ABOUT THE SPEAKER
Christen Reighter - Poet, essayist
Christen Reighter writes and performs as a poet and essayist, focusing primarily on social justice issues.

Why you should listen

Christen Reighter's primary advocacy platform is for the childfree-choice. She often writes and speaks out about her experience obtaining elective sterilization at age 22, including how she encountered and confronted harassing societal prejudice, condescending medical paternalism, and civil rights violations. Her other writing and advocacy work includes LGBTQIA+ rights, gender equality, sex-positivity, women's issues (including sexual assault) and mental health issues and recovery. 

Reighter is also an award-winning spoken word artist. she has competed and performed across the country and in international competitions such "Brave New Voices" on on HBO.

Originally born and raised in Texas, Reighter now lives happily in beautiful Colorado with her partner and their three rambunctious cats, and she currently is finishing her MA in clinical mental health counseling.

More profile about the speaker
Christen Reighter | Speaker | TED.com
TEDxMileHighWomen

Christen Reighter: I don't want children -- stop telling me I'll change my mind

کریستن رایتر: من نمی‌خواهم بچه‌دار شوم -- اینقدر نگویید نظرم عوض خواهد شد.

Filmed:
3,281,231 views

از هر پنج زن در ایالات متحده آمریکا یک زن فرزند بیولوژیک نخواهد داشت و کریستن رایتر یکی از آن‌هاست. از وقتی سن‌اش کم بود، می‌دانست نمی‌خواهد بچه‌دار شود، علی‌رغم اصرار خیلی از افراد (از جمله پزشک‌اش) که به او گفت نظرش عوض خواهد شد. در این صحبت تاثیرگذار، او داستان‌اش برای تلاش در نابارور کردن خود را به اشتراک می‌گذارد -- و این نتیجه‌گیری را می‌کند که مادر شدن امتداد زنانگی‌ست و نه تعریف آن.
- Poet, essayist
Christen Reighter writes and performs as a poet and essayist, focusing primarily on social justice issues. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I recognizedشناسایی شده the rolesنقش ها
that were placedقرار داده شده on me very earlyزود.
0
0
4833
من خیلی زود متوجه نقش‌هایی شدم
که بر عهده‌م گذاشته شده بودند.
00:17
One persistentمداوم conceptمفهوم that I observedمشاهده شده --
1
5932
3050
یکی از مفاهیم پایداری که مشاهده کردم --
00:21
existingموجود است in our languageزبان, in our mediaرسانه ها --
2
9006
2357
که در زبان و رسانه‌هایمان وجود دارد،
00:23
was that womenزنان are not only
supposedقرار است to have childrenفرزندان,
3
11387
4991
این بود که زنان نه تنها قراره بچه بیاورند،
00:29
they are supposedقرار است to want to.
4
17340
1882
بلکه قراره این خواسته‌‌ی آن‌ها هم باشه.
00:32
This existedوجود داشت everywhereدر همه جا.
5
20558
1945
این موضوع همه‌جایی بود.
00:34
It existedوجود داشت in the waysراه ها
that adultsبزرگسالان spokeصحبت کرد to me
6
22527
4025
در نحوه حرف زدن بزرگترها با من
00:38
when they posedمطرح شد questionsسوالات
in the contextزمینه of "when."
7
26576
3960
وقتی که سوال‌هایی با مضمون
«کِی» ازم می پرسیدند.
00:43
"When you get marriedمتاهل ..."
8
31577
1881
"کی ازدواج می‌کنی ..."
00:45
"When you have kidsبچه ها ..."
9
33482
1674
"کی بچه‌دار می‌شی ..."
00:48
And these futureآینده musingsتجربیات
were always presentedارایه شده to me
10
36806
3000
و این آینده‌اندیشی‌های متفکرانه
همیشه به من گفته شده
00:51
like partبخشی of this Americanآمریکایی dreamرویا,
11
39830
2801
مثل بخشی از رویای آمریکایی معروف،
00:54
but it always feltنمد to me
like someoneکسی else'sچیز دیگری است dreamرویا.
12
42655
2689
اما من همیشه احساس می کردم که این
رویای یک نفر دیگه‌ست.
00:57
You see, a valueارزش that I have
always understoodفهمید about myselfخودم
13
45368
4231
می دونید، ارزشی که من همیشه
درباره‌ی خودم درک می کردم
01:01
was that I never wanted childrenفرزندان.
14
49623
2737
این بود که هیچ وقت دلم بچه نمی‌خواد.
01:04
And as a kidبچه, when I would try
to explainتوضیح this,
15
52996
3841
و وقتی خودم بچه بودم، و می خواستم این
موضوع رو توضیح بدهم،
01:08
this disconnectقطع شدن betweenبین
theirخودشان rolesنقش ها and my valuesارزش های,
16
56861
3809
این فقدان ارتباط میان
نقش آن‌ها و ارزش های خودم،
01:12
they oftenغالبا laughedخندید
17
60694
1616
اغلب بهم می خندیدند
01:14
in the way that adultsبزرگسالان do
at the absurditiesپوچ بودن of childrenفرزندان.
18
62334
3185
طوریکه آدم‌ بزرگ‌ها به کارهای
عجیب بچه‌ها می‌خندند.
01:18
And they would tell me knowinglyآگاهانه,
19
66770
1778
و عمداً به من می‌گفتند،
01:20
"You'llشما changeتغییر دادن your mindذهن."
20
68572
1555
«نظرت عوض می‌شه.»
01:23
And people have been sayingگفت:
things like that to me my wholeکل life.
21
71782
3600
در تمام طول زندگیم
این چیزها رو از افراد شنیده‌ام.
01:27
Otherwiseدر غیر این صورت politeبا ادب conversationگفتگو
can turnدور زدن intrusiveسرزده fastسریع.
22
75406
4376
وگرنه مکالمات مودبانه می توانند فورا
حالت مداخله پیدا کنند.
01:33
"Does your husbandشوهر know?"
23
81366
1722
«شوهرت می‌دونه؟»
01:35
(Laughterخنده)
24
83112
2807
(خنده حضار)
01:37
"Do your parentsپدر و مادر know?"
25
85943
1349
«پدر و مادرت می‌دونن؟»
01:39
(Laughterخنده)
26
87316
1150
(خنده حضار)
01:41
"Don't you want a familyخانواده?"
27
89132
1754
«نمی‌خوای خانواده داشته باشی؟»
01:44
"Don't you want to leaveترک کردن anything behindپشت?"
28
92463
2176
«نمی‌خوای از خودت چیزی باقی بگذاری؟»
01:48
And the primaryاولیه buzzwordکلمه کلیدی
when discussingبحث در مورد childlessnessبدون فرزند بودن,
29
96106
5871
و اون حرف شعارگونه‌ی همیشگی
که وقتی حرف از بچه نداشتن می‌زنی،
01:54
"That's selfishخود خواه."
30
102001
1442
"خودخواهیه."
01:59
There are countlessبی شماری reasonsدلایل
a womanزن mayممکن است have
31
107252
3333
یک زن می‌تونه دلایل بی‌شماری داشته باشه
02:02
for choosingانتخاب کردن to abstainاستراحت کن from motherhoodمادر بودن,
32
110609
3096
برای اینکه انتخاب کنه مادر نباشه،
02:05
the majorityاکثریت of them
not self-prioritizingخود اولویت بندی.
33
113729
2865
اکثر این دلایل
اولویت فردی ندارند.
02:10
But it is still sociallyاجتماعی acceptableقابل قبول است
to publiclyبه طور عمومی vilifyترساندن womenزنان as suchچنین,
34
118094
4302
ولی هنوز از لحاظ اجتماعی
تهمت زدن علنی به زنان پذیرفته شده‌ست
02:14
because noneهیچ کدام of these reasonsدلایل
have madeساخته شده it into the socialاجتماعی narrativeروایت.
35
122420
3634
چون هیچ‌کدوم از این دلایل
راهی به روایت اجتماعی باز نکردند.
02:18
When I was little and learningیادگیری
about the inevitabilityاجتناب ناپذیری of maternityزایمان,
36
126482
5683
وقتی بچه بودم و داشتم می‌فهمیدم
مادر شدن گریزناپذیره
02:24
it was never explainedتوضیح داد to me
37
132189
1743
هیچ‌وقت کسی به من توضیح نداد
02:25
the commonnessعادت of these factorsعوامل
that womenزنان considerدر نظر گرفتن,
38
133956
4031
شایع بودن عواملی رو
که زنان در نظر می‌گیرند
02:31
like the riskخطر of passingگذراندن on
hereditaryارثی illnessبیماری,
39
139718
2413
مانند خطر انتقال
بیماری‌های ارثی،
02:34
the dangerخطر of havingداشتن to stop
life-savingصرفه جویی در زندگی medicationدارو
40
142155
3158
خطر قطع داروهایی
که جان‌شون رو نجات می‌ده
02:37
for the durationمدت زمان of your pregnancyبارداری,
41
145337
1939
و در دوران بارداری نباید مصرف کنند.
02:39
concernنگرانی about overpopulationازدیاد جمعیت,
42
147300
2128
نگرانی‌های مربوط به رشد بالای جمعیت،
02:41
your accessدسترسی به to resourcesمنابع,
43
149452
1762
دسترسی به منابع،
02:44
and the factواقعیت that there are
415,000 childrenفرزندان
44
152269
5649
و این واقعیت که هر زمان نگاه کنی
۴۱۵٫۰۰۰ کودک در آمریکا
02:49
in the foster-careنگهداری فرزند systemسیستم
in the Unitedیونایتد Statesایالت ها at any givenداده شده time.
45
157942
3928
در سیستم نگهداری از
کودکان بی‌سرپرست هستند.
02:54
Reasonsدلایل like these, manyبسیاری more,
46
162842
3906
دلایلی از این دست، و خیلی بیشتر،
02:58
and the factواقعیت that I don't like to leaveترک کردن
things of this magnitudeاندازه to chanceشانس,
47
166772
4952
و این واقعیت که من نمی‌خوام
چیزهایی به این مهمی رو به شانس واگذار کنم،
03:03
all informedمطلع my decisionتصمیم گیری
48
171748
2358
همه‌ی این‌ها تصمیم آگاهانه‌م رو شکل داد
03:06
to becomeتبدیل شدن به surgicallyجراحی sterilizedاستریل شده است.
49
174130
1759
برای اینکه با جراحی خودم رو نازا کنم.
03:09
I beganآغاز شد my researchپژوهش eagerlyمشتاقانه.
50
177023
3386
من با شوق تحقیق و بررسی رو شروع کردم.
03:12
I wanted to fullyبه طور کامل understandفهمیدن
51
180433
1591
می‌خواستم کامل بفهمم
03:14
all that was going to come
with undergoingدر حال انجام a tubalلوله ligationبستن,
52
182048
5405
چه اتفاقاتی خواهند افتاد
وقتی عمل انعقاد لوله رو انجام بدم
03:19
whichکه is just anotherیکی دیگر wordکلمه
for gettingگرفتن your tubesلوله ها tiedگره خورده است.
53
187477
2801
که معادل همون بستن لوله‌های رحم هست.
03:22
I wanted to know approvalتصویب to aftermathپس از آن,
54
190809
3330
می‌خواستم میزان تایید و موفقیت بعد از عمل،
03:26
satisfactionرضایت ratesنرخ ها, risksخطرات, statisticsآمار.
55
194163
2661
میزان رضایت، خطرات و آمار رو بدونم.
03:30
And at first, I was empoweredتوانمند.
56
198171
2334
در ابتدا، احساس قدرت می‌کردم.
03:32
You see, the way the narrativeروایت
has always been taughtتدریس کرد to me,
57
200529
3722
می‌دونید، اون‌چه همیشه به من
آموزش داده شده بود
03:36
I would have thought that womenزنان
who didn't want childrenفرزندان were so rareنادر,
58
204275
4268
به من یاد داده بودند زنانی که
بچه نمی‌خواهند خیلی کمیاب هستند.
03:40
and then I learnedیاد گرفتم
one in fiveپنج Americanآمریکایی womenزنان
59
208567
3779
و بعد فهمیدم
از هر پنج زن آمریکایی
03:44
won'tنخواهد بود be havingداشتن a biologicalبیولوژیکی childکودک --
60
212370
2317
یک زن، فرزند بیولوژیک نخواهد داشت --
03:46
some by choiceانتخابی, some by chanceشانس.
61
214711
2833
بعضی‌ها به انتخاب خودشون،
بعضی‌ها بر حسب اتفاق.
03:49
(Applauseتشویق و تمجید)
62
217568
1189
(تشویق حضار)
03:50
But I was not aloneتنها.
63
218781
2363
ولی من تنها نبودم.
03:55
But the more I readخواندن,
the more disheartenedناامید کننده I becameتبدیل شد.
64
223192
2715
ولی هرچه بیشتر خوندم،
بیشتر ناامید شدم.
03:57
I readخواندن women'sزنان storiesداستان ها,
65
225931
2807
داستان زن‌هایی رو خوندم،
04:00
tryingتلاش کن desperatelyبه شدت to get this procedureروش.
66
228762
2714
که به سختی سعی داشتند
این عمل رو انجام بدهند.
04:04
I learnedیاد گرفتم how commonمشترک it was
for womenزنان to exhaustاگزوز theirخودشان financesامور مالی
67
232534
6395
فهمیدم چقدر برای زنان
هزینه کردن‌های بالا شایع هست
04:10
appealingجذاب to dozensده ها of ob-gynsگاو نر
over manyبسیاری yearsسالها,
68
238953
5476
برای اینکه به ده‌ها دکتر متخصص زنان
طی سال‌ها مراجعه کنند،
04:17
only to be turnedتبدیل شد down so manyبسیاری timesبار,
69
245921
1862
فقط برای اینکه پشت سر هم نه بشنوند.
04:19
oftenغالبا with suchچنین blatantانعطاف پذیر disrespectنادیده گرفتن
that they just gaveداد up.
70
247807
2931
گاهی همراه با میزانی از بی‌احترامی
که باعث می‌شد منصرف بشوند.
04:23
Womenزنان reportedگزارش داد that medicalپزشکی practitionersتمرینکنندگان
were oftenغالبا condescendingمتاسفانه
71
251529
6636
زنان گزارش داده بودند که پزشکان
اغلب چنان رفتار تحقیرآمیز
04:30
and dismissiveانصراف of theirخودشان motivationsانگیزه ها,
72
258189
2325
و بی‌اعتنا به انگیزه‌های آن‌ها دارند،
04:34
beingبودن told things like,
73
262236
1953
و حرف‌هایی که به‌ آن‌ها زده می‌شود مثل،
04:36
"Come back when you're marriedمتاهل
with a childکودک."
74
264213
2221
"برو وقتی ازدواج کردی و یه بچه آوردی بیا."
04:40
But womenزنان who did have childrenفرزندان,
who wentرفتی to go get this procedureروش,
75
268865
3988
اما زنانی که بچه هم داشتند،
و برای انجام این جراحی رفته بودند،
04:44
were told they were too youngجوان,
76
272877
1624
بهشون گفته بودند خیلی جوان هستید،
04:47
or they didn't have enoughکافی childrenفرزندان,
77
275707
3341
و به اندازه‌ی کافی بچه نیاوردید،
04:51
whichکه is very interestingجالب هست,
78
279072
1953
که خیلی حرف جالبیه.
04:53
because the legalقانونی requirementsالزامات in my stateحالت
for gettingگرفتن this kindنوع of surgeryعمل جراحي were,
79
281049
6261
چون در ایالتی که من هستم از نظر حقوقی
واجد شرایط بودن برای انجام این عمل اینه که
05:00
"Be at leastکمترین 21 yearsسالها oldقدیمی,"
80
288160
1651
"حداقل ۲۱ سال سن داشته باشید،"
05:03
"appearبه نظر می رسد of soundصدا mindذهن,
actingبازیگری of your ownخودت accordتوافق,"
81
291287
2938
"در شرایط صحت عقل،
و با رضایت فردی،"
05:06
and "have a 30-dayروز waitingدر انتظار periodدوره زمانی."
82
294249
1857
و "۳۰ روز در نوبت بمانید."
05:10
And I was perplexedناراحت that I could meetملاقات
all of these legalقانونی requirementsالزامات
83
298345
4413
و من گیج شده بودم از اینکه
تمامی این شرایط قانونی رو داشتم
05:16
and still have to faceصورت a battleنبرد
in the examامتحان roomاتاق
84
304067
3111
و هنوز مجبور بودم در اتاق معاینه
جنگ و جدل داشته باشم
05:19
for my bodilyبدنی autonomyخودمختاری.
85
307202
1467
برای آناتومی بدن خودم.
05:21
And it was dauntingدلهره آور,
86
309957
1681
و این ترسناک بود،
05:24
but I was determinedمشخص.
87
312468
1251
اما من مصمم بودم.
05:26
I rememberیاد آوردن I dressedلباس پوشیده so professionallyحرفه ای
to that first appointmentوقت ملاقات.
88
314664
4832
یادم می‌آید برای اولین وقت دکترم
خیلی رسمی لباس پوشیدم.
05:31
(Laughterخنده)
89
319988
1177
(خنده حضار)
05:33
I satنشسته up straightسر راست.
90
321189
1667
صاف نشستم.
05:34
I spokeصحبت کرد clearlyبه وضوح.
91
322880
1570
با وضوح صحبت کردم.
05:37
I wanted to give that doctorدکتر
everyهرکدام pieceقطعه of evidenceشواهد
92
325292
4873
می‌خواستم به دکتر تمام شواهد رو بدم
05:42
that I was not the dateتاریخ
of birthتولد in that fileپرونده.
93
330189
3103
که ثابت کنم در اون پرونده
من فقط یک تاریخ تولد نیستم.
05:46
And I madeساخته شده sure to mentionاشاره things like,
94
334643
2481
و حواسم بود به چیزهایی
از این قبیل اشاره کنم که
05:49
"I just got my bachelor'sلیسانس degreeدرجه
95
337148
1691
"به تازگی مدرک لیسانسم رو گرفتم
05:50
and I'm applyingاعمال
to these doctoralدکترا programsبرنامه ها,
96
338863
2563
و الان دارم برای این
رشته‌های دکتری اقدام می‌کنم،
05:53
I'm going to studyمطالعه these things."
97
341450
1931
و می‌خوام در این رشته‌ها درس بخونم."
05:55
And "my long-termبلند مدت partnerشریک
has this kindنوع of businessکسب و کار,"
98
343405
4138
و "شریک قدیمی زندگی‌م
به این کار مشغوله،
05:59
and "I've doneانجام شده researchپژوهش
on this for monthsماه ها.
99
347567
3426
و "روی این موضوع ماه‌ها تحقیق کرده‌م.
06:03
I understandفهمیدن everything
about it, all the risksخطرات."
100
351017
2308
من همه‌چیز رو در این مورد می‌دونم
متوجه خطراتش هستم."
06:06
Because I neededمورد نیاز است the doctorدکتر to know
that this was not a whimهوی و هوس,
101
354615
3708
چون می‌خواستم دکتر متوجه بشه
که این کار از سر هوس نیست،
06:10
not reactionaryارتجاعی,
102
358347
1961
یک عکس‌العمل نیست،
06:12
not your 20-somethingچیزی
looking to go out and partyمهمانی
103
360332
3452
اینطور نیست که یک آدم بیست و خرده‌ای ساله
می‌خواد بره خوش بگذرونه
06:15
withoutبدون fearترس of gettingگرفتن knockedزدم up ...
104
363808
2120
بدون اینکه ترس از حامله شدن داشته باشه ...
06:17
(Laughterخنده)
105
365952
1968
(خنده حضار)
06:19
that this supportedپشتیبانی something
integralانتگرال to who I was.
106
367944
2914
که این موضوع به چیزی در درونم
و اونچه بودم برمی‌گرده.
و من معنای رضایت آگاهانه رو می‌فهمم،
06:25
And I understandفهمیدن informedمطلع consentرضایت,
107
373237
1640
06:26
so I fullyبه طور کامل expectedانتظار می رود to be reeducatedبازآموزی
on how it all workedکار کرد, but ...
108
374901
6114
پس کاملا انتظار داشتم دوباره بهم درس بدن
در مورد اینکه ماجرا چطوریه، اما ...
یک جایی احساس کردم این اطلاعاتی که داره
بهم داده می‌شه سمت و سوی مشخصی داره،
06:34
At one pointنقطه, the informationاطلاعات beingبودن
givenداده شده to me startedآغاز شده to feel agenda'dدستورالعمل,
109
382909
4881
06:39
interlacedinterlaced with biasتعصب
and inflatedتورم statisticsآمار.
110
387814
5103
انگار با تعصب و آمار اغراق شده
آمیخته شده بود.
06:45
The questionsسوالات beganآغاز شد to feel interrogativeپرسشی.
111
393603
2420
سوال‌ها شکل بازخواست گرفتند.
06:49
At first they were askingدرخواست me questionsسوالات
112
397885
2462
در ابتدا از من سوال‌هایی می‌پرسیدند
06:52
that seemedبه نظر می رسید to understandفهمیدن
my situationوضعیت better,
113
400371
3459
که به نظر می‌رسید برای اینه که
شرایط من رو بهتر درک کنند،
06:55
and then it seemedبه نظر می رسید like they were
askingدرخواست questionsسوالات to try to tripسفر me up.
114
403854
3413
و بعد به نظرم اومد سوال‌هایی می‌پرسند
که سعی داره من رو گیر بندازه.
06:59
I feltنمد like I was on the witnessشاهد standایستادن,
beingبودن cross-examinedمتقابل بررسی شده است.
115
407291
4348
حس کردم در جایگاه شهود دادگاه نشستم
و دارم سوال و جواب می‌‌شم.
07:04
The doctorدکتر askedپرسید: me about my partnerشریک.
116
412651
1929
دکتر در مورد شریک زندگی‌م سوال کرد.
07:07
"How does he or she
feel about all of this?"
117
415029
2194
"او در مورد این ماجراها چه نظری داره؟"
07:10
"Well, I've been with
the sameیکسان man for fiveپنج yearsسالها,
118
418460
3477
"خب، ما الان پنج ساله با هم هستیم،
07:13
and he fullyبه طور کامل supportsپشتیبانی می کند any decisionتصمیم گیری
I make for my bodyبدن."
119
421961
2832
و او کاملا از تصمیمی که من
برای بدن خودم گرفتم حمایت می‌کنه."
07:17
And he said, "Well,
what happensاتفاق می افتد in the futureآینده,
120
425139
2581
و او گفت: "خب،
در آینده چه اتفاقی می‌افته،
07:19
if you changeتغییر دادن partnersهمکاران?
121
427744
1151
اگه با یکی دیگه وارد رابطه بشی؟
07:20
What happensاتفاق می افتد when that personفرد
wants childrenفرزندان?"
122
428919
2190
اگر اون آدم بچه بخواد چی؟"
07:24
And I didn't quiteکاملا know
how to reactواکنش نشان می دهند to that,
123
432767
4152
و من راستش نمی‌دونستم
چه واکنشی باید نشون بدم،
07:28
because what I was hearingشنیدن
124
436943
2016
چون چیزی که می‌شنیدم
07:30
was this doctorدکتر tell me that I'm supposedقرار است
to disregardبی توجهی everything I believe
125
438983
6973
این بود که این دکتر به من می‌گفت باید
هرآنچه بهش معتقدم رو کنار بگذارم
07:37
if a partnerشریک demandsخواسته ها childrenفرزندان.
126
445980
2800
اگر شریک زندگی‌م از من بچه بخواد.
07:40
So I told him not to worryنگرانی about that.
127
448804
3160
پس بهش گفتم نگران این موضوع نباشه.
موضع‌ من در قبال بچه‌دار شدن همیشه
جزو اولین حرف‌هام در قرارهای عاشقانه بوده.
07:43
My stanceحالت on childbearingبچه دار شدن
has always been first dateتاریخ conversationگفتگو.
128
451988
3244
07:47
(Laughterخنده)
129
455597
6087
(خنده حضار)
07:53
(Cheeringتشویق)
130
461708
1150
(هلهله)
07:54
(Laughterخنده)
131
462882
3921
(خنده حضار)
07:59
He then asksمی پرسد me to considerدر نظر گرفتن
132
467253
2413
بعد او از من خواست در نظر بگیرم
08:03
how "in 20 yearsسالها, you could really
come to regretپشيمان شدن this" ...
133
471531
4262
که چطور "۲۰ سال دیگه ممکنه
واقعا از این کار پشیمون بشی" ...
08:08
as thoughگرچه I hadn'tتا به حال نیست.
134
476848
1461
انگار خودم بهش فکر نکرده بودم.
08:11
I told him,
135
479654
4478
به او گفتم،
08:16
"OK, if I wakeاز خواب بیدار up one day
136
484156
3225
"قبول، اگر یک روز از خواب بیدار شدم
08:20
and realizeتحقق بخشیدن, you know,
137
488555
3048
و فهمیدم که، می‌دونید،
08:23
I wishآرزو کردن I'd madeساخته شده a differentناهمسان
decisionتصمیم گیری back then,
138
491627
2722
ای کاش اون موقع تصمیم
متفاوتی گرفته بودم،
08:28
the truthحقیقت is, I'd only removedحذف شده
a singleتنها pathمسیر to parenthoodپدر و مادر.
139
496856
3015
حقیقت اینه که من تنها یک راه
برای والد بودن رو از بین بردم.
08:32
I never neededمورد نیاز است biologyزیست شناسی
to formفرم familyخانواده anywayبه هر حال."
140
500973
2533
من برای تشکیل خانواده
هرگز محتاج بیولوژی نبودم."
08:36
(Applauseتشویق و تمجید)
141
504356
7000
(تشویق حضار)
08:44
And I would much ratherنسبتا
dealمعامله with that any day
142
512892
3785
و ترجیح می‌دم هر روز با این
موضوع سروکله بزنم
08:48
than dealمعامله with one day wakingبیدار شدن up,
143
516701
2968
تا اینکه با این موضوع مواجه بشم
که یک روز صبح بیدار می‌شم
08:51
realizeتحقق بخشیدن I'd had a childکودک
144
519694
3969
می‌بینم بچه‌ای دارم
08:55
that I didn't really want
or was preparedآماده شده to careاهميت دادن for.
145
523688
5921
که در واقع نمی‌خواستم
یا برای نگهداری ازش آماده نبودم.
09:01
Because one of these affectsتاثیر می گذارد only me.
146
529633
2547
چون یکی از این موارد فقط روی من اثر داره.
09:04
The other affectsتاثیر می گذارد a childکودک,
147
532873
2467
و اون یکی روی یک بچه،
09:07
theirخودشان developmentتوسعه, theirخودشان well-beingتندرستی --
148
535364
2286
روی رشدش، سلامت‌ش --
09:09
(Applauseتشویق و تمجید)
149
537674
3659
(تشویق حضار)
09:13
and humanانسان beingsموجودات
are not to be gambledامدادگر with.
150
541357
2174
و با انسان‌ها نمی‌شه قمار کرد.
09:18
He then tellsمی گوید me why no one
was going to approveتایید this procedureروش,
151
546058
6027
بعد او به من گفت که چرا
هیچ‌کس چنین عمل جراحی رو تایید نخواهد کرد
09:24
certainlyقطعا not he,
152
552109
1515
او که قطعا تایید نمی‌کند
09:25
because of a conceptمفهوم
calledبه نام medicalپزشکی paternalismپدرخوانده,
153
553648
3239
به خاطر مفهومی
به نام پزشکی پدرمآبانه،
09:28
whichکه allowsاجازه می دهد him,
as my well-informedآگاهانه providerارائه دهنده,
154
556911
5065
که به او مجوز می‌ده
به عنوان سرپرست مطلع من،
09:34
to make decisionsتصمیمات for me ...
155
562000
2230
برای من تصمیم‌گیری کنه ...
09:37
basedمستقر on his perceptionادراک
of my bestبهترین interestعلاقه,
156
565481
2813
براساس درک او از اون‌چه که به صلاح منه،
09:40
regardlessبدون در نظر گرفتن of what I,
as the patientصبور, want or believe.
157
568318
2706
فارغ از اونچه من، به عنوان بیمار
می‌خوام یا باور دارم.
09:44
He takes this opportunityفرصت to stepگام out
158
572800
2985
او از این فرصت استفاده کرد
برای اینکه بره بیرون
09:47
and discussبحث و گفتگو my caseمورد
with my potentialپتانسیل surgeonجراح,
159
575809
3896
و با جراح احتمالی من
در مورد پرونده صحبت کنه،
09:51
and throughاز طریق the doorدرب, I hearشنیدن him
describeتوصیف کردن me as a little girlدختر.
160
579729
5277
و از پشت در من می‌شنیدم که من رو
به عنوان یک دختربچه توصیف می‌کرد.
10:01
I was so offendedمجرم.
161
589137
1714
به من توهین شده بود.
10:03
I wanted to defendدفاع myselfخودم.
162
591434
1550
می‌خواستم از خودم دفاع کنم.
10:05
I wanted to explicitlyبه صراحت explainتوضیح
to eachهر یک one of these providersارائه دهندگان
163
593412
4421
می‌خواستم به روشنی برای هرکدوم
از این سرپرست‌ها توضیح بدم
10:09
how they were treatingدرمان me,
164
597857
1320
با من چه رفتاری دارند،
10:11
that it was belittlingضعف and sexistجنسیت,
165
599201
2425
که رفتارشون تحقیرآمیز و جنسیت‌زده‌ست،
10:13
and I didn't have to take it.
166
601650
2761
و من مجبور نیستم تحمل کنم.
10:19
But I did take it.
167
607082
1150
اما من تحمل کردم.
هر لغت تند و تیزی که
به زبانم می‌اومد رو قورت دادم،
10:22
I swallowedبلعیده everyهرکدام sharpتیز wordکلمه in my throatگلو,
168
610211
2545
10:26
clenchedبسته بندی شده my jawفک, and insteadبجای
169
614501
3037
آرواره‌هام رو به هم فشار دادم و در عوض
10:29
answeredجواب داد eachهر یک one of theirخودشان condescendingمتاسفانه
questionsسوالات and statementsبیانیه.
170
617562
5204
به تمام سوالات و گزاره‌های
تحقیرآمیزشون جواب دادم.
10:36
I had come here looking
for objectivityعینی بودن and supportحمایت کردن
171
624595
3982
من برای گرفتن حمایت
و بی‌طرفی به آنجا رفته بودم
10:40
and insteadبجای I feltنمد dismissedرد and silencedخاموش,
172
628601
4067
و در عوض حس می‌کردم به من
بی‌اعتنایی شده و صدام رو خفه کردند،
10:44
and I hatedمتنفر بود myselfخودم for it.
173
632692
1369
و به خاطرش از
خودم بیزار بودم.
10:46
I hatedمتنفر بود that I was lettingاجازه دادن people
disrespectنادیده گرفتن me repeatedlyبارها و بارها.
174
634085
4596
متنفر بودم از اینکه گذاشته بودم آدم‌ها
همینطور به من بی‌احترامی کنند.
10:51
But this was my one shotشات.
175
639918
1818
ولی این تنها فرصت من بود.
10:57
That was one of multipleچندگانه consultationsمشاوره
that I had to go to.
176
645424
4484
این یکی از چندین مشاوره‌ای بود
که مجبور شدم برم.
11:02
At one pointنقطه, I had seenمشاهده گردید fiveپنج or sixشش
medicalپزشکی professionalsحرفه ای ها in the sameیکسان hourساعت.
177
650967
4222
به جایی رسید که در یک ساعت
پنج یا شش متخصص رو دیده بودم.
11:07
The doorدرب to the examامتحان roomاتاق
feltنمد more like the doorدرب to a clownدلقک carماشین.
178
655891
3524
در اتاق معاینه بیشتر شبیه
در ماشین یک دلقک‌ شده بود.
11:11
There's my primaryاولیه,
179
659439
1366
این دستیار اول منه،
11:12
there's his colleagueهمکار,
180
660829
1808
ایشون همکارشون هستند،
11:14
the directorکارگردان, OK.
181
662661
2493
ایشون مدیر هستند، باشه.
11:17
It feltنمد like I was askingدرخواست them
to infectآلودگی me with smallpoxکمپوت
182
665178
5396
حس می‌کردم دارم ازشون می‌خوام
من رو به آبله‌ مبتلا کنن
11:22
insteadبجای of, I don't know,
obtainبه دست آوردن birthتولد controlکنترل.
183
670598
4403
به جای، نمی‌دونم،
پیشگیری از بارداری.
11:28
But I didn't waverتکان دادن,
184
676787
4342
ولی من کوتاه نیومدم،
11:33
and I was persistentمداوم,
185
681153
2247
و من سرسخت بودم،
11:35
and I eventuallyدر نهایت convincedمتقاعد one of them
to allowاجازه دادن the procedureروش.
186
683424
6373
و در نهایت یکی از آن‌ها رو
به رضایت به این عمل راضی کردم.
11:42
And even as I am in the roomاتاق,
signingامضاء the consentرضایت formsتشکیل می دهد
187
690790
5270
و با وجود اینکه من توی اتاق بودم
و داشتم فرم‌های رضایتنامه رو امضا می‌کردم
11:48
and gettingگرفتن the hormoneهورمون shotsعکس ها
and tyingبستن up looseشل endsبه پایان می رسد ...
188
696084
4373
و تزریق‌های هورمونی رو می‌گرفتم
و همه‌چیز رو جمع و جور می‌کردم ...
11:53
my doctorدکتر is shakingتکان دادن
his headسر in disapprovalرد.
189
701556
3959
دکترم سرش رو به نشانه‌ی
عدم تایید تکون می‌داد.
11:59
"You'llشما changeتغییر دادن your mindذهن."
190
707335
1515
"نظرت عوض می‌شه."
12:03
I never really understoodفهمید
191
711542
3239
من هیچ‌وقت واقعاً نفهمیده بودم
12:06
how stronglyبه شدت this societyجامعه
clingsچسبیده to this roleنقش
192
714805
4356
این جامعه تا چه اندازه قوی
به این نقش چنگ زده
12:11
untilتا زمان I wentرفتی throughاز طریق this.
193
719185
1317
تا وقتی که این اتفاقات برام افتاد.
12:13
I experiencedبا تجربه firsthandدست اول, repeatedlyبارها و بارها,
194
721556
6055
من به کرّات تجربه‌ی دست اول دارم،
12:20
how people, be it medicalپزشکی providersارائه دهندگان,
195
728908
3634
از اینکه آدم‌ها، ولو سرپرست‌های پزشکی،
12:26
colleaguesهمکاران, strangersغریبه ها,
196
734175
2270
همکاران، غریبه‌ها،
12:30
were literallyعینا unableناتوان
to separateجداگانه me beingبودن a womanزن
197
738554
5659
به معنای واقعی کلمه ناتوان بودند
از اینکه تفکیک کنند من رو به عنوان یک زن
12:37
from me beingبودن a motherمادر.
198
745261
1483
از من به عنوان یک مادر.
12:40
And I've always believedمعتقد
that havingداشتن childrenفرزندان
199
748191
4589
و من همیشه باور داشتم
که بچه‌دار شدن
12:44
was an extensionتوسعه of womanhoodزن بودن,
not the definitionتعریف.
200
752804
2483
امتداد زنانگی‌ست
نه تعریف آن.
12:48
I believe that a woman'sزن valueارزش
201
756728
2676
من معتقدم ارزش یک زن
12:51
should never be determinedمشخص
by whetherچه or not she has a childکودک,
202
759428
4482
هرگز نباید با بچه داشتن
یا نداشتنش تعیین بشه،
12:55
because that stripsنوارها her
of her entireکل identityهویت
203
763934
4144
چرا که این کار تمام هویت او رو
13:00
as an adultبالغ untoبه herselfخودش.
204
768102
1419
به عنوان یک فرد بالغ از خودش می‌گیره.
13:02
Womenزنان have this amazingحیرت آور abilityتوانایی
to createايجاد كردن life,
205
770492
3534
زنان این توانایی شگفت‌انگیز
در خلق حیات رو دارن،
13:07
but when we say that that is her purposeهدف,
206
775185
2111
اما وقتی بگیم این کار هدف زندگی آنهاست،
13:11
that saysمی گوید that her entireکل existenceوجود داشتن
is a meansبه معنای to an endپایان.
207
779414
4483
معناش اینه که انگار تمامی وجود او
یک وسیله در خدمت یک هدفه.
13:20
It's so easyآسان to forgetفراموش کردن the rolesنقش ها
that societyجامعه placesمکان ها on us
208
788995
4156
فراموش کردن نقش‌هایی که جامعه
بر دوش ما می‌گذاره خیلی آسونه
13:25
are so much more than mereصرفا titlesعناوین.
209
793175
2233
نقش‌هایی که خیلی بیشتر
از عناوین ساده هستند.
13:27
What about the weightوزن
that comesمی آید with them,
210
795432
2564
وزنی که با این عناوین میان چی؟
13:30
the pressureفشار to conformمطابق با
to these standardsاستانداردها ...
211
798020
2229
فشاری که با این استانداردها همراهه ...
13:33
the fearترس associatedهمراه with questioningسوال کردن them,
212
801169
2166
ترسی که با زیر سوال بردن‌شون همراهه،
13:36
and the desiresخواسته ها that we
castقالب asideگذشته از to acceptقبول کردن them?
213
804375
2452
و خواسته‌هایی که برای پذیرفتن
آن‌ها کنار می‌گذاریم؟
برای رسیدن به خوشبختی و تکامل
راه‌های زیادی وجود داره.
13:40
There are manyبسیاری pathsراه ها
to happinessشادی and fulfillmentتحقق.
214
808841
2382
13:44
They all look very differentناهمسان,
215
812222
1971
همه‌شون به ظاهر خیلی متفاوت میان،
13:46
but I believe that everyهرکدام one
216
814217
4723
اما من معتقدم هرکسی
13:50
is pavedپیچ خورده with the right
to self-determinationخودمختاری.
217
818964
2984
حق تعریف شخصی خودش رو داره.
13:57
I want womenزنان to know that your choiceانتخابی
to embraceپذیرفتن or foregoفراموش شده motherhoodمادر بودن
218
825951
6873
من می‌خوام زنان بدونن که انتخاب شما
برای پذیرش یا امتناع از مادر بودن
14:06
is not in any way tiedگره خورده است
to your worthinessارزش or identityهویت
219
834546
3771
به هیچ وجه با ارزش یا هویت شما
14:10
as spousesهمسران, as adultsبزرگسالان, or as womenزنان ...
220
838341
4098
به عنوان همسر، به عنوان یک فرد بالغ،
یا به عنوان زن در ارتباط نیست ...
14:15
and there absolutelyکاملا is
a choiceانتخابی behindپشت maternityزایمان,
221
843820
4338
و قطعا پشت مادر شدن انتخابی هست،
14:20
and it is yoursشما
222
848182
1802
و این انتخاب مال شماست
14:22
and yoursشما aloneتنها.
223
850008
1150
و فقط خود شما.
14:23
Thank you.
224
851645
1151
متشکرم.
14:24
(Applauseتشویق و تمجید)
225
852820
7000
(تشویق حضار)
Translated by Morvarid Zandichi
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Christen Reighter - Poet, essayist
Christen Reighter writes and performs as a poet and essayist, focusing primarily on social justice issues.

Why you should listen

Christen Reighter's primary advocacy platform is for the childfree-choice. She often writes and speaks out about her experience obtaining elective sterilization at age 22, including how she encountered and confronted harassing societal prejudice, condescending medical paternalism, and civil rights violations. Her other writing and advocacy work includes LGBTQIA+ rights, gender equality, sex-positivity, women's issues (including sexual assault) and mental health issues and recovery. 

Reighter is also an award-winning spoken word artist. she has competed and performed across the country and in international competitions such "Brave New Voices" on on HBO.

Originally born and raised in Texas, Reighter now lives happily in beautiful Colorado with her partner and their three rambunctious cats, and she currently is finishing her MA in clinical mental health counseling.

More profile about the speaker
Christen Reighter | Speaker | TED.com