ABOUT THE SPEAKER
Rebeca Hwang - Investor
Rebeca Hwang is co-founder and managing director of Rivet Ventures, investing in solutions for women and empowering their choices.

Why you should listen

Rebeca Hwang is co-founder and managing director of Rivet Ventures, which invests in companies in women-led markets where female usage, decision-making and purchasing are crucial to company growth. Hwang is also co-founder of the San Francisco-based startup YouNoodle, which connects top startups with opportunities for growth. She also co-founded Kalei Ventures, a venture fund focused in Latin American startups.

With a background in chemical and civil and environmental engineering from MIT and Stanford, Hwang's work has garnered three US patents, and she has 17 pending patent applications in her portfolio. She has been recognized as one of MIT Tech Review's "Top 35 Global Innovators under 35" and as a Young Global Leader by the World Economic Forum. Hwang serves in the Board of the Global Entrepreneurship Network, which annually runs GEW in 170 countries and gathers 10 million participants. As the co-founder of Cleantech Open, she has helped more than 1,000 cleantech startups raise in excess of $1 billion in external funding. In addition, Hwang is a lecturer at Stanford University and teaches technology entrepreneurship.

More profile about the speaker
Rebeca Hwang | Speaker | TED.com
TED2018

Rebeca Hwang: The power of diversity within yourself

ربکا هوانگ: قدرت تنوع در درون خود

Filmed:
1,747,140 views

ربکا هوانگ عمر خود را صرف تعویض هویت‌ها کرده است -- با میراثی کره‌ای، تربیتی آرژانتینی و تحصیلاتش در ایالات متحده -- و برای مدتی طولانی او در پیدا کردن جایی در دنیا که خانه بنامد، مشکل داشت . او در طول این چالش‌ها به درکی اساسی رسید: این که زمینه‌ای متنوع یک مزیت بارز در دنیای جهانی امروز است. در این سخنرانی شخصی، هوانگ مزیت‌های بی‌انتهای پذیرش هویت‌های پیچیده‌مان را آشکار می‌کند -- و آرزوهایش برای ساختن دنیایی که در آن هویت‌ها ابزاری برای منزوی کردن افراد نیسنتد بلکه برای اتحاد ملت‌ها استفاده می‌شوند را به اشتراک می‌گذارد.
- Investor
Rebeca Hwang is co-founder and managing director of Rivet Ventures, investing in solutions for women and empowering their choices. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
We're holdingبرگزاری handsدست ها,
0
861
1783
ما دست‌های همدیگر را گرفته بودیم،
00:14
staringخیره شدن at the doorدرب.
1
2668
1364
خیره به در،
00:16
My siblingsخواهران و برادران and I were waitingدر انتظار
for my motherمادر to come back
2
4374
2938
من و خواهر و برادرانم
منتظر بودیم تا مادرمان
00:19
from the hospitalبیمارستان.
3
7336
1462
از بیمارستان برگردد.
00:20
She was there because my grandmotherمادر بزرگ
had cancerسرطان surgeryعمل جراحي that day.
4
8822
3707
او آنجا بود چون همان روز
مادربزرگم جراحی سرطان داشت.
00:26
Finallyسرانجام, the doorsدرب ها openedافتتاح شد,
5
14496
2025
در نهایت، در‌ها باز شد
00:29
and she said,
6
17264
1334
و مادرم گفت:
00:30
"She's goneرفته.
7
18622
1208
«او از پیش ما رفت.
00:31
She's goneرفته."
8
19854
1150
اون از پیش ما رفت.»
00:33
She startedآغاز شده sobbingسوزش and immediatelyبلافاصله said,
9
21672
2638
شروع کرد به گریه کردن و بلافاصله گفت:
00:36
"We mustباید make arrangementsترتیبات.
10
24334
2190
باید ترتیب کار‌ها را بدهیم.
00:38
Your grandmother'sمادربزرگ dyingدر حال مرگ wishآرزو کردن
was to be buriedدفن شده back home in Koreaکشور کره."
11
26548
5645
وصیت مادربزرگ این بود
که در خانه خاک شود.
00:46
I was barelyبه سختی 12 yearsسالها oldقدیمی,
and when the shockشوکه شدن woreبه تن کرد off,
12
34193
3809
تازه ۱۲ ساله شده بودم،
و وقتی شوک از بین رفت
00:50
my mother'sمادر wordsکلمات were ringingزنگ زدن in my earsگوش ها.
13
38026
3309
حرف‌های مادرم در گوشم زنگ می‌خورد.
00:53
My grandmotherمادر بزرگ wanted
to be buriedدفن شده back home.
14
41661
3829
مادربزرگم خواسته بود در خانه خاک شود.
00:58
We had movedنقل مکان کرد from Koreaکشور کره
to Argentinaآرژانتین sixشش yearsسالها priorقبل از,
15
46589
5777
۶ سال قبل از کره به
آرژانتین مهاجرت کرده بودیم
01:04
withoutبدون knowingدانستن any Spanishاسپانیایی,
or how we were going to make a livingزندگي كردن.
16
52390
3591
بدون این که اسپانیایی بلد باشیم
یا بدانیم چطور درآمد داشته باشیم.
01:09
And uponبر arrivalورود, we were immigrantsمهاجران
who had lostکم شده everything,
17
57076
4206
در ابتدای ورودمان، مهاجرانی بودیم که
همه‌ چیز را از دست داده بودیم.
01:13
so we had to work really hardسخت
to rebuildبازسازی our livesزندگی می کند.
18
61306
3501
پس باید سخت کار می‌کردیم تا
زندگی‌ خود را از نو بسازیم.
01:16
So it hadn'tتا به حال نیست occurredرخ داده است to me
that after all these yearsسالها,
19
64831
3624
پس به ذهن من نرسیده بود که
بعد ازهمه این سال‌ها
01:20
back home was still in Koreaکشور کره.
20
68479
2943
خانه ما هنوز کره بود.
01:24
It madeساخته شده me ponderفکر کردن where I would want
to be buriedدفن شده somedayروزی,
21
72635
4014
باعث شد فکر کنم که من
کجا دوست دارم خاک شوم،
01:28
where home was for me,
22
76673
1895
خانه برای من کجا بود،
01:30
and the answerپاسخ was not obviousآشکار.
23
78592
2567
و جواب برای من روشن نبود.
01:33
And this really botheredناراحت me.
24
81183
2319
و این مسئله من را خیلی اذیت می‌کرد.
01:36
So this episodeقسمت launchedراه اندازی شد
a lifelongطول عمر questجستجو for my identityهویت.
25
84736
5419
بنابراین این حادثه برای من منجر به
جستجویی برای هویتم برای یک عمر شد.
01:43
I was bornبدنیا آمدن in Koreaکشور کره -- the landزمین of kimchiکیمچی;
26
91174
3572
من در کره بدنیا آمده بودم -
سرزمین کیمچی؛
01:46
raisedبالا بردن in Argentinaآرژانتین,
27
94770
1834
در آرژانتین بزرگ شده بودم.
01:48
where I ateخوردم so much steakاستیک
that I'm probablyشاید 80 percentدرصد cowگاو by now;
28
96628
5667
جایی که انقدر استیک خوردم که تا الان
احتمالا ۸۰٪ از گوشت گاو تشکیل شدم؛
01:54
and I was educatedتحصیل کرده in the US,
29
102319
2118
و در آمریکا تحصیل کرده بودم،
01:56
where I becameتبدیل شد addictedمعتاد to peanutبادام زمینی butterکره.
30
104461
2322
جایی که به کره بادام زمینی معتاد شدم.
01:59
(Laughterخنده)
31
107086
1300
(خنده)
02:00
Duringدر حین my childhoodدوران کودکی,
I feltنمد very much Argentinianآرژانتینی,
32
108410
3934
در کودکی، کاملا
حس آرژانتینی بودن داشتم،
02:04
but my looksبه نظر می رسد betrayedخیانت کرد me at timesبار.
33
112368
2660
گرچه ظاهرم من را لو می‌داد.
02:07
I rememberیاد آوردن on the first day
of middleوسط schoolمدرسه,
34
115052
3270
یادم هست روز اول مدرسه راهنمایی،
02:10
my Spanishاسپانیایی literatureادبیات teacherمعلم
cameآمد into the roomاتاق.
35
118346
2708
معلم ادبیات اسپانیایی ما وارد کلاس شد.
02:13
She scannedاسکن شده all of my classmatesهمکلاسی ها,
36
121078
1987
همه همکلاسی‌هام را بررسی کرد،
02:15
and she said,
37
123089
1175
و گفت:
02:16
"You -- you have to get a tutorمعلم,
38
124288
2549
«تو-- تو باید معلم خصوصی بگیری،
02:18
otherwiseدر غیر این صورت, you won'tنخواهد بود passعبور this classکلاس."
39
126861
2859
در غیر این صورت این درس را پاس نمی‌کنی.»
02:21
But by then I was fluentمسلما
in Spanishاسپانیایی alreadyقبلا,
40
129744
3862
ولی تا آن موقع من به اسپانیایی
مسلط شده بودم،
02:25
so it feltنمد as thoughگرچه I could be
eitherیا Koreanکره ای or Argentinianآرژانتینی,
41
133630
5012
پس حس کردم می‌توانم آرژانتینی
یا کره‌ای باشم،
02:31
but not bothهر دو.
42
139270
1402
ولی نه هر دو.
02:33
It feltنمد like a zero-sumمبلغ صفر gameبازی,
43
141156
2083
این مثل یک بازی صفر و یک بود،
02:35
where I had to give up my oldقدیمی identityهویت
44
143263
2937
یعنی باید هویت قبلی‌ام را کنار می‌گذاشتم
02:38
to be ableتوانایی to gainکسب کردن or earnبدست آوردن a newجدید one.
45
146224
3560
تا بتوانم هویت جدیدی بدست بیاورم.
02:43
So when I was 18,
I decidedقرار بر این شد to go to Koreaکشور کره,
46
151255
4129
پس وقتی ۱۸ سالم شد،
تصمیم گرفتم به کره بروم،
02:47
hopingامید that finallyسرانجام I could find
a placeمحل to call home.
47
155408
4054
با آرزوی پیدا کردن جایی
که بتوانم اسمش را خانه بگذارم.
02:51
But there people askedپرسید: me,
48
159486
1997
ولی در کره مردم از من می‌پرسیدند،
02:53
"Why do you speakصحبت Koreanکره ای
with a Spanishاسپانیایی accentلهجه?"
49
161507
3396
چرا کره‌ای را با لهجه‌
اسپانیایی حرف می‌زنی؟
02:56
(Laughterخنده)
50
164927
1024
(خنده)
02:57
And, "You mustباید be Japaneseژاپنی
because of your bigبزرگ eyesچشم ها
51
165975
3495
و«تو باید ژاپنی باشی چون
چشمهای درشتی داری
03:01
and your foreignخارجی bodyبدن languageزبان."
52
169494
2010
و زبان بدنت غریبه است.»
03:04
And so it turnsچرخش out that I was
too Koreanکره ای to be Argentinianآرژانتینی,
53
172101
4823
پس معلوم شد من برای
کره‌ای بودن زیاد آرژانتینی بودم،
03:08
but too Argentinianآرژانتینی to be Koreanکره ای.
54
176948
2130
و برای کره‌ای بودن هم زیادی آرژانتینی.
03:11
And this was a pivotalمحوری realizationتحقق to me.
55
179970
3267
و این برای من فهمی اساسی بود.
03:15
I had failedناموفق to find that placeمحل
in the worldجهان to call home.
56
183848
4749
موفق نشده بودم جایی را در دنیا
به عنوان خانه خودم پیدا کنم.
03:20
But how manyبسیاری Japanese-lookingژاپنی به دنبال Koreansکره ای ها
who speakصحبت with a Spanishاسپانیایی accentلهجه --
57
188621
5520
ولی مگر چند نفر کره‌ای ژاپنی شکل
با لهجه اسپانیایی
03:26
or even more specificخاص,
Argentinianآرژانتینی accentلهجه --
58
194165
2999
یا دقیق‌تر بگویم، لهجه آرژانتینی --
03:29
do you think are out there?
59
197188
1657
فکر می‌کنید در دنیا وجود دارد؟
03:31
Perhapsشاید this could be an advantageمزیت.
60
199229
3025
پس احتمالا این برای من یک مزیت بود.
03:34
It was easyآسان for me to standایستادن out,
61
202777
2102
یرای من برجسته بودن راحت بود،
03:36
whichکه couldn'tنمی توانستم hurtصدمه in a worldجهان
that was rapidlyبه سرعت در حال changingتغییر دادن,
62
204903
3328
که در دنیایی که دائما در حال
تغییر است، کمکم می‌کرد،
03:40
where skillsمهارت ها could becomeتبدیل شدن به
obsoleteمنسوخ شده overnightیک شب.
63
208255
3047
دنیایی که در آن مهارتها
یک شبه منسوخ می‌شوند.
03:43
So I stoppedمتوقف شد looking
for that 100 percentدرصد commonalityمشترک بودن
64
211892
6174
پس من از پیدا کردن وجه تشابه ۱۰۰ درصد
با کسانی که ملاقات می‌کردم
03:50
with the people that I metملاقات کرد.
65
218090
1496

دست برداشتم.
03:51
Insteadبجای, I realizedمتوجه شدم that oftentimesاغلب اوقات,
I was the only overlapهمپوشانی
66
219610
6437
در عوض، متوجه موقعیت‌هایی شدم
که من تنها وجه تشابه
03:58
betweenبین groupsگروه ها of people that were
usuallyمعمولا in conflictدرگیری with eachهر یک other.
67
226071
4012
بین گروه آدم‌هایی بودم که معمولا
در مقابل هم قرار می‌گیرند.
04:03
So with this realizationتحقق in mindذهن,
68
231130
2918
پس با وجود این فهم در ذهنم،
04:06
I decidedقرار بر این شد to embraceپذیرفتن all
of the differentناهمسان versionsنسخه ها of myselfخودم --
69
234072
4193
تصمیم گرفتم تمام نسخه‌های
متفاوت خودم را بپذیرم --
04:10
even allowاجازه دادن myselfخودم
to reinventبازتولید myselfخودم at timesبار.
70
238289
4491
و حتی به خودم اجازه بدم
گاهی خودم را از نو بسازم.
04:15
So for exampleمثال, in highبالا schoolمدرسه,
71
243393
3273
برای مثال، در دبیرستان،
04:18
I have to confessاعتراف کنید I was a mega-nerdnerd مگا.
72
246690
2010
باید اعتراف کنم که یک خرخوان اساسی بودم.
04:20
I had no senseاحساس of fashionمد --
thickغلیظ glassesعینک, simpleساده hairstyleمدل مو --
73
248724
3603
هیچ درکی از مُد نداشتم --
عینک ته استکانی، مدل موی ساده --
04:24
you can get the ideaاندیشه.
74
252351
1345
تجسمش سخت نیست.
04:25
I think, actuallyدر واقع, I only had friendsدوستان
because I sharedبه اشتراک گذاشته شده my homeworkمشق شب.
75
253720
4293
در واقع فکر می‌کنم، چون تکالیفم را
به بقیه می‌دادم چند تا دوست داشتم.
04:30
That's the truthحقیقت.
76
258037
1150
این واقعیت است.
04:31
But onceیک بار at universityدانشگاه,
77
259627
2032
اما در دانشگاه،
04:33
I was ableتوانایی to find
a newجدید identityهویت for myselfخودم,
78
261683
3694
توانستم هویت جدیدی برای خودم پیدا کنم،
04:37
and the nerdnerd becameتبدیل شد a popularمحبوب girlدختر.
79
265401
3970
و آن خرخوان تبدیل به یک دختر محبوب شد.
04:42
But it was MITMIT,
80
270036
1186
در دانشگاه MIT بودم،
04:43
so I don't know if I can take
too much creditاعتبار for that.
81
271246
2655
پس نمی‌دانم می‌توانم
بخاطرش تحسین شوم یا نه.
04:45
As they say over there,
82
273925
1605
بقول بچه‌های این رشته،
04:47
"The oddsشانس are good,
83
275554
2327
«شانس پیدا کردن دختر زیاد است،
04:49
but the goodsکالاها are oddفرد."
84
277905
2477
اما دخترهای این رشته‌ها
خیلی جذاب نیستند.»
04:52
(Laughterخنده)
85
280700
1648
(خنده)
04:55
I switchedتغییر کرد majorsرشته های اصلی so manyبسیاری timesبار
that my advisorsمشاوران jokedشوخی کردم
86
283049
3784
آنقدر رشته عوض کرده بودم که
مشاورانم به شوخی می‎گفتند
04:58
that I should get a degreeدرجه
in "randomتصادفی studiesمطالعات."
87
286857
2859
که باید مدرک رشته «مطالعات اتفاقی» بگیرم.
05:02
(Laughterخنده)
88
290164
1356
(خنده)
05:03
I told this to my kidsبچه ها.
89
291923
1280
این را به بچه‌هایم گفتم،
05:05
And then over the yearsسالها, I have gainedبه دست آورد
a lot of differentناهمسان identitiesهویت ها.
90
293227
4575
و حال در طول سال‌ها،
هویت‌های مختلفی کسب کردم.
05:10
I startedآغاز شده as an inventorمخترع,
entrepreneurکارآفرین, socialاجتماعی innovatorنوآور.
91
298544
3858
به عنوان یک مخترع، کارآفرین،
نوآور اجتماعی شروع کردم.
05:14
Then I becameتبدیل شد an investorسرمایه گذار,
92
302426
3268
بعد تبدیل به یک سرمایه گذار شدم،
05:17
a womanزن in techتکنولوژی,
93
305718
1222
زنی در فناوری،
05:18
a teacherمعلم.
94
306964
1259
یک معلم،
05:20
And mostاکثر recentlyبه تازگی, I becameتبدیل شد a momمامان,
95
308247
2946
و اخیرا، مادر شدم،
05:23
or as my toddlerکودک نو پا saysمی گوید repeatedlyبارها و بارها,
96
311217
3406
و یا همانطور که فرزند
خردسالم دائما می‌گوید.
05:26
"Momمامان!" day and night.
97
314647
3002
شب و روز، «مامان!»
05:30
Even my accentلهجه was so confusedسردرگم --
98
318978
4737
حتی لهجه‌ من هم گیج کننده بود --
05:35
its originاصل و نسب was so obscureمبهم,
99
323739
2452
خاستگاه لهجه‌ام آنقدر مبهم بود،
05:38
that my friendsدوستان calledبه نام it, "RebecaneseRebecanese."
100
326215
2950
که دوستانم به آن می‌گویند "ربکایی".
05:41
(Laughterخنده)
101
329492
1173
(خنده)
05:43
But reinventingنوآوری yourselfخودت can be very hardسخت.
102
331236
2926
اما دوباره از نو ساختن خود آن
می‌تواند خیلی سخت باشد.
05:46
You can faceصورت a lot of resistanceمقاومت at timesبار.
103
334186
3181
با مقاومت‌های زیادی روبرو می‌شوید.
05:49
When I was nearlyتقریبا doneانجام شده with my PhDدکترا,
104
337391
3515
وقتی تقریبا کار دکترایم داشت تمام می‌شد،
05:52
I got bittenضرب و شتم by that entrepreneurialکارآفرینی bugاشکال.
105
340930
2490
به یک مشکل کارآفرینی برخوردم.
05:55
I was in Siliconسیلیکون Valleyدره,
106
343444
1726
من در سیلکون ولی بودم،
05:57
and so writingنوشتن a thesisپایان نامه in the basementزیر زمین
didn't seemبه نظر می رسد as interestingجالب هست
107
345194
5337
پس نوشتن پایان‌نامه در زیرزمین
خیلی هیجان انگیز نبود
06:02
as startingراه افتادن my ownخودت companyشرکت.
108
350555
1873
موقعی که شرکت خودم را تاسیس می‌کردم.
06:04
So I wentرفتی to my very
traditionalسنتی Koreanکره ای parentsپدر و مادر,
109
352452
3174
پس من پیش والدین سنتی کره‌ای‌ام رفتم،
06:07
who are here todayامروز,
110
355650
1436
که امروز هم اینجا هستند،
06:09
with the taskوظیفه of lettingاجازه دادن them know
111
357110
1651
و می‌خواستم به آنها بگویم،
06:10
that I was going to dropرها کردن out
from my PhDدکترا programبرنامه.
112
358785
2943
که می‌خواهم از دکترا انصراف دهم.
06:14
You see, my siblingsخواهران و برادران and I are the first
generationنسل to go to universityدانشگاه,
113
362227
4742
من و خواهر و برادرانم اولین
نسل خانواده بودیم که دانشگاه رفتیم.
06:18
so for a familyخانواده of immigrantsمهاجران,
this was kindنوع of a bigبزرگ dealمعامله.
114
366993
3430
پس برای یک خانواده مهاجر،
مسئله مهمی بود.
06:22
You can imagineتصور کن how
this conversationگفتگو was going to go.
115
370447
2868
می‌توانید تصور کنید که مکالمه ما
چطور پیش می‌رفت.
06:26
But fortunatelyخوشبختانه, I had
a secretراز weaponسلاح with me,
116
374125
3879
اما خوشبختانه، من یک
سلاح مخفی با خودم داشتم.
06:30
whichکه was a chartچارت سازمانی that had
the averageمیانگین incomeدرآمد of all of the graduatesفارغ التحصیلان
117
378028
6874
که جدولی بود که میانگین درآمد
تمام فارغ التحصیل‌ها
06:36
from Stanfordاستنفورد PhDدکترا programsبرنامه ها,
118
384926
2258
از مقطع دکترای دانشگاه
استنفورد را نشان می‌داد،
06:39
and then the averageمیانگین incomeدرآمد
of all the dropoutsرها کردن
119
387208
3499
و بعد میانگین درآمد انصرافی‌های دکتری را
06:42
from Stanfordاستنفورد graduateفارغ التحصیل programsبرنامه ها.
120
390731
1766
از مقطع دکترای استنفورد نشان می‌داد.
06:44
(Laughterخنده)
121
392521
1161
(خنده)
06:45
I mustباید tell you -- this chartچارت سازمانی
was definitelyقطعا skewedتکان دهنده
122
393706
2498
باید برای شما بگویم که موسس‌های گوگل
06:48
by the foundersبنیانگذاران of Googleگوگل.
123
396228
1531
این چارت را دستکاری کرده بودند.
06:49
(Laughterخنده)
124
397783
1023
(خنده)
06:50
But my momمامان lookedنگاه کرد at the chartچارت سازمانی,
125
398830
2088
اما مادرم به جدول نگاهی انداخت،
06:52
and she said,
126
400942
1241
و گفت،
06:54
"Oh, for you -- followدنبال کردن your passionشور."
127
402207
3296
«اوه عزیزم -- برو دنبال علایق‌ات.»
06:57
(Laughterخنده)
128
405527
1934
(خنده)
06:59
Hiسلام, Momمامان.
129
407485
1207
سلام مامان.
07:02
Now, todayامروز my identityهویت questجستجو
is no longerطولانی تر to find my tribeقبیله.
130
410132
6524
حالا امروز، چالش هویت من
دیگر درباره پیدا کردن قبیله‌ام نیست.
07:08
It's more about allowingاجازه می دهد myselfخودم
131
416680
2464
بلکه درباره اجازه دادن به خودم است
07:11
to embraceپذیرفتن all of the possibleامکان پذیر است
permutationsجایگزینی of myselfخودم
132
419168
4113
تا تمام جای‌گشت‌های ممکن
خود را بپذیرم
07:15
and cultivatingپرورش دادن diversityتنوع withinدر داخل me
133
423305
5232
و تنوع را در درون خود پرورش دهم
07:20
and not just around me.
134
428561
2234
و نه فقط در اطرافم.
07:23
My boysپسران now are threeسه yearsسالها
and fiveپنج monthsماه ها oldقدیمی todayامروز,
135
431563
3819
پسرهای من امروز سه سال و
پنج ماهه هستند.
07:27
and they were alreadyقبلا bornبدنیا آمدن
with threeسه nationalitiesملیت ها
136
435406
3466
و آنها با سه ملیت و چهار زبان
07:30
and fourچهار languagesزبان ها.
137
438896
1495
متولد شده‌اند.
07:32
I should mentionاشاره now that my husbandشوهر
is actuallyدر واقع from Denmarkدانمارک --
138
440919
4617
باید اشاره کنم که همسرم اهل دانمارک است --
07:37
just in caseمورد I don't have enoughکافی
cultureفرهنگ shocksشوک ها in my life,
139
445560
2829
صرفا جهت این که به قدر کافی
شُوک فرهنگی در زندگی‌ام نداشتم،
07:40
I decidedقرار بر این شد to marryازدواج کن a Danishدانمارکی guy.
140
448413
2016
تصمیم گرفتم با یک مرد دانمارکی ازدواج کنم.
07:42
In factواقعیت, I think my kidsبچه ها
will be the first Vikingsوایکینگ ها
141
450453
2976
در واقع فکر می‌کنم، که بچه‌هایم
اولین وایکینگ‌هایی خواهند بود
07:45
who will have a hardسخت time
growingدر حال رشد a beardریش when they becomeتبدیل شدن به olderمسن تر.
142
453453
3508
که وقتی بزرگ شوند، در ریش گذاشتن
مشکل خواهند داشت.
07:48
(Laughterخنده)
143
456985
1308
(خنده)
07:50
Yeah, we'llخوب have to work on that.
144
458317
1596
آره، باید روی این مسئله کار کنیم.
07:51
But I really hopeامید that they will find
that theirخودشان multiplicityچندگانگی
145
459937
6362
اما من واقعا امیدوارم که آنها
بفهمند که این گوناگونی
07:58
is going to openباز کن and createايجاد كردن a lot of doorsدرب ها
for them in theirخودشان livesزندگی می کند,
146
466323
3406
قرار است که در‌های زیادی را برای
آنها بوجود بیاورد و باز کند.
08:01
and that they can use this as a way
to find commonalityمشترک بودن
147
469753
3966
این که همیشه می‌توانند از این گوناگونی
برای یافتن وجه تشابه
08:05
in a worldجهان that's
increasinglyبه طور فزاینده globalجهانی است todayامروز.
148
473743
4613
در دنیایی استفاده کنند
که هر روز جهانی‌تر می‌شود.
08:10
I hopeامید that insteadبجای of feelingاحساس
anxiousمشتاق and worriedنگران
149
478380
4111
امیدوارم بجای این که احساس
اضطراب و نگرانی داشته باشند
08:14
that they don't fitمناسب in that one boxجعبه
150
482515
2080
از این که در چارچوب‌ها قرار نگیرند
08:16
or that theirخودشان identityهویت will becomeتبدیل شدن به
irrelevantغیر مرتبط somedayروزی,
151
484619
3726
یا این که هویت‌شان روزی
بی‌ربط می‌شود،
08:20
that they can feel freeرایگان to experimentآزمایشی
152
488369
2765
حس کنند که آزاد هستند
آزمون و خطا کنند
08:23
and to take controlکنترل of theirخودشان personalشخصی
narrativeروایت and identityهویت.
153
491158
5425
و می‌توانند هویت
و داستان خود را بدست بگیرند.
08:29
I alsoهمچنین hopeامید that they will use
theirخودشان uniqueمنحصر بفرد combinationترکیبی
154
497371
3121
و همچنین امیدوارم تا از
این ترکیب منحصر بفرد
08:32
of valuesارزش های and languagesزبان ها
and culturesفرهنگ ها and skillsمهارت ها
155
500516
5309
از ارزش‌ها و زبان‌ها و فرهنگ‌ها
و مهارت‌ها استفاده کنند
08:37
to help createايجاد كردن a worldجهان
156
505849
1650
تا به ساختن دنیایی کمک کنند
08:39
where identitiesهویت ها are no longerطولانی تر used
to alienateبیگانه what looksبه نظر می رسد differentناهمسان,
157
507523
5777
که در آن هویت‌ها ابزاری برای
مجزا کردن ظاهرهای مختلف نباشد،
08:45
but ratherنسبتا, to bringآوردن togetherبا یکدیگر people.
158
513324
3708
بلکه، مردم را دور هم جمع کند.
08:49
And mostاکثر importantlyمهم است, I really hopeامید
that they find tremendousفوق العاده joyشادی
159
517750
3640
و از همه مهم‌تر، امیدوارم لذتی شگرف را
08:53
in going throughاز طریق these
unchartedناشناس territoriesسرزمین ها,
160
521414
4154
هنگام عبور از این قلمرو‌های
بی‌مرز کشف کنند،
08:57
because I know I have.
161
525592
1757
چون می‌دانم که من کشف کردم.
09:01
Now, as for my grandmotherمادر بزرگ,
162
529569
2632
حالا، آخرین آرزوی مادربزرگم،
09:04
her last wishآرزو کردن was alsoهمچنین
her last lessonدرس to me.
163
532225
4298
آخرین درسی بود که به من داد.
09:09
It turnsچرخش out that it was never
about going back to Koreaکشور کره
164
537088
4597
معلوم شد که ماجرا هیچ وقت
درباره برگشت به کره
09:13
and beingبودن buriedدفن شده there.
165
541709
1649
و خاک شدن در آنجا نبوده است.
09:15
It was about restingاستراحت كردن nextبعد to her sonفرزند پسر,
166
543382
3669
بلکه راجع به خاک شدن کنار پسرش بود،
09:19
who had diedفوت کرد long before
she movedنقل مکان کرد to Argentinaآرژانتین.
167
547075
3701
که مدت‌ها قبل از این که ما به آرژانتین
مهاجرت کنیم، فوت کرده بود.
09:23
What matteredمهم است to her was not the oceanاقیانوس
168
551714
3875
چیزی که برای مادربزرگم مهم بود
اقیانوسی نبود که
09:27
that dividedتقسیم شده her pastگذشته and newجدید worldجهان;
169
555613
3384
دنیای گذشته و جدیدش را
از هم جدا کرده بود؛
09:32
it was about findingیافته commonمشترک groundزمینی.
170
560098
5429
بلکه درباره پیدا کردن زمینه مشترک بود.
09:37
Thank you.
171
565897
1159
متشکرم.
09:39
(Applauseتشویق و تمجید)
172
567080
2560
(تشویق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Rebeca Hwang - Investor
Rebeca Hwang is co-founder and managing director of Rivet Ventures, investing in solutions for women and empowering their choices.

Why you should listen

Rebeca Hwang is co-founder and managing director of Rivet Ventures, which invests in companies in women-led markets where female usage, decision-making and purchasing are crucial to company growth. Hwang is also co-founder of the San Francisco-based startup YouNoodle, which connects top startups with opportunities for growth. She also co-founded Kalei Ventures, a venture fund focused in Latin American startups.

With a background in chemical and civil and environmental engineering from MIT and Stanford, Hwang's work has garnered three US patents, and she has 17 pending patent applications in her portfolio. She has been recognized as one of MIT Tech Review's "Top 35 Global Innovators under 35" and as a Young Global Leader by the World Economic Forum. Hwang serves in the Board of the Global Entrepreneurship Network, which annually runs GEW in 170 countries and gathers 10 million participants. As the co-founder of Cleantech Open, she has helped more than 1,000 cleantech startups raise in excess of $1 billion in external funding. In addition, Hwang is a lecturer at Stanford University and teaches technology entrepreneurship.

More profile about the speaker
Rebeca Hwang | Speaker | TED.com