشمم ستاره می‌دیدم.
06:48
Then they strappedبسته بندی شده my legsپاها and armsبازوها to the metalفلز bedبستر
166
392572
2558
بعد آنها پاها و بازوهای من را با کمربندهای پهنِ چرمی
06:51
with thickغلیظ leatherچرم strapsتسمه.
167
395130
1667
به آن تخت آهنی بستند.
06:52
A soundصدا cameآمد out of my mouthدهان that I'd never heardشنیدم before:
168
396797
3346
صدایی از دهن من خارج شد که تا قبل از آن نشنیده بودم:
06:56
halfنیم groanسوزش, halfنیم screamفریاد زدن,
169
400143
2028
نیمی نالیدن٬ نیمی جیغ کشیدن٬
06:58
barelyبه سختی humanانسان and pureخالص terrorترور.
170
402171
3344
کمتر شبیه به صدای انسان و کاملاً ترسناک.
07:01
Then the soundصدا cameآمد again,
171
405515
1671
سپس آن صدا دوباره بیرون آمد٬
07:03
forcedمجبور شدم from somewhereجایی deepعمیق insideداخل my bellyشکم
172
407186
1924
با نیرویی از جایی درون شکمم و با خراشی که در گلویم می‌انداخت.
07:05
and scrapingخراش دادن my throatگلو rawخام."
173
409110
1597
با نیرویی از جایی درون شکمم و با خراشی که در گلویم می‌انداخت.
07:06
This incidentحادثه resultedنتیجه گرفت in my involuntaryغیر داوطلبانه hospitalizationبستری شدن.
174
410707
4279
این اتفاق سبب شد تا من بطور ناخواسته بستری بشوم.
07:10
One of the reasonsدلایل the doctorsپزشکان gaveداد for hospitalizingبستری شدن me
175
414986
3541
یکی از دلایلی که دکترها برای بستری شدن من
07:14
againstدر برابر my will was that I was
176
418527
1285
برخلاف خواستِ من ارائه دادند این بود که من به شدت ناتوان هستم.
07:15
"gravelyبه شدت disabledمعلول."
177
419812
1407
برخلاف خواستِ من ارائه دادند این بود که من به شدت ناتوان هستم.
07:17
To supportحمایت کردن this viewچشم انداز, they wroteنوشت in my chartچارت سازمانی that I was unableناتوان
178
421219
3096
برای پشتیبانی از این نظر٬ آنها روی برگه‌ی من نوشتند که من
07:20
to do my Yaleییل Lawقانون Schoolمدرسه homeworkمشق شب.
179
424315
1792
در انجام تکالیف دانشکده‌ی حقوق ییل ناتوان بوده‌ام.
07:22
I wonderedشگفت زده what that meantبه معنای about much of the restباقی مانده of Newجدید Havenپناهگاه.
180
426107
3041
من تعجب کردم که این چه معنی‌ای برای دیگران که در 'نیو هِی‌وِن' بودند داشت.
07:25
(Laughterخنده)
181
429148
1606
(خنده حاضرین)
07:26
Duringدر حین the nextبعد yearسال, I would
182
430754
2689
در طول سال بعد
07:29
spendخرج کردن fiveپنج monthsماه ها in a psychiatricروانپزشکی hospitalبیمارستان.
183
433443
2152
من پنج ماه را در بیمارستان روانی سپری کردم.
07:31
At timesبار, I spentصرف شده up to 20 hoursساعت ها in mechanicalمکانیکی restraintsمحدودیت ها,
184
435595
3479
در آن زمان٬ من حدود ۲۰ ساعت را در مهارِ مکانیکی گذراندم٬
07:34
armsبازوها tiedگره خورده است, armsبازوها and legsپاها tiedگره خورده است down,
185
439074
3490
بازوها بسته شده٬ بازوها و پاها بسته شده٬
07:38
armsبازوها and legsپاها tiedگره خورده است down with a netخالص tiedگره خورده است
186
442564
2519
بازوها و پاها توسط یک تور بسته شده
07:40
tightlyمحکم acrossدر سراسر my chestقفسه سینه.
187
445083
1808
سفت در سرتاسر سینه‌ام.
07:42
I never struckرخ داد anyoneهر کسی.
188
446891
2047
هرگز به کسی ضربه‌ای نزدم.
07:44
I never harmedآسیب دیده anyoneهر کسی. I never madeساخته شده any directمستقیم threatsتهدید.
189
448938
2906
هرگز به کسی آسیبی نرساندم. من هرگز هیچ تهدید مستقیمی نکردم.
07:47
If you've never been restrainedمحدودیت yourselfخودت, you mayممکن است have
190
451844
2774
اگر تا حالا خودتون در مهار نبوده‌اید
07:50
a benignخوش خیم imageتصویر of the experienceتجربه.
191
454618
2697
ممکن است دید خیلی ملایمی از این تجربه در نظر داشته باشید.
07:53
There's nothing benignخوش خیم about it.
192
457315
1975
اما اصلاً ملایم نیست.
07:55
Everyهرکدام weekهفته in the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
193
459290
1785
هر هفته در ایالات متحده
07:56
it's been estimatedتخمین زده that one to threeسه people dieمرگ in restraintsمحدودیت ها.
194
461075
2920
تخمین زده می‌شود که یک تا سه نفر در این مهارها می‌میرند.
07:59
They strangleخفه شدن, they aspirateآسپیراسیون theirخودشان vomitاستفراغ,
195
463995
2616
به گلوی آنها را فشار می‌آید٬ استفراغ بالا می‌آورند،
08:02
they suffocateخفه شو, they have a heartقلب attackحمله.
196
466611
2153
آنها خفه می‌شوند٬ به آنها حمله‌ی قلبی دست می‌دهد.
08:04
It's unclearغیر واضح whetherچه usingاستفاده كردن mechanicalمکانیکی restraintsمحدودیت ها
197
468764
2526
مشخص نیست که آیا این مهارهای مکانیکی
08:07
is actuallyدر واقع savingصرفه جویی در livesزندگی می کند or costingهزینه کردن livesزندگی می کند.
198
471290
2520
باعث حفظِ جان‌ها می‌شود یا باعث از بین رفتن آنها.
08:09
While I was preparingآماده كردن to writeنوشتن my studentدانشجو noteتوجه داشته باشید
199
473810
2794
وقتی که داشتم برای نوشتن یادداشت دانشجویی‌ام درباره ی مهارهای مکانیکی
08:12
for the Yaleییل Lawقانون Journalمجله on mechanicalمکانیکی restraintsمحدودیت ها,
200
476604
2200
برای مجله‌ی حقوق دانشگاه ‌یِیل آماده می‌شدم٬
08:14
I consultedمشاوره an eminentبرجسته lawقانون professorاستاد who was alsoهمچنین
201
478804
2352
با یک استاد برجسته‌ی حقوق که روانپزشک هم بود مشورت کردم٬
08:17
a psychiatristروانپزشک,
202
481156
1085
با یک استاد برجسته‌ی حقوق که روانپزشک هم بود مشورت کردم٬
08:18
and said surelyمسلما he would agreeموافق
203
482241
1713
و گفتم که مطمئناً او هم با من موافق است
08:19
that restraintsمحدودیت ها mustباید be degradingتحقیر,
204
483954
2296
که مهارها٬ خوار کننده٬ دردناک و ترسناک هستند.
08:22
painfulدردناک and frighteningترسناک.
205
486250
1536
که مهارها٬ خوار کننده٬ دردناک و ترسناک هستند.
08:23
He lookedنگاه کرد at me in a knowingدانستن way, and said,
206
487786
2111
او یک نگاه معنا دار به من کرد و گفت
08:25
"Elynالین, you don't really understandفهمیدن:
207
489897
2329
"الین٬ تو واقعا درک نمی‌کنی:
08:28
These people are psychoticروانپریشی.
208
492226
1738
اینها بیمار روانی‌اند.
08:29
They're differentناهمسان from me and you.
209
493964
1521
اونها با من و تو فرق دارند.
08:31
They wouldn'tنمی خواهم experienceتجربه restraintsمحدودیت ها as we would."
210
495485
2764
اونها این مهارها را مثل ما تجربه نمی‌کنند."
08:34
I didn't have the courageشجاعت to tell him in that momentلحظه that,
211
498249
2834
من در آن موقع شجاعت این را نداشتم که به او بگویم
08:36
no, we're not that differentناهمسان from him.
212
501083
2001
نه٬ ما اونقدرها هم با او متفاوت نیستیم.
08:38
We don't like to be strappedبسته بندی شده down to a bedبستر
213
503084
2358
ما هم به اندازه‌ی او دوست نداریم با کمربند به تخت بسته شویم
08:41
and left to sufferرنج بردن for hoursساعت ها any more than he would.
214
505442
2330
و برای ساعت‌ها رها شویم تا رنج بکشیم.
08:43
In factواقعیت, untilتا زمان very recentlyبه تازگی,
215
507772
2152
در واقع٬ تا همین اواخر٬
08:45
and I'm sure some people still holdنگه دارید it as a viewچشم انداز,
216
509924
1982
و من مطمئن هستم هنوز بعضی آن را بعنوان یک نظر قبول دارند
08:47
that restraintsمحدودیت ها help psychiatricروانپزشکی patientsبیماران feel safeبی خطر.
217
511906
3032
که مهارها به بیماران روانی کمک می‌کند که احساس امنیت داشته باشند.
08:50
I've never metملاقات کرد a psychiatricروانپزشکی patientصبور
218
514938
2432
من هیچ بیمار روانی‌ای ندیدم که با این نظر موافق باشد.
08:53
who agreedتوافق کرد with that viewچشم انداز.
219
517370
1394
من هیچ بیمار روانی‌ای ندیدم که با این نظر موافق باشد.
08:54
Todayامروز, I'd like to say I'm very pro-psychiatryطرفدار روانپزشکی
220
518764
2711
امروز٬ دوست دارم بگویم که من خیلی طرفدار روانپزشکی هستم
08:57
but very anti-forceضد نیرو.
221
521475
1503
و خیلی با زور و فشار مخالفم.
08:58
I don't think forceزور is effectiveتاثير گذار as treatmentرفتار, and I think
222
522978
2991
من فکر نمی‌کنم که زور و فشار به عنوان درمان موثر باشد
09:01
usingاستفاده كردن forceزور is a terribleوحشتناک thing to do to anotherیکی دیگر personفرد
223
525969
2737
و فکر می‌کنم استفاده از زور برای کسی که بیماری هولناکی دارد٬ کار هولناکی ست.
09:04
with a terribleوحشتناک illnessبیماری.
224
528706
1359
و فکر می‌کنم استفاده از زور برای کسی که بیماری هولناکی دارد٬ کار هولناکی ست.
09:05
Eventuallyدر نهایت, I cameآمد to Losلوس Angelesآنجلس
225
530065
2721
در نهایت٬ من به لوس آنجلس آمدم
09:08
to teachتدریس کنید at the Universityدانشگاه of Southernجنوب Californiaکالیفرنیا Lawقانون Schoolمدرسه.
226
532786
2498
که در دانشگاه حقوق کالیفرنیای جنوبی تدریس کنم.
09:11
For yearsسالها, I had resistedمقاومت کرد medicationدارو,
227
535284
2320
سالها من در برابر دارو خوردن مقاومت کردم٬
09:13
makingساخت manyبسیاری, manyبسیاری effortsتلاش ها to get off.
228
537604
1990
و تلاش زیادی کردم برای اینکه هیچ دارویی نخورم.
09:15
I feltنمد that if I could manageمدیریت کردن withoutبدون medicationدارو,
229
539594
2675
حس می‌کردم که اگر بتوانم بدون دارو پیش بروم٬
09:18
I could proveثابت كردن that, after all,
230
542269
2038
می‌توانم ثابت کنم که٬ بالاخره،
09:20
I wasn'tنبود really mentallyذهنی illبیمار, it was some terribleوحشتناک mistakeاشتباه.
231
544307
2750
من واقعا از نظر روانی مریض نبودم و آن یک اشتباهِ هولناک بوده است.
09:22
My mottoشعار was the lessکمتر medicineدارو, the lessکمتر defectiveمعیوب.
232
547057
3307
شعار من این بود که هرچه دارو کمتر٬ اشکالات کمتر.
09:26
My L.A. analystتحلیلگر, Drدکتر. Kaplanکاپلان, was urgingخواستن me
233
550364
3088
روانکاو من در لوس‌آنجلس٬ دکتر کاپلان٬ من رو ترغیب می‌کرد
09:29
just to stayاقامت کردن on medicationدارو and get on with my life,
234
553452
2500
که به خوردنِ دارو ادامه بدم و به زندگی کردن ادامه بدهم.
09:31
but I decidedقرار بر این شد I wanted to make one last collegeکالج try to get off.
235
555952
3475
ولی تصمیم گرفتم که آخرین تلاشم را در کالج برای رها شدن از داروها بکنم.
09:35
Quotingنقل قول from the textمتن:
236
559427
1432
از دست‌نوشته‌هایم نقل قول می‌کنم:
09:36
"I startedآغاز شده the reductionکاهش of my medsMeds, and withinدر داخل a shortکوتاه time
237
560859
3640
"من شروع کردم به کم کردن داروهایم٬ و بعد از زمان کوتاهی
09:40
I beganآغاز شد feelingاحساس the effectsاثرات.
238
564499
2112
شروع کردم به حس کردن اثرات.
09:42
After returningعودت from a tripسفر to Oxfordآکسفورد, I marchedراه می رفت into
239
566611
2841
بعد از بازگشتن از یک سفر به آکسفورد٬
09:45
Kaplan'sکاپلان officeدفتر, headedهدایت straightسر راست for the cornerگوشه, crouchedcrouched down,
240
569452
3377
به اتاق کاپلان رفتم٬ مستقیماً به سمت یک گوشه رفتم٬ چمباتمه زدم٬
09:48
coveredپوشش داده شده my faceصورت, and beganآغاز شد shakingتکان دادن.
241
572829
2233
صورتم را پوشاندم و شروع به لرزیدن کردم.
09:50
All around me I sensedاحساس کردم evilبد beingsموجودات poisedآمادگی with daggersدزدان دریایی.
242
575062
3155
در اطرافم موجوداتِ اهریمنی‌ای را حس می‌کردم که خنجر به دست و آماده بودند.
09:54
They'dآنها می خواهند sliceتکه me up in thinلاغر slicesبرش ها
243
578217
2168
آنها من رو تکه تکه خواهند کرد
09:56
or make me swallowبلع hotداغ coalsذغال سنگ.
244
580385
1642
یا من رو وادار خواهند کرد ذغال داغ قورت بدهم.
09:57
Kaplanکاپلان would laterبعد describeتوصیف کردن me as 'writhingعصبانیت in agonyآکنه.'
245
582027
3377
کاپلان بعدها توصیف کرد که من 'از درد و رنج به خود می‌پیچیدم.'
10:01
Even in this stateحالت, what he accuratelyبه درستی describedشرح داده شده as
246
585404
3085
حتی در این وضعیت که او بیماری من را به درستی
10:04
acutelyشدید and forwardlyبه جلو psychoticروانپریشی,
247
588489
1691
به عنوان یک بیماری روانیِ پیشرفته و شدید توصیف کرده بود٬
10:06
I refusedرد to take more medicationدارو.
248
590180
2013
من از خوردن دارو سر باز زدم.
10:08
The missionماموریت is not yetهنوز completeتکمیل.
249
592193
2800
ماموریت هنوز تمام نشده است.
10:10
Immediatelyبلافاصله after the appointmentوقت ملاقات with Kaplanکاپلان,
250
594993
2618
بلافاصله بعد از وقتم با دکتر کاپلان٬
10:13
I wentرفتی to see Drدکتر. Marderماردر, a schizophreniaجنون جوانی expertکارشناس
251
597611
2298
من برای دیدن دکتر ماردِر که یک متخصص اسکیزوفرنی است رفتم
10:15
who was followingذیل me for medicationدارو sideسمت effectsاثرات.
252
599909
2308
او سوابق اثرات جانبیِ داروهای من را دنبال می‌کرد.
10:18
He was underزیر the impressionاحساس؛ عقیده؛ گمان that I had a mildخفیف psychoticروانپریشی illnessبیماری.
253
602217
3021
او به این اعتقاد داشت که من یک بیماری روانی خفیف داشته‌ام.
10:21
Onceیک بار in his officeدفتر, I satنشسته on his couchنیمکت, foldedتا شده over,
254
605238
3428
یکبار در مطب او٬ من روی مبل نشستم٬ خم شدم٬
10:24
and beganآغاز شد mutteringدروغ گفتن.
255
608666
1639
و شروع کردم به زیرِ لب حرف زدن.
10:26
'Headسر explosionsانفجار and people tryingتلاش کن to killکشتن.
256
610305
2230
'انفجارِ کله‌ها و مردمِ قاتل.
10:28
Is it okay if I totallyکاملا trashزباله ها your officeدفتر?'
257
612535
2465
آیا می‌توانم مطب تو را کاملا بهم بریزم و درب و داغون کنم؟'
10:30
'You need to leaveترک کردن if you think you're going to do that,'
258
615000
2632
او گفت: 'اگر فکر می‌کنی که می‌خواهی این کار را بکنی باید از اینجا بروی'
10:33
said Marderماردر.
259
617632
983
او گفت: 'اگر فکر می‌کنی که می‌خواهی این کار را بکنی باید از اینجا بروی'
10:34
'Okay. Smallکوچک. Fireآتش on iceیخ. Tell them not to killکشتن me.
260
618615
3152
'باشه. کوچک. آتش بر یخ. به آنها بگو مرا به قتل نرسانند.
10:37
Tell them not to killکشتن me. What have I doneانجام شده wrongاشتباه?
261
621767
1648
به آنها بگو مرا به قتل نرسانند. مگه من چه کار اشتباهی کرده‌ام؟
10:39
Hundredsصدها نفر of thousandsهزاران نفر with thoughtsاندیشه ها, interdictionممنوعیت.'
262
623415
2577
صدها هزار به همراه افکار٬ دستورِ ممانعت.'
10:41
'Elynالین, do you feel like you're
263
625992
1735
'الین٬ آیا حس می‌کنی که برای خودت یا دیگران خطرناک هستی؟
10:43
dangerousخطرناک است to yourselfخودت or othersدیگران?
264
627727
1497
'الین٬ آیا حس می‌کنی که برای خودت یا دیگران خطرناک هستی؟
10:45
I think you need to be in the hospitalبیمارستان.
265
629224
2415
من فکر می‌کنم که که باید در بیمارستان بستری بشوی.
10:47
I could get you admittedپذیرفته right away, and the wholeکل thing
266
631639
1857
من می‌توانم برای تو پذیرش سریع بگیرم٬
10:49
could be very discreteگسسته.'
267
633496
1135
و همه این‌ها می‌تونه بی سر و صدا اتفاق بیافته.
10:50
'Haولز, haهکتار, haهکتار.
268
634631
1681
'ها٬ ها٬ ها.
10:52
You're offeringارائه to put me in hospitalsبیمارستان ها?
269
636312
2337
داری به من پیشنهاد می‌کنی که من رو در بیمارستان بستری کنی؟
10:54
Hospitalsبیمارستان ها are badبد, they're madدیوانه, they're sadغمگین.
270
638649
2943
بیمارستان‌ها بَد اند٬ آنها دیوانه‌اند٬ آنها اندوهگین‌اند.
10:57
One mustباید stayاقامت کردن away. I'm God, or I used to be.'"
271
641592
3664
آدم باید از آنها دوری کند. من خدا هستم٬ یا قبلا خدا بوده‌ام.
11:01
At that pointنقطه in the textمتن,
272
645256
1583
در این جای متنِ نوشته شده٬
11:02
where I said "I'm God, or I used to be," my husbandشوهر
273
646839
1905
آنجا که گفتم "من خدا هستم٬ یا قبلا خدا بوده‌ام"٬ همسرم در حاشیه یادداشت کرده.
11:04
madeساخته شده a marginalحاشیه ای noteتوجه داشته باشید.
274
648744
1025
آنجا که گفتم "من خدا هستم٬ یا قبلا خدا بوده‌ام"٬ همسرم در حاشیه یادداشت کرده.
11:05
He said, "Did you quitترک or were you firedاخراج شد?"
275
649769
1607
نوشته٬ "آیا استعفا دادی یا از کار بیرونت کردند؟"
11:07
(Laughterخنده)
276
651376
2231
(خنده حاضرین)
11:09
"'I'من give life and I take it away.
277
653607
3752
'من حیات می‌بخشم و من آنرا می‌گیرم.
11:13
Forgiveببخشید me, for I know not what I do.'
278
657359
1697
پوزش می‌خواهم٬ برای اینکه نمی‌دانم چکار می‌کنم.'
11:14
Eventuallyدر نهایت, I brokeشکست down in frontجلوی of friendsدوستان, and
279
659056
3314
در نهایت٬ در مقابل دوستانم به زمین افتادم٬
11:18
everybodyهمه convincedمتقاعد me to take more medicationدارو.
280
662370
2508
و همه من را متقاعد کردند که داروی بیشتری بخورم.
11:20
I could no longerطولانی تر denyانکار the truthحقیقت,
281
664878
1946
من بیشتر از این نمی‌توانستم حقیقت را انکار کنم٬
11:22
and I could not changeتغییر دادن it.
282
666824
1522
و نمی‌توانستم آن را عوض کنم.
11:24
The wallدیوار that keptنگه داشته شد me, Elynالین, Professorاستاد Saksسکس,
283
668346
2649
دیواری که من٬ الین٬ پروفسور سَکس را
11:26
separateجداگانه from that insaneدیوانه womanزن hospitalizedبستری شده yearsسالها pastگذشته,
284
670995
3113
از زنِ دیوانه‌ای که سال‌های گذشته بستری شده بود جدا می‌کرد٬
11:30
layغیر روحانی smashedشکست خورده and in ruinsویرانه."
285
674108
2111
خراب شد و به آوار تبدیل شد.
11:32
Everything about this illnessبیماری saysمی گوید I shouldn'tنباید be here,
286
676219
2673
همه چیز درباره این بیماری می‌گوید که من نباید در این جایگاه باشم٬
11:34
but I am. And I am, I think, for threeسه reasonsدلایل:
287
678892
2874
ولی هستم. و من هستم٬ من معتقدم دلیل آن سه چیز است:
11:37
First, I've had excellentعالی است treatmentرفتار.
288
681766
2392
اول٬ من بهترین معالجه را در اختیار داشتم.
11:40
Four-چهار- to five-day-a-weekپنج روز یک هفته psychoanalyticروانکاوی psychotherapyروان درمانی
289
684158
2946
چهار-پنج روز در هفته روان درمانی برپایه‌ی روانکاوی
11:43
for decadesچند دهه and continuingادامه دادن, and excellentعالی است psychopharmacologyروانشناسی.
290
687104
2984
برای دهه‌ها و بصورت ادامه دار٬ و بهترین سایکوفارماکولوژی (بررسی اثرات داروها بر ذهن و رفتار).
11:45
Secondدومین, I have manyبسیاری closeبستن familyخانواده membersاعضا and friendsدوستان who know me
291
690088
4044
دوم٬ من دوستان و بستگانِ نزدیک زیادی دارم که من و بیماری من را می‌شناسند.
11:50
and know my illnessبیماری.
292
694132
1254
دوم٬ من دوستان و بستگانِ نزدیک زیادی دارم که من و بیماری من را می‌شناسند.
11:51
These relationshipsروابط have givenداده شده my life a meaningبه معنی
293
695386
2324
این رابطه‌ها به زندگی من معنی و عمق داده‌اند٬
11:53
and a depthعمق, and they alsoهمچنین helpedکمک کرد me navigateحرکت کن
294
697710
2167
و همچنین مرا کمک کردند زندگی‌ام را با توجه به علائمِ بیماری‌ام هدایت کنم.
11:55
my life in the faceصورت of symptomsعلائم.
295
699877
1968
و همچنین مرا کمک کردند زندگی‌ام را با توجه به علائمِ بیماری‌ام هدایت کنم.
11:57
Thirdسوم, I work at an enormouslyفوق العاده supportiveحمایتی workplaceمحل کار
296
701845
3168
سوم٬ من در فضایِ کاریِ بسیار پشتیبانی کننده‌ای
12:00
at USCUSC Lawقانون Schoolمدرسه.
297
705013
1585
در دانشکده‌ی حقوق یو‌اس‌سی کار می‌کنم.
12:02
This is a placeمحل that not only accommodatesجاذبه my needsنیاز دارد
298
706598
3025
آنجا جایی است که نه تنها نیازهای من را برآورده می‌کند
12:05
but actuallyدر واقع embracesآغوش می گیرد them.
299
709623
1391
بلکه در واقع آنها را می‌پذیرد.
12:06
It's alsoهمچنین a very intellectuallyفکری stimulatingتحریک کننده placeمحل,
300
711014
3031
همچنین آنجا مکانی است که از نظر ذهنی بسیار انگیزه‌بخش است٬
12:09
and occupyingاشغالگر my mindذهن with complexپیچیده problemsمشکلات
301
714045
2592
و ذهن مرا با مشکلاتِ پیچیده درگیر می‌کند
12:12
has been my bestبهترین and mostاکثر powerfulقدرتمند and mostاکثر reliableقابل اعتماد
302
716637
3433
و این بهترین و قوی ترین و قابل اطمینان ترین
12:15
defenseدفاع againstدر برابر my mentalذهنی illnessبیماری.
303
720070
1720
دفاع من در مقابل بیماریِ روانیِ من است.
12:17
Even with all that — excellentعالی است treatmentرفتار, wonderfulفوق العاده familyخانواده and
304
721790
3303
حتی با وجود همه‌ی آنها -- بهترین درمان٬ دوستان و بستگانِ شگفت انگیز
12:20
friendsدوستان, supportiveحمایتی work environmentمحیط
305
725093
1916
و محیطِ کاریِ پشتیبان --
12:22
I did not make my illnessبیماری publicعمومی
306
727009
2333
من بیماری‌ام را تقریباً تا این اواخر بصورت آشکار به همگان اعلام نکردم٬
12:25
untilتا زمان relativelyبه طور نسبی lateدیر است in life,
307
729342
1433
من بیماری‌ام را تقریباً تا این اواخر بصورت آشکار به همگان اعلام نکردم٬
12:26
and that's because the stigmaشرم آور againstدر برابر mentalذهنی illnessبیماری
308
730775
2519
و دلیل آن این بود که لکه‌ی ننگ بیماری روانی
12:29
is so powerfulقدرتمند that I didn't feel safeبی خطر with people knowingدانستن.
309
733294
2608
آنقدر قدرتمند است که من از اینکه دیگران از آن خبر داشته باشند٬ احساس امنیت نمی‌کردم.
12:31
If you hearشنیدن nothing elseچیز دیگری todayامروز,
310
735902
2416
اگر امروز هیچکدام از حرف‌های من را نشنیدید٬
12:34
please hearشنیدن this: There are not "schizophrenicsاسکیزوفرنیا."
311
738318
3434
لطفا فقط این را بشنوید: "اسکیزوفرنی‌ها" نداریم.
12:37
There are people with schizophreniaجنون جوانی, and these people
312
741752
3151
افرادی داریم که اسکیزوفرنی دارند٬
12:40
mayممکن است be your spouseهمسر, they mayممکن است be your childکودک,
313
744903
2095
و ممکن است این افراد همسر شما باشند٬ ممکن است فرزند شما باشند٬
12:42
they mayممکن است be your neighborهمسایه, they mayممکن است be your friendدوست,
314
746998
2424
ممکن است همسایه شما باشند٬ ممکن است دوست شما باشند٬
12:45
they mayممکن است be your coworkerهمکار.
315
749422
1424
ممکن است همکار شما باشند.
12:46
So let me shareاشتراک گذاری some finalنهایی thoughtsاندیشه ها.
316
750846
2856
پس اجازه دهید چند نظر نهایی را با شما درمیان بگذارم.
12:49
We need to investسرمایه گذاری more resourcesمنابع into researchپژوهش and treatmentرفتار
317
753702
3432
لازم است ما نیروی بیشتری برای تحقیق و درمان بیماری روانی اختصاص دهیم.
12:53
of mentalذهنی illnessبیماری.
318
757134
1240
لازم است ما نیروی بیشتری برای تحقیق و درمان بیماری روانی اختصاص دهیم.
12:54
The better we understandفهمیدن these illnessesبیماری ها, the better
319
758374
2056
هرچه بتوانیم بهتر این بیماری‌ها را بشناسیم٬
12:56
the treatmentsدرمان ها we can provideفراهم کند, and the better the treatmentsدرمان ها
320
760430
2208
می‌توانیم درمان‌های بهتری فراهم کنیم٬ و هرچه بتوانیم درمان‌های بهتری ارائه کنیم
12:58
we can provideفراهم کند, the more we can offerپیشنهاد people careاهميت دادن,
321
762638
2440
بیشتر می‌توانیم از به این افراد مراقبت کنیم٬
13:00
and not have to use forceزور.
322
765078
1448
و مجبور نیستیم زور به کار ببریم.
13:02
Alsoهمچنین, we mustباید stop criminalizingمجازات کردن mentalذهنی illnessبیماری.
323
766526
2952
همچنین٬ ما باید بیماری روانی را وارد سیستم بزهکاری نکنیم.
13:05
It's a nationalملی tragedyتراژدی and scandalرسوایی that the L.A. Countyشهرستان Jailزندان
324
769478
4048
این یک فاجعه‌ی ملی است که زندانِ لوس‌آنجلس
13:09
is the biggestبزرگترین psychiatricروانپزشکی facilityامکانات in the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
325
773526
2642
بزرگترین مرکز روانپزشکی در ایالات متحده است.
13:12
Americanآمریکایی prisonsزندان and jailsزندان ها are filledپر شده with people who sufferرنج بردن
326
776168
3916
زندان‌های آمریکا پر است از افرادی که
13:15
from severeشدید mentalذهنی illnessبیماری, and manyبسیاری of them are there
327
780084
2484
از بیماری‌های روانی سخت و شدید رنج می‌برند٬ و خیلی از آنها
13:18
because they never receivedاخذ شده adequateکافی است treatmentرفتار.
328
782568
1977
به این دلیل آنجا هستند که هیچوقت تحت درمان کافی قرار نگرفته‌اند.
13:20
I could have easilyبه آسانی endedبه پایان رسید up there or on the streetsخیابان ها myselfخودم.
329
784545
3429
من هم خیلی ساده می‌توانستم از آنجا یا از خیابان‌ها سر در بیاورم.
13:23
A messageپیام to the entertainmentسرگرمی industryصنعت and to the pressمطبوعات:
330
787974
3224
یک پیام هم برای صنعت تولید کننده سرگرمی و مطبوعات:
13:27
On the wholeکل, you've doneانجام شده a wonderfulفوق العاده jobکار fightingدعوا کردن stigmaشرم آور
331
791198
4064
در کل شما کار شگفت انگیزی برای مبارزه با ننگ و بدنامی و پیش داوری
13:31
and prejudiceتعصب of manyبسیاری kindsانواع.
332
795262
1816
به گونه‌های مختلف کرده‌اید.
13:32
Please, continueادامه دهید to let us see charactersشخصیت ها in your moviesفیلم ها,
333
797078
3000
خواهش می‌کنم٬ به ما اجازه بدهید شخصیت‌هایی در فیلم‌های شما ببینیم٬
13:35
your playsنمایشنامه, your columnsستون ها,
334
800078
2128
در اجراهای شما٬ در ستون‌های روزنامه و مجلات شما٬
13:38
who sufferرنج بردن with severeشدید mentalذهنی illnessبیماری.
335
802206
1824
که از بیماری‌های روانی شدید و مهلک رنج می‌برند.
13:39
Portrayتصویر کشیدن them sympatheticallyدلسوزانه,
336
804030
1760
آنها را دلسوزانه به تصویر بکشید٬
13:41
and portrayتصویر کشیدن them in all the richnessثروت and depthعمق
337
805790
2639
آنها را در عمق و غنای تجربیاتشان به عنوان انسان مجسم کنید نه به عنوان تشخیص بیماری.
13:44
of theirخودشان experienceتجربه as people and not as diagnosesتشخیص داده می شود.
338
808429
3527
آنها را در عمق و غنای تجربیاتشان به عنوان انسان مجسم کنید نه به عنوان تشخیص بیماری.
13:47
Recentlyبه تازگی, a friendدوست posedمطرح شد a questionسوال:
339
811956
2276
جدیداً یکی از دوستان سئوالی از من پرسید:
13:50
If there were a pillقرص I could take
340
814232
1775
اگر یک قرص وجود داشت که اگر آنرا می‌خوردم
13:51
that would instantlyفورا cureدرمان me, would I take it?
341
816007
1811
بلافاصله مرا خوب می‌کرد٬ آیا آنرا می‌خوردم؟
13:53
The poetشاعر Rainerرینر Mariaماریا Rilkeریلکه
342
817818
2693
به راینر ماریا ریکله‌یِ شاعر٬ روانکاوی را [برای معالجه‌ی بیماری روانی‌اش] پیشنهاد کردند.
13:56
was offeredارایه شده psychoanalysisروانکاوی.
343
820511
1472
به راینر ماریا ریکله‌یِ شاعر٬ روانکاوی را [برای معالجه‌ی بیماری روانی‌اش] پیشنهاد کردند.
13:57
He declinedنپذیرفتن, sayingگفت:, "Don't take my devilsشیاطین away,
344
821983
2312
او نپذیرفت و گفت٬ "شیطان‌های من را از من دور نکنید٬
14:00
because my angelsفرشتگان mayممکن است fleeفرار کن too."
345
824295
1759
چون فرشته‌های من هم خواهند رفت."
14:01
My psychosisروانپریشی, on the other handدست,
346
826054
2193
از طرفی٬ بیماری روانی من٬
14:04
is a wakingبیدار شدن nightmareکابوس in whichکه my devilsشیاطین are so terrifyingوحشتناک
347
828247
2672
یک کابوس بیدار کننده است٬ بطوریکه دیوهای من به قدری ترسناک‌اند
14:06
that all my angelsفرشتگان have alreadyقبلا fledفرار کرد.
348
830919
1936
که همه فرشته‌های من قبلاً فرار کرده‌اند.
14:08
So would I take the pillقرص? In an instantفوری.
349
832855
3904
آیا من آن قرص را خواهم خورد؟ بدون وقفه این کار را خواهم کرد.
14:12
That said, I don't wishآرزو کردن to be seenمشاهده گردید as regrettingپشیمانی
350
836759
2681
هرچند٬ دوست ندارم طوری به نظر بیایم که دارم حسرت زندگی‌ای را می‌خورم
14:15
the life I could have had if I'd not been mentallyذهنی illبیمار,
351
839440
2393
که در آن بیماری روانی نداشتم٬
14:17
norنه am I askingدرخواست anyoneهر کسی for theirخودشان pityتاسف.
352
841833
2282
و از هیچکس نمی‌خواهم که برایم تاسف بخورد.
14:20
What I ratherنسبتا wishآرزو کردن to say is that the humanityبشریت we all shareاشتراک گذاری
353
844115
3131
چیزی که ترجیح می‌دهم بگویم این است که انسانیتی که همه‌ی ما در آن شریک هستیم
14:23
is more importantمهم than the mentalذهنی illnessبیماری we mayممکن است not.
354
847261
2618
خیلی مهم تر از بیماری روانی‌ای است که ممکن است در آن شریک نباشیم.
14:25
What those of us who sufferرنج بردن with mentalذهنی illnessبیماری want
355
849879
2458
چیزی که افرادی از ما با بیماری روانی می‌خواهند
14:28
is what everybodyهمه wants:
356
852337
1454
چیزی است که هرکسی می‌خواهد:
14:29
in the wordsکلمات of Sigmundسیگموند Freudفروید, "to work and to love."
357
853791
2534
به زبان سیگموند فروید٬ "کار کنند و دوست بدارند".
14:32
Thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
358
856325
3023
متشکرم. (تشویق حاضرین)
14:35
(Applauseتشویق و تمجید)
359
859348
677
(تشویق حاضرین)
14:35
Thank you. Thank you. You're very kindنوع. (Applauseتشویق و تمجید)
360
860025
4793
متشکرم. متشکرم. شما محبت دارید. (تشویق حاضرین)
14:40
Thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
361
864818
6607
متشکرم. (تشویق حاضرین)
Translated by Bidel Akbari
Reviewed by Azadeh Tafreshiha

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Elyn Saks - Mental health law scholar
Elyn Saks asks bold questions about how society treats people with mental illness.

Why you should listen

As a law scholar and writer,  Elyn Saks speaks for the rights of mentally ill people. It's a gray area: Too often, society's first impulse is to make decisions on their behalf. But it's a slippery slope from in loco parentis to a denial of basic human rights. Saks has brilliantly argued for more autonomy -- and in many cases for a restoration of basic human dignity.

In 2007, deep into her career, she dropped a bombshell -- her autobiography, The Center Cannot Hold. In it, she reveals the depth of her own schizophrenia, now controlled by drugs and therapy. Clear-eyed and honest about her own condition, the book lent her new ammunition in the quest to protect the rights and dignity of the mentally ill.

In 2009, she was selected as a MacArthur Fellow. 

Read more on io9.com: I’m Elyn Saks and this is what it’s like to live with schizophrenia »

More profile about the speaker
Elyn Saks | Speaker | TED.com