ABOUT THE SPEAKER
Halima Aden - Model
Halima Aden was the first ever hijab-wearing fashion model.

Why you should listen

Somali-American model Halima Aden was born in Kakuma, a refugee camp in Kenya, after her family fled civil war in Somalia. She lived there for seven years before traveling to the United States and settling in St. Louis. Though she spoke Somali and Swahili, Aden was thrust into an English-speaking school system that lacked a language immersion curriculum entirely. Despite this seeming detriment, she quickly found herself in advanced placement English classes in high school, outperforming her classmates and demonstrating the resilience that makes her a powerhouse today.

Aden first made headlines after competing in the Miss USA state pageant, wearing a hijab and sporting a burkini in the swimsuit portion of the competition -- a first in the 65-year history of the event. She finished among the top 15 finalists, and her performance caught the eye of Carine Roitfeld, who recruited her to appear in what was Aden's first editorial. The CR Fashion Book cover, however, came as a surprise to Aden and marked the beginning of a new cultural phenomenon. Since then, she has covered Vogue Arabia, British Vogue, Teen Vogue, Grazia UK, S Moda and Allure, in which the publication heralded her as an all-American beauty, a crucial acknowledgment for America's Muslim community. Aden's editorial credits also include Harper's Bazaar and Glamour, and she appeared on the runway for Yeezy, Alberta Ferretti, Max Mara, Philipp Plein and Dolce & Gabbana. Rihanna tapped her to appear in the campaign for her inclusive beauty brand, Fenty Beauty.

Aden was recently named an official UNICEF Ambassador. When she's not working, she covets time spent with family and friends on the couch indulging in Netflix marathons.

More profile about the speaker
Halima Aden | Speaker | TED.com
TEDxKakumaCamp

Halima Aden: How I went from child refugee to international model

حلیما عدن: چطور از یک کودک پناه‌جو به مدلی بین‌المللی تبدیل شدم

Filmed:
1,498,890 views

حلیما عدن تاریخ‌ساز شد وقتی نخستین مدل محجبه‌ای بود که روی جلد مجله ووگ ظاهر شد. اکنون او به اردوگاه پناه‌جویان کاکوما در کنیا بازگشته، جایی که به دنیا آمده و تا سن ۷ سالگی آنجا زندگی کرده -- برای به اشتراک‌ گذاشتن پیغامی الهام‌بخش درباره آموخته‌هایش بعنوان یک کودک پناه‌جو در مسیر رسیدن به مدلی بین‌المللی.
- Model
Halima Aden was the first ever hijab-wearing fashion model. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
This is me at ageسن sevenهفت.
0
1592
2217
این منم در سن ۷ سالگی.
00:17
And this is alsoهمچنین me.
1
5839
1698
و این یکی هم منم.
00:21
(Applauseتشویق و تمجید and cheeringتشویق)
2
9160
3661
(تشویق و تحسین)
00:24
To be standingایستاده here in KakumaKakuma
refugeeپناهنده campاردوگاه feelsاحساس می کند so surrealسورئالیسم,
3
12845
4346
اینجا در اردوگاه پناه‌جویان کاکوما ایستادن
حس خیلی غریبی است،
00:29
and I'm overcomeغلبه بر with so much emotionهیجانی.
4
17215
2461
و این حجم از عواطف بر من غلبه کرده است.
00:32
These very groundsزمینه are where I was bornبدنیا آمدن
5
20255
2003
در خاک همین جا به دنیا آمدم
00:34
and spentصرف شده the first
sevenهفت yearsسالها of my life.
6
22282
2177
و هفت سال اول زندگی‌ام
را در اینجا سپری کردم.
00:37
I think manyبسیاری people are surprisedغافلگیر شدن to hearشنیدن
7
25878
2080
فکر می‌کنم باعث تعجب آدم‌ها است
00:39
that I had a great upbringingتربیت
here at KakumaKakuma.
8
27982
2529
که اینجا در کاکوما تربیت خیلی خوبی داشتم.
00:43
But I was happyخوشحال,
9
31250
1249
اما خوشحال بودم،
00:44
I was smartهوشمندانه, I had friendsدوستان
10
32523
2466
باهوش بودم، دوستانی داشتم
00:47
and aboveدر بالا all, I had hopeامید
for a brighterروشن تر futureآینده.
11
35013
2895
و بالاتر از همه، امید به
آینده روشن‌تری داشتم.
00:50
That's not to say that we didn't
have our obstaclesموانع.
12
38842
3079
نمی‌گویم که هیچ مانعی سر راه ما نبود.
00:53
I mean, boyپسر were there strugglesمبارزات.
13
41945
1631
ما هم تقلاهای خودمان را داشتیم.
00:55
I would sometimesگاه گاهی get sickبیمار with malariaمالاریا
14
43600
2490
گاهی دچار مرض مالاریا می‌شدم
00:58
and didn't always know
where our nextبعد mealوعده غذایی would come from.
15
46114
3458
و هیچوقت نمی‌دانستم وعده
غذای بعدی ما از کجا می‌آمد.
01:01
But the senseاحساس of communityجامعه
that is here in KakumaKakuma
16
49596
3426
اما آن حس جامعه‌ای کل در کاکوما هست
01:05
and the prideغرور that everyoneهر کس here possessesدارایی دارد
17
53046
2445
و غروری که همه اینجا دارند
01:07
is simplyبه سادگی unparalleledبی نظیر.
18
55515
1959
کاملا بی‌همتا است.
01:11
When I was youngerجوانتر,
I rememberیاد آوردن conflictsدرگیری ها breakingشکستن out.
19
59716
3055
وقتی کوچک‌تر بودم،‌ یادم هست
درگیری زیاد پیش می‌آمد.
01:15
That tendsتمایل دارد to happenبه وقوع پیوستن when people
come from differentناهمسان backgroundsپس زمینه
20
63155
3259
این زمانی رخ می‌دهد که آدمها
از پیش‌زمینه‌های مختلف می‌آیند.
01:18
and don't speakصحبت the sameیکسان languageزبان.
21
66438
1864
و به یک زبان حرف نمی‌زدند.
01:20
Eventuallyدر نهایت, Swahiliسواحیلی --
22
68326
1281
بتدریج، سواحیلی--
01:21
the mainاصلی languageزبان here --
23
69631
1239
زبان اصلی در اینجا--
01:22
becameتبدیل شد our commonمشترک groundزمینی.
24
70894
1202
فصل مشترک ما شد.
01:24
I madeساخته شده friendsدوستان with the kidsبچه ها at the campاردوگاه
25
72867
1928
با کودکان دیگر در اردوگاه دوست شدم
01:26
and even startedآغاز شده embracingدر آغوش گرفتن
some of theirخودشان culturesفرهنگ ها,
26
74819
2683
و حتی شروع کردم به آغوش گرفتن
فرهنگ‌های آنها،
01:29
celebratingجشن گرفتن holidaysتعطیلات like Christmasکریسمس
even thoughگرچه I was raisedبالا بردن Muslimمسلمان.
27
77526
3646
جشن گرفتن مناسبت‌هایی مثل کریسمس،
حتی وقتی همه می‌دانستند مسلمان هستم.
01:33
The other kidsبچه ها would embraceپذیرفتن
my cultureفرهنگ as well,
28
81772
2690
کودکان دیگر هم شروع به آغوش
گرفتن فرهنگ من کردند،
01:36
sometimesگاه گاهی even prayingدعا كردن right alongsideدر کنار me.
29
84486
2425
گاهی در کنارم عبادت می‌کردند.
01:39
It was easyآسان, as childrenفرزندان,
to come togetherبا یکدیگر,
30
87943
2718
آسان بود که بعنوان کودک دور هم جمع شویم،
01:42
blendمخلوط کردن all of our beliefsاعتقادات
31
90685
1452
باورهای‌مان با هم ترکیب شوند
01:44
to formفرم our ownخودت uniqueمنحصر بفرد,
multiculturalچند فرهنگی environmentمحیط.
32
92161
3455
تا محیط منحصر به فرد و چند فرهنگی
خود را شکل دهیم.
01:49
My nameنام is HalimaHalima Adenآدن
33
97258
1718
اسم من حلیما عدن است.
01:51
and I'm a blackسیاه, Muslimمسلمان,
Somali-Americanآمریکایی سومالی from Kenyaکنیا.
34
99000
3680
سیاه‌پوست مسلمان سومالیایی- آمریکایی
اهل کنیا هستم.
01:56
(Applauseتشویق و تمجید)
35
104030
2958
(تشویق)
01:59
Some have calledبه نام me a trailblazerپیشگامی --
36
107012
2267
برخی لقب پیشقدم را به من داده‌اند--
02:01
I was the first Muslimمسلمان
homecomingبازگشت به خانه queenملکه at my highبالا schoolمدرسه,
37
109303
3019
اولین ملکه مسلمان در مراسم رقص
دبیرستانم،
02:04
the first Somaliسومالی studentدانشجو
senatorسناتور at my collegeکالج
38
112346
2763
اولین دانش‌آموز سناتور در کالجی که می‌رفتم
02:07
and the first hijab-wearingپوشیدن حجاب
womanزن in manyبسیاری placesمکان ها,
39
115133
2807
و اولین زن محجبه در خیلی جاها،
02:09
like the Missاز دست دادن Minnesotaمینه سوتا USAایالات متحده آمریکا
beautyزیبایی pageantبرگزاری,
40
117964
2971
مثل دختر شایسته مینه‌سوتا در
رقابت ملکه زیبایی آمریکا،
02:12
the runwaysباند فرودگاه of Milanمیلان
and Newجدید Yorkیورک Fashionروش Weeksهفته ها
41
120959
3059
روی صحنه در هفته‌های مد میلان و نیویورک
02:16
and even on the historicتاریخی coverپوشش
of Britishانگلیس "Vogueوگو."
42
124042
3038
و حتی روی جلد تاریخی
مجله ووگ بریتانیایی.
02:19
As you can see,
43
127778
1150
و همانطور که می‌بینید
02:21
I'm not afraidترسیدن to be the first,
to stepگام out on my ownخودت,
44
129730
3119
از این که تنهایی سنت‌شکنی کرده‌ام،
خطر کردم و بدنبال
02:24
to take risksخطرات and seekبه دنبال changeتغییر دادن,
45
132873
1596
تغییر بود، متاسف نیستم،
02:26
because that's what beingبودن
a minorityاقلیت is about.
46
134493
2501
چون در اقلیت بودن یعنی همین.
02:29
It's about usingاستفاده كردن yourselfخودت
as a vesselکشتی to createايجاد كردن changeتغییر دادن
47
137018
2921
یعنی استفاده از خودت به عنوان
وسیله‌ای برای ایجاد تغییر
02:31
and beingبودن a humanانسان representationنمایندگی
for the powerقدرت of diversityتنوع.
48
139963
4513
و انسانی شوی که نماینده قدرت تنوع است.
02:36
And now I use my platformسکو to spreadانتشار دادن
an importantمهم messageپیام of acceptanceپذیرش.
49
144500
4032
و اکنون از این ایستگاه خودم برای انتشار
پیام مهم پذیرش استفاده می‌کنم.
02:42
But it hasn'tنه always been easyآسان.
50
150472
1620
اما همیشه انقدر آسان نبوده است.
02:44
When we first arrivedوارد شد to the Unitedیونایتد Statesایالت ها
and madeساخته شده Stسنت. Louisلوئیس, Missouriمیسوری home,
51
152726
3809
وقتی اولین بار رسیدم ایلات متحده و
سینت لوییس در میسوری خانه ما شد،
02:49
I rememberیاد آوردن askingدرخواست my momمامان,
"Is this really Americaآمریکا?"
52
157464
3963
یاد هست که از مادرم پرسیدم،
«واقعا اینجا آمریکاست؟»
02:54
There were things
that were sadlyبا ناراحتی familiarآشنا,
53
162194
2874
چیزهایی بود که بطرز غم‌انگیزی آشنا بودند،
02:57
like hearingشنیدن gunshotsتیراندازی at night
54
165092
1522
مثل شنیدن صدای تیراندازی در شب
02:58
and the streetsخیابان ها looking impoverishedفقیر.
55
166638
1828
و خیابان‌هایی که فقیر بودند.
03:01
But there were things
that were alsoهمچنین very differentناهمسان.
56
169328
2836
اما چیزهایی هم بود که خیلی متفاوت بودند.
03:04
Like when I startedآغاز شده first gradeمقطع تحصیلی,
57
172188
1688
مثل وقتی که کلاس اول را شروع کردم،
03:05
I noticedمتوجه شدم how the kidsبچه ها playedبازی کرد in groupsگروه ها.
58
173900
2108
متوجه بازی کردن گروهی در بچه‌ها شدم.
03:08
In Americaآمریکا, we call them "cliquesکلک ها."
59
176032
2126
در آمریکا، آنها را «دار و دسته» می‌نامیم.
03:10
Back here, we all playedبازی کرد togetherبا یکدیگر.
60
178182
2235
آنموقع در اینجا با هم بازی می‌کردیم.
03:13
Genderجنسيت didn't matterموضوع,
61
181024
1571
فارغ از جنسیت
03:14
and raceنژاد mostاکثر certainlyقطعا never matteredمهم است.
62
182619
2145
و نژاد هم هرگز واقعا اهمیتی نداشت.
03:17
I rememberیاد آوردن askingدرخواست myselfخودم,
63
185246
2159
یادم هست از خودم می‌پرسیدم
03:19
"Why don't they understandفهمیدن Swahiliسواحیلی?
64
187429
1912
«چرا آنها سواحیلی بلد نیستند؟
03:21
Swahiliسواحیلی is the languageزبان
that bringsبه ارمغان می آورد people togetherبا یکدیگر."
65
189653
2939
سواحیلی زبانی است که آدمها را بهم
نزدیک می‌کند.»
03:26
To make mattersمسائل worseبدتر,
66
194605
1182
از همه بدتر
03:27
the schoolمدرسه I was enrolledثبت نام کرد in
didn't have an Englishانگلیسی immersionغوطه وری programبرنامه.
67
195811
3702
مدرسه‌ای که در آن ثبت‌نام کرده بودم
برنامه غوطه‌وری در انگلیسی را نداشت.
03:32
So everydayهر روز I would get up,
68
200033
2192
بنابراین هر روز صبح از خواب بلند می‌شدم،
03:34
go to schoolمدرسه, sitنشستن in my deskمیز مطالعه
69
202249
2095
مدرسه می‌رفتم، پشت میزم می‌نشستم و
03:36
and never learnیاد گرفتن a thing.
70
204368
1217
هرگز چیزی یاد نمی‌گرفتم.
03:38
This is when I startedآغاز شده losingاز دست دادن hopeامید,
71
206773
1997
این موقعی بود که امیدم را از دست دادم،
03:40
and I wanted nothing more
than returnبرگشت to KakumaKakuma,
72
208794
3082
و تنها چیزی که می‌خواستم
برگشتن به کاکوما بود،
03:43
a refugeeپناهنده campاردوگاه.
73
211900
1156
اردوگاهی برای پناه‌جوها.
03:47
Soonبه زودی, my motherمادر learnedیاد گرفتم
that manyبسیاری Somalisسومالی foundپیدا شد refugeپناه
74
215838
2909
خیلی زود، مادرم خبردارشد که خیلی از
سومالیا‌یی‌ها در شهری
03:50
in a smallکوچک townشهر in Minnesotaمینه سوتا.
75
218771
1942
کوچک در مینه‌سوتا سکنا گزیده‌اند.
03:53
So when I was eightهشت,
we movedنقل مکان کرد to Minnesotaمینه سوتا.
76
221113
2770
بنابراین وقتی هشت ساله بودم
نقل مکان کردیم به مینه‌سوتا.
03:57
My life changedتغییر کرد as I metملاقات کرد
other studentsدانش آموزان who spokeصحبت کرد Somaliسومالی,
77
225326
4114
زندگی‌ام با دیدن دانش‌آموزان دیگری که
سومالیایی حرف می‌زند تغییر کرد،
04:01
attendedحضور داشتند a schoolمدرسه that had
an Englishانگلیسی immersionغوطه وری programبرنامه
78
229464
3255
به مدرسه‌ای رفتم که برنامه
غوطه‌وری در انگلیسی را داشت
04:04
and foundپیدا شد teachersمعلمان that would go
aboveدر بالا and beyondفراتر,
79
232743
2739
و معلم‌هایی را یافتم که از حد معمول
بیشتر وقت می‌گذاشتند،
04:07
stayingاقامت there after schoolمدرسه hoursساعت ها
and lunchناهار breaksمی شکند,
80
235506
2650
بعد از تمام شدن کلاس‌های درس و
وقت‌های ناهار
04:10
dedicatedاختصاصی to helpingکمک me
find successموفقیت in the classroomکلاس درس.
81
238180
3126
به من برای موفق شدنم در کلاس کمک می‌کردند.
04:14
Beingبودن a childکودک refugeeپناهنده has taughtتدریس کرد me
that one could be strippedخرد شده of everything:
82
242427
4905
بعوان یک کوک پناهجو آموختم که
یک فرد می‌تواند از خیلی چیزها محروم باشد:
04:19
foodغذا, shelterپناه, cleanپاک کن drinkingنوشیدن waterاب,
83
247356
2944
غذا،‌ سرپناه،‌ آب آشامیدنی تمیز،
04:22
even friendshipدوستی,
84
250324
1589
حتی رابطه دوستی،
04:23
but the one thing that no one
could ever take away from you
85
251937
3079
اما آنچه را نمی‌شود هرگز از تو بگیرند
04:27
is your educationتحصیلات.
86
255040
1331
آموزش و پرورش است.
04:28
So I madeساخته شده studyingدر حال مطالعه my topبالا priorityاولویت
87
256778
2755
بنابراین درس خواندن بالاترین اولویتم شد
04:31
and soonبه زودی startedآغاز شده flourishingشکوفا شدن
withinدر داخل the classroomکلاس درس.
88
259557
2548
و خیلی زود در کلاسم موفق بودم.
04:36
As I grewرشد کرد olderمسن تر,
I becameتبدیل شد more awareمطلع of othersدیگران
89
264154
3227
هر چه بزرگتر شدم،
بیشتر به وجود دیگران پی بردم
04:39
and how they viewedمشاهده شده
my raceنژاد and backgroundزمینه.
90
267405
2407
و این که آنها چطور نژاد
و سابقه‌ام را می‌دیدند.
04:42
Specificallyبه طور مشخص, when I startedآغاز شده
wearingپوشیدن the headسر scarfروسری knownشناخته شده as a hijabحجاب.
91
270303
3367
بخصوص وقتی روسری سر کردن را به
عنوان حجاب شروع کردم.
04:46
When I first startedآغاز شده
wearingپوشیدن it, I was excitedبرانگیخته.
92
274665
2653
وقتی این کار را شروع کردم،
هیجان‌زده بودم.
04:49
I rememberیاد آوردن admiringتحسین my mother'sمادر,
and I wanted to emulateتقلید her beautyزیبایی.
93
277342
4689
یادم می‌آید مادرم را تحسین می‌کردم
و می‌خواستم زیبایی او را تقلید کنم.
04:54
But when I startedآغاز شده middleوسط schoolمدرسه,
94
282055
2237
وقتی دوران راهنمایی را شروع کردم،
04:56
the studentsدانش آموزان teasedتند و زننده me
about not havingداشتن hairمو,
95
284316
2776
دانش‌آموزان دیگر سربه‌سرم
می‌گذاشتند که مو ندارم،
04:59
so to proveثابت كردن them wrongاشتباه,
96
287116
1610
برای اثبات این که اشتباه می کنند،
05:00
I startedآغاز شده showingنشان دادن them my hairمو --
97
288750
2443
شروع کردن به نشان دادن موهایم به آنها--
05:03
something that goesمی رود againstدر برابر my beliefsاعتقادات,
but something I feltنمد pressuredفشار دادن to do.
98
291217
4104
چیزی که خلاف باورهایم است، اما برای انجامش
این فشار را روی خود حس می‌کردم.
05:07
I wanted so badlyبدی to fitمناسب in at the time.
99
295943
2364
در آن زمان بشدت می‌خواستم
که بخشی از آنجا باشم.
05:12
When I reflectمنعکس کننده on the issuesمسائل
of raceنژاد, religionمذهب, identityهویت,
100
300620
5039
وقتی به مسائلی چون نژاد، مذهب
و هویت می‌اندیشم،
05:17
a lot of painfulدردناک memoriesخاطرات come to mindذهن.
101
305683
2306
کلی خاطرات دردناک به ذهنم می‌آید.
05:20
It would be easyآسان for me to blameسرزنش
those of anotherیکی دیگر cultureفرهنگ
102
308644
3290
آسان است که بخواهم آن آدم‌ها از فرهنگ
دیگر را بخاطر وجود آمدن
05:23
for makingساخت me feel the painدرد I feltنمد,
103
311958
2726
آن احساس دردناکی که داشتم نکوهش کنم،
05:26
but when I think deeperعمیق تر,
104
314708
1413
اما وقتی عمیق‌تر فکر می‌کنم،
05:28
I alsoهمچنین recognizeتشخیص that the mostاکثر impactfulتاثیرگذار,
105
316145
2904
به این نتیجه هم می‌رسم که تاثیرگذارترین،
05:31
positiveمثبت, life-changingتغییر زندگی eventsمناسبت ها
that have happenedاتفاق افتاد to me
106
319073
3508
مثبت‌ترین رویدادهای تحول بخش در زندگی من
که اتفاق افتاده است
05:34
are thanksبا تشکر to those people
who are differentناهمسان than me.
107
322605
2619
به لطف آدم‌هایی است که از من متفاوت هستند.
05:38
It was at this momentلحظه that I decidedقرار بر این شد
to stepگام outsideخارج از of my comfortراحتی zoneمنطقه
108
326600
3659
در این لحظه بود که تصمیم گرفتم
از محدوده آسایش خود خارج شوم
05:42
and competeرقابت کن in a pageantبرگزاری
wearingپوشیدن a hijabحجاب and burkiniburkini.
109
330283
3154
و در مسابقه دختر شایسته با پوشش حجاب
و بورکینی حاضر شوم.
05:46
I saw it as an opportunityفرصت
to be a voiceصدای for womenزنان
110
334422
3097
آن را به عنوان فرصتی دیدم
تا صدای زنانی مثل خودم باشم
05:49
who, like myselfخودم,
had feltنمد underrepresentedکمتر نمایان می شود.
111
337543
2532
که حس می‌کردند نماینده‌ای ندارند.
05:53
And althoughبا اينكه I didn't captureگرفتن the crownتاج پادشاهی,
112
341767
2057
و اگر چه تاج را نبردم،
05:55
that experienceتجربه openedافتتاح شد
so manyبسیاری doorsدرب ها for me.
113
343848
2451
آن تجربه درهای زیادی را بر روی من گشود.
05:58
I was receivingدریافت emailsایمیل ها and messagesپیام ها
from womenزنان all over the worldجهان,
114
346952
3991
از همه جای دنیا از زن‌ها ایمیل
و پیغام می‌گرفتم،
06:02
tellingگفتن me that I've inspiredالهام گرفته them
by simplyبه سادگی stayingاقامت trueدرست است to myselfخودم.
115
350967
4191
که می‌گفتند با روراست بودن با خودم
الهامبخش آنها بوده‌ام.
06:08
The other "firstsنخستین" keptنگه داشته شد comingآینده.
116
356107
1946
«اولین‌ها» دیگرم در راه بود.
06:10
I was invitedدعوت کرد to Newجدید Yorkیورک Cityشهر
by fashionمد iconآیکون CarineCarine RoitfeldRoitfeld
117
358763
4741
به شهر نیویورک از سوی کارین روتیفلد
که نماد مد است دعوت شدم
06:15
to shootشلیک my very first editorialسرمقاله.
118
363528
2223
برای اولین سری عکسهای ادیتوریالم.
06:18
It was around this time that I becameتبدیل شد
the first hijab-wearingپوشیدن حجاب modelمدل,
119
366212
3564
همان موقع بود که اولین مدل محجبه شدم،
06:21
and in my first yearسال,
120
369800
1544
و در سال اولم،
06:23
I gracedمهربان the coversپوشش می دهد
of nineنه fashionمد magazinesمجلات.
121
371368
3278
روی جلد نه مجله مد را مزین کردم.
06:27
It was a whirlwindگردباد, to say the leastکمترین.
122
375210
2757
می‌توان گفت کولاک کردم.
06:29
But with all the overnightیک شب successموفقیت,
123
377991
2369
اما با وجود این موفقیت یک شبه،
06:32
there was one thing
that remainedباقی مانده است constantثابت --
124
380384
2920
یک چیز همواره ثابت ماند--
06:35
the thought that this could be
what bringsبه ارمغان می آورد me back here to KakumaKakuma,
125
383328
3787
فکری که شاید دلیل اینجا برگشتنم
به کاکوما باشد،
06:39
the placeمحل that I call home.
126
387139
1634
جایی که آن را خانه می‌نامم.
06:42
And just a fewتعداد کمی monthsماه ها agoپیش,
something incredibleباور نکردنی happenedاتفاق افتاد to me.
127
390780
4197
و همین‌ چند وقت پیش اتفاق
باورنکردنی برایم افتاد.
06:47
I was in Newجدید Yorkیورک Cityشهر, on a photoعکس shootشلیک,
128
395767
2643
برای عکس گفتن در نیویورک بودم،
06:50
when I metملاقات کرد Southجنوب Sudaneseسودان
modelمدل AdutAdut AkechAkech,
129
398434
3049
وقتی با مدل اهل سودان جنوبی
آدوت آکچ دیدار کردم،
06:53
who alsoهمچنین happenedاتفاق افتاد to be bornبدنیا آمدن
right here in KakumaKakuma.
130
401507
3121
که او هم اتفاقا در اینجا
در کاکوما بدنیا آمده.
06:58
That experienceتجربه in itselfخودش
is the definitionتعریف of hopeامید.
131
406163
3727
این تجربه در نوع خودش تعریف امید است.
07:02
I mean, just imagineتصور کن:
132
410399
1940
منظورم این است که تصور کنید:
07:04
two girlsدختران bornبدنیا آمدن in the sameیکسان refugeeپناهنده campاردوگاه,
133
412363
3642
دو دختر در یک اردوگاه پناه‌جویان
متولد می‌شوند،
07:08
reunitedدوباره متحد شد for the first time
on the coverپوشش of Britishانگلیس "Vogueوگو."
134
416029
3942
برای نخستین بار روی جلد مجله ووگ بریتانیا
با هم ظاهر می‌شوند.
07:12
(Applauseتشویق و تمجید and cheeringتشویق)
135
420557
5532
(تشویق و تحسین)
07:18
I was givenداده شده the distinctمتمایز pleasureلذت
of partneringهمکاری up with UNICEFیونیسف,
136
426740
3763
به من افتخار بی نظیر مشارکت با
یونیسف داده شده است.
07:22
knowingدانستن firsthandدست اول the work
that they do for childrenفرزندان in need.
137
430527
3623
می‌دانید که کار آنها کمک رسانی مستقیم
به کودکان نیازمند است.
07:27
And I want you to rememberیاد آوردن
138
435286
1660
و می‌خواهم به شما یادآوری کنم
07:28
that althoughبا اينكه the childrenفرزندان
here mayممکن است be refugeesپناهندگان,
139
436970
3006
که اگر چه کودکان در اینجا
شاید پناه‌جو باشند،
07:33
they are childrenفرزندان.
140
441016
1897
اما در هر حال کودک هستند.
07:35
They deserveسزاوار everyهرکدام opportunityفرصت
to flourishشکوفا شدن, to hopeامید, to dreamرویا --
141
443230
5095
استحقاق هر فرصتی برای شکوفایی،
امیدواری و رویا ورزیدن --
07:41
to be successfulموفق شدن.
142
449114
1628
و موفق بودن را دارند.
07:44
My storyداستان beganآغاز شد right here
in KakumaKakuma refugeeپناهنده campاردوگاه,
143
452522
4711
داستان من درست اینجا در اردوگاه
پناه‌جویان کاکوما شروع شد،
07:49
a placeمحل of hopeامید.
144
457257
1754
جایی برای امید.
07:51
Thank you.
145
459501
1151
متشکرم.
07:52
(Applauseتشویق و تمجید)
146
460676
4585
(تشویق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Halima Aden - Model
Halima Aden was the first ever hijab-wearing fashion model.

Why you should listen

Somali-American model Halima Aden was born in Kakuma, a refugee camp in Kenya, after her family fled civil war in Somalia. She lived there for seven years before traveling to the United States and settling in St. Louis. Though she spoke Somali and Swahili, Aden was thrust into an English-speaking school system that lacked a language immersion curriculum entirely. Despite this seeming detriment, she quickly found herself in advanced placement English classes in high school, outperforming her classmates and demonstrating the resilience that makes her a powerhouse today.

Aden first made headlines after competing in the Miss USA state pageant, wearing a hijab and sporting a burkini in the swimsuit portion of the competition -- a first in the 65-year history of the event. She finished among the top 15 finalists, and her performance caught the eye of Carine Roitfeld, who recruited her to appear in what was Aden's first editorial. The CR Fashion Book cover, however, came as a surprise to Aden and marked the beginning of a new cultural phenomenon. Since then, she has covered Vogue Arabia, British Vogue, Teen Vogue, Grazia UK, S Moda and Allure, in which the publication heralded her as an all-American beauty, a crucial acknowledgment for America's Muslim community. Aden's editorial credits also include Harper's Bazaar and Glamour, and she appeared on the runway for Yeezy, Alberta Ferretti, Max Mara, Philipp Plein and Dolce & Gabbana. Rihanna tapped her to appear in the campaign for her inclusive beauty brand, Fenty Beauty.

Aden was recently named an official UNICEF Ambassador. When she's not working, she covets time spent with family and friends on the couch indulging in Netflix marathons.

More profile about the speaker
Halima Aden | Speaker | TED.com