ABOUT THE SPEAKER
Lucy Kalanithi - Caregiver
Lucy Kalanithi is dedicated to helping others choose the health care and end-of-life experiences that best align with their values.

Why you should listen

Stanford internist Lucy Kalanithi is the widow of neurosurgeon and writer Paul Kalanithi, who was diagnosed with Stage IV lung cancer at age 36. Shortly after his diagnosis, Paul wrote about his transformation from doctor to patient, and explored what makes life worth living in the face of death in his poignant memoir When Breath Becomes Air. After Paul died in 2015, Lucy completed his memoir and wrote its powerful epilogue. As a caregiver for her husband during all phases of his illness and as a practicing physician and a thinker on healthcare value, Lucy is dedicated to helping others choose the health care and end-of-life experiences that best align with their values. She lives in the Bay Area with her and Paul’s daughter, Cady.

More profile about the speaker
Lucy Kalanithi | Speaker | TED.com
TEDMED 2016

Lucy Kalanithi: What makes life worth living in the face of death

لوسی کالانیتی: چطور زندگی با وجود مرگ ارزش زیستن دارد

Filmed:
2,258,354 views

دراین گفتگوی احساسی، لوسی کالانیتی به زندگی و هدف می‌پردازد، داستان همسر مرحومش، پل، را تعریف می‌کند که یک جراح اعصاب جوان بود و پس از تشخیص بیماری کشنده سرطان تصمیم به نوشتن گرفت. کالانیتی می‌گوید: « درگیر شدن در تمام سطوح تجربه -- زندگی و مرگ، عشق و از دست دادن -- کاری است که باید بکنیم. انسان بودن با وجود رنج نیست که رخ می‌دهد، درون آن اتفاق می‌افتد.»
- Caregiver
Lucy Kalanithi is dedicated to helping others choose the health care and end-of-life experiences that best align with their values. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
A fewتعداد کمی daysروزها after my husbandشوهر Paulپل
was diagnosedتشخیص داده شده with stageمرحله IVIV lungریه cancerسرطان,
0
960
6376
چند روز بعد از تشخیص سرطان ریه وخیم همسرم،
00:19
we were lyingدروغ گویی in our bedبستر at home,
1
7360
2496
در خانه روی رختخواب دراز کشیده بودیم،
00:21
and Paulپل said,
2
9880
1776
پل گفت:
00:23
"It's going to be OK."
3
11680
1200
«همه چیز روبراه می‌شود.»
00:26
And I rememberیاد آوردن answeringپاسخ دادن back,
4
14040
2496
و یادم می‌آید پاسخ دادم:
00:28
"Yes.
5
16560
1216
«بله.
00:29
We just don't know what OK meansبه معنای yetهنوز."
6
17800
3760
فقط هنوز نمی‌دانیم روبراه یعنی چه.»
00:35
Paulپل and I had metملاقات کرد as first-yearسال اول
medicalپزشکی studentsدانش آموزان at Yaleییل.
7
23320
3496
من و پل وقتی دانشجوی سال اول پزشکی
در ییل بودیم همدیگر را ملاقات کردیم.
00:38
He was smartهوشمندانه and kindنوع and superفوق العاده funnyخنده دار.
8
26840
3440
او باهوش و مهربان و بسیار شوخ طبع بود.
00:42
He used to keep a gorillaگوریل suitکت و شلوار
in the trunkتنه of his carماشین,
9
30880
3816
عادت داشت یک ماسک گوریل
در صندوق ماشینش نگه دارد
00:46
and he'dاو می خواهد say, "It's for emergenciesشرایط اضطراری only."
10
34720
2416
و می‌گفت: «برای مواقع ضروری
به درد می‌خورد.»
00:49
(Laughterخنده)
11
37160
1200
(خنده)
00:51
I fellسقوط in love with Paulپل as I watchedتماشا کردم
the careاهميت دادن he tookگرفت with his patientsبیماران.
12
39200
3720
وقتی دلسوزی او را
درمورد بیمارانش دیدم عاشقش شدم.
00:55
He stayedماند lateدیر است talkingصحبت کردن with them,
13
43400
2176
او به مدت طولانی با آن‌ها صحبت می‌کرد،
00:57
seekingبه دنبال to understandفهمیدن
the experienceتجربه of illnessبیماری
14
45600
3456
تا تجربه بیماری را بفهمد
01:01
and not just its technicalitiesمشخصات فنی.
15
49080
2120
و نه فقط نکات تخصصی آن را.
01:04
He laterبعد told me he fellسقوط in love with me
16
52560
2216
بعدها به من گفت وقتی مرا دید که
01:06
when he saw me cryگریه کردن over an EKGEKG
of a heartقلب that had ceasedمتوقف شد beatingكتك زدن.
17
54800
5040
داشتم به خاطر اینکه ضربان قلب بیماری
متوقف شده بود گریه می‌کردم عاشقم شد.
01:13
We didn't know it yetهنوز,
18
61120
1536
ما هنوز این را نمی‌دانستیم،
01:14
but even in the headyسرحال است daysروزها of youngجوان love,
19
62680
3136
اما در روز‌های آتشین عشق جوانی،
01:17
we were learningیادگیری how
to approachرویکرد sufferingرنج کشیدن togetherبا یکدیگر.
20
65840
3120
داشتیم یاد می‌گرفتیم که چطور
همراه هم با درد مواجه شویم.
01:22
We got marriedمتاهل and becameتبدیل شد doctorsپزشکان.
21
70840
2376
ما ازدواج کردیم و پزشک شدیم.
01:25
I was workingکار کردن as an internistمتخصص داخلی
22
73240
2016
من متخصص داخلی بودم
01:27
and Paulپل was finishingبه پایان رساندن his trainingآموزش
as a neurosurgeonجراح مغز و اعصاب
23
75280
4056
و پل داشت دوره
جراحی اعصاب خود را می‌گذراند
01:31
when he startedآغاز شده to loseاز دست دادن weightوزن.
24
79360
1640
که کم کم لاغر شد.
01:34
He developedتوسعه یافته excruciatingتعجب آور است back painدرد
and a coughسرفه کردن that wouldn'tنمی خواهم go away.
25
82480
4920
کمردرد دردناکش
و سرفه‌های بی پایانش شروع شد.
01:40
And when he was admittedپذیرفته to the hospitalبیمارستان,
26
88400
2136
و وقتی در بیمارستان بستری شد،
01:42
a CTسی تی scanاسکن کردن revealedنشان داد tumorsتومورها
in Paul'sپولس lungsریه ها and in his bonesاستخوان ها.
27
90560
4080
به وسیله یک سی تی اسکن تومورهایی
در روده و استخوان‌های پل پیدا شد.
01:48
We had bothهر دو caredمراقب باشید for patientsبیماران
with devastatingویرانگر diagnosesتشخیص داده می شود;
28
96640
3600
هردوی ما به بیمارانی که بیماری‌های
سخت داشتند توجه زیادی کرده بویم؛
01:53
now it was our turnدور زدن.
29
101200
2360
حال نوبت ما بود.
01:58
We livedزندگی می کرد with Paul'sپولس illnessبیماری
for 22 monthsماه ها.
30
106720
2600
ما ۲۲ ماه با بیماری پل زندگی کردیم.
02:01
He wroteنوشت a memoirخاطرات about facingروبرو شدن mortalityمرگ و میر.
31
109920
2520
او خاطراتی درباره رویارویی با مرگ می‌نوشت.
02:05
I gaveداد birthتولد to our daughterفرزند دختر Cadyکیدی,
32
113320
2160
دخترمان کیدی را به دنیا آوردم
02:08
and we lovedدوست داشتنی her and eachهر یک other.
33
116240
1680
و ما او و یکدیگر را عاشقانه دوست داشتیم.
02:10
We learnedیاد گرفتم directlyبه طور مستقیم how to struggleتقلا
throughاز طریق really toughسخت است medicalپزشکی decisionsتصمیمات.
34
118720
4640
ما مستقیماً یاد گرفتیم چطور
با تصمیمات سخت پزشکی کنار بیاییم.
02:17
The day we tookگرفت Paulپل
into the hospitalبیمارستان for the last time
35
125320
3575
روزی که برای آخرین بار پل را
به بیمارستان بردیم
02:20
was the mostاکثر difficultدشوار day of my life.
36
128919
2041
سخت‌ترین روز زندگی من بود.
02:24
When he turnedتبدیل شد to me at the endپایان
37
132560
1976
وقتی آخرین بار به من نگاه کرد
02:26
and said, "I'm readyآماده,"
38
134560
2480
و گفت: «من آماده‌ام.»
02:31
I knewمی دانست that wasn'tنبود just a braveشجاع decisionتصمیم گیری.
39
139000
2680
می‌دانستم این فقط یک تصمیم سخت نیست.
02:34
It was the right one.
40
142280
1320
این تصمیم درست بود.
02:36
Paulپل didn't want a ventilatorتهویه and CPRCPR.
41
144680
2880
پل دستگاه تنفس و احیای قلب نمی‌خواست.
02:40
In that momentلحظه,
42
148360
1496
در آن لحظه،
02:41
the mostاکثر importantمهم thing to Paulپل
43
149880
2600
مهمترین چیزی که پل می‌خواست
02:45
was to holdنگه دارید our babyعزیزم daughterفرزند دختر.
44
153560
1680
در آغوش گرفتن دختربچه‌مان بود.
02:49
Nineنه hoursساعت ها laterبعد,
45
157240
1816
نه ساعت بعد،
02:51
Paulپل diedفوت کرد.
46
159080
1200
پل از دنیا رفت.
02:55
I've always thought of myselfخودم
as a caregiverمراقب --
47
163960
2256
من همیشه خودم را
به عنوان یک مراقب می‌دیدم --
02:58
mostاکثر physiciansپزشکان do --
48
166240
2056
بیشتر پزشکان اینطور هستند --
03:00
and takingگرفتن careاهميت دادن of Paulپل
deepenedعمیق تر what that meantبه معنای.
49
168320
2800
و مراقبت از پل معنای آن را عمیق‌تر کرد.
03:04
Watchingتماشا کردن him reshapeتغییر شکل دهید
his identityهویت duringدر حین his illnessبیماری,
50
172120
3616
دیدن بازسازی هویتش درطول بیماری،
03:07
learningیادگیری to witnessشاهد and acceptقبول کردن his painدرد,
51
175760
3496
یادگرفتن مواجهه و قبول دردش،
03:11
talkingصحبت کردن togetherبا یکدیگر throughاز طریق his choicesگزینه های --
52
179280
2536
گفتگو درباره انتخاب‌هایش --
03:13
those experiencesتجربیات taughtتدریس کرد me
53
181840
1416
همه این تجربه‌ها به من یاد داد
03:15
that resilienceانعطاف پذیری does not mean
bouncingتندرست back to where you were before,
54
183280
5256
که سختی به معنای مثل قبل رفتار کردن نیست
03:20
or pretendingوانمود کردن that
the hardسخت stuffچیز isn't hardسخت.
55
188560
2680
یا تظاهر به اینکه سختی، سخت نیست.
03:24
It is so hardسخت.
56
192120
2000
خیلی سخت است.
03:27
It's painfulدردناک, messyبی نظم stuffچیز.
57
195160
3280
بسیار دردناک و پیچیده است.
03:31
But it's the stuffچیز.
58
199320
1416
اما این چیزها هست.
03:32
And I learnedیاد گرفتم that when we
approachرویکرد it togetherبا یکدیگر,
59
200760
3240
و یادگرفتم که وقتی باهم به آن برسیم،
03:37
we get to decideتصميم گرفتن what successموفقیت looksبه نظر می رسد like.
60
205120
3680
تصمیم می‌گیریم موفقیت یعنی چه.
03:43
One of the first things
Paulپل said to me after his diagnosisتشخیص was,
61
211080
3320
یکی از اولین چیز‌هایی که پل
بعد از تشخیص بیماری اش به من گفت این بود:
03:47
"I want you to get remarriedمجرد."
62
215360
1520
«می‌خواهم دوباره ازدواج کنی.»
03:50
And I was like, whoaچه کسی, I guessحدس بزن
we get to say anything out loudبا صدای بلند.
63
218480
3336
و من اینطور شدم، واه، فکرمی کردم
می‌توانیم با صدای بلند صحبت کنیم.
03:53
(Laughterخنده)
64
221840
2536
(خنده)
03:56
It was so shockingتکان دهنده
65
224400
2056
این خیلی تکان دهنده
03:58
and heartbreakingدلهره آور ...
66
226480
1800
و دلهره آور بود …
04:01
and generousسخاوتمندانه,
67
229440
1216
و سخاوتمندانه،
04:02
and really comfortingآرامش
68
230680
1496
و واقعاً آرامش‌بخش بود،
04:04
because it was so starklyبه شدت honestصادقانه,
69
232200
2576
زیرا آنقدر صادق بود
04:06
and that honestyصادقانه turnedتبدیل شد out
to be exactlyدقیقا what we neededمورد نیاز است.
70
234800
3120
که صادقانه بودن دقیقاً
همان چیزی بود که ما نیاز داشتیم.
04:10
Earlyزود in Paul'sپولس illnessبیماری,
71
238760
1696
در اوایل بیماری پل،
04:12
we agreedتوافق کرد we would
just keep sayingگفت: things out loudبا صدای بلند.
72
240480
3360
باهم توافق کردیم
که همه چیز را بلند بگوییم.
04:17
Tasksوظایف like makingساخت a will,
73
245400
2296
چیز‌هایی مانند نوشتن وصیت نامه،
04:19
or completingتکمیل our advanceپیشرفت directivesدستورالعمل ها --
74
247720
2656
یا کامل کردن کار‌های عقب افتاده --
04:22
tasksوظایف that I had always avoidedاجتناب کنید --
75
250400
2576
کار‌هایی که همیشه از آن‌ها دوری می‌کردم --
04:25
were not as dauntingدلهره آور as they onceیک بار seemedبه نظر می رسید.
76
253000
2280
که به اندازه قبل ترسناک به نظر نمی‌رسند.
04:28
I realizedمتوجه شدم that completingتکمیل
an advanceپیشرفت directiveدستورالعمل is an actعمل کن of love --
77
256040
4359
متوجه شدم تکمیل کار‌های عقب افتاده
یکی از کار‌های عشق است --
04:33
like a weddingعروسی vowوعده.
78
261480
1560
مثل عهد ازدواج.
04:35
A pactپیمان to take careاهميت دادن of someoneکسی,
79
263720
2256
عهد می‌بندم که از دیگری مراقبت کنم،
04:38
codifyingکدگذاری the promiseوعده
80
266000
2296
قول می‌دهم که
04:40
that tilتا deathمرگ do us partبخشی,
81
268320
1920
تا موقعی که مرگ ما را جدا نکرده
04:43
I will be there.
82
271240
1240
کنارت هستم.
04:45
If neededمورد نیاز است, I will speakصحبت for you.
83
273960
2440
اگر لازم بود، احساساتم را
با تو درمیان می‌گذارم.
04:49
I will honorافتخار your wishesخواسته ها.
84
277200
2280
من به آرزوهایت احترام می‌گذارم.
04:53
That paperworkکاغذکاری becameتبدیل شد
a tangibleمحسوس partبخشی of our love storyداستان.
85
281280
3360
آن عهد روی کاغذ
تبدیل به یک بخش قابل لمس از عشقمان شد.
04:59
As physiciansپزشکان,
86
287040
1216
به عنوان پزشک،
05:00
Paulپل and I were in a good positionموقعیت
87
288280
1656
من و پل می‌توانستیم
05:01
to understandفهمیدن and even
acceptقبول کردن his diagnosisتشخیص.
88
289960
3160
این بیماری را درک کنیم و حتی بپذیریم.
05:06
We weren'tنبودند angryخشمگین about it,
89
294120
1336
ما از این بابت عصبانی نبودیم،
05:07
luckilyخوشبختانه,
90
295480
1216
خوشبختانه
05:08
because we'dما می خواهیم seenمشاهده گردید so manyبسیاری patientsبیماران
in devastatingویرانگر situationsموقعیت ها,
91
296720
4136
چون بیماران زیادی
در شرایط بسیار ناراحت کننده دیده‌بودیم،
05:12
and we knewمی دانست that deathمرگ is a partبخشی of life.
92
300880
2680
و ما می‌دانستیم مرگ بخشی از زندگی است.
05:17
But it's one thing to know that;
93
305880
1576
اما باید یک چیز می‌دانستیم؛
05:19
it was a very differentناهمسان experienceتجربه
94
307480
1656
این یک تجربه متفاوت
05:21
to actuallyدر واقع liveزنده with the sadnessغمگینی
and uncertaintyعدم قطعیت of a seriousجدی illnessبیماری.
95
309160
4480
برای زندگی در سایه غم و ابهام
درباره یک بیماری جدی بود.
05:26
Hugeبزرگ stridesگام ها are beingبودن madeساخته شده
againstدر برابر lungریه cancerسرطان,
96
314720
3216
گام‌های بلندی برای درمان
سرطان ریه برداشته شده‌بود
05:29
but we knewمی دانست that Paulپل likelyاحتمال دارد had
monthsماه ها to a fewتعداد کمی yearsسالها left to liveزنده.
97
317960
4760
اما می‌دانستیم که پل
تنها چند ماه تا چند سال دیگر زنده است.
05:36
Duringدر حین that time,
98
324720
1216
در طول آن زمان،
05:37
Paulپل wroteنوشت about his transitionگذار
from doctorدکتر to patientصبور.
99
325960
2800
پل درباره تبدیل شدن از پزشک به بیمار نوشت.
05:41
He talkedصحبت کرد about feelingاحساس
like he was suddenlyناگهان at a crossroadsتقاطع ها,
100
329680
4056
درباره اینکه احساس می‌کرد
به یک تقاطع رسیده صحبت می‌کرد
05:45
and how he would have thought
he'dاو می خواهد be ableتوانایی to see the pathمسیر,
101
333760
2800
و اینکه چطور فکر می‌کرده
خواهد توانست مسیر را ببیند،
05:49
that because he treatedتحت درمان so manyبسیاری patientsبیماران,
102
337320
2736
اینکه چون بیماران زیادی را درمان کرده،
05:52
maybe he could followدنبال کردن in theirخودشان footstepsپای پیاده.
103
340080
2280
می‌توانست جای پای آن‌ها قدم بگذارد.
05:55
But he was totallyکاملا disorientedبی نظیر.
104
343280
1800
اما کاملاً سردرگم بود.
05:58
Ratherنسبتا than a pathمسیر,
105
346440
1776
به جای یک راه،
06:00
Paulپل wroteنوشت,
106
348240
1496
پل نوشت:
06:01
"I saw insteadبجای
107
349760
2056
«در عوض
06:03
only a harshسخت, vacantخالی است,
gleamingدرخشان whiteسفید desertکویر.
108
351840
4160
تنها یک بیابان خشن و خالی و نورانی دیدم.
06:08
As if a sandstormطوفان شن
had erasedپاک شده all familiarityآشنایی.
109
356720
3160
گویا یک طوفان شن
همه آشنایی‌ها را پاک کرده‌بود.
06:13
I had to faceصورت my mortalityمرگ و میر
110
361160
1840
مجبور بودم با مرگم روبه رو شوم
06:16
and try to understandفهمیدن
what madeساخته شده my life worthارزش livingزندگي كردن,
111
364000
3600
و سعی کنم بفهمم چه چیز زندگی‌ام را
سزاوار زیستن می‌کند،
06:20
and I neededمورد نیاز است my oncologist'sانکولوژی
help to do so."
112
368680
3480
و برای اینکار به کمک
تومور شناسم نیاز داشتم.»
06:27
The cliniciansمتخصصان بالینی takingگرفتن careاهميت دادن of Paulپل
113
375440
2056
متخصصانی که از پل مراقبت می‌کردند
06:29
gaveداد me an even deeperعمیق تر appreciationقدردانی
for my colleaguesهمکاران in healthسلامتی careاهميت دادن.
114
377520
4216
از من به خاطر همکارانم
در بخش مراقبت بهداشتی تقدیر می‌کردند.
06:33
We have a toughسخت است jobکار.
115
381760
1976
کار دشواری بود.
06:35
We're responsibleمسئول for helpingکمک patientsبیماران
have clarityوضوح around theirخودشان prognosesپیش بینی ها
116
383760
4776
مامسئولیم تا به بیماران
کمک کنیم تا پیش بینی
06:40
and theirخودشان treatmentرفتار optionsگزینه ها,
117
388560
1976
و گزینه‌های درمان بیماریشان روشن شود
06:42
and that's never easyآسان,
but it's especiallyبه خصوص toughسخت است
118
390560
2496
و این هیچ وقت آسان نیست
اما وقتی با بیماری‌های کشنده‌ای
06:45
when you're dealingمعامله with potentiallyبالقوه
terminalپایانه illnessesبیماری ها like cancerسرطان.
119
393080
3680
مانند سرطان سروکار داشته باشید دشوار است.
06:50
Some people don't want to know
how long they have left,
120
398320
3696
بعضی افراد نمی‌خواهند بدانند
چقدر از عمرشان مانده‌است،
06:54
othersدیگران do.
121
402040
1200
بقیه می‌خواهند بدانند.
06:55
Eitherهر دو way, we never have those answersپاسخ ها.
122
403840
2480
بااین حال ما هیچ‌وقت آن پاسخ‌ها را نداریم.
07:00
Sometimesگاهی we substituteجایگزین hopeامید
123
408200
2840
گاهی اوقات ما امید را
07:04
by emphasizingبا تاکید بر the best-caseبهترین مورد scenarioسناریو.
124
412080
2360
به وسیله تاکید بر
بهترین طرح جایگزین می‌کنیم.
07:08
In a surveyنظر سنجی of physiciansپزشکان,
125
416320
2096
در یک بررسی از پزشکان،
07:10
55 percentدرصد said
they paintedنقاشی شده a rosierسبز pictureعکس
126
418440
4816
۵۵ درصد گفتند آن‌ها وقتی تشخیص بیماری را
07:15
than theirخودشان honestصادقانه opinionنظر
127
423280
1456
توصیف می‌کردند
07:16
when describingتوصیف a patient'sبیماران prognosisپیش بینی.
128
424760
1960
تصویری امیدوارانه‌تر
از نظر واقعی آن‌ها ترسیم کردند.
07:19
It's an instinctغریزه bornبدنیا آمدن out of kindnessمهربانی.
129
427960
2720
این یک تولد غریزی از مهربانی است.
07:24
But researchersمحققان have foundپیدا شد
130
432120
1416
اما محققان دریافته‌اند
07:25
that when people better understandفهمیدن
the possibleامکان پذیر است outcomesنتایج of an illnessبیماری,
131
433560
5216
که وقتی افراد بهتر
درباره نتایج احتمالی یک بیماری بفهمند،
07:30
they have lessکمتر anxietyاضطراب,
132
438800
1520
کمتر دچار تشویش می‌شوند،
07:33
greaterبزرگتر abilityتوانایی to planطرح
133
441080
1760
توانایی بهتری برای برنامه‌ریزی دارند
07:35
and lessکمتر traumaتروما for theirخودشان familiesخانواده ها.
134
443840
2320
و به خانواده‌هایشان
آسیب کمتری وارد می‌شود.
07:40
Familiesخانواده ها can struggleتقلا
with those conversationsگفتگو,
135
448800
2736
خانواده‌ها می‌توانند
برای آن گفتگوها تلاش کنند
07:43
but for us, we alsoهمچنین foundپیدا شد that informationاطلاعات
immenselyفوق العاده helpfulمفید است with bigبزرگ decisionsتصمیمات.
136
451560
6480
اما درمورد ما، ما دریافتیم که اطلاعات
در تصمیم گیری‌های بزرگ بسیار کمک کننده است.
07:50
Mostاکثر notablyبه ویژه,
137
458920
1200
به خصوص
07:53
whetherچه to have a babyعزیزم.
138
461040
1200
اگر یک بچه داشته‌باشید.
07:56
Monthsماه ها to a fewتعداد کمی yearsسالها meantبه معنای
Paulپل was not likelyاحتمال دارد to see her growرشد up.
139
464800
4960
احتمالاً تا ماه‌ها یا سال‌ها
پل نمی‌توانست بزرگ شدن دخترمان را ببیند.
08:02
But he had a good chanceشانس
of beingبودن there for her birthتولد
140
470840
2496
اما خوش شانس بودیم که او در زمان تولدش
08:05
and for the beginningشروع of her life.
141
473360
1640
و دقایق اول زندگی‌اش کنار ما بود.
08:08
I rememberیاد آوردن askingدرخواست Paulپل
142
476640
1976
یادم می‌آید از پل پرسیدم
08:10
if he thought havingداشتن
to say goodbyeخداحافظ to a childکودک
143
478640
3376
که آیا فکر کرد خداحافظی با یک کودک
08:14
would make dyingدر حال مرگ even more painfulدردناک.
144
482040
2520
مرگ را دردناک‌تر می‌کند.
08:18
And his answerپاسخ astoundedشگفت آور است me.
145
486400
1856
پاسخش مرا متحیر کرد.
08:20
He said,
146
488280
1696
او گفت:
08:22
"Wouldn'tنه it be great if it did?"
147
490000
2240
«خوب نیست اگر اینطور شود؟»
08:28
And we did it.
148
496040
1200
و همینطور شد.
08:29
Not in orderسفارش to spiteببخشید cancerسرطان,
149
497840
2560
نه برای تنفر از سرطان،
08:33
but because we were learningیادگیری
150
501520
1856
بلکه به خاطر اینکه داشتیم یاد می‌گرفتیم
08:35
that livingزندگي كردن fullyبه طور کامل
meansبه معنای acceptingپذیرش sufferingرنج کشیدن.
151
503400
5160
که بهتر زندگی کردن یعنی قبول درد.
08:43
Paul'sپولس oncologistانکولوژی tailoredطراحی شده his chemoشیمیدان
152
511880
2416
پزشک پل، شیمی درمانی او را طوری تنظیم کرد
08:46
so he could continueادامه دهید
workingکار کردن as a neurosurgeonجراح مغز و اعصاب,
153
514320
3296
که بتواند کار جراحی مغز را ادامه دهد،
08:49
whichکه initiallyدر ابتدا we thought
was totallyکاملا impossibleغیرممکن است.
154
517640
2440
که تصور می‌کردیم غیرممکن است.
08:53
When the cancerسرطان advancedپیشرفته
155
521520
1296
وقتی سرطان پیشرفته شد
08:54
and Paulپل shiftedتغییر یافته است from surgeryعمل جراحي to writingنوشتن,
156
522840
2520
و پل از جراحی به نوشتن روی آورد،
08:58
his palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن doctorدکتر
prescribedتجویز شده a stimulantمحرک medicationدارو
157
526200
3336
پزشک مراقب او داروی انگیزه بخشی را
برایش تجویز کرد
09:01
so he could be more focusedمتمرکز شده است.
158
529560
1600
تا بتواند بیشتر تمرکز کند.
09:04
They askedپرسید: Paulپل about
his prioritiesاولویت های and his worriesنگرانی ها.
159
532600
3680
آن‌ها از پل سوالاتی
درباره اولویت‌ها و نگرانی‌هایش پرسیدند.
09:09
They askedپرسید: him what trade-offsجبران خسارت
he was willingمایلم to make.
160
537080
3640
از او پرسیدند چه چیز‌هایی را
می‌خواهد سبک و سنگین کند.
09:14
Those conversationsگفتگو
are the bestبهترین way to ensureاطمینان حاصل کنید
161
542480
4136
آن گفتگوها بهترین راه برای اطمینان هستند
09:18
that your healthسلامتی careاهميت دادن matchesمسابقات your valuesارزش های.
162
546640
3880
از اینکه مراقبت از سلامتی تان
با ارزش‌هایتان همخوانی دارد.
09:24
Paulپل jokedشوخی کردم that it's not
like that "birdsپرنده ها and beesزنبورها" talk
163
552280
2656
پل به شوخی گفت که مثل گفتگو‌های جنسی نیست
09:26
you have with your parentsپدر و مادر,
164
554960
1336
که با پدرو مادرت داری
09:28
where you all get it over with
as quicklyبه سرعت as possibleامکان پذیر است,
165
556320
2536
و با تمام سرعت آن را تمام کنی،
09:30
and then pretendوانمود کنید it never happenedاتفاق افتاد.
166
558880
1696
و بعد وانمود کنی اتفاقی نیفتاده است.
09:32
You revisitبازبینی the conversationگفتگو
as things changeتغییر دادن.
167
560600
2896
همینطور که چیزها تغییر می‌کنند
دوباره گفتگو می‌کنید.
09:35
You keep sayingگفت: things out loudبا صدای بلند.
168
563520
2920
همچنان حرف‌ها را بلند بلند می‌گویید.
09:40
I'm foreverبرای همیشه gratefulسپاسگزار
169
568400
1256
من تا ابد سپاسگزار هستم
09:41
because Paul'sپولس cliniciansمتخصصان بالینی feltنمد
170
569680
2376
چون پزشکان پل احساس کردند
09:44
that theirخودشان jobکار wasn'tنبود to try
to give us answersپاسخ ها they didn't have,
171
572080
3096
که کارشان این نیست که برای جواب دادن
به سوالاتی که جوابشان را نمی‌دانند،
09:47
or only to try to fixثابت things for us,
172
575200
3376
یا یافتن راه حل برای مشکلاتمان تلاش کنند،
09:50
but to counselمشاوره Paulپل
throughاز طریق painfulدردناک choicesگزینه های ...
173
578600
2800
بلکه مشاوره دادن به پل
درباره انتخاب‌های سختش ...
09:54
when his bodyبدن was failingشکست خوردن
but his will to liveزنده wasn'tنبود.
174
582320
5000
وقتی بدنش ضعیف شده‌بود
نه اراده‌اش برای ادامه زندگی.
10:01
Laterبعد, after Paulپل diedفوت کرد,
175
589440
1560
مدت‌ها بعد از مرگ پل،
10:03
I receivedاخذ شده a dozenدوازده bouquetsدسته گل of flowersگل ها,
176
591960
2696
من ده‌ها دسته گل دریافت کردم
10:06
but I sentارسال شد just one ...
177
594680
1520
اما تنها برای یک نفر دسته گل فرستادم…
10:09
to Paul'sپولس oncologistانکولوژی,
178
597080
2056
غده شناس پل،
10:11
because she supportedپشتیبانی his goalsاهداف
179
599160
3456
چون او از هدف‌های پل حمایت کرد
10:14
and she helpedکمک کرد him weighوزن کن his choicesگزینه های.
180
602640
2560
و به او کمک کرد تا انتخاب هایش را بسنجد.
10:18
She knewمی دانست that livingزندگي كردن
meansبه معنای more than just stayingاقامت aliveزنده است.
181
606520
4680
او می‌دانست که معنای زندگی
فراتر از زنده بودن است.
10:25
A fewتعداد کمی weeksهفته ها agoپیش,
a patientصبور cameآمد into my clinicدرمانگاه.
182
613720
2896
چند هفته پیش، بیماری به مطب من مراجعه کرد.
10:28
A womanزن dealingمعامله
with a seriousجدی chronicمزمن diseaseمرض.
183
616640
3160
زنی که داشت با یک بیماری سخت مزمن
دست و پنجه نرم می‌کرد.
10:32
And while we were talkingصحبت کردن
about her life and her healthسلامتی careاهميت دادن,
184
620880
2896
و زمانی که داشتیم درباره زندگی او
و مراقبت سلامتی صحبت می‌کردیم،
10:35
she said, "I love my palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن teamتیم.
185
623800
3480
او گفت:« من عاشق
تیم مراقبت تسکینی‌ام هستم.
10:40
They taughtتدریس کرد me that it's OK to say 'no'"نه"."
186
628160
2040
به من یاد دادند
که "نه" گفتن قابل قبول است.»
10:43
Yeah, I thought, of courseدوره it is.
187
631640
1800
بله فکر کردم، البته که اینطور است.
10:46
But manyبسیاری patientsبیماران don't feel that.
188
634840
2240
اما بیشتر بیماران اینطور فکر نمی‌کنند.
10:50
Compassionرحم و شفقت - دلسوزی and Choicesانتخاب ها did a studyمطالعه
189
638840
2136
سازمان دلسوزی و انتخاب تحقیقی انجام داد
10:53
where they askedپرسید: people
about theirخودشان healthسلامتی careاهميت دادن preferencesاولویت ها.
190
641000
3200
و از مردم درباره
ترجیحات مراقبت سلامتی شان پرسیدند.
10:56
And a lot of people
startedآغاز شده theirخودشان answersپاسخ ها with the wordsکلمات
191
644760
4056
و افراد زیادی با این کلمات آغاز کردند:
11:00
"Well, if I had a choiceانتخابی ..."
192
648840
1440
« خب، اگر حق انتخاب داشتم...»
11:04
If I had a choiceانتخابی.
193
652040
1560
اگر حق انتخاب داشتم.
11:06
And when I readخواندن that "if,"
194
654880
1896
و وقتی آن "اگر" را خواندم
11:08
I understoodفهمید better
195
656800
2176
بهتر متوجه شدم
11:11
why one in fourچهار people
196
659000
2856
که چرا یک نفر در چهار نفر
11:13
receivesدریافت می کند excessiveبیش از اندازه or unwantedناخواسته
medicalپزشکی treatmentرفتار,
197
661880
4856
درمان پزشکی ناخواسته
یا بیش از حد دریافت می‌کند
11:18
or watchesساعت a familyخانواده memberعضو receiveدريافت كردن
excessiveبیش از اندازه or unwantedناخواسته medicalپزشکی treatmentرفتار.
198
666760
5160
یا یکی از اعضای خانواده درمان پزشکی
ناخواسته یا بیش از حد دریافت می‌کند.
11:25
It's not because doctorsپزشکان don't get it.
199
673600
2096
این موضوع بخاطر این نیست
که پزشکان نمی‌دانند.
11:27
We do.
200
675720
1200
ما می‌دانیم.
11:29
We understandفهمیدن the realواقعی
psychologicalروانشناسی consequencesعواقب
201
677520
2936
ما متوجه نتایج روانی
11:32
on patientsبیماران and theirخودشان familiesخانواده ها.
202
680480
2360
روی بیماران و خانواده آن‌ها می‌شویم.
11:35
The things is, we dealمعامله with them, too.
203
683760
1840
موضوع ای‍ن است که
ماهم با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنیم.
11:38
Halfنیم of criticalبحرانی careاهميت دادن nursesپرستاران
and a quarterربع of ICUICU doctorsپزشکان
204
686720
5336
نیمی از پرستاران و یک چهارم
پزشکان بخش مراقبت‌های ویژه
11:44
have consideredدر نظر گرفته شده quittingترک theirخودشان jobsشغل ها
205
692080
2536
بخاطر اندوهی که برخی
از بیمارانشان احساس می‌کنند
11:46
because of distressپریشانی over feelingاحساس
that for some of theirخودشان patientsبیماران,
206
694640
4896
از کارشان دست می‌کشند.
11:51
they'veآنها دارند providedارائه شده careاهميت دادن
that didn't fitمناسب with the person'sفردی valuesارزش های.
207
699560
3400
آن‌ها از بیماران طوری مراقبت کردند
که مناسب ارزش‌های شخص نبود.
11:57
But doctorsپزشکان can't make sure
your wishesخواسته ها are respectedاحترام
208
705400
2496
اما پزشکان تا وقتی
خواسته‌های شما را ندانند
11:59
untilتا زمان they know what they are.
209
707920
2200
نمی‌دانند آن‌ها برآورده می‌شود یا نه.
12:04
Would you want to be on life supportحمایت کردن
if it offeredارایه شده any chanceشانس of longerطولانی تر life?
210
712000
3720
آیا می‌خواهید در دستگاه حفظ زندگی بمانید
تا بعدها شانسی برای زندگی شما پیدا شود؟
12:09
Are you mostاکثر worriedنگران
about the qualityکیفیت of that time,
211
717000
3616
آیا بیشتر نگران کیفیت آن زمان هستید
12:12
ratherنسبتا than quantityکمیت?
212
720640
1200
یا کمیت؟
12:14
Bothهر دو of those choicesگزینه های
are thoughtfulمتفکر and braveشجاع,
213
722720
3280
هردو انتخاب متفکرانه و شجاعانه است
12:19
but for all of us, it's our choiceانتخابی.
214
727200
1840
اما برای همه ما انتخاب ماست.
12:22
That's trueدرست است at the endپایان of life
215
730200
1720
در انتهای زندگی ما
12:24
and for medicalپزشکی careاهميت دادن throughoutدر سراسر our livesزندگی می کند.
216
732920
2576
و برای مراقبت پزشکی
در طول زندگی ما درست است.
12:27
If you're pregnantباردار,
do you want geneticژنتیک screeningغربالگری?
217
735520
2856
اگر باردار هستید
آیا آزمایش ژنتیکی می‌خواهید؟
12:30
Is a kneeزانو replacementجایگزینی right or not?
218
738400
1920
آیا جایگزینی زانو درست است یا خیر؟
12:33
Do you want to do dialysisدیالیز
in a clinicدرمانگاه or at home?
219
741600
3320
آیا می‌خواهید در یک کلینیک
دیالیز شوید یا در خانه؟
12:38
The answerپاسخ is:
220
746600
1200
جواب این است:
12:40
it dependsبستگی دارد.
221
748640
1200
بستگی دارد.
12:42
What medicalپزشکی careاهميت دادن will help you
liveزنده the way you want to?
222
750560
4480
کدام روش درمانی به شما اجازه می‌دهد
به روشی که می‌خواهید زندگی کنید؟
امیدوارم دفعه بعد که با یک تصمیم
در مورد مراقبت بهداشتی خود
12:49
I hopeامید you rememberیاد آوردن that questionسوال
223
757080
2216
12:51
the nextبعد time you faceصورت
a decisionتصمیم گیری in your healthسلامتی careاهميت دادن.
224
759320
3160
رو به رو می‌شوید
این سوال را به خاطر داشته باشید.
12:55
Rememberیاد آوردن that you always have a choiceانتخابی,
225
763200
3040
یادتان باشد شما همیشه یک انتخاب دارید،
12:59
and it is OK to say no to a treatmentرفتار
that's not right for you.
226
767240
5720
و نه گفتن به درمانی که برای شما
مناسب نیست قابل قبول است.
13:06
There's a poemشعر by W.S. MerwinMerwin --
227
774600
3376
شعری از دبلیو. اس. مروین هست
13:10
it's just two sentencesجمله ها long --
228
778000
2296
که تنها دو جمله است
13:12
that capturesضبط می کند how I feel now.
229
780320
2120
و شرح حال من است.
13:17
"Your absenceغیبت has goneرفته throughاز طریق me
230
785000
3096
«نبود تو چون نخی است
13:20
like threadموضوع throughاز طریق a needleسوزن.
231
788120
2520
که از سوراخ سوزن تنهایی من عبور می‌کند.
13:23
Everything I do
is stitchedدوخته شده with its colorرنگ."
232
791800
3480
و هر آنچه می‌کنم انگار
با رنگ این تنهایی بخیه خورده‌است.»
13:29
For me that poemشعر evokesباعث می شود my love for Paulپل,
233
797480
3280
این شعر برای من عشقم به پل را تداعی می‌کند
13:33
and a newجدید fortitudeصدای بلند
234
801520
1976
و یک بردباری تازه
13:35
that cameآمد from lovingبا محبت and losingاز دست دادن him.
235
803520
3040
که از عشق و از فقدان او می‌آید.
13:40
When Paulپل said, "It's going to be OK,"
236
808360
2400
وقتی پل می‌گوید: «درست می‌شود»
13:44
that didn't mean
that we could cureدرمان his illnessبیماری.
237
812000
3680
به معنی این نیست
که ما این بیماری را درمان می‌کنیم.
13:48
Insteadبجای, we learnedیاد گرفتم to acceptقبول کردن
bothهر دو joyشادی and sadnessغمگینی at the sameیکسان time;
238
816600
5520
در عوض یاد می‌گیریم
که هم شادی و هم غم را همزمان بپذیریم؛
13:55
to uncoverبرملا کردن beautyزیبایی and purposeهدف
239
823240
3296
برای کشف زیبایی و هدف
13:58
bothهر دو despiteبا وجود and because we are all bornبدنیا آمدن
240
826560
4160
چون همه ما به دنیا می‌آییم
14:03
and we all dieمرگ.
241
831520
1200
و همه ما می‌میریم.
14:06
And for all the sadnessغمگینی
and sleeplessبی خوابی nightsشب ها,
242
834520
2560
و این همه غم و شب بیداری،
14:09
it turnsچرخش out there is joyشادی.
243
837880
1440
می‌گذرد و شادی می‌آید.
14:12
I leaveترک کردن flowersگل ها on Paul'sپولس graveقبر
244
840440
2616
گل‌ها را روی قبر پل می‌گذارم
14:15
and watch our two-year-oldدو ساله
runاجرا کن around on the grassچمن.
245
843080
2720
و به دویدن کودک دوساله‌مان
روی چمن‌ها نگاه می‌کنم.
14:19
I buildساختن bonfiresآتش سوزی on the beachساحل دریا
and watch the sunsetغروب خورشید with our friendsدوستان.
246
847240
4600
من روی ساحل آتش بازی راه می‌اندازم
و با دوستانمان به غروب آفتاب نگاه می‌کنم.
14:25
Exerciseورزش and mindfulnessذهن آگاهی
meditationمراقبه have helpedکمک کرد a lot.
247
853520
3760
ورزش و مراقبه ذهنیت بسیار کمک کننده است.
14:30
And somedayروزی,
248
858800
1296
و یک روز،
14:32
I hopeامید I do get remarriedمجرد.
249
860120
1560
امیدوارم دوباره ازدواج کنم.
14:36
Mostاکثر importantlyمهم است,
I get to watch our daughterفرزند دختر growرشد.
250
864560
2760
و مهمتر از همه،
می‌خواهم بزرگ شدن دخترمان را ببینم.
14:40
I've thought a lot
about what I'm going to say to her
251
868720
3896
خیلی به این موضوع فکر می‌کنم
که وقتی بزرگتر شد
14:44
when she's olderمسن تر.
252
872640
1240
به او چه می‌خواهم بگویم.
14:48
"Cadyکیدی,
253
876400
1200
«کیدی،
14:50
engagingجذاب in the fullپر شده
rangeدامنه of experienceتجربه --
254
878760
3216
درگیر انواع مختلف تجربه شدن --
14:54
livingزندگي كردن and dyingدر حال مرگ,
255
882000
1696
زندگی و مرگ،
14:55
love and lossاز دست دادن --
256
883720
1480
عشق و ازدست دادن --
14:58
is what we get to do.
257
886040
1280
کاری است که باید بکنیم.
15:01
Beingبودن humanانسان doesn't happenبه وقوع پیوستن
despiteبا وجود sufferingرنج کشیدن.
258
889080
5040
انسان بودن بدون رنج نیست.
15:07
It happensاتفاق می افتد withinدر داخل it.
259
895680
1280
درون آن است.
15:10
When we approachرویکرد sufferingرنج کشیدن togetherبا یکدیگر,
260
898960
1720
وقتی با هم به درد نزدیک می‌شویم،
15:13
when we chooseانتخاب کنید not to hideپنهان شدن from it,
261
901600
2080
وقتی پنهان نشدن از آن را انتخاب می‌کنیم،
15:17
our livesزندگی می کند don't diminishکاهش,
262
905080
1416
زندگی هایمان کوتاه نمی‌شود،
15:18
they expandبسط دادن."
263
906520
1200
گسترده می‌شوند.»
15:21
I've learnedیاد گرفتم that cancerسرطان
isn't always a battleنبرد.
264
909880
2720
یاد گرفته‌ام سرطان
همیشه یک مبارزه نیست.
15:26
Or if it is,
265
914400
1656
یا اگر هست،
15:28
maybe it's a fightمبارزه کردن for something
differentناهمسان than we thought.
266
916080
3000
شاید هدف این مبارزه
متفاوت از چیزی است که ما فکر می‌کنیم.
15:32
Our jobکار isn't to fightمبارزه کردن fateسرنوشت,
267
920640
2360
شغل ما نبرد با سرنوشت نیست،
15:36
but to help eachهر یک other throughاز طریق.
268
924160
1720
بلکه کمک به یکدیگر است.
15:39
Not as soldiersسربازان
269
927280
1520
نه به عنوان سرباز
15:42
but as shepherdsچوپانان.
270
930000
1200
بلکه به عنوان راهنما.
15:45
That's how we make it OK,
271
933920
2056
این گونه است که درست می‌شود،
15:48
even when it's not.
272
936000
1480
حتی وقتی اینطور نیست.
15:51
By sayingگفت: it out loudبا صدای بلند,
273
939080
1360
با بلند حرف زدن،
15:53
by helpingکمک eachهر یک other throughاز طریق ...
274
941400
1960
یا کمک به یکدیگر …
15:57
and a gorillaگوریل suitکت و شلوار never hurtsدرد می کند, eitherیا.
275
945360
1880
و یک لباس گوریل هرگز صدمه نمی‌زند.
16:00
Thank you.
276
948280
1216
سپاسگزارم.
16:01
(Applauseتشویق و تمجید)
277
949520
7096
(تشویق)
Translated by Fatemeh Khani
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Lucy Kalanithi - Caregiver
Lucy Kalanithi is dedicated to helping others choose the health care and end-of-life experiences that best align with their values.

Why you should listen

Stanford internist Lucy Kalanithi is the widow of neurosurgeon and writer Paul Kalanithi, who was diagnosed with Stage IV lung cancer at age 36. Shortly after his diagnosis, Paul wrote about his transformation from doctor to patient, and explored what makes life worth living in the face of death in his poignant memoir When Breath Becomes Air. After Paul died in 2015, Lucy completed his memoir and wrote its powerful epilogue. As a caregiver for her husband during all phases of his illness and as a practicing physician and a thinker on healthcare value, Lucy is dedicated to helping others choose the health care and end-of-life experiences that best align with their values. She lives in the Bay Area with her and Paul’s daughter, Cady.

More profile about the speaker
Lucy Kalanithi | Speaker | TED.com