ABOUT THE SPEAKER
Eleanor Longden - Research psychologist
Eleanor Longden overcame her diagnosis of schizophrenia to earn a master’s in psychology and demonstrate that the voices in her head were “a sane reaction to insane circumstances.”

Why you should listen
Despite what traditional medicine may opine, Eleanor Longden isn’t crazy -- and neither are many other people who hear voices in their heads. In fact, the psychic phenomenon is a “creative and ingenious survival strategy” that should be seen “not as an abstract symptom of illness to be endured, but as complex, significant, and meaningful experience to be explored,” the British psychology researcher says.
 
Longden spent many years in the psychiatric system before earning a BSc and an MSc in psychology, the highest classifications ever granted by the University of Leeds, England. Today she is studying for her PhD, and lectures and writes about recovery-oriented approaches to psychosis, dissociation and complex trauma.
More profile about the speaker
Eleanor Longden | Speaker | TED.com
TED2013

Eleanor Longden: The voices in my head

الئنور لانگدن: صداهاى درون سر من

Filmed:
4,913,445 views

با هر منطقى، الئنور لانگدن درست مثل هر دانش آموز ديگرى كه به كالج مى‌‌رود شاد، مصمم و بيخيال نسبت به دنيا بود. تا اينكه صداهاى در سر او شروع به حرف زدن كردند.اين راويت‌گران درونى كه در ابتدا بى‌‌ضرر بودند، چنان خصومت‌‌آميز و مستبدانه شدند كه زندگيش را به كابوسى زنده تبديل كردند. وى كه به علت تشخيص اسكيتزوفرنيا تحت درمان دارويى قرار گرفت، سرانجام از سوى سيستمى كه نمى‌‌دانست چگونه به او كمك كند طرد شد، لانگدن داستان تاثيرگذار سفر چندين ساله‌‌اش خود در برگشت به سلامت روانى را مى‌‌گويد، و اين نكته را روشن مى‌‌سازد كه از طريق گوش دادن به صداهايش بوده است كه توانسته نجات پيدا كند.
- Research psychologist
Eleanor Longden overcame her diagnosis of schizophrenia to earn a master’s in psychology and demonstrate that the voices in her head were “a sane reaction to insane circumstances.” Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
The day I left home for the first time
0
934
1857
روزی که برای نخستین بار خانه را ترک کردم
00:14
to go to universityدانشگاه was a brightروشن است day
1
2791
2181
تا به دانشگاه برم روز درخشانی بود
00:16
brimmingپریدن with hopeامید and optimismخوش بینی.
2
4972
2544
سرشار از امید و خوش بینی.
00:19
I'd doneانجام شده well at schoolمدرسه. Expectationsانتظارات for me were highبالا,
3
7516
2947
در مدرسه خوب کار کرده بودم. انتظارات از من بالا بود،
00:22
and I gleefullyخوشبختانه enteredوارد شد the studentدانشجو life
4
10463
2175
و من خوشحال وارد زندگی دانشجویی شدم كه از کلاس‌‌هاى درس،
00:24
of lecturesسخنرانی ها, partiesاحزاب and trafficترافیک coneمخروطی theftسرقت.
5
12638
3599
مهمانی‌ها و دزدی مخروطهای ترافیکی تشكيل مى‌‌شد.
00:28
Now appearancesظاهری, of courseدوره, can be deceptiveفریبنده,
6
16237
2677
خب البته ظاهر می تواند فریبنده باشد،
00:30
and to an extentمحدوده, this feistyرطوبت, energeticپر انرژی personaشخصیت
7
18914
3115
و تا اندازه ای این شخصیت پرانرژی و چالاک
00:34
of lecture-goingسخنرانی and trafficترافیک coneمخروطی stealingسرقت was a veneerروکش,
8
22029
3155
سر کلاس حاضر شو و دزد مخروطهاى ترافیکى، نقابی بودند،
00:37
albeitهر چند a very well-craftedخوب کار می کند and convincingمتقاعد کننده one.
9
25184
3039
آنهم از نوع بسیار موذی و متقاعد کننده.
00:40
Underneathدر زیر, I was actuallyدر واقع deeplyعمیقا unhappyناراضی, insecureناامن
10
28223
3426
در زير آن پوشش، من راستش عمیقاً غمگین، متزلزل
00:43
and fundamentallyاساسا frightenedوحشت زده --
11
31649
2214
و اساساً وحشت زده بودم--
00:45
frightenedوحشت زده of other people, of the futureآینده, of failureشکست
12
33863
3623
از آدمهای دیگر، آینده و شکست خوردن وحشت داشتم
00:49
and of the emptinessخالی that I feltنمد was withinدر داخل me.
13
37486
2353
و خلای که در درونم حس می‌کردم.
00:51
But I was skilledماهر at hidingقایم شدن it, and from the outsideخارج از
14
39839
2456
اما در پنهان کردن آن مهارت داشتم، و از بیرون
00:54
appearedظاهر شد to be someoneکسی with everything to hopeامید for
15
42295
2187
ظاهر کسی را داشتم که کلی به همه چیز امیدوار
00:56
and aspireآرزو می کنم to.
16
44482
1514
و مشتاق بود.
00:57
This fantasyفانتزی of invulnerabilityآسیب پذیری was so completeتکمیل
17
45996
3206
این فانتزی آسیب ناپذیری چنان کامل بود
01:01
that I even deceivedفریب خورده myselfخودم,
18
49202
1712
كه حتى خودم را فریب می‌دادم.
01:02
and as the first semesterنیمسال endedبه پایان رسید and the secondدومین beganآغاز شد,
19
50914
2542
و موقعیکه ترم اول تمام شد و ترم دوم شروع شد،
01:05
there was no way that anyoneهر کسی could have predictedپیش بینی شده
20
53456
2538
بهیچ عنوان کسی نمی‌توانست آنچه که در آستانه وقع بود
01:07
what was just about to happenبه وقوع پیوستن.
21
55994
2623
را پیش‌بینی کند.
01:10
I was leavingترک a seminarسمینار when it startedآغاز شده,
22
58617
3133
در حال ترک سیمناری بودم که شروع شد،
01:13
hummingزمزمه کردن to myselfخودم, fumblingسرگردان with my bagکیسه
23
61750
2161
با خودم داشتم زمزمه می‌کردم و با کیف ور می‌رفتم
01:15
just as I'd doneانجام شده a hundredصد timesبار before,
24
63911
2423
کاری که صد بار قبلاً هم انجامش داده بودم،
01:18
when suddenlyناگهان I heardشنیدم a voiceصدای calmlyآرام observeمشاهده کنید,
25
66334
2476
که ناگهان صدای خونسردى را شنیدم كه گفت،
01:20
"She is leavingترک the roomاتاق."
26
68810
2192
" داره اتاق رو ترک می‌کنه."
01:23
I lookedنگاه کرد around, and there was no one there,
27
71002
1415
اطراف را نگاه کردم، و هیچکس اونجا نبود،
01:24
but the clarityوضوح and decisivenessقاطعیت of the commentاظهار نظر
28
72417
2674
اما شفافیت و قاطعیت توضيح
01:27
was unmistakableبدون تردید.
29
75091
1844
اشتباه‌ناپذیر بود.
01:28
Shakenتکان داده شده, I left my booksکتاب ها on the stairsپله ها and hurriedعجله کرد home,
30
76935
2610
لرزان، کتابها را روی پله‌ها جا گذاشتم و با عجله خونه رفتم،
01:31
and there it was again.
31
79545
1273
و دوباره آنجا بود.
01:32
"She is openingافتتاح the doorدرب."
32
80818
2063
داره در رو باز می‌کنه.
01:34
This was the beginningشروع. The voiceصدای had arrivedوارد شد.
33
82881
3972
این تازه شروع بود. صدا از راه رسیده بود.
01:38
And the voiceصدای persistedهمچنان ادامه داشت,
34
86853
2247
و اين صدا سمج بود،
01:41
daysروزها and then weeksهفته ها of it, on and on,
35
89100
2465
روزها و بعد هفته‌ها، همچنان ادامه پيدا كرد،
01:43
narratingروایت everything I did in the thirdسوم personفرد.
36
91565
2179
هر کاری که انجام می‌دادم را در قالب سوم شخص بازگو می کرد.
01:45
"She is going to the libraryکتابخانه."
37
93744
1742
"داره می‌ره کتابخانه."
01:47
"She is going to a lectureسخنرانی."
38
95486
1595
"داره می‌ره سر کلاس.
01:49
It was neutralخنثی, impassiveناخواسته and even, after a while,
39
97081
3336
طبیعی، خونسرد و حتی بعد از مدتی
01:52
strangelyعجیب و غریب companionateهمدم and reassuringاطمینان بخش است,
40
100417
2582
بطور غریبی مصاحب و اطمینان بخش بود،
01:54
althoughبا اينكه I did noticeاطلاع that its calmآرام exteriorخارجی sometimesگاه گاهی slippedلیز خورد
41
102999
3441
گرچه متوجه شدم که گاهی اون ظاهر خونسرد غیبش می‌زد
01:58
and that it occasionallyگاه و بیگاه mirroredآینه my ownخودت unexpressedبدون بیان emotionهیجانی.
42
106440
3101
و این که گاهی منعکس کننده احساسات بیان نشده خودم بودم.
02:01
So, for exampleمثال, if I was angryخشمگین and had to hideپنهان شدن it,
43
109541
2612
خب، برای مثل، اگر عصبانی بودم و مجبور بودم آن را مخفی کنم،
02:04
whichکه I oftenغالبا did, beingبودن very adeptمتخصص at concealingپنهان کردن how I really feltنمد,
44
112153
3366
کاری که اغلب می‌کردم، واقعاً ماهر بودم در پنهان کردن حسی که داشتم،
02:07
then the voiceصدای would soundصدا frustratedناامید.
45
115519
2337
اونوقت این صدا نومید بنظر می‌‌رسید.
02:09
Otherwiseدر غیر این صورت, it was neitherنه sinisterشیطانی norنه disturbingمزاحم,
46
117856
2813
والا، نه بدجنس بود نه آزار دهنده.
02:12
althoughبا اينكه even at that pointنقطه it was clearروشن است
47
120669
2110
اگر چه حتى در آن مرحله واضح بود
02:14
that it had something to communicateبرقراری ارتباط to me
48
122779
1826
كه به نحوى مى‌‌خواست با من درباره احساساتم،
02:16
about my emotionsاحساسات, particularlyبه خصوص emotionsاحساسات
49
124605
2569
بخصوص آن دسته احساساتى كه پرت و
02:19
whichکه were remoteاز راه دور and inaccessibleغیر قابل دسترس.
50
127174
3086
دست نيافتنى بودند با من ارتباط برقرار كند.
02:22
Now it was then that I madeساخته شده a fatalکشنده mistakeاشتباه,
51
130260
3123
همان وقت بود كه اشتباهى مهلك انجام دادم،
02:25
in that I told a friendدوست about the voiceصدای, and she was horrifiedوحشت زده.
52
133383
3203
اين كه به دوستى درباره صدا گفتم و او وحشت كرد.
02:28
A subtleنامحسوس conditioningتهویه processروند had begunشروع شد,
53
136586
2245
فرايند شايسته سازى ماهرانه اى شروع شده بود،
02:30
the implicationپیامد that normalطبیعی people don't hearشنیدن voicesصدای
54
138831
3689
اين استدلال كه مردم عادى صداها را نمى‌‌شنوند
02:34
and the factواقعیت that I did meantبه معنای that something was very seriouslyبه طور جدی wrongاشتباه.
55
142520
3353
و اين حقيقت كه من منظورم واقعاً اين بوده كه يك چيزى جداً خيلى غلط بود.
02:37
Suchچنین fearترس and mistrustبی اعتمادی was infectiousعفونی.
56
145873
3393
چنين ترس و عدم اعتمادى مسرى بود.
02:41
Suddenlyناگهان the voiceصدای didn't seemبه نظر می رسد quiteکاملا so benignخوش خیم anymoreدیگر,
57
149266
3065
ناگهان ديگر آن صدا چندان بيخطر بنظر نمى‌‌رسيد،
02:44
and when she insistedاصرار that I seekبه دنبال medicalپزشکی attentionتوجه,
58
152331
2112
و وقتى دوستم اصرار كرد كه كمك پزشكى بگيرم،
02:46
I dulyبه درستی compliedمطابق, and whichکه provedثابت to be
59
154443
2460
بقدر لازم همدستى كردم و ثابت شد
02:48
mistakeاشتباه numberعدد two.
60
156903
1747
كه اشتباه شماره دو من بود.
02:50
I spentصرف شده some time tellingگفتن the collegeکالج G.P.
61
158650
2146
مدتى را صرف گفتن درباره آنچه به تشخيص من
02:52
about what I perceivedدرک شده to be the realواقعی problemمسئله:
62
160796
2169
مشكل واقعى بود، براى پزشك عمومى كالج كردم:
02:54
anxietyاضطراب, lowکم self-worthارزش خود, fearsترس about the futureآینده,
63
162965
2902
تشويش، كم ارزش قائل شدن براى خودم، ترسهايم درباره آينده،
02:57
and was metملاقات کرد with boredخسته indifferenceبی تفاوتی
64
165867
1773
و با بى‌‌تفاوتى كسالت بارى مواجه شدم
02:59
untilتا زمان I mentionedذکر شده the voiceصدای,
65
167640
1794
تا اينكه از صدا ياد كردم،
03:01
uponبر whichکه he droppedکاهش یافته است his penخودکار, swungچرخید roundدور
66
169434
1951
به محض گفتنش، خودكارش را انداخت، و بطرفم چرخيد
03:03
and beganآغاز شد to questionسوال me with a showنشان بده of realواقعی interestعلاقه.
67
171385
2784
و با ابراز علاقه‌‌‌ى واقعى شروع كرد به سوال كردن از من.
03:06
And to be fairنمایشگاه, I was desperateمستاصل for interestعلاقه and help,
68
174169
2644
و راستش رو بخواين، من نوميدانه به دنبال جلب توجه و كمك گرفتن بودم،
03:08
and I beganآغاز شد to tell him about my strangeعجیب commentatorمفسر.
69
176813
2846
و شروع كردم به او درباره مفسر عجيبم گفتم.
03:11
And I always wishآرزو کردن, at this pointنقطه, the voiceصدای had said,
70
179659
1928
و هميشه آرزو مى‌‌كنم، در اين مرحله، صدا گفته بود،
03:13
"She is diggingحفر her ownخودت graveقبر."
71
181587
2312
"او داره گور خودش رو مى‌‌كنه. "
03:15
I was referredمعرفی شده to a psychiatristروانپزشک, who likewiseبه همین ترتیب
72
183899
3525
به يك روانپزشك ارجاع داده شدم، كه او هم
03:19
tookگرفت a grimترسناک viewچشم انداز of the voice'sصدای presenceحضور,
73
187424
2557
ديدگاهى تلخ نسبت به حضور صدا اتخاذ كرد،
03:21
subsequentlyمتعاقبا interpretingتفسیر everything I said
74
189981
1874
در نتيجه هر حرفى كه مى‌‌زدم را از
03:23
throughاز طریق a lensلنز of latentپنهان insanityجنون.
75
191855
2534
ديد جنونى نهفته تفسير مى‌‌كرد.
03:26
For exampleمثال, I was partبخشی of a studentدانشجو TVتلویزیون stationایستگاه
76
194389
2933
براى مثال، من عضو يك ايستگاه تلويزيونى دانشجويى بودم
03:29
that broadcastپخش newsاخبار bulletinsبولتن ها around the campusپردیس,
77
197322
2552
كه بولتن‌‌هاى خبرى را در اطراف محوطه دانشگاه پخش مى‌‌كرد،
03:31
and duringدر حین an appointmentوقت ملاقات whichکه was runningدر حال اجرا very lateدیر است,
78
199874
2050
و در طى يكى از قرارهايمان كه داشت دير مى‌‌شد،
03:33
I said, "I'm sorry, doctorدکتر, I've got to go.
79
201924
1249
گفتم،" متاسفم دكتر، من بايد برم.
03:35
I'm readingخواندن the newsاخبار at sixشش."
80
203173
1518
اخبار ساعت شش رو بايد بگم."
03:36
Now it's down on my medicalپزشکی recordsسوابق that Eleanorالینور
81
204691
1443
الان در سوابق پزشكى من اين ثبت شده كه الئنور
03:38
has delusionsتوهمات that she's a televisionتلویزیون newsاخبار broadcasterپخش کننده.
82
206134
4041
توهم گوينده اخبار تلويزيون بودن را دارد.
03:42
It was at this pointنقطه that eventsمناسبت ها beganآغاز شد
83
210175
3449
در آن مرحله بود كه حوادث شروع كردند
03:45
to rapidlyبه سرعت در حال overtakeغرق شدن me.
84
213624
2230
از من به سرعت سبقت گرفتن .
03:47
A hospitalبیمارستان admissionپذیرش followedدنبال شد, the first of manyبسیاری,
85
215854
2396
پذيرش بيمارستان به دنبالش اتفاق افتاد، براى اولين بار از دفعات بسيار،
03:50
a diagnosisتشخیص of schizophreniaجنون جوانی cameآمد nextبعد,
86
218250
2912
تشخيص اسكيتزوفرنيا داده شد،
03:53
and then, worstبدترین of all, a toxicسمی, tormentingعذاب آوردن senseاحساس
87
221162
3608
بعد، بدتر از همه، حسى كشنده و شكنجه‌‌گر
03:56
of hopelessnessناامیدی, humiliationحقارت and despairناامیدی
88
224770
3378
از نااميدى، تحقير شدن و يأس
04:00
about myselfخودم and my prospectsچشم انداز.
89
228148
2535
درباره خودم و انتظاراتم بوجود آمد.
04:02
But havingداشتن been encouragedتشویق شد to see the voiceصدای
90
230683
2433
اما از آنجايى كه براى ديدن صدا نه بعنوان
04:05
not as an experienceتجربه but as a symptomعلامت,
91
233116
2556
تجربه بلكه بعنوان نشانه بيمارى تشويق شده بودم
04:07
my fearترس and resistanceمقاومت towardsبه سمت it intensifiedتشدید شد.
92
235672
3096
ترس و مقاومت من نسبت به آن تشدید شد.
04:10
Now essentiallyاساسا, this representedنمایندگی takingگرفتن
93
238768
2084
الزاماً اينطور شده بود كه من حالت
04:12
an aggressiveخشونت آمیز stanceحالت towardsبه سمت my ownخودت mindذهن,
94
240852
2052
پرخاشگرانه‌‌اى را نسبت به ذهن خودم اتخاذ كرده بودم،
04:14
a kindنوع of psychicروانی civilمدنی warجنگ,
95
242904
2391
نوعى جنگ داخلى روانى،
04:17
and in turnدور زدن this causedباعث the numberعدد of voicesصدای to increaseافزایش دادن
96
245295
2934
و در عوض اين كار باعث شد كه دفعات اتفاق افتادن صداها افزايش پيدا كند
04:20
and growرشد progressivelyبه تدریج hostileخصومت آمیز and menacingتهدید.
97
248229
3385
و بيشتر خصومت آميز و ارعاب‌‌ كننده شود.
04:23
Helplesslyبی ادبانه and hopelesslyناامیدکننده, I beganآغاز شد to retreatعقب نشینی
98
251614
3480
مايوس و بدون كمك ، شروع كردم به عقب نشينى
04:27
into this nightmarishکابوس innerدرونی worldجهان
99
255094
2139
كردن از اين دنياى درونى كابوس‌‌وار
04:29
in whichکه the voicesصدای were destinedمقصد to becomeتبدیل شدن به
100
257233
1908
كه در آن صداها مقدر شده بودند به اينكه
04:31
bothهر دو my persecutorsمجرمان and my only perceivedدرک شده companionsهمراهان.
101
259141
4186
هم شكنجه‌‌گر من باشند و هم تنها هم‌‌نشينهاى شناخته شده‌‌ام.
04:35
They told me, for exampleمثال, that if I provedثابت myselfخودم worthyشایسته
102
263327
3079
آنها براى مثال به من گفتند كه اگر ثابت مى‌‌كردم ارزش
04:38
of theirخودشان help, then they could changeتغییر دادن my life
103
266406
1958
كمك شدن از سوى آنها را داشتم، بعدش آنها مى‌‌توانستند زندگيم
04:40
back to how it had been,
104
268364
1406
را به آنچه قبلاً بود، برگردانند،
04:41
and a seriesسلسله of increasinglyبه طور فزاینده bizarreعجیب و غریب tasksوظایف was setتنظیم,
105
269770
2740
و مجموعه‌‌اى از وظايف عجيب و غريب رو به افزايش را تعيين كردند،
04:44
a kindنوع of laborنیروی کار of Herculesهرکول.
106
272510
2025
حكايت ١٢ خان هركول بود.
04:46
It startedآغاز شده off quiteکاملا smallکوچک, for exampleمثال,
107
274535
1961
از چيزهاى كاملا كوچك شروع مى‌‌شد، براى مثال
04:48
pullکشیدن out threeسه strandsرشته ها of hairمو,
108
276496
1716
كندن سه تار مو،
04:50
but graduallyبه تدریج it grewرشد کرد more extremeمفرط,
109
278212
1574
اما به مرور شديدتر مى‌‌شد،
04:51
culminatingبالغ بر in commandsدستورات to harmصدمه myselfخودم,
110
279786
2337
با دستوراتى كه مربوط به آسيب رساندن به خودم مى‌شد، به اوج رسيد،
04:54
and a particularlyبه خصوص dramaticنمایشی instructionدستورالعمل:
111
282123
2170
و يك دستورالعمل خاص و مهيج:
04:56
"You see that tutorمعلم over there?
112
284293
1713
" اون معلم رو اونجا مى‌‌بينى؟
04:58
You see that glassشیشه of waterاب?
113
286006
1298
اون ليوان آب رو اونجا مى‌‌بينى؟
04:59
Well, you have to go over and pourریختن it over him in frontجلوی of the other studentsدانش آموزان."
114
287304
2798
خب، بايد برى اونجا و آب را جلو چشم بقيه شاگردها رويش بريزى. "
05:02
Whichکدام I actuallyدر واقع did, and whichکه needlessضروری است to say
115
290102
1947
كارى كه در واقع انجام دادم، و لازم نيست بگويم كه
05:04
did not endearاندره me to the facultyدانشکده.
116
292049
1997
خاطرم را براى دانشمده عزيز نكرد.
05:06
In effectاثر, a viciousشریر، بدجنس، حیوان صفت cycleچرخه of fearترس, avoidanceاجتناب,
117
294046
4304
در نتيجه، دور شريرانه‌‌اى از ترس، طفره،
05:10
mistrustبی اعتمادی and misunderstandingسوء تفاهم had been establishedایجاد,
118
298350
2858
عدم اعتماد و سوء تفاهم ايجاد شده بود،
05:13
and this was a battleنبرد in whichکه I feltنمد powerlessناتوان
119
301208
2752
و اين نبردى بود كه در آن احساس ناتوانمندى مى‌كردم
05:15
and incapableناتوان of establishingتأسیس any kindنوع of peaceصلح or reconciliationاصلاح.
120
303960
4377
و قادر به ايجاد هيچگونه صلح يا آشتى نبودم.
05:20
Two yearsسالها laterبعد, and the deteriorationزوال was dramaticنمایشی.
121
308337
3658
دو سال گذشت، وخامت اوضاع به اوج رسيده بود.
05:23
By now, I had the wholeکل frenziedدیوانه وار repertoireمجسمه سازی:
122
311995
3708
حالا ديگر گزارش كاملى از ديوانگى‌‌هايم داشتم:
05:27
terrifyingوحشتناک voicesصدای, grotesqueغریب visionsدیدگاه ها,
123
315703
2989
صداهاى رعب‌‌انگيز، خيالات عجيب و غريب،
05:30
bizarreعجیب و غریب, intractableرام نشدنی delusionsتوهمات.
124
318692
2768
توهمات لجوجانه و باورنكردنى.
05:33
My mentalذهنی healthسلامتی statusوضعیت had been a catalystکاتالیزور
125
321460
2196
وضعيت بهداشت روانى‌‌ام سازمان دهنده
05:35
for discriminationتبعیض, verbalکلامی abuseسو استفاده کردن,
126
323656
2589
تبيض، سوء استفاده كلامى
05:38
and physicalفیزیکی and sexualجنسیت assaultحمله,
127
326245
2155
و آزار جنسى وجسمى بود،
05:40
and I'd been told by my psychiatristروانپزشک,
128
328400
1763
و روانپزشكم به من گفته بود،
05:42
"Eleanorالینور, you'dمی خواهی be better off with cancerسرطان,
129
330163
2432
"الئنور، با سرطان وضع بهترى مى‌‌تونستى داشته باشى،
05:44
because cancerسرطان is easierآسان تر to cureدرمان than schizophreniaجنون جوانی."
130
332595
3753
چون درمان سرطان از اسكيتزوفرنيا آسانتر است."
05:48
I'd been diagnosedتشخیص داده شده, druggedمواد مخدر and discardedدور انداختن,
131
336348
3392
بيماريم تشخيص داده شده بود، دارو مصرف مى‌‌كردم و طرد شده بودم،
05:51
and was by now so tormentedعذاب آور است by the voicesصدای
132
339740
2076
و در آن زمان هم كه اين صداها شكنجه‌‌ام مى‌‌كردند
05:53
that I attemptedتلاش to drillمته a holeسوراخ in my headسر
133
341816
2205
طوريكه تلاش كردم سوراخى توى سرم ايجاد كنم
05:56
in orderسفارش to get them out.
134
344021
2856
تا آنها را بيرون بيارم.
05:58
Now looking back on the wreckageخرابکاری and despairناامیدی of those yearsسالها,
135
346877
4101
الان كه به نوميدى و بدبختى آن سالهايم نگاه مى‌‌كنم،
06:02
it seemsبه نظر می رسد to me now as if someoneکسی diedفوت کرد in that placeمحل,
136
350978
3070
بنظرم مى‌‌رسد كه گويى كسى در آن محل مرده است
06:06
and yetهنوز, someoneکسی elseچیز دیگری was savedذخیره.
137
354048
3717
و با اينحال جايش كس ديگرى نجات يافته است.
06:09
A brokenشکسته شده and hauntedخالی از سکنه personفرد beganآغاز شد that journeyسفر,
138
357765
3314
شخصى تسخير شده و در هم شكسته‌‌ آن سفر را شروع كرده بود،
06:13
but the personفرد who emergedظهور was a survivorبازمانده
139
361079
2933
اما كسى كه ظاهر شده بود، نجات يافته بود،
06:16
and would ultimatelyدر نهایت growرشد into the personفرد
140
364012
2274
و در نهايت به كسى تبديل مى‌‌شد كه
06:18
I was destinedمقصد to be.
141
366286
2124
تقدير آن را برايم رقم زده بود.
06:20
Manyبسیاری people have harmedآسیب دیده me in my life,
142
368410
2688
آدمهاى زيادى در زندگيم به من آسيب رسانده‌‌اند،
06:23
and I rememberیاد آوردن them all,
143
371098
1494
و همه آنها را بخاطر دارم،
06:24
but the memoriesخاطرات growرشد paleکم رنگ and faintاز حال رفتن
144
372592
2801
اما در مقايسه با آدمهايى كه به من كمك كردند
06:27
in comparisonمقایسه with the people who'veچه کسی helpedکمک کرد me.
145
375393
3692
اين خاطرها كم رنگ و پژمرده مى‌شوند.
06:31
The fellowهمکار survivorsبازماندگان, the fellowهمکار voice-hearersصدای شنوندگان,
146
379085
2620
رفقاى نجات يافته، رفقايى كه صدا مى‌‌شنوند،
06:33
the comradesرفقا and collaboratorsمشارکت کنندگان;
147
381705
2272
همراهان و همكاران؛
06:35
the motherمادر who never gaveداد up on me,
148
383977
2328
مادرى كه هيچوقت از من دست نكشيد،
06:38
who knewمی دانست that one day I would come back to her
149
386305
2608
مى‌‌دانست كه يك روز نزد او باز مى‌‌گشتم و
06:40
and was willingمایلم to wait for me for as long as it tookگرفت;
150
388913
3670
مى‌‌خواست تا فرا رسيدن آن لحظه منتظرم بماند.
06:44
the doctorدکتر who only workedکار کرد with me for a briefمختصر time
151
392583
2537
پزشكى كه تنها براى مدت كوتاهى با من كار كرد
06:47
but who reinforcedتقویت شده his beliefاعتقاد that recoveryبهبود
152
395120
1954
اما باورش را مبنى بر اين كه بهبود نه تنها ممكن
06:49
was not only possibleامکان پذیر است but inevitableاجتناب ناپذیر,
153
397074
2432
بلكه اجتناب ناپذير بود را تقويت كرد،
06:51
and duringدر حین a devastatingویرانگر periodدوره زمانی of relapseعود
154
399506
2403
و در طى دوره كشنده بازگشت بحالت نخست
06:53
told my terrifiedوحشت زده familyخانواده, "Don't give up hopeامید.
155
401909
2900
به خانواده وحشت‌‌زده من گفت، " اميدتون رو از دست نديد.
06:56
I believe that Eleanorالینور can get throughاز طریق this.
156
404809
3013
من باور دارم كه الئنور مى‌‌تونه اين رو پشت سر بگذاره.
06:59
Sometimesگاهی, you know, it snowsسایه ها as lateدیر است as Mayممکن است,
157
407822
2838
بعضى وقتها، مى‌‌دونيد حتى تا آخر ماه مِى هم برف ميباره،
07:02
but summerتابستان always comesمی آید eventuallyدر نهایت."
158
410660
3426
اما بالاخره هميشه تابستون از راه مى‌‌رسه."
07:06
Fourteenچهارده minutesدقایق is not enoughکافی time
159
414086
1854
چهارده دقيقه زمانى كافى نيست
07:07
to fullyبه طور کامل creditاعتبار those good and generousسخاوتمندانه people
160
415940
2936
براى گراميداشت همه افراد بخشنده و خوبى كه
07:10
who foughtمبارزه کرد with me and for me
161
418876
1977
همراه من و براى من جنگيدند
07:12
and who waitedمنتظر to welcomeخوش آمدی me back
162
420853
1799
و كسانى كه منتظر ماندند تا بازگشتم را از آن
07:14
from that agonizedآزاردهنده, lonelyتنهایی placeمحل.
163
422652
2499
محل تنها و دردناك خوش‌‌آمد بگويند.
07:17
But togetherبا یکدیگر, they forgedجعلی a blendمخلوط کردن of courageشجاعت,
164
425151
2137
اما با هم، آنها تركيبى از دلگرمى، خلاقيت،
07:19
creativityخلاقیت, integrityتمامیت, and an unshakeableبی نظیر beliefاعتقاد
165
427288
3616
يكپارچگى و باورى خدشه ناپذير را تشكيل دادند
07:22
that my shatteredخراب شده selfخود could becomeتبدیل شدن به healedشفا یافت and wholeکل.
166
430904
3849
كه وجود متلاشى شده من امكان درمان و كامل شدن را بيابد.
07:26
I used to say that these people savedذخیره me,
167
434753
1900
عادت داشتم بگم اين آدمها من را نجات دادند،
07:28
but what I now know is they did something
168
436653
1370
اما چيزى كه الان مى‌‌دانم اين است كه آنچه آنها انجام دادند
07:30
even more importantمهم in that they empoweredتوانمند me
169
438023
2648
حتى از آن هم مهم‌‌تر است، چون به من قدرت نجات دادن
07:32
to saveصرفه جویی myselfخودم,
170
440671
1622
خودم را دادند،
07:34
and cruciallyبسیار مهم است, they helpedکمک کرد me to understandفهمیدن something
171
442293
2514
و به فهميدن چيزى كه همواره به آن شك داشتم
07:36
whichکه I'd always suspectedمشکوک:
172
444807
1614
كمك كردند؛
07:38
that my voicesصدای were a meaningfulمعنی دار responseواکنش
173
446421
2388
اين كه صداها واكنش پر معنايى
07:40
to traumaticتروماتیک life eventsمناسبت ها, particularlyبه خصوص childhoodدوران کودکی eventsمناسبت ها,
174
448809
2950
به آن دسته از حوادث منجر به آسيب‌‌هاى روانى ، بخصوص حوداث دوران كودكى بودند
07:43
and as suchچنین were not my enemiesدشمنان
175
451759
1849
و نه تنها دشمنم نبودند،
07:45
but a sourceمنبع of insightبینش، بصیرت، درون بینی into solvableقابل حل است emotionalعاطفی problemsمشکلات.
176
453608
4752
بلكه منبع دانش ما به درون مشكلات احساسى حل شدنى هستند.
07:50
Now, at first, this was very difficultدشوار to believe,
177
458360
3070
خب، در ابتدا، خيلى سخت بود كه باور كنم،
07:53
not leastکمترین because the voicesصدای appearedظاهر شد so hostileخصومت آمیز
178
461430
2374
چون اين صداها به نظرم خيلى خصمانه و تهديدآميز
07:55
and menacingتهدید, so in this respectتوجه, a vitalحیاتی first stepگام
179
463804
3346
مى‌‌رسيدند، بهمين خاطر، اولين گام لازم
07:59
was learningیادگیری to separateجداگانه out a metaphoricalاستعاره meaningبه معنی
180
467150
2715
اين بود كه ياد بگيرم معناى استعارى را از آنچه قبلاً
08:01
from what I'd previouslyقبلا interpretedتفسیر شده to be a literalلفظی truthحقیقت.
181
469865
3778
از آن بعنوان حقيقت عينى تعبير كرده بودم، تفكيك كنم.
08:05
So for exampleمثال, voicesصدای whichکه threatenedتهدید شده to attackحمله my home
182
473643
3150
خب براى مثال از صداهايى كه تهديد به حمله كردن به خانه‌‌ام مى‌‌كردند،
08:08
I learnedیاد گرفتم to interpretتفسیر as my ownخودت senseاحساس of fearترس
183
476793
2729
ياد گرفتم بعنوان حس خودم از ترس و عدم امنيت
08:11
and insecurityناامنی in the worldجهان, ratherنسبتا than an actualواقعی, objectiveهدف، واقعگرایانه dangerخطر.
184
479522
3658
در جهان تفسير كنم‌‌، جاى اين كه بخواهم با آن بعنوان خطرى واقعى برخورد كنم.
08:15
Now at first, I would have believedمعتقد them.
185
483180
2156
خوب اولش، آنها را باور مى‌‌كردم.
08:17
I rememberیاد آوردن, for exampleمثال, sittingنشسته up one night
186
485336
1572
يادم مياد، براى مثال يك شب بيرون اتاق والدينم
08:18
on guardنگهبان outsideخارج از my parents'والدین' roomاتاق to protectمحافظت them
187
486908
2470
نشستم تا از آنها عليه چيزى كه فكر مى‌‌كردم تهديدى واقعى
08:21
from what I thought was a genuineاصل threatتهدید from the voicesصدای.
188
489378
3244
از سوى صداها باشد، با نگهبانى دادن محافظت كنم.
08:24
Because I'd had suchچنین a badبد problemمسئله with self-injuryخود آسیب دیده است
189
492622
2514
چون در آسيب رساندن به بخودم مشكل جدى داشتم،
08:27
that mostاکثر of the cutleryکارد و چنگال in the houseخانه had been hiddenپنهان,
190
495136
2441
بيشتر قاشق و چنگال و كارد هاى توى خانه را مخفى كرده بودند،
08:29
so I endedبه پایان رسید up armingمسلح کردن myselfخودم with a plasticپلاستیک forkچنگال,
191
497577
2649
در نتيجه آخرش خودم را با چنگال پلاستيكى مسلح كردم،
08:32
kindنوع of like picnicپیک نیک wareظروف, and sortمرتب سازی of satنشسته outsideخارج از the roomاتاق
192
500226
2607
ا زهمين‌‌هايى كه موقع پيك نيك رفتن از آنها استفاده مى‌‌كنند، بيرون اتاق نشسته بودم
08:34
clutchingچسبیده it and waitingدر انتظار to springبهار into actionعمل should anything happenبه وقوع پیوستن.
193
502833
3893
و آن را توى دستم فشار مى‌‌دادم و منتظرم بودم در صورت وقوع هر نوع حادثه‌‌اى ازش استفاده كنم.
08:38
It was like, "Don't messبهم ریختگی with me.
194
506726
1672
مثل اين مى‌‌مانست،" سربه سرم نذار.
08:40
I've got a plasticپلاستیک forkچنگال, don't you know?"
195
508398
2733
مگه نمى‌‌دونى من يك چنگال پلاستيكى دارم؟"
08:43
Strategicاستراتژیک.
196
511131
1480
سوق‌‌الجيشى.
08:44
But a laterبعد responseواکنش, and much more usefulمفید است,
197
512611
2606
اما پاسخ بعدى كه خيلى موثرتر بود
08:47
would be to try and deconstructدفن کردن the messageپیام behindپشت the wordsکلمات,
198
515217
4419
تلاشم جهت تجزيه و تحليل پيغام پشت اين كلمات بود،
08:51
so when the voicesصدای warnedهشدار داد me not to leaveترک کردن the houseخانه,
199
519636
3021
در نتيجه وقتى صداها به من اخطار مى‌‌دادند كه خانه را ترك نكنم،
08:54
then I would thank them for drawingنقاشی my attentionتوجه
200
522657
2076
از آنها بابت جلب كردن توجهم به اين كه چقدر
08:56
to how unsafeناامن I feltنمد --
201
524733
1217
احساس ناامنى مى‌‌كردم سپاسگذار بودم.--
08:57
because if I was awareمطلع of it, then I could do something positiveمثبت about it --
202
525950
2893
زيرا اگر درباره آن احساس آگاهى مى‌‌كردم، بعدش مى‌‌توانستم كار مثبتى راجع به آن انجام دهم--
09:00
but go on to reassureاطمینان حاصل کنید bothهر دو them and myselfخودم
203
528843
2487
اما با اطمينان بخشيدن به آنها و خودم كه اوضاع امن است
09:03
that we were safeبی خطر and didn't need to feel frightenedوحشت زده anymoreدیگر.
204
531330
3499
و لازم نيست بيشتر از اين بترسيم كارم را ادامه ميدادم.
09:06
I would setتنظیم boundariesمرزها for the voicesصدای,
205
534829
1489
من محدوده‌‌هايى براى اين صداها تعيين كردم،
09:08
and try to interactتعامل with them in a way that was assertiveاظهار کننده
206
536318
2250
و سعى كردم با آنها به نحوى كه مدعى گرانه و در عين حال احترام آميز باشد
09:10
yetهنوز respectfulاحترام, establishingتأسیس a slowآرام processروند
207
538568
2745
تعامل داشته باشم، و با ايجاد فرايند آرام
09:13
of communicationارتباطات and collaborationهمکاری
208
541313
2356
ارتباط و همكارى
09:15
in whichکه we could learnیاد گرفتن to work togetherبا یکدیگر and supportحمایت کردن one anotherیکی دیگر.
209
543669
3299
كه در آن ما مى‌توانستيم كار با يكديگر و پشتيبانى را از هم بياموزيم.
09:18
Throughoutدر تمام طول all of this, what I would ultimatelyدر نهایت realizeتحقق بخشیدن
210
546968
2381
در طول كل اين ماجرا چيزى كه سرانجام فهيمدم
09:21
was that eachهر یک voiceصدای was closelyنزدیک است relatedمربوط
211
549349
2147
اين بود كه هر صدايى به جنبه‌‌هايى
09:23
to aspectsجنبه های of myselfخودم, and that eachهر یک of them
212
551496
2309
از خودم از نزديك ربط داشت، و هر كدام از آنها
09:25
carriedانجام overwhelmingغافلگیر کننده emotionsاحساسات that I'd never had
213
553805
2047
احساسات درهم شكسته‌‌اى را حمل مى‌‌كرد كه من هرگز
09:27
an opportunityفرصت to processروند or resolveبرطرف کردن,
214
555852
2341
فرصت پردازش يا حل كردن آن را نداشتم،
09:30
memoriesخاطرات of sexualجنسیت traumaتروما and abuseسو استفاده کردن,
215
558193
2560
خاطرات ناشى از ضربه‌‌هاى روحى و سوءاستفاده جنسى،
09:32
of angerخشم, shameشرم آور, guiltگناه, lowکم self-worthارزش خود.
216
560753
2911
خشم، شرم، گناه، ارزش كمتر قائل شدن براى خودم.
09:35
The voicesصدای tookگرفت the placeمحل of this painدرد
217
563664
2500
صداها جايگزين اين درد مى‌‌شدند
09:38
and gaveداد wordsکلمات to it,
218
566164
1487
و شكل كلمه به آن مى‌‌دادند،
09:39
and possiblyاحتمالا one of the greatestبزرگترین revelationsآیات
219
567651
1839
و شايد يكى از بزرگترين آگاهيها وقتى بود
09:41
was when I realizedمتوجه شدم that the mostاکثر hostileخصومت آمیز and aggressiveخشونت آمیز voicesصدای
220
569490
3000
كه تشخيص دادم ارعاب‌‌آميزترين و پرخاشگرانه‌‌ترين صداها
09:44
actuallyدر واقع representedنمایندگی the partsقطعات of me
221
572490
1747
در واقع نمايانگر بخشهايى از من بود
09:46
that had been hurtصدمه mostاکثر profoundlyعمیقا,
222
574237
2237
كه عميق‌‌ترين آسيبها را ديده بود،
09:48
and as suchچنین, it was these voicesصدای
223
576474
2152
و به اين ترتيب، اين صداها بودند
09:50
that neededمورد نیاز است to be shownنشان داده شده the greatestبزرگترین compassionمحبت and careاهميت دادن.
224
578626
3342
كه بيشترين نياز را براى نشان دادن همدردى و مراقبت طلب مى‌‌كردند.
09:53
It was armedمسلح with this knowledgeدانش that ultimatelyدر نهایت
225
581968
3015
با اين دانش مسلح شده بود كه در نهايت
09:56
I would gatherجمع آوری togetherبا یکدیگر my shatteredخراب شده selfخود,
226
584983
2288
اين وجود درهم شكسته را يكجا جمع كنم،
09:59
eachهر یک fragmentقطعه representedنمایندگی by a differentناهمسان voiceصدای,
227
587271
2615
كه هر بخش آن نماينده صدايى متفاوت بود،
10:01
graduallyبه تدریج withdrawکنار کشیدن from all my medicationدارو,
228
589886
2051
به مرور همه داروها را كنار گذاشتم،
10:03
and returnبرگشت to psychiatryروانپزشکی, only this time from the other sideسمت.
229
591937
4688
و برگشتم به روان درمانى، تنها اين بار از سمتى ديگر.
10:08
Tenده yearsسالها after the voiceصدای first cameآمد, I finallyسرانجام graduatedفارغ التحصیل شد,
230
596625
3598
ده سال بعد از اين كه اولين صدا اتفاق افتاد، بالاخره فارغ‌‌التحصيل شدم،
10:12
this time with the highestبالاترین degreeدرجه in psychologyروانشناسی
231
600223
1894
اين بار با بالاترين رتبه در روانشناسى
10:14
the universityدانشگاه had ever givenداده شده, and one yearسال laterبعد,
232
602117
2458
كه دانشگاه تابحال داده بود، و يك سال بعد،
10:16
the highestبالاترین mastersکارشناسی ارشد, whichکه shallباید we say
233
604575
1779
بالاترين رتبه‌‌ها در كارشناسى ارشد، كه بايد بگم
10:18
isn't badبد for a madwomanدیوانه.
234
606354
1826
اصلاً براى يك زن ديوانه بد نيست.
10:20
In factواقعیت, one of the voicesصدای actuallyدر واقع dictatedدیکته شده the answersپاسخ ها
235
608180
2409
در واقع، يكى از اين صداها جوابها را در طول
10:22
duringدر حین the examامتحان, whichکه technicallyاز لحاظ فنی possiblyاحتمالا countsشمارش as cheatingتقلب کردن.
236
610589
3230
امتحان ديكته مى‌‌كرد، كه از لحاظ تكنيكى احتمالاً تقلب محسوب مى‌‌شود.
10:25
(Laughterخنده)
237
613819
1683
(خنده)
10:27
And to be honestصادقانه, sometimesگاه گاهی I quiteکاملا enjoyedلذت بردم theirخودشان attentionتوجه as well.
238
615502
2734
و صادقانه بگم كه گاهى كاملاً از اين توجه آنها هم لذت مى‌‌بردم.
10:30
As Oscarاسکار Wildeوایلد has said, the only thing worseبدتر
239
618236
1553
همانطور كه اسكار وايلد گفته است، بدترين كار در قياس با
10:31
than beingبودن talkedصحبت کرد about is not beingبودن talkedصحبت کرد about.
240
619789
3131
حرف زدن درباره مساله‌‌اى فقط مى‌‌تواند حرف نزدن درباره آن مساله باشد.
10:34
It alsoهمچنین makesباعث می شود you very good at eavesdroppingاستراق سمع,
241
622920
2072
اين كار همينطور باعث مى‌‌شود كه در استراق سمع خيلى خوب باشيد،
10:36
because you can listen to two conversationsگفتگو simultaneouslyهمزمان.
242
624992
2323
چون مى‌‌توانيد بطور هم زمان به دو مكالمه گوش دهيد.
10:39
So it's not all badبد.
243
627315
1895
پس خيلى هم بد نيست.
10:41
I workedکار کرد in mentalذهنی healthسلامتی servicesخدمات,
244
629210
1543
من در مراكز خدماتى بهداشت روان كار كردم،
10:42
I spokeصحبت کرد at conferencesهمایش ها,
245
630753
2369
در كنفرانس‌‌ها صحبت كردم،
10:45
I publishedمنتشر شده bookکتاب chaptersفصل ها and academicعلمی articlesمقالات,
246
633122
2268
كتابهایی با فصول مختلف و مقالات دانشگاهى چاپ كردم
10:47
and I arguedاستدلال کرد, and continueادامه دهید to do so,
247
635390
2832
و استدلال آوردم و به اين كار ادامه دادم،
10:50
the relevanceارتباط of the followingذیل conceptمفهوم:
248
638222
2244
درباره ارتباط مفهوم زير:
10:52
that an importantمهم questionسوال in psychiatryروانپزشکی
249
640466
2252
كه يك سوال مهم در روانپزشكى
10:54
shouldn'tنباید be what's wrongاشتباه with you
250
642718
1543
نبايد اين باشد كه چه مشكلى دارى
10:56
but ratherنسبتا what's happenedاتفاق افتاد to you.
251
644261
2705
بلكه بايد اين باشد كه چه اتفاقى برايت افتاده است.
10:58
And all the while, I listenedگوش داد to my voicesصدای,
252
646966
2862
و در تمام این مدت، من به صداهایم گوش دادم،
11:01
with whomچه کسی I'd finallyسرانجام learnedیاد گرفتم to liveزنده with peaceصلح and respectتوجه
253
649828
2604
و بالاخره یاد گرفتم در نهایت صلح و احترام با آن زندگی کنم
11:04
and whichکه in turnدور زدن reflectedمنعکس شده است a growingدر حال رشد senseاحساس
254
652432
2396
و در عوض شاهد رشد حسهای
11:06
of compassionمحبت, acceptanceپذیرش and respectتوجه towardsبه سمت myselfخودم.
255
654828
3663
دلسوزی، پذیرش و احترام نسبت به خودم باشم.
11:10
And I rememberیاد آوردن the mostاکثر movingدر حال حرکت and extraordinaryخارق العاده momentلحظه
256
658491
3158
و آن لحظه بسیار تاثیرگذار و استثنایی را بخاط میاورم که
11:13
when supportingحمایت از anotherیکی دیگر youngجوان womanزن who was terrorizedترور شد by her voicesصدای,
257
661649
2930
از زن جوان دیگری که از شنیدن صداهایش وحشت زده بود، حمایت می‌کردم.
11:16
and becomingتبدیل شدن به fullyبه طور کامل awareمطلع, for the very first time,
258
664579
2599
و براى نخستين بار، به اين آگاهى كامل دست يافتم
11:19
that I no longerطولانی تر feltنمد that way myselfخودم
259
667178
2676
كه ديگر درباره خودم آن حس را نداشتم
11:21
but was finallyسرانجام ableتوانایی to help someoneکسی elseچیز دیگری who was.
260
669854
3724
اين كه سرانجام قادر بودم به كس ديگرى كمك كنم.
11:25
I'm now very proudمغرور to be a partبخشی of Intervoiceمصاحبه,
261
673578
3568
الان از اين كه بخشى از اين پيكر سازمانى
11:29
the organizationalسازمانی bodyبدن of the Internationalبین المللی Hearingشنیدن Voicesصداها Movementجنبش,
262
677146
3969
و بين صدايى از جنبش شنيدن صداها هستم، بخودم خيلى مى‌‌بالم.
11:33
an initiativeابتکار عمل inspiredالهام گرفته by the work of Professorاستاد Mariusماریوس Rommeرم
263
681115
3383
حركتى كه در ابتدا الهام بخش آن كار پروفسور ماريوس رومى
11:36
and Drدکتر. Sandraساندرا Escherاشر,
264
684498
1252
و دكتر ساندارا اسخر بود،
11:37
whichکه locatesپیدا می کند voiceصدای hearingشنیدن as a survivalبقاء strategyاستراتژی,
265
685750
3196
كه شنيدن صدا را بعنوان استراتژى براى بقاء تشخيص مى‌‌دهند،
11:40
a saneعاقلانه reactionواکنش to insaneدیوانه circumstancesشرایط,
266
688946
3366
واكنشى عاقلانه به شرايط جنون آميز،
11:44
not as an aberrantنادرست symptomعلامت of schizophreniaجنون جوانی to be enduredتحمل کرد,
267
692312
3659
نه بعنوان نشانه‌‌اى گمراه كننده از اسكيتزوفرنيا كه تحمل شود،
11:47
but a complexپیچیده, significantقابل توجه and meaningfulمعنی دار experienceتجربه
268
695971
3264
بلكه يك تجربه پيچيده، مهم و پرمعنايى
11:51
to be exploredکاوش.
269
699235
2324
كه مورد تحقيق قرار گيرد.
11:53
Togetherبا یکدیگر, we envisageپیش بینی and enactتصویب a societyجامعه
270
701559
2283
با هم، جامعه‌‌اى را مى‌‌سازيم
11:55
that understandsدرک می کند and respectsاحترام می گذارد voiceصدای hearingشنیدن,
271
703842
2477
كه شنيدن صداها را درك مى‌‌كند و به آن احترام مى‌‌گذارد،
11:58
supportsپشتیبانی می کند the needsنیاز دارد of individualsاشخاص حقیقی who hearشنیدن voicesصدای,
272
706319
2313
از نيازهاى كسانى كه صداها را مى‌‌شنوند حمايت مى‌كند
12:00
and whichکه valuesارزش های them as fullپر شده citizensشهروندان.
273
708632
3373
و براى آنها به اندازه شهروندان كامل ارزش قائل است.
12:04
This typeتایپ کنید of societyجامعه is not only possibleامکان پذیر است,
274
712005
2286
این مدل از جامعه نه تنها ممکن نیست،
12:06
it's alreadyقبلا on its way.
275
714291
2012
بلکه همین حالا نیز در راه است.
12:08
To paraphraseتفسیر Chavezچاوز, onceیک بار socialاجتماعی changeتغییر دادن beginsشروع می شود,
276
716303
3794
چيزى كه چاوز می گوید،" زمانی که جامعه تغییر می‌کند،
12:12
it cannotنمی توان be reversedمعکوس.
277
720097
2092
نمی‌توان آن را به عقب برگرداند.
12:14
You cannotنمی توان humiliateتحقیر کردن the personفرد who feelsاحساس می کند prideغرور.
278
722189
3227
شما نمی‌توانید کسی که احساس غرور می‌کند را تحقیر کنید.
12:17
You cannotنمی توان oppressسرکوب کنید the people
279
725416
1791
نمی‌توانید به مردمی ستم کنید
12:19
who are not afraidترسیدن anymoreدیگر.
280
727207
2484
که دیگر نمی‌ترسند."
12:21
For me, the achievementsدستاوردها of the Hearingشنیدن Voicesصداها Movementجنبش
281
729691
2559
برای من، دستاوردهای جنبش شنيدن صداها
12:24
are a reminderیادآور that empathyیکدلی, fellowshipمشارکت,
282
732250
2519
یادآور این است که همدلی، رفاقت،
12:26
justiceعدالت and respectتوجه are more than wordsکلمات;
283
734769
2744
عدالت و احترام بیش از کلمات هستند
12:29
they are convictionsاعتقادات and beliefsاعتقادات,
284
737513
2611
آنها باورها و احكام هستند،
12:32
and that beliefsاعتقادات can changeتغییر دادن the worldجهان.
285
740124
2486
و آن باورها می توانند دنیا را تغییر دهند.
12:34
In the last 20 yearsسالها, the Hearingشنیدن Voicesصداها Movementجنبش
286
742610
2775
در بیست سال گذشته و جنبش صداهای شنیدنی
12:37
has establishedایجاد hearingشنیدن voicesصدای networksشبکه های
287
745385
2212
شبکه‌‌هایی از جنبش شنيدن صداها را در ۲۶ کشور
12:39
in 26 countriesکشورها acrossدر سراسر fiveپنج continentsقاره ها,
288
747597
2991
در سرتاسر پنج قاره تاسیس کرده است که باهم
12:42
workingکار کردن togetherبا یکدیگر to promoteترویج dignityکرامت, solidarityهمبستگی
289
750588
3369
در راستای ترفیع مقام، انسجام و
12:45
and empowermentتوانمندسازی for individualsاشخاص حقیقی in mentalذهنی distressپریشانی,
290
753957
3066
قدرتمندى افراد تحت تاثير فشارهای روانی تلاش مى‌‌كند
12:49
to createايجاد كردن a newجدید languageزبان and practiceتمرین of hopeامید,
291
757023
3265
تا زبانی جدید را خلق کند و امیدواريى را تمرین کند
12:52
whichکه, at its very centerمرکز, liesدروغ an unshakableمحرمانه beliefاعتقاد
292
760288
3944
که در مرکز آن، باوری خدشه‌‌ناپذير
12:56
in the powerقدرت of the individualفردی.
293
764232
2890
در قدرت فرد وجود دارد.
12:59
As Peterپیتر Levineلوین has said, the humanانسان animalحیوانات
294
767122
2921
همانطور که پیتر لوین گفته است،بشر حیوان
13:02
is a uniqueمنحصر بفرد beingبودن
295
770043
1652
موجودی استثنایی است
13:03
endowedتسلیم with an instinctualغریزی capacityظرفیت to healالتیام
296
771695
3374
که به وى ظرفیتی غریزی برای درمان كردن و روحی هوشمند
13:07
and the intellectualفکری spiritروح to harnessمهار کردن this innateذاتی capacityظرفیت.
297
775069
4211
برای مهار کردن این ظرفیت ذاتی، اعطاء شده است.
13:11
In this respectتوجه, for membersاعضا of societyجامعه,
298
779280
2484
در این رابطه، برای اعضای جامعه،
13:13
there is no greaterبزرگتر honorافتخار or privilegeامتیاز
299
781764
2493
شرافت یا امتیاز بیشتری نسبت به
13:16
than facilitatingتسهیل کننده that processروند of healingشفا دادن for someoneکسی,
300
784257
2660
تسهیل بخشیدن آن فرایند در درمان شخص وجود ندارد
13:18
to bearخرس witnessشاهد, to reachنائل شدن out a handدست,
301
786917
2946
تا براى به اشتراك گذاردن
13:21
to shareاشتراک گذاری the burdenبارگیری of someone'sکسی هست sufferingرنج کشیدن,
302
789863
2363
رنج كشيدن فرد، شهادت دهد و دستش را دراز كند
13:24
and to holdنگه دارید the hopeامید for theirخودشان recoveryبهبود.
303
792226
3074
و اميدش را براى بهبودى آنها نگهدارد.
13:27
And likewiseبه همین ترتیب, for survivorsبازماندگان of distressپریشانی and adversityبدبختی,
304
795300
2529
و به همین ترتیب، بخاطر نجات یافتگان از فشار روحی و مصیبت،
13:29
that we rememberیاد آوردن we don't have to liveزنده our livesزندگی می کند
305
797829
2579
باید بخاطر داشته باشیم که ما نباید همواره زندگی را ادامه دهیم که بواسطه
13:32
foreverبرای همیشه definedتعریف شده است by the damagingآسیب رساندن things that have happenedاتفاق افتاد to us.
306
800408
3712
چیزهای آسیب رساننده‌ای که برايمان اتفاق افتاده‌اند، تعریف شود.
13:36
We are uniqueمنحصر بفرد. We are irreplaceableغیر قابل تعویض است.
307
804120
2509
ما بی‌همتا هستیم. ما غیر قابل جایگزین هستیم.
13:38
What liesدروغ withinدر داخل us can never be trulyبراستی colonizedمستعمره,
308
806629
2717
چیزی درون ما هست كه هرگز در واقع نمی‌توان
13:41
contortedتضعیف شده, or takenگرفته شده away.
309
809346
2356
آن را محدود، کنترل یا کم کرد.
13:43
The lightسبک never goesمی رود out.
310
811702
4098
نورى كه هرگز خاموش نمی‌شود.
13:47
As a very wonderfulفوق العاده doctorدکتر onceیک بار said to me,
311
815800
2110
همانطور که یک دکتر فوق‌العاده به من گفت،
13:49
"Don't tell me what other people have told you about yourselfخودت.
312
817910
3251
"بهم نگین سایر مردم درباره شما چی بهتون می‌گن.
13:53
Tell me about you."
313
821161
3051
راجع به خودتون بهم بگین."
13:56
Thank you.
314
824212
1806
متشکرم.
13:58
(Applauseتشویق و تمجید)
315
826018
5524
(تشویق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Eleanor Longden - Research psychologist
Eleanor Longden overcame her diagnosis of schizophrenia to earn a master’s in psychology and demonstrate that the voices in her head were “a sane reaction to insane circumstances.”

Why you should listen
Despite what traditional medicine may opine, Eleanor Longden isn’t crazy -- and neither are many other people who hear voices in their heads. In fact, the psychic phenomenon is a “creative and ingenious survival strategy” that should be seen “not as an abstract symptom of illness to be endured, but as complex, significant, and meaningful experience to be explored,” the British psychology researcher says.
 
Longden spent many years in the psychiatric system before earning a BSc and an MSc in psychology, the highest classifications ever granted by the University of Leeds, England. Today she is studying for her PhD, and lectures and writes about recovery-oriented approaches to psychosis, dissociation and complex trauma.
More profile about the speaker
Eleanor Longden | Speaker | TED.com