ABOUT THE SPEAKER
Yvonne van Amerongen - Dementia-care visionary
Yvonne van Amerongen is an occupational therapist and a social worker.

Why you should listen

Before 1983, when Yvonne van Amerongen started working for the nursing home Hogewey, she worked in a hospital for psychiatric diseases and in a rehabilitation center. In 1992 she was the care manager of the traditional nursing home Hogewey when the management team started thinking about the vision of care for people living with severe dementia. In 1993, this vision was the basis for the development of what now is the neighborhood The Hogeweyk, with 27 houses for more than 170 seniors with severe dementia. Van Amerongen was the project leader and one of the founders of the vision for excellent care, living and well-being for people with severe dementia and of neighborhood The Hogeweyk.

Van Amerongen now works as a consultant for Be, supporting and advising healthcare organizations, governments, architects and project starters around the world to improve the quality of life of people living with dementia. Be is part of the Vivium Care group (non-profit), also the owner of The Hogeweyk.

More profile about the speaker
Yvonne van Amerongen | Speaker | TED.com
TEDWomen 2018

Yvonne van Amerongen: The "dementia village" that's redefining elder care

ایوان فان آمرونخن: «دهکده‌ی زوال عقل» که معنای تازه‌ای به مراقبت از سالمند بخشیده

Filmed:
1,767,650 views

ترجیح می‌دهید سالهای پایانی عمر خود را چطور سپری کنید؛ در موسسه‌ای بیمارستان‌وار و استریل یا در دهکده‌ای با سوپرمارکت، میکده،‌ سینما و پارکی در محدوده آنجا؟ پاسخ بنظر روشن است، اما وقتی ۲۵ سال پیش، ایوان فان آمرونخن به توسعه مرکز مراقبت زوال عقل هوخویک در آمستردام کمک کرد، به نظر می‌رسید که ریسک خارج از عرف باشد. با فان آمرونخن سفری داشته باشید به هوخویک و نگاهی بیاندازید به آسایشگاهی که تصویر تازه‌ای از آزادی، معنا و زندگی اجتماعی ارائه می‌کند.
- Dementia-care visionary
Yvonne van Amerongen is an occupational therapist and a social worker. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
This is the Hogeweykهوگیکا.
0
659
1951
اینجا هوخویک است.
00:14
It's a neighborhoodمحله in a smallکوچک townشهر
very nearنزدیک Amsterdamآمستردام, in the Netherlandsهلند.
1
2984
4381
محله‌ای درشهری کوچک
نزدیک آمستردام، در هلند.
00:19
There are 27 housesخانه ها
for sixشش, sevenهفت people eachهر یک.
2
7881
3469
۲۷ خانه دارد که در هر یک
۶، ۷ نفر زندگی می‌کنند.
00:23
There's a smallکوچک mallمرکز خرید with a restaurantرستوران,
a pubمیخانه, a supermarketسوپر مارکت, a clubباشگاه roomاتاق.
3
11821
4520
مرکز خرید کوچکی با یک رستوران،
یک بار، یک سوپرمارکت و یک کلوپ دارد.
00:28
There are streetsخیابان ها, alleysکوچه ها,
there's a theaterتئاتر.
4
16900
4325
علاوه برخیابانها، کوچه‌ها
و یک تئاتر هم دارد.
00:34
It actuallyدر واقع is a nursingپرستاری home.
5
22434
2000
اینجا در واقع خانه سالمندان است.
00:37
A nursingپرستاری home for people
that liveزنده with an advancedپیشرفته dementiaزوال عقل
6
25093
5634
خانه سالمندانی برای کسانی که
با زوال عقل پبشرفته زندگی می‌کنند.
00:42
and that need 24-7 careاهميت دادن and supportحمایت کردن.
7
30751
3459
و کسانی که نیاز به مراقبت
روزانه ۲۴ ساعته دارند.
00:47
Dementiaکم خونی is a terribleوحشتناک diseaseمرض,
8
35234
3263
زوال عقل بیماری سختی‌ است،
00:50
and we still don't have any cureدرمان for it.
9
38521
3218
و هنوز معالجه‌ای برایش نداریم.
00:54
It's gettingگرفتن to be
a majorعمده problemمسئله in the worldجهان,
10
42211
3627
برای دنیا مشکل بزرگی شده،
00:57
for the people, for the politiciansسیاستمداران,
11
45862
1848
برای مردم، برای سیاستمداران،
00:59
for the worldجهان -- it's gettingگرفتن
to be a bigبزرگ problemمسئله.
12
47734
2971
برای دنیا - مشکل بزرگی‌ شده.
01:03
We see that we have waitingدر انتظار listsلیست ها
in the nursingپرستاری homesخانه ها.
13
51228
3245
شاهد لیست‌های انتظار در
آسایشگاه‌ها هستیم.
01:07
Mostاکثر people that come to the nursingپرستاری homesخانه ها
with dementiaزوال عقل are womenزنان.
14
55093
3800
اکثر مردمی که با فراموشی به آسایشگاه‌ها
می‌آیند، زنان هستند.
01:11
And that's alsoهمچنین because womenزنان
are used to takingگرفتن careاهميت دادن of people,
15
59855
4960
و چون زنان عادت به مراقبت از آدمها دارند،
01:16
so they can manageمدیریت کردن to take careاهميت دادن
of theirخودشان husbandشوهر with dementiaزوال عقل,
16
64839
3853
بنابراین از پس نگهداری از همسران
مبتلا به زوال عقل خود بربیایند،
01:20
but the other way around
is not so easyآسان for the gentlemenآقایان.
17
68716
4408
اما برعکس این برای همسرانشان ممکن نیست.
01:26
Dementiaکم خونی is a diseaseمرض
that affectsتاثیر می گذارد the brainمغز.
18
74629
4333
زوال عقل بیماری است
که بر مغز اثر می‌گذارد.
01:30
The brainمغز is confusedسردرگم.
19
78986
2142
مغز را دچار سردرگمی می‌کند.
01:33
People don't know anymoreدیگر
what the time is,
20
81923
2761
آدمها دیگر نمی‌دانند ساعت چند است،
01:36
what's going on, who people are.
21
84708
2738
اوضاع در چه حال است، آدمها را نمی‌شناسند.
01:39
They're very confusedسردرگم.
22
87470
1472
آنها بسیار درگم می‌شوند.
01:40
And because of that confusionگیجی,
23
88966
2214
و بخاطر آن سردرگمی،
01:43
they get to be anxiousمشتاق,
depressedافسرده, aggressiveخشونت آمیز.
24
91204
6045
مضطرب، افسرده و پرخاشجو می‌شوند.
01:50
This is a traditionalسنتی nursingپرستاری home.
25
98728
2381
اینجا یک آسایشگاه سنتی است.
01:53
I workedکار کرد there in 1992.
26
101133
2055
در ۱۹۹۲ اینجا کار می‌کردم.
01:55
I was a careاهميت دادن managerمدیر.
27
103641
1507
سرپرست بودم.
01:57
And we oftenغالبا spokeصحبت کرد togetherبا یکدیگر about the factواقعیت
28
105687
3016
و اغلب درباره این حقیقت حرف می‌زدیم
02:00
that what we were doing there
was not what we wanted for our parentsپدر و مادر,
29
108727
5001
که کاری که آنجا می‌کردیم
چیزی نبود که برای والدین، دوستان،
02:05
for our friendsدوستان, for ourselvesخودمان.
30
113752
3308
برای خودمان بخواهیم.
02:09
And one day, we said,
31
117815
1785
و یک روز، ما گفتیم،
02:11
"When we keep on sayingگفت: this,
nothing is going to changeتغییر دادن.
32
119624
2754
«وقتی به گفتن این حرف ادامه می دهیم،
چیزی تغییر نمی‌کند.
02:14
We are in chargeشارژ here.
33
122402
1373
ما اینجا مسئولیم.
02:15
We should do something about this,
34
123799
2496
باید در این مورد کاری کنیم،
02:18
so that we do want
to have our parentsپدر و مادر here."
35
126319
3364
اگر می خواهیم والدینمان را اینجا بیاوریم.»
02:22
We talkedصحبت کرد about that,
and what we saw everyهرکدام day
36
130773
3008
درباره آن حرف زدیم،
و چیزهای که هر روز می‌دیدیم
02:25
was that the people
that livedزندگی می کرد in our nursingپرستاری home
37
133805
3693
این بود که آدمهای ساکن آسایشگاه ما
02:29
were confusedسردرگم about theirخودشان environmentمحیط,
38
137522
2365
درباره محیطشان سردرگم هستند،
02:31
because what they saw
was a hospital-likeبیمارستان مانند environmentمحیط,
39
139911
3547
چون آنچه می‌دیدند شبیه ‌
محیطی بیمارستان‌وار بود،
02:35
with doctorsپزشکان and nursesپرستاران
and paramedicsامدادرسان in uniformلباس فرم,
40
143482
4111
با وجود پزشکها، پرستاران و
و دستیاران پزشکی یونیفرم پوشیده،
02:39
and they livedزندگی می کرد on a wardبخش.
41
147617
1667
و در یک بخش زندگی می‌کردند.
02:42
And they didn't understandفهمیدن
why they livedزندگی می کرد there.
42
150069
2834
و نمی‌فهمیدند که چرا آنجا زندگی می‌کردند.
02:44
And they lookedنگاه کرد for the placeمحل to get away.
43
152927
3309
و دنبال جایی برای فرار می‌گشتند.
02:48
They lookedنگاه کرد and hopedامیدوار بودم to find
the doorدرب to go home again.
44
156617
4937
به امید یافتن دری بودنم که
دوباره آنها را به خانه‌شان برساند.
02:54
And we said what we are doing
in this situationوضعیت
45
162022
3825
و ما گفتیم در این موقعیت
کاری که برای این آدمهایی
02:57
is offeringارائه these people
that alreadyقبلا have a confusedسردرگم brainمغز
46
165871
5039
که مغز سردرگمی دارند انجام می‌دهیم
03:02
some more confusionگیجی.
47
170934
1286
سردرگم بیشتر است.
03:04
We were addingاضافه كردن confusionگیجی to confusionگیجی.
48
172244
3534
سردرگمی به سردرگمی اضافه می‌کنیم.
03:08
And that was not what these people neededمورد نیاز است.
49
176180
2451
و چیزی نبود که این آدمها نیاز داشته باشند.
03:11
These people wanted to have a life,
50
179084
2762
این آدمها دنبال زندگی و کمک ما هستند،
03:13
and the help, our help,
to dealمعامله with that dementiaزوال عقل.
51
181870
3564
کمک ما برای مواجه با آن فراموشی.
03:17
These people wanted to liveزنده
in a normalطبیعی houseخانه,
52
185957
4732
این ادمها خواستار زندگی کردن در یک خانه
عادی بودند،
03:22
not in a wardبخش.
53
190713
1150
نه در بخش.
03:24
They wanted to have a normalطبیعی householdلوازم منزل,
54
192482
2825
می‌خواستند خانه‌ عادی داشته باشند،
03:27
where they would smellبو theirخودشان dinnerشام
on the stoveاجاق گاز in the kitchenآشپزخانه.
55
195331
4698
جاییکه بوی شام روی اجاق در آشپزخانه
پیچیده باشد.
03:32
Or be freeرایگان to go to the kitchenآشپزخانه
and grabگرفتن something to eatخوردن or drinkنوشیدن.
56
200966
4262
یا آزاد باشند که به آشپزخانه بروند
چیزی برای خوردن یا نوشیدن بردارند.
03:37
That's what these people neededمورد نیاز است.
57
205611
2230
این چیزی است که این مردم به آن نیاز دارند.
03:39
And that's what we should
organizeسازمان دادن for them.
58
207865
2499
و چیزی است که ما باید برای
آنها ترتیب دهیم.
03:43
And we said we should
organizeسازمان دادن this like at home,
59
211269
4721
و گفتیم که باید اینجا را مثل خانه
سروسامان دهیم،
03:48
so they wouldn'tنمی خواهم liveزنده with a groupگروه
of 15 or 20 or 30, like in a wardبخش.
60
216014
4952
پس دیگربا یک گروه بزرگ ۱۵ یا
۲۰ یا ۳۰ نفره شبیه یک بخش زندگی نمی‌کردند.
03:53
No, a smallکوچک groupگروه of people,
sixشش or sevenهفت, family-likeخانواده مانند.
61
221434
4214
نه، یک گروه کوچک از آدمها،
شش تا هفت نفر۷ مثل خانواده.
03:59
Like livingزندگي كردن with friendsدوستان.
62
227069
1873
مثل زندگی با دوستان.
04:02
And we should find a way to selectانتخاب کنید people
63
230709
3079
و ما باید راهی برای گزینش آدمها بر
مبنای این که نظراتشان
04:05
basedمستقر on theirخودشان ideasایده ها about life
64
233812
2754
درباره زندگی چه بود بود می‌یافتیم
04:08
so that they did have
a good chanceشانس to becomeتبدیل شدن به friendsدوستان,
65
236590
3100
بنابراین آنها فرصت خوبی برای
دوست شدن با هم داشتند،
04:11
when they livedزندگی می کرد togetherبا یکدیگر.
66
239714
1568
وقتی با هم زندگی می‌کردند.
04:14
And we interviewedمصاحبه شد
all the familiesخانواده ها of the residentsساکنان
67
242225
4160
و با خانواده‌های تمام ساکنان درباره
این مصاحبه کردیم،‌
04:18
about "what is importantمهم for your fatherپدر,"
"what's importantمهم for your motherمادر,"
68
246409
3693
که «چه چیزی برای پدر شما مهم است؟
و برای مادرتان چه چیزی اهمیت دارد؟
04:22
"what is theirخودشان life like,"
"what do they want."
69
250126
2749
زندگی‌شان چه شکلی است؟ از
زندگی چه می‌خواهند؟»
04:24
And we foundپیدا شد sevenهفت groupsگروه ها,
and we call them lifestyleسبک زندگی groupsگروه ها.
70
252899
4245
و هفت گروهپیدا کردیم، و آنها را
گروههای سبک زندگی نامیدیم.
04:29
And for instanceنمونه,
we foundپیدا شد this formalرسمی lifestyleسبک زندگی.
71
257709
3661
و برای مثال، این سبک زندگی رسمی را یافتیم.
04:33
In this lifestyleسبک زندگی,
72
261851
1226
در این سبک زندگی،
04:35
people have a more formalرسمی way
of interactingتعامل with eachهر یک other,
73
263101
3421
آدمها روش رسمی‌تری برای
تعامل با یکدیگر داشتند،
04:38
a distantدور way.
74
266546
1293
با حفظ فاصله.
04:39
Theirآنها dailyروزانه rhythmریتم
startsشروع می شود laterبعد in the day,
75
267863
2246
اهنگ روزانه آنها
در زندگی دیرتر شروع می شود،
04:42
endsبه پایان می رسد laterبعد in the day.
76
270133
1722
دیرتر در آن روز به پایان می‌رسد.
04:43
Classicalکلاسیک musicموسیقی is more heardشنیدم
in this lifestyleسبک زندگی groupگروه
77
271879
3026
موسیقی کلاسیک بیشتر در سبک زندگی
این گروه شنیده می‌شد
04:46
than in other lifestyleسبک زندگی groupsگروه ها.
78
274929
1703
در قیاس با سایر گروههای سبک زندگی.
04:48
And theirخودشان menuفهرست,
79
276656
1484
و در منوی غذایی آنها،
04:50
well, is more Frenchفرانسوی cuisineغذا
than traditionalسنتی Dutchهلندی.
80
278164
3779
غذاهای فرانسوی بیشتری
از هلندی به چشم می‌خورد.
04:53
(Laughterخنده)
81
281967
1592
(خنده)
04:55
In contraryمخالف to the craftsmanکارگر lifestyleسبک زندگی.
82
283583
3611
برخلاف سبک زندگی صنعتگرها.
04:59
That's a very traditionalسنتی lifestyleسبک زندگی,
83
287218
2143
که سبک زندگی بسیار سنتی دارند،
05:01
and they get up earlyزود
in the morningصبح, go to bedبستر earlyزود,
84
289385
2570
و صبح زود بیدار می‌شوند و شب زود
به تخت می‌روند،
05:03
because they have workedکار کرد hardسخت
theirخودشان wholeکل life, mostlyاغلب with theirخودشان handsدست ها,
85
291979
4002
زیرا تمام زندگی خود را سخت کار کرده‌اند،
اغلب با دست‌های‌شان،
05:08
very oftenغالبا had a very smallکوچک
familyخانواده businessکسب و کار, a smallکوچک farmمزرعه, a shopفروشگاه,
86
296005
4603
اغلب با کسب وکار خانوادگی
خیلی کوچک، مزرعه‌ یا دکان کوچک،
05:12
or like Mrآقای. B, he was a farmhandعمله.
87
300632
4135
یا مثل آقای ب. که کارگر مزرعه بود.
05:17
And he told me that he would go
to his work everyهرکدام morningصبح
88
305466
3500
و به من گفت که هر صبح با یک
پاکت کاغذی که ناهارش
05:20
with a paperکاغذ bagکیسه with his lunchناهار
89
308990
2204
و یک نخ سیگار توی آن بود،
05:24
and one cigarسیگار برگ.
90
312014
1490
به سرکار می‌رفت.
05:26
That one cigarسیگار برگ was the only luxuryلوکس
he could affordاستطاعت داشتن for himselfخودت.
91
314824
4063
آن یک نخ سیگار نهایت تجملی بود
که از عهده هزینه‌اش بر‌می‌آمد.
05:31
And after lunchناهار,
he would have that one cigarسیگار برگ.
92
319420
3133
و بعد از ناهار، وقت کشیدن آن سیگار بود.
05:35
And untilتا زمان the day he diedفوت کرد in the Hogeweykهوگیکا,
93
323460
3328
و تا روزی که در هوخویک درگذشت،
05:38
he was in this little shedدهنه, everyهرکدام day,
after lunchناهار, to smokeدود his cigarسیگار برگ.
94
326812
5912
هر روز، بعد از ناهار در
این انباری کوچک بود تا سیگارش را بکشد.
05:47
This is my motherمادر.
95
335201
1186
ایشان مادرم هست.
05:48
She's of the culturalفرهنگی lifestyleسبک زندگی,
96
336411
1611
از سبک زندگی فرهنگ،۷
05:50
she's been livingزندگي كردن
in the Hogeweykهوگیکا sixشش weeksهفته ها now.
97
338046
2466
الان شش هفته است که
در هوخویک زندگی می‌کند.
05:53
And that lifestyleسبک زندگی is about travelingمسافرت,
meetingملاقات other people, other culturesفرهنگ ها,
98
341236
5240
و آن سبک زندگی درباره سفر رفتن،
دیدن آدمهای دیگر و سایر فرهنگها،
05:58
interestعلاقه in artsهنر and musicموسیقی.
99
346500
3001
علاقمندی به هنر و موسیقی است.
06:02
There are more lifestylesشیوه زندگی.
100
350072
1733
سبک زندگی‌های بیشتری هست.
06:04
But that's what we talkedصحبت کرد about,
and that's what we did.
101
352818
3733
اما این کاری است که انجام دادیم و درباره
آن حرف زدیم.
06:09
But that's not life in a houseخانه
with a groupگروه of people,
102
357766
4851
اما این زندگی در یک خانه ب یک گروه از
آدمها، افرادی با ذهنیت مشابه،
06:14
like-mindedدوست داشتنی people, your ownخودت life,
your ownخودت householdلوازم منزل.
103
362641
3378
زندگی خود شما، روزمه شما نیست،
06:18
There's more in life,
104
366434
1329
زندگی بیشتر از اینهاست،
06:19
everybodyهمه wants funسرگرم کننده in life
and a meaningfulمعنی دار life.
105
367787
3304
همه خواستار تفریح در زندگی و
یک زندگی معنادار هستند.
06:23
We are socialاجتماعی animalsحیوانات --
106
371688
1421
ما حیوانات اجتماعی هستیم--
06:25
we need a socialاجتماعی life.
107
373133
2269
به زندگی اجتماعی نیاز داریم.
06:27
And that's what we startedآغاز شده.
108
375817
1800
و آن چیزی است که شروع کردیم.
06:30
We want to go out of our houseخانه
and do some shoppingخريد كردن,
109
378817
3476
می‌خواهیم از خانه بیرون برویم
و کمی خرید کنیم،
06:34
and meetملاقات other people.
110
382317
1467
و آدمهای دیگرا ملاقات کنیم.
06:36
Or go to the pubمیخانه,
have a beerآبجو with friendsدوستان.
111
384698
3740
یا به میکده برویم و با رفقا
آبجویی بزنیم،
06:40
Or like Mrآقای. W -- he likesدوست دارد
to go out everyهرکدام day,
112
388462
4982
مثل آقای دابلیو-- او دوست دارد
هر روز بیرون برود،
06:45
see if there are niceخوب ladiesخانم ها around.
113
393468
2616
ببیند خانمهای دوست داشتنی
آن دورو بر هستند.
06:48
(Laughterخنده)
114
396108
1988
(خنده)
06:50
And he's very courteousمودبانه to them,
115
398465
1555
وبا آنها بسیار بانزاکت است،
06:52
and he hopesامیدوارم for smilesلبخند می زند and he getsمی شود them.
116
400044
2501
و به لبخندی قانع است و
به آرزویش هم می‌رسد.
06:54
And he dancesرقص with them in the pubمیخانه.
117
402863
2333
و او با آنها در میکده می‌رقصد.
06:58
It's a feastجشن everyهرکدام day.
118
406014
1516
هر روز یک جشن است.
06:59
There are people that would
ratherنسبتا go to the restaurantرستوران,
119
407554
3214
آدمهایی هستند که ترجیح می‌دهند
به رستوران بروند،
07:02
have a wineشراب with friendsدوستان,
120
410792
1674
با دوستان خود شراب بنوشند،
07:04
or lunchناهار or dinnerشام with friendsدوستان
and celebrateجشن گرفتن life.
121
412490
3666
یا ناهار و شامی با دوستان خود بخورند و
زندگی را جشن بگیرند.
07:08
And my motherمادر,
she takes a walkراه رفتن in the parkپارک,
122
416180
2786
و مادرم، برای پیاده‌روی به
پارک می‌رود،
07:10
and sitsنشسته on a benchنیمکت in the sunآفتاب,
123
418990
1683
و در آفتاب روی نیمکتی می‌نشیند،
07:12
hopingامید that a passerbyپاسدار will come
and sitنشستن nextبعد to her
124
420697
3126
به امید این که رهگذری بیاید
و کنار او بنشیند
07:15
and have a conversationگفتگو about life
125
423847
2563
و درباره زندگی یا اردک‌های توی برکه
07:18
or about the ducksاردک in the pondحوضچه.
126
426434
3235
گفتگویی داشته باشند.
07:22
That socialاجتماعی life is importantمهم.
127
430355
2261
آن زندگی اجتماعی مهم است.
07:24
It meansبه معنای that you're partبخشی
of societyجامعه, that you belongتعلق داشتن.
128
432998
4576
این به معنای آن است که تو بخشی
از جامعه‌ای، که تعلق به آن داری.
07:29
And that's what we people need.
129
437974
2067
و چیزی است که آدمها به آن نیاز دارند.
07:33
Even if you're livingزندگي كردن
with advancedپیشرفته dementiaزوال عقل.
130
441013
3548
حتی اگر با زوال عقل پیشرفته زندگی می‌کنید.
07:37
This is what I see from my officeدفتر windowپنجره.
131
445482
2865
این چیزی است که از پنجره دفترم می‌بینم.
07:40
And one day, I saw a ladyخانم
comingآینده from one sideسمت,
132
448371
4209
و یک روز، خانمی را دیدم که
از یک سمت می‌آمد،
07:44
and the other ladyخانم from the other sideسمت,
and they metملاقات کرد at the cornerگوشه.
133
452604
3619
و خانم دیگری از سمتی دیگر،
و آنها یکدیگر در گوشه‌ای دیدند.
07:48
And I knewمی دانست bothهر دو ladiesخانم ها very well.
134
456247
2348
هر دو آن خانمها را خیلی خوب می‌شناختم.
07:50
I oftenغالبا saw them walkingپیاده روی around outsideخارج از.
135
458929
3352
اغلب آنها را در حین قدم زدن دیده بودم.
07:54
And now and then, I triedتلاش کرد
to have a conversationگفتگو with them,
136
462618
4381
و گهگاهی سعی می‌کردم تا گفتگویی با
آنها داشته باشم
07:59
but theirخودشان conversationگفتگو was ...
137
467023
2753
اما مکالمه با آنها جوری بود که...
08:02
ratherنسبتا hardسخت to understandفهمیدن.
138
470586
2486
فهمیدنش نسبتا سخت بود.
08:05
But I saw them meetingملاقات,
and I saw them talkingصحبت کردن,
139
473839
3659
اما دیدم که یکدیگر را دیدند
و با هم حرف زدند
08:09
and I saw them gesturingجسارت.
140
477522
1880
و دیدم به هم ایما و اشاره کردند.
08:11
And they had funسرگرم کننده togetherبا یکدیگر.
141
479426
1733
و کلی تفریح کردند.
08:13
And then they said goodbyeخداحافظ,
and eachهر یک wentرفتی theirخودشان ownخودت way.
142
481554
3078
و بعد خداحافظی کردند،
و هر یک راه خود را رفت.
08:17
And that's what you want in life,
meetingملاقات other people
143
485331
3238
و این چیزی است که در زندگی می‌خواهید،
ملاقات کردن با آدمهای دیگر
08:20
and beingبودن partبخشی of societyجامعه.
144
488593
2047
و بخشی از اجتماع بودن.
08:23
And that's what I saw happeningاتفاق می افتد.
145
491093
2134
و من شاهد این اتفاق بودم.
08:26
The Hogeweykهوگیکا has becomeتبدیل شدن به a placeمحل
146
494148
2007
هخگ‌ویک به مکانی مبدل شده که در آنجا
08:28
where people with very advancedپیشرفته
dementiaزوال عقل can liveزنده,
147
496179
3682
آدمهای مبتلا به زوال عقل پیشرفته
می‌توانند زندگی کنند،
08:31
have freedomآزادی and safetyایمنی,
148
499885
1936
امنیت و آزادی داشته باشند،
08:33
because the professionalsحرفه ای ها workingکار کردن there
and the volunteersداوطلبان workingکار کردن there
149
501845
4484
زیرا حرفه‌ای‌ها و دواطلب‌هایی
که آنجا کار می‌کنند
08:38
know how to dealمعامله with dementiaزوال عقل.
150
506353
2222
می‌دانند با زوال عقل چطور باید برخورد کرد.
08:41
And the professionalsحرفه ای ها know
how to do theirخودشان professionalحرفه ای work
151
509093
3333
و حرفه‌ای‌ها می‌دانند چطور کار حرفه‌ای
خود را انجام دهند
08:44
in a way that it fitsمتناسب است in a naturalطبیعی است way
in the life of our residentsساکنان.
152
512450
5032
تا درخور روال طبیعی در
زندگی ساکنان ما باشد.
08:50
And that meansبه معنای that the managementمدیریت
has to provideفراهم کند everything
153
518826
4680
و این یعنی که مدیریت باید همه چیز را
برای آدمهایی که لازم است
08:55
those people need to do theirخودشان work.
154
523530
2334
کارشان را انجام دهند فراهم نماید.
08:58
It needsنیاز دارد a managementمدیریت
that daresجرات می کند to do this.
155
526866
3844
به مدیریتی نیاز است که جرات
انجام این کار را داشته باشد.
09:02
To do things differentlyمتفاوت است
than we always have doneانجام شده
156
530734
3137
برای انجام کارها بطور متفاوت
از آنچه همیشه در آسایشگاه‌های سنتی
09:05
in a traditionalسنتی nursingپرستاری home.
157
533895
2133
انجام داده‌ایم.
09:10
We see that it worksآثار.
158
538989
1904
شاهد کارکرد موفق آن بوده ایم.
09:14
We think this can be doneانجام شده everywhereدر همه جا,
159
542006
3166
فکر می‌کنیم این کار را می‌شود
در هر جایی کرد،
09:17
because this is not for the richثروتمند.
160
545196
2200
چون برای ثروتمندان نیست.
09:19
We'veما هستیم been doing this with the sameیکسان budgetبودجه
161
547863
4349
ما این کار را با بودجه‌ای یکسان
با سایر
09:24
as any traditionalسنتی nursingپرستاری home
has in our countryکشور.
162
552236
4079
آسایشگاه‌های سنتی در کشور انجام داده‌ایم.
09:28
We work only with the stateحالت budgetبودجه.
163
556339
2777
ما فقط با بودجه دولتی کار می‌کنیم.
09:32
(Applauseتشویق و تمجید)
164
560220
6872
(تشویق)
09:40
Because it has to do
with thinkingفكر كردن differentناهمسان,
165
568226
3572
زیرا به متفاوت فکر کردن ربط دارد،
09:43
and looking at the personفرد in frontجلوی of you
166
571822
2730
و نگاه کردن به شخصی که جلویی شما است
09:46
and looking at what
does this personفرد need now.
167
574576
3681
و دیدن این که آن شخص الان به چه
چیزی نیاز دارد.
09:51
And it's about a smileلبخند,
it's about thinkingفكر كردن differentناهمسان,
168
579352
3240
و خب درباره لبخند است،
درباره متفاوت فکر کردن،
09:54
it's about how you actعمل کن,
and that costsهزینه ها nothing.
169
582616
4047
درباره نحوه عملکرد شما است،
و هزینه‌ای ندارد.
09:59
And there's something elseچیز دیگری:
it's about makingساخت choicesگزینه های.
170
587823
3667
و یک چیز دیگری که هست:
درباره تصمیم‌گیری است.
10:03
It's about makingساخت choicesگزینه های
what you spendخرج کردن your moneyپول on.
171
591903
3733
به این بستگی دارد که تصمیم بگیرید
پول خود را خرج چه چیزی کنید.
10:08
I always say,
172
596855
1276
همواره می‌گویم،
10:11
"Redسرخ curtainsپرده ها are
as expensiveگران as grayخاکستری onesآنهایی که."
173
599323
4746
«پرده‌های قرمز به همان اندازه پرده‌های
خاکستری گران هستند.»
10:16
(Laughterخنده)
174
604093
1377
(خنده)
10:17
It's possibleامکان پذیر است, everywhereدر همه جا.
175
605494
2523
همه جا این قضیه ممکن است.
10:21
Thank you.
176
609263
1159
متشکرم.
10:22
(Applauseتشویق و تمجید)
177
610446
4631
(تشویق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by Hajar Almasi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Yvonne van Amerongen - Dementia-care visionary
Yvonne van Amerongen is an occupational therapist and a social worker.

Why you should listen

Before 1983, when Yvonne van Amerongen started working for the nursing home Hogewey, she worked in a hospital for psychiatric diseases and in a rehabilitation center. In 1992 she was the care manager of the traditional nursing home Hogewey when the management team started thinking about the vision of care for people living with severe dementia. In 1993, this vision was the basis for the development of what now is the neighborhood The Hogeweyk, with 27 houses for more than 170 seniors with severe dementia. Van Amerongen was the project leader and one of the founders of the vision for excellent care, living and well-being for people with severe dementia and of neighborhood The Hogeweyk.

Van Amerongen now works as a consultant for Be, supporting and advising healthcare organizations, governments, architects and project starters around the world to improve the quality of life of people living with dementia. Be is part of the Vivium Care group (non-profit), also the owner of The Hogeweyk.

More profile about the speaker
Yvonne van Amerongen | Speaker | TED.com