ABOUT THE SPEAKER
Justin Baldoni - Actor, filmmaker, social entrepreneur
An outspoken feminist, Justin Baldoni has been doubling down on his efforts to start a dialogue with men to redefine masculinity.

Why you should listen

Justin Baldoni is an actor, director and entrepreneur whose efforts are focused on creating impactful media. He can be seen playing Rafael on CW’s award-winning phenomenon Jane the Virgin. In 2012, Baldoni created the most watched digital documentary series in history, My Last Days, a show about living told by the dying. On the heels of that success, Baldoni founded Wayfarer Entertainment, a digital media studio focused on disruptive inspiration.

In 2014 Baldoni started the annual Carnival of Love with a mission to improve the way the Los Angeles community views and interacts those experiencing homelessness. To support his work on Skid Row, he started the Wayfarer Foundation, which supports his work breaking the cycle of homelessness and supporting individuals facing terminal illness.

More profile about the speaker
Justin Baldoni | Speaker | TED.com
TEDWomen 2017

Justin Baldoni: Why I'm done trying to be "man enough"

جاستین بالدونی: چرا از تلاش برای "مرد زندگی بودن" خسته شدم

Filmed:
5,833,364 views

جاستین بالدونی حرفی در رابطه با تعریف دوباره‌ی مردانگی، با مردها دارد -- برای پیدا کردن راهی که نه تنها مردان خوبی باشند، بلکه انسان‌های خوبی باشند. او در سخنرانی گرم و خودمانی خود، تلاشش را برای وفق دادن کسی که هست با کسی که دنیا به او می‌گوید یک مرد باید باشد، بیان می‌کند. و چالشی را برای مردها مطرح می‌کند: «آیا می‌توانید همان ویژگی‌هایی را که باعث می‌شود شما احساس مردانگی کنید، برای شناخت بیشتر خودتان استفاده کنید؟ قدرتتان، شجاعتتان، و سرسختیتان: آیا شما آن قدر شجاع هستید که آسیب‌پذیر باشید؟ آیا آن‌قدر قوی هستید که احساساتی باشید؟ آیا آن‌قدر اعتماد به نفس دارید که به زنانی که در زندگیتان هستند گوش کنید؟»
- Actor, filmmaker, social entrepreneur
An outspoken feminist, Justin Baldoni has been doubling down on his efforts to start a dialogue with men to redefine masculinity. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
As an actorبازیگر, I get scriptsاسکریپت ها
0
760
2320
به عنوان یک بازیگر،
فیلمنامه را می گیرم
00:15
and it's my jobکار to stayاقامت کردن on scriptاسکریپت,
1
3760
2416
و باید متن فیلمنامه را عیناً اجرا کنم،
00:18
to say my linesخطوط
2
6200
1616
و دیالوگ‌هایم را بگویم
00:19
and bringآوردن to life a characterشخصیت
that someoneکسی elseچیز دیگری wroteنوشت.
3
7840
2800
و به شخصیتی که یک نفر
دیگر آفریده، جان بدهم.
00:23
Over the courseدوره of my careerحرفه,
4
11400
1856
در طول مدتی که به این حرفه مشغول بودم
00:25
I've had the great honorافتخار
5
13280
1696
این افتخار بزرگ نصیبم شده
00:27
playingبازی کردن some of the greatestبزرگترین
maleنر roleنقش modelsمدل ها ever
6
15000
4056
که نقش بعضی از بهترین الگوهای
مردانه‌ای که در تلویزیون
00:31
representedنمایندگی on televisionتلویزیون.
7
19080
1480
معرفی شده‌اند را بازی کنم.
00:33
You mightممکن recognizeتشخیص me
as "Maleنر Escortاسکورت #1."
8
21280
3056
شاید مرا به عنوان
«مرد همراه شماره ۱» بشناسید.
00:36
(Laughterخنده)
9
24360
2496
(خنده‌ی حاضرین)
00:38
"Photographerعکاس Dateتاریخ Rapistمتجاوز,"
10
26880
2080
«دوست پسر متجاوز عکاس،»
00:42
"Shirtlessبی ریشه Dateتاریخ Rapistمتجاوز"
11
30000
1296
«دوست پسر متجاوز برهنه»
00:43
from the award-winningبرنده جایزه
"Springبهار Breakزنگ تفريح Sharkکوسه Attackحمله."
12
31320
2656
از مجموعه‌ی تحسین شده‌ی
«حمله‌ی کوسه در تعطیلات بهاره،»
00:46
(Laughterخنده)
13
34000
2096
(خنده‌ی حاضرین)
00:48
"Shirtlessبی ریشه Medicalپزشکی Studentدانشجو,"
14
36120
1376
«دانشجوی پزشکی برهنه،»
00:49
"Shirtlessبی ریشه Steroid-Usingاستروئید با استفاده از Con Man"
15
37520
1936
"متقلب استروئیدی برهنه"
00:51
and, in my mostاکثر
well-knownمشهور است roleنقش, as Rafaelرافائل.
16
39480
3896
تا شناخته شده‌ترین نقشم به نام رافائل.
00:55
(Applauseتشویق و تمجید)
17
43400
3176
(تشویق حاضرین)
00:58
A broodingمرده, reformedاصلاح شده playboyplayboy
18
46600
2616
یک مرد دخترباز که پشیمان و اصلاح شده
01:01
who fallsسقوط for, of all things, a virginباکره,
19
49240
1880
و از میان همه، عاشق
یک دختر باکره می‌شود
01:04
and who is only occasionallyگاه و بیگاه shirtlessپیراهن سفید.
20
52000
2016
و گهگاه به صورت اتفاقی
لباسش را درمی‌آورد.
01:06
(Laughterخنده)
21
54040
2536
(خنده‌ی حاضرین)
01:08
Now, these rolesنقش ها don't representنمایندگی
the kindنوع of man I am in my realواقعی life,
22
56600
4296
هیچ‌کدام از این نقش‌ها نشان‌دهنده‌ی
شخصیت حقیقی من نیستند،
01:12
but that's what I love about actingبازیگری.
23
60920
1816
اما دقیقاً برای همین
عاشق بازیگری‌ام.
01:14
I get to liveزنده insideداخل charactersشخصیت ها
very differentناهمسان than myselfخودم.
24
62760
3400
من می‌توانم نقش‌هایی را بازی کنم
که خیلی با خودم فرق دارند.
01:18
But everyهرکدام time I got
one of these rolesنقش ها, I was surprisedغافلگیر شدن,
25
66880
3376
اما هربار که یکی از این نقش‌ها
را به من دادند، تعجب کردم،
01:22
because mostاکثر of the menمردان
I playبازی oozeعجله کن machismoماشین,
26
70280
2936
چون بیشتر نقش‌هایی که بازی می‌کنم
در نشان دادن مردانگی،
01:25
charismaجذابیت and powerقدرت,
27
73240
1736
جاذبه و قدرت افراط می‌کنند،
01:27
and when I look in the mirrorآینه,
that's just not how I see myselfخودم.
28
75000
3456
و وقتی که در آینه نگاه می‌کنم،
خودم را به آن شکل نمی‌بینم.
01:30
But it was how Hollywoodهالیوود saw me,
29
78480
1936
اما هالیوود من را به آن شکل می‌دید،
01:32
and over time, I noticedمتوجه شدم a parallelموازی
30
80440
2296
و در طول زمان، متوجه شباهتی شدم
01:34
betweenبین the rolesنقش ها I would playبازی as a man
31
82760
2096
که بین نقشی که به عنوان یک مرد در فیلم
01:36
bothهر دو on-screenبر روی صفحه نمایش and off.
32
84880
2440
و در دنیای واقعی بازی می‌کنم بود.
01:41
I've been pretendingوانمود کردن to be
a man that I'm not my entireکل life.
33
89040
3480
من وانمود می‌کردم مردی هستم
که در تمامی زندگیم نبودم.
01:45
I've been pretendingوانمود کردن
to be strongقوی when I feltنمد weakضعیف,
34
93760
2800
وقتی ضعیف بودم،
وانمود می‌کردم که قوی‌ام،
01:49
confidentمطمئن when I feltنمد insecureناامن
35
97440
2600
وقتی می‌ترسیدم،
وانمود می‌کردم آرامم
01:53
and toughسخت است when really I was hurtingصدمه زدن.
36
101160
1840
وقتی می‌رنجیدم،
وانمود می‌کردم سرسختم.
01:56
I think for the mostاکثر partبخشی
I've just been kindنوع of puttingقرار دادن on a showنشان بده,
37
104040
3280
فکر می کنم اکثر مواقع
صرفاً در حال نقش بازی کردن بودم،
02:00
but I'm tiredخسته شدم of performingاجرای.
38
108760
1680
اما از نقش بازی کردن خسته شده‌ام.
02:03
And I can tell you right now
39
111400
1656
و الآن می‌توانم به شما بگویم
02:05
that it is exhaustingخسته کننده tryingتلاش کن to be
man enoughکافی for everyoneهر کس all the time.
40
113080
5320
که تلاش برای این که مردانگیت را همیشه
و به همه نشان بدهی، کار طاقت‌فرسایی است.
02:12
Now -- right?
41
120000
1776
این طور نیست؟
02:13
(Laughterخنده)
42
121800
2176
(خنده‌ی حاضرین)
02:16
My brotherبرادر heardشنیدم that.
43
124000
2096
برادرم این را جایی خوانده‌ بود.
02:18
Now, for as long
as I can rememberیاد آوردن, I've been told
44
126120
2816
تا جایی که یادم هست،
همیشه توی گوشم خوانده‌اند
02:20
the kindنوع of man
that I should growرشد up to be.
45
128960
2079
که وقتی بزرگ شدم
باید چطور مردی باشم.
02:23
As a boyپسر, all I wanted was to be
acceptedپذیرفته شده and likedدوست داشت by the other boysپسران,
46
131720
4296
در کودکی کل خواسته‌ام این بود که باقی
پسرها مرا بپذیرند و دوستم داشته‌ باشند
اما لازمه‌ی پذیرفته شدن این بود که
یاد بگیرم
02:28
but that acceptanceپذیرش meantبه معنای I had to acquireبه دست آوردن
47
136040
2056
02:30
this almostتقریبا disgustedمنزجر viewچشم انداز
of the feminineزنانه,
48
138120
2456
چطور نگاهی نفرت انگیز
به جنس مؤنث داشته باشم،
02:32
and sinceاز آنجا که we were told that feminineزنانه
is the oppositeمخالف of masculineمردانه,
49
140600
3136
و از آنجا که همیشه می‌گویند
که مؤنث نقطه‌ی مخالف مذکر است،
02:35
I eitherیا had to rejectرد کنید
embodyingتجسم کردن any of these qualitiesکیفیت ها
50
143760
3176
مجبور بودم داشتن هر گونه
ویژگی زنانه را پس بزنم
02:38
or faceصورت rejectionطرد شدن myselfخودم.
51
146960
1600
یا با پس زده شدن خودم مواجه شوم.
02:41
This is the scriptاسکریپت that we'veما هستیم been givenداده شده.
52
149760
1960
این فیلمنامه‌ای است که به ما داده شده.
02:44
Right? Girlsدختران are weakضعیف,
and boysپسران are strongقوی.
53
152320
2800
درسته؟ دخترها ضعیفند،
وپسرها قوی‌اند.
02:48
This is what's beingبودن
subconsciouslyناخودآگاه communicatedارتباط برقرار کرد
54
156120
2256
این چیزی است که به شکل ناخودآگاه
به صدها میلیون
02:50
to hundredsصدها of millionsمیلیون ها نفر of youngجوان boysپسران
and girlsدختران all over the worldجهان,
55
158400
3240
پسربچه و دختربچه
در سرتاسر جهان گفته می‌شود،
02:54
just like it was with me.
56
162200
1200
و همین طور در مورد من.
02:56
Well, I cameآمد here todayامروز to say, as a man
57
164960
3880
خب، امروز من به اینجا آمدم
تا به عنوان یک مرد بگویم،
03:01
that this is wrongاشتباه, this is toxicسمی,
58
169720
3216
که این اشتباه است، مسموم است،
03:04
and it has to endپایان.
59
172960
1416
و باید متوقف شود.
03:06
(Applauseتشویق و تمجید)
60
174400
3640
(تشویق حاضرین)
03:12
Now, I'm not here
to give a historyتاریخ lessonدرس.
61
180720
3416
من به اینجا نیامده‌ام
تا به شما درس تاریخ بدهم.
03:16
We likelyاحتمال دارد all know how we got here, OK?
62
184160
2696
احتمالاً همگی ما می‌دانیم که چطور
به اینجا رسیدیم.
03:18
But I'm just a guy that wokeبیدار شدم up
after 30 yearsسالها and realizedمتوجه شدم
63
186880
2816
اما من آدمی هستم که بعد از ۳۰ سال
بیدار شدم و متوجه شدم
03:21
that I was livingزندگي كردن in a stateحالت of conflictدرگیری,
64
189720
1976
که در یک تناقض زندگی می‌کردم،
03:23
conflictدرگیری with who I feel I am in my coreهسته
65
191720
2416
تناقض با کسی که
احساس می‌کردم واقعاً هستم
03:26
and conflictدرگیری with who the worldجهان
tellsمی گوید me as a man I should be.
66
194160
3000
و با کسی که جهان به من می‌گوید
که به عنوان یک مرد باید باشم.
03:30
But I don't have a desireمیل
67
198360
1216
ولی علاقه‌ای نداشتم
03:31
to fitمناسب into the currentجاری
brokenشکسته شده definitionتعریف of masculinityمردانگی,
68
199600
3080
تا تعریف معیوب رایج مردانگی را
در زندگی اِعمال کنم،
03:35
because I don't just want
to be a good man.
69
203680
2200
چون نمی‌خواستم که
صرفاً یک مرد خوب باشم.
03:39
I want to be a good humanانسان.
70
207760
1360
می خواستم یک انسان خوب باشم.
03:42
And I believe the only way that can happenبه وقوع پیوستن
71
210280
2016
و معتقدم تنها راه ممکن برای این کار
03:44
is if menمردان learnیاد گرفتن to not only
embraceپذیرفتن the qualitiesکیفیت ها
72
212320
2496
این است که مردها یاد بگیرند که
نه تنها در خودشان
03:46
that we were told
are feminineزنانه in ourselvesخودمان
73
214840
3296
پذیرای ویژگی‌هایی باشند
که به ما گفته شده زنانه هستند
03:50
but to be willingمایلم to standایستادن up,
74
218160
2016
بلکه بخواهند که برخیزند،
03:52
to championقهرمان and learnیاد گرفتن
from the womenزنان who embodyتجسم them.
75
220200
3280
تا از زنانی که آن ویژگی‌ها را دارند،
بیاموزند، و از آنها محافظت کنند.
03:57
Now, menمردان --
76
225080
1256
اما مردها، ...
03:58
(Laughterخنده)
77
226360
1616
(خنده‌ی حاضرین)
04:00
I am not sayingگفت: that everything
we have learnedیاد گرفتم is toxicسمی. OK?
78
228000
3656
من نمی‌گویم که هر چیزی که تا به حال
یاد گرفتیم مسموم بوده. خیلی خب؟
04:03
I'm not sayingگفت: there's anything
inherentlyذاتا wrongاشتباه with you or me,
79
231680
3016
من نمی‌گویم هیچ چیزی که من و شما
به ارث بردیم اشتباه است،
04:06
and menمردان, I'm not sayingگفت:
we have to stop beingبودن menمردان.
80
234720
2400
و آقایان، نمی‌گویم که باید
مرد بودن را کنار بگذاریم
04:09
But we need balanceتعادل, right?
81
237720
2200
ولی به تعادل نیاز داریم.
04:12
We need balanceتعادل,
82
240760
1216
ما به تعادل نیاز داریم،
04:14
and the only way things will changeتغییر دادن
is if we take a realواقعی honestصادقانه look
83
242000
4136
و تنها راهی که بتوانیم تغییری ایجاد کنیم
این است که
04:18
at the scriptsاسکریپت ها that have been
passedگذشت down to us
84
246160
2216
به فیلمنامه‌هایی که از نسل قبلی
04:20
from generationنسل to generationنسل
85
248400
1816
به نسل ما داده می‌شود
04:22
and the rolesنقش ها that,
as menمردان, we chooseانتخاب کنید to take on
86
250240
3216
و نقش‌هایی که، به عنوان یک مرد
در زندگی روزمره‌ی خود انتخاب می‌کنیم،
04:25
in our everydayهر روز livesزندگی می کند.
87
253480
1280
نگاهی صادقانه بیندازیم.
04:27
So speakingصحبت كردن of scriptsاسکریپت ها,
88
255320
1256
حالا که بحث فیلمنامه شد،
04:28
the first scriptاسکریپت I ever got
cameآمد from my dadپدر.
89
256600
2960
اولین فیلمنامه‌ای که گرفتم
از طرف پدرم بود.
04:32
My dadپدر is awesomeعالی.
90
260079
1200
پدرم مرد بی‌نظیری است.
04:33
He's lovingبا محبت, he's kindنوع,
he's sensitiveحساس, he's nurturingپرورش دادن,
91
261760
6200
او عشق می‌ورزد، مهربان است،
حساس است، و به بقیه اهمیت می‌دهد،
04:40
he's here.
92
268800
1216
او در این سالن است.
04:42
(Applauseتشویق و تمجید)
93
270040
3960
(تشویق حاضرین)
04:48
He's cryingگریان.
94
276600
1216
دارد گریه می‌کند.
04:49
(Laughterخنده)
95
277840
2736
(خنده‌ی حاضرین)
04:52
But, sorry, Dadبابا,
as a kidبچه I resentedمتاسف شدم him for it,
96
280600
4176
اما من از او معذرت می‌خواهم، چرا که وقتی
بچه بودم، او را به این خاطر سرزنش می‌کردم.
04:56
because I blamedسرزنش شد him for makingساخت me softنرم,
97
284800
2616
چون که او را به خاطر احساساتی بار آوردنم
شماتت می‌کردم،
04:59
whichکه wasn'tنبود welcomedاستقبال شد
in the smallکوچک townشهر in Oregonاورگان
98
287440
2336
چون در شهرکی در اُرِگان،
که تازه به آن رفته بودیم،
05:01
that we had movedنقل مکان کرد to.
99
289800
1336
چنین چیزی قابل قبول نبود.
05:03
Because beingبودن softنرم
meantبه معنای that I was bulliedترسناک.
100
291160
2048
چون احساساتی بودن به معنی
زور شنیدن بود.
05:06
See, my dadپدر wasn'tنبود
traditionallyبه طور سنتی masculineمردانه,
101
294040
2256
ببینید، پدر من
یک مرد سنتی نبود،
05:08
so he didn't teachتدریس کنید me how to use my handsدست ها.
102
296320
2616
بنابراین به من یاد نداد چطور از دستانم
استفاده کنم.
05:10
He didn't teachتدریس کنید me
how to huntشکار, how to fightمبارزه کردن,
103
298960
2360
او به من یاد نداد چطور شکار،
یا این که دعوا کنم،
05:14
you know, man stuffچیز.
104
302400
1800
می‌دانید، این جور چیزهای مردانه.
05:17
Insteadبجای he taughtتدریس کرد me what he knewمی دانست:
105
305080
2056
در عوض به من چیزی را آموخت
که خودش بلد بود:
05:19
that beingبودن a man was about sacrificeقربانی
106
307160
3280
که مرد بودن یعنی فداکاری
05:23
and doing whateverهر چه you can
107
311240
1256
و انجام هر کار که می‌توانی
05:24
to take careاهميت دادن of
and provideفراهم کند for your familyخانواده.
108
312520
2080
برای مراقبت از خانواده‌ات
و تأمین نیازهایش.
05:27
But there was anotherیکی دیگر roleنقش
I learnedیاد گرفتم how to playبازی from my dadپدر,
109
315040
2896
اما نقش دیگری بود که از پدرم آموختم
که چگونه آن را اجرا کنم،
05:29
who, I discoveredکشف شده,
learnedیاد گرفتم it from his dadپدر,
110
317960
2056
که بعداً فهمیدم، او هم
از پدر خودش آموخته
05:32
a stateحالت senatorسناتور
111
320040
1856
یک سناتور ایالتی
05:33
who laterبعد in life
112
321920
1696
که بعدها در زندگیش مجبور بود
05:35
had to work nightsشب ها as a janitorنگهدارنده
to supportحمایت کردن his familyخانواده,
113
323640
2800
شب‌ها سرایداری کند،
تا خانواده‌اش را تأمین کند،
05:39
and he never told a soulروح.
114
327200
1360
و هیچ وقت به هیچکس نگفت.
05:41
That roleنقش was to sufferرنج بردن in secretراز.
115
329520
2376
آن نقش، زجر کشیدن به صورت پنهانی بود.
05:43
And now threeسه generationsنسل ها laterبعد,
116
331920
2416
و حالا سه نسل بعد،
05:46
I find myselfخودم playingبازی کردن that roleنقش, too.
117
334360
2040
من هم داشتم همان نقش را بازی می‌کردم.
05:49
So why couldn'tنمی توانستم my grandfatherبابا بزرگ
just reachنائل شدن out to anotherیکی دیگر man
118
337240
3736
اما چرا پدربزرگ من نمی‌توانست
سراغ مرد دیگری برود
05:53
and askپرسیدن for help?
119
341000
1200
و کمک بخواهد؟
05:54
Why does my dadپدر to this day still think
he's got to do it all on his ownخودت?
120
342800
3776
چرا پدرم تا امروز هنوز فکر می‌کند
باید تمام کارها را خودش انجام بدهد؟
05:58
I know a man who would ratherنسبتا dieمرگ
121
346600
1800
من مردی را می‌شناسم که حاضر است بمیرد
06:01
than tell anotherیکی دیگر man
that they're hurtingصدمه زدن.
122
349360
2080
اما به مرد دیگری نگوید
که دارد درد می‌کشد.
06:04
But it's not because we're just all,
like, strongقوی silentبی صدا typesانواع.
123
352280
3120
اما این به خاطر این نیست که همگی ما
آدم‌های قوی و ساکتی هستیم.
06:08
It's not. A lot of us menمردان are really good
at makingساخت friendsدوستان, and talkingصحبت کردن,
124
356280
3920
این طور نیست. خیلی از ما مردها راحت
دوست پیدا می‌کنیم، و حرف می‌زنیم،
06:13
just not about anything realواقعی.
125
361240
1896
ولی در مورد چیزهای غیرواقعی.
06:15
(Laughterخنده)
126
363160
1856
(خنده‌ی حاضرین)
06:17
If it's about work or sportsورزش ها
or politicsسیاست or womenزنان,
127
365040
4496
اگر بحث در مورد کار یا ورزش
یا سیاست یا زنان باشد،
06:21
we have no problemمسئله sharingبه اشتراک گذاری our opinionsنظرات,
128
369560
2000
ما مشکلی در مورد بیان نظرمان نداریم،
06:24
but if it's about
our insecuritiesناامنی or our strugglesمبارزات,
129
372760
2440
اما اگر در مورد احساس ناامنی
یا تنش‌های درونی،
06:27
our fearترس of failureشکست,
130
375960
1320
یا ترس از شکست باشد،
06:30
then it's almostتقریبا like we becomeتبدیل شدن به paralyzedفلج شده.
131
378560
2040
انگار که فلج می‌شویم.
06:33
At leastکمترین, I do.
132
381240
1880
حداقل من که این طورم.
06:37
So some of the waysراه ها
that I have been practicingتمرین
133
385200
2776
برخی از کارهایی که من
برای کنار گذاشتن این روحیه
06:40
breakingشکستن freeرایگان of this behaviorرفتار
134
388000
1456
انجام داده‌ام
06:41
are by creatingپدید آوردن experiencesتجربیات
that forceزور me to be vulnerableآسیب پذیر.
135
389480
3720
به دست آوردن تجربیاتی است
که مرا مجبور به آسیب‌پذیر بودن می‌کنند.
06:46
So if there's something
I'm experiencingتجربه کردن shameشرم آور around in my life,
136
394280
3856
اگر موضوعی در زندگی من وجود دارد
که به خاطر آن احساس خجالت می‌کنم،
06:50
I practiceتمرین divingغواصی straightسر راست into it,
137
398160
2000
مستقیم درون آن شیرجه می‌زنم،
06:53
no matterموضوع how scaryترسناک it is --
138
401160
2016
مهم نیست چقدر ترسناک باشد --
06:55
and sometimesگاه گاهی, even publiclyبه طور عمومی.
139
403200
3336
و گاهی اوقات، حتی به صورت علنی.
06:58
Because then in doing so
140
406560
2056
چرا که با انجام دادن این کار
07:00
I take away its powerقدرت,
141
408640
1856
قدرت مربوط به آن را از دست می‌دهم،
07:02
and my displayنمایش دادن of vulnerabilityآسیب پذیری
142
410520
2336
و در بعضی موارد با نشان دادن آسیب‌پذیری
07:04
can in some casesموارد give other menمردان
permissionمجوز to do the sameیکسان.
143
412880
3200
به بقیه‌ی مردان
اجازه‌ی انجام چنین کاری را می‌دهم.
07:09
As an exampleمثال, a little while agoپیش
144
417320
2536
به عنوان مثال، مدتی قبل
07:11
I was wrestlingکشتی with an issueموضوع in my life
145
419880
1936
من با مسئله‌ای در زندگیم کلنجار می‌رفتم
07:13
that I knewمی دانست I neededمورد نیاز است
to talk to my guy friendsدوستان about,
146
421840
3000
که می‌دانستم نیاز دارم
با دوستان مذکرم درباره‌اش حرف بزنم،
07:17
but I was so paralyzedفلج شده by fearترس
147
425840
3376
اما به خاطر ترس از این که آن‌ها
در مورد من قضاوت کنند
07:21
that they would judgeقاضی me
and see me as weakضعیف
148
429240
2056
و من را ضعیف بدانند
و من جایگاهم را
07:23
and I would loseاز دست دادن my standingایستاده as a leaderرهبر
149
431320
2360
به عنوان یک رهبر از دست بدهم
چنان فلج شده‌ بودم
07:27
that I knewمی دانست I had to take them
out of townشهر on a three-dayسه روز guys tripسفر --
150
435200
5256
که می‌دانستم مجبورم آن‌ها را به یک
سفر سه روزه‌ی مردانه‌ی خارج از شهر ببرم --
07:32
(Laughterخنده)
151
440480
1016
(خنده‌ی حاضرین)
07:33
Just to openباز کن up. And guessحدس بزن what?
152
441520
2616
فقط برای ابراز احساسم. و حدس بزنید چه شد؟
07:36
It wasn'tنبود untilتا زمان the endپایان of the thirdسوم day
153
444160
2616
تا پایان روز سوم طول کشید
تا شهامت صحبت کردن با آنان را
07:38
that I finallyسرانجام foundپیدا شد
the strengthاستحکام to talk to them
154
446800
4136
در مورد موضوعی که درگیرش بودم،
07:42
about what I was going throughاز طریق.
155
450960
1480
در خودم پیدا کنم.
07:45
But when I did,
something amazingحیرت آور happenedاتفاق افتاد.
156
453480
2056
اما وقتی این کار را کردم،
اتفاق عجیبی افتاد.
07:47
I realizedمتوجه شدم that I wasn'tنبود aloneتنها,
157
455560
1480
من متوجه شدم که تنها نبودم،
07:50
because my guys had alsoهمچنین been strugglingمبارزه می کنند.
158
458240
1960
چون آن‌ها هم با خودشان کلنجار می‌رفتند.
07:53
And as soonبه زودی as I foundپیدا شد the strengthاستحکام
and the courageشجاعت to shareاشتراک گذاری my shameشرم آور,
159
461280
3976
و به محض این که شهامت و انگیزه‌ی
بیان ترس خودم را پیدا کردم،
07:57
it was goneرفته.
160
465280
1200
این ترس از بین رفت.
07:59
Now, I've learnedیاد گرفتم over time
161
467680
1336
من در طول زمان یاد گرفتم
08:01
that if I want to practiceتمرین vulnerabilityآسیب پذیری,
162
469040
2016
که اگر می‌خواهم آسیب‌پذیری را تجربه کنم،
08:03
then I need to buildساختن myselfخودم
a systemسیستم of accountabilityمسئوليت.
163
471080
2760
باید یک سیستم مسئولیت‌پذیری
برای خودم بسازم.
08:06
So I've been really blessedمبارک as an actorبازیگر.
164
474360
3040
من به عنوان یک بازیگر خیلی مورد لطف مردمم.
08:10
I've builtساخته شده a really wonderfulفوق العاده fanپنکه baseپایه,
165
478280
3136
من گروه هواداران خیلی خوبی ایجاد کرده‌ام،
08:13
really, really sweetشیرین and engagedنامزد شده,
166
481440
2256
هواداران خیلی، خیلی مهربان و فعال،
08:15
and so I decidedقرار بر این شد to use my socialاجتماعی platformسکو
167
483720
2416
بنابراین تصمیم گرفتم از محیط اجتماعی خودم
08:18
as kindنوع of this Trojanتروجان horseاسب
168
486160
2056
به عنوان یک اسب تروآ استفاده‌کنم
08:20
whereinکه در آن I could createايجاد كردن a dailyروزانه practiceتمرین
of authenticityاعتبار and vulnerabilityآسیب پذیری.
169
488240
4000
که در آن می‌توانستم تمرین روزانه‌ی
نشان‌دادن اصالت و آسیب‌پذیری را انجام دهم.
08:25
The responseواکنش has been incredibleباور نکردنی.
170
493320
1680
بازخوردی که گرفتم خارق العاده بود.
08:27
It's been affirmingتایید,
it's been heartwarmingدلتنگ.
171
495760
3336
بازخورد مردم حمایتگرانه بود،
روحیه‌بخش بود.
08:31
I get tonsتن of love and pressمطبوعات
and positiveمثبت messagesپیام ها dailyروزانه.
172
499120
3680
من روزانه حجم عظیمی از عشق و اخبار
و پیام‌های مثبت را دریافت می‌کنم.
08:36
But it's all from a certainمسلم - قطعی demographicجمعیت شناسی:
173
504520
1920
اما تمام این‌ها از قشر مشخصی بودند:
08:40
womenزنان.
174
508200
1216
زنان.
08:41
(Laughterخنده)
175
509440
2695
(خنده‌ی حاضرین)
08:44
This is realواقعی.
176
512159
1201
این واقعی است.
چرا فقط زنان مرا دنبال می‌کنند؟
08:47
Why are only womenزنان followingذیل me?
177
515559
2937
08:50
Where are the menمردان?
178
518520
1296
مردان کجا هستند؟
08:51
(Laughterخنده)
179
519840
2616
(خنده‌ی حاضرین)
08:54
About a yearسال agoپیش, I postedارسال شده this photoعکس.
180
522480
2000
پارسال، این عکس را در اینستاگرام گذاشتم.
08:58
Now, afterwardsپس از آن, I was scrollingپیمایش
throughاز طریق some of the commentsنظرات,
181
526320
2936
کمی بعد که داشتم نظرات مخاطبین را
در مورد این عکس می‌خواندم،
09:01
and I noticedمتوجه شدم that one of my femaleزن fansطرفداران
had taggedبرچسب زده شده her boyfriendدوست پسر in the pictureعکس,
182
529280
3856
متوجه شدم یکی از هواداران مونثم
دوست‌پسرش را در عکس تَگ کرده‌ است،
09:05
and her boyfriendدوست پسر respondedپاسخ داد by sayingگفت:,
183
533160
2176
و دوست‌پسرش جواب داده‌ بود،
09:07
"Please stop taggingبرچسب زدن me in gayهمجنسگرا shitگریه.
184
535360
3896
«دیگه منو توی این عکسای همجنس‌بازی
تَگ نکن.
09:11
ThxThx."
185
539280
1216
مِرسی، اَه.»
09:12
(Laughterخنده)
186
540520
2016
(خنده‌ی حاضرین)
09:14
As if beingبودن gayهمجنسگرا makesباعث می شود you
lessکمتر of a man, right?
187
542560
2560
انگار همجنسگرا بودن باعث می‌شود
یک نفر کمتر مرد باشد.
09:18
So I tookگرفت a deepعمیق breathنفس کشیدن,
188
546440
1280
من نفس عمیقی کشیدم،
09:21
and I respondedپاسخ داد.
189
549200
1200
و جواب دادم.
09:24
I said,
190
552000
2256
من خیلی مؤدبانه گفتم،
09:26
very politelyمودبانه, that I was just curiousکنجکاو,
191
554280
1896
که صرفاً از روی کنجکاوی می‌پرسم،
09:28
because I'm on an explorationاکتشاف
of masculinityمردانگی,
192
556200
2216
چون در حال مکاشفه‌ی
مردانگی هستم،
09:30
and I wanted to know
why my love for my wifeهمسر
193
558440
2296
و می‌خواهم بدانم چرا
نشان دادن عشقم به همسرم
09:32
qualifiedواجد شرایط as gayهمجنسگرا shitگریه.
194
560760
2096
به عنوان همجنسبازی شناخته می‌شود.
09:34
And then I said,
honestlyصادقانه I just wanted to learnیاد گرفتن.
195
562880
2656
و در آخر گفتم صرفاً می‌خواهم یاد بگیرم.
09:37
(Laughterخنده)
196
565560
4976
(خنده‌ی حاضرین)
09:42
Now, he immediatelyبلافاصله wroteنوشت me back.
197
570560
3136
او بلافاصله به من جواب داد.
09:45
I thought he was going to go off on me,
but insteadبجای he apologizedعذر خواهی کرد.
198
573720
4240
من فکر کردم او با من درگیر خواهد شد،
اما در عوض او معذرت‌خواهی کرد.
09:51
He told me how, growingدر حال رشد up,
199
579120
2656
او به من گفت که چطور در طول زندگیش دیده‌،
09:53
publicعمومی displaysنمایش ها of affectionمحبت
were lookedنگاه کرد down on.
200
581800
3456
که نمایش علنی عشق، ناپسند دانسته شده‌ است.
09:57
He told me that he was wrestlingکشتی
and strugglingمبارزه می کنند with his egoنفس,
201
585280
3280
او به من گفت که با خودش کلنجار می‌رفته
و درگیر بوده‌ است،
10:01
and how much he lovedدوست داشتنی his girlfriendدوست دختر
202
589480
1816
و چقدر دوست‌دخترش را دوست دارد
10:03
and how thankfulسپاسگزار he was for her patienceصبر.
203
591320
2680
و چقدر قدردان صبوری او است.
10:07
And then a fewتعداد کمی weeksهفته ها laterبعد,
204
595560
1696
و چند هفته بعد،
10:09
he messagedmessaged me again.
205
597280
1320
او دوباره به من پیام داد.
10:12
This time he sentارسال شد me a photoعکس
206
600080
1560
این بار برای من یک عکس فرستاد
10:15
of him on one kneeزانو proposingخواستگاری کردن.
207
603040
1816
که زانو زده بود، و خواستگاری می‌کرد.
10:16
(Applauseتشویق و تمجید)
208
604880
5136
(تشویق حاضرین)
10:22
And all he said was, "Thank you."
209
610040
1600
و تنها گفته بود، «ممنونم».
10:25
I've been this guy.
210
613440
1200
من این مرد بودم.
10:27
I get it.
211
615440
1216
من می‌فهمم.
10:28
See, publiclyبه طور عمومی,
he was just playingبازی کردن his roleنقش,
212
616680
2096
این مرد جلوی بقیه،
تنها نقشش را بازی می‌کرد،
10:30
rejectingرد كردن the feminineزنانه, right?
213
618800
2096
و زنانگی را پس می‌زد، درسته؟
10:32
But secretlyمخفیانه he was waitingدر انتظار
for permissionمجوز to expressبیان himselfخودت,
214
620920
4056
اما به صورت پنهانی منتظر
اجازه‌ای برای بیان خودش بود،
10:37
to be seenمشاهده گردید, to be heardشنیدم,
215
625000
1216
برای دیده، و شنیده شدن،
10:38
and all he neededمورد نیاز است was anotherیکی دیگر man
216
626240
1616
و تنها مرد دیگری را نیاز داشت
10:39
holdingبرگزاری him accountableپاسخگو
and creatingپدید آوردن a safeبی خطر spaceفضا for him to feel,
217
627880
3136
که او را مسئولیت‌پذیر نگه دارد
و محیط امنی برای احساساتش ایجاد کند،
10:43
and the transformationدگرگونی was instantفوری.
218
631040
2376
و بعد، فوراً تغییر کرد.
10:45
I lovedدوست داشتنی this experienceتجربه,
219
633440
2096
من عاشق این تجربه شدم.
10:47
because it showedنشان داد me
that transformationدگرگونی is possibleامکان پذیر است,
220
635560
2496
چرا که به من نشان داد که تغییر ممکن است،
10:50
even over directمستقیم messagesپیام ها.
221
638080
1760
حتی از طریق پیام دادن در اینستاگرام.
10:52
So I wanted to figureشکل out
how I could reachنائل شدن more menمردان,
222
640680
2856
من می‌خواستم بفهمم،
چطور می‌توانم با مردان بیشتری صحبت کنم،
10:55
but of courseدوره noneهیچ کدام of them
were followingذیل me.
223
643560
2136
چون هیچ کدام از آن‌ها
من را دنبال نمی‌کردند.
10:57
(Laughterخنده)
224
645720
1856
(خنده‌ی حاضرین)
10:59
So I triedتلاش کرد an experimentآزمایشی.
225
647600
2176
پس آزمایشی را امتحان کردم.
11:01
I startedآغاز شده postingپست کردن more
stereotypicallyکلیشه ای masculineمردانه things --
226
649800
3336
شروع کردم به گذاشتن پست‌های
مردانه‌ی متداول در اینستاگرام --
11:05
(Laughterخنده)
227
653160
2176
(خنده‌ی حاضرین)
11:07
Like my challengingچالش برانگیز workoutsتمرینات,
my mealوعده غذایی plansبرنامه ها,
228
655360
3696
مثل تمرینات چالش برانگیز بدنسازی،
برنامه‌های غذاییم،
11:11
my journeyسفر to healالتیام my bodyبدن
after an injuryصدمه.
229
659080
3416
پروسه‌ی ترمیم بدنم بعد از یک آسیب.
11:14
And guessحدس بزن what happenedاتفاق افتاد?
230
662520
1240
و حدس بزنید چه شد؟
11:17
Menمردان startedآغاز شده to writeنوشتن me.
231
665200
1560
مردها کم کم به من پیام دادند.
11:19
And then, out of the blueآبی,
for the first time in my entireکل careerحرفه,
232
667440
3336
و بعد، ناگهان،
برای اولین باردر طول زندگی حرفه‌ایم،
11:22
a maleنر fitnessتناسب اندام magazineمجله calledبه نام me,
233
670800
1920
یک مجله‌ی بدنسازی مردانه به من زنگ زد،
11:25
and they said they wanted to honorافتخار me
as one of theirخودشان game-changersتعویض بازی.
234
673840
3200
و گفت می‌خواهد از من به عنوان یکی از
پدیده‌های بدنسازیش قدردانی کند.
11:31
(Laughterخنده)
235
679440
3616
(خنده‌ی حاضرین)
11:35
Was that really game-changingتغییر بازی?
236
683080
1480
واقعاً من پدیده‌ی بدنسازی بودم؟
11:38
Or is it just conformingمطابق?
237
686560
1640
یا این که صرفاً تأییدکندده بودم؟
11:40
And see, that's the problemمسئله.
238
688880
1376
و ببینید، مشکل همین جاست.
11:42
It's totallyکاملا coolسرد for menمردان to followدنبال کردن me
239
690280
1856
طرفداری من، وقتی در مورد مسائل مردانه
11:44
when I talk about guy stuffچیز
240
692160
3136
حرف می‌زنم
و استانداردهای جنسیتی را تأیید می‌کنم
11:47
and I conformمطابق با to genderجنسیت normsهنجارها.
241
695320
1720
کاملاً برای مردان قابل قبول است.
11:50
But if I talk about
how much I love my wifeهمسر
242
698080
4216
اما اگر از عشقم به همسرم
یا دخترم
11:54
or my daughterفرزند دختر or my 10-day-old-روز-قدیمی sonفرزند پسر,
243
702320
2880
یا پسر۱۰ ساله‌ام حرفی بزنم،
11:58
how I believe that marriageازدواج
is challengingچالش برانگیز but beautifulخوشگل,
244
706160
4576
یا از باور به این که ازدواج
چالش‌برانگیز اما زیباست،
12:02
or how as a man
I struggleتقلا with bodyبدن dysmorphiadysmorphia,
245
710760
3256
یا این که به عنوان یک مرد
با از فرم افتادن بدنم کلنجار می‌روم،
12:06
or if I promoteترویج genderجنسیت equalityبرابری,
then only the womenزنان showنشان بده up.
246
714040
2880
یا از برابری جنسیتی حرف بزنم،
فقط زن‌ها پیدایشان می‌شود.
12:10
Where are the menمردان?
247
718200
1200
مردها کجا هستند؟
12:12
So menمردان, menمردان, menمردان,
248
720920
2840
مردها، مردها، مردها،
12:17
menمردان!
249
725960
1216
مردها!
12:19
(Applauseتشویق و تمجید)
250
727200
3600
(تشویق حاضرین)
12:27
I understandفهمیدن.
251
735000
2056
من درک می‌کنم.
12:29
Growingدر حال رشد up, we tendگرایش داشتن
to challengeچالش eachهر یک other.
252
737080
2160
در زندگی، ما همیشه
یکدیگر را به چالش می‌کشیم.
12:32
We'veما هستیم got to be the toughestسخت ترین,
253
740160
1416
مردها تا جایی که می‌توانند،
12:33
the strongestقوی ترین, the bravestشجاع ترین
menمردان that we can be.
254
741600
2160
باید سرسخت‌ترین، قوی‌ترین،
و شجاع‌ترین باشند.
12:36
And for manyبسیاری of us, myselfخودم includedمشمول,
our identitiesهویت ها are wrappedپیچیده شده up
255
744600
4056
و هویت خیلی از ما، از جمله خود من،
در گروی این است که
12:40
in whetherچه or not at the endپایان of the day
we feel like we're man enoughکافی.
256
748680
3320
در آخر هر روز احساس کنیم
به اندازه‌ی کافی مرد بوده‌ایم یا نه.
12:45
But I've got a challengeچالش for all the guys,
257
753040
2656
اما من تمام مردها را به چالش می‌کشم،
12:47
because menمردان love challengesچالش ها.
258
755720
2056
چون مردها عاشق چالش هستند.
12:49
(Laughterخنده)
259
757800
1560
(خنده‌ی حاضرین)
12:52
I challengeچالش you to see
if you can use the sameیکسان qualitiesکیفیت ها
260
760320
2656
شما را به چالش می‌کشم
که آیا می‌توانید برای شناخت بهتر
12:55
that you feel make you a man
261
763000
2056
خودتان،
از همان ویژگی‌هایی که باعث می‌شود
12:57
to go deeperعمیق تر into yourselfخودت.
262
765080
1640
احساس مردانگی کنید استفاده کنید؟
13:00
Your strengthاستحکام, your braveryشجاعت,
your toughnessسختی:
263
768600
3176
قدرتتان، شجاعتتان،
سرسختیتان:
13:03
Can we redefineدوباره تعریف کنید what those mean
and use them to exploreکاوش کنید our heartsقلب?
264
771800
4120
آیا می‌توانیم این مفاهیم را از نو
تعریف کنیم، تا عمق احساسات خود را بکاویم؟
13:10
Are you braveشجاع enoughکافی
265
778240
2096
آیا شما به اندازه‌ی کافی شجاع هستید
13:12
to be vulnerableآسیب پذیر?
266
780360
1360
که آسیب‌پذیر باشید؟
13:15
To reachنائل شدن out to anotherیکی دیگر man
when you need help?
267
783840
2400
تا وقتی به کمک نیاز دارید
سراغ مرد دیگری بروید؟
13:18
To diveشیرجه رفتن headfirstسرپرست into your shameشرم آور?
268
786960
1960
تا مستقیم با خجالتتان رو در رو شوید؟
13:22
Are you strongقوی enoughکافی to be sensitiveحساس,
269
790120
2080
آیا شما آن قدر قوی هستید که حساس باشید،
13:25
to cryگریه کردن whetherچه you are hurtingصدمه زدن
270
793320
2136
و وقتی آسیب می‌بینید یا شاد هستید
13:27
or you're happyخوشحال,
271
795480
1336
گریه کنید،
13:28
even if it makesباعث می شود you look weakضعیف?
272
796840
1520
حتی اگر ضعیف به نظر برسید؟
13:31
Are you confidentمطمئن enoughکافی
273
799840
2376
آیا به اندازه‌ی کافی اعتماد به نفس دارید
13:34
to listen to the womenزنان in your life?
274
802240
1960
تا به حرف زنان زندگیتان گوش کنید؟
13:37
To hearشنیدن theirخودشان ideasایده ها and theirخودشان solutionsراه حل ها?
275
805760
1936
تا به ایده و راهکارهای آن‌ها گوش‌ کنید؟
13:39
To holdنگه دارید theirخودشان anguishغم و اندوه
276
807720
1976
تا زجر و اندوه آن‌ها را بپذیرید
13:41
and actuallyدر واقع believe them,
277
809720
2296
و واقعاً آن‌ها را باور کنید،
13:44
even if what they're sayingگفت:
is againstدر برابر you?
278
812040
2320
حتی اگر چیزی که می‌گویند
علیه شما باشد؟
13:47
And will you be man enoughکافی
279
815320
2040
و آیا شما آن‌قدر مرد هستید،
13:49
to standایستادن up to other menمردان
when you hearشنیدن "lockerقفسه roomاتاق talk,"
280
817680
3776
که وقتی «صحبت‌های خصوصی مردانه»
را می‌شنوید، و حرف از آزار جنسی می‌شود،
13:53
when you hearشنیدن storiesداستان ها
of sexualجنسیت harassmentآزار و اذیت?
281
821480
2336
با یک مرد دیگر برخورد کنید؟
13:55
When you hearشنیدن your boysپسران talkingصحبت کردن
about grabbingگرفتن assالاغ or gettingگرفتن her drunkمست,
282
823840
3416
وقتی رفقای شما در مورد دست زدن به
باسن یک زن یا مست کردنش حرف می‌زنند،
13:59
will you actuallyدر واقع standایستادن up
and do something
283
827280
2056
آیا برخوردی می‌کنید
و واکنشی نشان می‌دهید
14:01
so that one day
we don't have to liveزنده in a worldجهان
284
829360
2256
تا بالأخره یک روز بتوانیم
در دنیایی زندگی نکنیم
14:03
where a womanزن has to riskخطر everything
285
831640
1736
که یک زن همه چیزش را به خطر بیندازد
14:05
and come forwardرو به جلو
to say the wordsکلمات "me too?"
286
833400
2056
و صدایش را بلند کند تا
بگوید «منم همین‌طور»؟
14:07
(Applauseتشویق و تمجید)
287
835480
3960
(تشویق حاضرین)
14:18
This is seriousجدی stuffچیز.
288
846320
1480
این مسئله جدی است.
14:21
I've had to take a realواقعی, honestصادقانه look
289
849000
1896
من مجبورم نگاهی جدی و صادقانه
14:22
at the waysراه ها that I've unconsciouslyناخودآگاه
been hurtingصدمه زدن the womenزنان in my life,
290
850920
4640
به رفتارهایی که با آن به صورت ناخودآگاه
زنان زندگیم را رنجانده‌ام بیندازم،
14:28
and it's uglyزشت.
291
856360
1720
و این نگاه ترسناک است.
14:31
My wifeهمسر told me that I had been
actingبازیگری in a certainمسلم - قطعی way that hurtصدمه her
292
859480
5416
همسرم به من گفت که من طوری رفتار می‌کردم
که او را به صورت مشخصی می‌رنجاند
14:36
and not correctingاصلاح کردن it.
293
864920
1440
و آن رفتار را اصلاح نمی‌کردم.
14:39
Basicallyاساسا, sometimesگاه گاهی
when she would go to speakصحبت,
294
867480
2480
اساساً، گاهی اوقات
وقتی که او می‌خواست در خانه
14:43
at home or in publicعمومی,
295
871080
2016
یا بیرون از آن حرف بزند،
14:45
I would just cutبرش her off mid-sentenceوسط جمله
and finishپایان دادن her thought for her.
296
873120
4360
من حرف او را قطع می‌کردم
و حرفش را تمام می‌کردم.
14:51
It's awfulخیلی بد و ناخوشایند.
297
879520
1200
این خیلی بد است.
14:53
The worstبدترین partبخشی was that I was completelyبه صورت کامل
unawareغافل when I was doing it.
298
881400
3256
بدترین قسمت آن این است که
من کاملاً ناخودآگاه این کار را می‌کردم.
14:56
It was unconsciousناخودآگاه.
299
884680
1416
اصلاً ارادی نبود.
14:58
So here I am doing my partبخشی,
300
886120
2016
اما من دارم نقش خودم را ایفا می‌کنم،
15:00
tryingتلاش کن to be a feministفمینیست,
301
888160
1536
و سعی می‌کنم یک فمینیست باشم،
15:01
amplifyingتقویت the voicesصدای
of womenزنان around the worldجهان,
302
889720
2256
و صدای زنان سراسر جهان را
تقویت کنم،
15:04
and yetهنوز at home,
303
892000
1616
و هنوز در خانه،
15:05
I am usingاستفاده كردن my louderبلندتر voiceصدای
to silenceسکوت the womanزن I love the mostاکثر.
304
893640
3760
من از صدای بلندم استفاده می‌کنم
تا زنی را که خیلی دوستش دارم، ساکت کنم.
15:11
So I had to askپرسیدن myselfخودم a toughسخت است questionسوال:
305
899760
1920
پس مجبور بودم از خودم
سؤال سختی بپرسم:
15:14
am I man enoughکافی
306
902960
1896
آیا من آن قدر مرد هستم
15:16
to just shutبسته شدن the hellجهنم up and listen?
307
904880
1736
که فقط دهانم را ببندم و گوش کنم؟
15:18
(Laughterخنده)
308
906640
1936
(خنده‌ی حاضرین)
15:20
(Applauseتشویق و تمجید)
309
908600
3736
(تشویق حاضرین)
15:24
I've got to be honestصادقانه.
I wishآرزو کردن that didn't get an applauseتشویق و تمجید.
310
912360
2736
من باید صادق باشم.
کاش تشویقم نمی‌کردید.
15:27
(Laughterخنده)
311
915120
1360
(خنده‌ی حاضرین)
15:29
Guys,
312
917760
1976
آقایان،
15:31
this is realواقعی.
313
919760
1200
این مسئله جدی است.
15:33
And I'm just scratchingخارش the surfaceسطح here,
314
921840
1976
و من فقط دارم ظاهر قضیه را
بررسی می‌کنم،
15:35
because the deeperعمیق تر we go,
the uglierزشت it getsمی شود, I guaranteeضمانت you.
315
923840
2936
چون که هر چقدر عمیق‌تر می‌شویم،
زشت‌تر و ترسناک تر می‌شود.
15:38
I don't have time to get into pornپورنو
and violenceخشونت againstدر برابر womenزنان
316
926800
2896
من وقت ندارم تا به هرزه‌نگاری
و خشونت، یا تقسیم کارهای خانه
15:41
or the splitشکاف of domesticداخلی dutiesوظایف
317
929720
3256
یا اختلاف درآمد بین جنسیت‌ها
15:45
or the genderجنسیت payپرداخت gapشکاف.
318
933000
1680
بپردازم.
15:48
But I believe that as menمردان,
319
936280
1776
اما من معتقدم که به عنوان یک مرد،
15:50
it's time we startشروع کن to see
pastگذشته our privilegeامتیاز
320
938080
2456
وقت آن رسیده که مزایایی
که از آن بهره‌مندیم، ببینیم
15:52
and recognizeتشخیص that we are
not just partبخشی of the problemمسئله.
321
940560
2616
و بفهمیم که ما تنها
بخشی از مشکل نیستیم.
15:55
Fellasفلا ها, we are the problemمسئله.
322
943200
1696
رفقا، ما خود مشکلیم.
15:56
The glassشیشه ceilingسقف existsوجود دارد
because we put it there,
323
944920
3176
سقف شیشه‌ای وجود دارد
چون ما آن را آنجا گذاشتیم،
16:00
and if we want to be
a partبخشی of the solutionراه حل,
324
948120
2096
و اگر می‌خواهیم
بخشی از راه حل باشیم،
16:02
then wordsکلمات are no longerطولانی تر enoughکافی.
325
950240
1560
حرف زدن دیگر کافی نیست.
16:05
There's a quoteنقل قول that I love that
I grewرشد کرد up with from the Bahبهاá'í writingsنوشته ها.
326
953720
3720
در دین بهاییت سخنی وجود دارد
که آن را دوست دارم و با آن بزرگ شدم.
16:10
It saysمی گوید that "the worldجهان of humanityبشریت
is possessedمجذوب of two wingsبال ها,
327
958080
3560
این سخن می‌گوید «دنیای بشریت
توسط دو بال احاطه شده‌است،
16:14
the maleنر and the femaleزن.
328
962760
1200
مرد و زن.
16:17
So long as these two wingsبال ها
are not equivalentمعادل in strengthاستحکام,
329
965000
4176
تا زمانی که این دو بال
قدرت برابر نداشته باشند،
16:21
the birdپرنده will not flyپرواز."
330
969200
1680
این پرنده نمی‌تواند پرواز کند.»
16:25
So womenزنان,
331
973440
1200
خانم‌های عزیز،
16:27
on behalfاز طرف of menمردان all over the worldجهان
332
975720
3776
از جانب مردان سراسر دنیا
16:31
who feel similarمشابه to me,
333
979520
1280
که مثل من فکر می‌کنند،
16:34
please forgiveببخشید us
334
982680
1200
از شما بابت تمامی کارهایی
16:36
for all the waysراه ها that we have not
reliedتکیه کرد on your strengthاستحکام.
335
984880
2720
که در آن به توانایی شما اعتماد نکردند
معذرت می‌خواهم.
16:41
And now I would like
to askپرسیدن you to formallyرسما help us,
336
989520
2696
و حالا از شما می‌خواهم
تا به صورت رسمی به ما کمک کنید،
16:44
because we cannotنمی توان do this aloneتنها.
337
992240
2096
چون نمی‌توانیم این کار را
تنهایی انجام دهیم.
16:46
We are menمردان. We're going to messبهم ریختگی up.
338
994360
1736
ما مرد هستیم. خرابکاری می‌کنیم.
16:48
We're going to say the wrongاشتباه thing.
We're going to be tone-deafصدای ناشنوا.
339
996120
3016
ما حرف اشتباه می‌زنیم.
ما اشتباه می‌شنویم.
16:51
We're more than likelyاحتمال دارد, probablyشاید,
going to offendجرم you.
340
999160
2576
احتمالش زیاد است که
شما را برنجانیم.
16:53
But don't loseاز دست دادن hopeامید.
341
1001760
1520
اما امیدتان را از دست ندهید.
16:56
We're only here because of you,
342
1004840
1520
ما به خاطر شما اینجا هستیم،
16:59
and like you, as menمردان, we need
to standایستادن up and becomeتبدیل شدن به your alliesمتحدان
343
1007560
3056
و ما مردها مثل شما، نیاز داریم
برخیزیم
17:02
as you fightمبارزه کردن againstدر برابر
344
1010640
2616
و در جنگ با تقریباً همه چیز
17:05
prettyبسیار much everything.
345
1013280
1320
با شما متحد شویم.
17:08
We need your help
in celebratingجشن گرفتن our vulnerabilityآسیب پذیری
346
1016120
3416
ما طی این سفر خیلی طولانی از مغز تا قلبمان
17:11
and beingبودن patientصبور with us
347
1019560
1736
به کمک شما
17:13
as we make this very, very long journeyسفر
348
1021320
3936
در جشن گرفتن آسیب‌پذیریمان
17:17
from our headsسر to our heartsقلب.
349
1025280
2280
و صبور بودنتان در مورد ما نیاز داریم.
17:20
And finallyسرانجام to parentsپدر و مادر:
350
1028920
1840
و در نهایت، والدین عزیز:
17:25
insteadبجای of teachingدرس دادن our childrenفرزندان
351
1033079
1641
به جای این که به کودکانتان
17:27
to be braveشجاع boysپسران or prettyبسیار girlsدختران,
352
1035839
3000
بیاموزید که پسران شجاع
یا دختران زیبایی باشند،
به آن‌ها بیاموزید
که انسان‌های خوبی باشند.
17:33
can we maybe just teachتدریس کنید them
how to be good humansانسان?
353
1041119
2401
17:38
So back to my dadپدر.
354
1046160
1199
برمی‌گردیم سراغ پدرم.
17:41
Growingدر حال رشد up, yeah, like everyهرکدام boyپسر,
I had my fairنمایشگاه shareاشتراک گذاری of issuesمسائل,
355
1049240
4456
در طول زندگی، مثل هر پسر دیگری،
من هم مشکلات خودم را داشتم،
17:45
but now I realizeتحقق بخشیدن that it was
even thanksبا تشکر to his sensitivityحساسیت
356
1053720
3136
اما حالا می‌فهمم که در درجه‌ی اول،
این به لطف حساسیت او
17:48
and emotionalعاطفی intelligenceهوش
357
1056880
1736
و هوش احساسی او بود
17:50
that I am ableتوانایی to standایستادن here right now
talkingصحبت کردن to you in the first placeمحل.
358
1058640
3440
که من می‌توانم الآن اینجا بایستم
و با شما صحبت کنم.
17:55
The resentmentخشم I had for my dadپدر
I now realizeتحقق بخشیدن had nothing to do with him.
359
1063080
3616
حالا می‌فهمم عصبانیتی که از دست پدرم داشتم
ربطی به او نداشت.
17:58
It had everything to do with me
and my longingاشتیاق to be acceptedپذیرفته شده
360
1066720
5296
این عصبانیت کاملاً مربوط به خودم
و اشتیاقم برای پذیرفته‌ شدن
18:04
and to playبازی a roleنقش
that was never meantبه معنای for me.
361
1072040
2200
و ایفای نقشی بود
که برای آن ساخته نشده‌ بودم.
18:07
So while my dadپدر mayممکن است have not taughtتدریس کرد me
how to use my handsدست ها,
362
1075000
3080
شاید پدرم به من یاد نداد که
چطور از دست‌هایم استفاده کنم،
18:11
he did teachتدریس کنید me how to use my heartقلب,
363
1079560
1720
اما یاد داد که از قلبم استفاده کنم،
18:14
and to me that makesباعث می شود him
more a man than anything.
364
1082400
2520
و این کار، او را بیش از هر چیز
تبدیل به یک مرد می‌کند.
18:17
Thank you.
365
1085800
1216
ممنونم.
18:19
(Applauseتشویق و تمجید)
366
1087040
2560
(تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemian
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Justin Baldoni - Actor, filmmaker, social entrepreneur
An outspoken feminist, Justin Baldoni has been doubling down on his efforts to start a dialogue with men to redefine masculinity.

Why you should listen

Justin Baldoni is an actor, director and entrepreneur whose efforts are focused on creating impactful media. He can be seen playing Rafael on CW’s award-winning phenomenon Jane the Virgin. In 2012, Baldoni created the most watched digital documentary series in history, My Last Days, a show about living told by the dying. On the heels of that success, Baldoni founded Wayfarer Entertainment, a digital media studio focused on disruptive inspiration.

In 2014 Baldoni started the annual Carnival of Love with a mission to improve the way the Los Angeles community views and interacts those experiencing homelessness. To support his work on Skid Row, he started the Wayfarer Foundation, which supports his work breaking the cycle of homelessness and supporting individuals facing terminal illness.

More profile about the speaker
Justin Baldoni | Speaker | TED.com