ABOUT THE SPEAKER
Kate Bowler - Divinity professor, author
Kate Bowler is reexamining her perspective on the "prosperity gospel": the belief that good things happen to good people.

Why you should listen

After being diagnosed with stage IV cancer at age 35, Duke tenured professor and author Kate Bowler launched a national conversation about why it feels so difficult to speak frankly about suffering. She delves into how we live and cope with pain and suffering in Everything Happens for a Reason: And Other Lies I've Loved, a New York Times bestselling memoir, and in her popular podcast, Everything Happens. She is also the author of Blessed: A History of the American Prosperity Gospel, which received widespread media and academic attention as the first history of a movement based on divine promises of health, wealth and happiness. She has appeared on NPR and The TODAY Show, Amanpour & Company as well as in the New York Times, Washington Post and TIME Magazine. Her work has also been praised by a wide variety of religious and political publications, from liberal print media to conservative talk radio.

More profile about the speaker
Kate Bowler | Speaker | TED.com
TEDMED 2018

Kate Bowler: "Everything happens for a reason" -- and other lies I've loved

کیت باولِر: «همه چیز، به دلیلی رخ می‌دهد» -- و دروغ‌های دیگری که دوست‌شان داشته‌ام.

Filmed:
4,692,629 views

در سخت‌ترین لحظات زندگی، چگونه زندگی را سپری می‌کنید؟ کیت باولِر به جستجوی این سوال پرداخت وقتی که سرطان سطح ۴ او در سن ۳۵ سالگی تشخیص داده شد. در سخنرایی عمیق، غم‌انگیز و غیرمنتظره، او پاسخ‌هایی ارائه می‌دهد - با چالش این ایده که - هر چیزی به علتی رخ می‌دهد و اشتراک گذاری خِردی که دنیا را منطقی می‌سازد بعد از این که زندگی شما ناگهان زیر و رو شده است. او می‌گوید: من ایمان دارم که در تاریکی، حتی آنجا، زیبایی و عشق وجود خواهد داشت.
- Divinity professor, author
Kate Bowler is reexamining her perspective on the "prosperity gospel": the belief that good things happen to good people. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
There is some medicalپزشکی newsاخبار
that nobodyهيچ كس, absolutelyکاملا nobodyهيچ كس,
0
786
3930
یک سری از اخبار پزشکی وجود دارد
که هیچ‌کس، قطعا هیچ‌کس،
00:16
is preparedآماده شده to hearشنیدن.
1
4740
1421
حاضر نیست آن‌ها را بشنود.
00:18
I certainlyقطعا wasn'tنبود.
2
6817
1404
من یقینا حاضر نبودم.
00:20
It was threeسه yearsسالها agoپیش
that I got a call in my officeدفتر
3
8832
3641
سه سال پیش بود که در
دفترم تماسی با من گرفته شد
00:24
with the testتست resultsنتایج of a recentاخیر scanاسکن کردن.
4
12497
2684
درباره جواب آزمایش‌های یک اسکن جدید.
00:27
I was 35 and finallyسرانجام livingزندگي كردن
the life I wanted.
5
15205
3911
۳۵سالم بود و بالاخره
به آن زندگی که می‌خواستم رسیده بودم.
00:31
I marriedمتاهل my highبالا schoolمدرسه sweetheartعزیزم
6
19711
2094
با عشق دوران دبیرستانم ازدواج کرده بودم
00:33
and had finallyسرانجام gottenدریافت کردم pregnantباردار
after yearsسالها of infertilityناباروری.
7
21829
3705
و بعد از چندین سال ناباروری
حامله شده بودم.
00:38
And then suddenlyناگهان we had a Zachزاک,
8
26344
2108
و ما ناگهان "زک" را داشتیم،
00:41
a perfectکامل one-year-oldیکساله boyپسر/dinosaurدایناسور,
9
29249
3710
یک پسر یا دایناسور یک ساله فوق‌العاده،
00:44
dependingبستگی دارد on his moodحالت.
10
32983
1350
البته بسته به حالش.
00:46
And havingداشتن a Zachزاک suitedمناسب me perfectlyکاملا.
11
34944
3085
و داشتن «زک» برای من عالی بود.
00:51
I had gottenدریافت کردم the first jobکار
I appliedکاربردی for in academiaدانشگاهی,
12
39168
4023
من اولین شغلی که در یک دانشگاه
درخواست دادم را به دست آوردم،
00:55
landزمین of a thousandهزار crushedخرد شده dreamsرویاها.
13
43215
2688
سرزمین هزاران رویای از دست رفته.
00:58
And there I was,
14
46601
1287
من آن جا بودم،
00:59
workingکار کردن at my dreamرویا jobکار
15
47912
2023
داشتن شغل رویایی‌ام
01:01
with my little babyعزیزم
16
49959
1482
با بچه کوچکم
01:03
and the man I had importedوارد شده from Canadaکانادا.
17
51465
2748
و مردی که از کانادا وارد کرده بودم.
01:06
(Laughterخنده)
18
54237
1396
(خنده)
01:07
But a fewتعداد کمی monthsماه ها before,
I'd startedآغاز شده feelingاحساس painدرد in my stomachمعده
19
55657
2978
اما از چند ماه قبلش، در معده‌ام
احساس درد داشتم
01:10
and had goneرفته to everyهرکدام expertکارشناس
to find out why.
20
58659
2547
و پیش هر متخصصی رفته بودم
تا دلیلش را بدانم.
01:13
No one could tell me.
21
61779
1289
هیچ کدام نتوانستند.
01:15
And then, out of the blueآبی,
22
63444
2500
و بعد،
01:17
some physician'sپزشک assistantدستیار
calledبه نام me at work
23
65968
3547
یک دستیار پزشکی با محل کارم تماس گرفت
01:21
to tell me that I had stageمرحله IVIV cancerسرطان,
24
69539
2789
تا به من بگوید که سرطان مرحله ۴ دارم
01:24
and that I was going to need
to come to the hospitalبیمارستان right away.
25
72352
3048
و این که باید فورا به بیمارستان بروم.
01:28
And all I could think of to say was,
26
76239
3006
و تمام چیزی که به فکرم رسید
تا بگویم این بود،
01:31
"But I have a sonفرزند پسر.
27
79269
1520
«اما من یک پسر دارم
01:33
I can't endپایان.
28
81945
1974
من نمی‌توانم بمیرم.
01:35
This worldجهان can't endپایان.
29
83943
2282
این دنیا نمی‌تواند تمام شود،
01:38
It has just begunشروع شد."
30
86249
2230
تازه شروع شده.»
01:41
And then I calledبه نام my husbandشوهر,
and he rushedعجله داشت to find me
31
89458
2643
و بعد به همسرم زنگ زدم
و باعجله پیشم آمد
01:44
and I said all the trueدرست است things
that I have knownشناخته شده.
32
92125
2810
و هر چه که فکر می‌کردم درست است را گفتم.
01:46
I said, "I have lovedدوست داشتنی you foreverبرای همیشه,
33
94959
3060
گفتم: «من همیشه تو را دوست داشته‌ام،
01:50
I have lovedدوست داشتنی you foreverبرای همیشه.
34
98043
1664
من همیشه تو را دوست داشته‌ام.
01:51
I am so sorry.
35
99731
1984
واقعا متاسفم.
01:53
Please take careاهميت دادن of our sonفرزند پسر."
36
101739
2058
لطفا مواظب پسرمان باش.»
01:56
And then as I beganآغاز شد
the walkراه رفتن to the hospitalبیمارستان,
37
104806
2729
و بعد به سمت بیمارستان رفتم،
01:59
it crossedعبور کرد my mindذهن for the first time,
38
107559
2943
برای اولین بار به ذهنم آمد،
02:02
"Oh. How ironicعجیب و غریب."
39
110526
2735
«اوه، چقدر طعنه‌آمیز»
02:05
I had just writtenنوشته شده است
a bookکتاب calledبه نام "Blessedخوبان."
40
113285
3440
تازه یک کتاب به اسم «خوشبخت»
نوشته بودم.
02:09
(Laughterخنده)
41
117097
2000
(خنده)
02:12
I am a historianتاریخ شناس
42
120077
1252
من تاریخدانم
02:13
and an expertکارشناس in the ideaاندیشه
that good things happenبه وقوع پیوستن to good people.
43
121353
3560
و متخصص در این ایده که اتفاق‌های خوب
برای آدم های خوب می‌افتد.
02:17
I researchپژوهش a formفرم of Christianityمسیحیت
nicknamedنام مستعار "the prosperityرفاه gospelانجیل,"
44
125373
4266
من محقق در یک شاخه از مسیحیت به نام
«نوید خوشبختی» هستم،
02:21
for its very boldجسورانه promiseوعده
that God wants you to prosperرونق.
45
129663
4196
وعده اصلی آن این است که
خدا صلاح شما را می‌خواهد.
02:25
I never consideredدر نظر گرفته شده myselfخودم
a followerدنباله رو of the prosperityرفاه gospelانجیل.
46
133883
3759
من هیچ‌وقت خودم رو پیرو
«نوید خوشبختی» نمی‌دانستم.
02:29
I was simplyبه سادگی an observerمشاهده کننده.
47
137666
1946
من فقط یک ناظر ساده بودم.
02:32
The prosperityرفاه gospelانجیل believesمعتقد است
that God wants to rewardجایزه you
48
140134
3667
«نوید سعادت و خوشبختی» باور دارد که
خدا می‌خواهد به شما پاداش دهد،
02:35
if you have the right kindنوع of faithایمان.
49
143825
2110
اگر ایمان درستی داشته باشید.
02:37
If you're good and faithfulبا ایمان,
50
145959
2366
اگر شما خوب و با ایمان باشید،
02:40
God will give you healthسلامتی and wealthثروت
51
148349
2209
خدا به شما سلامتی، ثروت
02:42
and boundlessبی حد و حصر happinessشادی.
52
150582
1823
و خوشبختی بی‌انتها می‌دهد.
02:44
Life is like a boomerangبومرنگ:
53
152817
1475
زندگی مثل یک بومرنگ است:
02:46
if you're good,
54
154316
1309
اگر شما خوب باشید،
02:47
good things will always come back to you.
55
155649
2572
چیز های خوب به سمت شما برمی‌گردد.
02:50
Think positivelyمثبت. Speakصحبت positivelyمثبت.
56
158245
3404
مثبت فکر کنید. مثبت صحبت کنید.
02:53
Nothing is impossibleغیرممکن است if you believe.
57
161673
3197
هیچ چیز غیرممکن نیست اگر شما
باور داشته باشید.
02:58
I got interestedعلاقه مند in this
very Americanآمریکایی theologyالهیات
58
166110
3446
من به این خداشناسی بسیار آمریکایی
علاقه مند شدم
03:01
when I was 18 or so,
59
169580
1627
وقتی حدودا ۱۸ سالم بود.
03:03
and by 25 I was travelingمسافرت the countryکشور
interviewingمصاحبه its celebritiesمشهور.
60
171231
4433
و در ۲۵ سالگی برای مصاحبه
با افراد مشهور این عقیده در کشور سفر کردم.
03:08
I spentصرف شده a decadeدهه talkingصحبت کردن to televangeliststelevangelists
61
176148
3706
یک دهه از عمرم را برای مصاحبه با
مبلغین تلویزیونی صرف کردم
03:11
with spiritualروحانی guaranteesتضمین می کند
for divineالهی moneyپول.
62
179878
3036
با ضمانت الهی برای پاداش الهی.
03:15
I interviewedمصاحبه شد countlessبی شماری megachurchmegachurch pastorsکشیشان
with spectacularدیدنی و جذاب hairمو
63
183501
4474
من با بی شماری از روحانیان کلیسای اعظم
با موهای دیدنی مصاحبه کردم،
درباره این که آنها چطور در حال حاضر
به بهترین وجه زندگی می کنند.
03:19
about how they liveزنده theirخودشان bestبهترین livesزندگی می کند now.
64
187999
2679
افرادی را در اتاقهای انتظار بیمارستان
03:23
I visitedملاقات کرد with people
in hospitalبیمارستان waitingدر انتظار roomsاتاق ها
65
191545
2607
03:26
and plushپشمالو officesدفاتر.
66
194176
1528
و دفاتر مجلل ملاقات کردم.
دست افرادی تشسته روی صندلی
چرخ دار را در دستم گرفتم،
03:28
I heldبرگزار شد handsدست ها with people in wheelchairsصندلی چرخدار,
67
196221
2509
03:30
prayingدعا كردن to be curedدرمان شده.
68
198754
1498
در حالی که برای شفای آنها دعا می کردم.
03:33
I earnedبه دست آورده my reputationشهرت
as destroyerنابودگر of familyخانواده vacationsتعطیلات
69
201252
4705
شهرتم را به عنوان خراب کننده
تعطیلات خانواده به دست آوردم،
03:37
for always insistingاصرار on beingبودن droppedکاهش یافته است off
at the fanciestفانتزی megachurchmegachurch in townشهر.
70
205981
4235
چون همیشه اصرار بر بودن در
مجلل‌ترین کلیسای اعظم شهر داشتم.
03:42
If there was a riverرودخانه
runningدر حال اجرا throughاز طریق the sanctuaryجایگاه مقدس,
71
210653
2998
اگر رودخانه ای در میان محراب در جریان بود،
عقابی که آزادانه
در سالن اجتماعات پرواز کند،
03:45
an eagleعقاب flyingپرواز freelyآزادانه in the auditoriumسالن اجتماعات,
72
213675
3074
03:48
or an enormousعظیم spinningحال چرخش goldenطلایی globeجهان,
73
216773
2820
یا گوی زرین عظیمی می‌چرخید،
03:51
I was there.
74
219617
1228
من آنجا بودم.
03:54
When I first startedآغاز شده studyingدر حال مطالعه this,
the wholeکل ideaاندیشه of beingبودن "blessedمبارک"
75
222199
3680
موقعی که در ابتدا شروع به
مطالعه آن کردم، کل ایده «خوشبختی» بود.
03:57
wasn'tنبود what it is todayامروز.
76
225903
1659
که آن چیزی نبود که امروز است.
04:00
It was not, like it is now,
77
228062
2083
شبیه چیزی که الان است نبود،
04:02
an entireکل lineخط of "#blessedمبارک" home goodsکالاها.
78
230169
2915
یک خط کامل از #خوشبخت لوازم منزل.
04:05
It was not yetهنوز a floodسیل of "#blessedمبارک"
vanityغرور licenseمجوز platesصفحات and T-shirtsتی شرت
79
233758
5148
آن هنوز یک جریانی از #خوشبختی مدال
و تی‌شرت افتخار و هنر دیواری
04:10
and neonنئون wallدیوار artهنر.
80
238930
1634
با نورپردازی نئونی نبود.
04:13
I had no ideaاندیشه that "blessedمبارک" would becomeتبدیل شدن به
one of the mostاکثر commonمشترک culturalفرهنگی clichesکلیشه ها,
81
241275
5356
ایده‌ای نداشتم که «خوشبختی» یکی
از رایج‌ترین کلیشه‌های فرهنگی خواهد شد،
04:18
one of the mostاکثر used
hashtagsهشتگ ها on Instagramنمایش مشخصات عمومی,
82
246655
2917
یکی از پرکاربردترین هشتگ ها در اینستاگرام،
04:21
to celebrateجشن گرفتن barelyبه سختی there bikiniبیکینی shotsعکس ها,
83
249596
2575
برای گرامیداشت عکسهای با حداقل میزان
بیکینی است،
04:24
as if to say, "I am so blessedمبارک.
84
252195
2440
انگار که بگوید، «من بسیار خوشبخت هستم.
04:26
Thank you, Jesusعیسی, for this bodyبدن."
85
254659
2269
متشکرم حضرت عیسی، برای این بدن.»
04:28
(Laughterخنده)
86
256952
2513
(خنده)
04:32
I had not yetهنوز fullyبه طور کامل graspedدرک کردی
the way that the prosperityرفاه gospelانجیل
87
260233
3832
من هنوز به طور کامل درک نکرده بودم
که «نوید خوشبختی»
04:36
had becomeتبدیل شدن به the great civilمدنی religionمذهب,
88
264089
2917
به دین مدنی بزرگی تبدیل شده،
04:39
offeringارائه anotherیکی دیگر transcendentمتعالی accountحساب
89
267030
2500
ارائه‌گر یک حساب متعالی دیگر
04:41
of the coreهسته of the Americanآمریکایی Dreamرویا.
90
269554
2129
از هسته اصلی رویای آمریکایی.
04:44
Ratherنسبتا than worshippingپرستش
the foundingتاسیس of Americaآمریکا itselfخودش,
91
272176
3508
به جای پرستش بنیانگذاری خود آمریکا،
04:47
the prosperityرفاه gospelانجیل
worshippedپرستش Americansآمریکایی ها.
92
275708
2873
نوید خوشبختی، آمریکایی‌ها را پرستش می‌کرد.
04:51
It deifiesدنیfies and ritualizesطنز theirخودشان hungersگرسنگی,
93
279027
3160
به تعظیم و تکریم و به مراسم و تشریفات
درآوردن ولع،
04:54
theirخودشان hardسخت work and moralاخلاقی fiberفیبر.
94
282211
2654
سخت کوشی و اصول اخلاقی آنها می‌پردازد.
04:58
Americansآمریکایی ها believe in a gospelانجیل of optimismخوش بینی,
95
286305
3010
آمریکایی‌ها به بشارت
خوش‌بینی اعتقاد دارند،
05:01
and they are theirخودشان ownخودت proofاثبات.
96
289339
1918
و آنها دلیل اثبات شخصی خودشان هستند.
05:04
But despiteبا وجود tellingگفتن myselfخودم,
97
292459
1704
اما عل‌رغم گفتن این به خودم که،
05:06
"I'm just studyingدر حال مطالعه this stuffچیز,
I'm nothing like them,"
98
294187
3288
«من فقط در حال مطالعه این مطالب هستم،
من چیزی شبیه آنها نیستم،»
05:09
when I got my diagnosisتشخیص,
99
297499
1678
وقتی نتیجه تشخیص‌ام را گرفتم،
05:11
I suddenlyناگهان understoodفهمید
how deeplyعمیقا investedسرمایه گذاری کرد I was
100
299201
4198
ناگهان فهمیدم که چقدر
عمیقاً در خداشناسی هوراشیو آلجر خودم
05:15
in my ownخودت Horatioهوریشیو Algerآلگر theologyالهیات.
101
303423
2670
سرمایه گذاری کرده بودم.
05:19
If you liveزنده in this cultureفرهنگ,
whetherچه you are religiousدینی or not,
102
307178
3211
اگر شما در این فرهنگ زندگی کنید،
چه مذهبی باشید با نه،
05:22
it is extremelyفوق العاده difficultدشوار
to avoidاجتناب کردن fallingافتادن into the trapتله
103
310413
3803
بی‌نهایت سخت است
که از به دام افتادن اجتناب کنید.
05:26
of believingباور کردن that virtueتقوا
and successموفقیت go handدست in handدست.
104
314240
4261
در این باور که تقوی و
موفقیت دست به دست هم می‌دهند.
05:31
The more I staredخیره شدم down my diagnosisتشخیص,
105
319485
2508
هرچه بیشتر به تشخیص خودم خیره شدم،
05:34
the more I recognizedشناسایی شده
that I had my ownخودت quietساکت versionنسخه
106
322017
3380
بیشتر متوجه شدم که نسخه آرام خودم را دارم
05:37
of the ideaاندیشه that good things
happenبه وقوع پیوستن to good people.
107
325421
3105
از این ایده که چیزهای خوب
برای آدمهای خوب پیش می‌آید.
05:41
Aren'tنه I good?
108
329150
1156
آیا آدم خوبی نبودم؟
05:42
Aren'tنه I specialویژه somehowبه نحوی?
109
330744
1816
آیا به نوعی خاص نبودم؟
05:45
I have committedمرتکب شده zeroصفر homicidesقتل
110
333144
2802
تا به امروز
05:47
to dateتاریخ.
111
335970
1165
آدم نکشته‌ام.
05:49
(Laughterخنده)
112
337159
2499
(خنده)
05:51
(Applauseتشویق و تمجید)
113
339682
1936
(تشویق)
05:53
So why is this happeningاتفاق می افتد to me?
114
341642
1783
پس چرا این اتفاق برای من پیش آمد؟
05:56
I wanted God to make me good
115
344650
2182
می‌خواستم خدا من را شفا دهد
05:58
and to rewardجایزه my faithایمان with just a fewتعداد کمی
shiningدرخشان awardsجوایز alongدر امتداد the way.
116
346856
3960
و ایمانم را فقط با چندتایی
پاداش درخشان در طول راه پاداش دهد.
06:03
OK, like, a lot of shiningدرخشان awardsجوایز.
117
351377
2254
بله، خب یک عالمه پاداش درخشان.
06:05
(Laughterخنده)
118
353655
1008
(خنده)
06:06
I believedمعتقد that hardshipsمشکلات
were only detoursمدارها
119
354687
2807
باور داشتم که مشقت
تنها بیراهه‌ای در
06:09
on what I was certainمسلم - قطعی would be
my long, long life.
120
357518
3561
آنچه که یقین داشتم زندگی
خیلی طولانی من می‌بود است.
06:14
As is this caseمورد with manyبسیاری of us,
it's a mindsetذهنیت that servedخدمت کرده است me well.
121
362270
4101
همانطور که این مورد، درباره بسیاری از ما
صدق می کند، این ذهنیت، خوب به من خدمت کرد.
06:19
The gospelانجیل of successموفقیت droveرانندگی کرد me to achieveرسیدن,
122
367024
3122
بشارت خوشبختی من را بسوی موفقیت،
06:22
to dreamرویا bigبزرگ,
123
370170
1570
رویای بزرگ داشتن،
06:23
to abandonرها کردن fearترس.
124
371764
1449
رهایی از ترس سوق داد.
06:26
It was a mindsetذهنیت that servedخدمت کرده است me well
125
374183
2472
ذهنیتی بود که
به خوبی به من خدمت کرد
06:28
untilتا زمان it didn't,
126
376679
1573
تا وقتی دیگر
06:30
untilتا زمان I was confrontedمقابله با with something
I couldn'tنمی توانستم manageمدیریت کردن my way out of;
127
378276
3961
تا این که من با چیزی روبرو شدم که نتوانستم
راه خود را برای خروج از آن مدیریت کنم.
تا این که خودم را در حالی‌که
در گفتگوی تلفنی می‌گفتم که
06:35
untilتا زمان I foundپیدا شد myselfخودم
sayingگفت: into the phoneتلفن,
128
383078
2642
06:37
"But I have a sonفرزند پسر,"
129
385744
1529
«اما من یک پسر دارم»، یافتم.
06:39
because it was all
I could think of to say.
130
387776
3016
چون همه آن چیزی بود که
برای گفتن به ذهنم آمد.
06:45
That was the mostاکثر difficultدشوار
momentلحظه to acceptقبول کردن:
131
393411
2535
آن سخت‌ترین لحظه‌ای بود
که بپذیرم:
06:48
the phoneتلفن call, the walkراه رفتن to the hospitalبیمارستان,
132
396637
3243
آن تماس تلفنی، رفتن به بیمارستان،
06:51
when I realizedمتوجه شدم that my ownخودت
personalشخصی prosperityرفاه gospelانجیل
133
399904
3699
وقتی که تشخیص دادم که
بشارت خوشبختی شخصی خودم
06:55
had failedناموفق me.
134
403627
1189
شکستم داده بود.
06:57
Anything I thought was good
or specialویژه about me could not saveصرفه جویی me --
135
405673
4955
هر چیز خوب یا خاصی که در باره خودم
تصور کردم، نتوانست مرا حفظ کند --
07:02
my hardسخت work, my personalityشخصیت,
136
410652
2784
سختی کوشی من، شخصیت من،
07:05
my humorشوخ طبعی, my perspectiveچشم انداز.
137
413460
2681
شوخ طبعی من، چشم‌انداز آینده من،
07:08
I had to faceصورت the factواقعیت that my life
is builtساخته شده with paperکاغذ wallsدیوارها,
138
416914
3849
مجبور شدم با این واقعیت روبرو شوم که
زندگی من از کاغذ دیواری ساخته شده،
07:12
and so is everyoneهر کس else'sچیز دیگری است.
139
420787
1931
و همین طور زندگی بقیه آدمها.
07:16
It is a hardسخت thought to acceptقبول کردن
that we are all a breathنفس کشیدن away
140
424821
4105
تصورش هم سخت است که بپذیریم
همه ما فقط یک نفس فاصله داریم
07:20
from a problemمسئله that could
destroyاز بین رفتن something irreplaceableغیر قابل تعویض است
141
428950
3781
از مشکلی که بتواند
چیزی غیرقابل جایگزین را خراب کند
07:24
or alterتغییر دادن our livesزندگی می کند completelyبه صورت کامل.
142
432755
2112
یا زندگی‌های ما را کاملاً تغییر دهد.
07:27
We know that in life
there are beforesbefores and aftersبعد.
143
435644
3280
ما می‌دانیم که در زندگی
گذشته و آینده‌ای وجود دارد.
07:31
I am askedپرسید: all the time to say
that I would never go back,
144
439743
4321
از من خواسته می‌شود همیشه بگویم که
هرگز برنخواهم گشت،
07:36
or that I've gainedبه دست آورد
so much in perspectiveچشم انداز.
145
444088
2507
یا این‌که در چشم انداز
خیلی به‌دست آورده‌ام.
07:39
And I tell them no,
146
447074
1809
و من به آنها می‌گویم نه،
07:40
before was better.
147
448907
1944
گذشته بهتر بود.
چند ماه بعد از اینکه بیمار شدم،
در این باره نوشتم،
07:45
A fewتعداد کمی monthsماه ها after I got sickبیمار,
I wroteنوشت about this
148
453793
2310
و سپس آن را برای سردبیری
در نیویویرک تایمز فرستادم.
07:48
and then I sentارسال شد it off to an editorسردبیر
at the "Newجدید Yorkیورک Timesبار."
149
456127
2979
07:51
In retrospectنگاهی به گذشته, takingگرفتن one of the mostاکثر
vulnerableآسیب پذیر momentsلحظات of your life
150
459742
4197
حال در نگاه به گذشته، برداشتن یکی از
آسیب‌پذیرترین لحظات زندگی‌تان
07:55
and turningچرخش into an op-edop-ed
151
463963
1530
و تبدیل کردن آن به یک تیتر
07:57
is not an amazingحیرت آور way
to feel lessکمتر vulnerableآسیب پذیر.
152
465517
2790
روش جالبی برای احساس آسیب‌پذیری کمتر نیست.
08:00
(Laughterخنده)
153
468331
1486
(خنده)
08:01
I got thousandsهزاران نفر of lettersنامه ها and emailsایمیل ها.
154
469841
2775
هزارن نامه و ایمیل دریافت کردم.
هنوز هم هر روز انها را می‌گیرم.
08:04
I still get them everyهرکدام day.
155
472943
1553
08:07
I think it is because
of the questionsسوالات I askedپرسید:.
156
475274
2627
فکر می‌کنم این به خاطر
سوالی است که پرسیدم.
08:10
I askedپرسید:: How do you liveزنده
withoutبدون quiteکاملا so manyبسیاری reasonsدلایل
157
478321
4600
پرسیدم: چطور برای چیزهای بدی که اغلب
بدون دلیل زیادی برایتان
08:14
for the badبد things that happenبه وقوع پیوستن?
158
482945
1703
اتفاق می‌افتد زندگی می‌کنید؟
08:17
I askedپرسید:: Would it be better to liveزنده
withoutبدون outrageousظالمانه formulasفرمول ها
159
485124
5262
پرسیدم: آیا بهتر نمی‌شد
بدون این فرمول‌های ظالمانه زندگی کنیم
08:22
for why people deserveسزاوار what they get?
160
490410
2484
که چرا مردم مستحق چیزی که سرشان میاید
هستند؟
08:26
And what was so funnyخنده دار
and so terribleوحشتناک was, of courseدوره,
161
494093
3247
و آنچه بسیار خنده‌دار و وحشتناک بود،
البته،
فکر کردم از مردم خواسته‌ام
برای کمتر هیجانزده شدن
08:29
I thought I askedپرسید: people to simmerبجوشد down
162
497364
2242
در مورد نیاز به توضیح برای
اتفاقات بدی که اتفاق افتاده است.
08:31
on needingنیازمند an explanationتوضیح
for the badبد things that happenedاتفاق افتاد.
163
499630
2763
08:34
So what did thousandsهزاران نفر of readersخوانندگان do?
164
502417
2631
پس هزاران خواننده چه کردند؟
08:37
Yeah, they wroteنوشت to defendدفاع the ideaاندیشه
that there had to be a reasonدلیل
165
505072
4285
بله، آنها نوشتند تا از این عقیده دفاع کنند
که باید دلیلی باشد پشت آنچه
08:41
for what happenedاتفاق افتاد to me.
166
509381
1712
که برای ما اتفاق می‌افتد.
08:43
And they really want me
to understandفهمیدن the reasonدلیل.
167
511117
2787
و آنها واقعاً می‌خواهند
که من آن دلیل را درک کنم.
08:46
People want me to reassureاطمینان حاصل کنید them
that my cancerسرطان is all partبخشی of a planطرح.
168
514438
4497
مردم می‌خواهند که به آنها اطمینان دهم
که سرطان من بخشی از برنامه(الهی) است.
08:51
A fewتعداد کمی lettersنامه ها even suggestedپیشنهادی
it was God'sخدایا planطرح that I get cancerسرطان
169
519808
3421
چند نامه حتی توصیه کردند که
این برنامه خداست که من به سرطان مبتلا شوم
بنابراین می‌توانم با نوشتن
در مورد آن به مردم کمک کنم.
08:55
so I could help people
by writingنوشتن about it.
170
523253
2326
08:58
People are certainمسلم - قطعی
it is a testتست of my characterشخصیت
171
526669
2981
مردم مطمئنند که این تست شخصیت من یا
09:01
or proofاثبات of something terribleوحشتناک I've doneانجام شده.
172
529674
2298
اثبات کاری وحشتناک است که انجام داده‌ام.
09:04
They want me to know withoutبدون a doubtشک
173
532744
3030
آنها می‌خواهند بی هیچ شک بدانم
09:07
that there is a hiddenپنهان logicمنطق
to this seemingظاهرا chaosهرج و مرج.
174
535798
3833
که منطق پنهانی برای
این به ظاهر هرج و مرج وجود دارد.
09:12
They tell my husbandشوهر,
175
540302
1631
آنها به شوهرم می‌گویند ،
09:13
while I'm still in the hospitalبیمارستان,
176
541957
2001
در حالی که من هنوز در بیمارستان هستم،
09:15
that everything happensاتفاق می افتد for a reasonدلیل,
177
543982
2483
که همه چیز به دلیلی اتفاق می‌افتد،
09:18
and then stammerلکنت awkwardlyناخوشایند when he saysمی گوید,
178
546489
2768
و سپس به لکنت بیفتند موقعی که او می‌گفت،
09:21
"I'd love to hearشنیدن it.
179
549281
1289
«من دوست دارم آن را بشنوم.
09:23
I'd love to hearشنیدن the reasonدلیل
my wifeهمسر is dyingدر حال مرگ."
180
551111
2896
من دوست دارم دلیل مرگ زنم را بشنوم.»
09:27
And I get it.
181
555636
1166
و من آن را درک می کنم.
09:29
We all want reasonsدلایل.
182
557240
1869
همه ما دلایلی می‌خواهیم.
09:31
We want formulasفرمول ها
183
559133
1706
فرمول می‌خواهیم
09:32
to predictپیش بینی whetherچه
our hardسخت work will payپرداخت off,
184
560863
3575
برای پیش بینی این که
آیا سخت کوشی ما نتیجه خواهد داد،
09:36
whetherچه our love and supportحمایت کردن
will always make our partnersهمکاران happyخوشحال
185
564462
4138
آیا عشق و پشتیبانی ما
همیشه شریکمان را خوشحال خواهد کرد
09:40
and our kidsبچه ها love us.
186
568624
1564
و فرزندانمان ما را دوست دارند.
09:43
We want to liveزنده in a worldجهان
in whichکه not one ounceاونس
187
571460
2911
می‌خواهیم در دنیایی زندگی کنیم
که در آن ۲۸ گرم از
09:46
of our hardسخت work or our painدرد
or our deepestعمیق ترین hopesامیدوارم will be for nothing.
188
574395
5644
سخت کوشی یا درد ما یا عمیق‌ترین
امیدهای ما بی‌ارزش نباشند.
09:52
We want to liveزنده in a worldجهان
in whichکه nothing is lostکم شده.
189
580793
3903
می‌خواهیم در دنیایی زندگی کنیم
که در آن چیزی از دست نرود.
09:58
But what I have learnedیاد گرفتم
in livingزندگي كردن with stageمرحله IVIV cancerسرطان
190
586920
3972
اما آنچه در زندگی
با سرطان سطح ۴ آموخته‌ام
10:02
is that there is no easyآسان correlationهمبستگی
191
590916
2641
این است که هیچ همبستگی ساده‌ای بین
10:05
betweenبین how hardسخت I try
192
593581
2561
میزان تلاشی که می‌کنم
10:08
and the lengthطول of my life.
193
596166
1649
و طول عمر من نیست.
10:10
In the last threeسه yearsسالها,
I've experiencedبا تجربه more painدرد and traumaتروما
194
598920
4000
در سه سال گذشته، من درد و
ناراحتی بیشتری را در قیاس با آنچه
همیشه فکرش را می‌کردم
بتوان تحمل کنم تجربه کرده‌ام.
10:14
than I ever thought I could surviveزنده ماندن.
195
602944
2161
10:18
I realizedمتوجه شدم the other day that I've had
so manyبسیاری abdominalشکم surgeriesجراحی
196
606100
3354
تازگی فهمیدم که
جراحی‌های شکمی زیادی انجام داده‌ام
10:21
that I'm on my fifthپنجم bellyشکم buttonدکمه,
197
609478
2303
طوریکه روی پنجمین نافم هستم ،
10:23
and this last one is my leastکمترین favoriteمورد علاقه.
198
611805
2378
و این آخری از همه کمتر مورد ِعلاقه‌ام است.
10:26
(Laughterخنده)
199
614207
1814
(خنده)
10:29
But at the sameیکسان time,
I've experiencedبا تجربه love,
200
617410
3455
اما همان زمان، عشق را تجربه کرده‌ام،
10:32
so much love,
201
620889
2007
عشق فراوان،
10:34
love I find hardسخت to explainتوضیح.
202
622920
2258
عشقی که توصیفش برایم سخت است.
10:38
The other day, I was readingخواندن the findingsیافته ها
203
626230
2365
یک روز ، در حال خواندن یافته‌های
10:40
of the Nearنزدیک Deathمرگ Experienceتجربه
Researchپژوهش Foundationپایه,
204
628619
3192
بنیاد پژوهشی تجربه‌های نزدیک به مرگ بودم،
10:43
and yes, there is suchچنین a thing.
205
631835
2082
و بله، چنین چیزی وجود دارد.
10:45
People were interviewedمصاحبه شد
about theirخودشان brushesبرس with deathمرگ
206
633941
2596
با افرادی مصاحبه شده بود
درباره مواجه‌شان با مرگ
10:48
in all kindsانواع of circumstancesشرایط:
207
636561
1746
در انواع شرایط:
10:50
carماشین accidentsحوادث, laborنیروی کار and deliveryتحویل,
208
638331
2468
حوادث رانندگی، کار و زایمان،
10:52
suicidesخودکشی.
209
640823
1433
خودکشی،
10:54
And manyبسیاری reportedگزارش داد the sameیکسان oddفرد thing:
210
642280
2357
و بسیاری از آنها همان چیز
عجیب را گزارش داده‌اند:
10:57
love.
211
645429
1174
عشق.
10:59
I'm sure I would have ignoredنادیده گرفته شد it
if it hadn'tتا به حال نیست remindedیادآور شدم me
212
647127
2717
مطمئن هستم آن را نادیده می‌گرفتم
اگر چیزی را یادم نمی‌آورد
11:01
of something I had experiencedبا تجربه,
213
649868
1516
که تجربه‌اش کرده‌ام،
11:03
something I feltنمد
uncomfortableناراحت tellingگفتن anyoneهر کسی:
214
651408
2789
چیزی که در گفتنش به دیگران احساس
ناراحتی داشتم:
11:06
that when I was sure
that I was going to dieمرگ,
215
654763
2854
ابن که وقتی مطمئن شدم که می‌خواهم بمیرم
11:09
I didn't feel angryخشمگین.
216
657641
1796
احساس عصبانیت نکردم.
11:12
I feltنمد lovedدوست داشتنی.
217
660626
1561
احساس عشق کردم.
11:15
It was one of the mostاکثر surrealسورئالیسم things
I have experiencedبا تجربه.
218
663123
3496
این یکی از توهمی‌ترین چیزهایی بود
که تجربه کردم.
11:18
In a time in whichکه I should have
feltنمد abandonedرها شده by God,
219
666643
4093
در زمانی که باید احساس می‌کردم
خدا مرا رها کرده است،
11:22
I was not reducedکاهش to ashesخاکستر.
220
670760
2294
به خاکستر تبدیل نشدم.
11:25
I feltنمد like I was floatingشناور,
221
673598
2345
احساس کردم شناورم،
11:27
floatingشناور on the love and prayersنماز
222
675967
1764
شناور روی عشق و دعاهای
11:29
of all those who hummedخندید
around me like workerکارگر beesزنبورها,
223
677755
3261
همه کسانی که مثل زنبورهای کارگر
اطرافم پرسه می‌زدند،
11:33
bringingبه ارمغان آوردن me notesیادداشت and socksجوراب and flowersگل ها
224
681040
2797
یادداشت و جوراب و لحاف چهل‌تکه گلدوزی شده
11:35
and quiltsسفره embroideredدوزی شده
with wordsکلمات of encouragementتشویق.
225
683861
3239
با کلمات تشویقی آوردند.
11:39
But when they satنشسته besideدر كنار me,
226
687707
2172
اما وقتی دستم در دست آنها،
11:41
my handدست in theirخودشان handsدست ها,
227
689903
1923
در کنارم نشستند،
11:43
my ownخودت sufferingرنج کشیدن beganآغاز شد to feel
like it had revealedنشان داد to me
228
691850
3618
رنج کشیدنم به این حس تبدیل شد که
رنج دیگران را برایم آشکار می‌کرد.
11:47
the sufferingرنج کشیدن of othersدیگران.
229
695492
1459
11:49
I was enteringورود a worldجهان
of people just like me,
230
697733
2974
من به دنیای افرادی وارد شدم
که درست مثل من بود،د،
11:53
people stumblingتکان خوردن around in the debrisباقیمانده
231
701572
2252
افرادی که در حال سکندری خوردن در آوار
11:55
of dreamsرویاها they thought
they were entitledحق الزحمه to
232
703848
2816
رویاهایی بودند که
فکر می‌کردند مستحق آن هستند
11:58
and plansبرنامه ها they didn't
realizeتحقق بخشیدن they had madeساخته شده.
233
706688
2650
و طرح‌هایی که تشخیص نمی‌دانند ریخته‌اند،
12:02
It was a feelingاحساس of beingبودن more connectedمتصل,
somehowبه نحوی, with other people,
234
710126
4232
حس ارتباط بیشتر داشتن،
به نوعی، با افراد دیگر ،
12:06
experiencingتجربه کردن the sameیکسان situationوضعیت.
235
714382
2263
در حال تجربه کردن وضعیتی مشابه.
12:09
And that feelingاحساس
stayedماند with me for monthsماه ها.
236
717304
2728
و این احساس برای ماه ها با من ماند.
12:12
In factواقعیت, I'd grownرشد کرد so accustomedعادت کرده است to it
237
720493
1875
در واقع، من آنقدر به آن عادت کرده بودم
12:14
that I startedآغاز شده to panicوحشت
at the prospectچشم انداز of losingاز دست دادن it.
238
722392
3250
که از فکر از دست دادن آن می‌ترسیدم.
12:17
So I beganآغاز شد to askپرسیدن friendsدوستان, theologiansمتکلمان,
historiansمورخان, nunsراهبه ها I likedدوست داشت,
239
725666
6242
پس از دوستان، الهیات‌شناسان
مورخان، راهبه‌‌های محبوبم سوال کردم که
12:23
"What I am I going to do
when that lovingبا محبت feelingاحساس is goneرفته?"
240
731932
3611
«من چه کنم وقتی که
این احساس عشق از بین برود؟»
و دقیقا می‌دانستند که
من راجع به چه حرف می‌زدم،
12:28
And they knewمی دانست exactlyدقیقا
what I was talkingصحبت کردن about,
241
736143
2302
12:30
because they had eitherیا
experiencedبا تجربه it themselvesخودشان
242
738469
2287
چون خودشان تجربه‌اش را داشتند
12:32
or they'dآنها می خواهند readخواندن about it
in great worksآثار of Christianمسیحی theologyالهیات.
243
740780
3030
یا که راجع به آن در شاهکارهای الهیات مسیحی خوانده بودند..
12:35
And they said,
244
743834
1279
و آنها گفتند:
12:37
"Yeah, it'llآن خواهد شد go.
245
745137
2039
« بله، می‌گذرد.
12:39
The feelingsاحساسات will go.
246
747872
1476
احساسات می‌گذرند.
12:41
And there will be no formulaفرمول
for how to get it back."
247
749817
2967
و فرمولی وجود نخواهد داشت
برای این که چطور آن را برگردانی.»
12:45
But they offeredارایه شده me
this little pieceقطعه of reassuranceاطمینان,
248
753672
2518
اما به من این یک ذره اطمینان
کوچک را دادند،
12:48
and I clungچسبیده to it.
249
756214
1362
و من به آن چسبیده‌ام.
12:50
They said,
250
758375
1170
آنها گفتند،
12:51
"When the feelingsاحساسات recedeعقب نشینی کن like the tidesجزر و مد,
251
759569
3094
«هنگامی که احساسات
مانند امواج فروکش می‌کند،
12:54
they will leaveترک کردن an imprintاثر."
252
762687
1793
اثری از خود به جا می‌گذارد.»
12:57
And they do.
253
765806
1466
و همینطور است.
12:59
And it is not proofاثبات of anything,
254
767887
3083
و چیزی را ثابت نمی‌کند،
13:03
and it is nothing to boastبه رخ کشیدن about.
255
771906
1834
هیچ چیزی برای افتخار کردن وجود ندارد،
13:05
It was just a giftهدیه.
256
773764
1631
آن فقط یک هدیه بود.
بنابراین نمی‌توانم به هزاران ایمیلی
که دریافت کرده‌ام با برنامه
13:07
So I can't respondپاسخ دادن to
the thousandsهزاران نفر of emailsایمیل ها I get
257
775419
2865
13:10
with my ownخودت five-stepپنج مرحله ای planطرح
to divineالهی healthسلامتی
258
778308
2684
پنج گام خودم به سوی سلامتی الهی و
13:13
and magicalجادویی floatingشناور feelingsاحساسات.
259
781016
2110
احساسات جادویی شناور جواب دهم.
13:16
I see that the worldجهان is joltedjolted by eventsمناسبت ها
that are wonderfulفوق العاده and terribleوحشتناک,
260
784023
5983
می‌بینم که جهان می‌لرزد
از وقایعی که فوق العاده و وحشتناک، باشکوه
13:22
gorgeousزرق و برق دار and tragicغم انگیز.
261
790030
2350
و غم انگیز‌اند.
13:25
I can't reconcileوفق دادن the contradictionتناقض,
262
793191
2284
من نمی‌توانم تضاد را با هم آشتی دهم،
13:28
exceptبجز that I am beginningشروع to believe
that these oppositesمخالفان
263
796840
2912
مگر این که باور کنم که این تضادها
13:31
do not cancelلغو eachهر یک other out.
264
799776
2463
همدیگر را از بین نمی‌برند.
13:35
Life is so beautifulخوشگل,
265
803047
2449
زندگی بسیار زیباست،
13:37
and life is so hardسخت.
266
805520
2000
و زندگی بسیار سخت است،
13:42
Todayامروز, I am doing quiteکاملا well.
267
810372
2691
امروز حالم خوب است.
به نظر می رسد داروهای ایمونوتراپی
(ایمن درمانی) موثر بوده‌اند.
13:46
The immunotherapyایمونوتراپی drugsمواد مخدر
appearبه نظر می رسد to be workingکار کردن,
268
814230
2831
13:49
and we are watchingتماشا کردن
and waitingدر انتظار with scansاسکن می کند.
269
817085
2761
و به اسکن‌ها ادامه می‌دهیم.
13:52
I hopeامید I will liveزنده a long time.
270
820709
2197
امیدوارم مدت طولانی زندگی کنم.
13:55
I hopeامید I will liveزنده long enoughکافی
to embarrassشرم آور my sonفرزند پسر
271
823990
4234
امیدوارم به اندازه کافی زنده بمانم
تا پسرم را خجالت‌زده کنم
14:00
and to watch my husbandشوهر
loseاز دست دادن his beautifulخوشگل hairمو.
272
828248
2944
و ببینم که همسرم
موهای زیبایش را از دست داده.
14:04
And I think I mightممکن.
273
832027
1449
و فکر کنم احتمالش باشد..
14:06
But I am learningیادگیری to liveزنده
274
834161
2149
اما در حال یادگیری برای زندگی کردن هستم
14:08
and to love
275
836334
1787
و برای عاشق بودن
14:10
withoutبدون countingبا احتساب the costهزینه,
276
838145
2218
بدون حساب کردن هزینه،
14:12
withoutبدون reasonsدلایل and assurancesاطمینان
that nothing will be lostکم شده.
277
840387
4201
بدون دلیل و اطمینان به اینکه
چیزی از دست نمی‌رود.
14:17
Life will breakزنگ تفريح your heartقلب,
278
845143
2161
زندگی قلب شما را می‌شکند،
14:20
and life mayممکن است take everything you have
279
848130
2633
و زندگی ممکن است هر آنچه را
که دارید و به هر چه امید
14:22
and everything you hopeامید for.
280
850787
1737
بسته‌اید، از شما بگیرد.
14:25
But there is one kindنوع
of prosperityرفاه gospelانجیل that I believe in.
281
853063
4246
اما نوعی از بشارت خوشبختی
هست که به آن ایمان دارم.
14:29
I believe that in the darknessتاریکی,
282
857868
2368
من ایمان دارم که در تاریکی،
14:32
even there,
283
860260
1531
حتی آنجا،
14:33
there will be beautyزیبایی,
284
861815
1798
زیبایی وجود دارد،
14:35
and there will be love.
285
863637
1681
و عشق وجود دارد.
14:37
And everyهرکدام now and then,
286
865342
2483
و هر از گاهی،
14:39
it will feel like more than enoughکافی.
287
867849
3037
بیش از حد لازم احساس خواهد شد.
14:43
Thank you.
288
871990
1201
ممنون.
14:45
(Applauseتشویق و تمجید)
289
873215
3435
(تشویق)
Translated by Hasan Emami
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Kate Bowler - Divinity professor, author
Kate Bowler is reexamining her perspective on the "prosperity gospel": the belief that good things happen to good people.

Why you should listen

After being diagnosed with stage IV cancer at age 35, Duke tenured professor and author Kate Bowler launched a national conversation about why it feels so difficult to speak frankly about suffering. She delves into how we live and cope with pain and suffering in Everything Happens for a Reason: And Other Lies I've Loved, a New York Times bestselling memoir, and in her popular podcast, Everything Happens. She is also the author of Blessed: A History of the American Prosperity Gospel, which received widespread media and academic attention as the first history of a movement based on divine promises of health, wealth and happiness. She has appeared on NPR and The TODAY Show, Amanpour & Company as well as in the New York Times, Washington Post and TIME Magazine. Her work has also been praised by a wide variety of religious and political publications, from liberal print media to conservative talk radio.

More profile about the speaker
Kate Bowler | Speaker | TED.com