ABOUT THE SPEAKER
Kaustav Dey - Fashion revolutionary
Kaustav Dey leads marketing for Tommy Hilfiger in India.

Why you should listen

Kaustav Dey has always been fascinated by the role of fashion as a vehicle for protest, both in his own life and in the fashion industry. He believes that fashion has played a key role in counterculture history -- and that now more than ever, we need to fight censorship and repression with fashion.

Dey earned a bachelor's degree in electrical and electronics engineering from Madras University in Chennai, and he holds an MBA in marketing and communications from MICA in Ahmedabad, India. He loves fashion, food and his six dogs.

More profile about the speaker
Kaustav Dey | Speaker | TED.com
TED@Tommy

Kaustav Dey: How fashion helps us express who we are -- and what we stand for

کاستاو دی: مُد چگونه به ما کمک می‌کند بیان کنیم که هستیم -- و پای چه ایستاده‌ایم

Filmed:
1,173,968 views

هیچ کس درباره زنی که در نیویورک جین آبی پوشیده فکر خاصی نمی‌کند -- اما وقتی برنده جایزه نوبل ملاله آن را می‌پوشد، یک حرکت سیاسی می‌شود. در سراسر جهان، فردگرایی می‌تواند یک جرم، و نحوه لباس پوشیدن می‌تواند شکلی از اعتراض باشد. در یک سخنرانی درباره قدرت آنچه می‌پوشیم، کاستاو دی بررسی می‌کند که مد چگونه به ما زبان بی‌کلامی برای مخالفت و جرأت پذیرفتن خود معتبرمان را می‌دهد.
- Fashion revolutionary
Kaustav Dey leads marketing for Tommy Hilfiger in India. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I was around 10 when one day,
0
931
2586
تقربیاً ده ساله بودم وقتی‌که یک روز
00:15
I discoveredکشف شده a boxجعبه
of my father'sپدر oldقدیمی things.
1
3541
2743
جعبه‌ای‌‌ از وسایل قدیمی پدرم پیدا کردم.
00:18
In it, underزیر a bunchدسته ای
of his collegeکالج textbooksکتاب های درسی,
2
6985
2830
درون آن، زیر تلّی از کتابهای دانشگاهش،
00:21
was a pairجفت of blackسیاه corduroycorduroy
bell-bottombell-bottom pantsشلوار.
3
9839
4472
یک شلوار مخمل کبریتی
کمر دکمه‌ای پیدا کردم.
00:27
These pantsشلوار were awfulخیلی بد و ناخوشایند --
4
15292
1863
شلوار افتضاح بود --
00:29
mustyکثیف and moth-eatenپروانه-خورده.
5
17179
1997
بید زده و کثیف.
00:31
And of courseدوره, I fellسقوط in love with them.
6
19200
2056
و البته که عاشقش شدم.
00:33
I'd never seenمشاهده گردید anything like them.
7
21770
1625
تا به آن روز
00:36
Untilتا زمان that day,
8
24154
1469
هیچ چیزی شبیهش را ندیده بودم.
00:37
all I'd ever knownشناخته شده and wornپوشیده
was my schoolمدرسه uniformلباس فرم,
9
25647
4490
هر آنچه می‌شناختم و می‌پوشیدم،
یونیفرم مدرسه‌ام بود.
00:42
whichکه, in factواقعیت, I was prettyبسیار gratefulسپاسگزار for,
10
30161
3217
که در واقع برایش سپاسگزار بودم،
00:45
because from quiteکاملا a youngجوان ageسن,
11
33402
2122
چون از یک زمانی در جوانی،
00:47
I'd realizedمتوجه شدم I was somewhatتاحدی differentناهمسان.
12
35548
2894
متوجه شده بودم به نحوی متفاوتم.
00:50
I'd never been one of the boysپسران my ageسن;
13
38885
2360
هرگز یکی از پسرهای هم سن و سالم نبوده ام؛
00:53
terribleوحشتناک at sportsورزش ها,
14
41269
1502
در ورزش بسیار بد،
00:54
possiblyاحتمالا the unmanliestunmanliest little boyپسر ever.
15
42795
2661
احتمالا غیرمردانه‌ترین پسربچه‌ تاکنون.
00:57
(Laughterخنده)
16
45480
1088
(خنده)
00:58
I was bulliedترسناک quiteکاملا a bitبیت.
17
46592
1666
کمی حرف زور می‌شنیدم.
01:01
And so, I figuredشکل گرفته that to surviveزنده ماندن
I would be invisibleنامرئی,
18
49408
4732
و در نتیجه،‌ متوجه شدم
برای نجات یافتن باید نامرئی بشوم،
01:06
and the uniformلباس فرم helpedکمک کرد me
19
54164
1585
و یونیفورم کمکم کرد.
01:08
to seemبه نظر می رسد no differentناهمسان from any other childکودک.
20
56532
2617
تا از هیچ بچه‌ی دیگری متفاوت دیده نشوم.
01:11
(Laughterخنده)
21
59173
1177
(خنده)
01:12
Well, almostتقریبا.
22
60374
2062
خب، تقریبا.
01:16
This becameتبدیل شد my dailyروزانه prayerنماز:
23
64253
1987
این دعای روزانه‌‌‌ی من شد:
01:18
"God, please make me
just like everybodyهمه elseچیز دیگری."
24
66264
3474
«خدایا، لطفا من را شبیه دیگران کن.»
01:23
I think this wentرفتی straightسر راست
to God'sخدایا voicemailپست صوتی, thoughگرچه.
25
71342
2585
گرچه فکر می‌کنم این دعا
مستقیم به صندوق صوتی خدا رفت.
01:25
(Laughterخنده)
26
73951
1052
(خنده)
01:27
And eventuallyدر نهایت, it becameتبدیل شد prettyبسیار clearروشن است
27
75027
2502
و در نهایت، کاملاً روشن شد
01:29
that I was not growingدر حال رشد up to be
the sonفرزند پسر that my fatherپدر always wanted.
28
77553
3820
که بزرگ نمی‌شدم تا به پسری
که همیشه پدرم می‌خواست تبدیل شوم.
01:33
Sorry, Dadبابا.
29
81833
1150
متاسفم بابا.
01:37
No, I was not going to magicallyجادویی changeتغییر دادن.
30
85523
2835
نه، نمی‌رفتم تا سحرآمیز تغییر کنم.
01:40
And over time, I grewرشد کرد lessکمتر and lessکمتر sure
that I actuallyدر واقع wanted to.
31
88382
5305
و با گذر زمان، کمتر و کمتر
مطمئن می‌شدم که من واقعا خواسته‌ام.
01:46
Thereforeاز این رو, the day those blackسیاه corduroycorduroy
bell-bottombell-bottom pantsشلوار cameآمد into my life,
32
94740
4604
بنابراین، روزی که آن شلوار
مخمل کبریتی مشکی کمردکمه‌ای به زندگیم آمد،
01:51
something happenedاتفاق افتاد.
33
99368
1320
چیزی اتفاق افتاد.
01:53
I didn't see pantsشلوار;
34
101227
1397
من شلوار را ندیدم؛
01:55
I saw opportunityفرصت.
35
103063
1501
من فرصت را دیدم.
01:57
The very nextبعد day,
I had to wearپوشیدن them to schoolمدرسه,
36
105087
2701
فردای همان روز،
باید آن را برای مدرسه می‌پوشیدم،
01:59
come what mayممکن است.
37
107812
1150
هرچه بادا باد.
02:01
And onceیک بار I pulledکشیده on those god-awfulافتضاح pantsشلوار
and beltedراديال them tightتنگ,
38
109820
3436
و زمانی‌که آن شلوار افتضاح خدایی را
پوشیدم و کمربندش را محکم بستم،
02:05
almostتقریبا instantlyفورا, I developedتوسعه یافته
what can only be calledبه نام a swaggerجادوگر.
39
113844
4396
تقریباً بلافاصله، به چیزی تبدیل شدم
که فقط می‌شود بهش گفت خوش‌تیپ.
02:10
(Laughterخنده)
40
118264
1632
(خنده)
02:11
All the way to schoolمدرسه,
41
119920
1666
تمام مسیر به سمت مدرسه،
02:13
and then all the way back
because I was sentارسال شد home at onceیک بار --
42
121610
2916
و سپس تمام مسیر برگشت،
چون بلافاصله به خانه فرستاده شدم --
02:16
(Laughterخنده)
43
124550
1308
(خنده)
02:17
I transformedتبدیل شده است into
a little brownرنگ قهوه ای rockسنگ starستاره.
44
125882
4107
من تبدیل به یک ستاره راک کوچک شدم.
02:22
(Laughterخنده)
45
130013
1539
(خنده)
02:23
I finallyسرانجام didn't careاهميت دادن anymoreدیگر
that I could not conformمطابق با.
46
131576
2975
در نهایت من دیگر به اینکه نمی‌توانم
همرنگ شوم اهمیتی نمی‌دادم.
02:26
That day, I was suddenlyناگهان celebratingجشن گرفتن it.
47
134982
2698
آن روز، ناگهان داشتم آن را جشن می‌گرفتم.
02:30
That day, insteadبجای of beingبودن invisibleنامرئی,
48
138770
2730
آن روز، به جای نامریی بودن،
02:33
I choseانتخاب کرد to be lookedنگاه کرد at,
49
141524
1794
من انتخاب کردم تا دیده شوم،
02:36
just by wearingپوشیدن something differentناهمسان.
50
144206
2073
فقط با پوشیدن چیزی متفاوت.
02:39
That day, I discoveredکشف شده
the powerقدرت of what we wearپوشیدن.
51
147136
4282
آن روز، من به قدرت آنچه می‌پوشیم پی بردم.
02:43
That day, I discoveredکشف شده
the powerقدرت of fashionمد,
52
151723
2673
آن روز، من به قدرت مُد پی بردم.
02:46
and I've been in love with it ever sinceاز آنجا که.
53
154956
2295
و از آن روز عاشقش بوده‌ام.
02:50
Fashionروش can communicateبرقراری ارتباط our differencesتفاوت ها
to the worldجهان for us.
54
158073
3891
مُد می‌تواند تفاوت‌های ما را
به دنیایی برای ما مرتبط سازد.
02:54
And with this simpleساده actعمل کن of truthحقیقت,
55
162717
2037
و با همین عمل ساده حقیقت،
02:56
I realizedمتوجه شدم that these differencesتفاوت ها --
56
164778
2828
من دریافتم که این تفاوت‌ها --
02:59
they stoppedمتوقف شد beingبودن our shameشرم آور.
57
167630
1946
دست از شرم ما بودن برداشتند.
03:02
They becameتبدیل شد our expressionsاصطلاحات,
58
170413
2631
آن‌ها بیان ما شدند،
03:05
expressionsاصطلاحات of our very uniqueمنحصر بفرد identitiesهویت ها.
59
173068
3404
بیانی از اصالت بسیار منحصر به فرد ما.
03:10
And we should expressبیان ourselvesخودمان,
60
178138
2177
و ما باید خودمان را ابراز کنیم،
03:12
wearپوشیدن what we want.
61
180339
1332
هر آنچه می‌خواهیم بپوشیم.
03:14
What's the worstبدترین that could happenبه وقوع پیوستن?
62
182285
1875
بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
03:16
The fashionمد policeپلیس are going to get you
for beingبودن so last seasonفصل?
63
184184
4830
پلیس مُد شما را بخاطر پوشیدن
آخرین فصل مُد دستگیر می‌کند؟
03:21
(Laughterخنده)
64
189038
1961
(خنده)
03:24
Yeah.
65
192667
1159
آره.
03:26
Well, unlessمگر اینکه the fashionمد policeپلیس
meantبه معنای something entirelyبه طور کامل differentناهمسان.
66
194329
5843
خب، مگر اینکه منظور پلیس مُد
چیزی کاملا متفاوت باشد.
03:34
Nobelنوبل Prizeجایزه laureateبرنده جایزه Malalaملاله
survivedجان سالم به در برد Talibanطالبان extremistsافراط گرایان
67
202088
4140
برنده جایزه نوبل، ملاله، در اکتبر ۲۰۱۲
03:38
in Octoberاکتبر 2012.
68
206252
1589
از دست افراطی‌های طالبان نجات پیدا کرد.
03:40
Howeverبا این حال, in Octoberاکتبر 2017,
she facedدر مواجهه a differentناهمسان enemyدشمن,
69
208495
4829
با این حال، در اکتبر ۲۰۱۷،
او با دشمنی متفاوت رو‌برو شد،
03:45
when onlineآنلاین trollsترول ها viciouslyشرم آور
attackedحمله کرد the photographعکس
70
213906
3820
وقتی‌که ترول‌های آنلاین
به طرز شرم آوری به عکسی که نشان می‌داد
03:49
that showedنشان داد the 20-year-oldساله
wearingپوشیدن jeansشلوار جین that day.
71
217750
3123
دخترک ۲۰ ساله آن روز
جین‌ پوشیده حمله کردند.
03:53
The commentsنظرات,
72
221984
1456
نظرها،
03:55
the hatredنفرت she receivedاخذ شده,
73
223464
1513
نفرتی که او دریافت کرد،
03:57
rangedمحدوده from "How long
before the scarfروسری comesمی آید off?"
74
225001
2982
از « چقدر مانده تا روسریت را درآوری؟»
04:00
to, and I quoteنقل قول,
75
228915
1252
تا، و من نقل قول می‌کنم،
04:03
"That's the reasonدلیل the bulletگلوله
directlyبه طور مستقیم targetedهدفمند her headسر
76
231008
3097
« این همان علتی‌ست که خیلی وقت پیش
گلوله درست به سمت سرش
04:06
a long time agoپیش."
77
234129
1290
نشانه رفته‌است.»
04:08
Now, when mostاکثر of us decideتصميم گرفتن
to wearپوشیدن a pairجفت of jeansشلوار جین
78
236430
2658
حالا، وقتی بیشترِ ما
تصمیم‌ می‌گیریم که جین بپوشیم
04:11
someplaceدر جایی like Newجدید Yorkیورک,
Londonلندن, Milanمیلان, Parisپاریس,
79
239112
3768
جاهایی مثل نیویورک، لندن، میلان، پاریس،
04:16
we possiblyاحتمالا don't stop
to think that it's a privilegeامتیاز;
80
244007
3824
احتمالا یک لحظه توقف نمی‌کنیم
که فکر کنیم این یک امتیاز محسوب می‌شود؛
04:21
something that somewhereجایی elseچیز دیگری
can have consequencesعواقب,
81
249049
3047
چیزی که جایی دیگر تبعاتی به همراه دارد،
04:25
something that can one day
be takenگرفته شده away from us.
82
253429
3418
چیزی که می‌تواند یک روز از ما گرفته شود.
04:30
My grandmotherمادر بزرگ was a womanزن
who tookگرفت extraordinaryخارق العاده pleasureلذت
83
258447
3094
مادربزرگ من زنی بود که لذت خارق‌العاده‌ای
04:33
in dressingتزئین up.
84
261565
1297
از لباس پوشیدن می‌برد.
04:34
Her fashionمد was colorfulرنگارنگ.
85
262886
2090
مُد او رنگارنگ بود.
04:37
And the colorرنگ she lovedدوست داشتنی to wearپوشیدن so much
was possiblyاحتمالا the only thing
86
265000
3689
و رنگی که او عاشق پوشیدنش بود
احتمالاً تنها چیزی بود
04:40
that was trulyبراستی about her,
87
268713
1904
که حقیقتاً درباره او بود،
04:42
the one thing she had agencyآژانس over,
88
270641
1949
تنها چیزی که او ماموریتش را داشت،
04:45
because like mostاکثر other womenزنان
of her generationنسل in Indiaهندوستان,
89
273139
2809
چون همانند بسیاری از زنان هم نسلش در هند،
04:47
she'dاو می خواهد never been allowedمجاز to existوجود دارد
90
275972
2674
او هرگز اجازه نداشته تا وجود داشته باشد
04:50
beyondفراتر what was dictatedدیکته شده
by customسفارشی and traditionسنت.
91
278670
2886
فراتر از آنچه که توسط فرهنگ
و سنت دیکته شده بود.
04:54
She'dدهنه been marriedمتاهل at 17,
92
282535
1779
او در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرده،
04:57
and after 65 yearsسالها of marriageازدواج,
when my grandfatherبابا بزرگ diedفوت کرد suddenlyناگهان one day,
93
285094
4691
و ۶۵ سال پس از ازدواج،
وقتی یک روز پدربزرگم ناگهان فوت کرد،
05:03
her lossاز دست دادن was unbearableغير قابل تحمل.
94
291198
1640
فقدانش غیر قابل تحمل بود.
05:07
But that day, she was going to loseاز دست دادن
something elseچیز دیگری as well,
95
295122
3771
اما آن روز، او می‌رفت
تا چیز دیگری هم از دست بدهد،
05:11
the one joyشادی she had:
96
299514
1272
تنها شادی‌ای که داشت:
05:13
to wearپوشیدن colorرنگ.
97
301433
1150
که لباس رنگی بپوشد.
05:16
In Indiaهندوستان, accordingبا توجه to customسفارشی,
98
304129
1854
طبق رسوم در هند
05:18
when a Hinduهندو womanزن becomesتبدیل می شود a widowبیوه,
99
306007
2276
وقتی زنی هندی بیوه می‌شود،
05:20
all she's allowedمجاز to wearپوشیدن is whiteسفید
100
308307
2695
همه آن چیزی که مجاز است بپوشد رنگ سفید است
05:23
from the day of the deathمرگ of her husbandشوهر.
101
311026
2078
از روز مرگ شوهرش
05:25
No one madeساخته شده my grandmotherمادر بزرگ wearپوشیدن whiteسفید.
102
313634
2137
هیچ کس مادربزرگم را
مجبور نکرده سفید بپوشد.
05:28
Howeverبا این حال, everyهرکدام womanزن she'dاو می خواهد knownشناخته شده
who had outlivedبیرون از خانه her husbandشوهر,
103
316424
3835
هر چند، تمام زنانی که می‌شناخت
که بیشتر از شوهرانشان زنده مانده بودند،
05:32
includingشامل her motherمادر,
104
320283
1583
از جمله مادر خودش،
05:33
had doneانجام شده it.
105
321890
1150
این کار را انجام داده بودند.
05:35
This oppressionظلم و ستم was so internalizedداخلی,
106
323463
4384
این ظلم آنچنان باطنی بود،
05:39
so deep-rootedعمیق ریشه دار,
107
327871
1597
آنچنان ریشه‌های عمیقی داشت،
05:41
that she herselfخودش refusedرد a choiceانتخابی.
108
329492
2643
که او خودش، انتخابی را نادیده گرفت.
05:46
She passedگذشت away this yearسال,
109
334649
1892
او امسال فوت کرد،
05:48
and untilتا زمان the day she diedفوت کرد,
110
336565
1602
و تا روز مرگش،
05:50
she continuedادامه یافت to wearپوشیدن only whiteسفید.
111
338191
2151
به پوشیدن تنها رنگ‌ سفید ادامه داد.
05:56
I have a photographعکس with her
from earlierقبلا, happierشادتر timesبار.
112
344275
3466
من عکسی با او دارم
از پیش‌تر، زمان‌های شادتر.
06:00
In it, you can't really see
what she's wearingپوشیدن --
113
348376
3015
در آن، نمی‌شود واقعاً دید چه پوشیده --
06:03
the photoعکس is in blackسیاه and whiteسفید.
114
351415
1790
عکس سیاه و سفید است.
06:05
Howeverبا این حال, from the way she's smilingخندان in it,
115
353783
2832
اما، از طرز لبخند زدنش در آن،
06:08
you just know she's wearingپوشیدن colorرنگ.
116
356639
1886
می‌فهمی که او رنگی پوشیده.
06:12
This is alsoهمچنین what fashionمد can do.
117
360382
2853
این همان کاری است که مُد می‌تواند بکند.
06:15
It has the powerقدرت to fillپر کن us with joyشادی,
118
363259
2115
این قدرت را دارد که ما را مملو از لذت کند،
06:17
the joyشادی of freedomآزادی to chooseانتخاب کنید for ourselvesخودمان
how we want to look,
119
365836
5280
لذت آزادی انتخاب برای خودمان،
که چطور می‌خواهیم دیده شویم،
06:23
how we want to liveزنده --
120
371140
1528
که چطور می‌خواهیم زندگی کنیم --
06:25
a freedomآزادی worthارزش fightingدعوا کردن for.
121
373638
2317
آزادی‌ای که ارزش جنگیدن دارد.
06:28
And fightingدعوا کردن for freedomآزادی, protestاعتراض,
comesمی آید in manyبسیاری formsتشکیل می دهد.
122
376608
3985
و جنگیدن برای آزادی، برای اعتراض،
به شکل‌های مختلف می‌آید.
06:33
Widowsزنان بیوه in Indiaهندوستان like my grandmotherمادر بزرگ,
thousandsهزاران نفر of them,
123
381805
3170
بیوه های هندی، مانند مادربزرگ من،
هزاران نفر از آن‌ها
06:36
liveزنده in a cityشهر calledبه نام VrindavanVrindavan.
124
384999
1854
در شهری به نام ورینداوان زندگی می‌کنند.
06:39
And so, it's been a seaدریا
of whiteسفید for centuriesقرن ها.
125
387720
2955
و بنابراین، آنجا برای قرن‌ها
دریایی از سفیدی بوده است.
06:44
Howeverبا این حال, only as recentlyبه تازگی as 2013,
126
392608
3094
به هر حال، به تازگی در سال ۲۰۱۳،
06:47
the widowsبیوه ها of VrindavanVrindavan
have startedآغاز شده to celebrateجشن گرفتن Holiهولی,
127
395726
3730
بیوه‌های ورینداوان تصمیم گرفتند
تا هولی را جشن بگیرند،
06:51
the Indianهندی festivalجشنواره of colorرنگ,
128
399947
2010
فستیوال رنگ‌های هند،
06:54
whichکه they are prohibitedممنوع
from participatingشرکت کننده in.
129
402665
2269
که آن‌ها از شرکت در آن منع شده بودند.
06:58
On this one day in Marchمارس,
130
406615
1620
در این روز در ماه مارس،
07:00
these womenزنان take the traditionalسنتی
coloredرنگی powderپودر of the festivalجشنواره
131
408259
3703
این زنان پودرهای رنگی فستیوال را برداشتند
07:04
and colorرنگ eachهر یک other.
132
412705
1473
و یکدیگر را رنگی کردند.
07:07
With everyهرکدام handfulتعداد انگشت شماری of the powderپودر
they throwپرت كردن into the airهوا,
133
415454
3929
با هر مشت پر پودری
که به هوا پرتاب می‌کردند،
07:11
theirخودشان whiteسفید sarissaris slowlyبه آرامی startشروع کن
to suffusesuffuse with colorرنگ.
134
419407
3834
ساری‌های سفیدشان به تدریج
شروع به پوشانیده شدن با رنگ کرد.
07:16
And they don't stop untilتا زمان
they're completelyبه صورت کامل coveredپوشش داده شده
135
424423
3444
و آن‌ها تا زمانی که کاملاً
با همه رنگ‌های رنگین کمان
07:19
in everyهرکدام hueرنگ of the rainbowرنگين كمان
that's forbiddenممنوع to them.
136
427891
3633
که از آن منع شده بودند
پوشیده نشدند دست برنداشتند.
07:24
The colorرنگ washesشستن off the nextبعد day,
137
432889
1883
روز بعد، رنگ شسته شد،
07:27
howeverبا این حال, for that momentلحظه in time,
138
435395
3063
اما برای آن لحظه در زمان،
07:30
it's theirخودشان beautifulخوشگل disruptionقطع.
139
438482
2274
این سرکشی زیبایشان بود.
07:34
This disruptionقطع,
140
442742
1390
این سرکشی،
07:37
any kindنوع of dissonanceناسازگاری,
141
445082
1479
هر گونه ناسازگاری،
07:39
can be the first gauntletدستکش we throwپرت كردن down
in a battleنبرد againstدر برابر oppressionظلم و ستم.
142
447116
3997
می‌تواند اولین دعوت به مبارزه‌ای باشد
که در جنگ علیه ظلم می‌کنیم.
07:44
And fashionمد --
143
452279
1186
و مُد --
07:45
it can createايجاد كردن visualبصری disruptionقطع for us --
144
453926
2410
می‌تواند سرکشی بصری
برای ما به وجود آورد --
07:48
on us, literallyعینا.
145
456926
1390
دقیقاً، بر ما.
07:51
Lessonsدرس ها of defianceبی احترامی
have always been taughtتدریس کرد
146
459942
2579
درس های مبارزه طلبی همواره
07:54
by fashion'sمد را great revolutionariesانقلابیون:
147
462545
1973
توسط انقلابیون بزرگ مُد
آموزش داده شده است:
07:57
its designersطراحان.
148
465045
1181
طراحان.
07:59
Jeanجین Paulپل GaultierGaultier taughtتدریس کرد us
that womenزنان can be kingsپادشاهان.
149
467041
4944
جین پال گالتیر به ما آموخت
که زنان می‌توانند پادشاه باشند.
08:04
Thomتوام Browneبراون --
150
472718
1347
تام براون --
08:06
he taughtتدریس کرد us that menمردان can wearپوشیدن heelsپاشنه.
151
474089
2817
او به ما آموخت که مردان
می‌توانند پاشنه بلند بپوشند.
08:10
And Alexanderالکساندر McQueenمک کوئین,
in his springبهار 1999 showنشان بده,
152
478392
4455
و الکساندر مک کویین، در نمایش بهار ۱۹۹۹،
08:14
had two giantغول roboticروباتیک armsبازوها
in the middleوسط of his runwayباند فرودگاه.
153
482871
3041
دو دست رباتیک بزرگ وسط اجرایش داشت.
08:19
And as the modelمدل, Shalomشالوم Harlowهارلو
beganآغاز شد to spinچرخش in betweenبین them,
154
487222
4893
و وقتی که مدل، شالوم هارلو،
شروع به چرخش میان آنها کرد،
08:24
these two giantغول armsبازوها --
155
492139
2129
این دو بازوی بزرگ --
08:26
furtivelyخشونت آمیز at first and then furiouslyخشمگین,
156
494292
2480
در ابتدا خشن و در ادامه شدید
08:28
beganآغاز شد to sprayافشانه colorرنگ ontoبه سوی her.
157
496796
2101
شروع به پاشیدن رنگ روی او کردند.
08:31
McQueenمک کوئین, thusبدین ترتیب,
158
499328
1742
مک کویین، بنابراین،
08:33
before he tookگرفت his ownخودت life,
159
501690
1724
قبل از اینکه خودکشی کند،
08:35
taughtتدریس کرد us that this bodyبدن
of oursما is a canvasبوم,
160
503438
3991
به ما آموخت که این بدن ما یک بوم است،
08:40
a canvasبوم we get to paintرنگ howeverبا این حال we want.
161
508088
3991
بومی که می‌توانیم
هر جور خواستیم نقاشیش کنیم.
08:45
Somebodyکسی who lovedدوست داشتنی this worldجهان of fashionمد
162
513467
2230
کسی که عاشق این دنیای مُد بود
08:47
was KararKarar NushiNushi.
163
515721
1466
کرار نوشی بود.
08:49
He was a studentدانشجو and actorبازیگر from Iraqعراق.
164
517548
2092
او دانشجو و بازیگری اهل عراق بود.
08:52
He lovedدوست داشتنی his vibrantپر جنب و جوش, eclecticعجیب و غریب clothesلباس ها.
165
520348
2345
او عاشق لباس های عجیب و پرطراوت خود بود.
08:55
Howeverبا این حال, he soonبه زودی startedآغاز شده receivingدریافت
deathمرگ threatsتهدید for how he lookedنگاه کرد.
166
523164
4819
با وجود اینکه، خیلی زود
به علت ظاهرش به مرگ تهدید شد.
09:00
He remainedباقی مانده است unfazedبی نظم.
167
528764
1431
او پریشان نشد.
09:02
He remainedباقی مانده است fabulousشگفت آور,
168
530754
1848
او شگفت انگیز ماند،
09:04
untilتا زمان Julyجولای 2017,
169
532626
1968
تا وقتی که در جولای ۲۰۱۷،
09:06
when KararKarar was discoveredکشف شده deadمرده
on a busyمشغول streetخیابان in Baghdadبغداد.
170
534618
4042
جسد کرار در خیابان شلوغی
در بغداد پیدا شد.
09:13
He'dاو می خواهد been kidnappedربوده شده.
171
541910
1523
او ربوده شده بود.
09:16
He'dاو می خواهد been torturedشکنجه شده.
172
544480
1261
شکنجه شده بود.
09:18
And eyewitnessesشاهدان عینی say that his bodyبدن
showedنشان داد multipleچندگانه woundsزخم ها.
173
546701
4208
و شاهدان عینی گفتند
که روی بدنش جای چندین زخم بود.
09:24
Stabچاقو woundsزخم ها.
174
552019
1178
زخم‌های چاقو.
09:27
Two thousandهزار milesمایل away in Peshawarپیشاور,
175
555838
2279
دو هزار مایل دورتر در پیشاور،
09:30
Pakistaniپاکستانی transgenderتغییر جنسیت activistفعال AlishaAlisha
was shotشات multipleچندگانه timesبار in Mayممکن است 2016.
176
558141
6412
به علیشاه فعال تراجنسیتی پاکستانی
در مه ۲۰۱۶ چندین بارتیراندازی شد.
09:37
She was takenگرفته شده to the hospitalبیمارستان,
177
565339
2036
او به بیمارستان برده شد،
09:39
but because she dressedلباس پوشیده
in women'sزنان clothingتن پوش,
178
567399
2175
اما چون لباس زنانه پوشیده بود،
09:41
she was refusedرد accessدسترسی به
to eitherیا the men'sمردان or the women'sزنان wardsبخش ها.
179
569598
4352
نه در بخش مردان پذیرش شد
نه در بخش زنان.
09:48
What we chooseانتخاب کنید to wearپوشیدن can sometimesگاه گاهی
be literallyعینا life and deathمرگ.
180
576270
4204
گاهی چیزی که انتخاب می کنیم تا بپوشیم
می تواند حقیقتاً مرگ یا زندگی باشد.
09:53
And even in deathمرگ,
we sometimesگاه گاهی don't get to chooseانتخاب کنید.
181
581569
3091
و حتی در مرگ، گاهی فرصت انتخاب نداریم.
09:57
AlishaAlisha diedفوت کرد that day
182
585387
1604
علیشاه آن روز فوت کرد
09:59
and then was buriedدفن شده as a man.
183
587015
2023
و به عنوان یک مرد به خاک سپرده شد.
10:02
What kindنوع of worldجهان is this?
184
590753
1625
این دنیا چگونه جهانی ست؟
10:05
Well, it's one in whichکه
it's naturalطبیعی است to be afraidترسیدن,
185
593142
3572
خب، جایی است
که طبیعی است که بترسی،
10:09
to be frightenedوحشت زده of this surveillanceنظارت,
186
597856
2532
وحشت این نظاره شدن،
10:12
this violenceخشونت againstدر برابر our bodiesبدن
and what we wearپوشیدن on them.
187
600412
3319
این خشونت علیه بدنمان و آنچه می‌پوشیم.
10:16
Howeverبا این حال, the greaterبزرگتر fearترس
is that onceیک بار we surrenderتسلیم شدن,
188
604928
4696
اما، ترس بزرگتر زمانی است که تسلیم شویم،
10:21
blendمخلوط کردن in
189
609648
1173
حل شویم
10:22
and beginشروع to disappearناپدید می شوند
one after the other,
190
610845
2176
و یکی پس از دیگیری شروع به محو شدن کنیم،
10:25
the more normalطبیعی this falseنادرست
conformityانطباق will look,
191
613907
2737
هر چه این هم رنگ شدن غلط
طبیعی تر به نظر برسد،
10:29
the lessکمتر shockingتکان دهنده
this oppressionظلم و ستم will feel.
192
617693
2305
این ظلم کمتر تکان دهنده احساس می‌شود.
10:34
For the childrenفرزندان we are raisingبالا بردن,
193
622285
1635
برای بچه‌هایی که بزرگ می‌کنیم،
10:36
the injusticeبی عدالتی of todayامروز could becomeتبدیل شدن به
the ordinaryعادی of tomorrowفردا.
194
624840
4117
بی‌عدالتی امروز می‌تواند
روند عادی فردا شود.
10:42
They'llآنها خواهند get used to this,
195
630849
1447
آنها به آن عادت خواهند کرد،
10:45
and they, too, mightممکن beginشروع to see
anything differentناهمسان as dirtyکثیف,
196
633104
3754
و آنها هم ممکن است شروع کنند
به دیدن هر چیز متفاوتی به عنوان زشتی،
10:50
something to be hatedمتنفر بود,
197
638413
1378
چیزی که باید نفرت انگیز باشد،
10:52
something to be extinguishedخاموش شد,
198
640763
1713
چیزی که باید نابود شود،
10:55
like lightsچراغ ها to be put out,
199
643546
1577
مانند نوری که خاموش می‌شود،
10:57
one by one,
200
645147
1167
یکی یکی،
10:58
untilتا زمان darknessتاریکی becomesتبدیل می شود a way of life.
201
646338
2007
تا جاییکه تاریکی شیوه‌ای از زندگی می‌شود.
11:02
Howeverبا این حال, if I todayامروز,
202
650738
2186
اما، اگر امروز من،
11:04
then you tomorrowفردا,
203
652948
1457
و سپس فردا تو،
11:06
maybe even more of us somedayروزی,
204
654429
1845
و حتی بیشتر ما روزی،
11:08
if we embraceپذیرفتن our right
to look like ourselvesخودمان,
205
656298
2863
اگر حقمان را در آغوش بگیریم
تا شبیه خودمان به نظر برسیم،
11:11
then in the worldجهان that's been
violentlyخشونت آمیز whitewashedسفید پوستان,
206
659185
2890
بعد در جهانی که با خشونت
سفید یک دست رنگ شده،
11:14
we will becomeتبدیل شدن به the pinprickspinpricks
of colorرنگ pushingهل دادن throughاز طریق,
207
662099
2673
ما تبدیل به ذرات رنگی
می‌شویم که هل می‌دهند،
11:17
much like those widowsبیوه ها of VrindavanVrindavan.
208
665286
1898
خیلی شبیه آن بیوه های ورینداوان.
11:21
How then, with so manyبسیاری of us,
209
669093
3444
چگونه پس از آن، با خیلی از ما،
11:24
will the crosshairsعلامت ضربدر of a gunاسلحه
210
672561
2080
نشانه یک اسلحه
11:26
be ableتوانایی to pickانتخاب کنید out KararKarar,
211
674665
1902
می تواند کرار را انتخاب کند،
11:29
Malalaملاله,
212
677412
1155
ملاله را،
11:31
AlishaAlisha?
213
679048
1155
علیشاه را؟
11:34
Can they killکشتن us all?
214
682223
1298
می‌توانند همه ما را بکشند؟
11:38
The time is now to standایستادن up,
215
686533
1773
الان زمانی‌ست که باید برخیزیم،
11:41
to standایستادن out.
216
689171
1368
که ایستادگی کنیم.
11:43
Where samenessهمسان بودن is safenessاجتماعی،احترام,
217
691407
2375
جاییکه یکپارچگی امنیت است،
11:45
with something as simpleساده as what we wearپوشیدن,
218
693806
2525
با چیزی به سادگی لباسی که می پوشیم،
11:48
we can drawقرعه کشی everyهرکدام eyeچشم to ourselvesخودمان
219
696355
2212
می‌توانیم هر نگاهی را
به سمت خودمان بکشانیم
11:51
to say that there are differencesتفاوت ها
in this worldجهان, and there always will be.
220
699041
4386
تا بگوییم در این جهان
تفاوت‌هایی هست و همیشه خواهد بود.
11:56
Get used to it.
221
704183
1234
به آن عادت کنید.
11:58
And this we can say withoutبدون a singleتنها wordکلمه.
222
706511
2919
و این را بدون گفتن
حتی یک کلمه می‌توانیم بگوییم.
12:01
Fashionروش can give us
a languageزبان for dissentمخالفت.
223
709844
2954
مُد می‌تواند زبانی برای اعتراض به ما بدهد.
12:05
It can give us courageشجاعت.
224
713710
1498
می تواند به ما جرأت بدهد.
12:07
Fashionروش can let us literallyعینا wearپوشیدن
our courageشجاعت on our sleevesآستین.
225
715971
4287
مُد می‌تواند عیناً ما را قادر سازد
که روی آستین‌هایمان شجاعت بپوشانیم.
12:13
So wearپوشیدن it.
226
721644
1153
پس بپوشیدش.
12:16
Wearپوشیدن it like armorزره پوش.
227
724327
1481
آن را مثل زره بپوشید.
12:18
Wearپوشیدن it because it mattersمسائل.
228
726771
1697
بپوشیدش چون اهمیت دارد.
12:21
And wearپوشیدن it because you matterموضوع.
229
729053
2017
و بپوشیدش چون شما اهمیت دارید.
12:23
Thank you.
230
731817
1150
سپاسگزارم.
12:24
(Applauseتشویق و تمجید)
231
732991
3170
(تشویق)
Translated by Mary Jane
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Kaustav Dey - Fashion revolutionary
Kaustav Dey leads marketing for Tommy Hilfiger in India.

Why you should listen

Kaustav Dey has always been fascinated by the role of fashion as a vehicle for protest, both in his own life and in the fashion industry. He believes that fashion has played a key role in counterculture history -- and that now more than ever, we need to fight censorship and repression with fashion.

Dey earned a bachelor's degree in electrical and electronics engineering from Madras University in Chennai, and he holds an MBA in marketing and communications from MICA in Ahmedabad, India. He loves fashion, food and his six dogs.

More profile about the speaker
Kaustav Dey | Speaker | TED.com